تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ ۱۳۹۵/۱۲/۳۰ | کد خبر: 130674 | منبع: | پرینت |
بهار 1396 چگونه میتواند برای مردم ما خوشیهایی را به همراه داشته باشد که مردم ما یک عمر در انتظار امدنِ انها نشسته اند؟ بهار نود و سه برای افغانستانيها چگونه میتواند بهاری متفاوت و سالی دیگر باشد در حالی که اب از اب تکان نخورده و گرفتاریها همان و چالشهای همان است.
نقاط گرهخورده و کوری که به تار و پود سرنوشت این مردم بسته است، ایا میتواند با نم نم باران بهاری ازهم باز شده و تصویری دیگرگونه را بازتاب دهد؟
مگر غیر از این است که بهار نود و سه تا دو روز دیگر به سرزمینی پا خواهد نهاد که در ان همهجا بوی تفرقه و ناهماهنگی میدهد. همهجا تضادها قبل از توافقها، و مخالفتها پیش از موافقتها، برجسته شده و به چشم میاید. تلختر انکه روزگاری سخت، روزگاری تهی از همدلی، روزگاری تهی از همه انچه که میتوانست سرنوشت ما را با سرشتی دیگر بسراید، از راه نخواهد رسید؛
چرا که هنوز بر سر خود نوروز در این دیار گفتگو و مشاجره جریان دارد. کسی ان را عید میخواند و کسی ان را تحريم میکند، گروهی از امدنش به پايکوبی و جشن مینشینند و گروهی دیگر تجلیل از ان را خطایی بزرگ میدانند! به راستی صحبت از بهار و نو شدن طبیعت و گفتن اینکه نوروزت مبارک یا سال نو مبارک یا عید شما مبارک، چه تفاوتی میتواند باهم داشته باشد.
تا جاییکه هر کدام علیه دیگری نوشتارهایی بنویسند و برچسبهایی بچسپانند؟! امروز دنیا بزرگتر از ان شده که کسی بخواهد همه را دریابد و کوچکتر از ان شده که کسی، کسی را نشناسد؛ اما تعجباورتر از همه اینکه خردهفرهنگها در تضاد باهم،از ساختن فرهنگی واحد که بتواند نمود و تبارزی از کل و مجموعِ زیباییهايشان باشد، ناتوان شده اند. و درست در میان همین زدوخوردها، قرار است تا چند روز دیگر سال نو را خوشامد بگوییم.
روز از نو و روزی از نو، بیشتر برای هر لحظه و ساعت این مردم رقم خورده است تا روزی دیگر و نوروزی دیگر.
در قدم اول برای خوشیهايما باید بهانهای وجود داشته باشد. ایا فقط زیبا و نو شدن طبیعت و سبز شدن و شاداب شدن چهره فرسوده و تکیده و زیر برف له شده طبیعت، میتواند دلیلی برای رویش دوباره لبخندهای بیوهزنان و یتیما این سرزمین باشد؟! ایا بهار نود و سه، خبری خوشتر از عیدها و نوروزهای دیگر برای مردم ما دارد؟
لبخند بهانه نمیخواهد، اما دل را وادار کردن به خندیدن، بهانه میخواهد که کمتر کسی در این سرزمین این بهانه را دارد و اگر دارد، دوست ندارد که آن را با دیگری تقسیم کند.
امروز چند نفر از ما حاضریم شاديهايما را با دیگری تقسیم کنیم؟ ایا غیر از این است که لبخندهايما مثل داراییهايما، انحصاری شده است؟ ایا غیر از این است که بهار سال نود و سه در شرایطی شهروندان ما را درمییابد که کمترین اثری از نیکبختی و خوشبختی در میان انها، غنیمتی شده است که برای ربودنِ ان، از تکه تکه کردن و یورش بردن به سوی ان، کسی دریغ نمیکند؟
چه کسی از لگدمالشدهها و در راه ماندهها و زیرپا افتادهها خبری میگیرد؟ ایا در خود اندیشه ای و اراده ای برای نو کردن همه زنگارها و کهنهتفکراتی که تو را از برادر خواندنِ همميهنت منع ميكند، سراغ داری؟ اگر قرار است که همه ما در هما حالتی که سال پار بودیم، بمایم و در مردابها و رکودهای فکری و اندیشه ایِ خود غرق باشیم و از نوک بینیِ خود بالاتر را نخواهیم ببینيم، گفتن اینکه سال نو مبارک، ایا چیزی جز دهنکجی به خود در ایینه تمامنمای وجدانیما نخواهد بود؟!
آيا برای داشتن سالی پربار، فقط زمین و بذر خوب و اب نیاز است؟! ایا معنای سال پربار، فقط پربودن شکم و پربارتر شدن حساب بانکی و ذخایر گدامهايما است؟ و یا اینکه پرباری، ثمرمندی و بهرهوری ای را نیازمند است که معنویت، گمشده ان است؟
خوب است پیش از اینکه سال تحویل شود، پیش از اینکه حساب کارکردهای سال 95 ما بسته شود، نیمنگاهی به انچه کرده ایم و انچه باید میکردیم و هیچ متوجه ان نبوده ایم، بیاندازیم تا با خود حساب کنیم که چهقدر از حسابِ عشق و احساس و معصومیتِ خود برای پرکردن شکم و پربارتر نمودن حساب بانکیما، هزینه کرده ایم. بنگریم و با خود بیاندیشیم که موجودیِ عشق و احساس و معنویت و معصومیت ما چهقدر است و یا چهقدر باقی ماده است.
به راستی تهماده حساب ما چند است و تا چند صباح دیگر میتواند ما را شهروندی معقول و محترم و موفق جلوه دهد؟ اگر در ارگ یا در وزارتخانهها هستیم و یا در خانه ملت بر چوکیهای راحتی تکیه زده ایم، سال نو را به چه اراده ای اغاز خواهیم کرد؟
ریشه تعصبات و جهل و کجفهمیها را در بهار کدام سال باید از ریشه کند تا سرزمین ما و مردم ما که بدون شک لایق زندهگی بهتری هستند، بتوانند به افغانستاني بودن خود افتخار کنند. شاید بگوییم امروز هم به افغانستاني بودن خود مفتخریم. اما خوب در ایینه نگاه کن و بعد با صداقت بگو ایا میخواهی سال پار یک بار دیگر در بهار امسال تکرار شود؟ ایا کمبودها و نواقصی که هست را نمیبینی؟
امروز زنان ما در ارزوی بهدست اوردن جایگاه اسلامی و انسانی خویش اند؛ کودکان ما چشم به راه حمایتی هستند که بتوانند در سایه ان، اینده ای غیر از جنگ و درگیری را شاهد باشند و ریشسفیدان ما ارزویی غیر از به تصویر کشیده شدن ارماهای جوانیشان دارند؛ هما ارمای که داشتن افغانستانی ازاد و اباد و مستقل بوده؟
حال به چه جراتی میخواهیم به شهروندان خود بگوییم: سال نو مبارک، در حالی که هنوز پروندههای زیادی از خیانتها و جنایتهای داخلی و خارجی بر روی میز شهروندان ما انباشته شده است.
اما با همه این رنجها و مصيبتها، طبیعت بیتوجه به همه دردهايی که تا به استخوان رسیده است، زیباتر از همیشه دلبری میکند و با هر عشوه و طنازیاش، مهربانانه در گوش تک تک شهروندان ما نجوا میکند که سال نو مبارک و این فرصتیست برای تولدی دوباره و اراده ای دیگر برای بهتر زیستن و بهتر مردن.
حسینی
>>> سلام
باعث افتخار است که عرض شادباش و تبریک اینجانب،زودتر از بهار طبيعت خدمت بینندگان گرامی شرفیاب شود.
نامتان در اندیشه و مهرتان همیشه در قلب ماست. در واپسين روزهاي پاياني سالجاري از خداوند اميد و توفيق همراه باصلابت و سلامتي براي شما بینندگان عزیز و گرامی خواستارم.
سال نو پیشاپیش برشما بینندگان عزیز و کارمندان گرامی شبکه اطلاع رسانی و خانواده محترمتان را شاد باش می گویم.
حبیب الله یوسف زی
>>> Shafiqullah Shafiq
استقبال حکیم سنائی و مولوی بلخی از نوروز!
حالا پرسش اینجا است، آیا میزان فهم دینی این تازه به دوران رسیدهگیها بیشتر از حکیم سنایی، مولانا بلخی و سایر اهل معرفت اسلامی است؟
نه همه میدانیم که مولوی شدن و سنایی شدن کار آسانی نیست. ولی بایست اذعان کرد، ما در رقابت میان اعراب و ایران، آگاه و ناخودآگاه به نفع اعراب وهابی شرکت میکنیم و با روایتهای تندروانه از دین بسترهای اجتماعی را برای تفکر طالبانی و داعشی هموار میسازیم که آنها بیایند، هم به فرق ما بکوبند وهم بهصورت فرهنگ و تاریخ ما.
گرنه دین خداوند رحیم و رحمان چرا اینقدر نا مهربان شود که از خوشیهای آدمیان انتقام بگیرد، و با جشنوارهی که منشاء طبیعی دارد و پیش از ظهور و بعد از ظهور اسلام در منطقهی ما بزرگداشت شده است، و اکنون گرامیداشت آن بهعنوان روز اول سال، جشن طبیعت و یک ارزش تاریخی و جهانی هیچ صدمهی به ایمان ما نمیزند، ما همه مسلمانیم!
مفهوم این سخن را تنها مغزهای درک میتواند که حاضر نیستند سرباز رضا کار برای پروژه طالبانی و داعشی شوند.
حضرت حکیم سنایی غزنوی
با تابش زلف و رخت ای ماه دل افروز
از شام تو قدر آید از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
و ز تابش روی تو برآید دو شب از روز
حضرت مولانای بلخ
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
حضرت سعدی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
حضرت حافظ
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
نوروز تان خجسته و گرامی باد، هموطن عزیز!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است