راس قدرت، قانونی خلاف منافع خود نمی گذارد
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۵۹    ۱۳۹۵/۸/۲ کد خبر: 122918 منبع: پرینت

این ملت را همین انحصارکنندگان قدرت با هم بخاطر ماندن قدرت در دست های کثیف شان به نام های تاجیک، پشتون، ازبک و هزاره به دشمنی مستقیم و غیر مستقیم تشویق می کنند.

من از این گرگ های روباه صفت گله ندارم ما نباید هم از گرگ گله داشته باشیم، ولی من از این ملت گوسفند صفت گله دارم که با شناخت تمام از این گرگ ها باز هم می روند و این گرگ های روباه صفت را به سرنوشت خود حاکم می کنند، ولی مساله به اصل خود زمانی می رسد که ما به اساسات نظام گرگ سالار یعنی دموکراسی و سرمایه داری پی ببریم و تفکر در ریشه های گرگ سالارانه این نظام بنماییم. حتی در کشورهای مترقی جهان که در آنها دموکراسی نهادینه شد است اگر چه سهولت های نسبی برای ملت های شان فراهم نموده اند ولی گردن گوسفندهای چاق زیر تیغ همان سرمایه دار است چون سرمایه داری با دموکراسی پیوسته است و از هم جدا نمی شوند چرا که یکی از اساسی ترین رکن دموکراسی پارلمان یا مرجع قانونگذار است که در آن ما نه تنها در کشور خود بلکه در کشورهای غربی می بینیم که جز سرمایه دار فردی به آن راه نمی یابد. اگر یکی دو فردی هم راه می یابد آن هم از طرف حزب حاکم و یا اپوزسیون تمویل می گردد که خلاف سیایت حزب خود عمل کرده نمی تواند.

سخن مهم اینکه در هر نظام همان طبقه که در راس قدرت است هرگز قانونی خلاف منافع خود نمی گذارد شاید برای فریب دادن ملت چوچه مرغ های را دست آنها بدهد تا ملت غوغا بر پا نکند. اگر متوجه شده باشید با این سخن افلاطون به یادم آمد چون این دموکراسی پدیده ای جدید نیست. این پدیده ای است که از یونان قدیم اروپا به ارث برده است.

افلاطون درباره دموکراسی می گوید: این نظامی است که جز طبقه کم عقلان و احمقان از آن پیروی نمی کنند. برای توجیه سخن خود این مثال را می آورد زمانیکه شما به مریضی مبتلا می شوید آیا نزد متخصص طبیب می روید یا از همه مردم درباره مریضی تان نظر می گیرید. پس در قانونگذاری چطور می توانیم رای همه مردم قانوندان و غیر آن را دخیل بسازیم.7

اما در اخیر گفته فوقم را باز تکرار می کنم که هر طبقه خواه دموکرات ها باشند یا سوسیالیست ها و یا نظام های دیگر بشری هرگز برخلاف منافع خود قانون را تصویب نمی کنند و گریز از این نداریم که بگوییم بشر صاحب غرایز و حواس است در انجام هر کار تحت تاثیر همین غرایز قرار می گیرد و با همین حواس محدود خود می اندیشد. بطور مثال این بشر که حتی دانه های باران را در عین فرود آمدن با همین حس بینایی خود به شکل کاذب آن یعنی به شکل خطوط میبیند و یا در سیاست شر و خیر، سعادت و شقاوت را نمی داند که در این عمل خیر است و یاشر به جز الفاظ آنها را و مثال های زیاد دیگری اند که عجز فاحش بشر را نشان می دهد.

بخاطر گذاشتن قوانین فرعی باید چوکاتی باشد تا در آن خیر از شر تفکیک شود و بشر را به صلاح در زندگی برساند، ولی در دموکراسی چوکات همان بشر صاحب امیال و آرزوهای پوچ است که اگر خواست قانونی همانند هم جنس گرایی، زنا، سود، نوشیدن شراب و دیگر قوانین که به صورت آشکار به انسان و به جامعه اضرارش می رسد و حتی نظام خانوادگی را از بین می برد برای جوازش رای می دهند و مانند این صدها قانونی که نه تنها بشر در آن ضرر دیده چنان که خود اقرار میورزند حتی طبیعت و ماورای آن ضرر دیده است.

شبنم پوپل زی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است