جنرال رازق و پیدا و پنهان طالبِ قندهار
رسانه ها با تبلیغات گسترده در تلاش برای نشان دادن چهره ای طالب ستیز از جنرال عبدالرازق است اما در باطن، این نظامی مرموزِ مورد حمایت امریکا به دنبال تبدیل طالب به داعش است و تحقق استراتژی کاخ سفید 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۶    ۱۳۹۶/۷/۱۷ کد خبر: 139746 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، امریکا طی شانزده سال گذشته با حمله و جنگ علیه طالبان هیچ گام مثبتی برای ثبات افغانستان برنداشت و از ابتدا به کشوری که زیر سلطه تاریک افراط گرایان طالب بود به عنوان سرزمین تروریسم و تحقق اهداف می نگریست.

قندهار این ولایت نام آشنای قوم پشتون که مقر حکومت و قدرت نمایی گروه طالبان نیز بود چند سالی با نام جنرال عبدالرازق گره خورده است، نظامی که به اندازه خبر و حاشیه های پیرامون وی از گذشته ای پوشیده در گذشته ای مرموز می باشد.

اینکه چگونه با چنین سنی توانست به درجه جنرالی برسد و به عنوان فرمانده پولیس قندهار از قدرتمند ترین افراد در جنوب کشور شود جای بحث دارد اما نکته قابل تامل روابط پیچیده وی با گروه طالبان و بخصوص وابستگی با امریکاست.

فرمانده پولیس قندهار به تازگی از ایجاد مناطق امنی گفت که بنا به ادعای وی برای نیروهای طالبانی است که دست از جنگ کشیده اند که قبل از این در ولسوالی های دامان، پنجوایی، اسپین بولدک، ژری و شهر قندهار قرار داشت ولی اکنون در تلاش است یک شهرک بزرگ در قندهار ساخته شود.

حال سوال این است، زمانی که هزاران تن از مردم در حمله و خشونت طالبان از سال ها قبل در مناطق دورافتاده و بدون سرپناه و آذوقه رها شده اند و هر روز بر تعداد بی جاشدگان افزده می شود و نه تنها حکومت بلکه هیچ مقامی اعتنایی به چنین زندگی اسفناکی نمی کند چگونه امکانات دولتی و امنیتی خرج نیروهای طالبی می شود که روزها زیر سایه حمایت پولیس قندهار به استراحت می پردازند و شب ها مردم را به خاک و خون می کشاند؟

از سوی دیگر، جنرال عبدالرزاق و حامیان حکومتی و خارجی وی چگونه تضمین می کنند که این نیروهای پشت کرده به طالبان دوباره به این گروه بازنگردد و یا جذب نیروهای داعش نشود؟

تبلیغات گستردهِ رسانه ای برای نشان دادن چهره ای موفق از وی توسط حامیانی هزینه می شود که با پوشاندن آنچه در پنهان رخ می دهد در پی تحقق اهدافی هستند که ریشه در بقای رهبران پشتون دارد و ماندگاری امریکا در کشور.

برای مقام های چون فرمانده پولیس قندهار که به صراحت از ایجاد مکان های امن برای طالبان می گوید تنها گزینه ای مهم، تسهیل کردن استراتژی امریکا در افغانستان و دم زدن از تامین و حفاظت از امنیت مردم تنها فریبی رسانه ای است.

به همان میزان که منتقد بودن کرزی نسبت به سیاست امریکا در افغانستان تنها تبلیغاتی برای پوشاندن حقایق تلخ این سرزمین است، طالب ستیزی جنرال عبدالرازق و حامیان داخلی و خارجی وی نیز به دور از واقعیت می باشد.

کرزی گمنامی که تنها به لطف امریکا توانست سیزده سال قدرتمندترین مقام افغانستان باشد بنا به سیاستمداری و برنامه های پشت پرده تبدیل به منتقد سیاست امریکا در افغانستان شده است که بتواند در زمان معین باردیگر برای تحقق اهداف کاخ سفید وارد قدرت شود.

قندهاری که هم ولایت قوم پشتون است و هم سرزمین موعود و قدرت نمایی طالبان توان به چالش کشیدن گروه طالبان را ندارد و فرمانده پولیس این ولایت نیز بدون روابط نزدیک و پیچیده با سران این گروه نه می تواند در این مقام باقی بماند و نه حتی فرصتی برای زنده ماندن داشته باشد.

جنرال عبدالرازق نزدیک به کرزی آنجا که از استراتژی و سیاست امریکا دفاع می کند به سادگی نشان می دهد که با تکیه به حمایت چه اشخاص و قدرتی توانست یکی از قدرتمندترین افراد قندهار شود و در نهان، مهره ای ارزشمند برای تحقق اهدف واشنگتن در جنوب افغانستان که مهم ترین آن: فراهم کردن زمین های انتقال طالبان به نیروهای داعش است.

قندهار تا زمانی که امریکا و تروریسم در افغانستان حضور داشته باشد بهشت افراط گری است و سرزمین ظهور و قدرت نمایی رهبران پشتون و مقام های چون رازق در حالی که تمامی این ولایت می تواند منطقه امن برای تروریستان باشد چه با نام طالب و چه به عنوان داعش.

کد (18)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جنرال رازق
قندهار
نظرات بینندگان:

>>>   جنرال رازق بیانیه های خود را مطابق سیاست روز میدهد.
اگر ببیند که سیاست روز حمله به طالبان است، چنین میگوید:
او طالبه! په خدای قسم چه تا نه پریژدم!
وقتی که ببیند که سیاست صلح خواهی با طالبان است، چنین میگوید:
مونژ یو منتقه طالبانو ته پریژدو چی هغوی راشی او آرام ژوند مونژ سره تیر کری.

>>>   او از اندیوالان نزدیک حمید لالی است

>>>   یکی از سیاست های استعمار نو امریکا این است بخاطر جای پای ماندن در یک نقط ازتفرقه قومی لسانی مذهبی استفاده میکند چون اغای رزاق از قوم اچکزی است بنا رزاق بهترین سرکوبگر برای سایراقوام نورزی کرزی و سایرززی های دیگراست بدین وسیله این اغا بهترین وسیله تقویه نیروی طالبی داعیشی میباشد و این عمل خیلی خطرناک است زیرا جوانی بااین سن خورد ودانش ناچیز با تفکیک اساسیت های قومی بجای خدمت بقوم ووطن کند بل اتش منازعات قومی شعله ورتر میسازد ودشمن به ارزوهای خودمیرسد.

>>>   عبدالرزاق اچکزی تا سال 2005 نه جنرال بود و نه یک شخص قدرتمند قبیله اچکزی. او از سال 2003 تا 2005 برای گرفتن قدرت و کنترل مواد مخدر و عواید گمرکی به شدت در حال جنگ با جنرال فدا محمد اچگزی بود. جنرال فدا محمد اچگزی در آن زمان از طرف سمیع الله قطره قومندان قوای سرحدی وقت، به عنوان قومندان لوای 123 سرحدی مقرر شده بود. پس از کشته شدن محمد اکرم خاکریز وال، فدا محمد اچگزی بزرگترین حامی اش در قندهار را از دست داد و مجبور شد آنجا را ترک کرده و همه ی قدرت را به رقیب خود عبدالرزاق اچکزی تسلیم کند. پس از آن عبدالرزاق اچکزی کم کم ساحه قدرت و نفوذش در قندهار را گسترش داد و در کوتاه ترین مدت تبدیل به یکی از پادشاهان هیرویین در قندهار شد. رتبه ی او نیز از یک قومندان ساده ی ملیشه به جنرال ارتقا پیدا کرد. اکنون او به نیابت از گل آغا شیرزی یکی از پادشاهان هیرویین در قندهار می باشد
ر

>>>   یک ژورنالیست مشهور امریکایی به اسم متو ایکینز که گزارشهای تحقیقی زیادی در مورد افغانستان نوشته است، چند سال قبل می خواهد به صورت غیر قانونی از کویته وارد افغانستان شود. او با قاچاق بری به اسم اسکندر آشنا می شود که موتر و وسایل بسیار گران بها در اختیار دارد، و ادعا می کند که در هر دور انتقال مواد مخدر از اسپین بولدک به پاکستان بین 125000 تا 250000 دالر به دست می آورد. اسکندر می گوید که برای کارش، به حمایت نیاز دارد، و مهمترین حامی اش هم عبدالرازق، قوماندان پولیس سرحدی افغانستان در اسپین بولدک است. به همین دلیل او در حال پرورش و بزرگ کردن چوچه پلنگی برای هدیه به عبدالرازق است. اسکندر در نزدیکی های مرز افغانستان، برای اطمینان از امنیت متو، او را به فرد گویا کارکشته تری تحویل می دهد، که اسمش عبدالرازق است، در پولیس سرحدی افغانستان در اسپین بولدک، افسر است و از قضا بچه کاکای قوماندن پولیس سرحدی - عبدالرازق خود ما - است. مردم برای تشخیص او از قوماندان عبدالرازق، وی را رازق کوچک صدا می کنند.
عبدلرازق کوچک، در نزدیکی های مرز، موترش را استاد می کند، و یک مرد ریشدار قوی هیکل را سوار موتر می کند. بعد از مدتی، این مرد را جلوی یکی از قلعه های نظامی که قرارگاه پولیس پاکستان است پیاده می کند. بعد عبدالرازق با افتخار به متو می گوید: " من یک قاچاقبر هستم" . خبرنگار از او می پرسد که آیا او نمی ترسد و پولیس پاکستان برایش مشکلی ایجاد نمی کند. رازق کوچک با اشاره به مردی که لحظه ای قبل جلوی آن قلعه از موتر پیاده کرده بود، می گوید: " آن مردم را می بینی؟ او فرمانده ای آن قلعه است. " متو با دقت توضیح می دهد که چگونه، پولیس سرحدی تحت فرمان عبدالرازق تا گلو در فساد بی حد شبکه ای گسترده ای قاچاق مواد مخدر و غیر مخدر غرق است.
در تابستان 2006، طالبان بر نیروهای دولتی در ولسوالی پنجوایی قندهار حمله می کنند. ساکنین ولسوالی پنجوایی را نورزی ها تشکیل می دهند. ولسوال پنجوایی که خود یک اچکزی است، از عبدالرازق و ملیشه ای اچکزی تحت فرمانش، درخواست کمک می کند. نورزی های پنجوایی، با دیدن ملیشه ای قبیله ای رقیب، دست به اسلحه می برند و در اطراف بازار پنجوایی آنها را کمین می کنند. جنگ قومی سختی در می گیرد. سر انجام نورزی ها شکست می خورند، اما با بیرحمی بی حد نیروهای عبدالرازق، از جمله کشتن زنان و اطفال. طالبان با مهارتی که در استفاده از شکاف های قبیلوی دارند، فورا یک نورزی را به عنوان ولسوال شان، تعیین می کنند. بی رحمی ملیشه ای اچکزی و مهارت طالبان باعث می شود که اکثر نورزی های پنجوایی به طالبان بپیوندند. وضعیت در پنجوایی تا آن حد بد می شود که کانادایی ها مجبور می شوند تا نیروهای شان را از اسپین بولدک به پنجوایی منتقل کنند و برای یک مدت طولانی در آنجا بجنگند.
بعد از ترور خان محمد مجاهد به دست یکی از بادیگاردهایش در سال 2011، عبدالرازق قرار بود به قوماندانی امنیه شهر قندهار برسد، اما چون حاضر نبود دست از تسلط بر اسپین بولدک بر دارد، قوماندانی امنیه ای ولایت قندهار را برایش دادند.
قندهار، یکی از ولایت های افغانستان است که ضعف اقتدار نهادهای دولتی و نبود حاکمیت قانون در آن مثال زدنی است. یکی از دلایل مهم آن، وجود مافیای قدرتمندی است که خانواده ای کرزی، هسته ای آن را تشکیل می داد، اما با مرگ احمدولی و حشمت کرزی و نزدیکی پایان دوره ای حامد کرزی، گویا نقش مرکزی این خانواده در آن رو به ضعف می رود. چه کسانی جای این خانواده را پر خواهد کرد؟ برای جواب این سوال، ناچار باید منتظر پایان یافتن داستان انتخابات ماند. اما شکی نیست که عبدالرازق با ملیشه ای قدرتمند اچکزی اش، یکی از بازیگران مهم خواهد بود، و تا وقتی که او و ملیشه ای قومی اش قدرت غیر قابل کنترول داشته باشند، طالبان جای پای محکمی در میان قبایل رقیب خواهند داشت.
راندن قبایل رقیب به دامن طالبان اما تنها خطری نیست که قدرت گسترده ای قهرمانان قبیلوی مثل عبدالرازق، متوجه کشور و مخصوصا قندهار و اطراف آن می کنند.کافی است در نظر بگیرید که بخش مهمی از توانایی مالی طالبان، از شبکه ای گسترده ای قاچاق مواد مخدر به دست می آید، تا بفهمید که آدمهای مثل عبدالرازق که نقش حیاتی در حفظ و گسترش این شبکه بازی می کنند، نه برای اصول بلکه برای پول، قدرت و سلطه بر این شبکه می جنگند. همچنان، قهرمانانی که به زور مردان یک قبیله، قاچاق و چپاول به قدرت می رسند، اساسا " مردان قوی برای اجاره " هستند، و تغییر جهت برای شان نه کار مشکلی است که در خیلی موارد، اجتناب ناپذیر است. قبایل افغانستان، مخصوصا قبایل مرزی برای حفظ قدرت، اجتناب از پامال شدن به دست قبایل رقیب و حفظ سلطه شان بر در آمد مرزها، به سادگی می توانند تغییر جهت بدهند. مثالهای فراوانی از این تغییر جهت دادنهای مصلحتی وجود دارد.
یکی از این نمونه ها کسی است به اسم عبدالوحید، مشهور به ریس باغرانی از شمال هلمند. ایشان رهبری یک ملیشه ای قدرتمند متعلق به شاخه ای خلوزی علیزی های ابدالی را سالها قبل به عهده داشت. ایشان برای سالیان سال مربوط جمعیت اسلامی افغانستان بودند، و به آن وفادار بودند. یکی از چند جمعیتی قدرتمند در جنوب کشور. در سال 1995، موقعی که نیروهای جمعیت اسلامی به رهبری اسماعیل خان در 120 کیلومتری قندهار در گرشک با طالبان می جنگیدند، ناگهان عبدالوحید تغییر جهت داد، و به نیروهای تازه نفس و کار آزموده اش دستور حمله به نیروهای جمعیت اسلامی را صادر کرد. این نیروها در کنار نیروهای طالبان توانستند، ضربه ای سخت و ویرانگری بر نیروهای جمعیت اسلامی وارد کنند، و زمینه ای سقوط هرات و بخش های دیگر کشور به دست طالبان را فراهم کردند. نیروهای او بعدا در شمال افغانستان برای طالبان جنگید، و خودش به یکی از نزدیکان مورد اعتماد ملا محمد عمر تبدیل شد. همین آدم در سال 2005 به دولت پیوست و به یکی از حامیان آبادی وطن و دموکرسی تبدیل شد. آیا ضمانتی وجود دارد که با کم شدن کمک های بین المللی و محدود شدن حضور نیروهای خارجی و قدرت دولت مرکزی، ملیشه های نظیر ملیشه ای اچکزی و مردان قدرتمند قبیلوی همچون عبدالرازق به دولت وفادار بمانند، خود به بلایی تبدیل نشوند و یا مستقیما با دشمن و ای اس ای یکجا نشوند

>>>   چرا بودن امریکا را با طالب گره میزنید؟
امریکا بعد از 2001 آمد در حالیکه 5 سال از حکومت طالب میگذشت و حدود ده سالازموجودیتش. با رفتن امریکا هم طالب سر جایش است چون طالب ابزار دست پاکستان است وگاهی برای روس گاهی برای ایران و گاهی هم غرب وامریکا بخش های از طالبان راکرایه میگیرندمگردلال اصلی پاکستان است.
با پاکستان باید یک طرفه کنیم و مهمتر از آن هم اولباخود باید جور بیاییم تا دشمن از مبان خود ما نتواند نوکر استخدام کند.

>>>   چرا بودن امریکا را با طالب گره میزنید؟
امریکا بعد از 2001 آمد در حالیکه 5 سال از حکومت طالب میگذشت و حدود ده سالازموجودیتش. با رفتن امریکا هم طالب سر جایش است چون طالب ابزار دست پاکستان است وگاهی برای روس گاهی برای ایران و گاهی هم غرب وامریکا بخش های از طالبان راکرایه میگیرندمگردلال اصلی پاکستان است.
با پاکستان باید یک طرفه کنیم و مهمتر از آن هم اولباخود باید جور بیاییم تا دشمن از مبان خود ما نتواند نوکر استخدام کند.

>>>   حامد کرزی که توسط امریکایی ها در سال 2001 به زمام داری رسید و سیزده سال به کمک نظامی و مالی امریکا ریاست دولت در افغانستان را به دوش داشت، می گوید که امریکا عامل تقویت تروریزم و افراط گرایی در افغانستان و منطقه است. او ادعا می کند که داعش را امریکا بوجود آورد و امریکایی ها با هلیکوپتر های خود در افغانستان آن ها را اکمال می کنند.
حکومت کرزی یکی از فاسد ترین حکومت های روی زمین بود. در حکومت کرزی حتی تحویل دار و مامورین لوژستیک و خریداری در وزارت های داخله، دفاع، شاروالی، امنیت به ملیونر تبدیل شدند، چه رسد به وزیر، معین، رئیس و جنرال در این نهاد ها. نهاد های عدلی و قضایی دوران حکومت او نهادهای رشوت و بی عدالتی بودند. ادارات گمرک و ترانسپورت دوران حکومت او، ادارات غارت و چپاول بودند. در حکومت او ده ها هزار شاگرد خیالی در وزارت معارف، ده ها هزار عسکر خیالی در وزارت دفاع و داخله وجود داشت که صد ها ملیون دالر مورد غارت و چپاول تقلب کاران و دزدان قرار گرفت. هیچ وزیر و معین و رئیس و هیچ ادارۀ بدون فساد در حکومت کرزی وجود نداشت. کرزی اردوی افغانستان را با تقسیم بندی قومی بگونۀ غیر ملی پایه گزاری کرد. او افزون بر این همه فساد در حکومت خود، موجب تقویت طالب و تروریزم شد. حالا این همه مداری گری و عوام فریبی که آن هم بصورت غیر مستند و غیر منطقی برای فریب اذهان عامه سخن می گوید، خبط ها و سیاه کاری های او را نمی پوشاند.
کرزی که به دروغ و ریاکاری می خواهد تا امریکا هند را بر افغانستان وکیل و وصی معرفی نکند که افغانستان به ساحۀ رسمی منازعه و خصومت هند و پاکستان تبدیل می شود، خودش با ادعای ارضی بر پاکستان و عدم پذیرش مرزدیورند عامل خصومت پاکستان در افغانستان است. وقتی کرزی و جمعی دیگر مانند او تمامیت ارضی و حاکمیت ملی پاکستان را نمی پذیرند و به تجزیۀ پاکستان فکر می کنند و منتنظر زمان اند، این فرافکنی او، دروغ و ریاکارانه است.
محمد اكرام انديشمند

>>>   یک فورمول بسیار ساده برای رسیدن به این قلعه های قدرت و ثروت و قدرت وجود دارد وآن فورمول:
نترسیدن از خدا و نشرمیدن از مردم است.

>>>   سخنان دلچسب حکمتیار!
==============
* از جمله ۴ ملیون مهاجر بیش از ۹۸ درصد آن پشتون ها اند...
* تمام جنگ ها در مناطق پشتون ها جریان دارد...
+ + +
نسل جوان کشور بیدار شوید:
جنگ بر سر لحاف ملانصرالدین است، شعار از «اسلامیت» و عمل از «افغانیت»...
همان تیوری غنی: متعادل سازی در زندان ها و بمباران ها...


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است