بچیم بلند شو یک پیسبوک نو برایت میخرم
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۵۴    ۱۳۹۵/۴/۳۰ کد خبر: 118433 منبع: پرینت

دیشب موبایل دستم بود به فیسبوک مشغول بودم ;
حاجی باکولیم دید گفت ;
او سرخورده برو نماز کن که قضا میشه 24 ساعت تلفن بدستت است طرق طرق موری فقط که تو تسبیح مونی ،
گفتم نماز خواندم حاجی بیغم باش ،
گفت بورو یک لحظه قرآن بخوان ، شاید یک چیز یاد گرفتی خارجی ها همه علوم را از قرآن یاد گرفتن که همی پیسبوک را اختراع کدند .
گفتم حاجی تو زیاد قران میخوانی که خارجی ها ؟
گفت ماره نمی بینی که روز یک جز قرآن ختم میکنم سر خورده ؟
گفتم خو ، تو چرا یگان چیز اختراع نکدی دیگه ؟
؟
هیچی دیگه یک مشت زد د کمریم خانه پیش چیم مه تاریککککک شد ، دیگه هیچ چیز نفامیدم یک وقت به هوش امدم که سری جاگیم رویم را طرف قبله کده مادر جانیم یک گریه میکنه یک حاجی را دو میزنه میگه ;

خدا ترا خیر ندیه دختریم را بلدی یک پیسبوک کشتی ، آوو تو کم بود ، نان تو کم بود دیگه خذمت تو کم بود که سیال خو یک دختر ره کیدی؟
حاجی تای سرم نشسته پیسه را د پیشانیم میزنه د جیب خود میکنه ، میگه لا حوله ولا قوته ،،، شیطان گولم زد یک دکه کدم نفامیدم که دختر ایقس نازک استه ، عزیزه بچیم بلند شو یک پیسبوک نو برایت میخرم ( منظورش از پیسبوک لبتاب استه) !

منم بدون اینکه چشم خود را باز کنم دستم را پیش کدم گفتم اول پول فیسبوک ره بیدی بعد بلند موشوم !
همگی خوشحال شدند حاجی ام پول های نذری را که د پیشانیم زده بود به خودم داد که لبتاب بخرم ، هی هی ،
مگر ناگفته نماند اموتر سیاه مشت بدی استه ، تبال ره د ثانی از جای خو بال شده نمیتانم !
هی هی،
,
(عزیزه جاغوری)


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   ههه ههه ههه . بسیار جالب یوسف زی

>>>   چرا بابیش نگفت که: دختره، مه از تایر موتر چپلی و دوله چاه میسازم.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است