اشرف غنی، برای پوشانیدن حمله در دل شب بالای خیمه تحصن و له کردن آن با تانک، دست به بازی های نمایشی زده است. یکی از این تیاترهای جالب، "مناظره با شهروند" است که گویا فرخنده نادری دختر سید منصور نادری، مشاور ارشدش، آن را مدیریت کرده است.

عجب روزگاری! فرخنده نادری، این نازدانه کاخ های مجلل خانواده سید منصور نادری که هنوز صدها غلام و کنیز را در اختیار دارد و با مد پاریس لباس می پوشد، اکنون آمده است تا درد و دل شهروندان را بشنود.

اما او در خانواده حتی به شهروند غلام و کنیز خود سلام نمی دهد و با اکراه بالای آنها امر و نهی می کند و پدرش ده ها شهروند روشنفکر را ترور کرده است و خانواده اش امروز همچون شاهان قدیم در بسترهای زربفت می خوابند و متنوع ترین غذاها آنهم در سورت بالا را می خورند و شیک ترین نوشابه های الکلی و غیر الکلی را نوش جان می کنند.

وی شیک ترین لباس های مد روز را بر تن می کند. این کاخ نشینان مفت خوار، از دل سوخته آن شهروند، چه می دانند که روزها روزه بر دهن دارند و شب ها بر دسترخوان غربت، لب نان خشکی هم برای شان میسر نیست.

از درد و دل آن شهروند، نازدانگان ارگ نشین، چه می دانند که لحظه لحظه منتظرند تا شب را به خانه خود به سلامت برسند چون اکنون نه تنها برادران انتحاری گلبدین، حیات شان را تهدید می کنند بلکه ارگ و نازدانه هایش، بطور مستقیم به سینه ای شهروند خود شلیک می کنند.

بازی "مناظره با شهروند" آنهم به مدیریت یک کاخ نشین وابسته به یک خانواده خونخوار به حدی مسخره و مضحک است که طشت رسوایی ارگ را به زمین انداخت. چه مناظره ای؟

عده ای را به گفته فرخنده نادری، در مرکز قدرت جمع نمودند، بعد رییس جمهور یک بیانیه غرا همراه با احساسات ارایه کرد. آنگاه فرخنده جان، چند تعریف و توصیف از شهروند مداری رییس جمهور گفت و مستمعان "پلو خور" هم کف های ممتد زدند، سپس چند سوالی فرمایشی که خاطر نازک ارگ، ترک برندارد، مطرح کردند و از آن حق بنیادین خود در این مرکز دیکتاتوری و سرکوب گر، چیزی گفته نتوانستند.

نامش را گذاشتند "مناظره باشهروند"؛ بهتر بود که گفته می شد، "مزایده با شهروند" برای کف زدن بلند به بیانات و ارشادات رییس جمهور و مشاور نازک نارنجی ارشدش، فرخنده جان نادری. تو خود حدیث مفصل خوان از این مجمل؛

تقوایی

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است