تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ ۱۳۸۹/۶/۲۰ | کد خبر: 14091 | منبع: | پرینت |
((این نوشتار بر اساس احترام به نویسنده نشر شده است))
در این اواخر مطالبی در مورد حضور جاسوس های سی آی ای در قصر ریاست جمهوری افغانستان به نشر می رسد.
بدون شک موجودیت عناصر وابسته به سازمان های استخباراتی غرب و کشور های منطقه در نهاد های دولتی، انجویی و محلی افغانستان یک مسئله تازه کشف شده نیست.
سازمان های استخباراتی دنیا از سی آی ای تا ای سی ای و از میت ترکیه تا ام آی 6 انگلیس، سالهاست که در افعانستان آزادانه فعالیت می کنند و به تعبیر یک ژورنالیست ترکی، افغانستان یک کشور گیج شده در جنگ های استخباراتی است.
بر عکس ِ پاکستان که سیا در آنجا در تبانی با آی سی آی نیمه آشکارانه فعالیت دارد، افغانستان برای سی آی ای زیادتر از نیم قرن است که مرکز فعالیت های آزمایشی و عملی بوده است. حتی بر خلاف درک ساده لوحانه و معمول، در زمانی که گفته می شود " امریکا افغانستان را رها کرده بود"، سی آی ای حضور گستردۀ در افغانستان داشت.
در زمان طالبان صد ها تیم سیا که اکثریت شانرا اجنت های محلی و بومی تشکیل می دادند، در تمامی نقاط افغانستان فعالیت داشتند. آنانی را که از پول سی آی ای و موساد باغ های انگور ساخته بودند، آقای کرزی هم خوب می شناسد.
فقط بحث اصلی روی موجودیت جاسوس های سیا در افغنستان نیست؛ اینکه چرا و روی کدام اهداف بازار "افشاء گری" های میدیای وابسته به قدرت داغ شده است، باید مورد بحث و تحقیق قرار گیرد. از آنجایی که در ساختار قدرت نیو پُست استعماری غرب برای رسیدن به هدف استفاده از هر روش ممکن مباح است، حقیقت هم ابزاریست برای دست یافتن به منافع. بیان واقعیت نه تنها باید بکس آهنین قدرت حاکم در دنیا را مستحکم تر سازد، بلکه تضمین جدیدی را هم باید برای حفظ و گسترش هژمونی قدرت در بر داشته باشد. بناً این همه سروصدا ها در مورد اجنت های سیا در دستگاه کرزی در مقطع خاص زمانی خالی از اهداف تاریک و خاص نمی باشد.
به گمان غالب، ویکی لیکس اسناد مکملی را در رابطه به فعالیت های سیا در افغانستان در اختیار دارد؛ و بناً "افشاء گری" های سنجیده شده ی میدیای قدرت با توسل به روش کلاسیک قبل از وقوع، برای کم اهمیت ساختن و پیشگیری از افشاء گری های احتمالی ویکی لیکس صورت گرفته است. هر چند این شگرد می تواند دلیل قابل درک باشد، ولی نگارنده باور دارم که اهداف تاریک و خونین دیگری هم در عقب این همه به ظاهر افشاء گری ها نهفته است.
با قاطعیت میتوان گفت که اکثریت مطلق مردم افغانستان مخالف تجزیه، قسمت سازی، امتیاز طلبی های قومی، و محلی سازی های جنگسالارانه و استعماری هستند. فقط، پیراهن مرموز و خونینی را که استراتیژست های امریکا سالها قبل برای افغانستان درست کرده اند، بدون شک در تضاد با خواسته های مردم افغانستان است. بطور مثال، آنچه زیر نام "تغیر" و "امید" و "استراتیژی جدید اوباما" که با تبلیغات کر کنند به خورد مردم دنیا داده شد و می شود، در حقیقت دوام استراتیژی دراز مدت امریکا در افعانستان و منطقه است. که به اساس آن در کوتا مدت، گسترش جنگ در تمام مناطق افغانستان مخصوصاً در سرحدات شمالی، غربی و شرقی افغانستان، ملیشه سازی و تضعیف دولت مرکزی، آوردن جنگ از محلات به مراکزِ شهر، و افزایش سیستماتیک فساد توسط نهاد ها و جاسوسان رنگارنگش می باشد.
برای ثبوت این ادعا تنها کافی است آنانی را که مشاوران جنرال مک کریستال برای طرح و ترتیب "استراتیژی جدید اوباما" بودند، و بر اساس آن اوباما اعلان نمود که سی هزار عسکر دیگر به افغانستان می فرستد، بشناسیم. از جمله دوازده تن کسانی که رابطه مرموز با نهاد های اقتصادی و سیاسی قدرت در امریکا دارند، و در سال 2009 بار ها به افغانستان سفر کرده و یکجا با مک کریستال پیشنهاد فرستادن سی هزار عسکر امریکایی را اعلام کردند، شش نفر شان به شمول جنرال مک کریستال از نیو محافظه کاران با نفوذ در دستگاه قدرت امریکا هستند. که آقا و خانم فردریک و کیمبرلی کاگن نیز در آن جمع بودند.(2) شاید برای آنهای که آزادی را در رنگ پوست اوباما می دیدند، شگفت آورباشد که استراتیژی "جدید" آقای اوباما در افغانستان توسط طرفداران سر سخت دکترین سلطه گرایی نظامی ریگن و بوش و به کمک راپور های های موسسه راند و امریکن انترپریس انستیتوت (2) تهیه شده است.
با تکیه به آن چه که نوشته شد، اهرام قدرت در امریکا برای تطبیق پلان خود در افغانستان نیاز به خلق "واقعیت" های ساخته شده و یا به عباره دیگر فاکت سازی های استعماری دارند. بدون شک که برای دستیابی به این هدف از هر ابزار ممکن استفاده می کنند. "افشاء گری" های منفعت آور، بحران آفرینی، جنگ اندازی های قومی، ملیشه سازی، هرج و مرج اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و در نهایت گسترش بی اعتمادی تا زمانی که مردم افغانستان ناچار برای قبول آن چه که مرجع هژمونیک قدرت می خواهد راضی شوند، متاسفانه ادامه خواهد داشت.
امروز افغانستان در برهه دشوار از تاریخ بقاء خود قرار دارد. پرهیز از عملکرد های غیر عقلانی، رد فرمایشات استعمار محور خارجی، مبارزه در مقابل نفاق و امتیاز طلبی های قومی، رسالت تاریخی هر فردی که افغانستان را دوست دارد و به افغانستان می اندیشد، در این شرایط حساس و تاریخی است. شاید تنی چند ساده لوحانه در این فکر باشند که ماجراجویی های قند بگیرانه و فند بگیرانه، دنباله روی های نوکر منشانه، و قبول بی قید وشرط آنچه مرجع قدرت می گوید، امتیازاتی را در آینده برای تبار ویا قوم شان خواهد داشت.
فقط نباید فراموش شود که در صورت تجزیه و یا موفقیت عملی استراتیژی نیو لیبرالی و نیو محافظه کاری در افغانستان، دریا های خون که در هزاره جات و قندهار جاری خواهد شد، کمتر از جویبار های خونین هرات و بلخ و فاریاب نخواهد بود. تاریخ شبه قارۀ هند، افریقا و امریکای جنوبی ثبوت خوب این ادعا است.
آنانی که امروز در جمع مجریان قدرت در افغانستان قراردارند، و لااقل جنایت و خیانت شان تا هنوز مشهود نیست، برای یک بار اگر هم می شود، باید در پهلوی مردم شان و هوشیارانه عمل کنند. خوب می شد اگرآقای سپنتا قبل از اینکه در مورد "حلقه گمشده ی جنگ" مقاله می نوشت، باید در جستجوی لانه های پیدا و گم ناشده ی استخبارات پاکستان در داخل کاخ ریاست جمهوری اسلامی می بود؛ تا از یک وضعیت خیلی ها حق به جانب، به یک حالت حقیرانه و دفاعی نمی افتاد.
حکیم نعیم
منابع:
Rand Corporation and American Enterprise Institute.
Newsweek, February 1, 2010
>>> آنانی که امروز در جمع مجریان قدرت در افغانستان قراردارند، و لااقل جنایت و خیانت شان تا هنوز مشهود نیست، برای یک بار اگر هم می شود، باید در پهلوی مردم شان و هوشیارانه عمل کنند. خوب می شد اگرآقای سپنتا قبل از اینکه در مورد "حلقه گمشده ی جنگ" مقاله می نوشت، باید در جستجوی لانه های پیدا و گم ناشده ی استخبارات پاکستان در داخل کاخ ریاست جمهوری اسلامی می بود؛ تا از یک وضعیت خیلی ها حق به جانب، به یک حالت حقیرانه و دفاعی نمی افتاد.
>>> نويسنده محترم: ازتجزيه نترس اگر افغانستان به شمال وجنوب تقسيم شودمن وتو در خراسان عزيز دررفاه وآسايش مثل سايركشورها زندگي خواهيم كرد، بدون دغدغه طالب وتروريست، ولي گاهي بخاطرتحقيق اززندگي كمون اوليه بعداز اخذ ويزه به جنوب ياپشتونستان خواهيم رفت.
آريا ازهرات
>>> اما این بعید است انانیکه دست به زیر چانه زده و بر اریکه قدرت نشسته اند .با مردم هم اهنگ شوند زیرا کسانیکه برای سازمان های خود بصورت مخفی یا علنی کار مینمایند از جانب انان دستور میگیرند .اگر به دستور انان عمل نکنند از اریکه قدرت سقوط مینمایند .اگر فرض مثال از قدرت افتیدند .نام انان مخالفین دولت گذاشته میشود . همه نظاره گران قدرتمند دنیا به انان اعتماد نمداشته باشد . وایشان هم به تنهایی قادر به چنین کاری نیستند .
چه باید کرد ؟
چه گونه راه حلی را چستجو کنیم که مورد قبول ازهان عامه باشد . ؟
>>> آقای آریا در توهم زندگی می کند. استبداد آسایائی حاکم بر روان افغانی هیج وقت احازه نخواهد داد تا تو با آسایش در خراسان زندگی کنی. تو هنوز مردم خودرا نمی شناسی. فساد وحق خوردن حز لاینفک روحیات این مردم است. خواه تجزیه شود ویا نشود. فکر دیگری را باید کرد ونه امید بستن به حاکمان سنتی که فقط خودرا می نکرند وبه هر حا وهر شرایط تچزیه ویا یکحا اجندای خودرا دارند.
نبی هراتی
>>> دوستان عزیز واقعا یک نکته توافق نظراینکه افغانستان دربحران هویت غرق بوده که نمیتوان ازآن به ساده گی گذشت وبا غرورکاذب گفت که ما افغانیم ما تاریخ مشترک ویا گذشته مشترک داریم این ها یا دروغ محض است یا حربه برای استخبارات کشورهای بیگانه که به این نام هم ازمردم (نه ملت) استفاده میکنند .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است