شبکه اطلاع رسانی
افغانستان >> اطلاعات عمومی
ولایت بلخ
ولایت بلخ،
به مرکزیت مزار شریف از استانهای کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۲٬۵۹۳ کیلومترمربع، و داری جمعیتی قریب به ۶۱۰٬۰۰۰ نفر است.
فعلا شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ بوده و در ۲۵ کیلومتری غربی این ولایت ولسوالی (شهرستان) بلخ زادگاه بزرگ
مرد عرفان و اندیشه اسلامی حضرت مولانا جلال الدین
محمد بلخی قرار دارد. درین شهرستان دهی به نام پدر مولانای بزرگ قراردارد
که بهاءالدینش خوانند و در ۵ کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد. نام این ده در سیاست
پشتوسازی حکومت به "شپوله" تغییر یافته است.
بلخ ولایت تاریخی ، متمدن و معروف افغانستان است . اثار و
ابدات تاریخی آن به عظمت این ولایت افزوده است . بلخ در اثر تهاجم وحملات وحشیانه
22 بار اشغال وتخریب گردیده و چندین مرتبه نفوس بلخ قتل عام گردیده و سوختانده شده
.
ولسوالی (شهرستان)های این ولایت اینها
هستند:
مرکز ولایت (مزار شریف )
ولسوالی دهدادی
ولسوالی نهر شاهی
ولسوالی مارمل
ولسوالی خلم
ولسوالی کلدار
ولسوالی شورتیپه
ولسوالی دولت اباد
ولسوالی بلخ
ولسوالی چاربولک
ولسوالی چمتال
ولسوالی شولگره
ولسوالی چارکنت
ولسوالی کشنده
ولسوالی زاری
چمتال، آقکپبرک، چهاربولک، نهرشاهی، خلم که حالا موسوم به تاشقرغان میباشد،
چارکینت، حیرتان که بندر تجارتی بزرگی میان افغانستان و آسیای میانه میباشد.
مزار شریف
مرکز ولایت
بلخ در شمال افغانستان موقيعت داشته و از جمله پنج شهر عمده افغانستان ( کابل، هرات ،قندهار و جلال آباد ) ميباشد.
این شهر را برای آن مزار شریف میخوانند که به عقیدهٔ اهالی آن، علی، امام اول شیعیان، در این شهر مدفون است. مزار شریف تقریباً در
ده کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ است.
در عصر شاهرخ شاه تیموری، به همت
همسرش گوهرشاد بیگم، در این شهر مزار بزرگی تعمیر گشت که هنوز هم
پابرجا است. در این مزار کتابی است به نام
تاریخچهٔ روضهٔ شریف
که در آن آمده است که این محل، مزار علی است. همچنان بر روی یکی از دروازههای
شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار ) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده، که چنین است: «گویند که مرتضی علی در نجف است / در
بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است / جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین / خورشید یکی و
نور او هر طرف است
همچنان هر سال در نوروز در مزار شریف جشن بر پا میشود، که به نام میله گل سرخ مشهور است. و این جشن 40 روز دوام میکند. مزار شهر زیبای
است همه ساله مردم از تمام افغانستان در ایام سال نو به این شهر میایند و سال نو را
جشن میگیرند و با بر افراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف سال نو راآغاز میکنند. مزارشریف 425 کیلومتر از کابل فاصله دارد
.
پیشینه تاریخی بلخ:
بلخ تا زمان آغاز ویرانی خويش بدست اعراب متجاوز در زمان خلافت
عثمان بن عفان ،خاستگاه خرد و تمدن بوده است و مرکز شاهان و فروهيدگان .
دقیقی بلخی ، به بلخ صفت {گزین} قایل می شود . گزین معنی برگزیده ، پسندیده
شده و انتخاب شده را می دهد. برگزیدگی بلخ بنا به روایت اوستا و ویدی از سوی
اهورامزدا یعنی خداوند است .
بگونه اي که در اوستا بلخ را (بخديم سرير ام) يعنی { بلخ زيبا} و در ادب
پهلوی بلخ باميک آمده است يعنی { بلخ درخشان}، فرخی سيستانی بلخ بامی می گويد
و مسعودی در مروج الذهب بلخ را بلخ الحسنا می ستايد. و چنانکه الهامهء مفتاح
مينويسد اعراب در دوره پيش از اسلام بلخ را( معشوقه) نام نهاده بودند. سيد
ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاريخ بلخ اين مادر شهر را چنين وصف می کند: بلخ در اول
وضع برخ بوده است و برخ بهره و نصيب باشد ، و بامی منسوب بود به بام و بام مکان
مرتفع باشد . يعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفيع ترين انحاء ملک است .
مسعودی در مروج الذهب از بلخ چنين یاد می نمايد: هفت خانه در مقابل بيت الحرام
شناخته شده که خانهء چهارم ، نو بهار است که منوچهر در بلخ به نام (ماه) بنا
کرد.
اعراب که بلخ به وسيله آنان ويران شده است گاهی نتوانستند حقايقی را در مورد
بلخ بيان نکند، و شايد خواسته يا نا خواسته بر رد باور های تازيان بعد از اسلام می
پردازند . مثلأ در باره بانی بلخ واعظ بلخی از قول ابوذر غفاری نقل می کند که: دو
شهر اند که جبرئيل بر پر مبارک خويش بر دارد ، آن شهر ها را با اهالی وی ، و اين دو
شهر را به بيت المقدس بر ساند . و آن دو شهر یکی به مشرق است و ديگری به مغرب است ،
آنکه به مغرب است طرابلس است ، و آنکه به مشرق است ، شهر بلخ است .
واعظ بلخی که در قرن هشت هجری می زيسته در کتاب فضايل بلخ می نويسد : و گويند که
شهربلخ بنا کردهء قابيل کشنده هابيل است و مرقد و مشهد هابيل در موضعی
است که آن را ميدان گشتاسب می خوانند که اگر شرف و بزرگی تربت پاک او نبود،
صاعقهء عذاب از دير باز بر اين شهر نازل می گشت ، و ليکن خداوند اِن شهر را به برکت
آن روضه بزرگ از بلا دفع می گرداند.
به اتفاق ارباب تواريخ ، اول کسی که پادشاهی کرد و آئين شاهی به جهان آورد ، کيمرث
بود و مغان گويند او آدم است و گويند بنياد شهر ساختن ، او نهاد و شهر
بنا کرد ، هزار سال بزيست و در حيات خود پادشاهی به نبيره خود هوشنگ پسر سيامک داد
که پادشاهی عادل بود و عجم گويند که پيغمبر بود . از سنگ ، آهن بيرون آورد و سلاح
ساخت و طريق زهد داشت . در حالت سجود ديوان او را هلاک کردند. طهمورث پسر او آن
ديوان را هلاک کرد و در مقام ايشان شهری ساخت ، گويند آن شهر بلخ است.
در لغت نامه دهخدا آمده است که: بلخ شهری بزرگ است [به خراسان] و خرم و مستقر
خسروان بوده است اندر قدیم، و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب
و ویران گشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیار نعمت است و
آبادان، و بارکدهٔ هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود، و به
نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد و به شهر فرود آید، و همه اندر کشت و برز روستاهای او
بکار شود، و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد، و او را شهرستانی است با
بارهٔ محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است. نام شهری است مشهور از خراسان و آن
از شهرهای قدیم است و همچو استخر فارس و آنرا قبّةالاسلام خوانند ولقب آن بامی است،
گویند برامکه از آنجا بودهاند. شهری است مشهور که از بناهای سلاطین قدیم عجم بوده
و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بودهاند. و آن را
نوبهار خواندهاند. و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند.
بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی، و از جملهٔ دوازده نهر یا رستاق، نهر
غربنکی است که قریهٔ شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است.
مردم بلخ تا زمان مؤلف ذخیرهٔ خوارزمشاهی (نیمهٔ اول قرن ششم هجری) به فارسی تکلم
میکردهاند. رجوع به ریش بلخی و پشه گزیدگی در ذخیرهٔ خوارزمشاهیشود. شهری است
مشهور در خراسان، و در کتاب ملحمة منسوب به بطلمیوس چنین آمده است: طول بلخ یکصد و
پانزده درجه و عرض آن سی و هفت درجه است و آن از اقلیم پنجم میباشد. طالع آن بیست
و یک درجه از عقرب زیر سیزده درجه از سرطان، و در مقابل آن مثل آنست از جدی، و بیت
ملک آن مثل آنست از حمل، و عاقبت آن مثل آن است از سرطان. و آن را در اقلیم پنجم
دانند، و اولین سازندهٔ آن را لهراسب شاه نوشتهاند. و برخی سازندهٔ آن را اسکندر
دانند و گویند در قدیم اسکندریه نامیده میشد. بلخ تا ترمذ دوازده فرسخ فاصله دارد
و رود جیحون را نهر بلخ نیز نامیدهاند. بلخ را احنف بن قیس از جانب عبداﷲ بن عامر
بن کریز، در عهد عثمان بن عفان فتح کرد.
در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان، بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر.
اکنون شهری کوچک است که تقریباً دوازده هزار تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان
واقع است، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی
میباشد. (فرهنگ فارسی معین). و آن را باختر یا باختریش نیز مینامیدند. رجوع به
باختر و باختریش شود. دهکدهایست در دل افغانستان حالیه که در
ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیهٔ بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود
بلخ که اکنون خشک است واقع بود.
در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد معروف نوبهار بود، و
در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت. اولین حملهٔ مسلمانان به بلخ در سال ۳٢ هَ. ق.
بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال ٤۳ هَ. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در
زمان قتیبة بن مسلم (متوفی بسال ٩۶ هَ. ق.) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال
۱۱٨ هَ. ق. اسدبن عبداﷲ قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر
رونق یافت. در سال ٢۵۶ هَ. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. در سال ٢٨٧ هَ.
ق. عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت
حکومت سامانی درآمد. در سال ٤۵۱ هَ. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ۵۵۰ هَ. ق.
بدست ترکان غز ویران شد. در سال ۶۱٧ هَ. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد،
مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند. در دورهٔ تیموریان تا
اندازهای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن، بلخ
روبه انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال
۱٨٤۱ م. در تصرف آنها مانده است . خرابههای بلخ قدیم اکنون ناحیهٔ وسیعی را اشغال
کرده است.
از بلخ تا به ری سیصد و پنجاه فرسنگ حساب کردم. (سفرنامهٔ ناصرخسرو ص ۳). از بلخ تا
میافارقین، ... پانصد و پنجاه و دو فرسنگ بود. (سفرنامه ص ٨). از بلخ تا بیتالمقدس
هشتصدوهفتادوشش فرسنگ است. (سفرنامه ص ٢٤). تا همه لشکرهای ایران به دشت شاه ستون
از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامهٔ ابن بلخی ص ٤۵). و خرزاسف هزیمت شد و وشتاسف
پیروز باز بلخ آمد. (فارسنامه ص ۵۱). و پارس دارالملک اصلی بود و بلخ و مداین
هم بر آن قاعده دارالمک اصلی بودی. (فارسنامه ص ٩٨).
دقیقی:
به بلخ گزین شـد بدان نوبهـار
که یــزدان
پرســتان آن روزگار
مر آن خانه را
داشتندی چنان
که مر مکه را
تازیان این زمان
فردوسی:
ز پیش پدر گیو شد
تا به بلخ
گــرفته بیاد آن
سخنهای تلخ
فرخی:
نوبهار بلخ را در
چشم من قیمت نماند
تا بهـار
گوزگانان پیـش من بگشـاد بار
ناصر خسرو:
حکمـت را خانه بـود بلخ و کنـون
خانهاش ویران ز
بخت وارون شد
منسوب به خیام:
چـون میگذرد
عمـر چه بغداد و چه بلـخ
پیمانه چو پر شود
چه شیرین و چه تلخ
انوری:
چــار
شـهـرســــت خــراســــان را بــر چــار طــــرف
که وسطشان به
مسافت کم صد در صد نیست ...
بــلـــخ را
عـیـــب اگر چــــنــد بـــه اوبــــاش کــــنند
بـر هر بیخـردی
نیســت که صــد بخــرد نیســت ...
مـــرو
شــــهـریســــت بترتیـــب و همـــه چیـــز درو
جـد و هزلـش
متسـاوی و هـری هم بد نیســت ...
حبـــذا شــــهـر
نشــــابــور کـه در مــــلک خــــدای
گر بهشـت اسـت
همینسـت و گـرنه خـود نیسـت
خاقانی:
عاقـلان دیــدند آب عــز شــروان خاک ذل
بر هری و بلخ و
مرو شاهجان افشاندهاند
جان نقش بلخ گیرد
و دل قلب مرو گردد
آن روز کــز در
تــو نســیم هــری نــدارم
گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول
بر در مـرو و
هــری بارگهـت را خیـم
امثال و حکم دهخدا:
این نگر آن حکم
باشگونهٔ بلخ است
آری بـلخ اســـت
روسـتای سپاهان
گـنــه کــــــرد
در بــلـــــخ آهنــگـــری
به شـشـتر زدنــد
گـــردن مســگری
نمایی از مزار
علی بن ابیطالب رحمه الله علیه در شهر مزار شریف
|