شبکه اطلاع رسانی افغانستان >> اطلاعات عمومی
سيد اسماعيل بلخي سيد اسماعيل بلخي در سال 1295 شمسی، در قريه سرپل ولسوالي بلخاب متولد شده است. بار اول سال1301 شمسی، با پدر، برادر و خواهر خود به ايران سفر نموده، در مرکز علمي شهر مشهد به تحصيل آغاز نمود. و چهارده سال در حوزه علميه مشهد مقدس تحصيل نمود.
در
ايران به فعاليت هاي ديني و سياسي مشغول گشت. براي اين فعاليت اش از طرف پليس ايران
مورد تعقيب قرار گرفته، سال (1314) مجبور گرديد به افغانستان باز گردد. فعاليت هاي سياسي سيد اسماعيل بلخي از پوليس افغانستان نيز پوشيده نماند. اين بود، که بلخي را به زادگاهش بلخاب اجازه سفر نداده و او در هرات سکونت اختيار نمود. در پهلوي ادامه فراگيري علوم ديني در نزد شيخ محمد طاهري قندهاري به تبليغ ديني و سياسي مشغول شد.
علامه سید اسماعیل بلخی در سال 1329هجری شمسی با عده یی از روشن فکران و مبارزان
متحداً دست به تحول زدند تا انقلاب نمایند,
اما
دستگیر و زندانی شدند و خیانت یک فرد به ناکامی شان منجر شد. مرحوم بلخی که از جور
وستم بی پایان خاندان یحی برمردم, بویژه مردم هزاره خیلی رنج می برد ناگزیر گشت تا
مردمان دانشمند و اهل درد از اقوام مختلف افغانستان را جستجو کرده با خود همنوا
سازد و آنان را در راه و هدف بزرگ یک انقلاب و تأسیس جمهوریت همنوا سازد.
طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی میکنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات
بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه یی یا
(شاتری) یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک
اکثریت شان علف و میوه کوهی است, نان گندم را در عمر خود مزه نکرده اند. ابواب علم
و معرفت بر روی عموم بسته و ملت قهراً در ورطه جهل نگهداشته شده تا دایماً محل
استثمار مستکبران و اقویا باشند. فرهنگ و معارف مروج امروز که بی شباهت به روش
استعمار گران نیست روحیه فرزندان این خاک را کشته خصوصاً با جلوه های تبعیضی
استعدادها را در نطفه خنثی کرده است. خودی و شخصیت سرکوب شده, اختناق و فشار بر
مشاعر عامه حاکم است. مردم امنیت مالی و جانی ندارند. محیط افغانستان با تمام وسعت
و پهنایش زندانی را مانند است که مردم اجباراً درآن به سر می برند. احساس مردم از
دلچسپی به وطن کور شده؛ دوام این زندگی برای همه ناگوار و ازآن بیزارند. مسؤل تمام
این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده
افغانستان سنگینی میکند. مطالب منظومه علامه بلخی با صراحت شجیعانه اش اخطاریه یی بود که از زبان متهمی برای اول بار در محضر رسمی در حضور افسران عالی رتبه و مامورین معتمد دولت شنیده می شود. مستمعان را به حیرت اندر ساخته با تعجب یکی به سوی دیگری می نگریستند. علامه سید اسماعیل بلخی که در فصاحت و بلاغت کم نظیر بود؛ در منابر وعظ و موعظه دادسخن میداد. لقب - ناطق الاسلام – برایش داده بودند. در مسافرت اخیریکه بعد از کوته قلفی (قفلی) پانزده ساله به ایران و عراق نمود و مجامع علمی استقبال گرمی درآن ممالک ازوی نمودند؛ برای استماع سخن رانی هایش در کارتهای رسمی مدعوین علاقمند, اورا به عنوان – سید جمال الدین ثانی – معرفی و تشویق میکردند که مردم از درک فیض گفتارش بهره وافی بگیرند. علامه بلخی هنوز سن پنجاهمین عمر گرانمایه خودرا طی نکرده بود که پدرش پدرود حیات گفت. اودر زندگی آرزو میکرد مدفنش در جوار اجداد بزرگوارش جاییکه چشم به عالم هستی کشوده بود در قدم جای حضرت شاه همدان که هرساله عرس بزرگی درماههای سرطان و اسد به یاد آن عارف گرامی و مجاهد کبیر برپا میشود و از اقطار افغانستان زایران برای کسب فیوضات حاضر میشوند – قرار گیرد. ولی مرگ نا به هنگام او مانع از بجا آوردن وصیت او و هم دوری راه و شدت گرمای اخیر برج جوزای 1344هجری شمسی گردیده مطابق خواهش و اصرار مردم اخلاص کیش و شرافتمند افشارنانکچی در قصبه مذکور به خاک سپرده شد. اکنون در آنجا لنگرش گرم و مزارش مطاف خاص و عام است. اینک شعری ازآن مرحوم:
انتقاد تاکی بلخی بزرگ، ملی میاندیشید و برای تحقق آزادی تمام افغانها از قید و بند استبداد رژیم حاکم، نبرد بیامان فکری را به راه انداخت و سرانجام برای زنده ماندن افغانها و آزادی و حریت مردمان این مرز و بوم جان خویش را ایثار نمودند. بلخی از مفاخر بزرگ و ملی افغانها بود و برای همیشه به عنوان یکی از قهرمانان ملی این کشور بر تارک تاریخ قهرمانیهای افغانها خواهد درخشید.
|