جرم اش این بود که اسرار هویدا می کرد
 
تاریخ انتشار:   ۲۲:۱۶    ۱۳۹۶/۲/۱۸ کد خبر: 132823 منبع: پرینت

ما صدای گلوله های را که به سوی کهزاد در برابر خانه اش در شهر پلخمری آتش شد، نشنیدیم، اما آوازه ی این رویداد درد ناک در همه پیچید.
چشم های گریستند و سینه هایی سوختند. تروریستان به زندگی او پایان دادند.

شاید به گفته ی حافظ: جرم اش این بود که اسرار هویدا می کرد! و آب اش با آب تیره ی سینه اندیشان اهرمن خوی به یک جوی نمی رفت.

چه فکر می کنید آیا دور تازه ای ترور انسان های دیگر اندیش آغاز یافته است. فکر می کنم هر چند یک فکر زجر دهنده است که ترور کهزاد یک فرجام نیست، یک آغاز است. زنگ خطری است که به صدا در آمد. بوی توطیه های بزرگی شنیده می شود.

چه معلوم که گلوله های دوزخیان روی زمین دیگر سینه چند روشنفکر، خبرنگار، شاعر، نویسنده و اهل سیاست را سوراخ نخواهد کرد. بعد ما دست زیر الاشه بنشینیم و با صدای گوسفندی، تکرار کنیم:
گوسفندی ببرد گرگ مزور همه روز
گوسفندان دیگر خیره بر او می نگرند!

و گرگ های هار و سیاه خوردن همه گوسفندان را جشن گیرند و فراز کوهستان های تاریک زوزه پیروزی بکشند!

پرتو "نادری"


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
کهزاد
نظرات بینندگان:

>>>   ما هر روز و هر دقیقه و هر ثانیه شاهد قتل کشتار و خونریزی هستیم. ما همیشه صدای نعره مادران و پدران را که در سوگ فرزندان شان اشک میریزد با قلب و تمام وجود میشنویم. ما میبینیم که والدین چسان به زانو نشسته و از ته دل در سوگ فرزندان اشک میریزد. ما صدای طفلان که با گفتن پدر پدر کوچه ها را با پای برهنه سر میکند میشنویم ما زنان را که در فکر سیر شدن شکم فرزندان یتیم شان روزها تلاش میکنند و شب ها تا صبح زانوی غم در بغل میگیرد میبینیم ما صدای نعره جوانان خود درا که از سنگر های نبرد به خاطر حفظ دولت و ملت جان میدهد میشنویم که چسان با شور و شوق نشاط الله اکبر سر داده و از فرزند و خانواده خود بدور شجاعانه میرزمند میشنویم ما روز ها دست به بارگاه عزت تعالی بلند نموده و میگریم که خداوندا هر آنکس که در قتل جوانان ما دست دارند دست های شان را قطع نموده و آبروی شان را بریزان چنان بی عزت شان بگردان که خاک هم بخود جای ندهد و نام شان در تاریخ بشریت سیاه و تاریک درج گردد.ما هر روز شاهد پاشیدن خون های جوانان این سرزمین در روی جاده ها هستیم ما زنان بیوه را گاه و بیگاه در پس دروازه ها با قامت های راست استاده و در جستجوی کار های طاقت فرسا است میبینیم تا دست گدایی دراز نکند. ما هر ثانیه با اطفال که نصف تنش از فقر لوچ است مواچه میشویم چه درد آور است وقتی میبینیم که قاتلین در یک نمایش خونین خود ملیون ها افغانی را مصارف یاوه گویی ها میکند چقدر سنگین و رنگین میبود وقتی گلبدین میگفت تمام پول های که برای استقبال از من اختصاص داده شده برای مردم فقیر تقسیم گردد. و میگفت که برای آمدن در خانه خویش تنها سرور و شادمانی ارامش مردم اش است همین که اطفالان با شکم سیر یک روز را سپری نماید برای من آرامش میدهد چقدر زیبا بود وقتی گلبدین برای کسانیکه تفنگ به دوش داشت میگفت تفنگ ها را از شانه های خود پاین بیاورید تا از عذاب که خداوند به خاطر کشتار های دسته جمعی مردم کابل برایم داده رهایی یابم. چقدر خوب بود که به تمام مردم افغانستان سر خم میکرد و میگفت سخت پشیمان است و میگفت که هیچ ثمره از این قتل بدست نگرفته و میگفت که سالها زندگی در پس دیوار های بیگانگان برایش چقدر عذاب داده چقدر خوب بود که برای مردم افغانستان میگفت که چقدر دوری از شما برایم زجر دهنده بود چقدر خوب بود که میگفت اندیشه کثرت زدایی و قبیله گرایی اندیشه مملو از فقر و جها لت است و این پدیده آزمایش شده چندین ساله دگر آزمایش نیاز ندارد و تکرارش جرم نا بخشودنی است ای کاش میگفت برادران و خواهران من فرزند این مرز و بوم هستم این گردن من واین هم شمشیر شما هیچ کس شمشیر بدست نداشت و مانند گلبدین تفنگ بدوش که حمله میکرد و گلبدین را به قتل میرساند اما نشان دهنده یک اندیشه صلح گرایی و انسان گرایی میشد مردم سکوت میکرد و جرات نمیکرد که تا پس دروازه ها عکس های فرزندان شان را حمل میکرد و شعار سر میداد. داغ والدین که فرزندان شان به واسطه گلبدین به شهادت رسیده از نو آغاز شد و این جشن پر خروش و پر مصارف درد و عقده داغداران را چند برابر کرد مردم این سرزمین با همین عقده به گلبدین مینگرد هیچ والدین فرزند خون آلود خود را فراموش نمیکند و نخواهد کرد تا اینکه انتقام نگیرد. آیا ما در قانون اساسی خود چنین مصارف گزاف را به خاطر چنین مراسم ها داریم؟ نخیر این پول از کجا شد ؟ چه در آمد دارد گلبدین؟ فعلا مصارف این تعداد افراد تفنگ بدوش را که میدهد ؟ آی این یک حق تلفی آشکار نیست ؟ آیا این یک جفای بزرگ در خق ملت نیست عدالت در اسلام تقسیم ثروت به شکل مساویانه است آیا درست نیست این حرف؟ پس امیر از کدام اسلامی حرف و دم میزند که 90٪ فرزندان این خاک زیر خط فقر زندگی میکند و این شخص صد ها تفنگ بدوش را در پس دروازه هایش خرچ و مصارف میدهد ؟ آیا این یک قدرت موازی با دولت نیست این هم یک شکل از دولت سهامی گفته نمیشود که گلبدین در ظاهر با این سیستم مخالفت دارد و در باطن خودش عملی انجام میدهد ؟ آیا منحرف کردن صد ها جوان و استاده آنها بخاطر لقمه نان در پس دروازه گلبدین جفای بزرگ به سرمایه معنوی ملت نسیت ؟ انسان ستیزی بشمار نمی آید؟ ساختن یک دروازه بی معنی در راه عمومی مردم چه معنی دارد ؟ آیا این شهر تنها برای دروازه ساختن اراکین دولتی است ؟ مردم باید همیشه تنها رای دهد و بدست های خود قاتل خویش گردد؟
به تمام کسانی که مردم ازاری کرده اند و میکنند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است