تلکس شایعات | ||||
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۵ ۱۳۹۵/۵/۲ | کد خبر: 118496 | منبع: | پرینت |
یکی از هزاران فردی که در چورکان تپه تاریخی آیخانم گنجی را یافت علیمردان است که بعداً به حاجی علیمردان بای هزارسمچی مشهور گردید.
حاجی علیمردان بکس حاوی ٣٦٠٠ سکه طلا را که مشهور به سکه های طلایی دوکله ـ دواسپه بود، می یابد و به قریه هزار سمچ رستاق ولایت تخار انتقال میدهد. وزن هریک از این سکه ها چهار و نیم مثقال ـ معادل ٢٠.٢٥ گرام میشد. پیرام قل که از این پیشامد نیک در جریان است به قریه هزارسمچ رستاق رفته مناصفه این سکه ها را به عنوان خمس از وی میستاند و نصف باقی مانده آن را علیمردان همراه با برادرانش تقسیم میکند.
هنگام تقسیم این گنج حاضرباشان و چاپلوسان اطراف پیرام قل هم تعدادی از آن را به عنوان شیرینی به دست میآورند. پهلوان قربان هزار سمچی ٢٥ دانه سکه را بخشش می گیرد. به همین ترتیب سایر افراد و حاضر باشان پیرام قل با دریافت چند چند دانه از این سکه ها شیرینی حق خویش را دریافت می دارند.
حاجی علیمردان ادعا دارد که پیرام قل با استفاده از زور و قدرت خویش بقیه سکه ها را به عناوین مختلف از نزدش گرفت. وقتی تعداد این سکه ها به بازار راه یافت و تجار آنرا جهت فروش به پاکستان انتقال دادند، کسانی که صرف دو یا سه دانه آنرا خریده و به پاکستان بردند، به بزرگترین پول داران منطقه تبدیل شدند.
سبحان قل معاون پیرام قل در جریان کمپاین انتخابات پارلمانی خود یک دانه سکه طلا را مبلغ ٢٨٠٠٠ دالر امریکایی بفروش رساند. اگرچه دقیقاً واضح نگردید که این سکه از جمله کدام سکه ها بود سکه هایی که از علیمردان بای خمس گرفته و یا خمس کدام گنج دیگر تپه آیخانم.
بهرحال، سکه هایی که حاجی علیمردان یافته بود و نصف بیشتر آن به ملا پیرام قل و افرادش رسید از جمله بینظیرترین سکه های یافت شده دوران خود چه از لحاظ وزن و چه از لحاظ نوعیت شهرت یافته بود. به فرض اگر قیمت فی دانه این سکه ها را به پایین ترین نرخ فروش در تخار سی هزار دالر امریکایی حساب نماییم. قیمت مجموعی سکه هایی که پیرام قل از علیمردان بای خمس گرفته است چهل هشت میلیون دالر میگردد.
هرگاه یک قلم خمس که پیرام قل از آثار یافت شده تپه تاریخی آیخانم از یک نفر به دست آورد چنین باشد، تمامی خمس ها و اجناس بدست آمده در جریان سه یا چهار سال که توسط هزاران نفر هنگام تاراج آیخانم صورت گرفت و بدون شک ٩٠ درصد آن به نفع اینان بود، چه مقدار خواهد بود؟
مناطق زیادی در هر نقطه افغانستان موجود اند که آثار تاریخی و ماقبل تاریخی زیادی را درخود مدفون دارند. در ولسوالی رستاق و سایر ولسوالی های ولایت تخار بخصوص ماورای کوکچه که پنج ولسوالی را شامل می شود ده ها مکان وجود دارد که مردم آنها را به عنوان اماکن تاریخی میشناسند. پل بیگم، کافرقلعه، سمچ کافر، بینی ملخ، گنج، خواجه مسکه، دشت طلا، زیارت خوجه سرخه، زیارت خواجه میری، ایل کاشان، هزار سمچ رستاق، کنده چشمه، چهل دختران، خان پشت، شرخه بازار، دشت آبی، قزل قلعه، خواجه جرغاتو، خواجه سبز پوش ولی، ده وری و... اماکنی اند که آثار تاریخی از آن بیرون شد. در این مناطق هم دهل چور از طرف پیرام قل نواخته شد به تعقیب آن صدها اثر تاریخی پیدا شده از آن توسط پیرام قل و سبحان قل ضبط شد.
پیرام قل و قومندانان اش معتقد بودند که اگر به مردم اجازه داده شود که بر اماکن تاریخی رستاق و ولسوالی های اطرافش جهت دریافت انتیک زیر نظر هیات شان کار صورت بگیرد در این صورت انتیک های موجود در این اماکن بدون مصرف و رایگان بدست شان میاید. فقط با این نیت شوم بود که در این ساحات کار به شکل کاملاً بیرویه صورت گرفت و ارزش فرهنگی تمامی ساحات باستانی ولسوالی های ماورای کوکچه نابود گردید.
منطقه دشت طلای رستاق که یکی از ده ها مکان تاریخی ولسوالی رستاق ولایت تخار است زیر نظر امیران خون آشام رستاق پیرام قل و سبحان قل مدت دوسال مورد کاوش های خاینانه قرار گرفت. این مکان های تاریخی که دارای صدها قبر مربوط به چندین هزار سال قبل است، پامال خواسته های ضد فرهنگی زمامداران جاهل شد و هزاران تکه آثار (زیورات، ظروف، مجسمه ها، کمربندها، دستبند هایی که شکل ماهی، مار و سایر اشکال بخصوص خزندگان را دارا بودند و از فلزات مختلفی چون طلا، نقره، هفت جوش و گاهی هم سنگی به وزن های مختلف و اندازه های متفاوت پیدا میگردید) که متعاقباً توسط پیرام قل و سبحان قل بزور تصاحب می شد. اگر از جمله کاوشگران کسی و یا جمعی که اشیای انتیک را مییافت و سروصدایش بالا نمیشد، می توانست آن را در بازارهای پاکستان به فروش برساند.
برای وضاحت بیشتر دو داستان را بازگو میکنم که گواه این مدعا اند:
در جریان کندن نهر آب در رستاق که ازمنطقه دشت طلای ولسوالی رستاق ولایت تخار می گذشت و این ساحه تاریخی بعد از قریه خانقاه ولسوالی رستاق آغاز می شود، جمعه خان برادر قادر سیابی دو کاسه طلایی را پیدا می کند. افواه پیدا شدن دو کاسه طلایی بالا میگیرد تا بالاخره که گپ به «آمرصاحبان» رستاق میرسد. سبحان قل معاونِ پیرام قل جمعه خان را احضار نموده کاسه های طلایی را از نزد شان می گیرد.
در شرایطی که قلعه تاریخی آیخانم با حفر غیرقانونی تاراج می شد، تعدادی از افراد در قلعه تاریخی که به نام کافر قلعه یاد می شود و در یکی از قریه های ولسوالی رستاق موقعیت دارد، همزمان کار می کردند. از میان کاوشگران در کافرقلعه یک گروپ جنس تاریخی طلایی که شباهت به سگک کمربند دارد را پیدا می کند. همینکه این شخص در اثر کاوش چند هفتهای این را اثر را مییابد، موضوع فاش می شود و گپ به پیرام قل می رسد. پیرام قل فوراً می رسد و به او امر میکند که جنس را تسلیم نماید. امام علی برادر سرمعلم ملا ولی که یکی از افراد این تیم می باشد، کسی است که مقابل پیرام قل میایستد و پیرام قل را در میان صدها نفر که نظارهگر ماجرا هستند با اثبات نمودن اینکه او آدم بیپاسی بیش نیست بیآب و بیآبرو می سازد. او به پیرام قل اظهار می دارد که تو سرگروپی بیش نبودی که حالا بزورگیری می کنی. من از طرف ملانادر مامور کشتن تو تعیین شده بودم و در شرایطی که یک فشار ماشه کلاشنکوف از طرف ما می توانست به زندگیات خاتمه دهد اینکار را نکردم چیزی که تو هم بیخبر نیستی. ولی تو را ببین که چه اندازه خم چشم و بیحیا هستی که آنروزها را نادیده می گیری. با وجودیکه شرایط بد اقتصادی ما را میدانی و فقر و فلاکت ما را میبینی دست از بزور گیری حتی از من برنمی داری. تف و لعنت به تو آدم بیپاس!
هنگام کاوش های غیرقانونی خاکش را بدور ریخته ارزش تاریخی آنرا برای ابد نابود می کردند، یکی هم دشت آبی رستاق است. ناصر پسر بای جان، خلیل سیف الله و حبیب در جریان کاوش هایی که در این منطقه داشتند یک جوره گوشواره طلایی با نگین های یاقوت را پیدا می کنند که آوازه آن به گوش حاکمان می رسد. سبحان قل این سه نفر را در خانه قومندان بای احضار می کند و با تهدید گوشواره را با پرداخت یک هزار دالر از نزدشان میستاند. سبحان قل بعداً این گوشواره را به قیمت ٢٦٠٠٠ دالر به عیسی خان پسر حاجی بابه دشتی قلعه چی به فروش می رساند.
زمانیکه طالبان به اطراف به تخار نزدیک شدند شش فروند هلیکوپتر در چهار پرواز مال و دارایی های پیرام قل و سبحان قل را به بیرون انتقال داد. در یکی از پروازها که اموال پیرام قل انتقال می شد، یک نفر زخمی بنام گل ولد نور از دشت آبی ولسوالی رستاق ولایت تخار از افراد میرعلم قندوزی که درخط جنگ آسیب جدی دیده بود بخاطر تداوی به ایران برده می شد، نیز حضور داشت. به دلیل عدم موجودیت شفاخانه مجهز در تخار مرسوم بود که زخمی های خط جنگ جبهه مسعود جهت تداوی به ایران و تاجیکستان منتقل شوند. ازجمله اموال مربوط پیرام قل سیزده بکس که حاوی آثار تاریخی می باشد هنگام تلاشی پولیس ایران جنجال میافریند که بعداً به اشاره مسعود رها می گردد. گل ولد نور که در متن موضوع قرار دارد، بعد از صحت یابی به رستاق میاید و آن را هرکجا قصه می کند. پیرام قل هم از این افشاگری عصبانی گردیده جهت زیاد درز نکردن موضوع به فکر کشتن گل میافتد. تا اینکه در جشن نوروزی رستاق موقع را برابر می کند و با اسپ بزکشی وی را پامال می سازد. در این حادثه که گل شدیداً ضربه دیده بود، هنگام انتقال جهت تداوی به قندوز در مسیر راه جان باخت.
اگر این سوال مطرح شود که شش بال هلیکوپتر در چهار پرواز کدام اموال پیرام قل و سبحان قل را به انتقال داد، از هیچکس این جواب را نخواهید شنید ولی بدون شک که ایشان دوشک و بالشت های خانه خویش را در شش طیاره طی چهار پرواز انتقال ندادند! حتی اطفال هم می دانند که او اموال و دارایی های خویش را که در طول دوره به اصطلاح جهاد و مقاومت از خون و مال مردم رستاق جمع آوری کرده بود در مشهد جابجا ساخت. اگرچه یک قسمت جواب این سوال در بالا تذکر یافته است ولی ماجرا ابعاد به مراتب گسترده تر دارد. بناءً بجا می دانیم که یک مقدار مفصل تر در رابطه به سرچشمه های اموال که بیشتر اموال شان را شِمش طلا تشکیل می داد انتقال یافت به موضوع پرداخته شود.
پیرام قل که از میراث پدر خر نداشت تا سوار شود، بعد از حاکم شدن به سرنوشت مردم رستاق به سرمایه های قارونی دست یافت که بخش عمده آنرا از آیخانم بدست آورد. خون مردم وی را صاحب هزاران راس گوسفند، ده ها دربند حویلی قشنگ چندین جریبی در شهر رستاق و سایر شهرهای افغانستان که هرکدام بیش از نیم ملیون دالر ارزش دارد، ده ها راس اسپ بزی که قیمت هریک شان از صدهزار دالر تجاوز میکند، مارکیت های بزرگ، باغ های بیطول و عرض میوه، تانک های تیل، حمام، هوتل، زمین های زراعتی، صندوق های طلا و غیره ساخت.
(این خبر در بخش تلکس شایعات سایت شبکه اطلاع رسانی افغانستان نشر شده است.)
>>> این پیرام قول رامن در دوران جهاد میشناسم اویک انسان واقعاًخائین است حتی گفته میتوانم که اوخائین ملی است.
بچه باز
زنکه باز
سگ باز
مرغ باز
همه وهمه فساد زیرپای او است.
صوفی
>>> این تنظیمی های که زنده ومسلح هستند تمامی شان همین قسم اند - اگرروزی برسد که اینها ازقدرت بیافتند - همان روزافغانستان آرام وشگوفان راشاهد خواهیم بود ولی افسوس که مردم بیچاره ما میگویند (( ای بسا آرزوکه خاک شده))
گلثوم محصل پوهنتون کابل
>>> واقعا متاسف ام . یک موشت دزد و غارتگر بر ما حاکم هستند که اثار تاریخ و فرهنگ و تمدن افغانستان به تاراج برده می شود . یوسفزی
>>> از يگ بيگانه چه توقع داريد، اينها همه از آن طرف مرز به اين وطن مسكّن گزين شده، و حب وطن در خونشان نيست، عيب أصلاً در ما مردم اصلي اين خاك است، كه همه برادر خوانده و سرحد و حقوق شانرا مقيد نساختيم.
>>> ای برادر و خواهر جانت جور باشد ارزش یک لقمه نان خشک را که با خانواده خود صرف میکنی بالا تر از آن است که پيرام قل از خون ملت ویا ازراه های غیر قانونی بدست آورد ه این ها مشخص است چیزی نیست که ماندگاری داشته باشد.این ها همش گذری است حالا اگر زنده بودید با چشم های خود می بینید
>>> أين قماش آدم هادركشورزيادهستند درشرايط حاضرتعقيب نه بلكه تقدير ميشوند اكرجند دانه كك آش رابه هركس إهداء كند كب خلاص أست . امااولين باراست كه أزفساداخلاقيش ميشنًوم خداكنددروغ نباشد
>>> تبلیغات و اختلافات پلان شده در تخار جریان دارد که راه را برای موفقیت طالبان هموار میسازد ولی تعدادی هستند که بوی این خطر به مشامشان نمیرسد.
تجزیه کار
>>> همه را جمع کنی به اندازه یک مارکیت عطا نمیشود شما خوب آدم بیکار بودید که این چیز های اندک را پیگیری کردید.
>>> مارکیت های که عطا در مزار ساخته صاحب داره از مردم است روزی مردم پس خواهد گرفت.
>>> تمام جای خود
بنام صوفی
این جای شرم است
کہ یک ولایت یک جاہ دیدایت دیگر ھا سال ھا سال اوخائین ملی بود چششم شما نمدید ایم روز دیدہیت
ولایت ھای
بدخشان
و
پنجشیر
پروان
غارتگران آثار کابل
این تمام دوزد ھا تمام روز {۱۰ الی ۱۵ توت داشت دیگر
از میراث پدر خر نداشت تا سوار شود
این غارتگران آثار است یا غیر آثار تمام این ھا تمام دنیا میداند
محمد خان کندوزی
>>> پیــــــــرام گل جهاد کرده مستحق است
>>> كاملاً درست است.
از اون سكه ها من چهارتا شيريني گرفتم ولي نه به چاپلوسي بلكه به زور.
اون سكه ها انتيك بود و اوردم فرانسه هر كدام را به قيمت ٤٣٥٠٠ يورو كه جمعاً ١٧٤٠٠٠ يورو شد فروختم و يك خانه معقري براي خودم ساختم.
حاجي شاه قل از پاريس.
>>> این عضو جنبشی بیرام قل نه بلکه بیرحم قل است این خاین ملی نه بجان انسان ونهبجان حیوان ونه در چور وچپاول اموال دولتی و مردمی ونه در دزدی وبه تاراج بردن اثار تاریخی کشور رحم وترحم میکند هرچیزیرا که ببیند وطرف پسنداش شود انرا بهر شکلی شود بدست میاورد وحامی ان جنرال دوستم است .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است