قانون باید ریشه دار وصاحب احترام وهمه شمول باشد
در افغانستان شکایت از این است که چرا مردم و مسوولین به قوانین احترام ندارند و برخود و دیگران قانون را تطبیق نمی کنند؟ در گذشته ها هم موارد زیادی وجود داشته که فرامین دولت های وقت هرگز محل تطبیق پیدا نکرده است 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۲    ۱۳۹۵/۱۰/۲۰ کد خبر: 126993 منبع: پرینت

تاحالا در تعاریف که برای قانون گفته شده و از خصوصیاتی که برای قانون شمرده شده یکی این است که قانون باید عام و همه شمول و شامل همه کسانیکه در یک کتگوری واحدی قرار می گیرند گردیده و بالای همه یکسان بدون تبعیض و استثنا قابل تطبیق و اجرا باشد.
بطور مثال اگر قانونی برای خدمت سربازی برای کشوری ساخته می شود و متن آن اگر چنین باشد که هر یک از اتباع (شهروندان) کشور مکلفیت دارد که بمجرد تکمیل سن 22 سالگی به خدمت عسکری سوق شود حالا چنین قانونی شامل همه اتباع کشور گردیده به نزد این قانون غنی و فقیر ضعیف و قوی و زورمند قوم بزرگ و قوم کوچک فرقی نمی کند و مانند گذشته ها که بعضی از اقوام از سربازی در کشور ما استثنا قرار می گرفتند و از خدمت سربازی معاف می بودند چنین حرکت خلاف رویه قانونی بوده و همچنین هر قانونی که ساخته می شود باید در بین جامعه ریشه دار بوده و از احترام همه شهروندان کشور بر خوردارباشد.
خواه این ریشه را از اعتقادات مذهبی گرفته باشد و یا از عرف و عادات بسندیده مردم چه منبع اصلی قانون در جهان همین ها است.

می بینید قوانینی که از جوامع بیگانه بشکل کاپی اخذ می گردد قابلیت تطبیق را در جامعه پیدا نمی کند و یا به مشکل پیدا می کند.
طور مثال در کشور ترکیه که نظام سکولار حکومت می کند قوانین مدنی این کشور که قوانین وضعی است و ریشه در اعتقادات مذهبی ندارد مراسم عقد ازدواج شان بر اساس همین قوانین بدون درنظرداشت مسایل مذهبی توسط مامور شهرداری که این صلاحیت به اوتفویض گردیده در مجلس نکاح آمده و اعلان عقد نکاح جانبین مرد و زن را نموده و در کتاب خود این عقد را ثبت می کند که مردمان مذهبی شان به این نکاح اکثرا قانع نبوده و در خانه های خود ملا امام و یا روحانی محله را خواسته مجددا عقد نکاح را طبق مذهب خود انجام داده و بنوعی مخالفت خود را با این قانون نشان داده و دوگانگی در قانون را بنمایش می گذارند.
همچنین در مساله وقف که در قانون وضعی موجود شان کسی حق ندارد که به اساس مسایل دینی زمین و یا خانه ای را وقف کند و باید به اساس قانون موجوده وقف صورت گیرد و در این موضوع نیز دوگانگی در قانون را مشاهده کرده می توانید که مردم چون مسلمان اند به اساس اعتقادات مذهبی خود می خواهند وقف انجام دهند که انجام می دهند.

حالا در افغانستان شکایت از این است که چرا مردم و مسوولین به قوانین احترام ندارند و برخود و دیگران قانون را تطبیق نمی کنند؟ که این سوال اساسی است که جواب اساسی لازم دارد بهانه ها را مردم نمی بذیرند و در گذشته ها هم موارد زیادی وجود داشته که فرامین از جانب دولت های وقت صادر گردیده که هرگز محل تطبیق پیدا نکرده است.
در زمان رژیم دموکراتیک خلق افغانستان فرامین زیادی صادر گردید که تا امروز هم محل تطبیق پیدا نکرد مانند فرامین اصلاحات اراضی مهر خانم ها وغیره و سوال اینکه چرا محل تطبیق بیدا نکرده اند بی ریشه بودن این فرامین و قوانین در درون جامعه را نشان می دهد و حتی بعضی از این فرامین بنحوی تعرض به حقوق اساسی بشری تلقی شده حقوقی که کسی حق ندارد به آن تعرض کند.

اگر قانونی خلاف حقوق اساسی بشری ساخته شود مانند لغو ملکیت شخصی یقینا هیچ زما نی امکان تطبیق را بیدا نمی کند از همین جهت هم بود که دیدیم نظام کمونیستی به زباله دان تاریخ سبرده شد. خوشبختانه قوانینی که ما در افغانستان داریم اکثرا ریشه در بین جامعه ما دارد و ایجاب این را می کند تاجهت تثبیت ریشه های آن کار های بیشتری صورت گیرد تا مردم ما بحقوق و مکلفیت های خود آگاه تر شوند و اگر در جامعه در اجرای قوانین تبعیض صورت گیرد قوانین هویت قانونی خود را از دست می دهد و اگر به همه یکسان قانون اجرا نشود مردم دیگر به قانون اعتنایی نخواهند داشت.

در مورد قوانین اساسی کشورها گفته شده که قانون اساسی ام القوانین در یک کشور است و در قوانین اساسی اگر حقوق اساسی انسان ها به رسمیت شناخته نشود و در صدر قوانین قرار نداشته باشند آن قانون اساسی یک نظامنامه داخلی بیشتر چیزی گفته نمی شود و آن جایگاه قانون اساسی را بخود ندارد که خوشبختانه قانون اساسی افغانستان این مزیت ها را همه با خود دارد که در منطقه ما یگانه قانون اساسی است که نمونه و الگواست. مگر مشکل در اجرا و تطبیق خود را هنوز دارد که باید به آن توجه جدی تری شود و مسوولین اجرایی ما چه قوه اجرایی وقوه قضایی و مقننه هر کدام آنها بنوبه خود مسوولیت مشخص خود را دارند تا طوریکه لازم آن است به آن عمل کنند و بهانه جویی ننمایند

والسلام
سید محمد خیر خواه


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   اعتراض علیه قوم گرایی و تعصب
چرا #رهبري_بانك_مركزي فقط مختص يك قوم خاص است؟
سالهاست كه رهبري بانك مركزي افغانستان بدست يك قوم خاص است و در اين نهاد ملي، نه بحث مشاركت قومي مطرح است و نه تقسيم قدرت بصورت فيفتي فيفتي ميان رهبران حكومت وحدت ملي!
#رييس_بانك_پشتون، #معاون_اول_پشتون و #معاون_دوم_هم_پشتون!
آيا اين تركيب و اين گزينش بر كدام مبنا صورت مي گيرد و اين انحصار از كجا ناشي ميشود؟
آيا واقعاً مي شود درين نهاد ملي عدالت و مشاركت را يافت؟

>>>   حق گفتید. از ماست کا برماست. شما یک بار سری به وزارت مالیه بزنید. بانک مرکزی هم یک نمونه دیگر انحصار طبی است. ولی از پشتونها خوشم میایید. با جرات و بی حیایی به پیش می روند. در ادارات خود شان توازن اصل نیست، "تخصص " اصل است. در ادارات دیگران "وحدت" ملی

>>>   كساني كه منافع شان در "نفهميدن" و "نپذيرفتن" نهفته است، محال است كه حقيقتي را -هرچند مبرهن- بفهمند و بپذيرند.
تلاش ها در اين راستا بي نتيجه و بيهوده است.
براي انسان هاي ضعيف، سست عنصر و كم ظرفيت، مصلحت در منفعت، حقيقت در معيشت و عزت در ذلت معنا ميابد و پذيرفتني ست.
آنها همه حقيقت هاي عالم و همه ارزش ها و درستي ها را فداي استحقاق و معاش و وظيفه خويش مي كنند.

>>>   ریشه قانون در افغانستان کجا می ماند، پیش از اینکه ریشه بگیرد قطع میکنند، مردم به بی نظمی عادت و خو گرفته اند، حتی قانون دانان نیز متاثر از بی بند باری شده اند اگر بگوی قانون را تطبیق کن میگوید تنها که من تطبیق کنم چه میشدو اگر راننده از خط سرخ عبور میکند میگوید تنها به یک گل بهار نمیشود و بالاخره یک یک همه بسوی بی قانونی میرویم.

>>>   در تمام قانون های اساسی کشور خواست و اراده مردم کمترین تاثیر را داشته و آنها همیشه به خواست گروه مستبد حاکم ترتیب شده اند۰ مخصوصن قانون اساسی زمان کرزی زیادترین خیانت ها و دستکاری ها و جعل ها و همچنان کوتاهی ها را دربر دارد که همه ما از آنها بخوبی آگاه هستیم۰

>>>   خانه مشترک در صورتی پایدار میباشد که در آن عدالت و انصاف باشد، در آن اضافه خواهی تمامیت خواهی وزورگوئی نباشد، در آن قوم درجه یک و درجه و و سه نباشد۰ در غیر آن، آن خانه مشترک نیست۰ تجزیه کشور در مسیر اوغان و غیر اوغان یگانه نسخه آرامی، عزت، و نجات اقوام غیر اوغان میباشد درین جغرافیه مشترک مگبار که انگلیس و روس بنام اوغانستان در قرن ۱۹ در بقایای خراسان ایجاد کردند۰ بلی، فقط تجزیه در مسیر اوغان و غیر اوغان ره نجات ست و بس۰ جنگ، دوشمنی، و وحشت اوغان ها خامه ندارد و در خونشان و فرهنشگان است؛ اگر هیچ چیزی دیگری نماند یک قبیله اوغان با خیل یا زی دیگر قبیله اوغان میجنگند و وحشت می آفرینند۰ غیر اوغان ها متحد شوید یکبار و برای همیشه خود و اولاده تانرا از شر این بدوی های بیفرهنگ نجات بدهید۰


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است