این شعر، تقدیم افغانستانی های‌که سنگ‌ افغانیت را بر سینه‌می‌کوبند....

نه اوباشم نه سرکش نی‌فراری
نه دهشت افگنم نی انتحاری

نه میهن را به خاک‌و خون‌نشانم
نه مادر در گلیم سوگواری

نه کم زادم نه‌بد زادم نه‌بد جنس
نه در دستار مواد انفجا ر ی

نه واسکت پوشم و نی‌چادری پوش
نه جعل‌کارم نه چال باز نی مداری

نه مزدورم نه مزدور می پرستم
خدا داده بر من این شه‌سواری

نه فرهنگ‌ام قبول دارد نه دینم
به مسجد ها روم در بمب گذاری

منم شاهین، شکافم آسمان ها
نباشم در قفس همچو قناری

به میدانی کشاکش بزکش هستم
منم رستم بود رخش ام سواری

تفاوت ها میان ما عیان است
توئی کرکس منم شیر شکاری

ز جمشید و خراسانی ومسعود
گرفتم درس ورسم تاج داری

به ملت تاجک و نسل خراسان
ز اصل من خبر داری نداری؟؟

شاعر: (بینا)

>>>   کاملا درست سروده!
داود

>>>   جالب است. اما به نظر من ، تخلص نابینا برایت مناسب تر است.... در قالب شعری قوم گرایانه خواندم ....گردیدم. من هم از قوم شریف تاجیک و به تعبیر شما از "نسل خراسانم" ولی آنقدر خودخواه نیستم که به دیگر اقوام شریف میهن خود ، تحقیر و توهین روا دارم.

>>>   مــــه این شعر را محکوم میکنم ، مشکل وبدبختی ما در میراث حکومات سابق افغانستان است که تعداد زیاد مردم از علم ودنش وتحصیل بدورماندند وزمینه برای ملاهای ترورست اسرائیلی مساعد شد تا هموطن مارا برضد خاک ومردمش تحریک واستعمال کند ، طوریکه آنها به غلط فکر میکنند که کارشان جهاد است وبه جنت میروند، اگر فکر کنیم فلان قوم در اصل بد است کی است که بهتر از داود خان وامان الله خان باشد ؟؟ از یکطرف اسرائیل با ما دشمنی میکند از دیگر طرف خود ما نباید باهم درگیر شویم !
ر

>>>   حرف های هردوکه دربالا نظردادند خوب است باید دور ازتعصب قومی وبه اساس آموزه های دینی نظرایات مان استوار باشد نه به اساس قوم گرائی که خود به ملت تباهی است اما اینکه امان الله خان خوب است مخالف هستم خوبی ها وبدی های انسان های ازاعمال وکارکردهای شان مطابق به دساتیر اسلامی معلوم میشود اما مصیبت ها ی دین ستیزی اززمان امان الله این شاه درباری آغاز ودین ستیزی های آن به علمای دین فرصت آن را میدهد که علیه دیدگاه دین سبیزانه آن قیام کنند.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است