همدیگر را مطابق برنامه خارجی ها می کشیم
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۰۷    ۱۳۹۶/۹/۷ کد خبر: 142264 منبع: پرینت

چرا مسلمان ها همدیگر را می کشند؟
این پرسش در ذیل کشتار هولناک "ولایت سینا" در مصر آمده است. مسلمانان در مسجد در روز جمعه قتل عام شدند. 235 نفر کشته و بیش از 120 نفر زخمی در مسجد یک قتل عام و یک فاجعه است.

کشتار در سرزمین های اسلامی شمال آفریقا، خاورميانه و جنوب آسیا صورت می گیرد. خون در همه سرزمین های اسلامی جاری است. تنها دو کشور مالزیا و اندونزیا تا حالا مستثنی بوده اند.

پاسخ ساده این است که در کشتار مسلمانان، یهود و نصارا نقش دارند. این جواب به یک معنا این است که مسلمانان به اساس نیت و پلان یهود و نصارا همدیگر را قتل عام می کنند و این پاسخ در نهایت تحقیرآمیز است. البته امکانش هست که به این مرحله از حقارت رسیده باشیم و در حدی تنزل یافته باشیم که مطابق برنامه آنها عمل و مزدوران خونخوار آنها شده باشیم.

جنگ افغانستان روایت اش چنین است و نزدیک به چهل سال می شود که همدیگر را مطابق برنامه خارجی ها می کشیم و همه مسلمان هم هستیم. پاسخ به این پرسش سخت است که چرا مسلمانان هم دیگر را می کشند و شما چه جواب دارید؟

ناطقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
یهود
نصارا
نظرات بینندگان:

>>>   داد فر اویانی‎

روان کش های «تفرقه انداز و حکومت کن» در بار افغان-انگلیس ارگ کابل را بگویید که شهروندان تاریکستان بچنگ دیورند های انگلیس و رحمان های افغان، دیگر باور ندارند به جهاد افغان-انگلیس در خاک خراسان!

خدا را که نمی شناسید میدانم؛ چون هیچ خود کفان و آدمکشی خدا را نشناسد.
مگر از مردم ما بشرمید و بدانید که آنها نیز می خوانند کتاب ها و این چتیات اسپنتای پرورش دیده انگلیس را زیر نام «کتاب»، نیز میخوانند.

من خوانده ام این اسپنتا را و در هیچ برگه اش ندیده ام این برساخت شما را.
بس باد نیرنگ ستم و برساختکاری و کشتن و خود کفانی های افغانی!

ببینیم این پروپاگند های گند گمارده های «فیسبوکی»ی باشگاه های برساختگریی رژیم ستم ملی را و بخوانیم این برگه های (39 و 417) کتاب اسپنتا -ی درباری را برای دانستن اینهمه برساختکاری های افغانی:

>>>   چون ما مسلمانان از قوانین الهی فاصله گرفته ایم و تنها مسلمان حرثی هستیم و ملت از علم و تحصل دور شده اند رهبران خاین با استفاده از بی خردی این ملت سوء استفاده علیه یک دیگر خواست های خویش تحمیل مینمایند و همچنان هر یک از این روسای جمهور ممالک اسلامی آموزش دیده غرب هستند .
بنآ ایشان مجبور به تطبیق برنامه های آنها میباشند.
قسمیکه به همه معلوم است در اروپا بین کشور ها مرز وجود ندارد. اما در کشور های اسلام بر عکس قضیه در حالیکه این روند بایست در کشورهای اسلامی صورت میگرفت .

>>>   لطیف پدرام:
پیروزی هیچ کدام از سران غلزایی و درانی به نفع ما نیست. باز هم تاکید می کنم چه کرزی پیروز شود، چه غنی چیز مهمی را برای ما تغییر نمی دهد. همین آقای کرزی پایتخت تاریخی و باستانی فارسی زبان ها را وشهر قصه های زال و رودابه و مهراب کابلی را به نام خود تغییر داد. چه فرقی می کند که یک برده به چه کسی سواری می دهد،ممکن است تعداد تازیانه ها کم یا زیاد باشد. در هر حال تازیانه از دست اربابی به ارباب دیگر می رسد.
این جا مسایل مهم تری از کوشش کردن برای به قدرت رسیدن کرزی برای ما وجود دارد.زبان، هویت و تقسیمات قومی است که همه خاموش اند و به جای رفتن به دنبال کرزی یا غنی به این کار مهم باید می پرداختند، مارا میخواهند تکه تکه کنند. تمام خشت های اساسی بنای فاشیزم در زمان حاکمیت کرزی گذارده شده است.قتل های زنجیره یی در همان زمان اتفاق افتاد. حافظه مان را فرا بخوانیم و دوباره یاد آوری کنیم. برای ما عاقلانه این بود که می گذاشتیم که این ها با هم بجنگند، تا فرصتی برای عدالت خواهان در یک محور جدید به وجود بیاید. آن هایی که وارد این بازی شده اند در نهایت به نفع تقویت پایه های یکی از این دو جناح فاشیستی انرژی های شان را تباه خواهند کرد. فردای پیروزی یکی از آنها، باز نق نق و گله و شکایت شروع خواهد شد. ای وای! باز اشتباه کردیم، باز به قول شان وفا نکردند! همان تجربه های تلخ گذشته تکرار خواهد شد.
البته بعضی چیز ها است که نمی شود یاد داد، و نمی شود یاد گرفت، عقل و شعور حساس و تیزبین نیاز است که رخداد ها را درست تحلیل کند. رخداد هایی که تازه اند و درباره ی شان نوشته نشده است. به قول یک دوست مبارز فلسطینی من: بعضی وقت چیز هایی اتفاق می افتد که هر چه بگویی از تو نمی پذیرند، باید منتظر زمان بمانی تا حقانیت ات را بدانند، ولی افسوس آن زمان بسیار دیر است و چه فرصت های نازنینی که از دست رفته است!
چون من مساله ملی را تا حدودی می دانم نگران رخداد ها هستم. می خواهم بگویم در آن مبارزه ی ملی ای که بعضی دوستان ما اشاره کرده اند، سرمایه دار ملی در کنار ملت خودش ایستاد می شود، ملت خودش را می خواهد به زعامت برساند، مظلومان اقوام تحت ستم را می خواهد به قدرت برساند، نه این که در خدمت شوونیزم قوم حاکم شمشیر بزند، و ابزار استحاله ی قدرت از دست یک فاشیست به فاشیست دیگر شود.
به دوستان بگویم من از حکمتیار خوب آموخته ام. حکمتیار و جناح های مختلف پشتون که از چپ و راست با او متحد اند، هیچ گاه به خاطر این که مثلا اسمعیل خان به قدرت برسد یا آقای قانونی، انرژی اش را خرچ نمی کند و ابزار دست این ها قرار نمی گیرد یا به طور مثال ابزار دست کسان دیگری،غیر از تبار خودش. او از همه ی این ابزار ها استفاده می کند برای حفظ سلطه ی قوم و تبار اش. حالا نگاه کنید افراد تبار شما برای چه هدفی و برای چه کسانی کار می کنند؟ یک عده پشت سر کرزی صف کشیده اند و یک عده پشت سر غنی و شمار دیگری هم پشت سر استاد سیاف. مگر غیر از این است؟ و آخر سر بگویم آن قدر شعور و تجربه دارم که برنامه ی آزادی بخش ملی را از پروژه های شخصی ی مدعیان تشخیص بدهم و تفکیک کنم.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است