شبکه اطلاع رسانی افغانستان >> اطلاعات عمومی
ابوالفضل بيهقي
ابوالفضل محمد بن حسين بيهقي ( 470-385
ه.ق ) در سال 385 ه.ق. در حارث آباد بيهق (سبزوار) متولد شد.
خانوادهی وی دودمانی "نژاده" بودند. پدرش حسین، از خواجهگان دربار به
شمار میآمد و با بزرگان روزگار خویش نشست و برخاست داشت.اوائل عمر را
در نيشابور به تحصيل پرداخت، سپس به سمت دبيري وارد ديوان رسائل محمود
غزنوي شد. بيهقي حدود 19 سال منشي ديوان رسالت غزنويان بود. ابتدا در
زمان سلطان محمود، زيردست "بونصر مشكان" مشغول به كار بود و در زمان
مسعود- پس از وفات بونصر- زيردست "بوسهل زوزني" كار كرد. پس از مرگ
مسعود- در زمان عبدالرشيد- رئيس ديوان رسالت شد ولي پس از حمله مغول
اموالش مصادره و خودش محبوس شد. بيقهي پس از آزادي از زندان ظاهرا ديگر
وارد دربار نشد و اواخر عمر را به انزوا در منزل خود در غزنين به سر
برد و به نوشتن كتاب پرداخت. پس از بونصر مشکان سلطان مسعود، "بوسهل زوزنی" را به ریاست دیوان رسائل گماشت. بوسهل «مردی امامزاده، محتشم، فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده» از این رو بیهقی نمیتوانست با وی کار کند، وی نامهای به امیر مسعود نوشت و از دبیری استعفا خواست. سلطان مسعود مانع آسیب رساندن بوسهل به بیهقی شد. بیهقی در زمان هفتمین شاه غزنوی، "عزالدوله عبدالرشید" صاحب دیوان رسالت شد اما بر اثر کید حاسدان و سخن بداندیشان از کار برکنار شد و به زندان افتاد. پس از آن در سال 444ه.ق «طغرل کافر نعمت» بر عبدالرشید شورید و او را به قتل رساند. بیهقی از زندان آزاد شد و نگارش تاریخی سترگ خود را درسال 448 ه.ق آغاز کرد و در فرصت باقی مانده عمرش آنرا به پایان رساند. تاریخنگاری ابوالفضل بیهقی در آغاز "تاریخ ناصری" نامیده شد که به احتمال زیاد از لقب سبکتگین، ناصرالدین پدر محمود گرفته شده است. این مجموعه تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ و جامع فی تاریخ هم خوانده شده است. کسانی که با روش تحقیق و شیوه تاریخنگاری در جهان امروز آگاهی دارند، نیک میدانند که بیهقی در نوشتن تاریخ خود علمی و روشمند عمل کرده است و چنان نوشته است که به «تعصبی و تزیدی» نکشد. او سالیان سال بر پایه اسناد و مدارک معتبر به تالیف و نگارش پرداخته است و از آنجا که خود مردی دیوانسالار بوده و بسیاری از وقایع را با چشم خود دیده، از«ثقات» شنیده و یا از متون معتبر خوانده است: «در اخبار ملوک عجم خواندم ترجمه ابن مقفع که بزرگتر و فاضلتر پادشاهان ایشان عادت داشتند» (تاریخ بیهقی/ 159). یا «من حکایتی خواندم در اخبار خلفا که به روزگار معتصم بوده است...» (تاریخ بیهقی/ 220) یا «مرا که بوالفضلم کتاب بسیار فرونگرستهام، خاصه اخبار و از آنها التقاطها کرده...» (تاریخ بیهقی/241)و یا «مرا که بوالفضلم این روز نوبت بود، این همه دیدم و بر تقویم این سال تعلیق کردم...» (تاریخ بیهقی/ 271)بیهقی بارها از خداوند یاری میجوید که به او فرصت دهد تا تاریخش را به پایان برساند «توفیق اتمام آن از حضرت صمدیت خواهم...»(تاریخ بیهقی/149). وی معیار گردآوری اخبار را راستگویی و ثقه بودن گوینده و گواهی دادن "خرد" به درستی آن میداند و در این باره مینویسد:«و اخبار گذشته بر دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند و شرط آن است که گوینده باید که ثقه و راستگو باشد و نیز گواهی دهد که آن خبر درست است و نصرت دهد کلام خدا آن را... و کتاب همچنان است که هرچه خوانده آید از اخبار که خرد آن را رد نکند شنونده آن را باور دارد و خردمندان آن را بشنوند و فراستانند....» (تاریخ بیهقی/ 1099) «و در تاریخی که میکنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم بادا این پیر را! بلکه آن گویم که تا خوانندگان اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند». (تاریخ بیهقی/ 226). بیهقی گاه از مردان امین، معتمد و خردمندی که او را در فراهم آوردن اخبار درست و اسناد تاریخی در ایام انزوا یاری کردهاند، به نیکی یاد میکند: «از عبدالملک مستوفی شنیدم همه در سنه خمسین و اربعمائه و این آزادمرد مردی دبیرست و مقبول القول...» (تاریخ بیهقی/249) وی در سنجش کردار نیک و بد و رفتار شایست و ناشایست کارگزاران دولت غزنوی تا پادشاه پروا ندارد. درباره خوارزمشاه ابوالعباس آورده است:« او مردی بود فاضل و شهم و کاری و در کارها مثبت و چنان که وی را اخلاق ستوده بود، ناستوده نیز بود و این از آن میگویم تا مقرر گردد که میل محابا نمیکنم ...». (تاریخ بیهقی/1100). مولف از کسی چون استادش بونصر مشکان نیز با همه ارادتی که به او دارد و در ضمن بر شمردن منشهای نیکش به لجاجت او نیز اشاره میکند:«بونصر مردی محتشم بود و حدود را نگاه داشتی و با مردم بر سبیل تواضع نمودن و خدمت کرد سخت نیکو رفتی...و با آن که حدود نگاه داشتی، لجوجی بود از اندازه گذشته...»(تاریخ بیهقی/ 618). یکی از عوامل و انگیزههایی که باعث تالیف تاریخ بیهقی شده، حجم انبوه اسناد و مدارکی بود که عدهای از تنگنظران کوتاهبین از یادداشتهای او به عمد نابود کردند: «اگر کاغذها و نسختهای من به قصد، ناچیز نکرده بودندی، این تاریخ از لون دیگر آمدی....» (تاریخ بیهقی/439) «بسیار بار دریغا که آن روضههای رضوانی بر جای نیست...» (تاریخ بیهقی/ 445). طبیعتا اگر مؤلف میدانست که بعدها بخشهایی از اثر از بین میرود. «بسیار دریغا» ی حزینتری میگفت. تاریخ بیهقی را میتوان آیینه روزگار غزنویان و بخشهای شرقی ایران در روزگار آنان دانست. این تاریخ یک اثر عمومی است. بیهقی مانند دیگر آثار تاریخنگاری شده توسط مسلمانان، مطالبش را از آفرینش انسان و تاریخ ایران و عرب، آغاز کرده و ادامه داده است. نسخه کامل این تاریخ در اصل سی مجلد بوده که امروز فقط شش جلد آن بر جای مانده است. مطالب باقی مانده بیشتر در بردارنده حوادث روزگار غزنویان به ویژه دوره سلطان مسعود است و درست به همین علت است که تاریخ بیهقی را "تاریخ مسعودی" هم مینامند. این مجموعه غنی در برگیرنده رخدادهای پادشاهی مسعود، فرزند سلطان محمود، است که پس از پدر، بر اورنگ پادشاهی غزنین نشست. این اثر برخی فصلها و دورههای تاریخی در نهایت دقت و فتانت توضیح میدهد، ازجمله: جنگ سلطان مسعود با ترکمانان و شکست وی در جنگ دندانقان، بر تخت نشستن طغرل، تعریف ولایت خوارزم و بیان تاریخ آن از انقراض آل مامون تا افتادن به دست سلطان محمود و حکمرانی آلتونتاش حاجب در آل سامان تا چیرگی سلجوقیان بر این خطه. افزون بر آنچه آمد، این نویسنده و دبیر چیره دست اطلاعات سودمندی هم از سلسلههای صفاریان، طاهریان و سامانیان به خواننده ارایه میکند. همچنین نام گروهی از شاعران ایرانی و عرب و نزدیک به 450 بیت از سرودههای آنها در این اثر بیهقی آمده است. تاریخ بیهقی از نظر علم جغرافیا نیز منبعی ارزشمند است، این کتاب نمودار جامع و کم نظیری از اوضاع و احوال غزنویان هم محسوب میشود. کمتر پدیدهای از زندگی مردم آن دوره میتوان یافت که از دید تیزبین مؤلف این کتاب پنهان مانده باشد، در اینجا به برخی از این موارد اشاره میشود: رسم انداختن ملطفه و نامه، رسم خلعت دادن و خلعت پوشیدن، قرآن خواندن در مراسم استقبال، خوازه زدن در مراسم پیشباز، توقیع پادشاهان، برنامه منجنیق بر کار کردن، بخشش به شاعران، مظالم کردن امیر، رسم سوگند و امضاء کردن سوگندنامه، مراسم جشن مهرگان، آیین جشن سده، مراسم عید فطر، نکوداشت عید نوروز. از چهار جلد اول تاریخ بیهقی که مسلما دربارهی روزگار باستان و دوران پیش از غزنویان بوده تنها مطالبی اندک در "زبدةالتواریخ" هافظ ابرو بر جای مانده است. هرچه ازاین کتاب بر جای مانده به کوشش دکتر "خلیل خطیب رهبر" در سه مجلد به چاپ رسیده است. این اثر با بخشهای به جا مانده از مجلد پنجم آغاز میشود، در این مجلد: نامه حشم تگیناباد به امیر مسعود، فرمان امیر مسعود به علی رقیب، نامه حره ختلی به امیر مسعود، مذاکره صلح با اعیان ری، حرکت مسعود از ری، رسیدن رکابدار به امیر مسعود، داستان فضل با عبدالله طاهر، نامه مسعود به غازی و... ثبت و ضبط گشته است. مجلد ششم با تاریخ "امیر شهابالدوله مسعود بن محمود" و خطبه مقایسه پیامبران و پادشاهان آغاز میشود و سرفصلهای زیر در آن به چشم میخورد: قوتهای سه گانه نفس، در شناختن نیک و بد، دنباله سخن جالینوس، عذر بیهقی در نوشتن تاریخ، احوال امیر مسعود در زمین داور، قصه بوسعید و بخشش به شعرا، وضع مسعود با پدر در سفر ری، روابط مسعود با منوچهر قابوس، حکایت افشین، داستان مامون و امام رضا(ع)، وضع دیوان رسالت دربلخ، سخن امیر با عبدالله و حاتمی...
مجلد هفتم تاریخ بیهقی نیز مانند دیگر
مجلدهای آن در بردارنده تاریخ، پندها و داستانهای زیبا و شیوایی است
که در ذیل عناوین زیر نگاشته شدهاند: خروج امیر مسعود، فرو گرفتن امیر
یوسف، ورود امیر به غزنین و استقبال مردم، مطالبه صلات بیعتی، ذکر سیل،
خلعت پوشی احمد ینالتگین، قصیده ابو حنیفه، درگذشت خلیفةالقاد بالله،
ترتیب هدیه برای خلیفه، مذاکره امیر با خواجه در باب خوارزمشاه، نامه
مسعود به التون تاش، داستان زندانی شدن بزرجمهر، فتح بخارا، اقدام احمد
عبدالصمد برای صلح، تعیین هارون به خوارزمشاهی، بیماری خواجه احمد حسن،
رای زدن امیر در باب انتخاب وزیر.
در مجلد نهم تاریخ بیهقی شرح بخشهای
دیگری از تاریخ به ویژه نبرد سرنوشتساز دندانقان آمده است و در آن
سرفصلهای زیر دیده میشود: وصف تخت نو و بار دادن امیر، حرکت سپاهش به
جانب سرخس، ورود ابراهیم ینال و طغرل به نیشابور، سخنان قاضی صاعد به
طغرل، رفتن امیر مسعود به ترمذ و بازگشت به بلخ، جنگ امیر با سلجوقیان
در طلخاب، مشاوره امیر با بونصر مشکان، صلح موقت با ترکمانان، ورود
امیر مسعود به هرات، نامه به بوسهل حمدوی وبا تالیجار، مرگ بونصرمشکان،
حال بوالفضل پس از بونصر، حرکت مسعود از هرات به قصد ترکمانان، بر تخت
نشستن طغرل، حمله سلجوقیان به بلخ.
از ديگر آثار منسوب به او "مقامات
بونصرمشكان" و "زينة الكتاب" است. وي در تاريخ مسعودي دو جا از كتابي
به نام "مقامات" يا "مقامات محمودي" ياد مي كند كه شايد قسمت محمودي
اين كتاب باشد. نثر بيهقي از نظر فصاحت و بلاغت نيز همواره بسيار مورد توجه بوده است. با آنكه به ذكر تاريخ مي پردازد گاه از ايجازهاي رسا بهره مي گيرد كه هرگز به اصل موضوع آسيبي نمي رساند. گاه نيز كه به اطناب مي پردازد نه در ذهن خواننده كسالت بار مي نمايد و نه از موضوع دور مي شود. زمان تأليف كتاب: بيهقی كه ديگر به روزگار پيری و فرسودگی رسيده و در زندگی خود و پيرامونيان خويش فراز و نشيبهای بسيار ديده بود، زمان را برای گردآوری و تنظيم يادداشتهای خود مناسب يافته و از سال 448 هـ .ق به تأليف تاريخ پردازش خود پرداخت و به سال 451 اين كار را به انجام رسانيد، يعنی اندكی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعـود و آغاز پادشاهی سـلطان ابراهيم بن مسعود(جلـد 451، ص 492).
مرگ بيهقی:
بيهقی هشتاد و پنج سال زيسته و به تصريح ابوالحسن بيهقی در«
تاريخ بيهق» به سال 470 هـ.ق در گذشته اسـت و به اين ترتيب نوزده سال
پس از اتمام تاريخ خويش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازهای در زمينه
كار خود دسـترسی می يافته، آن را به متن كتاب می افزوده است.
|