شبکه اطلاع رسانی افغانستان >> اطلاعات عمومی

 

بایسنقر میرزا

غیاث الدین بایسنقر (تولد ۸۰۲ ه‍.ق.، فوت ۸۳۷ ه‍.ق.) پسر شاهرخ و نوه تیمور گورکانی شاهزاده و امیری هنرمند و هنرپرور بود. وی از سیاستمداران، حامیان بزرگ هنر، معماری و فرهنگ و از خوشنویسان طراز اول عهد خود به شمار می‌رود. نام کامل او «میرزا غیاث الدین بن شاهرخ بن امیر تیمور» است و به نام‌های بایسنقر میرزا و سلطان بایسنقر بهادر خان نیز شهرت دارد. بايسنقر كلمه اى تركى (مركب از باى + سنقر) و سنقور، مرغى شكارى است از جنس چراغ كه شنقار نيز گويند.

بایسنقر میرزا به زبان فارسی، عربی و ترکی مشرقی، که زبان مادریش بود، کاملاً تسلط داشت. او معرف برجسته فرهنگ اسلامی از نسلی ترک و ایرانی بود که به اهمیت و ارزش او تنها در دهه‏های اخیر و در تحقیقات جدید توجه شده‌است. در متون قدیم و جدید بایسنقر تحت الشعاع شخصیت برادرش الغ بیگ قرار گرفته‌است. هر چند اهمیت بایسنقر در تاریخ هنر قطعی است، لیکن خدماتش در زمینه ادبیات فارسی و تاریخ نگاری چندان معرفی نشده‌است. او قطعاً یکی از نمایندگان و شاید مهمترین نماینده آمیزش فرهنگ ترکی و فارسی در آسیای مرکزی و آسیای غربی(یعنی ایران و ترکیه) در عهد تیموریان به‌شمار می‏رود.

از بایسنقر به عنوان اولین کسی که به دو وجه ملی و دینی، همزمان توجه کرده نام برده می‌شود. در بررسی برنامه‌ریزی مکتب هرات که بیش از همه به همت او و پدرش شکل گرفت، دیده می‌شود که این مکتب همانطور که برای هویت بخشی به هنر اسلامی قدم پیش می‌گذارد، همان‌طور هم برای شکل‌گیری شاهنامه بایسنقری اقدام می‌کند . برای شروع این پروژه عظیم کاغذ سازان سمرقندی دعوت می‌شوند تا کاغذ سمرقند را تولید کنند.
بایسنقر هنگامی که پدربزرگش، امیر تیمور، در سال ۸۰۷ ق / ۱۴۰۵ م درگذشت، کودکی بیش نبود. او پادشاهی خوش طبع و خوش سخن و هنرپرور و عیاش بود و آنقدر که ممکن بود عالم را به خوشی گذرانید. بقول دولتشاه «جمالی داشت با کمال... و از سلاطین روزگار بعد از خسرو پرویز چون بایسنقر سلطان کسی به عشرت و تجمل معاش نکرد، شعر ترکی و فارسی را نیکو گفتی و فهمیدی، به شش قلم خط نوشتی.

مرگ زودرس بایسنقر به دلیل افراطش در شرابخواری روی داد. دولتشاه می‌گوید: «شبی از فرط شراب به فرمان رب الارباب بخواب گران فنا گرفتار شد و سکنه هرات سبب آن وفات سکته پنداشتند و وقوع این واقعه... در دارالسلطنه هرات در باغ سپید بود در شهور سنه سبع و ثلاثین و ثمانمائه (۸۳۷ ه'. ق.) و عمر او سی وپنج سال بوده.
مدفن او در گورستانی است متعلق به مدرسه‏ گوهرشاد در هرات. این مدرسه در ۱۳۰۲ ق / ۱۸۸۵ م ویران شد. لیکن آثار مقبره‏ها را همچنان می‏توان مشاهده کرد. روشن نیست که خسارتهای بعدی این گورستان ناشی از گذشت زمان است یا به دلیل جنگ اوایل دهه ۱۳۶۰ ش / ۱۹۸۱ م که بر اثر آن، بخش قدیم هرات شدیداً آسیب دید.

شاهرخ، بر خلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد؛ دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت می شد و در امور سلطنت دخالتی نداشت . از این رو بایسنقرهرگز به حکومت نرسید.

بایسنقر در ادارهٔ امور حکومت تیموری سهمی عمده داشت. او هفده ساله بود که والی طوس، نیشابور و استرآباد شد و بنا به گفته خوافی در ۸۱۹ ق / ۱۴۱۶ م امیر دیوان شد. واین احتمالاً به معنای سرپرست «دیوان عالی امیری» یا شورای عالی شاهرخ در هرات بوده‌است ظاهراً پس از آن نیز برای مدتی والی تبریز بود، اما مجدداً به مقام پیشین خود بازگشت. تا جایی که وظایف مملکتی اجازه می‌داد، خوش داشت که به جای اقامت در ولایات، در هرات نزد پدرش بماند، زیرا در مسئولیتهای خطیر، پدر به او اعتماد می‌کرد؛ از جمله در ۸۱۷ که شاهرخ در پایتخت نبود، نیابت سلطنت را بر عهده گرفت. هر چند رسماً به جانشینی منصوب نشده بود، عملاً ولیعهد شمرده می‌شد.

اهميت و شهرت بايسنقر ميرزا پيش از حكومت دارى و سياستمدارى به دليل عشق سرشار و علاقه بسيار وى به علم و ادب و كليه فنون و هنرهاى زيبا اعم از شعر، موسيقى، نقاشى و معمارى بود. بایسنقر میرزا هنرمندی تمام عیار بود و افزون بر خمایت بی‌شاعبه از هنرمندان خود نیز در انواع هنرهای روزگار چون خوشنویسی، نقاشی و موسیقی سررشته داشت.
بايسنقر ميرزا در اقلام ششگانه خوشنویسی شاگرد شمس الدين محمّد بن حسام هروى معروف به شمس بايسنقرى بوده‌است و خود از استادان برجسته خط محقق و ثلث مى‌باشد.

خطوط زیبای مسجد گوهرشاد که به دستور مادرش گوهر شاد آغا در مشهد بنا شده، به قلم بایسنقر به رشته تحریر درآمده سپس بر کاشی انتقال یافته‌است. حاصل کار به خط ثلث و به رنگ سفید بر زمینه سرمه‏ای مات نوشته شده، که آیاتی از قرآن است و به خط کوفی تزیین یافته‌است. این آثار را هنوز هم بر کاشی‌های درخشان ایوان جنوبی مسجد گوهرشاد (کتیبه‌های ایوان مقصوره) می‏توان مشاهده کرد. در این كتيبه که از قدرت و قوت قلم آن تمجيد شده، رقم «بايسنقر بن شاهرخ بن تيمور گوركانى فى 821ه ق» دیده می‌شود كه به‌این ترتیب بایسنقر آن‌را در بيست سالگى نوشته است. بعضى از كاشی‌ها، پس از زلزله ۱۰۸۷ ق / ۱۶۷۶ م به دستور شاه سليمان صفوى با كاشی‌هاى جديد تعويض شده است. بعضى از كتبيه‌هاى عمارات سبزوار را نيز او نوشته است. ولیدی طوغان به کاشی‌های واحدی نیز اشاره می‌کند که به خطّ رِقاع نوشته شده و آنها را در یک مجموعه‌ای خصوصی در ترکستان دیده بوده‌است.

همچنين كتابت بزرگ ترين قرآن موجود را اثر بایسنقر میرزا می‌دانند كه به خط محقق نگاشته شده و هم اكنون بعضى صفحات آن در موزه قرآن کتابخانه آستان قدس رضوی ، كتابخانه سلطنتى، كتابخانه ملى، موزه ايران و كتابخانه ملك موجود است و شمارى از اوراق آن در امامزاده اى در قوچان بوده است، چه در حديقة الحقايق است كه از زلزله جز همان امامزاده سلطان ابراهيم بن على بن موسى الرضا در قوچان چيزى باقى نمانده و بعضى اوراق قرآن به خط ميرزا بايسنقر بن امير تيمور گوركانى در آنجاست. می‌گويند نادرشاه افشار این اثر شگرف را از سمرقند به آنجا آورده است. از قرآن بايسنقر با خط محقق و در قطع بزرگ، هشت صفحه در آستان قدس رضوى نگهدارى مى‌شود. هر صفحه از اين قرآن نفيس هفت سطر دارد كه بين سطور و پيرامون آيات آرايش شده است. قطع اين قرآن كه يكى از بزرگ‌ترين قرآ‌ن‌هاى موجود است، 177 در 110 سانتى‌متر مى‌باشد.

از اين خطاط و هنرمند، قرآنى به خط ثلث جلى مربوط به قرن نهم است كه در كتابخانه سلطنتى سابق(موزه کاخ گلستان) موجود بوده است. اين قرآن در حد كمال و زيبايى با خط ثلث كتابت شده است و هر يك از صفحات آن به زر شامل هفت سطر ثلث درشت است كه از حيث تركيب و شكل حروف بسيار جالب است. صفحات اين قرآن جدول كشى شده و در بالاى هر آيه يك علامت ديده مى شود.

تصويرى از قرآن به خط نسخ خوش كتاب خفى با رقم بايسنقر موجود است كه البته رقم آن را ساختگى مى دانند. تحرير اين قرآن حدود قرن نهم با رقم ساختگى بايسنقر مورخ 823 هجرى است. دو صفحه اول، فهرست اسماء السور به خط رقاع در خانه هاى شطرنجى و زمينه طلاپوشى از قرن سيزدهم است. دو صفحه افتتاح، تمام تذهيب با پيشانى و ذيل به خط رقاع، اسامى سور به خط رقاع و قلم زر تحريردار و فواصل آيات ستاره نشان است. نگارنده كتاب راهنماى گنجينه قرآن دلايلى ارائه مى دهد كه صفحه اسم بايسنقر ساختگى است. برخى ديگر بر همين نظرند؛ زيرا تاريخ اتمام آن ـ يعنى 837 ـ مقارن با مرگ بايسنقر است.

هنر ديگر بايسنقر شعر و شاعرى بود. او دنباله رو سنت شعر دربارى بود، كه در آن ايام ديگر به مديحه سرايى محدود نماند، بلكه دامنه بسيار گسترده ترى داشت هر چند از زبان او نقل می‏کنند که گفته‌است امیر نباید به سرودن شعر بپردازد. با این وجود ابیات پراکنده‏ای از او در تذکره دولتشاه سمرقندی نقل شده‌است. و با برادرانش: الغ بیگ در سمرقند و ابراهیم در شیراز، درباره شعر فارسی مکاتبه می‏کرد. او اشعار امیر خسرو دهلوی را بر اشعار نظامی گنجوی، که الغ بیگ می‏پسندید، ترجیح می‏داد. اين غزل از سروده هاى اوست:

نديدم آن دو رخ اكنون دو ماه است ولى مهرش بسى در جان ما هـــست
به راهش سر نَهَم روزى كه ميرم توان گفتن كه عاشق سر به راه است
به زلفش مشك خود را نسبتى كرد دروغى گفت از آن رويش سياه است
گــــــداى كوى او شـد بايسنـقـــــر گــداى كـوى خـــــــوبان پادشاه است

بایسنقر در نقاشی و موسیقی قریحه ذاتی داشت، اما توانایی‌هایش را بیشتر در خوشنویسی بکار برد.
بایسنقر مشوق تاریخ نگاری به زبان فارسی نیز بود. گر چه هیچ یک از تاریخ نگاران عهد تیمور و تیموریان به مقام والای رشید الدین فضل الله و عطا ملک جوینی در دوره مغول دست نیافتند، اما بعضی از آنها آثار برجسته‏ای از خود به جای گذاشتند که مهمترین آنها حافظ ابرو «متوفی ۸۳۳ ق / ۱۴۳۰ م» است. حافظ ابرو، سخت مورد تشویق و توجه بایسنقر بود و تاریخ کبیر خود را بنام بایسنقر نوشت که به زبدةالتواریخ معروف است و فصیحی خوافی آن را مجمع التواریخ سلطانی میخواند. ظاهراً این کتاب در سال ۸۲۹ یا ۸۳۰ ه'. ق. خاتمه یافته است و احتمالاً به توصیه شاهرخ پدر بایسنقر، چهارمین قسمت مجمع التواریخ را به صورت کتابی مستقل تحریر و به بایسنقر اهداء شده‌است. به نظر بازیل گری، بایسنقر در تهیه و مصور کردن متون تاریخی بیشتر از نسخه‏های دیوان اشعار توجه داشت.

او موسس و بانی زیباترین شکل کتاب‌آرایی در ایران است و در تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود. كانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآنده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.

ذوق شعر دوستی بایسنقر متوجه شاهنامه نیز شد. وی دستور داد نسخه‌ای از شاهنامه را برای او استنساخ کردند که به «شاهنامه بایسنقری» شهرت دارد. این کتاب که به سال ۸۲۹ ه.ق. تحریر یافته‌است یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های هنر ایرانی و بلکه هنر اسلامی است. مقدمه‌ای که به امر بایسنقر برشاهنامه فردوسی نوشته شده‌است را برخی بسیار سودمند دانسته‌اند. هرچند ملک الشعرا بهار آن را «سرتاسر خلاف حقیقت و خلاف منطق و برضد تاریخ» می‌داند.
بایسنقر به همراه پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. او گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‏دانند که بایسنقر می‏توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.

پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در ۸۲۳ بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. با اینهمه مرکز نگارگری به حمایت ابراهیم، برادر بایسنقر، چندگاهی شیراز و مدّتی نیز اصفهان بود؛ امّا عاقبت توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.

هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهٔ سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است.

بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.

پس از مرگ بایسنقر در ۱۴۳۳م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت‌ نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال ۱۵۴۴م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال ۱۴۴۷م به حالتی زنده باقی ماند.