مرتضوی سخنش را از سر ناآگاهی زد و هدفش هم این بود که غنی را از این مخمصه نجات دهد. واقعیت این است که غنی و افراد و گروه های او تا گلو در گنداب تعصب غرق است و جست جست و خیز مرتضوی به جای اینکه غنی را از این چاله بیرون کند آنرا فرو می برد. مرتضوی برای نجات غنی از مقام سخنگوی دولت در مقام 'فیسبوک چلوونکی' برای مخکش سقوط کرد.
جواد ناجی:
آقای مرتضوی دیروز نوشت:
'رفتار اشتباه و ديدگاه يك فرد و يا يك حلقه هرگز نمي‌تواند پيوندي با ديدگاه رهبري حكومت داشته باشد.' منظور مرتضوی از فرد 'مخکش' است و مراد شان از گروه همان حلقه فاشیست که کل مردم را در تنگنا قرار داده است. سوال این است: طرح تصفیه قومی را که مخکش و حلقاتی نزدیک به غنی که از ارگ و اداره امور تا شورای امنیت رهبری و اجرا می کنند ارتباطی به غنی ندارد؟

این نسبت را توضیح می‌دهم:
اول، درست است که مخکش از نظر مسایل حقوقی و حقیقی یک شخصیت مستقل و جدا از غنی است و طبیعی است که باور متفاوت از غنی دارد اما مخکشی که این روزها سر زبان‌ها افتاده مامور غنی، در 'اداره امور ریاست جمهوری' است. مساله فرد بودن مخکش نیست بلکه هشدارها و ترس و هراس ها به این خاطر است که مخکش 'معاون ریاست نظارت و ارزیابی در اداره امور ریاست جمهوری' است. مهمتر از همه اینکه فکر و ایده که مخکش برای اداره امور افغانستان ترتیب داده یک فکر فردی و شخصی نیست بلکه ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با غنی دارد.

دوم، مخکش مثل دیگر افراد که هیچ مسوولیت رسمی و دولتی ندارند و از صبح تا شام گرسنه و پشت کار می گردند هم نیست. مخکش حتا اگر قبول کنیم که در بست اول آنلاین کار می کند بازهم پیشنهاد مقرری اش توسط شخص غنی امضا شده است. چون بست های اول و دوم تا سطوح بالاتر از صلاحیت رییس‌جمهور است که کسی اجازه مقرری افراد در بست های مذکور را ندارد.

سوم، مخکش فراتر از فرد، 'معاون ریاست نظارت و ارزیابی اداره امور ریاست جمهوری' است. حالا این ریاست که مخکش معاون آن است چه کاره است؟
لازم است قبل از ارائه معلومات در مورد این ریاست یک نگاه کلی به ساختار اداری اداره امور بیاندازیم. اداره امور یک رییس کل دارد که صلاحیت و امتیاز و جایکاه مساوی با دیگر اعضای کابینه دارد. اداره اداره امور چهار معاون دارد، سه تا ریاست عمومی و حالا ریاست هایش شاید بیشتر از 30 ریاست شود. اداره امور دفتر اجرایی رییس جمهور است که از نظر تشکیلات و اهمیت بعد از وزارت داخله و دفاع شاید فربه ترین اداره حکومت باشد.

اما ریاست نظارت و ارزیابی:
مسوولیت و لایحه وظایف این ریاست: ریاست نظارت و ارزیابی، مسوولیت پیگیری و اجرای تصامیم کابینه، مسوول پیگیری و نظارت از تطبیق احکام و فرامین رییس جمهور و نیز مسوولیت دارد از چگونگی و مراحل اجرای آن به رییس جمهور گزارش دهد. همچنان این ریاست مسوولیت دارد که سالانه گزارش ها و کارکردهای ادارات دولتی را جمع آوری و در قالب یک کتاب توحید کند. سپس، رییس جمهور این گزارش را تحت عنوان گزارش حکومت به پارلمان ارایه می کند.

چهارم، مخکش معاون این ریاست است. می بینید میزان دوری و نزدیکی آن آنرا با غنی؟ وظیفه و مسوولیت های مخکش نشان می دهد او اگرچه از نظر سلسله مراتب اداری نسبت به دیگر مقام های اداره امور، مقام متوسط به پایین دارد اما در اداره کار می کند که تمام سر سرو کارش با شخص رییس جمهور است. به همین خاطر است که مخکش تصمیم می گیرد کارت ورود به ارگ را چه کسانی دریافت کند و این کارت اعتباری از گردن چه کسانی گرفته شود. در حالیکه منبع صدور کارت ورود به ارگ، ریاست دفتر و پی پی اس است نه مسوولیت ریاست نظارت و ارزیابی.

مرتضوی سخنش را از سر ناآگاهی زد و هدفش هم این بود که غنی را از این مخمصه نجات دهد. واقعیت این است که غنی و افراد و گروه های او تا گلو در گنداب تعصب غرق است و جست جست و خیز مرتضوی به جای اینکه غنی را از این چاله بیرون کند آنرا فرو می برد. مرتضوی برای نجات غنی از مقام سخنگوی دولت در مقام 'فیسبوک چلوونکی' برای مخکش سقوط کرد.

به نظرم معصوم نشان دادن غنی و اینکه او هیچ دخلی در این قضایا ندارد تلاش مذبوحانه است و برجسته کردن ساعات کاری او توسط فیسبوک چلوونکی ها هیچ گره فروبسته که غنی در آن گیر کرده است را باز نمی کند. حکومت باید به واقعیت #مخکش در ادارات دولتی تن دهد و آن را بپذیرد و از مردم عذرخواهی کند. راه مرحم گذاری بر زخم های مردم تنگ کردن عرصه برای #مخکش هاست نه بیرون کردن خانعلی و جولان دادن یک قوم.

>>>   Ameni
اجداد این ها جهل کار وتعصب گراوخودخاوبلاخره قانون گریزبوده ،یک مثال است آب که از سرپرید چی یک نیضه ویابیشتر ازآن

>>>   مرتضوی اسمش سخنگوی است، ایشان درحقیقت توجیه گر کردارهای ارگ است، چون بعض اوقات چنان اعمال غنی ودیگر همدستانش افتضاح است که مرتضوی جای برای سخن گفتن ندارد وفرار را برقرار ترجیح میدهد، ایشان خیلی مظلوم است، چونکه، گوز را دیگران میزند، چارقد نشستنش به گردن او می افتد.
سلیم

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است