تجلیل از جشن نوروز مخالف اسلام است؟
 
تاریخ انتشار:   ۰۲:۱۴    ۱۳۹۵/۱/۱ کد خبر: 113670 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رساني افغانستان (afghanpaper)، در حالیکه مردم افغانستان خود را برای تجلیل از سال نو و برگزاری جشن نوروز آماده می سازند، شماری از علمای دینی گردهمایی این مراسم را غیر اسلامی می خوانند.

این عده علمای دینی در کابل گفتند که جشن نوروز یکی از عنعنات آتش پرستان است که دین اسلام با آن توافق ندارد.

در گردهمایی علمای دینی، قطعنامه ای نیز قرائت شد که در بخشی از آن چنین آمده است نوروز از جمله روزهایی است که در دوران جاهلیت خصوصا آتش پرستان یعنی مشرکین فارس از آن تجلیل می کردند و در آن روز دست به آتش افروزی می زدند و آن را مورد پرستش قرار می دادند.

به گفته آنان، با طلوع خورشید تاب ناک اسلام تمامی خرافاتی که ضد کرامت انسانی و تعالیم آسمانی بود از میان برداشته شد، از جمله جشن و عید نوروز که تعلق اعتقادی به زردشتیهای آن زمان داشت بعنوان رسم جاهلیت از زندگی مسلمانان بیرون شد.

این در حالی است که نهادهای فرهنگی و رسمی افغانستان آمادگی های لازم را به هدف تجلیل از جشن نوروز و سال نو گرفته اند و قرار است در روزهای آینده برنامه های متعدد فرهنگی در کابل و ولایات مختلف و بخصوص در مزارشریف راه اندازی شود.

مردم افغانستان نیز می گویند از آغاز سال نو و جشن نو روز بعنوان یکی از عنعنات تاریخی و فرهنگی شان تجلیل می کنند.

آنان همچنین بیان می کنند که چون ما با مشکلات مختلفی در زندگی گرفتار هستیم، تجلیل از چنین روزی می تواند یک تغییر به سیمای مردم بیاورد.

قابل ذکر است که همچنین در برخی از ولایات دیگر افغانستان برنامه های خاص ورزشی و فرهنگی به مناسبت همین روز و سال نو راه اندازی می شود.

کد (4)


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   کسانیکه مخالف جشن و عید نوروز استند. آنها جاسوس های پاکستان و در ګروه طلبان اسنتد. ایشان میخواهند که بی نظمی را در بین مردم افغانستان ایجاد کنند.
اینها باید هرچه زودتر مجازات شوند.
خان شرین

>>>   نمیدانم این علما کرام از سر کل مردم بیچاره چه میخواهد؟ دین و مذهب را وسیله تجاری درست کردند که هر گز از آن سیری ندارند. امت رسول را به هفتاد چند گروه تقسیم کردند کفایت نکردند.حالا یک روز خوشی را نیز میخواهند از مردم بگیرند یعنی چه؟؟؟
بیاید شما علمای محترم وظیفه ایمانی و وجدانی تان را انجام بدهید، کمی زحمت بکشید از روی علم و تحقیق و منطق اسلام را یک بار دیگر یکپارچه کنید ثابت کنید کدام فرقه درست است و کدام نادرست بعد ما مسلمانان از هر خوشی که نداریم میگذریم. ورنه بگذارید مردم نفس بکشند به هرچیز شاخ و دم ندهید. دنیا به کجا رسید شما هنوز .......نیامدید. ورنه جشن نوروز یک میله و جشن باستانی و فرهنگی مردم است فرضاً اگر هم در دوران جاهلیت هرچی میشده امروز آن حرف ها نیست نه کسی آتش پرستی میکند و نه کسی در فکرش است. این جشن با فرهنگ اسلامی گره خورده جنبه های منفی آن از بین رفته شما با این فتواهای تان و طالبان با خشونت هایشان این رسم را از مردم گرفته که نمیتواند بر عکس مردم را شما نسبت به دین و اسلام بد بین میسازید یعنی آگاهانه مردم را آنقدر زیر فشار میگیرید که جان بلب آمده از اسلام و تمام خوبی های معنویش فرار کنند و دوباره بدامن این و آن بیفتند. امروز اکثریت جوانان ما به ادیان دیگر روی میاورند و همه میدانند که علت فقط همین سخت گیری های بیجا و پوچ ملا و طالب است. از اسلام بلای درست کرده اید که همه یکروز از آن روی گردان خواهد شد. باید بدانید که گناهی همه را شما خشکه مقدسان بگردن دارید. شما هستید که زحمات صدر اسلام را به باد فنامیدهید. با دشمن خدا و رسول یاری میکنید. امید وارم بخود بیاید وظیفه اصلی و مهم تانرا انجام دهید. از تفرقه و وحشت بگذرید، از اسلام یک چهره مثبت به دنیا معرفی کنید به سوال های مردم جواب درست و قانع کننده بدهید بجای اینکه مردم را به کفر متهم نماید....
شاه بی وطن از سویدن

>>>   نوروز باستانی

پر آوازه ترین جشن و مهم ترین عید باستانی ما، جشن نوروز در ماه فروردین و در اعتدال بهاری است. پیشینیان ما بر اساس آیین زردشت[1] به نام هر دوازده ماه سال و به مناسبت های ویژه یی جشن داشتند. جشن «فروردین گان» و «اردیبهشت گان» در فصل بهار و جشن «نیلوفر» در فصل تابستان و جشن «مهرگان» در فصل خزان و جشن «خرم روز» و جشن «سده» و جشن گاو گَتَل در فصل زمستان از جمله این جشن ها است. [2] ازین جشن ها دانسته میشود که شادی و سرور، در زندگی آریانهای باستانی بلخ و نیمروز و خراسانیان قرون میانه چه اندازه جدی و مهم بوده است. . مورخان دوره اسلامی چون ابو عثمان جاحظ و خیام و نیز بیرونی و... در باره نوروز و دیگر جشن های باستانی به گستردگی سخن گفته و روشنگرانه به پیشینهی نوروز و ویژگی­های آیین های آن پرداخته اند.

جشن نوروز در سنجش با جشنهای سال نو در میان دیگر جوامع دنیا، بی همتا است. نوروز دارای ویژگی هایی است که آن را فراتر از یک جشن سادهی ملی میبَرد و به آن درون مایهای بشری و جهانی و حتا سرشت و مفهوم کیهانی میدهد. به گفته بیرونی: نوروز را ازین جهت نوروز نامیدند؛ زیرا که پیشانی و سرآغاز سال نو است؛ [3] و نام پارسی آن بیان کننده این معنی است... بارش باران و بر آمدن شکوفه ها و سبز پوشیدن طبیعت و درختان و نغمه خوانی پرندگان و اوج جاری شدن آبها و جوشش چشمه زارها و میل حیوانات به جفت گیری و ... در فصل بهار است. این بود که باستانیان خوش سلیقه و طبیعت دوست ما، نوروز را دلیل پیدایش و آفرینش جهان می دانستند و گفته اند: در این روز بود که خداوند افلاک را پس از آنکه مدتی ساکن بود به گردش درآورد... و زمین و مخلوقات را در این روز آفرید و کیومرث (نخستین پادشاه زمین) در این روز به شاهی رسید و این روز روز جشن او بود و در واقع جشن نوروز و مهرگان که در اعتدال (برابری شب و روز) بهاری و خزانی است، تعیین کننده زمان هستند.[4]
نوروز بزرگ

در روز ششم ماه فروردین، نوروز بزرگ است که پارسیان[5] آن را عید بزرگ دانسته و می گفتند که: خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد؛ زیرا این روز، آخرین روزهای شش گانه است... زرتشتیان می گویند که در این روز، زردشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین خوشبختی بخش می کنند و از این جا است که اهل عجم[6] این روز را روز امید نام نهاده اند... و آنان[7] می گویند که در بامداد این روز بر کوه پوشنگ[8] شخص خاموشی دیده میشود که یک طاقه مرو در دست دارد و به اندازه یک ساعت نمایان است؛ سپس پنهان شده و تا سال دیگر دیده نمی شود.» [9]
بانیان نخستین نوروز

عمرخیام در «نوروزنامه» شاهان پیشدادی و کیانی بلخ چون کیومرث و هوشنگ و جمشید و فریدون و گشتاسب را به ترتیب از نخستین بانیان و برگزار کنندگان جشن نوروز و جشن مهرگان و جشن سده نام برده است. [10]

ابو عثمان جاحظ/225ق/ به نقل از کسروی[11] جمشید (ملقب به کیومرث) را نخستین بانی نوروز دانسته و نوشته است: «نخستین بانی نوروز «کیاخسرو بن ابرویز جهان» ابن ارفخشد ابن سام ابن نوح است. روزی که او پادشاه جهان شد و ممالک «ایرانشهر» یعنی سرزمین بابل را آباد نمود، آن روز را جشن گرفت و پس از او افریدون وقتی که بر ضحاک غلبه کرده و او را در سرزمین غربی[12] اسیر کرده و به کوه دنباوند زندانی نمود، آن روز را مهرگان نامید. پس نوروز از جمشید است و مهرگان از افریدون است و تاریخ نوروز دو هزار و پنجصد سال از مهرگان پیشتر است. «جَمه» (جمشید) روزهای ماه فروردین را شش بخش نمود. پنج روز نخست را برای بزرگان و نجبای مملکت نوروز قرار داد و از ششم تا دهم، نوروزِ شخص پادشاه بود تا با مردم دیدار کرده و به آنان بخشش کند. از یازدهم تا پانزدهم برای خدمتکاران شاه و از شانزدهم تا بیستم برای نزدیکان و درباریان و از بیست و یکم تا بیست و پنجم برای لشکر و سرانجام پنج روز آخر ماه را برای باقی افراد ملت نوروز قرار داد.» [13]

ابوریحان نیز جشن سی روزه نوروز و بخش ششگانه این جشن را با اندک تفاوت در کتاب خود آورده است. [14]
زادگاه رسم نوروز به نظر نگارنده

نوروز را در کشورهای آسیای میانه و افغانستان و ایران و هند و... جشن می گیرند. بدون تردید مراسم نوروز و چهار شنبه سوری و شب یلدا چون: سروده های ویدی و اوستایی و شاهنامه ها و ادبیات دری و دیگر فرهنگ و آیین زردشتی و آداب پارسی، ریشه در سرزمین زیبا و ویران بلخ و زابلستان دارد. به بیان دیگر در حقیقت نوروز و شاهنامه و ادبیات دری، شناسنامه مردم بلخ و زابلستان است. همان گونه که تاریخ بلخ از جمشید ملقب به کیومرث آغاز میشود، تاریخ نوروز نیز از کیومرث و جمشید آغاز میگردد.

روشن شدن زادگاه نخستین رسم نوروز بستگی به روشن شدن جایگاه جمشید دارد. مورخان دورة اسلامی، غالبا از پایتخت و جایگاه دائمی کیومرث یا جمشید (بانی نخستین نوروز) با صراحت نام نبرده اند. اما از نسخه های چاپی کتاب ابوعثمان جاحظ و احمد دینوری/ قرن سوم/ و تاریخ طبری / قرن چهارم/ و آثارالباقیه بیرونی که در دست ماست، فهمیده میشود که جاحظ و دینوری از بابل (عراق) و طبری و بیرونی از دنباوند در طبرستان و اتابک سلجوقی پارس در تاریخ معجم از شیراز، به عنوان شهر و جایگاه جمشید نام برده اند. [15]

طبری جمشید را از روی تعصب مذهبی و ملی همدست شیاطین نوشته و بدون ذکر منبع، جایگاه جمشید را در دنباوند ضبط کرده و نوشته است: «آنگاه بفرمود تا چرخى از آبگينه براى او بسازند و شياطين را در آن جاى داد و بر آن نشست و در هوا از شهر خويش از دنباوند تا بابل به يك روز رفت و آن روز هرمز روز فروردين ماه بود و مردم از اين شگفتى كه ديدند نوروز گرفتند.»[16]

بیرونی نیز سخن طبری را در مورد جمشید و نوروز تکرار کرده[17] و افزوده است: « رسم ملوک خراسان این است که در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی می دهند.» [18]

اما بلعمی مترجم پارسی تاریخ طبری از دنباوند نام نبرده و در باره نوروز و جمشید نگاشته است: « پس علما گِرد كرد و ازيشان پرسيد كه چيست كه اين پادشاهي بر من باقي و پاينده دارد؟ گفتند: داد كردن و در ميان خلق نيكي، پس او داد بگسترد و علما را بفرمود كه روز مظالم من بنشينم، شما نزد من آييد تا هرچه درو داد باشد مرا بنماييد تا من آن كنم و نخستين روز كه به مظالم بنشست روز هرمز بود از ماه فروردين، پس آن روز را نوروز نام كرد، تا اكنون سنّت گشت.» [19]

ابوزید بلخی نیز بر خلاف دینوری و طبری و بیرونی، از هیچ نام جغرافیایی چون دنباوند و طبرستان و بابل نام نبرده بلکه تنها از کوه البرز[20] که به معنی رشته کوه هندوکش و بابا است، نام برده و نوشته است: « او شياطين را فرمان داد تا براى وى گردونه‏اى بسازند و بر آن نشست و هر سوى در هوا به گردش پرداخت. نخستين روزى كه وى بر آن مركب نشست روز اول فروردين ماه بود و او با روشنى فروغ خويش برون آمد و آن روز را نوروز خواند. ... و خداوند فرمان داد تا وى به كوه البرز برود و كوه البرز همان كوه قاف است.» [21]

دهخدا به استناد شاهنامه فردوسی که در غزنی مرکز زابلستان سروده شده است، در باره جمشید و نوروز نگاشته است: «فردوسي که بدون شک مواد شاهنامه خود را مع الواسطه از خداينامک و ديگر کتب و رسايل اتخاذ کرده، اندر پادشاهي جمشيد گويد:

به فَر کَياني يکي تخت ساخت/ چه مايه بدو گوهر اندر نِشاخت [22]

چو خورشيد تابان ميان هوا / نشسته بر او شاه فرمان روا

جهان انجمن شد بر تخت اوي/ فرومانده از فرة بخت اوي

به جمشيد بر، گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودين/ برآسوده از رنج تن دل ز کين

بزرگان به شادي بياراستند/ مي و جام و رامشگران خواستند

چنين روز فرخ از آن روزگار/ بمانده از آن خسروان يادگار. فردوسي.[23]
نقد سخن طبری

در گذشته گفته شد که تاریخ آریانا یا ایرانویجه اَوِستا در عهد حکومت ساسانی مورد تحریف قرار گرفت. موبدان دورة ساسانی (طبقة چهارم شاهان پارسی) تاریخ پارسیان را از حوزة شرق کویر نمک به محیط غرب کویر منتقل ساخته و به آن رنگ بابلی (بین النهرینی) دادند.

این تاریخ در دوران حاکمیت اعراب نیز مشوش گردید سخنان مورخان دوره اسلامی در این باب مشوش است. سخنان آنان در حقیقت بازتاب متون پهلوی ساسانی و ترجمه عربی ابن مقفع /142 هجری/ از خداینامه است، که بلعمی از آن به نام شاهنامه بزرگ یاد نموده است. در عهد ساسانی چون مرکز سیاسی ایرانشهر در بابل (عراق) بود، لذا مورخان دورة اسلامی که تحت تأثیر فرهنگ و سیاست اعراب بودند، بابل (عراق) را دل و مرکز ایرانشهر نوشته اند. به تاریخ طبری/ قرن سوم ق/ و مروج الذهب مسعودی/ قرن چهارم/ و... که به زبان عربی نوشته شده است، اگر دقت کنیم می بینیم که نویسندگان آن از تعصب مذهبی و ملی و از تأثیر حاکمیت تازیان و نویسندگان تازی بدور نبوده اند.

در حین ورود مسلمانان عرب به سرزمین ایران و افغانستان کنونی، بیشتر مردم این دو سرزمین از آیین پارسی (زردشتی) پیروی می کردند. دین و فرهنگ پارسی یک رقیب سرسخت و چالش مهمی در راه دین جدید اعراب به حساب می آمد. عرب هایی که پیش از اسلام غالبا محکوم عجمها بودند، پس از اسلام حاکم گردیدند. نویسندگان مسلمان و عرب پس از حاکمیت تازیان، به فرهنگ و تاریخ پارسیان با بی اعتنایی برخورد نمودند و حتی به گفته بیرونی: «قتیبه بن مسلم باهلی نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید و آنچه مکتوبات از کتاب و دفتر داشتند، همه را طعمه آتش کرد و از آن وقت خوارزمیان امی و بی سواد ماندند.» [24] بلی، تازیان تلاش کردند که تاریخ دیگران را نادیده بگیرند و یا اینکه مانند ساسانیان جایگاه آن را تغییر دهند. آنان سعی کرده اند که بلخ و سیستان را کمرنگ نموده و بابل (عراق) را محور تاریخ پارس باستان معرفی کنند. آنان غالبا تاریخ پارس را از پارسیان عهد ساسانی مقیم در بابل (عراق)، نقل کرده اند و یا از پیش خود احتمالاتی داده اند.

مورخانی چون دینوری و طبری و مسعودی[25] و ... که محل اقامت کیومرث و هوشنگ و فریدون و منوچهر و ... را در دماوندِ طبرستان دانسته اند، مطابق گفته موبدان دوره ساسانی و بر اساس بابِل محوری و عرب گرایی نظر داده اند. طبری به نقل قول از منبع مبهم و نامعلوم چون «دانشوران غیر پارسی» کیومرث را از دماوند طبرستان دانسته است. [26] هم چنین این بزرگان یاد شده، بدون هیچ استناد و دلیل، زردشت را فلسطینی الاصل و مقیم آذربایجان نوشته اند، و یا اینکه اتابک سلجوقی پارس صاحب تاریخ معجم[27] و پیروان بعدی وی که جایگاه کیومرث و هوشنگ را دراصطخر فارس (شیراز) نوشته است نیز بر اساس تاریخ سازی برای شیراز است.

نظر و سخن این بزرگان را در عین حالی که منبع موثق ندارد، هیچ شاهد و نشانه دیگر تایید نمی کند.

بدون تردید باید گفت که بررسی تاریخ کیومرث و هوشنگ و وَهكَرت و ديگر شاهان پيشدادي و كياني، بدون بررسی تاریخ ریگویدا و اوستا و شاهنامه ها و بدون بررسی تاریخ ادبیات پارسی ناممکن است. بنا بر این نگارنده خود را ملزم می بیند که نوشته های مورخان دورة اسلامی منجمله جناب طبری را با اصل متون قدیمة پارسیان چون ریگ ویدا و اوستا و شهنامه ها و با منابع فارسی دیگر که در مشرق زمین نوشته شده است، مقایسه کرده و نتیجه گیری نماید.

اهل تحقیق به خوبی میدانند که تاریخ و فرهنگ ویدی و اوستایی و ادب پارسی و شاهنامه ها، در ناحیة شرق کویر نمک و در دو طرف جبال هندوکش و بابا زاده و پرورده شده است. سر زمينی که به نام سرزمين كيانيان، صدها افسانه و اسطوره و صدها اثر باستانی دارد.

از گاتها و یسناها و یشتها (مثلا فروردین یشت و زامیاد یشت) به خوبی دانسته میشود که سرزمینهای شرق کویر نمک تا حوزة رود سند، سرزمین ایرانویجه و زادگاه فرهنگ و تاریخ کیومرث و شاهان پیشدادی و کیانی (طبقة اول و دوم شاهان پارسی) بوده است. یعنی فقط و فقط، نواحی شرق کویر بزرگ، چون بلخستان و زابلستان و کابلستان، محیط ریگویدا و اوستا و شاهنامه ها و زادگاه نخستین تاریخ و فرهنگ و ادب پارسی بوده است نه غیر آن. از مجموع اسناد یاد شده دانسته میشود که ستون فقرات افسانه و تاريخ کیومرث و هوشنگ و... با سرزمین زابلستان و کابلستان و بلخ و نیمروز در افغانستان کنونی، ارتباط دارد نه جای دیگر. تاریخ بلخ و نیمروز (زابلستان کهن) از کیومرث یا جمشید آغاز شده است و نام کیومرث و دیگر ناموران، نخستین بار در ریگ ویدا و اوستا یاد شده و سپس در شاهنامه ها ادامه یافته است. در تمام اوستای زردشت تنها یکبار از بابل (عراق) بنام «بوری» Bawri یاد شده،[28] و از اصطخر اصلا نامی در میان نیست، در حالی که از جبال هندوکش و بابا و شهرها و رودهای آن حوزه، دهها بار یاد و ستایش شده است.

. از بند هفتم یسنا 13 و از بند پنجم و دهم یسنا 26 دانسته میشود که کیومرث نخستین بشر و سر آغاز تاریخ پارس باستان است. در این بخش از اوستا، نخستین بار از کیومرث و سپس از زرتشت و گشتاسب کیانی و سر انجام از پسران زردشت که آخرین منجی های موعود زردشتی اند ستایش شده است.[29]

جمشيد در ریگ بید و اوستا به عنوان نخستین مخلوق اهورایی یاد شده که به عنوان رئيس مهاجران گله دار از راه خورشيد به سمت روشنايي مهاجرت كرده و سپس در کنار رود دائیتی (رود بلخ) مستقر شده است. وي به عنوان نخستين پادشاه و نخستين كسي مطرح است كه با اهورا مزدا در سرزمين ایرانویجه سخن گفته و به دستور او «وَر جَمكرد» (شهر بلخ) را درین سرزمین بنا کرده است.

در هر جای اوستا که از جمشید یاد شده، كوه هُوكَر ( رشته كوه بابا در باميان) به عنوان نیایشگاه و ستایشگاه وی یاد شده است. [30]

مورخان منجمله صاحب مجمل التواریخ والقصص از گریختن جمشید به جبال زابلستان و ازدواج وی با دختر کوهرنگ پادشاه زابلستان به وضوح سخن گفته اند.[31] صاحب مجمل اسامی تمام فرزندان و نواسه گان (نوادگان) جمشید در زابلستان را ، به ترتیب ذیل ذکر کرده است: 1-«ثور» از پرى چهره دختر زابل شاه، به همرای دو پسر از دختر ماهنگ، مالك ماچين،[32] به نام «هتوال» و «همايون». 2- «آبتين». 3- «افريدون». 4- «شیداسب». 5- «طورک». 6- «شم». 7- «اثرط». 8- «گرشاسپ». 9- «نریمان». از دختر ملک روم. 10- «سام» از دختر ملک مصر. 11- «زال». 12- «زواره» و برادرش«رستم» از رودابه دختر مهراب شاه کابل. 13- «فرامرز» و دو خواهر به نام «بانو گُشسب» و «زربانو» از خالة شاه کیقباد. 14- از فرامرز «آذربرزین». 15- از «زواره» «فرهاد» و «تخواره». صاحب مجمل سر انجام افزوده است که: ايشان سخت دلاور و مبارز بودند .[33]

بلعمی مترجم پارسی تاریخ طبری/ قرن چهارم/ مشروح فرار جمشید را به زابلستان چنین ذکر کرده است: « پارسيان گويند بيرون ازين كتاب: كه جم بگريخت و به زاولستان شد به حديث دراز و گفتند دختر شاه زاولستان او را بيافت و بزن او گشت و پدر ندانست، و پدرش امر بدست دختر كرده بود، پس چون دست بدين دختر فراز كرد، پسري آمدش تور نام كردش، ... و آن پسر را پسري آمد شيداسب، نام كرد و او را پسري آمد طورك نام كرد، وي را پسري آمد شَهم نام كرد، و وي را پسري آمد اثرط نام كرد، وي را پسري آمد گرشاسپ نام كرد، وي را پسري آمد نريمان نام كرد وي را پسري آمد سام نام كرد، وي را پسري آمد دستان نام كرد، وي را پسري آمد رستم نام كرد، وي را پسري آمد فرامُرز نام كرد، و حديث ها و اخبارها و سرگذشت هاي ايشان بسيارست و بسيار گويند. ابوالمؤيد البلخي ياد كند به شاهنامة بزرگ.»[34]

معنی ندارد که داستانها و افسانه ها و نام و نشان کیومرث و جمشید و نام و نشان فرزندانش چون گرشاسب و نریمان و سام و زال و رستم و... در سرزمین بلخ و زابلستان باقی مانده باشد، ولی خود جمشید متعلق به یک سرزمین دیگر باشد.

به گفته عبدالحی حبیبی: «باری مردم افغانستان از زمان اوستایی که بلخ و سیستان و تمام خراسان پرورشگاه کیش مَزدیَسنا بود، درین سرزمین با عقاید و رسوم و سنن قدیم خویش می زیستند و در قرن نخستین نشر اسلام نیز موجود بودند... جشن «نوکروز» در [زبان] پهلوی و «نوروز» در [زبان] دری که اعراب هم نوروز یا نیروز گفتند، از بزرگترین اعیاد مردم خراسان در اوایل اسلامی بود.» [35]
آداب نوروز باستانی

خيام نیشابوری در مورد آداب نوروز نوشته است: « آئين ملوک عجم از گاه (زمان) کيخسرو تا به روزگار يزدجرد که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که در روز نوروز، نخست کس از مردمان بيگانه موبد موبدان (رئیس روحانیان) پيش مَلِک (شاه) آمدي باجام زرين پر مَي، و انگشتري و درمي و ديناري خسرواني و يک دسته خَوِيد (سبزة گندم یا جو و...) سبز رَسته و شمشيري و تير و کمان و دوات و قلم و استر و بازی و غلامي خوب روي، و ستايش نمودي و نيايش کردي او را به زبان پارسي به عبارت ايشان. چون موبد موبدان از آفرين (ستایش) بپرداختي پس بزرگان دولت در آمدندي و خدمت ها پيش آوردندي.

آفرينِ (ستایش) موبد موبدان به عبارت ايشان:

«شَها! به جشن فروردين، به ماه فروردينِ آزادي گزينِ یزدان و دينِ کَيان!

سروش آورد تو را دانائي و بينائي به کارداني.

و دير زي و با خوي هَژير.

و شاد باش بر تخت زرين.

و انوشه خور به جام جمشيد و رسم نياکان در همت بلند و نيکوکاري.

و ورزش و داد و راستي نگاه دار.

سرت سبز باد و جواني چو خَوِيد.

اسپت کامگار و پيروز

و تيغت روشن و کاري به دشمن.

و بازت گيرا وخجسته به شکار.

و کارت راست چون تير.

و هم کشوري بگير نو، بر تخت با درم و دينار.

پيشت «هنري» و «دانا» گرامي و «درم» خوار.

و سرايت آباد و زندگاني بسيار.

چون اين بگفتي چاشني کردي و جام به مَلِک (پادشاه) دادي، و خَوِيد در دست ديگر نهادي و دينار و درم در پيش تخت او بنهادي، و بدين آن خواستي که روز نو و سال نو هرچه بزرگان، اولِ ديدار چشم بر آن افگنند تا سال ديگر شادمان و خرم با آن چيزها درکامراني بمانند و آن برايشان مبارک گردد، که خرمي و آباداني جهان در اين چيزهاست که پيش مَلِک آوردندي.»[36]

ابو عثمان جاحظ در مورد آداب نوروز باستان می افزاید که: «پادشاه در روز نوروز لباس و زیورهای شاهانه، در بر کرده و بر سر سفرة نوروز می نشست. بر روی سفرة نوروز، اشیاء ذیل را می چیندند. 1- پیالة نقره یی 2- یک یک قرص نان از انواع حبوبات نظیر گندم و جو و گال (نوعی ارزن. دهخدا) و جواری[37] و نخود و عدس و برنج و کنجد و باقلی و لوبیا 3- هفت دانه، از انواع دانه های یاد شده. 4- هفت شاخة درخت، چون بید و زیتون و گلابی[38] و انار و... که با آن فال می گرفتند و به آن تبرک می جستند.. 5- هفت ظرف کوچکِ سفید پر از خوردنیها 6- درهم و دینارهای نو 7- یک دسته گیاه اسپند. [39]

پادشاه با خوردن غذاهای یاد شده تبرک جسته و برای دوام پادشاهی و خوشبختی و عزت خود و مردمش دعا می کرد... شاهنشاه در آغاز، شیر تازه و حلوی[40] میخورد. شاهنشاهان در هريک از ايام نوروز بازي سپيد پرواز ميداد و از چيزهائي که در نوروز به خوردن آن تبرک ميجستند اندکي شير تازه و خالص و پنير نو بود و در هر نوروزي براي پادشاه با کوزه هاي آهنين يا سيمين، آب برداشته ميشد. در گردن اين کوزه قلاده هاي قرارميدادند از ياقوت هاي سبز که در زنجيري زرين کشيده و بر آن مهره هاي زبرجدين کشيده بودند. اين آب را دختران دوشيزه از زيرآسياب ها بر ميداشتند. بيست وپنج روز پيش از نوروز ، در حیات کاخ سلطنتی، دوازده ستون می ساختند. بر ستوني گندم و بر ستوني جو و بر ستوني برنج و بر ستوني عدس و بر ستونی باقلي و بر ستوني کاجيله و بر ستوني گال (ارزن) و بر ستوني جواری (ذرت) و برستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني کنجد و بر ستوني ماش مي کاشتند و اينها را همراه با مراسم و موسیقی و زمزمه های ویژه می چیدند. در ششمين روز نوروز اين گیاهان دانه یی را ميکندند و ميمنت را در مجلس مي پراکندند و تا روز مهر از ماه فروردين [ 16 فروردين ] آن را جمع نمي کردند. اين دانه ها را براي فال نیک مي کاشتند و گمان ميکردند که هر يک ازآنها که نيکوتر و بارور تر شود محصول آن در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ويژه تبرک مي جست.»[41]

اين خوان نوروزى برپايه عدد مقدس هفت بنا شده بود. توران شهريارى، سخنران جامعه زرتشتى معتقد است: «تقدس عدد هفت از آيين مهر يا ميترا است و به سالهاى دور باز مى گردد. در آيين میترایی، هفت مرحله وجود داشت تا انسان به مقام عالى و آسمانى برسد. پس عدد هفت از پيش از زرتشت براى انسان عزيز بوده و در آيين هاى مختلف و به نمادهاى گوناگون ديده مى شود، مانند هفت آسمان ، هفت دريا ، هفت گياه و...»

ابوریحان گوید که: «عبدالصمد بن علی در روایتی که به جد خود ابن عباس می رساند نقل میکند که در نوروز جامی سیمین (نقره یی) که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند امروز روز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ فارسیان[42] است... سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده گفت: کاش هر روزی برای ما نوروز می بود.»[43]

« در این روز (اول حمل) رسم است که مردمان برای یک دیگر هدیه می فرستند. و رسم ملوک خراسان این است که در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی می دهند. [44] [و] در این روز مردم به یک دیگر آب می پاشند و سبب این کار همان شستشو است.» [45] و در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب می پاشیدند و شکر را هدیه میدادند و امرای اسلامی هم به مناسبت نوروز هدایا می پذیرفتند و این هدایا در عهد بنی امیه از مردم عجم به پنج تا ده میلیون درهم بالغ میشد.» [46]
مراسم نوروز در دربار هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و دوره اسلامی

تاریخ هخامنشیان و اشکانیان بسیار تاریک و مبهم است. بنا بر این مراسم نوروز در این دوره ها نیز تاریخ روشن ندارد. دهخدا گوید که: « به طورکلي از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشي و اشکاني اطلاعات دقيقي در دست نيست، اما از آداب برگزاري جشن نوروز در عهد ساسانيان اطلاعات گرانبهائي موجود است.» [47]

پس از ساسانیان، دربارهاي نخستين خلفاي اسلامي به نوروزاعتنائي نداشتند. لیکن «چون نفوذ مردم خراسان بعد از ابومسلم و برمکیان در دربار خلفا فراوان شد، استقبال نوروز و مهرگان از سر رونق یافت و حتی شعرای عرب در باره این جشن های عجمی قصاید و اشعار ساختند، که حمزه بن حسن اصفهانی این گونه اشعار و سرودها را در کتاب «اشعار السایره فی النیروز و المهرجان» فراهم آورده است.» [48]
نوروز در افغانستان معاصر

امروزه مردم افغانستان نوروز را به نام آغاز سال نو و به یاد سالروز به خلافت نشستن مولا علی جشن می گیرند. نگارنده معتقد است که شاید در هیچ جای دنیا جشن نوروز به اندازة افغانستان ، با شکوه و رسمی و به شکل باستانی خود به مدت چهل روز برگذار نمی شود. در نوروز هر سال ، رئیس مملکت یا نمایندة خاص وی همراه با شخصیت های سیاسی و نظامی کشور در بلخ که امروزه مزار شریف گفته میشود، حضور می یابند و در جمع صدها هزار نفر شرکت کننده داخلی و مهمانان خارجی، جهندة سخی (پرچم علی) را بلند کرده و جشن چهل روزه نوروز را آغاز میکنند و این پرچم تا چهل روز در اهتزاز است. این جشن چهل روزه بنام میله سخی و میله گل سرخ نیز یاد می شود. مراسم نوروز با سخنرانی های سیاسی - اجتماعی و مذهبی و برافراشتن عَلمَ بزرگی به بلندی 20 متر آغاز می شود.

بلخ در کتاب مقدس اوستا و دیگر منابع تاریخی، به نام بلخ افراشته درفش یاد شده است. به احتمال زیاد منظور از درفش افراشتة بلخ، همان درفش معروف کاویانی (کیانی) بوده که همیشه در بلخ پایتخت کیانیان، بلند بوده و یا در روزهای ویژه ای چون روز جنگ و روز نوروز آن را می افراشتند. فکر میکنم پس از اسلام که مردم بلخ به اسلام گرویدند، به نوروز باستانی خود کم کم رنگ جدید دینی دادند و نام نوروز را به نام علی و نام درفش کاویانی را نیز به نام بیرق علی که پرچمدار رسول خدا بود، تغییر دادند. همان گونه که بند بربر در بامیان که شاید توسط شاهان مقتدر بربر ساخته شده بود، پس از اسلام به نام بند امیر (بند علی) تغییر نام یافت و یا مثلا نام قهرمان اسطوره یی آریانهای زابلی که در ریگ بید به نام اندرا است، در اوستا به نام کرشاسب (کرش اسب، اسب کوهستان) تغییر میکند. یعنی در اوستا، این گرشاسب- آخرین پادشاه پیشدادی بامیان- است که کشنده اژدهای خشک سالی است نه اندرا.

اندرا یعنی خدای جنگ و طوفان و باران سیلابی است که «اژدهای خشکی و خشک سالی موسوم به «وریترا Vritra» را که در کوه های بلند مقام دارد و مانع جریان آب است می زند. او پهلوان آریان هاست و اژدها را کشته، آبها را به طرف دریایی محیط روان می گرداند.» [49]

بار سوم پس از اسلام گویا باز هم نام قهرمان عوض می شود و نام گرشاسب نیز فراموش گردیده و نام مولا علی (ع) در میان می آید. یعنی به عقیده مردم کنونی بامیان، این مولا علی است که بند ها را بسته و اژدهای خشک سالی را کشته است. در باره بستن بند بربر و کشتن اژدها به دست مولا علی، اشعار بسیار ناب و عالی در میان مردم بامیان وجود دارد.

باری امروزه تمام مردم افغانستان، نوروز را روزِ به خلافت نشستن علی(ع) تصور کرده و جشن می گیرند و جهنده سخی را نیز به نام وی که پرچمدار رسول خدا بود، به اهتزاز در می آورند. مردم افغانستان سخی را یکی از لقب های علی می دانند.

در کابل، پایتخت، نیز زیارتی است که به آن زیارت سخی می گویند. مردم کابل جشن نوروز را در زیارت سخی برگزار می کنند و در آنجا نیز جهنده سخی را می افرازند. شعرها و دو بیتی هایی در رابطه با نوروز و علی وجود دارد. از جمله:

نوروز رسید و عید اکبر گردید/ برگِردِ سرِ ساقیِ کوثر گردید

امروز علی نشست برتخت نبی/ زان روست که روز و شب برابر گردید

و یا: روز نوروزه خدا جان جهنده بالا می شود/ از کرامات سخی جان کور بینا می شود
کم – پیرک و نوروز

«یکی از رسوم دیگر نوروزی به ویژه درمناطق مرکزی افغانستان، استقبال از کمپیرک است. کمپیرک مردی است مُسن و قد خمیده که لباس رنگی می پوشد، ترکیبی از سرخ و سبز. کلاه بلندی به سر دارد. مو و ریش سفید و بلندی دارد. معمولا یک شمشیر و یک عصا به دست دارد و یک تسبیح که دانه های درشت دارد. چکمه های بلند می پوشد.

کمپیرک لشکری دارد که آنها هم لباس های رنگی دارند. لشکر کمپیرک از او محافظت می کنند. کمپیرک به محلات تجمع مردم سر می زند، مردم به دورش حلقه می زنند و او خطاب به آنها سخنان پند آمیز و پر از اندرز می گوید. آنها را می خنداند و بعد به تجمع دیگر سر می زند.

مردم تارهایی از ریش کمپیرک را به عنوان تبرک با خود می برند. ریش کمپیرک ساختگی است. در میان لشکر کمپیرک افراد خاصی هستند که از مردم کمک جمع می کنند و بعد همه کمک های جمع شده را میان فقرا تقسیم می کنند و یا هم به مراکز عام المنفعه، مثل مسجد، مدرسه و یا هم چیز دیگر کمک می کنند.

یکی از جنبه های جالب نمایش کمپیرک این است که قبل از رسیدن کمپیرک یک مرد دیگری که خود را به دروغ کمپیرک جا زده است، می آید و او و لشکریانش لباس سفید به تن دارند که نماد زمستان هستند. بعدا لشکر کمپیرک اصلی از راه می رسد و این دو لشکر در گیر یک جنگ نمایشی می شوند. دراین نبرد نمایشی لشکر کمپیرک اصلی که به نشانه بهار لباس های رنگارنگ به تن دارند، بر لشکر سفید پوش کمپیرک دروغین پیروز می شوند.» [50]

سرانجام قطعه بیتی از خداوندگار بلخ- مولانای بزرگ- را درباره نوروز و بهار زمزمه میکنیم.

ای نوبهار عاشقان، داری خبر از یارما؟ / ای از تو آبستن، چمن وی از تو خندان باغ ما.
جشن خرم روز

بجز دو جشن مهم نوروز و مهرگان که در اعتدال (برابری شب و روز) بهاری و خزانی بر گزار میگردید، یکی از جشن های زیبا و پر معنی باستانی، جشن «خرم روز» است که در فصل زمستان و در اول دیماه برگزار می گردید. ابو ریحان بیرونی نوشته است: «نخستین روز دیماه خرم روز است و این روز و این ماه هردو به نام خدای تعالی که هرمزد است، نامیده شده... و در این روز پادشاه از تخت شاهی به زیر می آمد و جامه سپید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سپید می نشست و دربانها و نگهبانان و قَراوُلان را که شکوه پادشاه بدانها است به کنار میراند و در امور دنیا فارغ البال نظر می نمود و هر نیازمندی که می خواست با پادشاه سخن بگوید خواه گدا باشد یا دارا، خواه از اشراف باشد یا رعیت، بدون هیچ پرده و دربانی به نزد پادشاه می رفت و بدون هیچ مانعی با او گفتگو می کرد و در این روز پادشاه با دهقانان (دهگانان) یکجا می نشست و در یک سفره با ایشان غذا می خورد و می گفت: من امروز مانند یکی از شما هستم و من با شما برادر هستم. زیرا برپایی دنیا به کارهایی است که به دست شما میشود و برپایی عمران و پیشرفت دنیا هم به پادشاه است و نه پادشاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از پادشاه و چون حقیقت امر چنین شد پس من که پادشاه هستم با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود. بویژه که دو برادر مهربان «هوشنگ» و «وَیکَرد»[51] چنین بودند.» [52]
جشن گاو گَتَل

پس از جشن خرم روز که در اول دیماه برگزار می گردید در شام 15 دیماه عیدی به نام عید «گاو گَتَل» برگزار می گردید. گَو گَتَل در گویش کنونی هزارگان به معنی گاو و اسب و بز و گوسفند و... است. شاید در گذشته این عید را به نام گاو افریدون و به خواطر شکر گزاری برگزار می کردند؛ بدین معنی که در طی مراسم ویژه، خداوند را سپاس می کردند که خدا به آنها گاو و گله و رمه داده است.

بیرونی این جشن باستانی را که در شب شانزدهم روز مهر بر گزار میشده، بنام «درامزینان» و «کاکَثَل» یاد کرده و نوشته است: سبب عید گرفتن این روز این است که مملکت «ایرانشهر»[53] در این روز از ترکستان جدا شد و گاوهایی را که ترکستانیان از آنها به یغما برده بودند از تورانیان پس گرفتند. و سبب دیگر، آن است که چون فریدون، ضحاک بیوراسب را از میان برد، گاوهای اثفیان را که ضحاک در موقع محاصره، نمی گذاشت اثفیان به آنها دسترسی داشته باشد، رها کرد و به خانه او بر گردانید... در این شب بر کوه اعظم شبح گاوی سفید دیده می شود و اگر این گاو دو مرتبه آواز دهد، سال فراوانی است و اگر یک مرتبه صدا کند، خشکسالی خواهد شد... سپس این گاو نر از چشم پنهان می شود و تا سال دیگر همان وقت دیده نمی شود و این روز با نوشیدن شیر گاو تبرک می جویند. [54]

مرحوم عبدالحی حبیبی در این باره نوشته است: « در شام 15 دیماه که شب روز مهر و 16 دیماه بود، عیدی به نام «گاو کَثَل» گرفته میشد. این نام در نسخ خطی کتب تاریخ تحریف شده و صورت اصیل آن به دست نمی آید. البیرونی این عید را به دو نام «درامزینان؟» و «کاکَثل؟» آورده و در نسخ خطی زین الاخبار گردیزی هم به دو شکل «کاوکهل» «کاوکلیل» ضبط گردیده که هر یک از این اشکال محل تاملند. کریستن سین[55] نیز در تعیین اصل نام متردد است ولی عقیده دارد که: جزو نخستین کلمه گاو است، که این عید با داستان گاو افریدون وابسته است.[ مرحوم حبیبی پس از این سخنان افزوده است که:] چون در این شب گاوی را می آراستند و بیرون می آوردند و مردم هم آن را می دیدند و تماشا می کردند، پس می توانیم نام این عید را طوری که البیرونی ضبط کرده «گاوکثل» بشماریم. چه کسل یا کتل - به فتحتین- در پنبتو تا کنون به معنی تماشا و دیدن است.» [56]

اما به نظر نگارنده بخش اخیر سخن مرحوم حبیبی قابل نقد است. زیرا نخست اینکه جشن «گاوکثل» مانند دیگر جشن های باستانی از مراسم پارسیان بلخ و نیمروز است و لابد این نام نیز باید یک واژه دری باشد نه واژه پشتو. پر هزینه و سخت است که دو کلمه «گاوکثل» را از هم جدا کرده و گاو کلمه نخست آن را به معنی پارسی بگیریم و کلمه دوم یعنی«کثل» را بدل به «کسل» و «کتل» نموده و سپس آن را به زبان پشتو به معنی تماشا بگیریم. نگارنده معتقد است که کاکَثَل که در عبارت بیرونی ضبط شده، همان گاوگَتَل است که امروزه در گویش هزارگی باقی مانده است. گاوگتل یک نام مرکب دری است و از دو کلمه دری ترکیب یافته است. بدل شدن کاف عربی به گاف پارسی و بدل شدن «ثا» به «تا» در زبان دری نظیر بسیار دارد. مانند: کژدم و یادکار و کور که به گژدم و یادگار و گور تغییر یافته است و یا مانند: پَرتَوَ که پَرثَوَ نیز خوانده میشود و مانندکیومرث و گاثها که گاهی گیومرت و گاتها نیز خوانده می شود.
جشن بهمنجنه

یکی دیگر از جشن های باستانی جشن بهمنجنه است که در روز دوم بهمن به نام بهمن بر گزار می شده است و بهمن نام فرشته نگهبان دامها است که بشر برای ساختن زمین و رفع نیاز خود به آنها نیازمندند و مردم فارس از دانه های خوردنی یا گوشت غذا می پزند و آن را با شیر خالص می خورند... و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب [کیانی] این کارها را در این روز انجام میداد. [57]
جشن سده

یکی دیگر از جشن های باستانی که تا پنج قرن پس از اسلام نیز دوام داشت، جشن سده در دهم بهمن ماه است. به گفته بیرونی «واما سبب نامش چنانست که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب. پارسیان در شب جشن سده آتش می افروختند.» [58]

به گفته حبیبی: «باری رسم آتش افروزی شب جشن سده مربوط به روایات قدیم آریاییان باختری و داستان و داستان هوشنگ یا افریدون و ضحاک بود، که در دربارهای شاهان مابعد باقی ماند.» [59]

شعرای دری زبان چون فردوسی طوسی و عنصری بلخی از جشن سده یاد کرده اند.

شب آمد بر افروخت آتش به کوه / همان شاه و بر گِرد شاه آن گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد/ سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار/ بسی باد چون او دگر شهریار. فردوسی

سده جشن ملوک نامدار است/ ز افریدون و از جم یادگار است. عنصری[60]
زمستان ۱۳۸۸ خورشیدی - کیانی

[1] نک: آثارالباقیه، چ لیپزیک، ص 45/ ت

>>>   این حرف ها حقیقت ندارد در صورت که مردم اسلام را قبول نداشته باشند در آن صورت میشه گفت که خلاف دین اسلام است مردم ما دین اسلام را قبول دران و این روزی فرهنگی ما است باید تجلیل شود از این روز ضمنا حالا کسی آتش پرست نیست که این ها گردهمایی میکنند

>>>   این علمای دینی ما از هیچی نمی فهمه همه اش نفهم و بی سواد است. همه خوشی های مردم را ازش می گیرند و بهانه اش را به پای دین می کنند. در کجای قران نوشت که جشن نگرید و خوش نباشید؟
به آروزی یک سال پر برکات و صلح آمیز برای همه هم وطنان عزیز سال نو مبارک.
مهاجر از آسترلیا

>>>   بنام خداوند مهربان
و با عرض ادب و سلام
نمیدانم این کسانیکه به اصطلاح نام علما بر خود گذاشته اند آنهم علمای دینی کاری دیگر ندارد به جز اینکه خوشی های این مردم ماتم زده بگیرند و به ماتم بنشانند در واقعیت امر این به اصطلاح علما یکتعداد بیسوادانی هستند که نه از دین خبری دارند و نه از علم و نه از چرخش فلک که خداوند بعد از میرانیدن زمین زمین را زنده میکند یعنی برای زمین یک عمر جدید میبخشد و این آمدن بهار ، تابستان، خزان و زمستان نشان دهنده قدرت آن زاد یکتا است و در ضمن با سال نو شدن و جشن نوروز ما کاری خلاف اسلام نمیکنیم تنها آمدن بهار و شادابی را جشن میگیریم و فصل نهال شانی را شروع میکنیم . و در آخر از خداوند دانا یک کمی فهم برای این علما خواهانم .
محمد کریم بیژن

>>>   سلام
تجليل سال نو چه ربطی به دين دارد ؟ اين عده علمای دينی آنهای اند که به چشم سر ديدم که در محفل عروسی فاميل داماد را از ساز و آواز منع کرد و مجبور به خواندن مداحی و ترانه های جهادی کرد . اين به اصطلاح عالمان دينی اصلآ نميدانند که هر سخن جايی و هر نکته مکانی دارد .
وسلام ملنگ

>>>   من فکر میکنیم که اگر ما هر روز را محاسبه کنیم به نحوی از انحا به یکی از روز هایی توافق خواهد کرد که در زمان سابق و قبل از اسلام به عنوان یک مسئله خلاف مسایل دین مقدس ما یعنی اسلام تجلیل می گردیده است.
نوروزی که به عنوان اولین روز سال و شروع بهار و سال نو در وطن با تجلیل می گردد با مسایل اتش پرستی سابق ربطی نداشته و تفکر اتش پرستی در ان راهی ندارد. تحلیل ار تجلیل نوروز در فرهنگ امروزی ما به عنوان شروع سال نو با امید و ارزو های نو است. ایا مردم مسلمان افغانستان این حق را ندارد که روز اول سال خویش را تجلیل نماید چرا که قبلا عین روز را اتش پرستان فارس تجلیل میکردند. من فکر نمی کنم که در تمام وطن روز نورزو کسی اتش افروزی نمایید و روی ان خیز بزند و ان را پرستش نماید.
تجلیل از روز اول سال شاید که در کشور ما پیشینه قبل از اتش پرستان را داشته باشد. این مسئله را کی ثبوت کرده میتواند. تا جائی که من به خاطر دارم و همین حالا هم مروج است که در تمام قرا و قصبات کشور در شروع سال جشن گرفته شده و مردم از خواب زمستانی بیدار میشوند. بیل و کلند و تیشه و تبر و قلم و کتابچه و غیره را میگیرند و سال جدید را شروع میکنند. این روز را دهقانان ما به نام روز (قلبه کشی) می شناسند و در همین روز در هر قریه ما جوانان و اطفال و پیران گرد هم امده و چشن میگیرند.

>>>   علمای کرام به شما احترام قایل هستم ولی خداوند(ج) را از قلب باید تصدیق کرد نه از جشن نوروز اگر تو از دل خداوند بزرگ را دوست نداشته باشی صداها جشن نوروز را منع قرار بتی هیج است من میدانم بعضی کسها که به میله نوروز به زیارت سخی میروند که سخی چون شیر خداوند ج است واسطه قرار بتند که خداوند مشکل شانرا آسان بسازد اما یک تعدا کسها هستند که به زیارت سخی میروند مشروبات مینوشند این خلاف دین اسلام است.
و.ط.پ
از هندوستان

>>>   جشن نوروز هزارها سال از ظهور دين اسلام قدامت دارد .ايا غرص نهال هم ضد اسلام است و از ايين زردشتى است.اصلا نو روز به هيج دينى ارتباط ندارد.زياد تر رابه انسان با طبيعت است.

>>>   بله در اسلام تمام عناصری که پایه و اساس یک تمدن میتواند باشد حرام است.

از صحبت کردن با جنس مونث گرفته، تا هنرهایی مثل نقاشی، رسامی، مجسمه سازی، موسیقی، خوانندگی، رقص، فیلم، سینما، تلویزیون، اینترنت، آموختن علومی که میتواند انسان را آگاه سازد به مانند فلسفه، علوم طبیعی، فیزیک و ستاره شناسی، شعر و شاعری. خوش بودن و خندیدن، حقوق مساوی به زنان دادن و آنان را آدم به حساب آوردن.

مسلمان واقعی = مرده ی متحرک

رهگذر

>>>   شما نوشته اید که به گفته آنان - یعنی که شما معتقد نیستید که با طلوع اسلام دامن خرافات مجوس ازین پهنا برچیده شد.

>>>   ما میبینیم که سلطه اعراب بالای روحانین ما چسان موثر است.
در کشتار های بیرحمانه ی مردم ما خاموش اند.که کناه بزرگی را دارند مرتکب میشوند.
اما بزرگترین میراث تاریخی و فرهنگی مانرا به استشاره ی حامیان شان نفی میکنند.
اگر بگوییک که به گفته روهانیون ، این مراسم در زمان جاهلیت راه اندازی میشد، کجای این مراسم روابط ، انسانها را خدشه دار میسازد. ببینید اوستا در ازمنه های دور گفته ( یکی اینکه دشمن خود را دوست کند؛ دیگر آنکه آدم پلید را پاکیزه دارد؛ وسوم آنکه نادان را داناگرداند.« اوستا»).
این روحانیون محتر درعصر حاضر که جاهلیت هم تشریف ندارد، کدام کار هملی را برای تعغییر انسان جامعه ی ما انجام داده اند؟
بنا" خجسته باد نموروز باستانی مان این میراث فرهنگی سرزمین خورشید افغانستان زمین.
قابل تذکر میدانم که این روحانیون شریف از فروپاشی تندیس تاریخی -فهنگی بامیان هم در دل خوشنود اند، تا متاسف

گلا جان

>>>   نوروز که مال فاشیست هانیست بگذارید که تامردم چشن خودرا بگرد , انتحاری هم دراسلام مردود است چرا بعضی خودرا انتحارمی کند ؟
چشن که کسی را انتحارنمی کند !!!!!!!!!!!!!!!!!!

>>>   سلام
لعنت برین ... مرتجع و خاین که همه اعمال شان مخالف اسلام و مخالف فرهنگ و تاریخ میباشند.
چرا این مرتجعین دیگر کار های خلاف اسلامی را در جامعه مانند قمار، انسان کشی، تجاوز، دزدی، تبعیض زور گوی، تجاوز نیروهای خارجی، تجلیل عنعنات غربی را محکوم نمیکنند.
پیام من برای این ملا های بیسواد اینست که آنها باید مسائل فرهنگی و تاریخی را در نظر بگیرند و اگر نوروز توسط زردشتی ها تجلیل میشد در آن زمان اسلام وجود نداشت و اگر امروز هم نوروز تجلیل میشود در آن هیچگونه هدف اعتقادی و جود ندارد و صرف بمثابه یک روز اغاز سال نو و یک یادگار تاریخی ازآن تجلیل میشود. این خائنین جز خرافات و بیسوادی چیزی دیگری از چلی های پاکستانی شان نیاموخته اند.
احمد فرید

>>>   « مجمع عمومی سازمان ملل متحد “نوروز” را به عنوان یک مناسبت جهانی به رسمیت شناخت.
در هفتاد و یکمین نشست شصت و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد که بعداز ظهر روز سه شنبه ۲۳ فوریه( ۴ اسفند) در مقر این سازمان در نیویورک برگزار و با تصویب قطعنامه ای عید نوروز به رسمیت شناخته شد.
در خبر منتشرشده از سوی سازمان ملل متحد درباره اهمیت نوروز آمده است: ” نوروز برای بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان، آغاز سال نو است و بیش از سه هزار سال است که درمناطقی از بالکان، منطقه دریای سیاه، قفقاز، آسیای مرکزی و خاورمیانه و نقاط دیگری از جهان جشن گرفته می شود.” ... »

مخالفین تجلیل و بزرگداشت از روز نو روز صد فیصد همان وهابی هایی اند که هر روز به بهانه های مختلف جارو جنجال ایجاد میکنند .
در روز نو روز نه تنها جهنده شاه ولایتماب حضرت علی علیه السلام خلیفه چهارم مسلمین بر افراشته میشود بلکه مردم اولین روز بهار و نو روز را بشکل شانداری جشن میگیرند و تجلیل میکنند.
وهابی ها فقط و فقط کور کورانه مطابق به دساتیر بزرگان شان یک سروصدا را براه می اندازند . این بی خبران نمیدانند که اصلاً آتش افروزی در میان نیست.
حرف زیاد است مگر فکر میکنم جز اینکه بگوئیم خداوند بزرگ این جاهلین و گمراهان را هدایت نیکی بدهد تا معنی واقعی اسلام و اسلامیت را بدانند ، بیشتر از آن اضافه خواهد بود .

اسلام الدین از شهر کابل

>>>   این علما دین شاید پشتون باشند.
جـــاوگــر - کابل

>>>   نوروز یکی از اعیاد باستانی و ملی ماست. این اتش پرستان چه زیبا ایامی و عیدی را به یادگار گذاشته اند؟ باید از اتش پرستان تشکری کرد. مردم افغانستان دیگر گپ این دکانداران دینی و تجار ان مذهبی را قبول ندارند. این ملا های متعصب و طالب گونه خود مایه شرمساری دین اسلام هستند. هر روز تان نوروز نوروز تان پیروز. همایون از انگلیس

>>>   آیا همین ملاها نبودند که با کافر خواندن امان الله خان و فرار او از وطن، باعث و بانی عقب ماندن افغانستان از قافله ی تمدن شدند؟ آیا بیشتر بدبختیهایی که امروزه با آنها دست به گریبان هستیم مانند فقر، بیکاری، بیسوادی و گریز از قانون، حاصل همین ضربه ی ملاها به پیکر زخمی وطن نیست؟

آیا همین ملاها نبودند که فتوای نابودی مجسمه های بودا را دادند؟ آیا همینها فرمان بستن مکاتب دخترانه و حرام بودن تلویزیون را صادر نکردند؟

آیا همین ملاها نمیتوانند فتوا صادر کنند و بیسوادی را امری غیر دینی غیر اسلامی اعلام کنند؟ آیا نمیتوانند خشونت علیه زنان را محکوم کنند؟ آیا نمیتوانند حملات انتحاری را تقبیح کنند و جوانهای نادان را از آن منع کنند؟

با احترام

خلیل حیدری

>>>   قابل توجۀ .... شکم پرست و تجار دین فروش،

شما بهتر است بجای جلوگیری از جشن و شادی مردم مظلوم و مسکین افغانستان در نوروز و یا اندک روزهای شادی آفرین دیگر، به فکر اصلاح حکومت فاسد، اصلاح آدم کشان کرام طالب که بنام علمای دین، هم اسلام عزیز را بدنام ساخته اند و هم هر روز مردم بیگناه ماه را به خاک و خون می کشند، باشید.

>>>   نو روز را ما به عنوان روز ملی و عنعنوی خود تجلیل میکنیم.و من فکر نمیکنم که کدام رابطه عقیدتی داشته باشد. ما نوروز را بخاطر آمدن فصل نو بهار نو تجلیل میکنیم نه که بخاطر آتشپرستی و غیره...من فکر میکنم که حرف علمای محترم مارا در سازمان های دولتی به ویزه در وزارت اطلاعات و فرهنگ برای از میان برداشتن فساد در رسانه ها را کسی گوش نمیکند ازین خاطر دست به این فرهنگ ستیزی که جنبه ملی دارد نه دینی میزنند.
به هر حال من به عنوان یک مسلمان از علمای محترم خوایش میکنم که شما اگر واقعآ وارثین دین هستید پس باید برای گسترش افکار والای اسلامی کوشش کنیدچراکه جامعه ما در عمق دریای فساد غرق هستند نه اینکه دنبال چیزهای باشید که در آن افکار دینی داخل نیست و همچنان باید تذکر داد که در افغانستان مردم به قدر کافی هوشیار هستند که آتشپرستی نکنند.
سال نو بهار نو و نوروز مبارک باد. انشاالله همیشه موفق و سربلند باشید.

>>>   دوستان سال نوی تان مبارک . راجع به نو روز حرف هایی رد بالا نوشته اند و روحانیون آن را مغایر دین اسلام فرموده اند و گفته اند کخ کافران فارس این روز را تجلیل میکردند.
برعکس این روز یک روز تاریخی آریایی است و اولین روز سال نو را گویند و ازاینکه اولین روز بهار است اولین علامه های بهر را احساس میکند ازین رو آنرا نو روز گویند یعنی روزنو واین روز از ۵۶۸۹ سال به این طرف تجلیل میشود و در۱۴۳۱ سالی که دین اسلام برای رهنمای بشریت نازل شده این اولین بار است که این روز را به آتش پرستان نصبت میدهند و یا اینکه تا کنون کسی به این موضوع واقف نبوده و یا از کدام طرف اشاره چشمی شده که در روز های خوشی ما خلل اندازی شود. فرهنگ ما تهداب ماست هرکس مخالف فرهنگ غنی و پوربار ما است ما سرسختانه ازفرهنگ خوددفاع میکنیم.دین و مذهب ما با قدرت در مسیر طبیعی خود روان است و ملت با شهامت ماجان های شیرین خود درراه دین و اسلام قربان کردندو میکنند. و ازفرهنگ باستانی خود نیز بسیارخردمندانه پاسداری میکنند. فرهنگی که بزرگترین فلاسفه جهان در او پرورده شده و امروز در سراسر گیتی از افکار شان بهره میبرند در همه عرصه ها و به آن افتخار میکنند. نمیدانم چرا یک تعداد از حربه دین در مقابل فرهنگ باسانی ما استفاده جویی میکنند اگر در مورد نوروز حرفی به میان میآید میگویند دین اسلام با آن در مغایرت است اگر کسی به زبان مادری خود میخواهد سخن بگوید ویا جمله نبشته کند همه داد و بیداد میکنند که این ها مغایر دین اسلام حرکت میکنند. اینرا کس انکار کرده نمیتواند از همین زبان پارسی که معرف فرهنگ ماست اضافه تر ۱۹ موضوع و اسم در قرآن کریم موجود است. قبل از اسلام یکی از بزرگترین وقدیمی ترین فرهنگ ها در منطقه بود. بعد ازاینکه مردم خراسان به دین اسلام مشرف شد از عنعنات نادرست گذشته که مغایر دین اسلام بود دست کشیده آتشکده را خاموش ومساجد را بنا نهادن وهمین مراسم نوروز باستان با همان شور وشوق گذشته تجلیل میشد وآمدن نوروز را گرامی میداشتند. در آنوقت سلاطین و اومرای آنوقت هم همه به فضل پروردگارعالم مسلمان بودند اگر مشکلی و مغایرتی موجود میبود آنها هم میتوانستند با آن برخود اسلامی کنند که نبوده .ما نباید کورکورانه دنباله روی دیگران باشیم.دردین داری خود محکم و پایداراستیم و در فرهنگ داری خود نیز. بگذارید مردم ما چند روزی که دارند به خوشی سپری کنند و با تر وخشک خود خود بسازند.برادرتان عظیم ازجرمنی

>>>   به نظر می رسد این علما در نظریه شان افراط نموده اند ، هیچ منع در آیات و روایات اسلامی و سیره علما وعقلا وجود ندارد. جشن نوروز که با شأنات اسلامی منافات نداشته باشد برگزاری آن اشکال دارد. آن که اسلام با آن مخالف است برگزاری هر جشن بر هر مناست باشد که سبب محرمات شود حرام و اشکال دارد. صرف این مسله که از عنعنات آتش پرستان از دوره جاهلیت است. یک دید افراط گری است نه اسلامی. جشن نوروز ربط به آتش پرستی ندارد، اسلام با آتش پرستی مخالف است نه به برگزاری جشن نوروز.

>>>   برادر عزیز هر جامعه علاوه دین که اختیار میکنند یک سری فرهنگهای خاص خودرا دارد که نشان از اصلیت آن جامعه دارد. بنابراین هیچ به اصطلاح عالم نمی تواند خودرا نماینده عام وطام ما در پیش خداوند معرفی کند ملا جز یک دوسوره مبارک قرآن که حفظ است زیاد کسی هم نیست نمیتواند نظر درمورد فرهنگ بدهد . مردم افقانستان هم به اینها اینقدر فرصت دادند که سی سال بدبختی را کشیدیم حالا آمدند که ازریشه مارا نیست کنند. خداوند این مقام طلب های بدبخت را نابود کند انشاألله.

>>>   تمام مذهبیکه بعد از بتپرستی اتشپرستی و زمینپرستی در زمین امده است مجبور بود بعضی رسوم عنعنات تاریخی مردم ان منطقه را با مذهب نو پیوندبدهد تا از این طریق برای انها
پذیرفتن مذهب جدید همنواخت مذهب دیرین شان باشد و انها به مذهب نو زودتر عادت کنند.
مسجدها کهنه در بیتالمقدس و بخصوص اکثریت کلیسا های اروپایی به جایی مراکز کهنه عبادتی مردم ایار شده من فکر میکنم این عنعنات مردم هیچ مشکلات و ضرر به مذهب پاک اسلام وارد نمیکند بر عکس انرا روشنتر و زیبا تر میسازد.
حیدری افغان

>>>   هموطنان نهایت ارجمند بعد از عرض سلام نوروز مبارک و باستانی را خدمت شما روشن دلان تبریک گفته هر روز را برایتان نوروز میخواهم. سالهای سال است که دست جهالت خوشی دفن میکند و ماتم میزائید. به حرف این( علمای ؟) بیسواد نکنید

سبز باشید

ضمیر

>>>   من افتخار میکنم که به عنوان یک افغان از این روز تجلییل مینمایم این یک روز تاریخی است نه کدام عبادت مزهبی

>>>   سلام برهمگی !
بعض ازعلمای دینی افغانستان تندروی میکنند کمی هم به فکر مردم باشند و روی این مسله کمی بادقت فکرکنند . درست است که نوروز یک عنعنه تاریخی است اما چی مشکل برای اسلام ایجادمیکند ، باوجود اینکه نوروز دردین مقدس اسلام نیست اسلام بانوروزموافقت کرده ونوروز راقبول کرده است وسلام
کریمی !

>>>   خواننده عزیز !
بهار در راهست . مراسم نوروزی یکی از ماندگار ترین ، شکوهمند ترین و دل انگیزترین جشن های فرأ ملی و فرأ مذهبی سرزمین کهن ماست ، که با نخستین روز بهار ، روز شگوفایی طبیعت و تولد شقایق های سرخ صحرایی آغاز، و همه ساله در ( بلخ ) وسط خراسان دیروز ، و سایر ولایات ، با در اهتزاز درآوردن درفشهای کاویانی تجلیل میگردد . آئین نوروزی با همه ارزشهای مادی و معنویش ، همواره با روحانیون ریأ کار و طالبان زشت باطن و خود فروخته شده ، که در پی مقاصد پلید و خشم تسکین ناپذیر شان میخواهند با پیروی از فرهنگ تازیان ، این روز پُر میمنت را مسخ ، مثله و مُهر باطل بر آن بزنند ، تا قلب مُشتی از بادیه نشینان شتر چران هرزه گرد و عیاش را شاد سازند . این فرهنگ ستیزان ، با هجوم های پی در پی خویش ، فرهنگ پُر بار و شاد زیستی ما را به عزاء داری ، سوگواری ، ماتم و ناله تبدیل کردند . نوروز خاموش نماند ، آخرین حصار و تلاش دشمنان زندگی با سعادت را ، ظفرمندانه بشکست ، پیروز و سرفراز بدر آمد . با وجود تحمل همه مصائب ، هنوز هم زنده و جاودان است . فرهنگ ستیزان نتواستند ، فریاد های حق طلبانۀ فرزندان راستین این آئین بزرگ را ، در گلو خفه کنند ، خوشبختانه جامعۀ جهانی به فرهنگ ملی ما اولویت دادند و سر انجام نوروز جایگاه خود را ثبت تقویم رسمی سازمان ملل متحد ساخت . از آنجائیکه هویت هر ملتی وابسته به تاریخ آن است ، بیائید در حرف نه ، بلکه در عمل ، بر خلاف خواست تازی پرستان ، این روز را از دام گستریهای ددمنشانۀ آنها در امان ، و با شکوه تر از گذشته ها تجلیل ، پاس و عزیز بداریم . نگذاریم دشمنان سوگند خورده ، با تهاجم فرهنگی ، به هویت ملی ، تاریخ و فرهنگ عزیز ما ن صدمه وارد نمایند .
خوانندگان عزیز ! اجازه بدهید تا این روز فرخنده را ، با عالمی از آرزو های نیک ، به تمام ملت عزیز خود تبریک و تهنیت عرض کرده و از بارگاه ایزد منان تمنا کنم ، تا سالی پُر از برکت ، آرامش و سعادت را برای همه هم میهنان ما عنایت بفرماید . بااحترام
هاشم قاهر

>>>   افتاب نیز بخاطر اینکه توسط انها پرستیده میشده نیز باید از بین برود.!!! جاهلیت تا کی؟ ملا جان همین اتش پرستان برای اعراب دستور زبان عربی درست کردند حالا شما به ما می گویید که این غلط ان درست؟

>>>   علمای ..... افعانستان از جشن نوروز بیخبراند
شما ملا ها بیروید ..... شما را به رسم و عنعنات مردم چیغز
واحد کابل

>>>   سلام به تمام هموطنان خو ب ام اول از همه سال نو را برای تمامی مردم مسلمان افغانستان تبریک میگویم :بعد از سلام از این که این علمای بزرگ این اشتباع را کرده من بخشش میخواهم از تمام شما چون در افغانستان دیگر چیزی نماند که این ها ان را بد نگفته باشد کدام اسلام تا حال این حرف را گفته این یک و ه ا ب ی است چیزی دیگری نیست که این حرف را زده درکدام کتاب نو شته از ازنگاه اسلام در باره نوروز چند روز که بیکار ماندن باز این حرف ها را میزنن و تشکر از این که زود نوشته کردم و اشتباهی اگر بود بخشش باشه ج ع ف ر از دبی

>>>   شنیدم حضرت ملا ترش روست نگاهش مغز را نشناسد از پوست...ملا صاحب سال نو ویا نوروز را بخاطر گردش سال واغاز بر نامه های جدید تجلیل میکنند.بدون اتشبازی واتش پرستی.هیچ کس بت بامیان راپرستش نمیکرد تا اینکه شما بیاد مردم دادید که بت بامیان پرستش میشود وآنرا آنقدر با اهمیت ساختید که همه جهان بخاطر بت بامیان گریه کردند.به همه حال شما خیر از فتوی تکفیر چیزی دیگری هم یاد دارید یا خیر.چه فرق میکند بین سال شمسی وقمری هردو به هجرت پیامبر اسلام ارتباط دارد.اگر بحساب افتاب مردم مشرک میشوند وبحساب مهتاب مسلمان همین حالا شوند.اگر از سعودی اطاعت کنیم میگوئید وهابی شدید اگر از ایران میگوئید مشرک وشیعه هستید.اگر ازتو اطاعت کنیم تو از کی اطاعت میکنی؟ لنگی وواسکت تو نه در سعودی است ونه در ایران واندونیزی.نسوار وچرس وتریاک که در هیچ دینی نیست.ملا صاحب چرا ناس میکشی گنهگار نیستی ؟خلاصه دل مانرا از اسلام سیاه نکنید.بخدا قسم تو در افغانستان به نرخ روز نان میخوری وفتوا را در بدل پول میدهی از تو ومجددی شروع تا فضل هادی وچکری..همه .همه به قطعه نام شما کس گوش نمیدهد مگر اینکه طالب واستخبارات پاکستان بقدرت بیاید...

>>>   همين افراد كه پدرانشان به زور شمشير مسلمان شدند اگر پدرانشان دين خود را تغيير نميدادند الان مسلمانان را كافر ميشمردند. افراطي گري از خوي آنها بيرون نميرود فرقي نميكند لباس چه دين و مذهبي را بر تن داشته باشند هيچ وقت حد اعتدال را رعايت نميكنند و از عقل بهره نبردند.

شهروند ايراني

>>>   ملا صاحبهای عزیز سلام
ازدیر باز نوروز یا روز اول سال در میان مردم افغانستان ایران و تاجیکستان جشن گرفته می شده است و به دلیل گذشتن زمستان سرد و دلگیر و تازه شدن و نو شدن طبیعت مردم جشن می گیرند و روحیه خود را تازه و شاد می کنند شما برای محکوم کردن جشن نوروز باید مدرک بیاورید که از نظر اسلام حرام است نه اینکه صرفا به دلیل اینکه این کار در زمان زرتشتیهای قبل از اسلام برگزار می شده اکتفا کنید
و اینکه حال وقتی جشن گرفته می شود نه از آتش افروزی خبری است و نی نامی از آیین زرتشتیان برده می شود شما باید زمینه را برای شادی مردم ستم کشیده که بیش ازسی سال در آتش کینه ورزی ها می سوزند و قلبی اندوهگین دارند فراهم کنید نه اینکه فتواهای جدید و مرتجعانه صادر کنید کمی به فکر این دنیای مردم مظلوم باشید و سعی کنید کشور را به طرف پیشرفت و آبادانی رهنمون کنید
با احترام یک دانشجوی افغان

>>>   هموطنان عزیر نوروزباستانتان مبارک
جالب است که این علمای محترم که میخواهند تجلیل نوروز ویاسال نورا غیر شرعی وغیر اسلامی بنا مندجقدر بجا وقضاوت عملی برویت ان برداشت ها ی خرافی خودکرده اند .
بلی کهنه اندیشان حق دارند که باچنین اعمال و افکار جاهلانه خویش یک بار دیگر بنابر دستور با داران عربی این سوسمار خوران وحشی که جز ادم کشی و حملات انتحاری شان مطابق اسلام دیکر هیج جیز از فرهنگ کشور ما بانها مطابق اسلام نیست چرا که این اعراب وحشی درطول تاریخ بشریت بجز اسلام دیگر کدام فرهنگ وکلتور بالاتر از فرهنگی
اریایی نداشته وندارند . لطفا این علمای دیو بندی تشریح کنندکه اگر نوروز جشن زردشتیا ن واتش پرستان است پس جرا علمای اسلامی که قبل ازشما در طول جندین قرن که اسلام در افغا نستا ن قبول شده انها چنین فتوای احمقانه رانداده اند بخاطر یکه انها علمای واقعا افغا نی واسلامی بو دند نه علمای وهابی ویا دیو بندی
برادر افعان شما از کانادا

>>>   این علمای دین چقدر تحقیق کردن که به این نتیجه رسیدند فتوای ایشان نه به عنوان سخن دین مبین اسلام بلکه این فتوا ریشه در جاهلیت عرب قبل اسلام دارد که هرکه غیر عرب را نفی میکرد و انرا عجم(گنگ ولال) می نامید و تنها خود را گویا می پنداشتند در زمانی که اینان جاهلیت قبل اسلام می گویند انقدر این دین به ادیان الهی نزدیک بود که بعضی بزرگان بر این عقیده هستند که زرتشت پیامبر بوده امروز هر مسلمان باید هم پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک داشته باشد در غیر این پای فراتر از دین مبین اسلام نهاده و گناهکار است این عالمان گمانم چهارشنبه سوری را با عید نوروز اشتباه گرفتند .
در جای خواندم که پدر یا جد ابوحنیفه روزی به خانه حضرت علی (ع) مقداری پالوده بردن که به حضرت گفتند که به مناسبت عید نوروز است حضرت به ایشان فرمودند که : هر روزتان نوروز باد
شاید این علما علم شان را فزونتراز حضرت علی(ع) میداند
سید علی مدد حسینی

>>>   سلام به مردم شریف وطن ام و فرخنده باد جشن عنعنه ای نو روز. هر روز تان نو روز و نو روز تان پیروز باد. مرگ به کسانیکه نه از دین خبر اند و نه از دنیا. نو روز جشن عنعنه ای مردم حوزه آریانای بزرگ است که قدامت تاریخی آن به 5000 سال میرسد. اما افسوس صد افسوس در کشور عزیز ما کسی که قرآن کریم را با هزاران غلطی تجویدی میخواند نام اش را عالم میگذارند. این جشن تاریخی را هیچ کسی از بین برده نمیتواند.
جاوید غزنوی از شمال کلیفورنیای امریکا

>>>   سلام دوستان واقعاً مه خجالت میکشم که چنین اشخاص را عالم میگویند. تا دنبال نو روز را گرفتن بروند یک اندازه سواد یاد بگیرند که قادر به مطالعه شوند. بروند تاریخ بخوانند.
ویس از کابل

>>>   هر کسی که چنین حرف ها را میزند. شامل گروه بد نام طالب است. باید تمام شان را در زندان انداخت که درسی به دیگر انسان های بی خرد نظیر این ها باشد.
سال نو به همه مبارک
نصیر از مکروریان سوم

>>>   فکر میکنم باز تیم کریم خرم سر و صدا اش بیرون میاید. حتماً دست رییس جمهور هم در این کار نهفته است. مگر از برای خدا رییس جمهور تمام مردم میداند که از افغانستان نیستی. به حرف های یون و رفیع گوش ندی که خود را بی خرد معرفی میکنی. اگر از کشور های همسایه افغانستان باشی خو این روز در همه جا جشن گرفته میشود. اگر باور نداری مطالب آن را در پایین برایت میفرستم. اگر خود را از امریکا میدانی سفره هفت س در قصر سفید هم گسترده میشود. اگر باور نداری در گوگل بنوس هفت س در قصر سفید یعنی باراک اوباما هم این روز را جشن میگرد. بگذار تا اوسط عمر هر فرد افغانستان 43 سال از آن را به راحتی سپری کند. تمام این ها تصویر هم دارند اگر نشر کننده سایت بخواهد برایشان میفرستم.
نوروز در همه کشورها
• نوروز در ایران
برگ برگ صفحات تاریخ ایران گواهی می دهد که نوروز باستانی همواره کهن ترین سنت و عزیزترین روز سال نزد ایرانیان بوده است. نوروز برجای مانده از روزگاری است که جز با کمک خیال و جز به مدد افسانه و اسطوره راهی به آن دیار نیست. در گردونه ی سالانه ی تکرار ، نوروز یک تنوع روحی و یک انبساط روانی است که قوم ایرانی دوام خویش را در فراز و نشیب تاریخ مدیون این سنت دیرینه و خردمندانه است.
با طلوع اسلام در این سرزمین نوروز زیباتر شد و بزرگترین حادثه تاریخ اسلام به خصوص تشیع یعنی اعلام ولایت علی ( ع ) در روز غدیر خم از سوی پیامبر اکرم ( ص ) در نخستین روز بهار مصادف با نوروز باستانی بوده است. تشیع از همان ابتدا که با فرهنگ ایرانیان عجین شد نه تنها به نوروز بی مهری نکرد بلکه آن را مورد تقدیر قرار داد چرا که هر جزئی از آیین نوروز نمادی از ستایش زیبایی و اخلاق انسانی و مهر و دوستی است. نوروز در ایران اگر چه یک سنت ملی و برآمده از روزگاران بسیار دور است در عین حال با حال و هوایی معنوی و روحانی عجین شده است
● نوروز در جمهوری آذربایجان
یکی از جشن های بزرگ مردم آذربایجان نوروز است به طوریکه این جشن سال ها پیش از میلاد در آذربایجان برگزار می شده است ؛ مردم برخی احساسات بشر دوستانه و جهان بینی خود را با این جشنواره مربوط می دانند زیرا در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان نوروز به منزله جشن ستایش مقدسات محسوب شده، گفته می شود که نوروز عید فراوانی کشت و سرآغاز تندرستی و برکت و وفور است. در جمهوری آذربایجان در خصوص پیدایش جشن نوروز اسطوره ها و افسانه های گوناگونی نقل شده است . از این افسانه ها یکی را برای مثال نقل می کنیم:" در روایتی در خصوص نوروز آمده است، سیاوش پسر کیکاووس به کشور افراسیاب سفر می کند افراسیاب از وی به نحو قابل توجهی پذیرایی می کند و حتی دخترش را به عقد وی در می آورد و سیاوش به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا می کند. ولی دشمنان که از این امر ناخرسند بوده اند میان سیاوش و افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به قتل سیاوش می گیرد و پس از هلاکت سیاوش دستور می دهد جناره اش را روی کنگره های دیوار بخارا قرار دهند. آتش پرستان جسد وی را برداشته و در قدمگاه دروازه شرقی دفن می کنند و مرثیه های بسیاری در وصف سیاوش و مرگش می سرایند، و این مرثیه ها بین مردم گسترش یافت و آتش پرستان در همین سیاوش مرثیه ها روز دفن سیاوش را نوروز نامیدند. "

مردم جمهوری آذربایجان به واسطه اعتقادات شدید به آیین و مراسم نوروز برای با شکوه تر انجام شدن جشن نوروز برای این مراسم تدارک ویژه ای می بینند از قبیل سرودن ترانه ها پیش از نوروز، تدارک بساط شادی این ایام ، تهیه لوازم و مواد مورد نیاز سفره نوروز، طرح چیستان های نوروزی ، ستایش ها و نفرین ، پند و امثال و اعتقادات نوروزی . درمیان مردم آذربایجان رسم بر این است پیش از رسیدن نوروز پوشاک نو خریده ،به خانه و حیاط سر و سامان داده ، فرش و پلاس نو بافته و به استقبال نوروز می روند، در عید نوروز آداب ورسومی درباره فال نیک رواج دارد به طوری که در شب چهارشنبه سوری دختران نو رسیده در دل فالی گرفته و و مخفیانه پشت درنیمه باز به انتظار ایستاده و اگر در این هنگام حرف خوب وموافقی بشنوند اشاره ایی به برآورده شدن آرزویشان ، و اگر حرف نامناسبی بشنوند اشاره از عملی نشده نیتشان است . بنا براین سنت و آیین به هنگام عید نوروز مردم از بد گویی و حرف نامناسب دوری می جویند.

از دیگر مراسم خاطره انگیز نوروزی می توان به ارسال خوان سمنو، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست تحفه عید در آذربایجان اشاره کرد.
● نوروز در قزاقستان
مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری دانسته ، بر این باورند که در این روز ستاره های آسمانی به نقطه ابتدایی می رسند و همه جا وهمه چیز تازه می شود و زمین را شادمانی فرمی گیرد. همچنین قزاق ها معتقدند که نوروز آغاز سال است و در میان آنان عبارات زیبایی درباره ی نوروز وجود دارد : نوروز روزی است که یک سال منتظرش بوده اند ، نوروز روزی است که خیر بر زمین فرود آمده و بالاخره نوروز روزی است که سنگ نیلگون سمرقند آب می شود ، در شب سال تحویل صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانه اش روشن می کند ، خانه را خانه تکانی کرده و چون مردم قزاق عقیده بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث می شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند آنان بر این مساله ایمان داشته ، آن را هر ساله رعایت می کنند. در شب نوروز دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقیمانده از گوشت اسب که "سوقیم" نام دارد غذایی به نام "اویقی آشار" می پزند و از جوان هایی که دوستشان دارند پذیرایی می کنند . آنان نیز در قبال آن به دختران آینه و شانه و عطر هدیه می کنند که این هدایا را " سلت اتکیتر" می نامند که به معنای علاقه آور است. در عید نوروز ساعت سه صبح جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و به همراه عروسکی که به گردن آویز زنگوله ای دارد رها نموده تا از این طریق مردم را بیدار نمایند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می کند.نوروز برای قزاق ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می کنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام دراین ایام با زدن به شانه های یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در این ایام است ، قزاقها در نوروزغذایی به نام نوروز گوژه (گوژه = آش ) طبخ می کنند که تهیه آن به معنای وداع با زمستان و غذاهای زمستانی است این غذا از هفت نوع ماده غذایی تهیه می شود .
مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار می شود که از مهمترین آنان می توان به " قول توزاق" اشاره نمود که بین گروههای مرد و زن برگزار می شود. اگر برنده زن ها باشند قزاق ها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از دیگر مسابقات می توان به "کوکپار" (برداشتن بز از مکانی مشخص توسط سواران) ، "آودار یسپاق" ، "قیزقوو" و "آلتی باقان" اشاره نمود، در عصر نوروز نیز مسابقه "آیتیس" که نوعی مشاعره است، آغاز می شود .
● نوروز در تاجیکستان
عید نوروز برای مردم تاجیکستان بخصوص بدخشانیان تاجیکستان عید ملی و اجداد است و از آن به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد می کنند و به " خیدیر ایام"یا عید بزرگ معروف است.
مردم تاجیکستان بخصوص بدخشانیان تاجیک در ایام عید نوروز خانه را پاک کرده و به اصطلاح خانه تکانی می کنند، همچنین ظروف خانه را کاملا" شسته و تمیز می کنند تا گردی از سال کهنه باقی نماند . برابر با رسمی دیرینه ، قبل از شروع عید نوروز بانوی خانه هنگامی که خورشید به اندازه یک سر نیزه بالا آمده دو جاروی سرخ رنگ را که در فصل پاییز از کوه جمع آوری کرده و تا جشن نوروز نگاه داشته اند در جلوی خانه می گذارند، رنگ سرخ برای این مردم رمز نیکی ، پیروزی و برکت است. پس از طلوع کامل خورشید هر خانواده ای سعی دارد هر چه زودتر وسایل خانه را بیرون آورده و یک پارچه قرمز بالای سردر خانه بیاویزد و با باز کردن در و پنجره به نوعی هوای نوروزی و بهاری را که معتقدند حامل برکت وشادی است وارد خانه نماید.
در این سرزمین پختن شیرینی مخصوص و غذاهای متنوع جز رسوم این ایام است، همچنین برگزاری مسابقاتی از قبیل تاب بازی، تخم مرغ بازی، کبک جنگی، خروس جنگی، بزکشی، کشتی محلی نیز در این ایام به شادی آن می افزاید در ایام نوروز غذای معروفی به نام " باج " با کله و پاچه گوسفند و گندم پخته و دیگران را مهمان می کنند.
● نوروز در ترکمنستان
در کشور ترکمنستان طبق رسم قدیم و جدید دوبار در سال جشن نو گرفته می شود. یکی از این جشن ها با استناد به تقویم میلادی که به تایید سازمان ملل رسیده به عنوان جشن بین المللی ( سال نو ) شناخته می شود و دیگری برگزاری عید نوروز به نشانه ی احیای دوباره ی آداب و رسوم دیرینه مردم ترکمنستان است. مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید با عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز نامیدند. مردم ترکمنستان دراین ایام با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند : نوروز کجه، نوروز بامه، سمنی ( سمنو) و اجرای بازی های مختلف توسط جوانان ترکمن حال وهوای دیگری به این جشن و شادی می دهند. در ایام نوروز مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار می شود که می توان به مسابقات اسب دوانی، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، خروس جنگی، شاخ زنی میش ها، شطرنج بازی، مهره بازی و تاب بازی اشاره نمود. دید و بازدید در ایام نوروز در میان مردم ترکمن از جایگاه خاصی برخوردار می باشد.
● نوروز در قرقیزستان
عید نوروز در قرقیزستان تنها یک روز آن هم در روز اول یا دوم فروردین ماه است که به ۲۹ روز یا ۳۰ روز بودن اسفند بستگی دارد. اگر اسفند ۲۹ روز باشد اول فروردین و اگر ۳۰ روز باشد در روز دوم فروردین برگزار می شود. تا قبل از فروپاشی شوروی سابق این مراسم به دست فراموشی سپرده شده بود ولی پس از فروپاشی دوباره حیات یافت و هر ساله با شکوه تر از سال قبل برگزار می شود. مراسم جشن نوروز در میادین بزرگ شهرها توسط دولت و در روستاها توسط بزرگان و ریش سفیدان در بیابان های اطراف برگزارمی شود. در قرقیزستان در این روز پختن غذاهای معروف قرقیزی مثل " بش بارماق " ، "مانته برسک " و "کاتما" مرسوم است که به صورت رایگان بین حاضران در جشن توزیع می شود.
در قرقیزستان در این روز علاوه بر برگزاری جشن ، مسابقاتی مانند سوارکاری نیز مرسوم است که به نحو چشمگیری دنبال شده، جوایز ارزنده ای به نفرات برتر اعطا می شود.
● نوروز در پاکستان
در پاکستان نوروز را "عالم افروز" به معنای روز تازه رسیده که با ورود خود جهان را روشن و درخشان می کند می نامند.
در میان مردم این سرزمین تقویم و روز شمار و یا سالنمای نوروز از اهمیت خاصی برخوردار است از این رو گروه ها و دسته های مختلف دینی و اجتماعی در صفحات اول تقویم های خود به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و اهمیت آن می پردازند و این تقویم را در پاکستان " جنتری " می نامند.
از آداب و رسوم عید نوروز در میان مردم پاکستان می توان به خانه تکانی و یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و کاشانه ، پوشیدن لباس و تهیه انواع شیرینی مانند " لدو " گلاب حامن، رس ملائی ، کیک ، برفی ، شکرپاره، کریم رول، سوهن حلوا، و همچنین پختن غذاهای معروف این ایام و عیدی دادن و گرفتن و دید و بازدید اقوام اشاره نمود.در ایام نوروز مردم پاکستان از گفتار نا مناسب پرهیز نموده و با محبت ، احترام و اخلاص یکدیگر را نام می برند. همچنین سرودن اشعار نوروزی به زبان های اردو، دری و عربی در این ایام مرسوم است که بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان می شود.
پاکستانی ها بر این باورند که هدف نوروز، امیدواری ،درامنیت ، صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسلام و عالم انسانیت است تا آنجا که آزادی و آزادگی، خوشبختی و کامیابی، محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش گلهای بهاری در دل و جان مردمان جایگزین می گردد.
● نوروز در افغانستان
نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مرکز آن مزار شریف هنوز به همان فر و شکوه پیشین برگزار می شود. در روزهای اول سال دشت های بلخ ودیوار و پشت بام های گلی آن پر از گل سرخ می شود گویی بلخ سبدی از گل سرخ است یا به عبارتی مانند اجاق بزرگی که در آن لاله می سوزد این گل فقط در بلخ به وفور و کثرت می روید و از این رو جشن نوروز و جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار می رود. در صبح اولین روز عید نوروز علم "مبارک علی ( ع )" با مراسم خاص و با شکوهی برافراشته می شودکه به معنای آغاز رسمی جشن نوروز نیز می باشد و تا چهل شبانه روز ادامه می یابد و در این مدت حاجتمندان و بیماران برای شفا در پای این علم مقدس به چله می نشینند. گفته شده بسیاری از بیماران لاعلاج در زیر همین علم شفا یافته اند. مردم این سرزمین بر این باورند که اگربه هنگام بر افراشتن ،علم به آرامی و بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود سالی که در پیش است نیکو و میمون خواهد بود. از آیین و رسم نوروزی در سرزمین بلخ می توان به شستشوی فرش های خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام مسابقات مختلف از قبیل بزکشی، شتر جنگی، شتر سواری، قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود.
● نوروز در ترکیه
در این روز حکیم باشی معجون مخصوصی که ( نوروزیه ) نامیده می شد و مخلوطی از چهل نوع ماده مخصوص بود ، جهت پادشاهان و درباریان تهیه می نمود که که شفابخش بسیاری از بیماری ها و دردها بوده و باعث افزایش قدرت بدنی می شده است. مردم این سرزمین نوروز را آغاز بهار طبیعت و شروع تجدید حیات و طراوت در جهان و برخی روز مقدس در مقابل شب قدر و شب برائت و برخی عامل اتحاد و همبستگی و حتی آن را سالروز تولد حضرت علی ( ع ) و تعیین ایشان به خلافت و سالروز ازدواج ایشان با حضرت فاطمه ( س ) دانسته اند . قابل ذکر است نوروز تا نخستین سال های اعلام جمهوری در میان ترکان پایدار ماند و سپس رفته رفته اهمیت پیشین خود را از دست داد و فقط در پاره ای از مناطق شمال رسم وآیین نوروز موجودیت خود را حفظ کرده است.
• نوروز در هندوستان
نو روز در این کشور بنام هولی یاد میشود که در همین روز بر گذار شده و با رنگ بازی و رقص و شاد سپری میشود. جشن هولی برای مدت پنجاه روز در ایام بهار تمام فعالیت های دیگر را در منطقه براج ( ماتهورا – ورینداوان ) تحت الشعاع خود قرار میدهد. شمار بسیار زیادی از مردم هند و سایر كشورها جهت مشاهده این جشن دیدنی رنگ ها به طور گروهی به این منطقه سفر می كنند.
نوروز در قصر سفید ایالات متحده امریکا
باراک اوباما به افتخار مردم کشور های آسیایی جشن نورزو را سال گذشته و این سال هم جشن گرفت که مایه افتخار همه کشورهای نامبرده شد. وی سفره هفت س را در قصر سفید گسترده کرد. اگر باور ندارید در گوگل بروید و بنویسید هفت س در قصر سفید.
نشر کننده محترم لطف کن مطلب مرا نشر کن.

جان گلزاد از امریکا

>>>   سلام و احترامات برهمه خوانندگان این متن ! با شنیدن این خبر من بسیار تعجب میکنم این افراد چگونه گفته اند که جشن نوروز ازتباط با دین زر دشت دارد آیا آن ها اسناد و مدارک تاریخی ارایه کرده اند و یا هر چیز راشنیده اند میگویند؟ آن ها بروند تاریخ دین زر دشت را مطالعه کنند ببنند که چقدر در آن ازنورو ز یاد آوری شده است؟ نوروز ارتباد بسیار نزدیک به آغاز زندگی آنسان ها در آسیای مرگزی و غرب آسیاه دارد چون آن ها در فصول سال حرکت میکردن تا خود را در مناطق گرم برسانند بعدا آن ها متوجه شدن جگونه در اثر تغیرات درجه حرارت زمین شروع به تغیر میکند بخصوص درین فصل و آیام زمین شروع به زایش میکند تا جامه سبز برتن کند وبر انسان شادی می آفریند و طراوت را به وجود می آورد آن ها ازین بابت این روز را گرامی می دا رشتن بعدا با گذشت زمان این بحیث یگانه جشن که از یورش فرهنک های بیگانه مصئون ما نده باقی ما ند که این خود درک و عقل انسان ها ی آن روز راکه قبل از دین زردشت و یسیار دیگری از ادیان ها می می باشد نشان می دهد و خدا وند به مراتب در قرآن انسان هارا به تفکر به ما حول و طبیعت فر اخوانده است حتی بر خلقت حیوانات و کوها ! آیا بهتر نیست ازین به عنون روز تفکر و تعقل انسان بر طبیعت جشن بیگیریم ؟ افسوس که ما این چنین علما داریم که سنن کهن باستانی مار اکه از تفکر و خرد انسان های قدیم بمیان آمده است ارتباط به دین زردشت وغیره می دهند . نوروز تان خجسته و مبارک باد امان الله

>>>   به نظر این ملایان که هر چه را با رنگ دین می امیزند چرا با سایر اعمال غیر اسلامی مانند هم جنس پرستی، شراب خواری، رشوت ستانی، دختر فروشی و صد ها عمل غیر انسانی و اسلامی مشکل ندارند؟ در این عمل غیر اسلامی به گفتۀ عالمین دین کدام یکی از اینها غیر اسلامی اند؟ استقبال سال جدید، دعا کردن به دربار خداوند (ج) برای صلح، ارامش و رفاه، بز کشی سبزه لگد، خیرات.... ؟؟در تجلیل نوروز هیچ کس اتش نمی افروزد و انرا عبادت نمیکند پس چرا درکاری که هیچ چیزی مخالف اسلام نباشد تنها بر اساس اینکه این به تاریخ عدۀ مربوط نمیشود انرا غیر اسلامی خواند؟ اگر این کار غیر اسلامی میبود رسول اکرم شایسته تر از شماست که انرا منع میکرد... ما همۀ عالمین دین احترام داریم ولی کار بعضی از انها به جایی کشیده که تکت بهشت را مانند مال دنیا میفروشند پس بهتر است که به این هم کمی بیندیشید...
خپلواک

>>>   باعرض سلام و خسته نباشید خدمت تک تک از مردم عزیز و شجاع افغان زمین ، سرزمین مرد ها ، سرزمین قهرمانان ، سرزمین دلاورمردان راه آزادی ، سرزمین شهدای دین مبین اسلام ، سرزمین اولیای کرام ، سرزمین ازاده ها ، سرزمین امپراطوری وقت که شجاعانه این سرزمین را وسعت داده بودند الی اصفهان ، ماوراالنهر ، هندوستان ، فلیپین و مالزیا .
مانده نباشید !
اگرچه در مورد ممنوعیت نوروز کدام آیت ویا کدام حدیثی نیست ولی جشن گرفتن این روز بعنوان عید حرام است چون ما مسلمانان دو عید داریم که یکی عید سعید فطر و دیگری عید سعید اضعی میباشد این روز یک عنعنات در بین مردم رایج گردیده و تجیلیش بعنوان سال نو گناه کبیره و یا گناه صغیره نیست بلکه به عنوان عید گناه است که این روز را عید بنامند فقط یک عنعنات میباشد و بس. و تجلیل ان به عنوان جشن سال نو برگزار گردد نی بعنوان عید .
شیما از کابل

>>>   كاملا درست كفتن علما كشور اميدوارم كه تمام هم وطنانان بدانند كه بدعت حرام است كار هاى كه اسلام حرام فرموده بايد برهيز كرد اين روز يك روز از خوشى مشركين وقت بوده بنا اسلام الحمدالله همه جيز را روشن كرده بايد بدانيم و همه جنان جنده بالا يعنى جى يك جوب را بالا كرده مردم فريبى دوروغ و منافقت هيج كدام معنايى ندارد بايد همه ملت مسلمان افغانستان بدانند كه اين ها همه دوروغ مردم فريبى بخاطر مسايل شخصى منافقت جيز ديكر نيست برادران و خو اهر ان مسلمان به سيايت هاى انترنيت مراجعه كنيد از علما ببرسيد امروز دنيا به كجا رسيده ملت ما به جى كار مشغول است واقعت اين رسم رواج نا مناسب كه خلاف شرعت اسلامى و دين محمداست جستجو كنيد بيبنيد جقدر اساس دارى در اصلاش اسلام و سنت محمدى جى راهنمايى ميكند جرا كور كورانه خود را در عزاب الهى كرفتار ميكنيد با اين كارى نا مناسب و مخالف شرعت و اسلام اميد وارم برادران و علما و دوست كه بيشتر عالم استن و معلومات دارد بيشتر روشنى انداخته هم وطنان ما را از اين مشكلات و راهى اشتباه كه روان استن نجات بدهيد

>>>   سلام

خداوند شما ملاهای شیطان و بسیواد را ده قهر و غضب خود گرفتار کند که دایم اذعان عامه مغشوش میسازید!! آیا شما غیرت ای را دارید که یک قطعه نامه محکومیه بر ضد حملات شرم آور انتحاری صادر کنید!؟

وطن دوست

>>>   سلام به خواننده گان سايت خوب افغان پي پر
سال نور (نوروز) يكي از عنعنات و فرهنگ چند هزار سال پيش مردم افغانستان است كه از آن همه ساله تجليل بعمل ميآيد و مردم افغانستان در طور تاريخ بسيار مشقت ها و مشكلات را ديده اند بخصوص در طول 3 دهه اخير ما اين روز را بخوبي و خوشي تجليل مي كنيم بدليل اينكه سال نو يك الگوي باشد براي دشمنان مردم افغانستان كه مردم افغانستان صلح و خوشي و آرامي مي خواهند ديگر از اين نوع توطعه ها خسته شده اند و نمي خواهند كه كسي در خوشي شان خدا ناخواسته غم بيآورد. و ما همه ساله از اين سال تجليل ميكنيم و تجليل خواهد كرديم.
با احترام
فيروزي از كابل

>>>   اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
تجلیل از نوروز واقعاً که یکی از عنعنات آتش پرستان است بعضی از مردم ما نمیدانند بخاطری که معلومات دینی شان کم است.

پیامبرصلی الله علیه وسلم درين مورد می فرمایند: من تشبه بقوم فهو منهم.
ترجمه: ” كسى كه با قومى خود را مشابه ساخت، پس از جمله آنها است. أخرجه أبو داود و صححه ابن حبان. همچنان در احادیث دیگری نیز مطالب مشابهی ذکر گردیده است؛ ليس منا من تشبه بغيرنا
ترجمه: ” نیست از جملۀ ما کسی خود را مشابه سازد به دیگران” رواه ترمذی.

دولت را شما بهتر میدانید که از این مراسم ها تجلیل منماید بخاطر واقعاً اسلامی نیست، اگر میبود باید مولد شریف را هم مثل نوروز تجلیل مینمود ولی شما خود دیدید.
الله حافظ
بنده خدا

>>>   چرا نام این علما را نوشته نمی کنید
آیا این علماطالب هستند یا اعراب وهابی
خداوند به مردم عقل داده تا بهتر تشخیص بدهند خوب را ازبد بهار را از زمستان و زندگی را ازمرگ
با تشکر
ضعیف کابلی

>>>   ملا های کم دانش افغانستان تحت تأثیر ملاهای پاکستان و عربستان با استناد به تقالید و عنعنات بدوی بدون در نظرداشت اصول اسلامی این جشن بزرگ ملی و تاریخی سرزمین خرسان سابق ( افغانستان، ایران، تاجکستان و برخی کشورهای آسیای مرکزی ) را خلاف اسلام اعلان نموده و آن را تحریم می نمایند.

به نظر بنده دیدگاه آنها روی سه دلیل ذیل دارای هیچ گونه ارزشی نمی باشد:

1. جشن نوروز یک وسیلۀ است برای تبادلۀ پیامهای محبت و دوستی و همچنان خوشی و گردهمآئی ها میان مسلمانان این کشورها . با توجه به اصول و ارزشهای دین مبین اسلام دیده میشود که خدواند ج و پیامبر اسلام علیه السلام پیوسته مسلمانان را تشویق می نماید که زمینه را مهیا سازند که مسلمانان به وسیله آنها گردهمآئی ها و تماس های بیشتری داشته باشند تا محبت و شفقت میان شان افزایش یابد.

2. دین مبین اسلام به هیچ وجه مخالف عرف انسانها نبوده بلکه عرف شایسته آنها یکی از منابع و مصادر شریعت اسلامی اتخاذ گردیده است. برگزاری محافل خوشی مانند نوروز یکی از اعراف و عنعنات شایسته انسانها است که موجب افزایش محبت و بیرون راندن کینه و دشمنی میان آنها میگردد.

3. برگزاری نوروز به هیچ وجه مراسم پرست آتش نبوده بلکه یک عرف و عنعنه هزار ساله میان اهالی این منطقه تمدنی است. تنها باید برای انجام برخی عادتهای خرافاتی که در اکثر زیارتها وجود دارد و هیچ ارتباطی به نوروز ندارد باید مبارزه صورت گیرفته و برای مردم آگاهی داده شود. تنها یکی از عادتهای آتش پرستی که در ایران از آن به نام چهارشنبه سوری یاد میشود مخالف اسلام است که خوشبختانه از آن مردم ما در افغانستان کاملا دور اند.

بناً برگزاری جنش نوروز به هیچ وجه مخالف دین مبین اسلام نیست بلکه در حقیقت چیزی است که روح اسلام برگزاری آن را منحیث یک وسیله برای ایجاد محبت وخوشی میان مسلمانان تشویق می نماید.

اگر ملاها میخواهند که علیه منکرات و فساد مبارزه کنند یکی از بدترین منکر و فساد فرهنگ و بینش خودشان است که باید علیه آن نیز مبارزه شدید نمایند. و بیشتر تحت تاثیر ملاهای کوتاه فکر و بدوی پاکستان و عربستان واقع نگردند.

>>>   با شادی های مردم به نام دین مقابله نکنید. حدیث معتبر داریم که پیامبر گرامی اسلام غسل در روز نوروز را مستحب دانسته اند. بنا براین اگر حرام می بود آن حضرت منع می فرمودند نه اینکه غسل برای این روز را در نظر می گرفتند. آن عده از علما که مخالف جشن نوروز هستند یا از اسلام خوب اطلاع ندارند و یا کدام غرض و مرض سیاسی در کار است. البته این نکته را نیز اضافه کنیم که عید واقعی هر روزی است که انسان در آن روز گناه نکرده باشد و خوب است که در روزهای نوروز به نام جشن نوروز گناه انجام نشود تا هم عید دینی داشته باشیم و هم شادی های عرفی و اجتماعی. احمد هزاره از شهر قم ایران

>>>   هموطنان عزیز !
من صرف از علمای جهد و دانای وطن عزیز خود این سوال را دارم که برای ما تشریح و واضحح نمایند که در کجای قرآن کریم آمده است که جشن نورزی حرام است. در صورتیکه در قرآن پاک آمده باشد لطف نموده برای ما بگویند در کجای قرآن پاک است که ما هم از آن باخبر شویم . و اگر در قرآن پاک نیست پس از دل خود گپ نکشند.
وطندوست

>>>   سال نومبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!.
هرروزتان نوروز،نوروزتان پیروز!!!!!!!!!
نوروزمنحیث میله عنعنوی وجشن دهقان یکی ازجمله عنعنات تاریخی مردم مابوده که ازسالیان متمادی بدینطرف بصورت شایسته وبطروق مختلف ومتفاوت نظربه سطح اقتصادی هرخانواده ونیزرسمآازجانب مسئولین دولتی در افغانستان وچندین کشوراسیای دیگربصورت مجلل تجلیل میگردیدواین سلسله همچنان ادامه داشته وخواهدداشت.
اماآنچه ازگذشته های دوربرای مابمیراث مانده وجزءازافتخارات ملی پدران مامحسوب میگرددومایه مباهات میباشد رانبایدنادیده انگاشت وبه آن پشت نموده ومردم مسلمان افغانستان درطول تاریخ هرگزنورزرابمثابه عیدقبول نداشته وتمام مراسم تجلیل ازروزنوروزدراماکن مقدسه وبرافراشتن اعلم مبارک درروضه شاه ولایت مآب وسایرزیارتگاه هاومراسم رسمی قلبه کشی ،تدویرمسابقات محلی گشتی گیری ،بزکشی ،نهال شانی ،افتتاح نمایشگاه های محصولات زراعتی ومالداری ،تمجیدوتقدیرازدهقانان ومالداران شایسته بوده که یقینآاین امر وانتخاب چنین روزی منحیث جشن دهقان باعث رونق زراعت ومالداری کشورخواهدشد.
منظورازتجلیل این روزبه هیچ وجه مسایل ازقبیل آتش بازی ومواردخرافاتی دیگرنمی باشدبلکه رفتن به دامان طبعیت وآوردن تنوع درزندگی انسان میباشدهمانطوریکه طبعیت بعدازبیدارشدن ازخواب زمستانی درتغیروتحول کیفی قرارمیگردبدون شک انسانها هم بایدخودرادرچنین روزی باطبعیت همنوانموده واززندگی یکنواخت وخواب غفلت بیداروازروزنووسال جدیدوآغاززندگی پرفیض وبرکت طبعیت لذت ببرند.
دراسلام عزیزمسایلی مهمی ازقبیل تجاوزجنسی،اختطاف،رشوت،فساد،استفاده ازموادنشه آور،سرقت های مسلحانه ،سودخوری ،حق تلفی ،زورگوی ،غیبت،قتل وقتال ،خودکشی ودهاموردمنکرات دیگرممنوع گردیده ومسلمانان رابصورت قطع ازاجرای آن منع نموده وهوشداجدی داده است که مسلمین مراقب اعمال وکردارخویش باشندولی متاسفانه درجامعه امروزی مااین منکرات به شدت وحدت کامل هرروزگسترده تر میگردد،عرصه زندگی را برمردم مسلمان ماتنگترمینمایدبه انهم هیچ کس مبارزه جدی ودرخورتوجه ننموده وراه حل وقابل اعلاج راجستجونکرده است وبخاطربیرون رفت ازاین معضلات عمده اجتماعی که یقینآ چالش بزرگ فراروی ترقی وتعالی کشورما قرارگرفته راهبردعملی پیشنهادنه نموده اندوصرفآبه مسایل خیلی پیش پاافتاده وعطف توجه نموده اندوازاین طریق خواسته ویانخواسته افکارعمومی رابه جهت دیگری سوق داده اند.
امروزه که نوروزازطرف سازمان ملل متحدبه رسمیت شناخته شده واین روزتقریبآ جهانی گردیده است، وظیفه دولت مردان ،فرهنگیان واحادمردم است که منحیث کشورهای وارث این روزدرجهت تجلیل هرچه بهتروشکوهمندترازاین روزتاریخی سعی بلیغ وکوشش بیدریغ نمایم .
امیدوارم سال1389برای مردم ما سال ختم جنگ ،تامین صلح سرتاسری ،رفا عامه،خوشبختی ،بیداری سیاسی ووحدت ملی باشد.تشکر
انجینیرعبدالحی رئوفی

>>>   با عرض سلام خدمت تمامی دوستان در ابتدا مسرورم که سال نو و بهار نو را به تمامی هم وطنان در افغانستان و سایرنقاط جهان تبریک عرض نمایم
بعضی از دوستان به اساس برخی تحصیلات حوضوی به نظر جامعه معتقد افغانستان به عنوان علمای دین پذیرفته شده اند که متأسفانه تعداد کثیری از این جمع فاقد تجربه و مهارت علمی بوده از آنجایی که قادر به حل مشکلات اجتماعی نیستند فقط به خلق مشکلات اجتماعی می پردازند و جالب اینجاست که باسوء استفاده از مفاهیم والای اسلامی این عمل صورت می
گیرد.
علمای عزیز شما بفرمائید برای تفکیک حلال از حرام و مباح از نا مباح کدام استلال شخصی دارید یا صرف به کتاب ها و سخنان 1400 سال گذشته اکتفاء می فرمائید
شما را به عزت و حرمت اسلام سوگند می دهم که دست از سر این مردم معتعد و مظلوم بردارید و نوروزی که حداقل به مناسبت آن طفلی برای لحظاتی کوتاه شاد می گردد را ضایع نفرمائید
قائد الجاهلین
هندوستان

>>>   اکثر این ملا ها یا اوغوان هستند و یا زیز تاثیر اوغانها رفته اند که بدون کدام درک فتواء بدون شرعی میدهند. اگر کدام مراسم پاکستانی و یا طالبانی باشد نه فتواء است و نه چیزی دیگر صرفآ بخاطریکه این یک مراسم فارسی زبانان و تاجکان است اینها دیده تجلیل این روز را ندارند . مرگ بر این اوغانان وطن فروش.

>>>   برادر هموطن من سلام ! جای هیچ شک و تردید نیست که خدای بزرگ خدای همه بشریت و قانون او نیز قانون همه ای بشریت است . دین اسلام در واقعیت امر چون آب چشمه ها پاک و زلال است مگر از هر جا و منطقه که عبور نموده نتنها رنگ و شکل آن محل را بخود اختیار وحاصل نموده بلکه جز لایتجزای زندگی مردم آن نیز گردیده و بالاخره به بحر بیکران و دریای توفنده ای مبدل گردیده است . تجلیل از روز نو روز ، نتنها جز از زندگی پر بار مردم ما بلکه اکثریت مردم کشور های اسلامی جهان بخصوص کشور های ترک تبار و تاجیک ها است که در طول تاریخ به آن ارج گذاشته و از آن تجلیل به عمل آورده و می آورند . آیا در طول 1400 سال برای اولین بار تنها در کشور ما است که نوابغی ظهور کرده و از حقایق دین اسلام آگاهی حاصل گردیده و احکام آن در منصه تطبیق و اجرا قرار داده میشود ؟ آیا در سایر کشور های اسلامی جهان خدای نا خواسته در پذیرش احکام دین اسلام کدام مخالفتی صورت گرفته و تغییراتی در آن وارد شده است ؟ که ما از آن خبر و آگاهی نداریم ؟ به عقیده من برای ملا های کم دانش و احساساتی ما سال ها لازم است تا از اسلام واقعی بهره کافی حاصل نموده و طبق آن عمل نمایند . این ملا های دیوبندی بقایای همان ملا های ویرانگر است که اسلام را به چهره مرگ وخون در افغانستان و جهان به نمایش گذاشته و هرگز از اسلام واقعی اطلاع دقیق نداشته و از آن نمایندگی نمیکنند . به گفته مرحوم شیخ محمد سید تنطاوی مفتی اعظم مصر این ملا ها در حقیقت مربوط ملا های قبیله وعشیره اند که جولانگاه فکری شان از گام های گله ای حیوانات شان فراتر نمیرود و بالای هر پدیده با ارزش ملی از عینک سیاه قبیله خویش قضاوت میکنند و آن را برضد اسلام میدانند . به لحاظ خدا به این دشمنان دین و دشمنان مردم اجازه ندهید که بیش از این با دادن چنین فتوا های نا درست لب خند شادی را از لبان کودکان و مردم رنجور ما بگیرند و اسلام عزیز را در محدوده قبرستان ، فاتحه مرگ و مرده محبوس سازند . با احترام استناقل میمنگی از لندن

>>>   ملت افغان باید به این مسلمان نماها ومذهبیون اخوانی که باعث بد نامی اسلام وبربادی کشورومردم ماشده اند درس عبرناک بدهند درغیرآن این شیاطین عقب گراوضد سعادت وخوشی مردم ، کشور ومردم مارابه دوران جهالت وبدویت خواهند کشاند.
احمد شاه پروانی

>>>   این علما حتمآ از تاریخ اسلام آشنایی داشته اند از طرف دیگر این آقایان هنوز هم به همان تقکر طالبانی میباشند و یکی از ارزش مندترین روز های سال که آغاز بهار وسال آغاز سال هجری شمسی میباشند را غیر اسلامی میدانند .
تجلیل از عید نو روز از زمانهای قدیم تا به امروز بصورت متوالی برگزار شده است نسل اندر نسل این روز را گرامی داشته وخوشی های خود را تقسیم کرده اند پس از آنکه اسلام دراین ساحه تمدنی آمد مهر تایید براین سنت فرهنگی نهاد واین روز آغاز سال هجری شمسی قرار گرفت.
فرهنگ ستیزان در تمام ادوار تاریخ در افغانستان هر چیز را که به عقیده ناسالم آنان جور در نیامد غیر اسلامی خوانند .
تخریت آثار تاریخی افغانستان به دست طالبان و بلاخره نابودی بودا در بامیان که یکی از آثار تمدن بشری را به جساب میرفت توسط همین فرهنگ ستیزان از بین رفت و جهان متمدن را تکان داد .
غیر اسلامی خواندن بعضی از از مسایل همده اجتماعی و فرهنگی اسلحه ای بوده است در دست فرهنگ ستیزان
اقای کریم خرم نیز از این اسلحه فرسئده استفاده نموده است که دو سال قبل استفاده از واژه های زبان مادری یعنی دانشگاه و فرهنگستان را که رودکی ، ناصرخسرو ، مولاتا و دیگران استادان سخن از آن استفاده نموده اند را غیر اسلامی خواند و باعث آبروریزی افغانستان شد حالا معلوم نیست این علما با کدام دانش چنینن تفکرات طالبانی را در جامعه افغانستان مطرح میکنند ؟
هنوز طالبان در دولت آینده افغانستان داخل نشده اند که زهر خود را قبل از پیوستن به دولت برای تبریکی عید به مردم فرهنگ
دوست افغانستان پیشکش میکنند .
بخشی از مردم افغانستان تاریخ این کشور باستانی را بیشتر از 300 سال نمیپذیرند که همه میدانند کدام بخش از مردم ما میباشند .
به امید آنکه فرهنگیان افغانستان جواب این تاریخ ستیزان را بدهند.
زلمی از کابل

>>>   سلام به خواننده گان عزیز مجله وزین افغان پیپر، امید وارم که سال نور را با خوشی و نشاط آغاز کرده و از بارگاه ایزد متعال به شما آرزوی یک سال پراز خوشی و سعادت می نمایم.
نظر علمای دینی در همه امور دینی همیشه رهگشای مسلمانان بوده است و همین علمای دینی اندکه تعالیم دینی را آموخته ودیگران را از فیوضات آن بهره مند می سازند.
اما ! موضوع مورد بحث که در سالهای اخیر به خصوص آنهم پس از ظهور طالبان در گوش ها طنین انداز شده است، بحث حرمت نوروز است، که بنده فکر می کنم که این هم در حد یک نظریه بوده وقابل بحث است.

اما بنده در خصوص این موضوع چند سوال دارم، هرکه مایل به جواب آن باشد، خوش آمده است.
1. هرگاه نوروز از دید اسلام حرام است، لطفآ حد اقل یک حدیث صحیح از پیامبر گارمی اسلا(ص) را در مورد که حرمت نوروز را ثابت بسازد بنگارید. ویا
2. یک آیت از آیات کلام خدا را در مورد حرمت نوروز بیان بدارید.
3. چرا از نوروز تجلیل به عمل نیاید، حالانکه هیچ گزندی به دین اسلام نمی رساند واگر می رساند آنرا لطفآ بنگارید، حالانکه علمای کرام در مورد پدیده ملیت پرستی که بدون شک مرگبار تر ین پدیده برای وحدت امت اسلامی/ اسلام است، هیج قطعه نامه ای صادر نمی نمایند.
4. مطابق هدایات زردشت، نهالشانی و سرسبز سازی زمین هم از امور نکو پنداشته می شد، چرا این موضوع در اسلام حرام نشد.؟ حالانکه میدانیم اسلام هم در مورد هدایاتی دارد.
5. در زمان ی که مردم آتش پرست بودن، مانند نوروز بسیاری از روز ها نیز تجلیل می شد، مانند میله های آزادی، پیروزی، به دنیا آمدن نوزاد، عروسی ها وغیره... آیا این روز ها نیز مغایر معتقدات دینی ما است.؟ در حالیکه در آنزمان نیز تجلیل می گردیدند.
6. آیا گفته می توانید که جرا از تجلیل این روز در زمان صحابی کرام و یا دانشمندان، شعرا وفیلسوف های مسلمان جلوگیری نشده است.؟ و تا اکنون با همان صلابت خود باقی است. برخلاف، فیلسوفان متقدم نتنها که درمورد حرمت چیزی نگفته اند، بلکه از نورزو به عنوان یک جشن فرهنگی یاد آور شده اند، مانند ابو ریحان البیرونی می گوید نوروز روز اول سال است که پنج روز بعد آن همه جشن و سرور است.
7. سوال اخیر اینکه، چنانچه نوروز در حقیقت جشن طبیعت است و انسانها بیداری طبیعت را که یکی از علایم زنده شدن پس از مرگ را در ذهن انسانها تداعی می کند (نظر به قول خدا) جشن می گیرند، آیا این گناه است که انسان برای یک روزی هم که شده از خانه بیرون شده وقدرت پروردگار را در اسرار هستی مشاهده نمیاد.؟؟؟
وآیا میان چشن نوروز و جشن های دیگری که ما به عنوان روز استقلال، روز پیروزی مجاهدین وغیره داریم، کدام تفاوتی است.؟ واگر هست آن چه هست.؟
بلی! افراط چنانچه در همه ی امور موجب تباهی انسان می شود در مورد تجلیل از نوروز نیزصادق است، مثلأ رفتن به بالای مقابر ورقص وپای کوبی درآنجا، ویا بند انداختن سرکها، ویاایجاد مزاحمت ها از قبیل شور و صدا، موسیقی به سدای گوش خراش ویا بی حجابی خواهران ودر نظر نگفرتن شئونات اسلامی، مردود است و ازاین موارد باید توسط نیرو های انتظامی جلوگیری شود.

با عرض حرمت، کریمی محصل در کشور هندوستان

>>>   استعمار پیر یعنی انگلیس و فرزند نامشروعش آمریکا و اسرایل هم اسلام را بیچاره کرده است و هم علمای خود فروخته افعانستان را. اسلام اگر این باشد که علمای افغانستان می گویند این دیگر یک شوخی هست و بس . ولی اسلامی را که خدا برای هدایت بشر زریعه رسول گرامی اش محمد مصطفی صل الله و علیه و آله وسلم فرستاده است را اگر بخواهیم زره آن را در وجود طالبان و مولا زاده ها دیده نه می شود زیراکه اینها همه خود فروخته و اسرایل نواز و آمریکا و اینگلس پرستند. وای بر افغانسیتانی ها که عجب گرفتار شده اند!!!!! وای بر اسلامی که با کمال تأسف آلت و بازیچه هر بیخردان شده است
بخدا جگرم می شود وقتیکه با سرنویشت مردم افغانستان جاهلانه بازی می شود
مگر می شود که مردم را از آغاز سال جدید جدا نه نمود؟
Rauof Musafir

>>>   شما خوب ببینید که در بین ما و شما یحودانی استند که دین پاک اسلام را به وحشت میخواهند تبدیل کنند. دین پاک اسلام با نوروز که برای مردم خوشی نطافت سلامتی و دوستی میدهد هیچ کدام مخالفت ندارد.
هموطن عزیز نوروزتان مبارک

>>>   روز نوروز که برای بجا آوردن شکرانه خداوند بزرگ برای حیات بخشیدن نو به انسان، حیوان و نبات است، بهمه هموطنان مسلمان و مسلمانان جهان تبریک باد!!
نظریات بینندگان را در باره فتوای "علماء"؟؟؟ !!!! مطالعه کردم، واقعا جالب بود. ولی حیف که این نوشته ها برای ملاهای جاهل که خود بالای خود نام "علماء" را گذاشته اند چیزی جزء " پیش کله ... یاسین خواندن نیست"!!!
اگر وطنداران مسلمان بیاد داشته باشند در اوایل حکومت !! مجاهدین!!
سیاف و ربانی و غیره وغیره عین حرفها را میزدند!!! که خداوند روی شان را در دنیا و آخرت سیاه داشته باشد!! که یک روز خوشی را به بهانه اینکه "ضد اسلام"!!! است برای مردم افغانستان نمیخواهد.

بار دیگر روز خجسته نورو. را بهمه تبریک میگویم و از گذاشتن نام "عالم" بر " ملا" که سر تا پا جاهل اند، ننگ دارم !!

>>>   امیداست که علمای کرام راجع به موضوعات عمده تر از این هم اجتماع کرده و بیانیه صادر کنند که رشوت حرام است ، قاچاق مواد مخدر توسط هرکس که باشد حرام است، تعصبات قومی وسمتی توسط هرکس حتی در داخل ارگ ریاست جمهوری حرام است، غصب قدرت توسط یک قوم خاص و محکومیت دیگران نیز حرام است، تقلب و قانون شکنی که باعث فتنه و جنجال بین مسلمانان شود به دلایل قاطع قرآن و احادیث نیز حرام است غصب زمین و عدم توزیع آن بدون موجب برای شهروندان کشور هر دو حرام است ، بااستفاده از قدرت دولتی شخصی سازی موسسات دولتی مانند فابریکه سمنت بغلان وسینما پامیر وغیره زمین های وزارت دفاع در ولایت کندهار همه حرام است ووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا شما علمای دینی بدول دیگران میرقصید و متوجه رسالت اصیل خود نیستید؟
چرا اجتماع بالای موارد فوق الذکر هیچ صورت نمیگیرد؟
چرا کنفرانس چند روزه بخاطر وحدت ملی دائر نمیکنید که مفصل روی تبعات منفی آن صحبت کنید وغیره
امیداست که قهر نشوید حقیقت تلخ است ولی اگر عملی شود نتیجه خوب دارد.
پوهاند خاکسار
از هیچ لند

>>>   در قدم اول نوروز عالم افروز را به تمام هم میهنان گرانقدر افغانستان تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
علمای قلابی ایکه با جمع آمد مزخرفانۀ شان نوروز را خلاف از جملۀ خرافات و خلاف اسلام میدانند، باید بدانند که تجلیل از نوروز باستان عنعنه قابل قبول دنیای اسلام بوده و در اثر سعی و تلاش مسلمانان جهانشمول گردید، نوروز ازجمله خرافات نیست اما این علمای نامنهاد اند که دارند اسلام را به خرافات تبدیل مینمایند، ما میدانیم که این علمای قلابی اجیران گوشبفرمان و اجنتان اجنبی ها اند و نمیتواننند بر سیمای مسلمانان جهان خصوصاً افغانستان خوشی را ببینند.
تفکر منفور طالبی دیگر مورد قبول ملت نیست، ما علمائی را نمیخواهیم که خوشی های ملت ما را صدمه زنند، ما فریب اجنتان پاکستان را دیگر هرگز نمیخوریم.

با احترام فرهاد از بدخشان

>>>   نظریه اول کاملآن بی معنی است. کفر میگوید و مردم افعانستان هم رنج را کشیدند ولی کافر نشده اند چی چتات میگوی؟ برادر کی برایت گفته که تجلیل نکنید عیدتان را؟ کنید و قهر نشوید بروید ایران و سیزده بدر و باکوبی کرده بیایدو چرا که در کداب شما (زردشتان) خوب و برجسته از تجلیل آن نوشته شده است. ولی در کتاب باک ما( قرآن شریف) از این روز یادی نشده و انچیزی که در کتاب ما آمر نشده ما نمیتوانیم انجام بدهیم. ایا از کدام مسلمان نشنیده ای که از قران بگوید (سوره الکافرون) لکم دینکم ولیدین. بروید شما را ین تان و مارا دینما.

>>>   خاک بر سر عالمان افغانستان که نادان هستند.

>>>   دوستان عزيز!
طي ايميلي از يكي از دانشمندان حكم جشن گرفتن نوروز را پرسيدم وبرايش نوشتم:
من همیشه از خودم می پرسیدم که جشن گرفتن نوروز حرام است یا حلال؟چون من به عنوان یک فارسی زبان آن را جشن می گیرم.و نیز در نوروز سفره ای پهن کرده و قرآنی را روی آن می گذاریم….آیا جشن گرفتن نیروز حرام است یا نیست؟
جواب:
الحمدلله
اولاً:
نیروز در اصل کلمه ای فارسی است که معرب شده است و اصل آن در زبان فارسی “نوروز” می باشد به معنی:روز جدید.
و یکی از اعیاد فارسیان می باشد و از بزرگترین اعیادشان به شمار می آید،و گفته می شود:اولین کسی که این روز را عید کرد”جمشید”یکی ازپادشاهان قدیمی فارسیان بوده است،که به او “جمشاد”هم گفته می شود.
و نیروز:روزاول سال فارسی است و این عید پنج روز دیگر هم ادامه دارد.
قبطیان مصر نیز نیروز را جشن می گیرند و اولین روز سالشان به شمارمی آید و در نزد آنان به عید “بوی نسیم”(شم النسیم)معروف است.
ذهبی رحمه الله در رساله”تشبه الخسیس بأهل الخمیس”صفحه46 می گوید:«درباره نیروز،مردم مصر در کار آن مبالغه کرده و آن را جشن می گیرند،و اولین روز از سال قبطی است،و آن را عید می گیرند و مسلمانان به آنها تشبه می کنند».(به نقل از مجلة الجامعة الإسلامیة شماره103-104).
دوماً: جز عید فطر و عیدقربان مسلمانان عید دیگری ندارند و غیر از این دو،تمامی اعیاد دیگر نوپدید بوده و جشن گرفتن آنها جایز نمی باشد.

ابوداوود(1134)و نسائی(1556)از انس رضی الله عنه روایت کرده اند که گقت:وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد مدینه شد،مردم آنجا دو روز داشتند که در آنها به جشن و بازی و شادی می پرداختند،پیامبرفرمودند:این دو روز چه هستند؟مردم گفتند:در دوران جاهلیت در این دو روز به جشن و بازی می پرداختیم.رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:الله به جای آن دو،چیز بهتری به شما داده است:روز قربان،و روز فطر.[البانی در السلسلة الصحیحة شماره2021آن را صحیح دانسته است.]
عید نیروز و عید میلاد و عید استقلال و امثال آن،جزو اعیاد نوپدید می باشند،و هنگامی که عیدی در اصل عید کفار باشد مانند عید نوروز، قضیه مشکلتر است.
عید نیروز عیدی جاهلی است که فارسیان قبل از اسلام آن را جشن می گرفتند،و نصاری نیز آن را جشن می گرفتند،درنتیجه منع از جشن گرفتن آن مؤکدتر است چون این کارمشابهت با آنان است.
ذهبی رحمه الله در رساله”التمسک بالسنن و التحذیر من البدع”می گوید:«مشابهت با اهل ذمه در عید میلاد و خمس و نیروز ،بدعت و پستی می باشد.اگر مسلمان این کار را به منظور تدین انجام دهد جاهل است و باید منع کرده شود و آموخته شود،اگر به منظور محبت با اهل ذمه و شادی از اعیادشان انجام دهد باز مذموم است،و اگر از روی عادت و بازی و راضی کردن عیال و بدست آوردن دل کودکانش باشد ،جای تأمل دارد،و چگونگی اعمال انسان به نیاتش بستگی دارد و جاهل معذور است و باید به نرمی فهمانده شود،والله اعلم».[به نقل از مجلة الإسلامیة الإسلامیة شماره 103-104].
خمیس:عیدی از اعیاد نصاری است و آن را الخمیس الکبیر می نامند.
و در موسوعة الفقهیة(7/12)آمده است:«تشبه به کفار در اعیادشان جایز نمی باشد.چون در حدیث آمده است:(من تشبه بقوم فهو منهم:هر کسخود را شبیه قومی کند از خود آنان به شمار است).و منظور از این، دورکردن مسلمین از هر آنچیزی است که خاص کفار می باشد.و از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که گفت:”هر کس ازبلاد عجم بگذرد و نیروز و مهرگان آنها را جشن گرفته و به آنها تشبه کند و با این حال بمیرد روز قیامت با آنان محشور می شود”.چون اعیاد از جمله شرع و مناهج و مناسکی است که الله تعالی درباره شان فرموده است:{ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً هُمْ نَاسِكُوهُ: براي هر ملّتي برنامه‌اي قرار داده‌ايم كه برابر آن رفته‌اند و بدان عمل كرده‌اند}.مانند قبله و نماز و روزه،بنابراین بین مشارکت با آنها درعید ومشارکت با آنها در سائر شعائر فرقی نیست،همراهی درتمام عید همراهی و موافقت با کفر است و همراهی در برخی فروع آن موافقت و همراهی در برخی شعب کفر می باشد،بلکه اعیاد از اخص شرائع و اهم شعائر هر دین ومسلکی می باشد درنتیجه همراهی و موافقت در آن، موافقت و همراهی در اخص شرائع کفر و اهم شعائرش می باشد.
قاضی خان می گوید:«شخصی روز نوروز چیزی میخرد که در غیر این روز آن را نمی خرد:اگر نیت او بزرگداشت این روز باشد همانطور که کفار روز عیدشان را بزرگ می دارند،عملش کفر است،و اگر این کار را از روی اسراف و خوشگذرانی کندنه برای بزرگداشت آن، کفر نیست.و اگر روز نوروز به انسانی چیزی هدیه کند و قصدش بزرگداشت این روز نباشد و فقط از روی عادت و رسم مردم چنین کند کفر نیست و نباید دراین روز کاری انجام هد که در روزهای قبل و بعد،ان کار را انجام نمی دهد.و باید از تشبه به کفار خودداری کند.
ابن قاسم(از مالکیه) برای مسلمان ناجایز دانسته که به نصرانی در عیدش هدیه کند و این کار را بزرگداشت عید نصرانی و همکاری درکفر او،دانسته است.
و همانطور که تشبه به کفار در اعیاد جایز نیست به مسلمانی هم که به آنها تشبه می کند نباید در این کار کمک کرده شود بلکه باید نهی شود.هر کس در روزهای اعیاد کفار مهمانی ترتیب داد که مخالف عادتش باشد،نباید دعوتش را قبول کرد و هر کس از مسلمین دراین اعیاد برخلاف عادتش در روزهای دیگر غیر از عید،هدیه ای کرد نباید هدیه اش را قبول کرد.خصوصاً اگر هدیه ای باشد که از آن برای تشبه به کفار استفاده می شود. مانند اهدای شمع و امثال آن درعید میلاد.
و مجازات کسی که در اعیاد کفار به آنها تشبه می کند واجب است».[پایان نقل قول]
شیخ ابن جبرین می گوید:جشن گرفتن اعیاد مبتدعه مانند عید میلاد نصاری و عید نوروز و مهرگان جایز نیست و نیز اعیادی که مسلمین پدید آورده اند مانند میلاد در ربیع الأول و عید اسراء در رجب و مانند آن،و خوردن طعامی که نصاری یا مشکرین برای اعیادشان آماده می کنند جایزنیست و قبول دعوتشان در هنگام جشن گرفتن این اعیاد جایز نمی باشد چون قبول دعوتشان تشویقی برای آنان است و تأیید این بدعتها به شمارمی آید و این کار موجب فریب جاهلان می شود و متقد می شوند که این کار اشکالی ندارد،والله اعلم».[اللؤلؤ المکین من فتاوی ابن جبرین ص27].
نتیجه:جشن گرفتن عید نوروز یا اختصاص دادن آن به جشنی یا طعامی یا هدایایی،جایزنمی باشد.
والله اعلم.

فراموش
شهر كابل

>>>   در اول ما بايد اسلام را علما كران منهسر نه كننم علما يي كرام ان چه كې قران كريم ګفته ان را نها ميفرمايد . جشني نوروز عيد مجوسيا هستند اين جشن بايد مسلمانان گرامي تجليل نكوند . باحترام اكبري

>>>   نوروز تجليل كردن احرام است احرام است اگر شك دارد بايد از سر مسلمان شود
اكبري

>>>   به همه وطنان عزيز علما اكرام بخاطر كم راهى شما و نجات دادن شما از اين بى خبرى روشنى را انداخته اى كسانيكه خدا را مشناسيد ولى به فرمان خدا نيستيد اى انسان هاى كه در راهى اشتباه روان استيد طبرانى جى كفت فردوسى جى كفت فلان جى كفت فلان نكفت بدردت نمى خورد اى هم وطن بيخبر فرمان خدا سنت رسوال الله صلى الله عليه و سلم بدرد تو انسان مى خورد روزى كه سوال ميشود از تو نمى برسد جارشنبه سورى جى بود رفتى يانه نو روز را تجليل كردى يا نكردى اين سولات نميشود برادر مومن از تو مى برسد ( ما ربك) يعنى خدا تو كى است ( و ما دينك ) يعنى دين تو جى است ومى برسد (ما نبيك ) يعنى بيغمبرت كى است امت كدام بيغمبر استى باز بكو فردوسى كفته خيام نوشته اى برادر هم وطن من نه ملا استم نه مولوى ولى اسلام و مسلمانى ربطى به ملا بودن و مولوى بودن ندارد تو يك مسلمان است از تمام احكام اسلام با خبر باشى تو فردا روز قيامت جواب كو استى از تقلبى مشركان از رسم اعنعنات مشركان از بدعت از كار هاى كه خدا نخواست و بيغمبر منع كرده به برهيز در اين مسايله احديث سريع است كدام بازيجه نيست اين دين است دوروغ منافقت بدرد مسلمانان نمى خو رد در اسلام مخالفت در ميله كردن تماشاه تفريح جشن نيست مشروط به اينكه خلاف شرعت محمدى نباشد بدعت نباشد يعنى جيزى را در اسلام و مسلمانى اضافه نكنيد كه مشركين استفاده هاى غلط ميكند در اصلش واقعت ندارد بنام اسلام و مسلمانان يك رواج دوروغ و منافقت را بنياد كرده رايج ميشود مثل جنده بالا يعنى جى يك جوب جار رنك تكه مردم سركردان بريشان كه جنده بالا است اين ها همه و همه كار هاى منافقان است باور به كار هاى خلاف اسلام نكنيد از خدا بترسيد از سنت بغمبر خدا بيروى نمايد برادران مسلمان به كفت فلان فلان كارى ساخته نيست خدا و قانو ن خدا و فرمان بيغمبر خدا با كتاب خدا همه رهنمايى سالم به يك مسلمان سالم است برادر مسلمان شما (سيحون )

>>>   . امام صادق(علیه السلام) می فرماید : «روز نوروز ، روزی است که خداوند متعال در آن از بندگانش پیمان و میثاق بندگی گرفته است که چیزی را شریک خداوند قرار ندهند و به پیامبران و جانشینان آن ها ایمان بیاورند و روز نوروز ، اولین روزی است که خورشید طلوع کرد.. . روزی است که در آن کشتی نوح به خشکی رسید.. . روز نوروز ، روزی است که خداوند متعال جبرئیل را بر پیامبرش نازل کرد و روزی است که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) حضرت علی(علیه السلام) را بر دوش گرفت تا بت های قریش را از بالای خانه خدا پایین بیاورد.. . و آن روزی است که حضرت علی(علیه السلام) در این روز بر دشمنانش در جنگ نهروان پیروز گشت .. .
2 . امام صادق(علیه السلام) باز می فرماید : «هنگامی که روز ]عید[ نوروز آمد ، غسل کن و بهترین و پاک ترین لباست را بپوش و با بهترین عطرها خود را خوش بو کن و در این روز ، ]مستحب است[ روزه بگیرد .»•

>>>   این برادر اکبری از کجا حرف می زند، "مجوسیان هستن"، برادر تو از کدام گنجینه ای معلومات خود فتوا می دهی، از نوشتارت پیداست که نو با سواد شده ای.
کریمی

>>>   چون نورور روز اول بهار است درحقیقت تجلیل از طبیعت بعمل میاید گذشته از بعد مذهبی آن . با دیدن طبیعت بیشتر به وجود حقانیت جضرت دانا وتوانا پی میبریم واز او ستایش میکنیم .
حمیدالله "زرین " بنگلور هند

>>>   برای افغانستان یک اتا ترک ثانی ضرورت است تا مردم مومن افغان
را از شر دشمنان اسلام در لباس اسلام نجات دهد .

>>>   سوگند به خدا اگر اینچنین عنعنات مربوط دیگر اقوام(پشتونها) میبود تو ملا برایش دلییل از قران و حدیث میآوردی و میگفتی که و قتی که مردم از پیغمبر اکرم سوال کردند پس او گفت ( أنتم أدري مني شؤن دنياكم )
دلسوز

>>>   فراموش از شهر کابل
از برق کافر، از کامپیوتر کافر، از اینترنت و از وبسایت ساخت دست کفر استفاده میکنی تا این مطالب را بنویسی. آیا اینها بر تو حرام نیستند؟
اگر دست آوردهای کفر بد و حرام هستند. خوب اینها همه ره آورد علم و ساخته ی دست آنهاست.
میتوانی بفرمایی اسلام چه چیزی بهتر از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک برای انسانیت به ارمغان آورده است؟
فرید

>>>   سلیمان راوش
نوروز
یا نگارينه نگاری از هویت
ملی ، آيينی وفرهنگی
عجمیان

بجمشـــــــيد بر گــوهــر افشـاند ند
مران روز را روز نو خــــــواند ند
ســــر سال نــــــــو هرمز فرو دین
بــر آســـــود از رنـج روی زمــين
بـــزرگان بشــــــــادی بــياراستـــند
می و جام ورامشـــگران خواستند
چنين جشن فرخـنده از آن روزگار
بما مــانـــد از آن خسروان ياد گار
شاهنامه فردوسی 1


بباغ تازه کن آئين دين زرتشتی ــ کنون که لاله بر افروخت آتش نمرود
حافظ شیرازی


نوروز نگارينه نگار آئين و فرهنگ عجميان است. عجم اینجا به روال بيان عرب بیشتر منظور از مردمان شانزده شهر اوستایی است . تازی ها، غير اعراب ، به شمول ترک و پارسی و اروپايی را عجم مي خواند ند، اما بيشتر منظور آنها از مردمان حوزه خراسان و پارس تا به رود سند بود. اعراب نوروز نداشته واز نوروز عجم آگاه نیز نبودند ، چون با فرهنگ و آیين و تمدن جهان بيگانه بودند. حکايت معروف که دال بر جهالت تازيان مي تواند باشد، اينست که وقتی تازيان خراسان را اشغال کردند جزيه بر آنها مقرر نمودند ، هنگام حصول جزيه مهرگان رسيده بود ، مردم بلخ به علاوه مقدار معينه جزيه « هديه هايی از ظروف طلا و نقره و دينار و درهم و جامه برای حاکم عرب آوردند . حاکم گفت : اين جزو چيزِيست که بر سر آن با شما صلح کرده ايم؟
گفتند : اين چيزيست که در اين روز به حاکم خود می دهيم که او را بر سر رأفت آريم.
گفت اين چه روزيست؟
گفتند مهرگان
گفت نميدانم اين چيست ، اما خوش ندارم آنرا رد کنم شايد جزو حق من است، آنرا می گيرم»2
ابوريحان بيرونی در کتاب اثار الباقيه در صفحه 35 می نويسد که : « عبدالصمد بن علی در روايتی که آنرا به جد خود بن عباس مي رساند نقل می کند که در نوروز، جامی سمين پر از حلوا برای پيغمبر هديه آورد ند و آنحضرت پرسيد که اين چيست ؟ گفتند امروز روز نوروز است . پرسيد که نوروز چيست ؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است.»
پس از اکمال تجاوز اعراب بر خراسان و کوچ آنها از مکه ومدينه و بصره و شام و عراق که تعداد آنها به ميليون ها نفر مي رسيد ، اعراب به معنی نوروز پی بردند و آنرا به خلفای خويش در جزيرةالعرب نيز گزارش کردند.
اعراب نوروز را تحریم نکرد، در نهی و منع نوروز نه در قرآن آيتی است و نه حديثی و جود دارد. حتی روایتی دال بر منع نوروز ازسوی خلفای عرب هم موجود نيست. اما سوال اينجاست که چرا اعراب مسلمان، کتابخانه ها را آتش زدند ، کتابها را سوختاندند و معابد زرتشتی ، بودايی ، و کلیسا هاي عيسويان را ويران نمودند و دانشمندان و اهل انديشه را سر بريدند و به دار آويختند ، جشن سده و يلدا وديگر اعياد و ايام مبارک و خدا پرستانه ی به ویژه زرتشتيان یکتا پرست را مشمول نهی از منکر خويش گردانيد ند. ولی نوروز را نخواستند جزء از منکرات عربی سازند. به نظر می آيد برای آنهاييکه سطری از تاريخ را به خوانش گرفته باشند پاسخ روشن است. و اگر نبا شد واقعيت اين است که تازيان مسلمان در تجاوز بر فارس و خراسان وهمه کشور های ديگر هدف ترويج انديشه و يا آيين خداپرستی را نداشتند ، که اگر می داشتند هرگز به فارس، خراسان تجاوز نمی کردند، برای اينکه در کشور های مانند افغانستان( خراسان) و فارس ( ايران) هزاران سال پيش از اسلام دین يکتا پرستی رواج داشت و مردم خدا پرست بودند. که ما از اين آيين خداگرايانه در جاي ديگری اين مقاله بحث خواهيم کرد . اما عکس آن ، تازيان حتی از مسلمان شدن یعنی از گرويدن مردم به دين شان در هراس بودند و نمی خواستند که مردم به اسلام شان بپيوندند. حکايت جالبی که اين ادعا را ثابت می نمايد در تاريخ تمدن اسلام تاليف جرجی زيدان نوشته شده است که درزمان عمر بن عبدالعزیز خليفه اموی که به هر حال نسبت به ديگر خلفای عرب می شد وی راعادل نامید، کسی از ظلم جراح بن عبدالله والی خراسان شکايت نمود که مردم خراسان با وجود انکه اسلام را می پذيرند با آنهم بايد جزيه بپردازند . عمر نامه ی به جراح نوشته می گويد: ( « هر کس که با تو نماز مي خواند از پرداخت جزيه معاف است » این فرمان عادلانه سبب شد که گروه انبوهی اسلام آورند، و حاشيه نشينان به والی یاد آور شدند که اسلام اینان برای نپرداختن جزيه است چه بهتر که آنها را با ختنه آزمايش کنی. جراح اين را برای خليفه فرستاده اضافه کرد که با اسلام اينان مقدار جزيه رو به کمی گزارده و بيم آن مي رود که بازهم جمعی مسلمان شوند و جزيه از اين هم کمتر گردد ، پس چه بهتر که موضوع ختنه را عملی سازيم. ) 3
با این وضع ملاحظه مي گردد که اعراب مسلمان هیچ گونه علاقه ای به مسلمان شدن مردم نداشته و عکس آن ازاسلام آوردن مردم وحشت می نمودند ، اعراب مسلمان فقط در پی آن بودند که شرايطی به وجود آورند که منافع آنان را حفظ نماید و اگر وضعيت و يا مناسبتی برای شان سود آور می بود، هرگز در پی نابودی آن نمی گرديدند، بر عکس آن را حفظ هم می نمودند.
نوروز از جمله اعياد مقدس مردم سر زمين ما بود. مردم برای يکد يگردر روز هديه ها می دادند و رسم بوده که برای حاکمان و شاهان، رعایا تحایف گرانبهایی در روز نوروز و مهرگان تهيه می دیدند .حتی شاهان کشور های ديگرنیز ، برای شاهان سر زمین ما تحایف بزرگ می فرستادند. اعراب با ملاحظهء اين رسم مِهر دوستانه و مِهر ورزانۀ مردم سرزمین خراسان، جابرانه از مردم خواستار هدايا می شدند و مردم به ناچار هدايا را نه با مِهر، بلکه جبرا" می بپرداختند . در تاریخ تمدن اسلام نوشته شده است که : «عاملان بنی اميه در فارس ميوه ء باغ ها را به بهای زياد از معمول تخمین مي زدند و مطابق ارزيابی ظالمانهء خود از آنان مالیات می گرفتند . ديگر از بيدادگريهای آنان برای افزايش در آمد ، آنکه بر زمین های باير نیز ماليات وضع کردند، و از ایرانيان هر سال عيد نوروز مالياتی به نام عيدی می گرفتند و در زمان معاويه این عيدی ده ميليون در هم مي شد.»4
در زمان امویها هدايای نوروزی اجبارا" از مردم اخذ می گرديد تا اینکه مردم ناچار شدند دست از برگزاری نوروز بر دارند و خود را مسلمان بگویند ، تا بدين وسیله شانه های خويش را از پرداخت جزيه نوروزی سبک سازند. اين مسله در بسيار از موارد پيش آمده است . برای آنکه اين موضوع دقیق تربیانگردد باید افزود: در تاريخ تمدن اسلامی گفته شده که عبدا لملک بن مروان به حجاج بن يوسف ثقفی حاکم خراسان دستور داد که جزيه را تماما" از مردم اخذ ندارد مبلغی را برای زمين داران نير بگزارد که صرف نمايند. پس از چندی حجاج به عبدالملک نامه نوشت که اجازه بدهد که :
« مختصر مساعده باقی مانده را از زمين داران بستاند. ولی اين پيشنهاد به قدری ظالمانه بود که عبدالملک آنر رد کرده نوشت:
[ با آنچه گرفته ای قانع باش و به باقی مانده چشم مدوز ، برای اين بينوايان گوشت و استخوانی باقی بگذار تا اطراف آن چربی جمع شود.] 5
سپس جرجی زیدان مي نويسد: « ظاهرا" همين فشار پاره ای از زمين داران و روستایيان را بر آن داشت که اسلام آورند و در پناه دين از بيداد گری رها شوند ولی اين کار هم آنان را از پرداخت جزيه و خراج آزاد نساخت . اين بيدادگريها تنها به دست حجاج انجام نمی گرفت. جراح در خراسان و ديگران در بلاد ماوراءالنهر نيز چنان و بدتر از آن می کردند تا آنجا که مردم سمرقند برای گريز از پرداخت جزيه اسلام آوردند و چون ديدند اسلامشان سودی ندارد و جزيه آنان پس گرفته نمی شود دوباره به دين پيشين خود بر گشتند.»6
سر نوشت نوروز هم به همين منوال بود، حتی می گويند که تازيان مثلا" عمر بن عبدالعزيز و معتضد دو خليفه عباسی با تقليد از سنت شاهان ( آريايی) لباس زربفت می پوشيدند ، روی تخت می نشستند و سپس يک تن ، خوش صدا و خوش قدم ، به نام مير نوروزی یا( ميمنت)، پروای ورود می خواست و شاد باش می گفت. 7
پس از آنکه مردم خراسان باب مقاومت ها را عليه لشکريان متجاوز اعراب می گشايند از نوروز حتی در زمان طاهريان و صفاريان در تاريخ کشور ما خبری نيست ، به طور يقين نوروز تجليل می شده اما نه چونان روزگاران پيش از تجاوز اعراب جزيه ستان . اگر تجليل مي شده در بين اعضای خانواده بوده و بسيار خاموشانه و توام با ترس و وحشت از حاکمان اعراب و تحصيلداران مستعربه های آنان . و در طی اين چندين قرن است که آیین نوروز به انزوا و حتی به فراموشی سپرده می شود . در فارس ( ايران امروزه ) عکس خراسان( افغانستان) ازنوروز قسما" در دوران امويان و عباسيان تجليل به عمل می آمده است و اين به علتی است که مردمان فارس بسيار زود مقاومت را عليه اعراب رها نمودند و به پرداخت جزيه تن در دادند، و رفته رفته چنانکه علی دشتی در کتاب 23 سال مي نويسد: « ايرانيان مطابق شيوه ملی خود در مقام نزديک شدن به قوم فاتح بر آمدند و از در اطاعت و خدمت وارد شدند . هوش و فکر و معلومات خود را در اختيار ارباب جديد خود گذاشتند زبان آنها را آموختند و آداب انها را فرا گرفتند ، لغات قوم فاتح را تدوين و صرف و نحو آن را درست کردند و برای اينکه فاتحان آنان را به بازی بگيرند از هيچگونه اظهار انقياد و فرو تنی خود داری نکردند . در مسلمانی از خود عربها پيشی گرفتند و حتی در مقام تحقير دين و عادات گذشته خود بر آمدند و به همان نسبت در بالا بردن شأن عرب و بزرگان عرب تلاش کردند و اصل شرف و جوانمردی و مايه سيادت و بزرگواری را همه در عرب يافتند. هر شعر بدوی و هر مثل جاهلانه و هر جمله بی سر و ته اعراب جاهليت نمونه حکمت و چکيده معرفت و اصل زندگانی شناخته شد . به اين که مولای فلان قبيله و کاسه ليس سفره فلان امير باشند اکتفا کردند . افتخار کردند که عرب دختر شان را بگيرد و مباهات می کردند که نام عربی بر خود گذارند . فکر و معرفت آنان در فقه و حديث و کلام و ادب عرب به کار افتاد و هفتاد در صد معارف اسلامی را به بار آورد. »7
در حاليکه مردم خراسان عکس فارسيان، جانبازانه عليه اعراب مسلمان متجاوز به نبرد می پرداختند و با شمشير از آيین و فرهنگ خويش دفاع نموده و نمی خواستند که تسليم شوند
نوروز را نيز فارسيان پس از آنکه به گفتهء علی دشتی عرب تر از عرب شدند به يک آيين اسلامی تبديل نمودند. چنانکه گفتيم خراسانيان پس از يک سکوت چند قرنه سرانجام در دوره با شکوه سامانيان دوباره در پی احياي آیين و فرهنگ خويش بر آمدند . شاعران و خدای نامه نويسان ( بايد دانست که خدای نامه به معنی شاهنامه است زيرا يکی از معنی کلمه خدای « پادشاه» بود چنانکه ملوک بخارا را « بخار خداه » می گفتند.) قلم به دست گرفتند تا فر و شکوه آيین و فرهنگ نياکان را دو باره به ياد ها بياورند و آنرا پاسداری نمايند ، در راستای اين ياد آوریها و ترسيم های آیين و فرهنگ ، پيشتر از مردان ، ماد ينه عقاب عرشينه پرواز خرد و شعر، رابعه بلخی است که در غزل نوروزی يا بهاري خويش صداي آذر و مانی را بلند می نمايد و می گويد:

فشاند از سوسن و گل سيم و زر باد
زهی بــادی که رحمـــت بــاد بــر باد
بداد از نقــــش آذر صــد نـــشان آب
نمود از ســــحر مــانی صــــد اثر باد

ويا
زبس گل که در باغ مأوی گرفت
چمن رنگ ارژنگ مانی گرفــت
سر نـــرگس تازه از زر و ســيم
نشان سر تاج کســـری گرفــت

و بعداز رابعه شاهدخت ستيغ نشين قله های بلند خرد در بلخ ، که سوگمندانه بيشترين اشعار او را منکران عقل و خرد از بين برده اند، دقيقی بلخی است که بی هيچ هراسی از مفتيان قصاب سرشت جهل ، فراز می آيد، چنانکه فردوسی در باره او می گويد:

دقيقی زجايی فـراز آمــــــــدی
بر آن جام می داستان ها زدی
به فردوسی آواز دادی که می
مخور جز به آیين کاووس و کی

دقيقی اولين شاعری است که خواست بنای فرو ريخته شده ای هويت آیينی و فرهنگی و ملی مردم ما را که به وسيلۀ اعراب متجاوز صورت گرفته بود ، تعمير نمايد . او بود که شاهنامه را آغاز نمود و چراغ در آتشکدهء آيئن زرتشتی گذاشت. و گفت:

دقيقی چهار خصلت برگزيده ست
به گيتی از همه خوبی و زشـــتی
لـــب یاقوت رنگ و نالۀ چــنـــگ
می خوشرنگ و دين زردهشـــتی

گرچه پیش از دقيقی هواخواهان استقلال و آزادی از استعمار آیينی و فرهنگی اعراب دست به کار تدوين و تاليف شاهنامه ها زده بودند که از جمله مي توان از شاهنامه ابوالمويد بلخی و منظومه مسعودی مروزی و شاهنامه ای که به فرمان ابومنصور بن عبدالرزاق طوسی نوشته شده، نام برد که بنا به گفته مرتضی راوندی : به ظن قوی ، فردوسی طوسی همین شاهنامه را از نثر به نظم در آورده است. 8
به هر حال فردوسی بزرگ ،سرانجام تاريخ هويت ملی ، آيینی ، فرهنگی و اجتماعی مردم را ساخت وحماسه جاويدانه ای به يادگار گذاشت که شوربختانه چشمان « نسل ياوه و خاکستر» از قرنها بدين طرف در نور آن نمی تواند باز شود. از بس که به تاريکها عادت نموده اند. پس از آن شاعران و پژوهشگران بسيار ديگر به باز خوانی وباز گويی شکوه ، جلال ، فر و خرد پيش از اسلام پرداخته اند. از شاد روان علی احمد کهزاد گفتار نيکویی است اندرين باب که در کتاب تاريخ افغا نستان می نويسد :
« دانشمندان آريانا يا خراسان اين وقت بار ديگر به فکر افتاد ند تا در تربيت ملی وتقويت روحيات قومی از تذکار کارنامه های پادشاهان و پهلوانان باستانی مملکت کار بگيرند .اين مرام از مدتی در دلها نهفته بود تا دورۀ علم پروری منور سامانی رسيد و زمينه برای پرورش چنين اميد از هر حيث مستعد شد . پادشاه ، وزير ، حکومت و محيط موافق افتاد و مخصوصا" دربار احمد بن اسماعيل و نصر بن احمد و نوح بن نصر که روی همرفته سالهای بين 343 ـ259 هجری را در بر می گيرد ، مساعد ترين همه زمانه ها بود .يک عده فضلا و دانشمندان و گويندگان بزرگ از نقاط مختلف خراسان قدعلم نموده و در اين زمينه قلم بر داشتند ،ولی باز مرکز اين جنبش بزرگ و کانون تجديد خاطرات باستانی و مبدأ تقويهء روحيات ملی ، باختر یعنی سرزمينی بود که ويد و اوستا را به جامعه آريايی(!) تقديم نموده بود . به تعقيب ريشی های ويدی و گويندگان اوستايی جمعی از دانشمندان بلخی مانند ابی منصور محمد دقيقی بلخی ، ابو علی سينا بلخی ،ابوالمويد بلخی ،ابوشکور بلخی و یک عده فضلای ديگر بلخ مصمم شدند تا خاطرات عظمت و جلال پادشاهان قديم کشور خود را تجديد نمايند . اين کار با دقيقی بلخی شروع شد و شعرای ديگر ی هم در آن دست زدند و با شاهنامه و گرشاسب نامه اسدی طوسی به پايهء تکميل رسيد . پادشاهانی را که شاهنامه ها ، گشتاسب نامه ها ، گرشاسب نامه ها ، نامه های خسروان و غيره نام می برند ، همه بلا استثنا همان پادشاهان و پهلوانان قديم آريانا(!) هستند که بار اول ويد و بعد از آن اوستا از آنها تذکار نموده و شاهنامه ها با پاره ای تصرفات وتشکيل صحنه های متعدد و ياد آوری از بعضی پهلوانان ديگر که بعد از عصر اوستا ظهور کرده اند همان خاطرات ، واقعات و گزارشات تاريخی قديم آريانا(!) را روی صحنه های حقيقی آن بلخ ، زابل ، کابل ،قندار ، سيستان ، هرات و غيره ترسيم کردند.» 9
در چنين اوضاعی که مردم افغانستان در پی باز سازی هويت ملی و آیينی و فرهنگی خويش بر آمده بودند ، پارسيا ن که دل در گرو اعراب داده بودند و بگفته علی دشتی هر جمله بی سر و ته عرب را چکيده معرفت قلمداد می کردند و سعی داشتند که به شيوه اعراب ،دروغ ها ی خويش را آسمانی بین مردم جابزنند ، به مسخره ترين ترفند بافی ها به نفع فرهنگ عرب و مسخ فرهنگ و آیين عجم دست به کار شدند مثلا" محمد بن شاه مرتضی معروف به ملا محسن فيض ( 1007ـ 1091) پس از آنکه در دوره سامانيان و غزنويان مردم دوباره در اثر شکست حاکيمت سياسی اعراب ، به برگزاری اعياد مبارک نيايی خويش از جمله نوروز ، سده ، مهرگان و بسيار ديگر رو می آورند، در بين پارسيان تعبير هاي امام جعفر صادق از نوروز را تبلغ می نماید ، پيش از آنکه به رد اين تعبير ها که بسيار مسخره و خنده دار است پرداخته شود حرفهای امام جعفر صادق را که تا امروز در بين به ويژه معتقدين شيعه رواج دارد می نویسم: «از رساله ی نوروز و سی روز ماه تاليف محمد بن شاه مرتضی معروف به ملا محسن فیض 1007 ـ 1091 ، فشرده نقل می شود ، چنین روايت شده ازمعلی بن خنيس که در روز نو روز نزد منبع حقايق و دقايق ، امام جعفر صادق ( ع) رفتم، فرمود : آيا مي دانی امروز چه روز است ؟ گفتم فداي تو شوم ، روزی است که عجمان تعظيم آن می نمايند و هديه به يک ديگر می فرستند . فرمود به خانه ی کعبه سوگند که با عث آن تعظيم امری قديم است ، بيان می کنم آن را برای تو تا بفهمی . گفتم : ای سيد من ! دانستن اين را دوست تر دارم از آنکه مرده ی من زنده شود و دشمنان من بميرند . پس فرمود: ای معلی ، نوروز روزی است که خدای تعالی عهد نامه از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و ديگری را با او شريک نسازند و ايمان بياورند به فرستاده ها و حجت های او وائمه معصومين ( ٌص) . و اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و باد ی که درختان را بارور می سازد وزيده ، و خرمی زمين آفريده شده . و روزی است که کشتی نوح ، بر زمين قرار گرفته ، و روزی است که خدای تعالی زنده گردانيد جماعتی را که از بيم مرگ از شهر و ديار خود بيرون رفته بودند و چند ين هزار کس بودند . پس اولا" حق تعالی حکم کرد ايشان را که بميرند ، بعد از آن زنده گردانيد . و روز ی است که جبرئیل (ع) بر حضرت رسالت ص نازل شد به وحی . و روزی است که آنحضرت بت های کفار را شکست . و همچنين حضرت ابراهيم ع در اين روز بت های کفار شکست و روزی است که حضرت رسالت ص امر فرمود ياران خود را با حضرت امير المومنين ع بيعت امارات نمايند . و روزی است که آن حضرت ، امير المومنين را ميان جنيان فرستاد که بيعت ازايشان بگيرند. روزی است که بار دوم اهل اسلام با امير المومومنين بيعت کردند . و روزی است که جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانيد ذ والثد يه را که سر کرده خوارج بود . و قايم ال محمد ، يعنی حضرت صاحب الامر ع ظاهر می شود . و روزی است که آنحضرت بر دجال ظفر می يابد و آن ملعون را در کناسه که محله ای است در کوفه از گلو می کشد. و هيچ نوروزی نيست که ما توقع خلاصی از غم نداشته باشيم زيرا که اين روز به ماو شيعيان ما نسبت دارد ،عجمان آن را حفظ کرده اند و شماضايع کرده ايد. » 10
اينجا لازم است که در برابر هر جمله امام جعفر، بايد سکوت کرد و بس. اما مساله اين نيست که امام جعفر غلط می گويد. مساله اينست که چگونه سعی به عمل آمده است که هويت يک پديده کاملا" غير عربی و مطلق به يک آیين و فرهنگ ديگر را مسخ نموده وهويت ناسوتی آنرا انکار نمايند. تا مردم نتوانند از هيچ مجرایی به هويت خويش پی ببرند ودر پی حفظ فرخنده گی ناسوتی آن باشند. اعراب سعی کردهمه چيز، بايد رنگ اسلامی داشته باشد و به اسلام تعلق بگيرد. کشور های مفتوحه به دست اعراب به خاطر حفظ سيادت فرهنگ و دين اعراب مي بايیست فاقد هويت ملی و فرهنگی می گشت، بايد هر چه پيش از اسلام داشتند فراموش می کردند و يا بايد آن را اسلامی می ساختند. نوروز را نيز اگر ميل به حفظ آن داشتند با يد مثل گوسفند ذبح اسلامی می شد تا حلال می گرديد . و اين ذبح به عمل آمد . اين مجبوريت به ويژه پس از سقوط سامانيان ناگزیر گرديد. در دوران سامانيان چنانکه گفته آمديم نوروز دو باره رواج پيدا کرد، اما نه به آن شکلی که پيش از اسلام دارای فر و شکوه اهورايی بود . زيرا با آنکه سامانيان خود از تبار زرتشتيان بودند و مجال رشد و آزادی آيین های نيايی را فراهم نموده بودند ، اما حاکميت دينی و فرهنگی اعراب همچنان بر جامعه مسلط بود ، زيرا بيشترين نفوس به ويژه بلخ و بخارا را اعراب مهاجر ومهاجم تشکيل می داد و در پهلوی اينان مستعربه های بومی مانند قاضی و مفتی ، و حاکم، ملا، و شيخ و امام که منافع و مصالح خويش را در حفظ حاکميت اصول اسلامی جستجو می کردند ، در نفی فرهنگ ، سنت ها و تمام آثاری که شهوات پست انسانی آنها را محدود می نمود و عکس آن جامعه را به سوی وادی آزادی ، خرد و نيک منشی می کشاند با استفاده از جو تهديد و توحش اسلامی سعی وتلاش می نمودند؛ تا از آن جلو گيری نمايند. و از سوی ديگر تمام نیایشگاهها و معابد خدا پرستی از سوی اعراب مسلمان ويران گرديده بود ، مهم تر ازهمه زنان که عامل تعيین کننده و سازمان دهنده مراسم وجشن ها و مظهر شکوه و زيبايی ها و آزادی ها به شمار می آيند در طی قرون تجاوز و تسلط اعراب مسلمان، چنان قربانی دادند و ستم کشيدند که مبادا به دام کنيز گیر اعراب نيفتندو آنها از ترس اعراب مسلمان کنیز گیر سر از خانه بيرون نمی کردند. در حالیکه پيش از اسلام همين زنان بودند که در روز نوروز زمينه شادی و خنده و شوخی و زيبايی و مجلس آرايی را فراهم می آوردند. اين مورد را در اشعار شرفنامه نظامی گنجوی به خوبی مي توان دريافت که می گويد:

دگر عادت آن بود که آتش پرست
همه ساله با نو عروسان نشست
بـنـوروز جــمشـيد و جشن سـده
که نو گشـــتی آ یين آتـــــشکده
زهر سو عروسان ناديده شــوی
ز خانه برون تاختـــندی به کوی
رخ آراســـته دســـتها پـــر نگار
به شادی دويد ندی از هـــر کــنار
مغــانه می لعــــل بــــرداشـــــته
بــــه ياد مغان گــــردن افراشــــته
ز برزين دهقان و افســـون زنــد
بر آورده دودی به چرخ بـــلـــند
همه کار شان، شوخی و دلــبری
گه افسانه گويی ،گه افسونگری
جز افسون چراغی نيافروختــند
جز افسانه ، چيزی نياموختـــند
فروهشته گيسو، شکن در شکن
يکی پايکوب و يکی دســــت زن
چو سرو سهی ، دسته گل به دست
سهی سرو زيبا بود گل پرســــت
سر سال، کـــز گنـــبــد تـــــيز رو
شماری جهان را شــــدی روز نو
يکی روز شان بود،از کوی و کاخ
به کام دل خويش، مــيــدان فــــراخ
جدا هريــکی بــــــزمی آراســتـــی
و زآنجا بسی فتـــنه بـــــر خاسـتی
شرفنامه نظامی گنجوی

اما پس از تسلط جابرانه حاکميت دينی و فرهنگی اعراب اين گوهر ذاتی نوروز يعنی (زن) و همچنان (هوم)افشره شادی بخش خاص نوروز از حضور منع گرديد. اما در خانه و خانواده هایی که اعراب و يا مستعربه ها رئيس فاميل نبودند ، چنگ و چغانۀ شادی و سرور نوروزی و آرايش های دل انگيز رواج دو باره خويش را پيدا نموده بود . از اين احوال ،امام و مجريان امربالمعروف و نهی از منکر بی خبر نماند ند و تا توانستند خواستند جلو آن را گرفتند . چنانچه که وقتی امام محمدغزالی در اواخر سالهای 400 هجری مشاهده می نمايد که دوکانها در ايام نوروز پر از نقل و ميوه های رنگا رنگ و وسايل تفريحی و شاديبخش است، فورا" دست به فتوا می برد و زير عنوان (منکرات بازار ها) مي گويد : « آنکه به خرنده دروغ گويند ، و عيب کا لا پنهان دارند ، و تراز و سنگ و چوب گز راست ندارند، و در کالاهش در کنند و چنگ و چغانه فروشند ، و صورت حيوانات فروشند برای کودکان در عيد ، و شمشير و سپر چوبين فروشند برای نوروز ، و بوق سفالين برای سده و کلاه و قبای ابريشمين فروشند برای جامه مردان ، و جامه رفوکرده و گاز رشته فروشند و فرا نمايند که نو است ، و هم چنين هر چه در آن تلبيسی باشد ، و مجمره و کوزه و ديوان و آوانی سيم و زر فروشند و امثال اين. و اما صورت حيوان حرام است ، و آنچه برای سده و نوروز فروشند چون سپر و شمشير چوبين و بوق سفالين ، اين در نفس خود حرام نیست ، ولیکن اظهار شعار گبران است که مخالف شرع است و از اين جهت نشايد بلکه افراط کردن در آراستن بازار به سبب نوروز و قطایف بسيار کردن تکلف های نو ساختن برای نوروز نشايد ، بلکه نوروز و سده بايد که مند رس شود و کسی نام آن نبرد : تا گروهی از سلف گفته اند که روزه بايد داشت ، تا از آن طعام ها خوردن نيايد ، و شب سده چراغ فرا نبايد گرفت تا اصلا" آتش نبيند ، و محققان گفته اند روزه داشتن اين روز هم ذکر اين روز بود ، و نشايد که نام اين روز برند به هيچوجه ، بلکه با روز های ديگر برابر بايد داشت ، و شب سده همچنين ، چنانکه از او خود نام و نشان نماند .» 11
پس از صدور مجموعه ای از اين قبيل فتوا ها در جهت منع هويت آیينی و فرهنگی مردم ما ناگزير می شود که به نوعی در حفظ ميراث هایی که مبين شکوه و جلال تاريخ پر عظمت شان به شمار می آيد راه و چاره دريابند . مثلا" در فارس ( ايران امروزی) واقعيت های اهورایی را بدینگونه به عناصر اسلامی پيوند دادند چنانکه داکتر فرهنگ مهر محقق ارجمند ايرانی در اين باره می نويسد: « چون بحث از ديدگاه تاريخی است بايد اشاره کنيم که پس از اسلام نسبت های تاريخی ديگری به نوروز ـ روز اورمزد فروردين ـ دادند. اين نبوغ ايرانی بود که برای پايداری جشن های ملی به آنها رنگ مذهبی اسلامی و سامی داد . اين آميزش اساطير ايرانی و سامی محاسن و معايبی داشت . از محاسن آن اينکه سنن ايرانی و ملی حفظ شدند و از معايب آن اينکه امروز تفکيک بسياری از سنن ايرانی و سامی مشکل است . برای نمونه در سه سده بلافاصله بعد از تسلط اعراب ، برای حفظ آرامگاه کورش آن را قبر( ام النسا) و يا مقبره مادر سليمان خواندند و يا آتشکده ازگشسب را تخت سليمان و تخت جمشيد را تخت سليمان ناميد ند . در تغيیر نامها آنگونه زياده روی شده بود که در قرن چهارم نويسندگانی چون ابن حوقل در کتاب صورت الارض و استخری در مسالک و الممالک و در قرن پنجم ابو ريحان بيرونی در آثارالباقيه عن القرون الخاليه و ابن بلخی در فارسنامه و محمد بن محمود بن احمد طوسی در کتاب عجايب المخلوقات و غرايب الوجود ، خود را مجبور ديدند که انتساب تخت جمشيد را به سليمان تکذيب کنند . » 12
در افغانستان نيزچنين واقعه ای رخ داده است ، مثلا" برای آنکه مراسم نوروز را در زادگاه آن يعنی بلخ حفظ نمايندآرامگاه زرتشت پیغام آور خدای را به قبر علی بن ابی طالب تبديل نمودند ، که اين از يک جانب برای حفظ بزرگ داشت نوروز حتما" ضروری بوده اما عيب آن در اين شد که نوروز پس از گذشت سالها همان پديده ای شد که امام جعفر صادق از آن تفسير به عمل آورده بود . در باره اينکه آرامگاه حضرت زرتشت به مرقد علی تبديل يافته ، داکتر فرهنگ مهر در کتاب فلسفه زرتشت می نويسد: « بنا بر سنت زرتشتي اشو زرتشت در بلخ هنگاميکه سر گرم پرستش اهورا مزدا بود ، به دست( تورابراتور) کشته شد . بنا به سنت ، زرتشت 77 سال داشت . سالهای پيش در يکی از مسافرت هايم به افغانستان در مزار شريف ( که مشهور به مزار علی است ) از يک نفر شنيدم که می گفت مزار شريف ، مزار يکی از بزرگان پيش از اسلام بوده است و بعد از تسلط اسلام ، برای جلو گيری از تخريب ، آن را مزار علی خوانده اند ، در حاليکه مسلم است که آرامگاه علی در نجف است . » 13
داکتر حسين وحيدی در کتاب شهر روشن زرتشت به نقل از پژوهش داکتر صادق کيا می نویسد که : « چندی نگذ شت که ياران زرتشت پيکر او را بر گرفتند و به ( ارامگاه بزرگ) بردند، صادق کيا مينويسد( که مزار شريف در افغانستان آرامگاه زرتشت است)» .14
اين قلم در منبع ديگری از قول استاد پور داود نيز خوانده بودم که ايشان نيز به همين عقيده بودند . به هر حال واقعيت ها حتی پس از قرنها هم پنهان نمی ماند به ويژه دروغ، سرنوشتی جزرسوايی ندارد . اما آنچه گفته آمديم چه در جهت صلاح و چه در اغوا، هرچه بوده سرانجام مردم ماهيت اصلی نوروز را فراموش نموده و آنرا آنچه امام جعفر صادق تعبير کرد؛ همان پنداشتند . اما جزئيات سنتی برگزاری آن از سوی زنان جامعه ی ما در خانواده ها به نحوی از انحا باقی ماند ، که در جای ديگری از اين مقال روی آن بحث خواهيم نمود . اما پيش از آن بر می گر ديم به تاريخ و بزرگ داشت اين روز مبارک در پيش از اسلام و خاستگاه آن.
آيا نوروز آیين زرتشتی است ؟
بسياری از محقيقن و پژوهشگران در اين مورد د چار اشتباه شده اند و نوروز را آیين زرتشتی شمرده اند . در حاليکه نوروز بر می گردد به قرن ها پيش از تولد زرتشت بزرگ. نوروز در عصر جمشيد آغاز يافت ، یعنی به قول همه مورخان و محققان عرب و عجم بنياد گذار نوروز جمشيد است چنانکه حضرت فردوسی می فرمايد:

به جمشيد بر گوهر افشــــــاند ند
مر آن روز را نوروز خواند ند
چنين جشن فرخنده ز آن روز گار
بما ماند از آن خســـروان يا د گار

راوندی در جلد ششم تاريخ اجتماعی ايران می نويسد:« مراسم جشن نوروز جمشيد يا نوروز بزرگ از آغاز فروردين ماه شروع ميشود ، وضع و انتخاب اين روز را به جمشيد نسبت می دهند. » 15
ابوريحان بيرونی در کتاب آثارا لباقيه در فصل نهم زير عنوان ( در باره اعيادی که در ماههای پارسيان است) به تفصيل از رابطه نوروز با جمشيد سخن گفته و بسياری از مراسم اين ا عياد را مفصلا" تشريح نموده است.
اگر نوروز يادگار عصر جمشيد است ، پس در عصر جمشيد در بلخ (خراسان زمین) آیين خداپرستانه ی ميترايی رواج داشت و جمشيد هم معتقد به آیين ميترايی بوده ، چنانچه فردوسی بزرگ به نقل از دقيقی فرزانه ، در شاهنامه در اين مورد بیان واضح دارد:

چو گشتاسب را داد لهراسب تخت
فرود آمد از تخت و بر بست رخت
به بلخ گزين شد بر آن نـــوبــهار
که يزدان پرستان بدان روزگــــار
مـــرآن جای را داشـتـندی چـنان
که مر مکه را تازيان اين زمان
بدان خانه شد شاه يزدان پرست
فرود آمد از جايگاه نشســـــــت
ببســـــــت آن در آفرين خانه را
نماند اندرو خويش و بيگانه را
بپوشيد جامه ی پرســـتش پلاس
خرد را چنان کرد بايد ســــپاس
بيفگند ياره فروهــــــشت موی
سوی روشن داد گــر کرد روی
همی بود سی سال پيشش به پای
بر ينسان پرســـــتيد بايد خدای
نيايش همی کرد خورشـــيد را
چنان بوده بد راه جمــشيد را .16

بدين گونه ملاحظه می گردد که آیين ميترايی يا نيايش خورشيد به مثابه تجلی ذات خداوند، پيش از آیين زرتشتی در سرزمین ما رواج داشته است ، آیين ميترايی همان آیينی است که پس از سده ها دوباره به خصوص به وسيله شيخ اشراق سهروردی پايه هايی حکمت و بينش اشراقی در عرفان را تشکيل داد. اما قبل از آیین ميترایی، نيايش خورشيد در آیين زرتشتی هم مورد ستايش قرار گرفت و از جايگاه والايی بر خوردار بود. دقيقی بلخی هم در شاهنامه فردوسی نيايش خورشيد را نيايش خرد خوانده است ، که در با لا از آن ياد کرد يم :

بپوشيد جامه پرستش پلاس
خرد را چنان کرد بايد سپاس

در اوستا نيايش خورشيد که اينک ترجمه متن اوستايی آن با اختصار تقديم می شود چنين است:
پيروز و فرخنده باد خورشيد درخشان ، خورشيد بی مرگ؛ و خورشيد تيز اسب.
با انديشه و گفتار و کردار نيک، به سوی خورشيد روی کرده و می ستايمش. ای اهورا مزدا ، خورشيد درخشان تيز اسب را می ستايم که آفريده ی تست.
و ستايش بر شما باد همگان امشاسپندان ( فرشته ها) که به سان خورشيد شکوهمند هستيد. رهرو راه اهوراه مزدا ، که درخشش روشنايی خورشيد فروغ اوست، و منم خوار کننده انگره مينو و( اهريمن) اين است راه پارسايان، راهی که انديشه نيک ، گفتار نيک ، و کردار نيک را می آموزد.
منم ستاينده نيک انديشی و نيک گفتاری، و نيک کرداری با همه ی جان و روان . منم گريزنده بد اند يشی و بد گفتاری و بد کرداری با همه ی جان و روان.
می پرستم اهورا مزدا ( خداوند) را و ستايش می کنم امشاسپندان و مهر ايزد را که دارنده دشت های فراخ است، و خورشيد تيز اسب درخشان . . . 17
خاستگاه نوروز بنا به شهادت تاريخ بلخ بوده است . زيرا جمشيد بنياد گذار سلطنت پيشدادیان در بلخ مي زيسته است . شادروان احمد علی کهزاد در مورد مکان جمشيد يا يما در بلخ می نويسد : « ياما اصلا" اولين پادشاه بزرگ و نيرومند کتلهء آريايی (!) باختری يا موسس سلاله پاراداتا يعنی پيشدايان بلخی می باشد . اسم پدر او را سرود ويدی ( ويواسوات) خوانده و اين کلمه را بعضی ها ( آفتاب طالع) ترجمه کرده اند ، و اوستا ( ويوانگا نا) ياد کرده است . دختر خورد او ( يامی) و دختر کلان او ( آريا) نام داشت. مقصود از ( ورا) يا قصری که به اين نام تعمير نمود همان قلعه يا ( ارگ شاهی ) است که بار اول بيرق سلطنت آريايی (!) فراز آن بلند شد و با آبادی هايی که در اطراف آن به عمل آمد شهر زيبای بخدی اولين پايتخت قديم آريانا(!) عرض وجود کرد . . . سرود ويدی ، يشت های اوستا، شاهنامه ها و ديگر ماخذ ادبی و تاريخی جديد همه بلا استثنا از موسس سلطنت پاراداتا يا پيشدايان بلخی تذکر داده اند. . . شاهنامه ها و منابع دوره اسلامی از يما و يما ( جم) ساخته اند و ( شيد را که به معنی درخشان است و از جمله صفات ياما می باشد ، به اسم او پيوست نموده و از اسم و صفت ، اسم واحد ( جمشيد ) ساخته اند .» 18
مساله ديگری که ذکر آن در اين مقال ضروری پنداشته می شود . همانا گرد آمدن مردم در معبد نوبهار، در هنگام نوروز برای نيايش اهورا مزدا ( خداوند) و استدعای وفور نعمات در سال جديد از بارگاه يزدان بود. که اعراب متجاوز برای آنکه تاريخ مردم يکتا پرست و خرد انديش ما را نيز مانند خويش به جهالت و بت پرستی منتهی ساخته باشند و برای پنهان سازی تجاوز و جنايات خويش در سر زمين خراسان دست آويز بسازند ، مردمان کشور ما را قبل از اسلام بت پرست شمرده اند و معبد نوبهار را نيز بتکده گفته اند .
چنانکه گفته آمديم مردم در روز نوروز در معبد نوبهار بلخ جمع می آمدند و به نيايش نوروزی می پرداختند ، به گفته فردوسی بزرگ که( مر مکه را تازيان اين زمان).
در کتاب فضايل بلخ از قول "بن شوذ ب"، که از محد ثان ثقه بوده نقل می کند که : « ابليس را خانه در خراسان است که آنرا نوبهار بلخ می خوانند، و هر سال احرام گيرند و حج آن خانه بگذارند . . . چون سال شمسی نوگشتی ، ازتخارستان و هندوستان و ترکستان و از بلاد عراق و شام و شامات ، اکابر و اشراف آن بلاد بدين شهر آمدندی و هفت روز عيد کردندی به موضع نوبهار . . . » 19
منظور "بن شوذب" از سال نوشمسی عبارت از نوروز است ، و چنانکه گفته آمديم نوروز آیين جمشيدی و زرتشتی است نه از بت پرستان و اعراب.
قزوينی هم در آثارالبلاد و اخبار العباد راجع به نوبهار می گويد: « . . . بزرگترين خانه از بتخانه هاست که به ديبا و حرير و جواهرات گرانبها تزيین يافته و در اطراف آن بت ها نصب شده بود ، و فارس و ترک بر آن احترام می گذاشتند و حج بر آن بر قرار می دادند و طول اين بنا صد ذرع و عر ض آن نيز صد ذرع بوده و ارتفاع آن نيز بيشتر از صد ذراع، و ملوک چين و هند به آنجا می آمدند و بر بت ها سجده می کردند و دست برمک را می بوسيدند و برمک بر نوبهار سدانت داشت.»20
تمام تواريخ شهادت می دهند که برمکيان پيش از اسلام آیين زردشتی داشتند ، حتی تاريخ نگاران عرب نيز اين واقعيت را انکارنمی کنند. مسعودی در کتاب مروج الذهب می نويسد که برمکيان پيش از اسلام توليت خانه نوبهار، آتشکده بلخ را داشتند .21
مسعودی يگانه مورخی است که خلاف ديگران نوبهار را آتشکده می گويد . چنانکه از بيان مسعودی بر می آيد برامکه پيش از اسلام آیين زرتشتی داشتند و نو بهار هم آتشکده بوده است ؛ نه بتکده . فضل بن يحيی برمک وقتی کمر به خدمت اعراب می بند د و در جهت رضای خليفه عرب به تحقير و توهين آیين و کيش نيايی خويش می ايستد، می نویسند: « فضل بن يحيی ، علمای بلخ را بر دروازه نوبهار طلب کرده ، و فرموده است که جد من بدين مشهور است که نوبهار که قبله مغان است ، بنا کرده ی اوست ، مرا کاری فرماييد که از آن عار بيرون بيايم.» 22
مغان مقوله مذهبی مربوط به آيين زرتشتی است شاد روان عبدالحی حبيبی هم نوبهار بلخ را بتاسی از نظريات اعراب بتکده معرفی می دارد . او می نويسد: « از ابنيه بسيار معروف اين عصر نواسنگهارامه ( نواويهاره = نوبهار) بلخ است ويکی از سلاطين سابق آنرا اعمار کرده بود و در دالان جنب آن لگن و دندان و جاروب بودا مرصع به جواهر گرانبها موجود بودند. . . »23
مرحوم حبيبی معبد نواسنگهارامه را به جای نوبهار معرفی داشته است. اين معبد ، عبادگاه بودایيان بوده است که در جنب نوبهار بلخ يعنی پرستشگاه زرتشتيان قرار داشته است . محمد جواد مشکور در تاريخ اجتماعی ايران می نويسد که : « معبد نواسنگها رامه در خارج شهر در جنوب شرقی واقع بوده اين معبد به زبان چينی نا ـ فو ـ کيا ـ لان ، يا ناپو سنگ کيالان خوانده می شد . در تالار بزرگی که با طرز با شکوهی آراسته شده بود ، تند يسی از بودا ديده می شد که آن را با احجار گرانبها ساخته بودند . در معبد ( نواسنگهارامه) ميان تالار جنوبی طشت کوچکی بود که در آن بودا خود را شستشو می داد ، در اين معبد جاروب بودا و نيز دندان بودا قرار داشت .» 24
به هر حال، قصد مرحوم حبيبی اين نبوده که مردم افغانستان را قبل از اسلام فاقد عقل و خرد نشان بدهد و تجاوز اعراب رابر کشور موجه بسازد ، اين وظيفه اعراب بود که همه کشور های مفتوحه خويش را که از فرهنگ و تمدن عصر برخوردار بودند مي بايیست پست جلوه داده و سعی کنند که شريک جهالت خويش بسازند. به همين لحاظ بود که هر معبد بودايی و آتشکده زرتشتی را بتکده معرفی داشتند.
با اين ملاحظات به طور قطع مي توان گفت که خاستگاه نوروز در چند هزار سال پيش از ميلاد بلخ بوده است. به قرار ملاحظات تاريخی ، در قسمت های شرقی باختر يا بلخ مرم ما اين روز فر خنده را به نام ( سامانه) جشن می گرفتند . شاد روان احمد علی کهزاد در جلد اول تاريخ افغانستان تحت عنوان سامانه چنين می نويسد :
« اين کلمه در سرود ريگ وید زياد ذکر شده و عبارت از يک نوع ميله ای بود که در ميدان ها ی آزاد اجرا می شد . در اين ميله تمام طبقات جامعه مرد، زن ، پير، جوان، ريشی ها ( روحانيون و دانايان ) ، ورزشکاران همه شامل می شدند و در آن ابراز لياقت و هنر نمايی می کردند. ريشی ها پارچه های شعر و سرود خود را می خواندند. جوان ها اقسام مظاهرات و رزشی به عمل می آوردند و سورا کاران به اسب دوانی و مسابقه مبادرت می ورزيدند. دختران و زن ها برای ساعت تيری و حتی انتخاب همسر در اين ميله شرکت می کردند . . . انواع بازی ها و اتن ورقص از طرف شامل شوندگان اجرا می گرديد و موسیقی نوازان و خوانندگان با نوای موزيک و خواندن خويش حاضرين را مسرور و مشغول می ساختند . ميله های ملی که امروز معمولا" در اوايل بهار در نقاط مختلف افغانستان تشکيل می شود به ميله ( سامانه) عصر ويدی شباهت دارد . »از قرار اين تحقيق امکان دارد که اين همان ميله نوروز بوده باشد.
ما آنگونه که گفتيم پس از تسلط اعراب تن بی روح نوروز باقی ماند ، و اعراب بنا بر آنچه بر شمرديم نتوانستند که اين پيکر اهورايی را نابود کنند ، تنها کاری که توانستند اين بود که عبا و قبای اسلامی به آن بپوشانند و ماهيت آنرا آلوده بسازند.
ويژگی هايی برگزاری نوروز در پيش از اسلام چه بوده است ؟
1 ـ چارشنبه سوری:
چهار شنبه سوری يکی از مراسم باشکوه نوروزی است که در چارشنبه آخر ماه حوت يا ( اسفند ماه) مردم ما آنرا برگزار می کردند ، که پس از تجاوز اعراب برنواميس فرهنگی ما، اين بزرگ روز به اتهام اينکه افروختن آتش نشانه ای از آتش پرستی است ، این جشن را منع نمودند. اما در زمان سامانيان دوباره تجليل گرديد. « در تاريخ بخارا تاليف ابو جعفر نرشخی که توست ابو نصر القيادی در سال 572 هجری از عربی به فارسی ترجمه شده ، در باره چهارشنبه سوری چنين می گويد:« چون امير منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال 350 به جوی موليان فرمود تا سرايها ديگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضايع شده بود بهتر از آن کردند ، آنگاه امير بسرای نشست هنوز سال تمام نشده بود ، که چون شب سوری ، چنانکه عادت قديم است ، آتش عظيم افروختند . . . » 25
مرتضی راوندی نيز می نويسد : « و چنانکه از تاريخ بخارا بر می آيد در زمان سامانيان اين جشن را به نام
( سوری) می گرفتند. در هنگام جشن خطاب به آتش می گويند:
سرخی وگرمی تو از من ـــــ زردی و رنجوری من از تو. . . » 26
از اين سنت نوروز امروز در افغانستان خبری نيست.
صبح نوروز سنت بر آن بوده که بزرگان خانواده هديه تقديم می کردند . ابو ريحان بيرونی مي نويسد : « با آغاز سال جديد، سالمند ترين فرد خانواده به پا می خاست و قاشقی عسل يا قطعه قندی بر دهان يکا يک خانواده می گذارد و با دادن هديه و يک برگ سبز و يا يک سکه ضرب سال که داخل يک سيب و يا ليمو قرار داده شده بود ، آمدن نوروز را شاد باش می گفت . بعد تمام خانواده به پا می خاست و نماز سپاس و تن درستی به جا می آورده و از هورا مزدا د ير زيستن و فراخی روزی و شاد کامی آرزو می کردند، پس از اين مراسم خانوادگی زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، به کوی برزن برفتند و هر کی را سر راه خود می ديدند بدو آب می پاشيد ند ( گلاب پا شان هم اکنون در اصفهان و قسمتی از چين مرسوم می باشند. ) » 27
از اين سنت امروز در افغانستان تنها رسم هديه آنهم برای عروسان باقی مانده است که خانواده داماد تحفه نوروزی عروس را مي دهد.
هفت سين:
هفت سين در نوروز فلسفه و معنی خاصی دارد ، شوربختانه در افغانستان در رابطه به هفت سين و فلسفه و حکمت آن بررسی علمی و تحقيقاتی به عمل نيامده است . ولی پارسيان اين مساله را دقيقا" از هر جهت به پژوهش گرفته اند، که اين پژوهشها انعکاسی از رابطه های مشتر ک پارس و خراسان ( ايران و افغانستان) مي تواند باشد . زيرا در روزگاران بسيار اين دوکشور مرز های مشترک داشته و پارس هميشه جزئی از قلمرو باخترکه مرکز آن بلخ بوده به حساب می آمده است ، وهيچ گونه تفاوت آیينی و فرهنگی در طول تاريخ بين مردمان مان مشاهده نشده است ، به هر حال اين بحث ديگريست.
از اين واقعيت نمی توان انکار کرد که دانشمندان وخردمندان پارس در امر حفظ ، احيا و بيان و تکامل تاريخ ، فرهنگ وآیين نيايی در سالهای سلطنت پهلوی بيشترين سعی و تلاش را نموده اند ، که نمی توان مرهون ايشان نبود. همين ها بوده اند که در مورد هفت سين نوروزی تحقيقات نموده اند که ما از جمله اين بررسی ها يکی آنرا اينجا نقل می نمایيم زير عنوان( چرا هفت سين ؟) نويسنده می نويسد :
« در روزگار ساسانيان قابهای منقوش ، زيبا و گرانبها از جنس کائو لين به ايران آورده می شد که بعد ها به نام کشوری که از آن می آمد چينی ناميده می شد و در تغیير گويش به صورت سينی و نيز در حالت معرب به صورت صينی رواج پيدا کرد.چين یا سين نام سلسله پادشاهی چين است . در ايران برای تمايز ظرفهای مختلفی که از چين آورده می شد آن که از جنس فلز بود سين يا سينی و آنکه از جنس کائولين بود را چينی می ناميدند . برای چيد ن خوان نوروزی در اين دوران از همين ظروف منقش بهره می بردند که نوع مرغی آن هنوز در ايران مرسوم است و اين ظرفها را پر از نقل و قند و شرينی می کردند و به عد د هفت امشاسيند که عبارت اند از ارديبهشت ، خرداد ، امرداد ، شهريور ، بهمن و اسپندارمذ ( زمين) و خود اهورا مزدا بر سر خوانهای نوروزی می گذاشتند و از اين رو خوان نوروزی به نام هفت سينی نام گرفت که بعد ها با حذف (ی ) نسبت همان هفت سين امروزين شد .اصولا" هفت در فرهنگ و ادبيات ايرانی عدد د مقد سی ا ست و کار برد آن در هفت خوان رستم ، هفت طبقه آسمان ، هفت مرحله عشق ، هفت اختر ، هفت اقليم و . . . مشهود است و در ادبيات هم آثار زيادی با هفت آغاز شدهمچون هفت اورنگ و يا هفت گنج و . . .
نماد ها:
آنچه بر سر خوان نوروزی گذارده می شود به غير از هفت سين ، آينه و شمعدان و طبعا" شمع های فروزان ، نان ، شراب ، نارنج غوطه ور در آب ، شرينی ، سرکه ، سبزی، تخم مرغ رنگ کرده ، ماهی قرمز ، اسفند ، و گلد ان سمبل است . ابتدا بپردازيم به هفت سين که گفته اند شش نشانه است از برتری اهورا مزدا بر اهريمن .
1 ـ سيب : نماد زايندگی و عشق است.
2 ـ سنجد ميوه درخت کنار است که وقتی بارور می شود و عطر آن در فضا می پيچد تحريک کننده قوای احساسی انسان است و معتقد ند که موجب عشق انسانها به يکديگر می شود ، به همين دليل سنجد هم سمبل عشق است.
3 ـ سرکه : نماد صبر و شکيبايی است
4 ـ سير: نماد تندرستی است
5 ـ سبزی : نماد باروری و نوزايی است
6 ـ در باره سماق گفته شده به رنگ خورشيد در حال طلوع است و مظهر طلوع و آغاز دو باره است
7 ـ در باره سمنو (سمنک) نقل قولهای مختلف است
8 ـ آب سمبل روشنی دل می باشد که مظهر ايزد بانوی نيرومند آبها اناهيتا ی بزرگ می باشد که مقام بسيار والا در ايزدان ايران باستان دارد . اناهيتا ايزد بانوی عشق ، باروری ، آب ، برکت بخشی و پيروزگری است.
9 ـ آينه نمادی از به خويشتن نگريستن و به درون نظاره کردن است . دقيقا" آنچيز ی که در لحظه سال نو توصيه شده و در آن لحظه بی همتا که گذشته و آينده به هم پيوند می خورد با يد نظری کرد بر خويشتن خويش .
10 ـ ماهی نماد زايش ، تازگی ، شادابی و تکاپو است .
11 ـ شمع مظهر فروغ و روشنايی است .
12 ـ سکه نشان ثروت و دارند گی است
13 ـ اسپند به معنای مقدس و نماد دور کننده چشم بد است .
14 ـ شکر و شرينی برای شیرين کامی همیشگی افراد خانواده است
15 ـ نارنج شناور در ميان آب نماد زمين برروی آب است .
16 ـ تخم مرغ نماد آفرينش ، نطفه و باروری است
17 ـ نان نشان برکت و رونق روزی است .
در باره سفره هفت سين همچنين گفته شده است که سين ها نماد ی از صداقت ، عدالت و انصاف ، رفتار و کردار و گفتار نيک ، کاميابی و کامياری ، پرهيز گاری و تقوا ، اد بيت و بخشش هستند .
نگاه کن که طبيعت ناب در اين سفره نوروزی خلاصه شده است و آنچه در طبيعت از زيبايی ها وجود دارد مظهر ی در سفره هفت سين دارد . سفره هفت سين مملو از آرمان ها و آرزو های يک ملت برای بهروزی و سعادتمندی است و در واقع نه تنها يک ملت بلکه در معنای عام بشريت ، چرا که اين ها مفاهيم محلی نيستند و به گذشته و حال و آينده انسان و رستگاری ابدی او وابسته اند. » 28
از اين سفره در ا فغانستان آنگونه که بايد باشد، نيست. هفت سين در افغانستان به هفت ميوه تبديل يافته است ، ما نمي دانيم که ريشه پيدايش آن در چه و در کجاست . به هر حال سنت نيکو يی شمرده مي شود . رفتن به مزار شريف از قرنها پيش از اسلام رواج داشته است، در پيش از اسلام مردمانی که آیين زرتشتی و بودايی داشتند از نقاط مختلف جهان چنانکه از قول "بن شوذب" و قزوينی گفته شد به بلخ می آمدند زِيرا دو معبد بزرگ هردو آیين يعنی ( نوبهار بلخ ) زرتشتيان و ( نواسنگهارامه) بودایيان در بلخ واقع بود . مردمان روز اول نوروز را برای عبادت خدا به اين معبد می آمدند، اما همانگونه که از بررسی های تاريخ بر می آيد ، مي باییست پس از آنکه زرتشت بزرگ به قتل می رسد و جسد مبارکش را در تپه( خير آباد) به خاک می سپارند ، به يقين که پس از آنست که زرتشتيان جهت ادای احترام و دعا پيش از آنکه به نوبهار بلخ بروند به زيارت مرقد آن مبارک جمع می آمدند و بعد از آن به بلخ به نوبهار می رفتند.
امروز آن همه شيوه های پرستش خدا و استقبال از بزرگترين خجسته روزهای اهورايی ،شکل اسلامی يافته است با آنکه مبدأ حرکت آن اهورايی است. امروز هم مردم به مزار شريف مي روند ، اما به نام زيارت علی که هيچ رابطه ای با مردم سرزمين ما و نوروز ندارد و از جمله اعراب است که نوروز را هم نمی شناخته ، اما واقعيت اين جمع آمدن را در بالا بر شمرديم. بعد از ختم مراسم به اصطلاح "ژندۀ" علی، مردم به سوی بلخ روان می شوند . اما اکنون از نوبهار بلخ ديگر نشانی نيست . نوبهار بلخ : « هنگامی که عبدالله بن کربز خراسان را فتح کرد ، قيس بن هيثم را حاکم بلخ قرار داد . قيس به بلخ رفت و نوبهار را ويران کرد اِين کار به دست عطا بن صائب انجام گرديد در سال 40 هجری» 29
اما امروز به جای نوبهار که عباد تگاه يکتا پرستان بود مردم به بالای گور خواجه عکاشه بن محصن الاسدی ، وبعد به خواجه پارسا ملقب به برهان الد ين و غيره که همه از جمله متشرعین ادب و فرهنگ عرب و مشوق استقرار سنت ها ی عربی به جای آیين و فرهنگ پر جلال و پر شکوه مردم خراسان به شمار می آيند ، می روند و عربی می گويند و عربی می خوانند . اينجا بايد گفت که شکل حرکت همان است که بود ، چيزيکه اتفاق افتاده است مضمون آن تغيیر يافته است.
نوروز اگرچه در دوره پس از سامانيان هم تجليل می گرديد ، مثلا" در زمان غزنويان. اما در دربار ها تجليل می گرديد، شاهان تجليل می کردند، که مقصٌود عمده هم اخذ تحايف نوروزی وشنيدن خوشآمد گويی های شاعران بود ، که ما از جهت اطاله کلام از نمونه های آن صرف نظر می کنيم. در زمان های پس از سلطنت غزنويان از نوروز چندان خبری در افغانستان نيست. و اگر باشد هم در بارگاه شاهان است، و يا در شعر شاعران.
در زمان سلطان حسين ميرزا ( بايقرا) مرقد زرتشت بزرگ ، به نام روضه علی تعمير می گردد ، و اين امر در اثر هشياری مردی به نام شمس الد ين محمد که مي خواسته آرمگاه زرتشت به هر نام و نشان که باشد، بايد تازمان فرارسيدن و باز گويی واقعيت ها تعمير گردد، صورت پذيرفته است. مير غلام محمد غبار در کتاب افغا نستان در مسير تاريخ می نو يسد : « . . .( مقبره مزارشريف) در ولايت بلخ است که در سال 1480 در عهد سلطان حسين مرزا اعمار گرديده است. مردی به نام شمس ا لدين محمد که خودش را به شيخ بايزيد بسطامی صوفی معروف منتسب مي نمود کتابی غير موثق به سلطان حسين نشان داد و گفت که در عهد سلطان سنجر سلجوقی تاليف گرديده و طبق تذکر اين کتاب بايستی مزار اميرا لمومينين علی بن ابی طالب در قريه ( خواجه خيران) بلخ بوده باشد . چون صحت اين روايت از نظر تاريخی مشکوک بود ، سلطان حسين وقتی از هرات به بلخ رفت قريه خواجه را مورد تفحص قرار داد و گنبد و قبری با لوحه سنگی ديد ، در اين لوحه سنگ عبارت ذيل را نوشته بودند .هذا قبر اسداله اخ رسول الله علی ولی الله . گرچه تاريخ چنين چيزی را تصديق نمی کرد معذا سلطان حسين امر کرد تا بالای قبر عمارت موجود را بساختند و بازار و حمامی بنياد نهادند.» 30
پس از کشف به اصطلاح قبر علی است که زمينه مساعد ميشود تا مردم به مزار شريف جهت بالا کردن "ژنده" ای به خلافت رسيدن علی ، که به گفته امام جعفر صادق گويا در اين روز به خلافت منسوب شده بود،اشتراک نمايند. اين فرصت امکان برگزاری نوروزرا نيز البته با مضمون ومحتوای اسلامی مساعد نمود . درسالهای نخست مراسم "ژنده"برداريی خلافت علی که اين قلم باآنکه از عمر، هفت هشت سالی را نگذاشتانده بودم شخصا" ناظر بودم که وقتی مردم به مزار شريف می آمدند ، از خوشی و شادی که لازمه نوروز بود خبری نبود ، بلکه کاملا" به شيوه اسلامی جای خوشی ها و شادی های نوروز را ماتم و گريه گرفته بود ، از ده روز قبل از نوروز مداحان تبرچه به دست در اطراف روضه که به نام چار باغ ياد می گرديد ، و با آه و ناله و زجر خوانی در باره قتل علی و حسن و حسين خلق را به ماتم و گريه می آوردند و عوام در ميدان ها به دور آنها حلقه مي زدند و گريه و ناله می کردند. ، بعدا" در روز نوروز خلق بسيار در مراسم "ژنده بالا" گرد می آمد ند و همين که توغ علی رااز درون گنبد ( ايشانهای روضه) بيرون می آوردند ، مردم هجوم می آوردند که دست خويش را به توغ برسانند و آنرا ببوسند، و يا دستمالی به آن ببندند و يا دستمالی از آن تبرک گويا بر گيرند، هنگام افراشتن توغ غوغايی از مردم بلند می شد صدای يا علی يا علی تا دور ها در فضا می پيچد سرو صورت ها زخمی می شد و اشکها بود که مثل دانه های باران از چشمها جاری مي شد ، بعد از افراشتن "ژنده" تا پايان روز زايرين سعی داشتند به هر شکل که شده خود را به توغ برسانند و آنرا ببوسند ، اما جالب ترين و خونين تر ين لحظه آن بود که در مکانی که "ژنده" را بالا می نمودند و آن قسمت را نظرگاه می گفتند و می گويند عده ای از معلولين نابينايان ، شل ها و ساير مفاليج جمع می آمدند،تا مگر نظر علی به آنها بيفتد . هر ساله دو و ياسه تن که از قبل از سوی ايشانهای روضه کانديد می شدند و به مقام شاه ولايت مأب از پيش معرفی می کرديد ند در دو يا سه روز پيش کور مي شد ند و در روز نوروز جور. قضيه چنان بود که در روز نوروز در هنگام "ژنده بالا"، ناگهان در ميان همهمۀ مردم کسی صدا مي زد که های مسلمانان ! کور بينا شد کور بينا شد . با شيندن اين صدا بود که قيامت کبرا آغاز می گرديد ، و سيل خروشانی از مردم به جان کور گشته ای بينا شده چون گرگ گرسنه حمله می آوردند وسعی می نمودند تا تکه ای از جامه ی تن او را به دست بياورند، چونکه آن مرد مبارک بود و علی به سويش نظر انداخته بود. در پهلوی ان مرد دو سه کس ديگر صدا مي زد :
" های مردم مسلمان کمک کنيد اين اين مرد را که، نظر کرده ای شاه مردان است!" و همان بود که هرکسی پول در می آورد و به( باديگارد) آن کور بينا شده می پرداختند، سپس در ميان هجوم خلق الله آن چند( باد يگارد) موظف مرد نظر کرده ی علی را روی دست ها گرفته به يکی از حجره ها ی ايشان های روضه وبعد به خانه و يا دوکانی انتقال می داند و تا چند روز مردم به ديدار آن نظر کرده سخی می آمدند و نقد و جنس می پرداختند و دست و صورت وی را می بوسيدند. که بعدا"غنايم ناشی از نظر علی بين ايشانهای روضه و باديگارد ها که معمولا" از خويشاوندان کانديد مقام دريافت نظر می بود؛ تقسيم می گرديد. اما گاهی در اثر غفلت و يا ناتوانی محافظين اتفاق می افتاد که در اثر هجوم خلق الله، آن نظر کرده سخی قربانی لگد و فشار مردم شود و جان ببازد. تا چهل روز یعنی از اول حمل تا ده ماه ثور مراسم ماتم در مزار شریف حاکم بود. اطراف روضه در اين چهل روز فاتحه ، پر از ملنگ ها بود که هر کدام به رنگی سوته و کجکول داشتند ، از هر طرف مردم ديگ های شوله و برنج می آوردند و نذر می دادند ، نه از ساز خبری بود و نه از خوشی و نه از نوروز،اما نوروز بود . به نام روز به خلافت رسيدن علی، چه به جا فرموده عارف فرزانه شيخ فريد الدين عطار نيشابوری در اسرارنامه:
زنادانی دلی پرزرق و پر مـکر
گرفتار علی مانــــدی و بـــوبکر
همه عمر اندرين محنت نشستی
ندانـــم تا خــدا را کی پر ســــتی
همآنگونه که در بالا اشاره شد که پارسيان به قول علی دشتی عرب تر از عرب شدند، در خراسان يا افغانستان امروز وقتی پس از چندين قرن ، مقاومت ها درهم کوبيده ميشود ، سر ها بريده شد ، فشار فقر و زجر اعراب از يکسو ورونق بازار دين عرب يعنی( جزيه ستانی ، به دست آوردن غنايم از جنگ و جهاد، کنيز گيری ، غارت و چپاول مال و منال مردم ، دروغ ، قتل ، دزدی ) از سوی ديگر، مردم را در تنگنا قرار داد ، بنابر آن هيچ چاره ای باقی نمی ماند که برای حداقل زنده ماندن به عرب و آیين عرب نپيوست. از سوی ديگر نيرو های مقاومت مادی و معنوی به وسيله اعراب ديگر نابود شده بود، و نشانه هاییکه مبين گذشته تاريخی و افتخار ملت ما بود از بين برده شده بود، مثلا" اين واقعيت از گزارش ابو ريحا ن بيرونی در آثار الباقيه کاملا" به اثبات مي رسد. که در باره خوارزم می نويسد : « قتيبه بن مسلم هر کس را که خط خوارزمی دانست از دم شمشير گذرانيد و آنان که از اخبار خوارزميان آگاه بودند و اين اخبار و اطلاعات را ميان خود تدريس می کردند ايشان را نيز به دسته ی پيشين ملحق ساخت بدين سبب اخبار خوارزم طوری پوشيده ماند که پس از اسلام نمی شد که آنها را دانست.» ابوريحان بيرونی ، آثارالباقيه ص57
عين واقعيت در افغانستان نيز از سوی اعراب تحقق يافت با گذ شت روزگاران و عواملی که بر شمرديم سرانجام کاربه جایی کشيد که اگر پارسيان ،( عرب تر از عرب شده بودند) اينان خراسانیان( افاغنه امروزی) عرب شدند، اگر پارسيان( در مقام تحقير دين و عادات گذاشته خود برآمدند) اينان در مقام انکار و نابودی آن شدند. اگر پارسيان ( هوش و فکر و معلومات خود را در اختيار ارباب جديد خود قرار دادند ) اينان هوش و فکر معلومات عرب را اختيار نمودند .اگر پارسيان ( مباهات می کردند که نام عربی بر خود گذارند) اينا ن در پی آن شدند که نامی بر خويش گذارند که اظهار غلامی ونو کر بودن عرب را نشان بدهد مثل : غلام عمر ، غلام محمد ، عبد الخالد، خادم علی ، خادم حسين ، عثمان قل، و غيره که همه بيانگر ارادت به غلامی و بندگی اعراب را نشان می دهد. و اين زبونی به خاطری بود که بازهم به گفته علی دشتی (از خوان يغما نصيبی ببرند). و امروز هم در روزگارانی که جهان به تسخير سيارت ديگر مشغول اند ، اينان درس فقه و تفسير تدريس می کنند ، و آنگونه که اينان در دفاع از دين و فرهنگ اعراب موضع گرفته اند ، حتی مکه و مدينه از اين مواضع اغوا گرانه بيرون بر آمده اند. به لحاظ همين موضع گیريی بيگانه پرستانه است که حتی در نوروز هم سعی داشتند ،ماتم را جا یگزين نشاط و خنده نمايند تا در اثر به ماتم کشاندن مردم و بيزار کردن آنها از نعمات دنيا و کشاندن شان به آخرت ، خود سودی ببرند یعنی لذايذ دنيا را به خود اختصاص بدهند .
در حقيقت گريه و ماتم آنهم در روز نوروز در ضد يت تام با ذات و سرشت نوروز بود ، اصولا" در آیين زرتشتی جایی برای ماتم وجود نداشت ، در آیين زرتشتی آرمان زندگی، شادی و خوشبختی بود ، آیين زرتشتی با گريه و ماتم و ترک دنيا و رياضت های سالوسانه کاملا" مخالف بوده و است. در طول تاريخ پيش از اسلام نوروز روز شادی و نشاط بوده است . که ما تصوير آن را در اشعار نظامی گنجوی آورديم. اما اسلام تمام مظاهر شادی را حرام گردانيد ، موسیقی که عنصر اساسی تقويت جسم و جان است ،حرام گرديد، که در پيش از اسلام مردم ما بدون زمزمه موسیقی حتی غذا نمی خوردند ، زن که مظهر بلا شک و ترديد همه زيبايی ها و خلاصه لذت زندگی و خدای عشق و آرايش و آراستگی به شمار می آيد، پس از استقرار اسلام زندانی شد و از آزادگی و آزادی ها محروم گشت و صفت کنيز يافت و به ماشين ارضای شهوت مرد تبديل گشت، و در يک کلمه خنده به مثابه نمادی از سعادت و خوشی زندگی؛ حرام اعلام شد . در اثر اين، مردم در روز نوروز به جای آنکه به باغها و گلگشت ها بروند به قبرستانها آنهم قبور اعراب که قاتل پدران و مادر شان به حساب می آيد روی آوردند ، مثلا" در کابل مردم به شهدا که قبر ابو رفاعه و شاه دوشمشيره که با دود ست مردم کابل را می کشت و يا شاه شهيد قبر ابو اسحاق که آنجا را گورستان خواجه ها گويند که ابواسحاق در زمان تجاوز اسلام به کابل در حاليکه بر گردنش شمشير هم خورده بود اما با آنهم بر عليه مردم کابل (کفار) می جنگيد و آدم می کشت، زن و مرد جمع می آيند و نوحه و زاری می نمودند ومی نمايند. يا در منطقه ایکه به نام" سخی" مشهور است که معلوم نيست، آنجا چه بوده که به نام زيارت علی معروف گردانیده شد ه است. حتما" آنجا نيز بتکده ای بوده يا اتشکده ای.
به هر حال پس از چند قرن و در پسينه سالها يعنی زمانی که ساز و نوا و موسیقی در افغانستان از زندان تکفير محتسب و ملا آزاد شد و اندکی بعد زن نيز چهره از پشت پرده بند گی و اسارت بيرون آورد و چون آفتاب از پشت ابر های تيرگی های قرون، نور در اجتماع افشاند ، و در جو جاهیلت مطلق جامعه روزنه های علم و دانش گشوده گشت و نداي خرمندانه ی نا صر خسرو بلخی به گوشها جا گرفت :
ای امت بد بخت ، بدين زرق فروشان
جز از خری وجهل چنين بنده چرایيد
خواهم که بدانم که مر اين بی خردان را
طاعت ز چه معنی و ز بهر چه نما یيد
با اين وصف در های انکار از خرافات و دروغ که به گفته حضرت جامی :
منع واعظ ز خرافات ، زغوغای عوام ــــــــ نتوانيم، وليکن به دل انکار کنيِم
آهسته آهسته در بين قشری کوچک از مرد م باز می گرديد ، و اين بيت حضرت سنایی زمزمه و جای برای معنی خويش می يافت که گفته بود :
وين گروهی که نورسيد ستند
عشوه ی جا و زرخريد ستـــند
ماه رويان تيره هــوشاننـــــد
جاه جويان د ين فرو شاننـــد
گشته گوياز بغض يک د يگر
کين فلان ملحد آن فلان کافر
داده فتوا به ـخون اهل زمين
از سر جهل وهم از سر کين
در نفاق و خيانــت و تلبــيــس
در گذشته به صد درک زابليس
همه در علم سا مــــری وار ند
از برون موسی از درون مارند
اواخر دهه سی تا به ظهور اسلا ميست ها در صحنه ، بابا نوروز گيسو سپيد تاريخ ما به ويژه در مزار و کابل از مراسم عزا داری خلاص می شود . در مزار شريف مداحان غايب می گردد و اگر صدا های شان از گوشه وکناری گوش جان را می خراشيد ، موثر نمی افتد و مشتری برای به دام گريه انداختن، مانند قرنها و سالهای پيش نداشتند. عکس آن به جای آنها، سازند گان و استادان موسيقی در کافه ها و محافل حضور پيدا نموده و شب ها تا پگاه نشاط می بخشیدند ، دکاکين از اقسام و انواع شیرینی باب و آنچه را که امام محمد غزالی حرام گفته بود به بازار حلال آوردند ،گل خنده بر لب ها شگفت و سرکس ها و مسخره گان به بازی و دار بازی پرداختند و و فرشته های زيبايی و عشق وپاکيزگی یعنی زنان به شوخی و دلبری آمد ند ، و در محافل سرود ، شعر و خنده حضور يافتند. نوروز دو باره آرايش يافت بی آنکه کسی روز تولد و چگونگی زايش آنرا بياد داشته باشد
ناگهان پس از چند سال محدود، دوباره ابر های تيره از قبله بر مي خيزد و سخت توفان می شود. روی خورشيد آزادی زن را ابر های تيره می پوشاند ، جای سرود های روان بخش چنگ و چغانه را رعد و برق قتل و کشتار می گيرد.و صدای دره و تازيانه است که گوش های جان را به هلاکت می خراشد، نوروز عزيز دو باره به توغ ماتم و عزا داری بسته مي شود. تا اينکه نيروی اجرائیه یی منسجم اسلام يعنی طالبان به مثابه متکاملترين شکل مجاهد ين بر اريکه قدرت تکيه زده ، هر گونه مصالحه ومسا محه در برابر شريعت ناب محمدی را ناروا دانسته و به اجرايی دقيق امربالمعروف و نهی از منکر می پردازند. بنابر آن حضور زن در اجتماع ، صداي چنگ و چغانه حرام، و نوروز به مثابه عيد مجوس ، منع قرار می گيرد. و منکرات را که امام غزالی و ديگر امامان و فقها ی اسلامی دستور داده بودند در عمل تطبيق می نمايند. اينجاست که نوروز را در بازی های سياسی وارد می نمايند. پس از منع قرار دادن طالبان نو روز را ، آنان که خود در نخست در بيرنگ ساختن نوروز ، و به چادر انداختن زن ، و منع موسيقی ، اداره امر بالمعروف ونهی از منکر را ايجاد نموده بودند ، یک باره صدای دفاع از نوروز را بلند می کنند ، در اين روزگار است که شاعران ونويسندگان و قلم به دستان بسيج می شوند ، سعی می نمايند که نوروز را يک پديده ی اسلامی بسازند ، بنابر آن از منابع و مأخذ مختلف نقل قول آورده می شد که در زمان عباسيان فلان خليفه نوروز را تجليل می نمود و فلان بن فلان شاعر در زمان فلان بن فلان خليفه و يا اميرالمومنين در باره نوروز چنين قصيده یی سروده و اين فلان مجلس در خلافت فلان اميراسلام به مناسبت نوروز چنين مجلل برگزار گرديد . با اين گونه روايات ، آگاهانه و يا نا آگانه در پی آن بودند که اسلام را درقبال نوروز تبرئه نمايند و طالبان را عناصر ضد اسلام نشان بدهند. و اين بازی سياسیی بود که از طرف رقبای طالبان به کار انداخته شده بود ، در حاليکه طالبان هيچ عمل مخالف اصول و موازين شريعت ناب محمدی را مرتکب نشده بودند. چه در مورد زنان بوده ، چه در مورد ساز و موسيقی و چه در مورد نوروز و چه در مورد بت های باميان . به گونه مثال وقتی بت های باميان که مظهر درخشانی از یک فصل تمدن و فرهنگ در تاريخ کشور ما به حساب می آمد به دست طالبان مطابق اصول و موازين شرعی اسلام ويران گرديد، به شمول اين قلم همه يکصدا آواز داديم که جنايت ، جنايت ، طالبان جنايت عظيم کردند. اما سوال اينست که چرا در هزار و چند صد سال پس از آن که قيس بن هيثم و عطای بن صائب که نوبهار بلخ را در پهلوی صد ها آتشکده ومعبد بودايی و عيسوی ويران نمودند و يا ابراهيم بن جبرئيل که به قول يعقوبی در البلدان در زمان ولايت داری فضل بن خالد برمکی در دوران خلافت رشيد عباسی ،( شاه بهار کابل) را ويران و تمام جواهرات آن را به غنیمت گرفته و بت بزرگ را سوزاند 31 نه تنها يک شاه بهار که به قول عبدالحی حبيبی به نقل از هيون تسنگ زاير چينی که « در کابلستان شاه بهار های متعددی بوده» 32 که همه را اعراب در اثر تجاوز ويران و ثروت های آنهارا به يغما بردند ، که صد ها و هزاران نمونه از اين ويرانگریها در تاريخ موجود است وهمه پيش از هجوم چنگيز به دست مسلمانان عرب صورت گرفته است ، يک نرينه ی پيدا نشد که از آن جنايتکاران به بدی نام ببرد و جنايات شان را محکوم بدارند. ؟ مگر طالبان به مثابه متکاملترين شکل مجاهد ين اسلا می تد وام همان اصول و موازين حاکميت دين وفرهنگ اعراب به شمار نمی آمد ند ؟يا مثلا" در کدام دوره تاريخ اسلامی اگر دوره سامانيان بلخی را بگونه نسبی در نظر نگيريم تا سلطنت شاه امان الله خان البته به مدت چند ماه و تا دهه اواخر دههء 30 ، زن از کدام حقوق و آزادی بر خوردار بوده و در جامعه حضور بالفعل داشته است ؟ چرا ما آن روزگارانرا تحريم نمی کنيم؟
به هر حال اين نکته را نبايد انکار کرد که زنان خراسان ( افغانستان امروزی) ما حافظين مواريث شکوهمند تاريخ و سنت های نيايی ما به شمار می آيند. زيرا اين راد زنان سرزمين ما بودند که با آنکه در بند بوده اند، هرگز رسوم و عنعنات خدا پسندانه اجدادی خويش را فراموش نکرده و بسيار ظريف و زنانه مردان را وادار به برگزاری و سپاس يادگارها ی نيايی وادشته اند؛ که يکی هم نوروز است . اين زنان بودند که در بدترین حالات بيداد مذهبیون ، در خانواده، در شب نوروز سبزی می خواستند و سبزی چلو می پختند و هفت ميوه می خواستند و هفت ميوه تر می کردند ، اين زنان بودند که با در نظر داشت دخل و خرچ شوهران شان برای کودکان در نوروز جامه ای نو می دوختند و خود به آرايش می نشستند و خوان نوروز ی می گستردند، و اين زنان بودند که در صبح نوروز بالای همديگر با شوخی و خنده آب می پاشيند و گلاب می افشاندند، رسومیکه همه ای آن را ابوريحان بيرونی در کتاب آثار الباقيه از صفحه 325 تا 374 ترجمه اکبر دانا سرشت توضيح نموده است که بهخاطر اطالهء کلام از ذ کر آن می گذريم . و سرانجام اين زن بود که در روز نوروز به نقل از يک شاهد عينی در روز نوروز، با عطر خوشايند از خانه برآمد تا به دست بوسی پدر برود که بوی عطر به دماغ طالب مي رسد و زن را در کنار جاده به زانو می نشاند و به جرم آرايش در نوروز دره مي زند ورهگذران نرينه از کنار او خاموشانه می گذرند. ولی زن نوروز را تجليل کرده بود .
ومن الخرد التوفيق
المان ـ پانزده حوت 1383

پینوشتها:
1 ـ شاهنامه فردوسی ، متن کامل ، چاپ قطره ، ص 13
2 ـ محمد بن جرير طبری، تاريخ طبری ، جلد 5 ،ص2170
3 ـ جرجی زيدان ، تاريخ تمدن اسلا م ، ص 235
4 ـ همانجا ، ص 232
5 ـ همانجا ، ص 230
6 ـ همانجا ، ص 230
7 ـ علی دشتی ، 23 سال رسالت ، ص 402 ـ 403
8 ـ مرتضی راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد 8 ، ص 131
9 ـ احمد علی کهزاد ، تاريخ افغانستان ، جلد 1 ، ص ، 197 ـ 198
10 ـ هاشم رضی ، حکمت خسروانی ، ص ، 381 ـ 382
11 ـ امام محمد غزالی ، کميای سعادت ، تصيح احمد آرام ، جلد اول ، ص ، 478 ـ 479
12 ـ داکتر فرهنگ مهر ، فلسفه زرتشت ، ص ، 186
3 1 ـ همانجا ، ص ، 128
41 ـ داکتر حسين وحيدی ، شهر روشن زرتشت ، ص ، 360 ـ 361
15 ـ مرتضی راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد 6 ، ص ، 594 ـ 595
16 ـ شاهنامه فردوسی ، ص ، 646
17 ـ اوستا ، ترجمه و پژوهش هاشم رضی ، ص ، 487
18 ـ کهزاد ، تاريخ افغانستان ، جلد 1 ، ص ، 207 ـ 211
91 ـ واعظ بلخی ، فضايل بلخ ، ص 46 و جغرافيايی تاريخی بلخ و جيحون تاليف الهامه مفتاح ، ص 97
20 ـ همانجا ، ص 94
21 ـ ابو الحسين علی بن حسين مسعودی ، مروج الذهب ، جلد دوم ، ص 387
22 ـ واعظ بلخی ، فضايل بلخ ، ص 20 و جغرافيايی تاريخی بلخ ، ص 96
23 ـ عبدالحی حبيبی ، تاريخ افغانستان بعد از اسلام ، ص 666
24 ـ محمد جواد مشکور ، تاريخ اجتماعی ايران در عهد باستان ص 335 و جغرافيايی تاريخی بلخ ص 84
25 ـ رحيم عزيزی ، بررسی های تاريخی و مذهبی آئين نوروزی چاپ آلمان ، ص 94
26 ـ مرتضی راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد 6 ، ص 596
27 ـ بررسی های تاريخی و مذهبی آئين نوروزی ، ص 118
28 ـ انترنيت ، سايت پيوند
29 ـ الهامه مفتاح ، جغرافيايی بلخ و جيحون ، ص 95
30ـ مير غلام محمد غبار ، افغانستان در مسير تاريخ ، ص 280
31 ـ احمد بن ابی يعقوب ، البلدان ، ترجمه داکتر ابراهيم آيتی ، ص 55
32 ـ عبدالحی حبيبی ، تاريخ افغانستان بعد از اسلام ص 15 ـ 16.

>>>   سلام به خواننده گان عزیز مجله وزین افغان پیپر، امید وارم که سال نور را با خوشی و نشاط آغاز کرده و از بارگاه ایزد متعال به شما آرزوی یک سال پراز خوشی و سعادت می نمایم.
نظر علمای دینی در همه امور دینی همیشه رهگشای مسلمانان بوده است و همین علمای دینی اندکه تعالیم دینی را آموخته ودیگران را از فیوضات آن بهره مند می سازند.
اما ! موضوع مورد بحث که در سالهای اخیر به خصوص آنهم پس از ظهور طالبان در گوش ها طنین انداز شده است، بحث حرمت نوروز است، که بنده فکر می کنم که این هم در حد یک نظریه بوده وقابل بحث است.

اما بنده در خصوص این موضوع چند سوال دارم، هرکه مایل به جواب آن باشد، خوش آمده است.
1. هرگاه نوروز از دید اسلام حرام است، لطفآ حد اقل یک حدیث صحیح از پیامبر گارمی اسلا(ص) را در مورد که حرمت نوروز را ثابت بسازد بنگارید. ویا
2. یک آیت از آیات کلام خدا را در مورد حرمت نوروز بیان بدارید.
3. چرا از نوروز تجلیل به عمل نیاید، حالانکه هیچ گزندی به دین اسلام نمی رساند واگر می رساند آنرا لطفآ بنگارید، حالانکه علمای کرام در مورد پدیده ملیت پرستی که بدون شک مرگبار تر ین پدیده برای وحدت امت اسلامی/ اسلام است، هیج قطعه نامه ای صادر نمی نمایند.
4. مطابق هدایات زردشت، نهالشانی و سرسبز سازی زمین هم از امور نکو پنداشته می شد، چرا این موضوع در اسلام حرام نشد.؟ حالانکه میدانیم اسلام هم در مورد هدایاتی دارد.
5. در زمان ی که مردم آتش پرست بودن، مانند نوروز بسیاری از روز ها نیز تجلیل می شد، مانند میله های آزادی، پیروزی، به دنیا آمدن نوزاد، عروسی ها وغیره... آیا این روز ها نیز مغایر معتقدات دینی ما است.؟ در حالیکه در آنزمان نیز تجلیل می گردیدند.
6. آیا گفته می توانید که جرا از تجلیل این روز در زمان صحابی کرام و یا دانشمندان، شعرا وفیلسوف های مسلمان جلوگیری نشده است.؟ و تا اکنون با همان صلابت خود باقی است. برخلاف، فیلسوفان متقدم نتنها که درمور

>>>   او مردم از خدا نميترسيد شما هميشه علماي دين را توهين ميكنيد علما كه عمر شانرا به عرق ريزاندن در مدارس ديني كشور دوست همسايه تير كردند شما به اونها توهين وتحقير روا ميداريد متوجه باشيد كه كافر ميشويد عما ي دين خو راست حكم ميكنند انها هر كدام عمر شانرا با نان خشك وظيفه تير كردند تا علم بياموزند و شمارا رهنائ كنند از دوزح نجات بدهند شما اونهارا احترام نميكنيد بلكه توهين ميكنيد به شما مردم امريكاي ها خوب است بس من هم به نوبه خود ابراز ميكنم كه نوروز كار كافران است
مولوي دولت شهر كويته

>>>   سلام به خدمت هموطان كرامي جشن نوروز يك عمل خيراسلامي ميباشد از دوران زردشتي ها مانده وآنعده كسانيكه طرف دار بركزاري نوروز است آنها از اسلام فاصله كرفته و حمايت از بدعت وخرافات ميكند جاي آنها تعين است (صلاح) ازسعودي

>>>   اینهمه دخالت بیجا عربها است که فقط ارزو دارند تا همه خوشی ها را از مردم ما از بین ببرند .در حالیکه خودشان در عقب پرده چه جنایاتی نیست که از ان دریغ نمیکنند. دولت افغانستان نباید به این اشخاص بیسواد موقع بدهد که به رسم و رواج عنعنه ای ما مداخله کنند و باید هر کسی که این روایت را میکندامر خروج اش را از افغانستان بدهد و به ممالک عربی فرارش کند تا بداند که یک نان چند فتیر است
م ن از دیار بیگانه

>>>   خوب بحث بسیار جالبی است که این صفحه را رنگین ساخته است.
علمای این کشور مخالف نو روز نیستند ولی مخالف کردار مردم اند ، هر فرد شما مسلمان هستید آیا بگوید آیا مرقد حضرت علی رض الله تعالی عنه در مزار شریف است ؟ اگر هست با کدام اسناد ومدارک در است وگر مدارک در دست نیست پس به کدام اسناد این عمل را منسوب به حضرت علی می نمایند. آیا به شخصیت حضرت علی توهین نیست.
از طرف دیگر اگر اعیانا مرقد حضرت علی باشد ایا با لا نمودن چندمتر تکه اون هم سبز از شخصیت او بزرگداشت می نمائیم.
آیا بوسیدن سنگ اشجار میتواند به زندگی ما تاثیر بیاورد.
خلاصه کلام اینکه علمای این کشور به نو روز مخالف نیستند ولیکن به عمل کرد اعمقانه ما افغانها نا راضی اند.
بخاطر روشنی این نکته باید ما به کتاب الله قرآن کریم وحادیث نبوی رجوع نموده برای علمای ما دلیل عناقت بخش بدهیم نه از کتاب حافظ و دیوان بیدل
ما دلیل از قران وحدیث را میپذیریم نه از چیزی دیگر را .
عبدالقهار کریمی
بدخشان

>>>   عزيزان در خصوص منع عيد نو روز احاديث معتبر از سيدنا محمد عليه سلام وجود دارد اگر كسي يك نظر ديني را ميخواهد رد كند بايد از كتاب هاي معتبر دين مقدس اسلام سند ودليل بياورد در غير ان اگر هندو ها را از بابت دين باطل بت پرستي شان منع كنيد صد ها دليل ساخته وبافته اي خودشان را ميگو يند در حاليكه دلايل شان غلط ميباشداما مي خواهند شما را ملامت كنند
م ر

>>>   سلام!
هم میهننان عزیز شما چرا یک عنعنه و فرهنگ غنی این وطن را صبغه شرعی و قرآنی میدهید؟ نوروز یکه میله عنعنوی دیرینه آریانای کهن است و مانند این در هر کوشه و کنار این مملکت و کشور های دیگر جهان هم وجود دارد.
به نظر من این یک تبعظ در برابر نوروز از طرف برادران پشتون ما هست که چرا تمام ملل این میله باستانی دری زبانان را ارج و شامل قانون اساسی شان مکنند. اگر این ارج گذاری به میله گل نارج میبود باز این خو یک افتخار به ملت افغانستان میشد و حال این خلاف اسلام شده است. پس فرق بین شما و طالب در چه است؟ طالب و القاعده یعنی پشتونها.
جمشید

>>>   جناب م ر که ادعای احادیث معتبر از حضرت محمد (ص) در مورد منع عید نوروز کرده اند ای کاش همان حدیث شریف را ذکر می کرد که بنده هم دلیل شرعی مخالفت با نوروز می داشتم. حال آنکه ما احادیثی داریم که پیامبر (ص) عید نوروز را گرامی داشته است به خاطر که دستور فرموده که مستحب است و ثواب بسیار دارد که در روز نیروز فارس مردم غسل کنند. در رساله های عملیه و کتاب های توضیح المسایل کل مراجع تقلید و علمای برادران شیعه مذهب نیز مسأله غسل مستحبی نوروز در کنار سایر غسل های مستحبی چون روز عید فطر و قربان و روز جمعه و... ذکر شده است.
سخن دیگر اینکه ما پشتون ها نیز مخالف نوروز نیستیم امیدواریم که برادران فارسی زبان کل پشتون ها را با چند نفر متعصب و چند ملای نادان یکی نگیرند. من خودم پشتون پکتیا هستم.
ننگیالی پشتون از گردیز

>>>   ملا صاحیبا اگه امی امروز حمله انتحاری شوه و 50 نفر کشته شوه که یکیتان صدای اعتراض خوده بالا نمیکنین که هیچ بلکه خوشحال هم میشین که 50 تا تشیع جنازه میشه و شکمایتان خوب سیر میشه.
ولی به هر دروغ و فریب شده میخایین هر خوشی و شادی که وجود داره از مردم بگیرین. چون د جای که خوشی باشه جای ملا نیست.
فواد از کابل

>>>   سلام
واقعا آدم خجالت ميكشه زمان كه يك مسلمان ميايه نوروز را عيد خوانده و ميگويد كه اين اشخاص كه مخالف هستند ميخواهند آشوب به جامعه باشد.
اين حرف من ويا يك شخص نيست اين حرف اسلام هست اگرمسلمان هستيم و حضرت محمد ص رابه حيث پيامبر قبول داريم بايد اين روز نوروز را به مانند روزهاي ديگرسال دانسته هيچ تفاوت به آن به وجود نياورده و مهم ترازآن به هيچ صورت كه نبايد عيد خواند كه اين واقعا به يك مسلمان خجالت آور هست . ما كه اين چنين چيزهاي را به اسلا اضافه كنيم از آن اشخاص كه به دين موسي اضافه كردند چه فرق خواهيم كرد .

>>>   مردم بیچاره و مظلوم ما چقدر ترسخورده شده اند ! دستان ... دشمنان تا چه حد توانسته است ما را از اسلام خود ما گریزان سازد .
عزیزان من ! وطن داران من ! حق بگویم یا شما را با چند چرند دلخوش بسازم ؟ اگر خواهان حق هستید و خود را صاحبان خرد میپندارید کمی تعقل نمائید و بیندیشید و با چشم بصیرت نگاه عاقلانه نمائید خواهی دید که واقعآ این جشن نوروزی به اسلام ربطی ندارد . ژنده بالا و بلند ساختن علم ها در زیارات نام نهاد که اصلآ زیر این مرقد ها زنده جانی وجود ندارد از اسلام نیست . چنانیکه اعمالی ناشایست طالبان را با اسلام نمیتوان ربط داد . دست دشمنان اسلام کار کرده و کار میکند و همیندم در زیر همین مضمون دست اندر کار هستند ، چرا هوشیار نمیشوید اگر براستی مسلمانید با کسانیکه جامه مسلمانی بتن دارند کاری ندارم ولی به مسلمانی بیخبر و فریب خوردۀ خود مخاطب هستم .
اگر تجلیل روز نوروز بخاطر امید و دعا بخداوند که سالی پر برکت و امن و امان را با خود داشته باشد عیبی در آن نیست .
اما اگر نوروز را بر عید ترجیح داده و از آن اسلام دانسته گرامی بداریم سخت در اشتباه و غلط فهمی بزرگی قرار خواهیم داشت . اگر ما این ژنده بالای روضۀ شاه ولایت مآب را مخصوصی دین و اسلام قرار دهیم پس بایست دلیل و منبآ و منشآ آن را از کتب اسلامی استخراج سازیم و الی این هم یکی از بدعات و خرافاتی خواهد بود که بجز از خود فریبی و مردم فریبی چیزی بیشتر از آنرا نمیتوانیم از قول شعرا و ادیبان قرونی گدشته دریابیم و خود را به آن قانع سازیم .
آیا با این همه نویشته های طویل دوستان نوروز خواه میتوانید وزنی و یا ثبوتی را دریابید که این جزوی دین مقدس اسلام باشد ؟ اما نویشته های برادران اخیر کریمی و آقای م ر را اگر بدقت مطالعه نمائید شما را بایست متفکر سازد ، یکبار تآمل نموده از خود بپرسید که سیل و میلۀ گل سرخ و تجلیل نوروز با این همه رسوائی چه ربطی به اسلام دارد ؟ اگر صورت بد صورت طالبان را پیش چشم هایتان قرار ندهید من عقیده دارم آنچه علما می دانند ما نمیدانیم . اگر نمیتوانیم مسلمان واقعی باشیم و خود را پایبند تمام ارکان هایش سازیم لا عقل شرمنده و خموش که باشیم . نه اینکه بدولی دشمنان اسلام برقصیم و دوست و دشمن را از هم فرق ندهیم . این بود حقایقی تلخ و میدانم که بگوش ها فارم نیست . موفق باشید
ایوب کلیفورنیا

>>>   عزيزان حضرت رسول كريم محمد عليه السلام پيغمبر گرامي اسلام با بعثت شان اسلام را به حيث يك قانون وبه حيث يك برنامه اي جامع وكامل زندگي باخود اورد كه تمام ساحات حيات انسان را احتو ي نموده وحيات عقيدتي انسان را پاك وبي عيب و بينقص ميدارد كفر و شرك را با تمام اثارش و هر چيزيرا كه سبب فساد شود از بنا و از تهداب باطل اعلان ميكند چنانچه ازحضرت انس بن مالك رضي الله عنه ثابت است، كه رسول الله صلي الله عليه وسلم به مدينه تشريف اوردند ، درحالي كه (در هر سال مردم مدينه) دو روز را دست از كار مي‌كشيدند و با بازي و سرگرمي جشن مي‌گرفتند. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: « مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ »؟ اين دو روز چيست؟‌ گفتند: ما اين دو روز را از گذشته با بازي و سرگرمي سپري مي‌كنيم. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: « إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا يَوْمَ الْأَضْحَى وَيَوْمَ الْفِطْرِ»: (الله عوض آن دو چيز بهتري را به شما داد و آن دو روز عيد قربان و عيد فطر است). ابوداود (1134)
صراحتا

>>>   دوست محترم این حدیث که نقل کردید چی ارتباطی با نوروز داشت؟
نوروز جشن یکتاپرستان بوده و نی بت پرستان مدینه (یثرب).
و اگر بنا بر این باشد که هر چه غیر اسلامی باشد باطل است. خب همین اعیاد قربان و فطر، حلال و حرام از دین یهود وارد دین اسلام شده است. و مراسم حج هم بسیار پیش از آمدن اسلام توسط بت پرستان برگزار میشده است.
محمد

>>>   این به استیلا عالمان دین با این فتوا های جاهلانه بزرگترین ضربه را به اسلام میزنند. درکجای قران نوشته شده که نوروز حرام است؟

>>>   اولاُ سلام و احتزامات خود را تقذدیم نموده , ثنانیاٌ میغواهم نکات را ذکر نمایم که قرار ذیل است:
1ـ طالبان چون افغان نیستند, از افغانیت و انسانیت چیزی نمدانند چه رسد به فرهنگ ,رسوم و تاریخ دیرینه مردم ما. این گروه نه از اسلام نه از خداوند نه از رسول میترسند ونه به انها ایمان دارند. ور نه قتل کشتار برادر مسلمان نا روا است ولی این نا مسلمانان از هیچ نوع خون ریزی رو گردان نیستند.
2 ـ طالبان از جملهٌ مستخدمین اسرائیل,انگلیس و مزدور حلقه به گوش پاکستان بوده و بر عیلهٌ جهان اسلام به دستور اسرائیل وانگلیس استفاده میشوند.
3ـ طالبان که خود از اسلام چیزی نمیدانند چه رسد به اداَ انها که گویا برگزاری جشن نوروز مغایر اصول اسلامی و "حرام" دانسته شود. این دستورانگلیس و اسرائیل است تا اسلام را در جهان توسط .... ضربه بزند.
هموطن

>>>   از ملا گله نیست.
مهر پرور نیازي

>>>   قابل توجه دوست عزيزي كه كيومرث و جمشيد را يكي ميداند و اهل افغانستان???/ برادر عزيز , پيشداديان يا كيانيان يا مادها ملتي اريايي بودند در شرق عراق امروز و غرب ايران. كردها از ماد يا پيشداديان هستند. كيومرث اكباتان را ساخت كه نامش همدان امروزي در غرب ايران است.و كشور مديا را ايجاد كرد كه ايران امروزي است. فرزندان او جمشيد و فريدون و.... تا هوشنگ و گودرز و اژيدهاگ سرزمين مديا را گسترش دادند وبلخ را ساختن و افغانسانو ايان امروزي را يكي كردند. پس انها ريشه بلخي يافغانيندارند. انها مادي يا كرد هستند.
استاد تاريخ

>>>   دوستان عزیز سلام این علما که گفتید بی شک وهابیهای دست پرورده انگلیس استعمارگر می باشد و با این حرفها میخواهند بین مردم و اسلام عزیز جدای بیندازند اسام اصلا با عید نوروز و امثال آن هیج مغایرتی ندارد
جلیل

>>>   جوابیه به گفته های جناب روشنفکر و اگاه (عبدالقهار کریمی
بدخشان)
خداوند شما را هدایت کند چون تو از انانیکه که قبلا خدای جداگاه برای خیر و شر داشتند و حالا هر دو خدای خیر و شر را در یک قالب قالب میزنند و خود را مسلمان هم میخوانند نه تنها مسلمان بل بخشش گر بهشت ...
اولا اینکه نوروز قرن ها پیش تر از دین مبین اسلام تجلیل میگردید و جنده بالای روضه حضرت علی (ع) یکی از عنعنات ضمیمه شده به تجلیل از جشن نوروز میباشد. ثانیا دین اسلام سایر ادیان را باطل نموده نه رسوم و عنعنات مردم را. ثالثا تو علی را چه میشناسی ایا هرگز میدانی چرا به وی مظهر العجایب میگویند، ایا میدانی پاره شدن دیوار مکه و متولد شدن وی در مابین خانه توحید چه فضیلت دارد؟ ایا میدانی در شب معراج به دستی که حضرت محمد مصطفی نیمه سیب را داد دست که بود؟ ایا میدانی او تنها کسی است که به یک ضربه ذولفقار اش گفته شد به از تمام عبادات زمین و اسمانهاست؟ ایا هرگز خواهی دانست که ذولفقار وی به دستان که ساخته شد؟ و چرا منزلت او به پیامبر اسلام چون هارون به موسی علیه السلام بود؟ ایا میدانی شهیدان هرگز نمیمیرند و زنده اند و از نزد خدای شان رزق میخورند؟ لازم نیست که جسد او در مزار باشد یا نباشد چون او زنده است و هرگز نمرده...
تو از انانی که چون خر موسی حتی اگر هزار به مکه روی پس بیایی هنوز همانی که همانی که همانی
جشن نوروز چون به عده متعصبین و وطن فروش نسبتی ندارد مردود دانسته میشود نه به خاطر این که ان در واقع مخالف دین
اسلام باشد که امثال تو از ان بهره نخواهی برد.

>>>   تا جائيكه از نوشته هاى برادران برداشت مى شود، اكثريت قاطع ويا همه، بر اساس احساس صحبت كردند، ودلايل برابر با مزاجهاى خويش ارائه داشتند، در نوشته هاى برادران دلايل علمى به نظر نمى خورد، ما وقتيكه يك امر مانند جشن نوروز را از نظر اسلام در باره اش حكم مى كنيم، بايد راجع به عدم تحريم آن وجائز بودن آن دلايل شرعى از منابع ناب اسلامى كه قرآن وسنت است ارائه داريم، اما اينكه هركس به مزاج خود وروى احساسات وارائه تعصبات صحبت مى كند، دليلى براى عقب ماندكى كشور ما از نظر فرهنكى مى باشه. از برادران كه جشن نوروز را مخالف اسلام نميدانند ميخواهم به اين حديث كه صحيح است جواب بدهند. رسول الله -ص- در مدينه منوره اهل مدينه را ديدند كه دوروز را جشن مى كيرند، -نوروز واول ماه ميزان- رسول الله -ص- به مردم فرمودند، خداوند دوروز بابركت تر وخوبتر در عوض اين دوروز به شما انتخاب واين دوروز-نوروز وروزاول ميزان- را به دوروز عيد رمضان وقربان تبديل كرده است.
جواب علمى ميخواهم، نه سخنان بى اساس.
كل حق شناس

>>>   سلام به تمام شما و جواب به عبدالقهار بدخشی
قهار آیا شما از اسلام کدام معلومات و یا آگاهی کوچک هم داری یا خیر؟ بند خیلی ها متاسفم که همچو اشخاص نظریات بیمفهوم و بی معنی را ارایه میدارد که باعث اختلاف بین مذاهب موجوده کشور میگردد.
میله نوروز یا روز اول سال هجری شمسی یک روز تاریخی، مقدس و از جایگاه خاص برخوردار است و واقعات بسیار شگفت انگیز در این روز رخ داده است. شما اگر دقیق مطالعه داشته باشید و به تقلید این گمراه ها نروید پس در میآبید که نوروز یعنی چی؟
نازل شدن اولین آیه قرآن پاک، برگزاری جشن غدیر خم و ...... اینها همه در کدام روز به اتفاق افتاده است لطف نموده جواب منطقی و قناعت بخش را ارایه بفرما؟
ما انسان و مسلمان هستیم و مطابق به آیات قرانی و احادیث نبوی عمل میکنیم و هرگونه مبالغه و معلومات بی اساس را محکوم نموده و در مقابل آن استاده گی مینمایم.
قهار! از گفته هایت معلوم میشود که بسیار یک مسلمان واقعی و عملکردت مطابق به آیات قرانی و احادیث نبوی است. اگر است لطف نموده به آیه تطهیر (سوره احزاب آیه 33) و حدیث غدیر خم مراجه نموده و باز به این سخنان خود ادامه دهید.

>>>   چندهزارسال است كه یكی از بزرگترین و شكوهمندترین و زیباترین و مردمی‌ترینِ جشن‌های نوروزی در میان همه سرزمین‌های(( ایرانی،)) در شهر بلخ، در این پایتخت باستانی ((ایرانی)) و با برافراشتن درفش سه رنگ كاویانی، در میان انبوهی از مردمانی كه از دوردست‌ها گرد آمده‌اند، و در میان شادی كودكان و سرودهای زیبای دختران و دعای مادران و آرزوها و آمال پدران و در كنار بنای فرخنده و ورجاوند «مزارشریف» مزار باستانی ((ایرانیان،)) و در میان «دشت شادیان»، دشتی دوركرانه و آكنده از گل‌های سرخ لاله، برگزار می‌شود.
>>>   ثحاجت به بسيار دليل نيست ، نوروز كدام ربطي و يا مخالفتي با اسلام ندارد و از طرف ديگر واضح به مشاهده ميرسيد كه ملاهاي پشتون انهم به أشاره يك تعداد متعصبين أوغان اين موضوع را دامن مي زنند تا ما را از كنار كشورهاي هم فرهنگ و هم تاريخ جداسازند .
از ملاصاحبان خواهشمنديم تا موضوع را به شكل درست ان به مردم تشريح كنند تا يك عده از مزدوران چتلستان رنگ زرد و سرهم شوند .
زازي

>>>   چون کفار مدت این پانزده سال به ملیارد هادالر مصرف کرد که مردم سست عنصر و کسانیکه انها به اسلام. و مسلمانی چندان عقیده ندارد انهارا مقابل مسلمانان تحریک کند ولی باید ګفت که این کار منافقین.جایی را نمیګرد ولی صفوف مسلمانان قویتر میشود. و ما راه طولانی در پیش داریم ولی خوش بختانه که دور نخواهد بود که این ...باز هم در یک روز هشت بار نماز خواهد خواند.

>>>   مه که نفامیدم
وقتی یک نفر سر یک پادشاه که سال ها پیش مرده انتقاد میکنه، به خاطر کشتن او دولک دالر جایزه تعیین میکنند، همی علمای نوروز ستیز هم تأیید میکنند، اما همین نوروزه تا زمانیکه خود شان ده مدرسه های پکی درس نخوانده بودند، تجلیل میکردند و خود شان هم شاید زمان کودکی گفته باشند که پلاره زما نوروزی راکه، حالی بخاطر چند روپه ناچیز نفتی، کشتن منتقد امان الله خان و نام گذاری یکی از جاده های عربستان به نام ابولهب ره حلال میدانند و نوروز ره حرام
چه دنیایی سر چپه ای هست به خدا

>>>   جشن عنعنوی نوروز یک روز باستانی تاریخ آریایی ها بوده که چندین هزار سال سابقه وقدامت تاریخی دارد با هیچ دین وآیین در تضاد وودر تقابل نمیباشد وقتیکه دین مبین اسلام هم در افغانستان آمد این روز عنعنوی ممنوع نگردیده بود ودرطول تاریخ اسلام تا الحال کما قی السابق جریان دارد. ودرحدیث وآیت هم ناروابودنش ثابت نگردیده است وخداوند آنرا ممنوع قرار نداده است.هرکشورازخود روز های خاص جدا از روز های مذهبی وعید های مذهبی دارد مثل روز های آزادی روز استرداد استقلال کشور جشن 8ثور 28 اسد.. 26 دلو 24 حوت 7ثور وغیره وغیره تجلیل ازین روز ها بگونه های متفاوت بعمل می آید وناروا نیست. جشن میله نوروز یک عنعنه قدیمی آریایی ها وجمشید پادشاه است که در حوزه تمدنی فارسی زبانان پر رنگ تر تجلیل میشود. اما پاکستانی ها وعربستان سعودی وآی اس آی که مخالف مردم سمت شمال وفارسی زبانان میباشند وملاهای تحصیل یافته های مدارس دینی پاکستان وعمدتا جواسیس آی اس آی درلباس ملا ومولوی اعمال ونیات شوم وهابیت عرب سعودی و پنجابی هارا انعکاس میدهند که این تبلیغات غرض آلود شانرا درلباس مذهب ودین مشروعیت میبخشند مردم باید بیدار باشند.
بااحترام عبید.

>>>   اگر مسلمان هستيم بايد از عقائد ديني خود آنطوري كه به پيامبر اسلام نازل شده و از آن حضرت و خلفاي راشدين باقي مانده بايد با خبر شويم و با آن عمل كنيم، در غير آن اسماً مسلمان و عملاً جاهل و يا هم متأثر از أديان قبل از اسلام در جغرافياي مان هستيم، كه جهل هم در روز قيامت با عث عفو شده نميتواند، روزانه همه ما ساعات طويل خويش را صرف ياوه گوئي و به نا حق سپري مينمائيم، اكثريت ما هيچ نخواسته ايم كه مطالعه در باره دين و عقيده خود كنيم تا حق و باطل را از هم فرق كنيم، همه ما مسؤليت داريم كه فهميده عقيده داشته باشيم، در غير آن مثل حالا همه عادات ، رسوم و رواجهاي ما تقليد از هندو ها، بت پرستها، آتش پرستها و .....خواهد بود، و زندگي ما كما في السابق پر از درد و رنج رواني، اقتصادي و ...،
حضرت گيلاني

>>>   برادران نهایت مهربان و مسلمان افغانستان تشکر از تمام شما همه نظریات خود را ارایه کردید ولی بسیار جای تاسف است که تعداد از برادر مسلمان ما چنین حرف های را استعمال کرده که کاملا خلاف شریعت سلامی است علمای دین وارث پیغمبر محبوب تمام امت اسلامی است نباید توحین شوند و بنام جاسوس پاکستان نام برده شود علمای دین از رفتار و کردار هموطنان ما در روزهای سال نو خوبتر اگاهی دارند که مردم ما در این روز ها چی عمل را انجام داده بخصوص انعده جوانان هم از طبقه اناث و ذکور حتا در این روز شراب که در اسلام عمل ناروا است می نوشند زنا لواط و دیگر کار های ناروا را انجام میدهند پس بهتر این است که ارام در خانه بمانند نه اینکه به کارهای ناروا دست زنند هدف علمای کرام نرفتن به میله ویا جشن سال نو منع یا جلوگیری نبوده اما بطور تجلیل شود که عاری از اعمال ناپسند باشد تا هموطنان ما به روحیه ازاد در یک فضای دوستی برادری بدون کدام تر س وهراس بتوانند بافامیل های خو د از خانه های برایند و این روز را جشن بگیرند
تشکر حبیب

>>>   سلام خدمت برادران افغانستانی
در نوروز هیچی نیست که مخالف اسلام باشد
در نوروز دید و بازدید می شود و سپاسگذاری از خداوند که همان اسلام است
اللهم عجل لولیک الفرج

>>>   نوروز و بهار سال نو در رگ و ریشه مردم ما تنیده است و از افتخارات تاریخی و فرهنگی مردم ماست. وهابی و سلفی جاهل و ظالم نمینواند آنرا از مردم ما بگیرد. لعنت خدا به تروریستهای سلفی داعش و طالب

>>>   شعر درباره نوروز از سعدی شیرازی:
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز

******************
خیام نیشابوری:
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه بگویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است
******************
شعر درباره نوروز از حافظ شیرازی:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
******************
شعری از نظامی گنجوی درباره بهار
بهاری داری از وی بر خور امروز که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو ، را نبوید ، آدمی زاد چو هنگام خزان آید برد ، باد
******************
شعری زیبا درباره بهار از مولوی:
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی

******************
از استاد سخن سعدی شیرازی:
برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان
******************
شعری از نظامی گنجوی درباره بهار
بهاری داری از وی بر خور امروز **** که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو ، را نبوید ، آدمی زاد ***** چو هنگام خزان آید برد ، باد

>>>   ای ملایان جاهل و یا طالب به من برگویید عقل شما بیشتر است یا سعدی و مولوی بلخی سنایی حافظ جامی و... این همه در وصف نوروز طبیعت شعر سرودند همه از شما عالم تر بودند و آنکه شما آن را کفر گویید و بر پیشانی مسلمانان پرچم کفر میزنید فقط انتحار قتل و اختطاف و بیرحمی بر زنان را خوب بلد شده اید حکم حلال است؟!

>>>   ای نادان ها که دین را نشناخته اید در قرآن عزیز خداوند برای مردم مثلی زده است که به آمدو شد روز و تغییر سالها بنگرید این ها نشانه ها و آیات خداست آیه ای از قرآن میفرماید پس بنگرید که چگونه خداوند زمین را پس از مرگش زنده میکند شما با طبیعت خداوند هم دشمن هستید درصورتیکه این طبیعت همه اش آیات و نشانه های قدرت و بزرگی پروردگار است نوروز روز شروع بهار و سر زنده شدن طبیعت است پس انسان باید در آن نشانه تفکر کند که همان گونه که زمین زنده میشود ما هم خود را سرزنده و نوکنیم بدخلقی ها و کینه ها حسدها و صفات بد اخلاقی را دور زنیم و قلب و دل خود را از آلوده گی ها پاک نماییم و اعمال خود را نیکو گردانیم این پند نیکی است از مثل های خداوند که برای ما درس است
من خود ملا هستم ولی هیچ گاه بدون دلیل نوروز طبیعت را کفر نگویم!

>>>   خلاصه ؟
روز نوروز در مزارشريف تجليل شد
و در ننكرهار هميشه بهار قصدا تجليل نكرده اند
من دو برداشت كردم
اولا حكومت و شاخه هاى فاشسيتى غنى و كرزى و اطراف ان كه دشمنان حقيقي افغانستان اند با استفاده از اين روز سو استفاده ميكنند و مثلى هداياتى انتحارى شان هرج و مرج را در ذهن مردم بسيار ستمديده افغانستان عملى ميكنند و ثانيا بخاطر خوش امد كويي براى بروسه صلح كه كويا طرف مخالفين را و احترام كه به ان قاتلان بدهند همجو تجليل هاى نو روزى را مغاير دين مبين اسلام جلوه ميدهند ...........
و نفاق ديكر كه در شهر مزارشريف انداختن باند فاشيستى افغان ملتى ها باره كردن عكس هاى جنرال صاحب دوستم در جوك مزار شريف و با اوازه انداختن ان عمل را ؟ كه كويا تاجيك ها كرده اند خود تصديق دهنده همجو برنامه هاى طالب ستيزان و باكستان ستيزان اغاى غنى و كرزى و باند ناكاره شان است
تشكر

>>>   علمای کرام بی دانش ونافهم از اسلام ودین، لعنت خداوند بر شما جاهلان قرن. به گوش های باز وبا چشم های بینا بخوانید.
خداوند جهان یکی وبی شریک
پیغمبر گرامی ما حضرت محمد مصطفی (ص) یکی
دین یک
اسلام یک
اما شما علمای شکم پرست وزر پرست با استفاده از نام مقدس اسلام جندین گروه های بد نام وانسان کش را ایجاد نمودید و تا حال مردم بیچاره ومظلوم اسلامی را به نامهای مختلف به کام مرگ میدهید.
با احترام حقگو کابل

>>>   عيد نوروز وسال نو مبارك هم وطنان
اين مفكوره طالباني و داعش است كه چشن نوروز را مخالف اسلام ميگن خود اون ها از اسلام بوي نبرده اند سالهاي سال است كه چشن نوروز در كشور ما گرفته ميشود وجنده علي بالا ميشود

>>>   ملای قورتی خورتوکی رهبرنشدی.
فاکلته رانخواندی توداکترنشدی.
ع

>>>   سوال اینجااست که ایاهرکاری که درزمان های گزشته(زمان جاهلیت) انجام گرفته انجام دان ان حرام باشدمثلاانهانان رابادست می خوردندانهانیزبادوپاراه می رفتندوانهامی خندیدن وهرکاری دیگربنابرمنطق ملاهای جنگ افروزکه بنام دین تجارت می کنندتمام این کارهابایدحرام وشرک الودباشد .خداخیرراپیش کند. سلطان

>>>   عجب صحنه ای خنده داری !
من تعجب میکنم که اگر نوروز حرام است پس مبداء تاریخ هجری شمسی کدام روز است؟
درین سرزمین احمق ها!

>>>   شماری از علمای دینی گردهمایی این مراسم را غیر اسلامی می خوانند.
پشت فتواى يک مشت وهابيان ... نگرد بلکه پشت کش نوروز نگاه کن!
نوروزى ناصر خسرو قبادیانی بلخی:
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶
به افعال ماننده شو مر پری را
بدیدی به نوروز گشته به صحرا
به عیوق ماننده لالهٔ طری را
اگر لاله پر نور شد چون ستاره

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹
همی بیشک به گرماها حزیرانها
به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی
حریر سبز در پوشند بستان و بیابانها
درخت بارور فرزند زاید بیشمار و مر

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱
بشست از نقشها باد خزانت
ز رومت کاروان آورد نوروز
ز فنصور آرد اکنون مهرگانت

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱
که مرا از سخن بیهده عار آید
شست بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید
هر که را شست ستمگر فلک آرایش
باغ آراسته او

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷
با جعد همچو قیر و دمیده درو عبیر
چون خر به سبزه رفته به نوروز و، در خزان
در زیر رز خزان شده با کوزهٔ عصیر
گفتی که خلق نیست چو من نیز در جهان

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴
لفظ خردمندان مشروح و مفسر
پر فایده و نعمت چون ابر به نوروز
کز کوه فرو آید چو مشک معطر
وافی و مبارک چود دم عیسی مریم

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳
بر بست خورشید آن نقاب خز خلقانش
همان که سر که پوشیدش به دیبا باد نوروزی
خزانی باد پنهان کرد در محلوج کوهانش
یکی گردنده گوئی بر شد از دریا سوی گردون

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲
را دگرگونه شد کارو بارش
برو مهربان گشت صورت نگارش
به دیبا بپوشید نوروز رویش
به لولو بشست ابر گرد از عذارش
به نیسان همی قرطهٔ سبز پوشد
درختی که آبان برون

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸
کز شرفش حکمت را معدنم
آنکه چو بگذارم نامش به دل
فرخ نوروز شود بهمنم
خلق به رنج است و من از فر او
هم به دل و هم به جسد ساکنم

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶
سخره گرفته است تو را این جهان
از پس خویشت بدواند همی
گه سوی نوروز و گهی زی خزان
گر تو نه دیوی به همه عمر خویش
از پس این دیو چرائی دوان؟

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱
خراسان را که بیمن حال تو چون؟
همیدونی چو من دیدم به نوروز؟
خبر بفرست اگر هستی همیدون
درختانت همی پوشند مبرم
همی بندند دستار طبرخون؟

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳
تافته زی شد هوای تافته ایدون
هرچه برآمد زخاک تیره به نوروز
مخنقه دارد کنون ز لولوی مکنون
سیب و بهی را درخت و بارش بنگر

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹
چند کنون لباس بد مهری
از دلت همی بباید آهختن
زیرا که ز دشت باد نوروزی
بربود سپید خلعت بهمن
وامیخته شد به فر فروردین
با چندن سوده آب چون سوزن

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۹
هرچند که سیماند پاک هردو
بهتر ز حرامی بود حلالی
نوروز به از مهرگان اگرچه
هردو دو زمانند اعتدالی
ای گشته به درگاه میر چاکر

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵
یا چون نکنی طلب چو یاران
داد خود از این جهان فانی؟
نوروز ببین که روی بستان
شسته است به آب زندگانی
واراسته شد چون نقش مانی

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۶
همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۰
شده ایمن دل بید از باد
برگش از شاخ برون جست نیارستی
ور نه می لشکر نوروز فراز آید
کی هوا یکسره پر گرد و غبارستی
فوج فوج ابر همی آید پنداری

ناصر خسرو قبادیانی بلخی در سال ۳۹۴ هجری قمری در بلخ تولد یافت. به ناچار به بدخشان گریخت و سرانجام در سال ۴۸۱ هجری قمری در یمگان وفات یافت. دولت افغان و والى اش مربوط شمالى امکان دارد در زمان شيرخان (پدربرزگ فرياد دريا) به نام حضرت سيد تغير نام کرد. اما مردم يمگان مى گويند مانند سمنگان و باميان, اصفهان و آبادان . همدان و تاشقرغان شبرغان وتهران, کرمان و ملتان, مردان و خلتان, گيلان و پغمان لغمان و زايدان, و به هزارها شهرهاى ايرانزمين

یکی از آبادیهای یمگان به نام «زیارت حضرت سید» موسوم است و احتمال دارد قبر ناصرخسرو باشد.
نوروز را دوست مى دارم
از اسلام نما نفرت مى دارم
پروردگار ساخت جهان را در نوروز
محمد پيامبر شد در نوروز
نوروز و پارسى د ل ام
آدم انسان شد در نوروز
علمای دینی افغان و فغان کردند در نو روز
هر ناکس ... مى شوند در نوروز

>>>   رباعی شمارهٔ ۲۹
خلیل‌الله خلیلی » رباعیات
امروز که عصر علم و فرهنگ بود
قانون جهان به دیگر آهنگ بود
گر سده ی تو به پیش این سنگ بود
این عیب بود، عار بود، ننگ بود
جشن سده ?
جشن سده يکى از "پيشخورى" جشنهاى نوروز است که در آن آتش يکى از عناصر عمده طبعيت ورشد دانه ودرخت وسبزه است.
بلى اى قوم زمان سنگ طالبان اگر از موتر و کمپوتر جنراليتر استفاده مى کنند ولى طالبان و ياران عربى شان اسلام را در جهان "ببلو" ساخت!

>>>   همین به اصطلاح عـلـمـا در زمان ظاهر شاه داود خان کجا بودند وچرا چیزی نمیگفتند؟؟؟؟؟

>>>   به : المان ـ پانزده حوت 1383 ....
آنقدر نوشته ات طولانی بود که خواندن آن حوصله می خواهد گویا آلمان شب های دراز دارد . دلم می خواهد جواب خیلی از نوشته ها و نظریات شما را بدهم اما خیلی طولانی است فقط برای نمونه یک خط از نوشته شما را در زیر نقل می کنم قضاوت با خوانندگان . شما در جائی نوشته اید :
" در حاليکه طالبان هيچ عمل مخالف اصول و موازين شريعت ناب محمدی را مرتکب نشده بودند. "
آیا تحصیلات دینی شما در حدی هست که عمل طالبان را با قرآن و احادیث مطابقت بدهید و بعد به این نتیجه برسید که : هيچ عمل مخالف اصول و موازين شريعت ناب محمدی را مرتکب نشده بودند.
یا اینکه از بزرگان و علماء دین اسلام نقل قول می فرمائید که تا آنجا که بنده اطلاع دارم اکثریت علماء اسلام از شیعه و سنی عمل و اقدامات طالبان را محکوم کردند مگر دسته ای کوچک از روحانیون تکفیری و وهابی بنابراین شما اگر خود علم به تائید طالبان دارید از این گروه از علماء هستید و اگر بنا بر فتوای کسی این باور را دارید شما منبع فتوای خود را از علماء تکفیری گرفته اید و اگر هیچ کدام از این ها نباشد شما مطلبی که بر آن علم ندارید و محصول توهم شماست بیان می کنید . بیچاره من خواننده که باید وقت خود را برای توهمات چون شمائی خرج کنم .
شهروند - ایران

>>>   بـــه (( كل حق نا شناس .....
آن چیزی که مثال دادی علمی نیست چون آن مسئله دینی است واین یک جشن است اگـر جشن نوروز حرام است جشن 28 اسد هم حرام است تجلیل از سال وبهار نو درحقیقت شکر گذاری درمقابل هدایای ونعمات خداوند است
ر

>>>   اینکه متن کامل چند صفحه ویکی پدیارا کاپی وپست کنیم حـــــــرام است چون صفحه را خیلی طویل میسازد واین زحمتی است برای مسلمانان چون میخواهند تا انتهای صفحه راببینند وقت را ضایع میسازد ودیگر اینکه ماباید نظر خودرا بنویسیم نه اینکه یک کتابرا مکمل کاپی وپست کنیم بدون اینکه خود ما حوصله یکبار خواندن آنرا داشته باشیم یا خوانده باشیم
ثانی اینکه اعــراب درصفحات سایت های خود چنین نمیکنند ماهم نباید این کارا کنیم
ر

>>>   جـشـــــــــــــــن با شـکوه نوروز وحلول سال نو را برای تمام مــــــــــلا صـاحـبان کشور تهنیت وتبریک عـرض میکنم خداوند برعمر وشما برکت دهد تا سال ها شاهد برگذاری جش طبیعت یا نوروز باشید ـدرضمن استدعا دارم خداوند شمارا براه راست هدایت دهد

>>>   از دید بنده جشن نوروز هیج مغایر احکام اسلامی نیست و پاکستان از طریق یک تعداد ملاچه ها میخواهد که فرهنگ 5000 ساله افغانستان را از بین ببرد و نمیخواهد که مردم افغانستان خوش باشد بنآ روز های تاریخی و خوشی افغانستانی ها را میگیرد.

>>>   نه افغانیم و نی ترک و تتاریم
چمن زادیم و از یک شاخساریم
تمیز رنگ و بو بر ما حرام است
که ما پروردهٔ یک نو بهاریم
عجم = فارسى گو= پارسي گو, کسيکه فارسى درى مى گويد
نوروز ى امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ 6
بهاران که چنان گردد باغ
که بدو نرگس نادیده بماند حیران
صفت موسم نوروز و طرب کردن شاه
بزم دریا و کف دست چو ابر نیسان
صفت چتر سیاه که از پی چشم خورشید
دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - ( رسیدن کیقباد به دهلی )
… به سر اندام زمین شد گران
صف سیاه از علم سرخ وز رد
نسخهٔ دیباچهٔ نوروز کرد
شه بتهٔ چتر سیه می چمید
اول شب صبح دوم می‌دمید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
درین موسم که از دل‌های پر سوز
به شسته گرد غم باران نوروز
دل شاه از جدائی ریش مانده
گرفتار هوای خویش مانده
اگر بشنیدی از مرغی …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ -
بلرزیدند خاصان زان دم سرد
بسی بگریست شه چون ابر نوروز
پس از دل برزد این برق جگر سوز
که این شعه کت از من یادگاریست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
… در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز
سبزه برآرد خط عاشق فریب
از دل بیننده رباید …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو
… بستان تازه گشت از باد نوروز
جهان بستد بهار عالم افروز
ز آسیب صبا در جلوه شد باغ
به غارت داد بلبل خانهٔ …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۰ - عزیمت دوستان جانی سوی مجنون، و او را از دیو لاخ کوه، به افسون، در حلقهٔ مردمان در آوردن، و سایه گرفتن آواز درختان سایه‌دار، و چون باد سوی باغ دویدن، و آهنگ مرغان باغ کردن، و با بلبل گلبانگ زدن
… نافه گشاد باد نوروز
بشکفت بهار عالم افروز
از شبنم گوهرین شمایل
آراست، گلوی گل، حمایل
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات (گزیدهٔ ناقص) » گزیدهٔ غزل ۳۷۶
… بر مه زده در خانهٔ دل داهدیش
نشد از دل اثر ماه به عقرب نگرید
اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
زمانه نوبهاری کرد پیدا
در این موسم که از تأثیر نوروز
جهان نو روزگاری کرد پیدا
ز کوه ابر سنگ ژاله افتاد
زر گل را، عیاری کرد پیدا
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
کرد صد پر کاله دامان قبای خویش را
هر طرف بهر مبارک باد نوروز بهار
می فرستد گل به کف کرده صبای خویش را
کبک کهساری، برو ای لاله، بر هر تیغ …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
… نوروزست و ساقی جام صهبا برگرفت
هر کسی با شاهد و می راه صحرا بر گرفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
چشم کان بر روی او افتاد نتوان برگرفت
باد نوروزی که صد نقش آورد بر روی آب
دید لعلش را قدم از آب حیوان بر گرفت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰
… نوروز چو دنباله جان ما داشت
دل ما را اثری بوی کسی شیدا داشت
از کجا گشت پدید، این همه …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶
همه پیکان خوبان بر درون زنده می آید
الا، ای ابر نوروزی، اگر عاشق نه ای بر کس
مکن بی موجبی گریه که گل را خنده می آید
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸
دشوار نباشد دگرم بندگی دل
آزاد کس از جان خود آزاد نیاید
نوروز در آید ز برای همه مرغان
بلبل ز پی رفتن صیاد نیاید
دیوانه بگردم من ازین کوی به آن …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷
بس غنچه دل را که کند چاک به هر سو
آن گل که به نوروز جوانی چمنی شد
آن یوسف جان بس که درین سینه در آمد
گویم که تنم گرد تنش پیرهنی …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶
… شکافی نهد از موی به پای مرکب
سر آن جعد کشان تا سم مرکب نگرید
اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب نگرید
در گلستان لطافت چو گل …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۲
… نو از درد کهن یادم داد
غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق
چشم بد روز مرا موسم باران آورد
هر سحر باد که بر سینه من می …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۱
… نوروز بر صحرا زدند
چار طاق لعل بر خارا زدند
لاله را بنگر که گویی عرشیان
کرسی از یاقوت …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲
شکسته بسته ز هر یک شکن برون آمد
عجب بود که اگر من زیم در این نوروز
که سبزه تر او از سمن برون آمد
شبم بگفت که چون نی بسوزمت ز نگاه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۲
دولت دستی که دارد در میان او گذر
باد هر دم تازه تر نوروز عمرش، گر چه هست
بلبل محروم را در بوستان او گذر
ناوک مهرش گذشت و ای قدر، روزی …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۲
… نوروز آمد و درهای بستان کرده باز
گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز
غنچه بهر صد درم …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۶
… غیر از شمع کس دلسوز خویش
در خزان هجرم از دست رقیب
از وصالت کی رسد نوروز خویش؟
از رخت بر آسمان مه شد خجل
در چمن هم بوستان افروز خویش
وارهم از محنت هجران …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴
… را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش
سینه را زان غمزه خون خواره دلدوزی ببخش
یک طرف بنما ز روی و یک گره بگشا ز …
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۰
… دیدنش از بیم جان، لیکن
چو من بی طاقتم دزدیده در دست و کمان بینم
ز نوروز جوانی گر چه بشکفته ست بستانش
مبادا سبزه پیراهن آن بوستان بینم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰۷
مه است این پیش چشمم یا خیال آن نگارست این
رسیده موسم نوروز و هر کس در گلستانی
جهان در چشم من زندان، چه ایام بهارست این؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۱
رنگ گل عارضت روز به روز است نو
خارکشی را چه رنگ از گل نوروز تو
هندوی چشم ترا غارت ترکان چین
نیکویی آموخته است زلف بدآموز تو
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳۷
… چون سلطان کلاه افراخته
قمریان گشته غزلخوان یک طرف
پرده نوروز را بنواخته
برده باد اوراق اسناد خزان
غنچه نو مجموعه خوش ساخته
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۰
… ای باد نوروزی، گذر بر یار من داری
که گویی این نسیم تازه زان گلزار من داری
خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱
… دولت عشق زندگانی نفسی ست
هنگامه ی عشرت جوانی هوسی ست
بی باد بهار جای گل در گلشن
یا دسته ی خار خشک یا مشت خسی ست
اقبال لاهوری » پیام مشرق » به باغان باد فروردین دهد عشق
به باغان باد فروردین دهد عشق
به راغان غنچه چون پروین دهد عشق
شعاع مهر او قلزم شکاف است
به ماهی دیدهٔ ره بین دهد عشق
خلیل‌الله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴
… بس خوش و مست و دلربا می آیی
چون باد بهار جانفزا می آیی
دل خانه ی عشق توست آبادش دار
چون خانه خراب شد کجا می …
نوروزى اقبال لاهوری » پیام مشرق » به باغان باد فروردین دهد عشق
به باغان باد فروردین دهد عشق
به راغان غنچه چون پروین دهد عشق
شعاع مهر او قلزم شکاف است
به ماهی دیدهٔ ره بین دهد عشق
نوبهارى اقبال لاهوری
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز
که گفت او را که آید بوی یاری؟
که داد او را امید نوبهاری؟
چون آن سوز کهن رفت از دم او
که زد بر نیستان او شراری؟
اقبال لاهوری » اسرار خودی » تمهید
باید پی طوفان من
غنچه کز بالیدگی گلشن نشد
در خور ابر بهار من نشد
برقها خوابیده در جان من است
کوه و صحرا باب جولان من است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه
آرزو ها آفریند در دلت
حسن خلاق بهار آرزوست
جلوه اش پروردگار آرزوست
سینه ی شاعر تجلی زار حسن
اقبال لاهوری » اسرار خودی »
کاروان زندگی را منزلی
ریخت از جور خزان برگ شجر
چون بهاران بر ریاض ما گذر
سجده های طفلک و برنا و پیر
از جبین شرمسار ما بگیر
اقبال لاهوری » رموز بیخودی »
بر خواب سرشارت زنم
تا ز خاکت لاله زار آید پدید
از دمت باد بهار آید
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » تمهید :
گوهر مضمون بجیب خود شکست
برگ سبزی کز نهال خویش ریخت
از بهاران تار امیدش گسیخت
هر که آب از زمزم ملت نخورد
شعله های نغمه در عودش فسرد
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » رکن دوم: رسالت
را خانه ئی بنیاد کرد
تا نهال «تب علینا» غنچه بست
صورت کار بهار ما نشست
حق تعالی پیکر ما آفرید
وز رسالت در تن ما جان دمید
اقبال لاهوری » رموز بیخودی »
..بهاران جوش بلبل دیده ئی
رستخیز غنچه و گل دیده ئی
چون عروسان غنچه ها آراسته
اقبال لاهوری » رموز بیخودی »
ضبط ملت است
در خزان ای بی نصیب از برگ و بار
از شجر مگسل به امید بهار
بحر گم کردی زیان اندیش باش
حافظ جوی کم آب خویش باش
اقبال لاهوری » رموز بیخودی »
مولا بنده را رسوا مکن
غنچه ئی از شاخسار مصطفی
گل شو از باد بهار مصطفی
از بهارش رنگ و بو باید گرفت
بهره ئی از خلق او باید گرفت
مرشد رومی چه خوش
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
زیان بینی ز سیر بوستانم
اگر جانت شهید جستجو نیست
نمایم آنچه هست اندر رگ گل
بهار من طلسم رنگ و بو
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
اگر در مشت خاک تو نهادند
دل صد پارهٔ خونابه باری
ز ابر نو بهاران گریه آموز
که از اشک تو روید لاله
اقبال لاهوری » پیام مشرق » نه افغانیم و نی ترک و تتاریم
نه افغانیم و نی ترک و تتاریم
چمن زادیم و از یک شاخساریم
تمیز رنگ و بو بر ما حرام است
که ما پروردهٔ یک نو بهاریم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » ز شاخ آرزو بر خورده ام من
راز زندگی پی برده ام من
بترس از باغبان ای ناوک انداز
که پیغام بهار آورده ام.
اقبال لاهوری » پیام مشرق » گل نخستین
همنفسی در چمن نمی بینم
بهار می رسد و من گل نخستینم
به آب جو نگرم خویش را نظاره کنم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » نوای وقت
انسان و جهان او از نقش و نگار من
خون جگر مردان، سامان بهار من
من آتش سوزانم من روضه رضوانم
آسوده و سیارم این طرفه تماشا بین
اقبال لاهوری » پیام مشرق » فصل بهار
که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار
مست ترنم هزار
طوطی و دراج و سار
بر طرف جویبار
کشت گل و لاله زار
اقبال لاهوری » پیام مشرق » زندگی
..زار نالید ابر بهار
که این زندگی گریهٔ پیهم است
درخشید برق سبک سیر و گفت
خطا کرده ئی خندهٔ یکدم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » نسیم صبح
ولیک می نشناسم که از کجا خیزم
دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار
ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم
به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » ساقی نامه - در نشاط باغ کشمیر
روزگاری خوشا نوبهاری
نجوم پرن رست از مرغزاری
زمین از بهاران چو بال تذروی
ز فواره الماس بار
اقبال لاهوری » پیام مشرق » شبنم
ولیکن ز ندیمان نگار است
از عشق نزار است در پهلوی یار است اینهم ز بهار است
بر خیز و دل از صحبت دیرینه بپرداز
با لالهٔ خورشید جهان تاب نظر باز
اقبال لاهوری » پیام مشرق » حور وشاعر در جواب نظم گوته موسوم به حور و شاعر
فون گوته =شاعر آلمانى
جویم ز ستاره آفتابی
سر منزلی ندارم که بمیرم از قراری
چو ز بادهٔ بهاری قدحی کشیده خیزم
غزلی دگر سرایم به هوای نوبهاری
طلبم نهایت آن که نهایتی ندارد
اقبال لاهوری » پیام مشرق » جوی آب
. چه مستانه میرود
در خود یگانه از همه بیگانه میرود
در راه او بهار پریخانه آفرید
نرگس دمید و لاله دمید و سمن دمید
اقبال لاهوری » پیام مشرق » کشمیر
کوه و تل و دمن نگر
سبزه جهان جهان ببین لاله چمن چمن نگر
باد بهار موج موج مرغ بهار فوج فوج
صلصل و سار زوج زوج بر سر نارون نگر
تا نفتد به زینتش چشم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
ما را بست با درد تو پیوندی دگر
تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار
آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر
چنگ تیموری شکست آهنگ تیموری بجاست
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
مرا ز دیدهٔ بینا شکایت دگر است
حذر ز مشت غباری که خویشتن نگر است
نوا زنیم و به بزم بهار می سوزیم
شرر به مشت پر ما ز ناله سحر است
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
تازه یاد ده مرغ نوا طراز را
جاده ز خون رهروان تختهٔ لاله در بهار
ناز که راه میزند قافله نیاز را
دیدهٔ خوابناک او گر به چمن گشوده ئی
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
بیا که ساقی گلچهره دست بر چنگ است
چمن ز باد بهاران جواب ارژنگ است
حنا ز خون دل نو بهار می بندد
عروس لاله چه اندازه تشنه رنگ
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
خوش آنکه رخت خرد را به شعله‌ای می سوخت
لاله متاعی ز آتشی اندوخت
تو هم ز ساغر می چهره را گلستان کن
بهار خرقه فروشی به صوفیان آموخت
اقبال لاهوری » پیام مشرق »
عرب از سر شک خونم همه لاله زار بادا
عجم رمیده بو را نفسم بهار بادا
تپش است زندگانی تپش است جاودانی
همه ذره های خاکم دل بیقرار بادا
اقبال لاهوری » پیام مشرق » شو پنهاور و نیچه
داغی ز خون بی گنهی لاله را شمرد
اندر طلسم غنچه فریب بهار دید
گفت اندرین سرا که بنایش فتاده کج
صبحی کجا که چرخ درو شامها نچید
اقبال لاهوری » پیام مشرق » خرده (۴)
گفت که عیش نو بهاری خوشتر
یک صبح چمن ز روزگاری خوشتر
زان پیش که کس ترا بدستار زند
اقبال لاهوری » پیام مشرق » خرده (۱۱)
ایکه گل چیدی منال از نیش خار
خار هم می روید از باد بهار
اقبال لاهوری » زبور عجم » بصدای درمندی بنوای دلپذیری
به نگاه سرمه سائی دو نشانه زد به تیری
به نگاه نارسایم چه بهار جلوه دادی
که بباغ و راغ نالم چو تذرو نو صفیری
اقبال لاهوری » زبور عجم » بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را
تا بحرم شناختم راه و مقام خویش را
قافله بهار را طایر پیش رس نگر
آنکه بخلوت قفس گفت پیام خویش را
اقبال لاهوری » زبور عجم »
فصل بهار این چنین بانگ هزار این چنین
چهره گشا ، غزل سرا، باده بیار این چنین
اقبال لاهوری » زبور عجم »
مرغ خوش لهجه و شاهین شکاری از تست
من همان مشت غبارم که بجائی نرسد
لاله از تست و نم ابر بهاری از تست
نقش پرداز توئی ما قلم افشانیم
حاضر آرائی و آینده نگاری از تست
اقبال لاهوری » زبور عجم »
زمستان را سرآمد روزگاران
... ز طرف جویباران
چراغ لاله اندر دشت و صحرا
شود روشن تر از باد بهاران
دلم افسرده تر در صحبت گل
گریزد این غزال از مرغزاران
اقبال لاهوری » زبور عجم » یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی
. می در دست من مینای می در دست وی
درکنار آئی خزان ما زند رنگ بهار
ورنیا ئی فرودین افسرده تر گردد ز دی
بیتو جان من چو آن سازی که تارش در گسست
اقبال لاهوری » زبور عجم »
بهار آمد نگه می غلطد اندر آتش لاله
هزاران ناله خیزد از دل پرکاله پرکاله
اقبال لاهوری » زبور عجم »
کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشت
هجوم گل و ریحان غم دم سازی داشت
محرمی خواست ز مرغ چمن و باد بهار
اقبال لاهوری » جاویدنامه » مجلس خدایان اقوام قدیم
... نشان کوهسار آمد پدید
جویبار و مرغزار آمد پدید
کوه و صحرا صد بهار اندر کنار
مشکبار آمد نسیم از کوهسار
نغمه های طایران هم نفس
اقبال لاهوری » جاویدنامه » برآمدن انجم شناس مریخی از رصدگاه
از مقام تو نکوتر عالمی است
پیش او جنت بهار یکدمی است
آن جهان از هر جهان بالاتر است
آن جهان از لامکان بالاتر است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » گردش در شهر مرغدین
...گفتار داری از تو نیست
شعله کردار داری از تو نیست
اینهمه فیض از بهار فطرت است
فطرت از پرودگار فطرت است
زندگانی چیست کان گوهر است
اقبال لاهوری » جاویدنامه » در حضور شاه همدان
کوههای خنگ سار او نگر
آتشین دست چنار او نگر
در بهاران لعل میریزد ز سنگ
خیزد از خاکش یکی طوفان رنگ
لکه های ابر در کوه و دمن
اقبال لاهوری » جاویدنامه » حرکت به کاخ سلاطین مشرق
آن گل و سرو و سمن آن شاخسار
از لطافت مثل تصویر بهار
هر زمان برگ گل و برگ شجر
دارد از ذوق نمو رنگ دگر
اینقدر باد صبا افسونگر است
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ »
...شب دارم ستیز
باز روغن در چراغ من بریز
ای وجود تو جهان را نو بهار
پرتو خود را دریغ از من مدار
«خود بدانی قدر تن از جان بود
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ »
ناله با بانگ هزار آمیختم
اشک با جوی بهار آمیختم
غیر قرآن غمگسار من نبود
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد
... او را آب و رنگ لاله داد
لااله اندر ضمیر او نهاد
باش تا بینی بهار دیگری
از بهار پاستان رنگین تری
هر زمان تدبیرها دارد رقیب
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » مناجات مرد شوریده در ویرانهٔ غزنی
... بهر یک شعاع آفتاب
دارد اندر شاخ چندین پیچ و تاب
چون بهار او را کند عریان و فاش
گویدش جز یک نفس اینجا مباش
هر دو آمد یکدگر را ساز و.
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
به راغان لاله رست از نو بهاران
به صحرا خیمه گستردند یاران
مرا تنها نشستن خوشتر آید
کنار آب جوی
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
بصدق فطرت رندانه من
بسوز آه بیتابانه من
بده آن خاک را ابر بهاری
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
که گفت او را که آید بوی یاری؟
که داد او را امید نوبهاری؟
چون آن سوز کهن رفت از دم او
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
هر آن قومی که می ریزد بهارش
نسازد جز به بوهای رمیده
ز خاکش لاله می روید ولیکن
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
کسی کو فاش دید اسرار جانرا
نبیند جز به چشم خود جهان را
نوائیفرین در سینه خویش
بهاری میتوان کردن خزان
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز »
نخستین لاله صبح بهارم
پیا پی سوزم از داغی که دارم
بچشم کم مبین تنهائیم را
که من صد کاروان گل
اقبال لاهورى شاهر فارسى گوى هند است وى ٩سال پيش از تقسيم هند و تاسيس کشور ساختگى پاکستان درگذشت. خوشبختانه وى شناسنامه و گذرنامه هندى داشت. شوربختانه پاکستان اکنون به او "شناختی کارڈ" داده و يک شهر اش را جعل کرده است
زادروز اقبال لاهورى : 9 نوامبر 1877
مرگ: 21 اپريل 1938
تولد پاکستان از جُفت هند برتانيه 1947
در چمن جز دانهٔ اشکم نکشت
تار افغانم به پود باغ رشت
هندیم از پارسی بیگانه ام
ماه نو باشم تهی پیمانه ام
حسن انداز بیان از من مجو
خوانسار و اصفهان از من مجو
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین تر است
فکر من از جلوه اش مسحور گشت
خامهٔ من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشه ام
در خورد با فطرت اندیشه ام
--------------------------
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین تر است
شعر بالا را پاکستان اين گونه جعل کرد
گرچه اردو در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین تر است
اردو = از ازدواج هندى و فارسى ساخته شده است.
اردو به دبيره سانسکيرت ديواناگرايى نوشته و خوانده مى شود و هم اردو به دبيره فارسى خط نستليق نوشته مى شود.ولى زبانهاى هندى به خط ديواناگري هند و دبيره سانسکيرت نوشته مى شود
منظور اقبال لاهورى از نظم شعرى و يا سبک هندى و درى شعرفارسى مى باشد و يک پاسخ شاعرانه به بزرگواران خود مانند نظامى کنجوى , حافظ شيرازى که "قند پارسى" و "شکر درى" سزاوارى گفته بودند: هرکس را زبان اش دُر است.
حافظ » غزلیات غزل شمارهٔ ۲۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود
وین بحث با ثلاثه غساله می‌رود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله می‌رود
* شکرشکن شوند همه طوطیان هند
* زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رود
آن چشم جادوانه عابدفریب بین
کش کاروان سحر ز دنباله می‌رود
از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز
مکاره می‌نشیند و محتاله می‌رود
باد بهار می‌وزد از گلستان شاه
وز ژاله باده در قدح لاله می‌رود
حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین
غافل مشو که کار تو از ناله می‌رود
نظامی بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان
» خمسه » شرف نامه
نظامی که نظم دری کار اوست
دری نظم کردن سزاوار اوست

>>>   این علمای متحجر ما پس از 1500 سال توانستند کشف کنند که نوروز مخالف اسلام است. به نظر میرسد دشمن هر نوع مراسم خوشی مردم است. نه در عروسی نه در جشنها و نه در سال م دم بیچاره اجازه دارند خوشی کنند. خوب است که انتحاری پیدا شده تا همه را عزادار داشته باشند.
میرداد وردکی

>>>   سلام ودرود به همو طنان هم فر هنگی نو روزی ام و سلام و
درود مخصو ص قلبی ام را به هم وطنان ا فغا نی از راه دور
وکنج غربت میفر ستم و نوروز خجسته را به همه عزیزان
تبریک عرض میدارم و از درگاه خداوند صحت سعادت صلح و
صفا ه و ارامی برا ی شما ووطن عزیزم افغا نستان میخوا هم
همین قدر خدمت تان عرض می دارم که :
جاهل فلسفی و جاهل دین
هر دو همفکر اند در این سر زمین
امر معروف است دار اویختن
نهی منکر نهی علم امو ختن
همو طنان ! ما باید از عقل خود مدد جوییم واز عرب پرستی
بیپر هیزیم و خدا پر ستی را اختیار نما ییم . اینکه فلا ن ملا و
مو لوی و شیخ عرب راجع به نو روز و جشن های مرد می
و ملی دیگر ان چه گفته اند درد امروزی ما را در مان نمیکند
این وظیفه دولت افغا نستان است که جلو این جاهلین دینی
را بگیرد .
صفدر ی

>>>   ملاها فقط به مسئله جهنده بالا یک بدعة و خلاف شریعت محمدی و اهل بیت الکرامش میباشد مخالفت دارند که واضح و علنی مخالفت خود را بیان کرده نمیتوانند چون منافات یک تعداد در همین بدعة و مزخرفات دور از خواسته اهل بیت رسول نهفته است و سود میبرند . اگر این این بدعة و خرافات غیر شرعی بنام جهنده بالا که بنام سیدنا حضرت علی ابن ابی طالب مسمی کرده اند از بین برداشته شود ملا ها هیچ وقت به تجلیل از روز نوروز مخالفت ندارند . فقط یگانه مخالفت شان موضوع جهنده بالا و جهنده پائین است که هر گز رضایت خداوند{ج} و خوشنودی محمدالرسول الله و اهل بیت مطهرش در آن وجود ندارند اهل بیت پیغمبر از همچو خرافات و بدعة بری بوده اند و از آن بکلی نفرت دارند.

>>>   شهروند راست گفتی !

>>>   بــه نماینده ملاهادر امورجهنده (ملاها فقط به مسئله جهنده بالا یک.....
اینکه ملا ها برای صحت یاب شدن مریضی تعویذ میدهند کارحلال است یا حرام ؟
اینکه ملا به دهن اطفال که والدین بی خبرشان گویا برای صحت یاب شدن شان نزد ملا میبرد وآن ملا بدهن طفل معصوم تف می اندازند حلال است؟
اینکه در زندگی فامیلی مردم مداخله میکگنند وبرای بدست آوردن پول حرام غیب پوئی میکنند حلال است ؟ اگر جشن نوروز حرام است پس جشن سالگرد استقلال 28 اسد هم حرام است ؟

>>>   بـــه ( نه افغانیم و نی ترک و تتاریم......
کتاب لیلی ومجنون را کاملا کاپی کردن ودرین صفحه پست کردن به نوروز چی ربطی د ارد؟؟؟ این کارحرام است !

>>>   نوروزى مولوی رومى و بلخى » دیوان شمس » غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۷
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گل‌ها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بی‌حرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
ور دو دیده به تماشای تو روشن گردد
کوری دیده ناشسته شیطان چه شود

غزل شمارهٔ ۸۰۰
ور بگیرد ز بهاران و ز نوروز رخت
همه عالم گل و اشکوفه و ریحان چه شود
آب حیوان که نهفته‌ست و در آن تاریکیست
پر شود شهر و کهستان و بیابان چه شود
ور بپوشند و بیابند یکی خلعت نو
این غلامان و ضعیفان ز تو سلطان چه شود

مولوی » دیوان شمس » غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۸۵
صبح است و صبوح است بر این بام برآییم
از ثور گریزیم و به برج قمر آییم
پیکار نجوییم و ز اغیار نگوییم
هنگام وصال است بدان خوش صور آییم
روی تو گلستان و لب تو شکرستان
در سایه این هر دو همه گلشکر آییم
خورشید رخ خوب تو چون تیغ کشیده‌ست
شاید که به پیش تو چو مه شب سپر آییم
زلف تو شب قدر و رخ تو همه نوروز
ما واسطه روز و شبش چون سحر آییم
این شکل ندانیم که آن شکل نمودی
ور زانک دگرگونه نمایی دگر آییم
خورشید جهانی تو و ما ذره پنهان
درتاب در این روزن تا در نظر آییم
خورشید چو از روی تو سرگشته و خیره‌ست
ما ذره عجب نیست که خیره نگر آییم
گفتم چو بیایید دو صد در بگشایید
گفتند که این هست ولیکن اگر آییم
گفتم که چو دریا به سوی جوی نیاید
چون آب روان جانب او در سفر آییم
ای ناطقه غیب تو برگوی که تا ما
از مخبر و اخبار خوشت خوش خبر آییم

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر سوم
گفت ای یاران زمان آن رسید
کان سر مکتوم او گردد پدید
جمله برخیزید تا بیرون رویم
تا بر آن سر نهان واقف شویم
در فلان صحرا درختی هست زفت
شاخهااش انبه و بسیار و چفت
سخت راسخ خیمه‌گاه و میخ او
بوی خون می‌آیدم از بیخ او
خون شدست اندر بن آن خوش درخت
خواجه راکشتست این منحوس‌بخت
تا کنون حلم خدا پوشید آن
آخر از ناشکری آن قلتبان
که عیال خواجه را روزی ندید
نه بنوروز و نه موسمهای عید
بی‌نوایان را به یک لقمه نجست
یاد ناورد او ز حقهای نخست
تا کنون از بهر یک گاو این لعین
می‌زند فرزند او را در زمین
او بخود برداشت پرده از گناه
ورنه می‌پوشید جرمش را اله
کافر و فاسق درین دور گزند
پرده خود را بخود بر می‌درند
ظلم مستورست در اسرار جان
می‌نهد ظالم بپیش مردمان
که ببینیدم که دارم شاخها
گاو دوزخ را ببینید از ملا

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر ششم
زین گذر کن ای پدر نوروز شد
خلق از خلاق خوش پدفوز شد
باز آمد آب جان در جوی ما
باز آمد شاه ما در کوی ما

مولوی » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۲
گفتار تو زر و فعلت ارزیزین است
یک حبه به نزد کس نیرزی زینست
اسبی که بهاش کم ز ار ز زین است
آنرا تو ز بهر ره نوروزی زینست

مولوی » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵
اندر دل من مها دل‌افروز توئی
یاران هستند لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی

نعمت - نوروز و نوبهار هربار بى شمار دارد
غضب - داعش و طالبان وهابيان هربار بيىشمار دارد

رحمت باد به ملاهاى نوروز دوست
لعنت پروردگار به ملاهاى طالبان دوست

هر کسيکه عليه نوروز است
عليه نعمت خدا است

شما طالبان و "علماى" کور تان نعمت هاى پروردگار را نمى بينيد
چون باران نور خدا وندى به سرتان نمى بارد
شما پاس پروردگار نمى کنيد و از نعمت هايش!
يکى از نعمت اش غارهاى پيکرتان است و آنهم بدون برمه

شما از بوى گل لاله بهار نوروز فردوس برين گريزاننيد
شما با تعفن فابريکه هاى طالبان کشى آشنا ايد
چون عاشق تربيت عرب و چتلستان ايد
به گونه شيطان از آب زمزم دوان دوانيد

اين همه وصف شاعران خدا پرستان فارسى باستان
در صفت نو بهاران در خراسان و ايران

از ياداشت نبرد هفت شهر عشق تورانيان و هندو ايرانيان
چو همين روز پديد شد پدر آدميان
تاجگذارى جمشيد کيانان و پيشداديان
رستاخير عسى محسيان
نبوعت پيامبر رسولان
سالروز سخاوت مردان
نوت:
"جمشيد" و "يما پادشاه" ( يما را جا ) دو پيکر تاريخى از هفت پيکر باستانى هندو ايران توران است.
جمشيد = يک پيکر بزرگ آريانم, آريانا, ارانشهر و ايران است
جام جم = نيم کاسه جمشيد = نيم جهان جمشيدى
"يما را جا" = يک پيکر بزرگ آرياورتا, بهارت و هند است
در حقيقت مالک هردو و نوروز خداست
اين امانت چند روز نزد ماست

چون ما طالب و داعش پرور نيستم
به نعمت و ملک خداوند خيانت نمى کنيم
کاف و غين ديگر نگو به طاب برادر
کلمه همچم فغان پس کن از ستان ما و پشتون

>>>   جالب آن‌که برخی از این‌هایی که در مخالفت و دشمنی با نوروز داد سخن می‌دهند و به نام اسلام پنجه در پنجۀ نمادهای هویتیِ ما می‌افکنند، لقب‌هایی چون شیخ‌الحدیث و شیخ‌القرآن و پوهنمل و پوهاند را نیز با خود حمل می‌کنند!
نهادی هست در افغانستان به نام “جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی” که در کابل و چند شهر بزرگِ دیگر مشغول فعالیت است. این نهاد که از پول عرب‌های حاشیۀ خلیج فارس تمویل و تغذیه می‌شود، همه‌ساله در نزدیکی‌های نوروز، فعالیت‌های نشراتی و فرهنگیِ خود را روی کوبیدن و کفری دانستنِ آیین نوروز متمرکز می‌سازد، بروشورهایی را در این‌باره در میان شهروندان توزیع می‌کند، فعالیت‌های آنلاین خود را برای بدنام کردن و ضد اسلام نشان دادن آیین نوروز شروع می‌کند و آدم‌هایی را به نام عالم دین و شیخ‌الحدیث و چه و چه استخدام می‌کند تا برضد نوروز قلم و سخن بزنند. گویی مسأله‌یی مهم‌تر از بحث نوروز در کشور ما وجود ندارد و گویا این‌ها موظف‌اند اندک بهانه‌های ما را برای خوشحال بودن نیز از ما بگیرند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است