شبکه اطلاع رسانی افغانستان >> اطلاعات عمومی
حفيظ الله امين
حفيظ الله امين، پسر حبيب الله از
قبيله کوچک خروتي در سال ( 1300ه ش ) در پغمان از توابع کابل بدنيا آمد، پدرش کار
مند اداره پوليس در زمان نخست وزيري هاشم خان سمت زندانباني توقيفخانه کابل بعهده
داشت . او در همين زمان در دوران اقامت خود در آمريکا «اتحاديه دانشجويان مترقي افغان» را در کابل تشکيل داده و خود رياست آن را به عهده گرفت. در بازگشت به کابل در سال 1343 خود را کانديد نمايندگي از حوزه پغمان نموده، اما در اين کانديداتوري شکست خورد. وي در همان سال تقاضاي عضويت «ح.د.خ.ا» را کرد که بعنوان عضو عادي پذيرفته گرديد، اما توانست توجه ترهکي را بخود جلب نموده، پلکان ترقي در حزب را به سرعت پيموده و در سال 1348 شمسی باز هم از حوزه پغمان کانديد و اين بار برنده شده. او در کشمکشها و رقابتها حزبي بين ترهکي و ببرک جانب ترهکي را گرفته و با ببرک سخت در رقابت و حتي خصومت افتاده، زيرا که علاوه بر تفاوتهاي فکري، شخصيتي و اخلاقي، ببرک با عضويت وي در کميته مرکزي و دفتري سياسي حزب مخالفت کرده بوده، پس از رخ دادن انشعاب، وي به جناح «خلق» پيوسته و از مبلغان پرشور آن جناح و مخالفان با حرارت ببرک و جناح «پرچم» گرديد و در ضمن از جانب خلق ماموريت کار سازماني در ارتش را به عهده گرفت و به جذب سربازان و افسران جوان، مخصوصا ً پشتونهاي جوان و روستايي پرداخت و موفقيت زياد به دست آورد. در سال «1357» که هر دو جناح با فشارهاي بيروني متحد شدند، او باز به عنوان عضو کميته مرکزي انتخاب گرديد و با حفظ سمت ماموريت سازماني خويش در ارتش، که در جنا ح پرچم اين ماموريت را رقيب ديرين او ميراکبر خيبر به عهده داشت. پس از پيروزي کودتاي 7 ثور «1357هش» وي به عنوان معاون نخستوزير و وزير امور خارجه و نيز عضويت دفتر سياسي و دارالانشاي حزب، تعيين گرديد. و پس از برکناري عبدالقادر هفدهم ماه سرطان 1357، به عنوان معاون ترهکي در سرپرستي وزارت دفاع تعيين شده و عملاً در اداره ارتش و مراکز دولتي و امنيت را به عهده گرفت و در 25 سنبله 1358، پس از کشتن ترهکي، عنوان منشي عمومي (دبير کل)، نخستوزير، رئيس شوراي انقلابي و رئيس جمهوري را، به خود اختصاص داد و حدود صد روز به صورت يکهتاز و بيرقيب در بخشهايي از افغانستان به شيوه بسیار خشن و جبارانه حکومت راند و بالاخره در 6 جدي 1358 در «قصر تپه تاج بيک» بوسيله روسها کشته شد. مهمترين ويژگيهاي شخصيتي او پس از قدرتطلبي مفرط، تناقض فکري و دروني او در رابطه با تبارگرائي و مارکسيسم بود. او از سويي يک «ناسيوناليست» دو آتشه (پشتون) بود و از سوي ديگر يک مارکسيست لينينست بود. امين در آغاز از اعضاي حزب سوسيال دموکرات افغان ملت» بود، اما بعدها به مارکسيسم رو آورد. بعد از کشته شدن امين و نزديکانش، سرلشکر لياخفسکي جريان را چنين گزارش ميکند: کشتههاي افغانها از جمله دو پسر خود امين را در گورستان نزديک کاخ به خاک سپردند. جسد امين را که در قالي پيچانيده بودند، شب هنگام به دستور معاون سياسي گردان، سروان انور صحتف در همان گورستان به خاک سپردند، اما جدا از ديگران، بر سر گور او هيچ لوح يا نشانهاي نگذاشتند. بقيه خانواده امين را که زنده مانده بودند به زندان پلچرخي بردند و به جاي خانواده ترهکي که تازه آزاد شده بودند، زنداني ساختند. حتي دختر امين را که در هنگام نبرد زخمي شده بود، در يک اطاق با کف بتني (سمنتي) سر انداختند. آري! آدمهايي که نزديکان و خويشاوندان خود را به دستور امين از دست داده بودند، با ترحم و دلسوزي بيگانه بودند. تنها تشنه انتقام بودند.
|