از حکومت کرزی تا غنی، برتری خواهی قومی در تار و پود برنامه های دولتی وجود داشته است، از برنامه های سیاسی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی، اما سیاستمداران آن را عریان و بی پرده مطرح نکردند و به جایش شعار وحدت ملی سر دادند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ ۱۳۹۶/۲/۲۳ | کد خبر: 133016 | منبع: | پرینت |
روی کار آمدن گلبدین حکمتیار بر روی صحنه، کم کم پرده از باور غالب نخبه های سیاسی پشتون افغانستان بر می دارد. باوری که بر برتری جویی قومی استوار است و ادبیات فاشیستی را با خود حمل می کند.
این ادبیات، هرچند پس از ایجاد افغانستان کنونی همواره بر فضا حاکم بوده و جنایات فراوانی را خلق کرده است، اما در سال های بعد از سقوط طالبان و ایجاد دولت جدید، مسکوت گذاشته شد.
با آنکه این نگاه کماکان در زیر پوست سیاست های خورد و کلان افغانستان نفس می کشید، اما بر آن زیرکانه روپوش رنگین و کاذب «وحدت ملی» زدند.
از حکومت کرزی تا غنی، برتری خواهی قومی در تار و پود برنامه های دولتی وجود داشته است، از برنامه های سیاسی گرفته تا اقتصادی و فرهنگی، اما سیاستمداران آن را عریان و بی پرده مطرح نکردند و به جایش شعار وحدت ملی سر دادند.
حالا با آمدن حکمتیار بر صحنه سیاسی، این روپوش در حال برچیده شدن است. حکمتیار در جریان روزهای انگشت شماری که از ورودش به کابل می گذرد، حداقل سه بار از اینکه پشتون ها در افغانستان اکثریت هستند و باید دسترسی بیشتری به منابع قدرت داشته باشند، حرف زده است.
آخرین مورد را در گزارش تلویزیون شمشاد از دیدار او با شماری از نمایندگان مجلس شنیدم؛ جایی که یکی دو نفر از نمایندگان مجلس نیز (در همان حدی که در گزارش بازتاب یافت) از اکثریت بودن پشتون ها حرف می زنند و ابراز امیدواری می کنند که حضور حکمتیار باعث شود پشتون ها به حق شان برسند.
جدای از آنکه هیچ آمار معتبر و رسمی درصد اقوام ساکن در افغانستان را تثبیت نکرده است تا بر مبنای آن کسی ادعای اکثریت و اقلیت داشته باشد، نفس اینکه عده زیادی از چهره های سیاسی و گروه های مردمی به دور آدمی از جنس حکمتیار حلقه می زنند، آدمی که رفتارهای سیاسی اش هرگز از طرح ادبیات کریه و زشت فاشیستی فراتر نرفته است، پرده از واقعیت وحشتناک جامعه افغانستان برمی دارد.
گلبدین و نزدیکان او، هنوز معیار کرامت انسان ها را بر اکثریت و اقلیت بودن شان می سنجند؛ هنوز ذهنیت حذفی دارند و حاضر نیستند در برابر جهان نو و ارزش های نوینی که دنیای ما به سمتش روان است، کوچکترین انعطاف پذیری از خود نشان بدهند. جمع شدن به دور حکمتیار، در حقیقت تبارز دادن باورهایشان و مهر تایید گذاشتن بر سیاست های حکمتیار است.
این حلقه، به حدی در لجن غرق اند که از یاد برده اند در جهانی که قرار داریم، ارایه خدمات به مردم، نه بر پایه قوم و تبار که بر پایه میزان نیازمندی آنها سنجیده می شود. دولت های پاسخگو مکلف هستند که اول تر از هر کس دیگری، به نیازمندترین ها رسیدگی کنند. در افغانستان، مناطقی وجود دارد که شش ماه تمام راه های آن به دلیل برف باری مسدود می شود و مردم با قحطی دست و گریبان می شوند.
مناطقی وجود دارد که مردم از شدت فقر، علف می خورند؛ مناطقی وجود دارد که دسترسی به دارو و درمان و آب پاک و غذا و سرپناه و مکتب، نزدیک به صفر است. در چنین شرایطی و در چنین کشوری، آدم باید به چه اندازه در لجن سقوط کرده باشد که اکثریت قومی (آن هم اکثریت دروغ و کاذب) را معیاری برای دسترسی به منابع قرار بدهد؟
سوگمندانه اما، نظام در افغانستان به همین پیمانه در لجن غرق شده است. اگر برتری جویی قومی حکمتیار، حرف دل اکثریت سیاستمداران و دولتمداران افغانستان نیست، چرا در برابر حرف های او این همه سکوت کرده اند؟
اشرف غنی، با آن شعار انتخاباتیِ «هیچ افغان از افغان دیگری کمتر و بیشتر نیست»، نباید در برابر سخنان فاشیستی حکمتیار موضعگیری کند؟ ریاست اجرایی، پارلمان، احزاب سیاسی و… نباید نسبت به این موضع گیری ها اعتراض کنند؟ وقتی پای سخنرانی حکمتیار می نشینند و کف می زنند، آن ترکیب دهان پر کن «وحدت ملی» کجا می رود؟
رامین انوری
>>> بخاطریکه سکوت کردن که حکمتیار به قدرت میرسد مبادا کسانیکه از او بدو رد گفته باز در ان مقام های شان نمانند وباز همان موتر شویی وندافی وصقویی دوبار شروع نشود ترس از ان روز هاست
>>> بخاطریکه موضع گیری های حکمتیار تماه راجع به صلح وامنیت کشور است
ازین لحاظ سکوت اختیارکردیم
اگرفهمیده باشین اطمینان
>>> اولتر از همه بدون شک شما حکمتیار را به رهبران تان مقایسه کردید و به شما معلوم شده که فرق زمین تا آسمان هم از لحاظ علم هم سخنرانی هم سیاست و سیاست ګذاری و هم تقوی وجود دارد. این ګفتن و نوشتن را ما بلد شده ایم.
اګر بیست بار رهبران قومی مثل مسعود ربانی و فهیم و قانونی و عبد الله و محقق و خلیلی و مزاری از قوم صحبت کرده باشد ګناه نباشد چطور یکبار ګفته حکمتیار یا کسی دیګر در حضور حکمتیار ګفتن تعصب شد میتواند؟
این همه علایم وارخطایی است
>>> اكثريت و عقليت ها در افغانستان يك واقيعت هست اين را بايد بذيرفت!!!! و ان عده كه نميتواند اينرا هضم كند انها خود فاشيست هستند!!! افغان ها در افغانستان اكثريت مطلق هستند و با يد عقليت هاى تاجيك، أزبك و هزاره اين را با بيشانى باز قبول كنندند مثلى كه در كذشته بود بايد حق به حق دار خود برسد و همه أقوام برادر وار در ميان خود زندكى كنند!!
>>> حکمتیارتسلیم شد دیگر طالب وجودندارد کم کم جنگ
ختم میشود حمه فسادزیرپای گلبدین است مثل گژدم
است چارطرف خد رانیش مزند دیگر جنگ افغانستان
تمام شده.فقیر
>>> حکمتیار یک ....ن ملی و نوکر باکستان بیش نیست این را به خاطریکه قوم پشتون بسیار قوم گرا است از این... پشتیبانی میکند او با مسعود بزرگ زمین و آسمان فرق دارد کجا رسد یک قهرمان ملی و یک ....پاکستان
بااحترام راسگو از کابل جان
>>> بخاطریکه غیرسکوت دیگرراهی برایتان نمانده
>>> به جز کسانیکه منافع شخصی شان در خطر است دیگر مردم درک سالم دارند که حکمتیار درحضور همه دست دوستی برای تماما جناح هادراز کرده وهمیشه به گفته هایش پابند میباشد تا اینکه دشمنان صلح وادارش بر عکس العمل نکرده اند.
>>> زیراکه غیرسکوت دیگرراهی بشما نمانده
>>> گلبدین باید آبروی دختران خویش را در نزد امریکایها نگهدارد مریم و وجیه سخت کوشیدند تا پدرشان را از فقر فرهنگی بکشد امریکایها هم نخواست که دخترانش تحقیر شوند به خاطر که فرهنگ غرب چنین را تقاضا میکند. فلهذا گلبدین تمام محبوبیت اش را درک کرده دگر هرگز بی جای حرکت نمیکند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است