پروژه توسعه؛ امپریالیزم امریکا
در تمام کشورهایی که امریکا وارد شده وضعیت شان بدتر از قبل شده و کوچک ترین گامی در عرصه توسعه این کشورها برداشته نشده است. فقر، ناامنی، فحشا و صدها بحران دیگر در نتیجه ورود امریکا به کشورها و تطبیق پروگرام توسعه ی آن به وجود آمده است 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۳۵    ۱۳۹۶/۸/۸ کد خبر: 140786 منبع: پرینت

گفتمان توسعه در جهان، درست بعد از جنگ جهانی دوم توسط امریکا مطرح گردید. هنری ترومن رییس‌جمهور وقت امریکا در یک سخنرانی از توسعه ی امریکا سخن راند و گفت که تجارب توسعه و علم تولید شده در امریکا بعد از خاموش شدن آتش جنگ جهانی دوم باید به کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه عرضه شود تا از آن در فرایند توسعه ای شان استفاده نمایند.

تقسیم بندی کشورها به توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته توسط هنری ترومن در سخنرانی اش مطرح گردید که تمام کشورهای جهان یک شبه، تبدیل به یکی از این سه نوع کشور گردیدند. عرضه ی دانش و توسعه به کشورهای توسعه نیافته در سیاست خارجی امریکا جای داده شد و امریکا هم رسالتمند رساندن علم و دانش به این کشورها گردید. امریکا می خواست سهمی در توسعه ی کشورهای توسعه نیافته داشته باشد، بدین ملحوظ مداخله در کشورهای دیگر و بالآخره اشغال آن ها در سیاست خارجی امریکا جای گرفت.

اما این یک روی قضیه است، روی دیگر آن بس مهیب و خطرناک به نظر می رسد. امریکا در ظاهر آغاز به طرح گفتمان توسعه کرد و با این سلاح برنده هدف اشغال کشورهای دیگر را در سر می پروراند و هر مانعی که در مقابل این رسالتش قرار می گرفت، با تمام توان، کوشش به ازبین بردن آن می کرد؛ هرچند مردم کشور با این هدف پروژه مخالفت می‌کردند. جنگ های زیادی درین روند درگرفت که کشورهای زیادی را تباه و انسان های بی گناه زیادی را از بین برد. از جنگ ویتنام که مدت بیست سال به طول انجامید و خون های زیادی در آن ریخته شد، شروع تا به جنگ افغانستان، عراق، سوریه، یمن وغیره.

پروژه ی توسعه بهانه ای بود، برای رسیدن امریکا به اهداف امپریالستی اش که در واقع به اهدافش رسیده و پروژه ی توسعه هم به نفع امریکا به حیاتش ادامه می دهد. امریکا اکنون در کشورهای زیادی با الگوی توسعه اش، توأم با ارزش های لیبرال وارد شده و بشارت توسعه را به آن ها می دهد.
در بیشتر کشورهایی که امروزه امریکا به بهانه ی مبارزه با عوامل ضدتوسعه وارد آن ها شده است، کشورهای مسلمان نشین اند که در مناطق خاورمیانه، آسیای جنوبی و افریقا موقعیت دارند؛ چون درین مناطق منابع سرشار طبیعی وجود دارند که دسترسی به آن ها هدف اصلی امریکا می باشد. برای اثبات این ادعاء می توان وضعیت کشورهایی را که امریکا مدت زیادی در آن ها حضور داشته بررسی کرد.

افغانستان کشوری است که امریکا به بهانه مبارزه با تروریزم، با الگوی توسعه وارد آن شد که بیش از یک و نیم دهه از حضور آن در افغانستان می گذرد. در این مدت فجایع انسانی زیادی درین کشور به وقوع پیوسته و خون های زیادی ریخته شده است و روز به روز اوضاع امنیتی و سیاسی این کشور وخیم تر می شود.
هزاران انسان بی گناه در افغانستان کشته شده اند؛ طور مثال: در سال ۲۰۱۷م روزانه در حدود بیست تن از نیروهای امنیتی این کشور قربانی اهداف امریکا می شوند. یک طرف جنگ افغانستان امریکا و دولت افغانستان که ارادت خاصی به امریکا دارد و طرف دیگر گروهای هستند که نظر به دلایل فراوان آبشخور امریکا را دارند.
جنگ افغانستان، جنگ فرسایشی است که قربانیان آن به غیر از مردم مسلمان افغانستان کسی نبوده و برآیند آن پیروزی امریکا خواهد بود.

سوریه و عراق از جمله کشورهای هستند که قبل از حضور نظامی امریکا در آن ها، کارهای زیربنایی زیادی انجام شده بود و از جمله ی کشورهای بودند که توانایی ایستادن سرپای خود را داشتند؛ اما بعد از ورود امریکا همه ی زیربناها از بین رفته و ناامنی فزاینده ای در آن ها به وجود آمد که هر روز بدتر از قبل می شود. از طرف دیگر، منابع این کشورها روزانه وارد بازارهای اروپایی شده و به نفع امریکا معامله می‌گردد.

در تمام کشورهایی که امریکا وارد شده و با خود الگوی توسعه را هم آورده، وضعیت شان بدتر از قبل شده و کوچک ترین گامی در عرصه توسعه این کشورها برداشته نشده است. فقر، ناامنی، فحشاء و صدها بحران دیگر در نتیجه ورود امریکا به کشورها و تطبیق پروگرام توسعه ی آن به وجود آمده است.
طوری که در بالا ذکر شد، بیشتر کشورهای اسلامی قربانی اهداف امپریالیستی امریکا شده و فریب پروژه ی توسعه را خورده اند.
در تمام کشورهای اسلامی ارزش های شان زیر پا شده و زنده گی آرام با آن ها خداحافظی کرده است؛ اما متأسفانه حکام مسلمانان هنوز فریفته پلان های امریکا بوده و و بی قید و شرط از آن پیروی می کنند. پس بر تمام مسلمانان است که دشمن خود را شناخته و با قوت تمام در مقابل اهداف آن بایستند.
در مقابل افکار و پلان هایی که مانند زهر وارد اذهان مسلمانان گردیده ایستاد شده و نگذارند که مرام های غیرانسانی در بین شان تطبیق گردد.

نویسنده: تمیم افشار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
آمریکا
امپریالیزم
نظرات بینندگان:

>>>   ما 55 سال قبل مفهوم " امپریالیسم امریکا و مزدوران شان ، اخوانیها،" را شامل ادبیات انقلابی افغانستان کردیم.
حال حقانیت نظریات ما را بچشم سر ببینید.

>>>   دنیا فعلی ما توسط سرمایه رهبری میشود و این سرمایه عبارت از سرمایه همه کشور های جهان است و توسط تجارت آزاد بین تمام کشور ها، سبب تولید محصولات صنعتی و زراعتی و خدمات در تمام جهان میشود و یک اندازه این سرمایه ها در بخش تحقیقات علمی سرمایه گذاری میشوند که در اثر پیشرفت علم و تخنیک و تکنالوژی، محصولات صنعتی و زراعتی و خدمات بیشتر و با کیفیت تر تولید و عرضه میشوند و در نتیجه سرمایه زیاد تر انباشته میشود و پول زیاد تر چاپ و عرضه میشود و انفلاسیون را به درجه های مختلف در کشور های مختلف ،نظر به توانایی اقتصادی شان و همچنان نظر به سیاست پولی شان، بمیان می آورند.
این سیاست بعد از ختم دوره شکار چی بودن انسانها حدود ده هزار سال قبل و مسکن گزین شدن آنها در یک منطقه و روی آوردن به زراعت و دامداری و تولید زراعتی و مالداری و تبادله اجناس شان با یکدیگر، تا تولید پول فلزی که همانا طلا و نقره بود، تا تولید پول اسکناس و شرکت های سهامی و تجارتی و کنسرواتیوم های بین المللی، تا امروز ادامه دارد.
در ظرف این ده هزار سال امپراتوری ها بمیان آمده اند و جنگ های بزرگ صورت گرفته است و امپراتوری ها شکست خوردند و از بین رفتند و جایشان را به امپراتوری های بزرگ دیگر دادند و کشور ها تشکیل شدند و تقسیم شدند و منحل شدند و کشور های جدید بمیان آمدند، اما بازار و تولید و تجارت، بعد از همه تخریبات اقتصادی در اثر جنگ ها، دوباره به فعالیت آغاز کردند و با قدرت و توانایی بیشتر، دوباره به رشد و رونق خویش ادامه دادند.
حتی موعظه های دینی که در پی دنیا نگردید و غم آخرت را بخورید، بالای آن تاثیر نداشته است، زیرا خود موعظه گر برای پوشاندن جان خود به لباس ضرورت داشته است و برای رفع گرسنگی نیز به نان و برای زیستن سرپناه و برای موعظه محراب و منبر.
آنهایی که تحت نام سوسیالیزم و کمونیزم، نیز برضد کپیتالیزم و امپریالیزم مبارزه کردند و کشور های سوسیالیستی را ایجاد کردند، مجبور بودند، تولید کنند و شکم مردم را سیر کنند و با همان کشور های کاپیتالستی و امپریالستی، تبادلات تجارتی داشته باشند.
پس این رهبران ابرقدرت ها، چه امریکا باشد و یا روسیه و یا چین و یا دیگران، می آیند و یک تعداد کشور ها را اخطار میدهند و یک سلسله تعزیرات را برضد بعضی کشور ها وضع میکنند و بعدآ دباره با گرفتن پول و رشوه و غیره به توافق میرسند و آن را لغو میکنند، فقط اینها یک سیاست های کوتاه مدت کشور ها است که رهبران آنها با وضع قوانین جدید، امکانات اقتصادی برای خود مهیا میکنند و بعدآ رییس جمهور جدید می آید و قوانین جدید وضع میکند و به همین منوال ادامه دارد.
پس رهبری دنیا به دست هیچ کشوری نیست، بلکه به دست اقتصاد جهانی است و اقتصاد جهانی آنقدر بهم گره خورده است، که رییس جمهور امریکا را در جایش بگذار، خود خدا هم از آسمان پایین شود، توان برهم زدن آن را ندارد، زیرا مرگ و زندگی هفت و نیم ملیارد انسان روی کره زمین به آن وابسطه است.

>>>   ضرب المثل فارسی است
دیوانه بیرو که مست آمد
این همین ترامپ است

>>>   رهبران امریکا با صراحت ادعای رهبری جهان را دارند.

>>>   تیوری کاذب جهانی شدن (گلوبالیزیشن) و "نظم نوین"؟؟!! گرباچف- ریگن بهمین خاطر ابداع شده است!!!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است