تاریخ انتشار: ۱۱:۴۲ ۱۳۹۶/۹/۲۳ | کد خبر: 143120 | منبع: | پرینت |
تمام تاریخ پرفراز و نشیب بیت المقدس/ اورشلیم و تمام شان و شکوه کنفرانس کشورهای اسلامی به اندازه یک قطره اشک این نوباوگان کابل عزیز ارزش و اعتبار ندارد اگر کسی به عمق و فلسفه ادیان و مقام انسان رسیده باشد.
اگر رییس جمهور برای خوش آمد گویی به رهبر ترکیه و جهت دستگیری و انتقال معلمان این مدارس بنا به درخواست آنکارا دست به چنین تهاجمی شرم آور زده باشد به مثابه کسی می ماند که برای ادای یک امر مباح چندین فرض را ترک کرده است.
الف
مسخره و شرم آور است که رییس جمهور یک کشور از منابع دریافتی آمریکا هزینه سفری را بپردازد که جهت تقابل دیپلماتیک علیه آن کشور برپاشده است.
ب
اگر هزینه این سفر از بودجه افغانستان هم پرداخت شده باشد این خیانت به بیت المال است زیرا با هزینه همین سفر رییس جمهور می توان در فاریاب بزرگ، بدخشان پهناور و سرزمین بست حداقل بیست مدرسه ساخت و مصرف این بودجه برای یک کنفرانس تشریفاتی و نمادین به طور قطع حرام و خیانت است.
ج
در چنین کنفرانس ها معمولا در سطح رهبران، کشورهایی مشارکت می نمایند که تاثیر منطقه ای و بین المللی داشته باشند نه اینکه خودشان بار دوش و نقطه ضعف انجمن هستند. کابل می توانست از سفیر افغانستان در آنکارا بخواهد که به نمایندگی از کابل در کنفرانس شرکت نماید و همین برای افغانستان کافی بود.
د
کشوری که مصارف رشد، توسعه، بودجه جنگ و معاش اش را از منابع غربی و به خصوص آمریکا دریافت می کند شرم آور و مضحک است که در صف اول یک کنفرانس سیاسی، تشریفاتی، نمادین و غیر موثر مشارکت نماید.
خراسانی
>>> Arianfar
بزرگترین جفا در حق دموکراسی را کسانی کردند که در انتخابات با آن که نیک می دانستند که داکتر عبداله برنده قاطع است، برای حفظ منافع آزمندانه و کرسی های خود با توطیه سکوت از کنار واقعیت گذاشتند و حقایق را از چشم مردم و جهانیان پوشیده نگه داشتند. پیشاپیش همه کرزی، خلیلزاد و اسپنتا و چند معامله گر دیگر.
به ویژه مشاور امنیت ملی کرزی باید با برگزاری کنفرانس
مطبوعاتی افشاگری نموده و استعفا می داد.
اری
همیشه میان های شعارهای زیبا و رفتارهای زشت شیار ژرفی هست.
>>> ظام الدین غیاثی
کرزی ،اسپنتا ، انجینیر نبیل،خلیلزاد و دیگران خیانت ملی را مرتکب شده اند .
در خیانت به موکراسی آمریکایی ها و ناتو دست دارند
>>> صبور رحیل
عبدالله در واشنگتن از رویداد یک انقلاب در افغانستان صحبت کرده و از این انقلاب با رضایت یاد کرده است .
بلی، انقلاب شده است، اما انقلابی که بازسازی شدن استبداد و تبعیض قومی است؛ انقلابی که مطابق دکترینهای فاشیستی افغان ملت به پیش برده می شود. زیرا در شانزده سال اخیر، هرچه درین کشور تطبیق شده است و هر برنامه یی که طرح و پیاده می شود طراح و تطبیق کننده اش و یا حد اقل کنترول کننده اش شونیزم قومی است.
مردمی که با سی سال فداکاری و قربانی سروجان شان نظامهای غاصب و ستمگر را از میان برداشته و خود وارد سیاست شده بودند، در شانزده سال گذشته به گونه تدریجی از صحنه خارج شدند و نظامی بدتر و خودکامه تر از نظام شاهی در کشور مستقر شد. مبارزین فداکار را یا فاسد ساختند، یا کشتند و یا از صحنه کشیدند و به جای شان از زباله دانهای اروپا و امریکا اشرافیت خائن و بقایای استبداد را گذاشتند. بلی انقلاب رخ داده است. صحنه به نفع استبداد منقلب شده است. ماهیت انقلابی که عبدالله در واشنگتن از آن صحبت می کند و راضی است، همین است.
از این انقلاب تنها عبدالله و ریزه خوران خوانی که از پسمانده های ارگ در قصر سپیدار اکمال می شود راضی اند و بس. مردم در جاده ها و خیمه های تحصن در اعتراض اند و می میرند و یا در خانه و کشتزار و قریۀ شان قتل عام می شوند. اما عبدالله به خارجیها از انقلاب و پیشرفت سخن می گوید. مردم پیشرفت را در عدالت می خواهند. پیشرفتی که در آن عدالت نباشد محکوم به فروپاشی و نابودی است. روی ریگ دیوار کردن است. در مسیر سیل خانه ساختن است. انقلاب عبدالله-غنی-کرزی نیز محکوم به شکست زوال است. درست مانند انقلاب کبیر ثور.
برخی ساده دلان چنین استدلال می کنند که گویا عبدالله سیاستمدار با حوصله است. پرسش اینست که آیا به راستی عبدالله "حوصله" دارد و یا نقش خویش را مثل گذشته در سناریوی ارگ ادا می کند؟ مردم ما از این حوصله چه بهره یی برده اند. پیامد حوصلۀ عبدالله جیب کدام مردمی را پر می کند؟
در سال 2005، زمانی که عبدالله وزیر خارجه حکومت کرزی بود و در سفری در امریکا به سر می برد، کرزی از وظیفه معزولش کرد. عبدالله واپس به کابل رفت و آب از آب تکان نخورد. نشست و برای انتخابات آمادگی گرفت تا دوباره مردم را به کرزی تسلیم کند و چنان کرد. حالا نیز پس از پروازش به سوی امریکا غنی وزیر معارفی را که از تیم عبدالله است برطرف کرده و جایش مهرۀ خودش را می گذارد. شاید هم، اگر دست والی بلخ با عبدالله یکی نباشد، او را نیز به همین گونه و در حالی که به سفر خارجی رفته باشد، معزول بدارند. بازهم عبدالله برخواهد گشت و چشم در چشم مردم خواهد انداخت و اکت و ادای حوصله داشتن در خواهد آورد و بازهم چوتۀ پهلوانی خواهد پوشید و کشتی سیاست خواهد گرفت.
کمتر باور می شود که عبدالله از روی حوصله به اینهمه بیعزتی تن در دهد، بلکه قرینه ها مؤید این نکته است که عبدالله خودش مهره یی بوده است، در آوردن این "انقلاب".
آیا اگر عبدالله نمی بود و لاف و پتاقهای والی بلخ مردم را غافل و خام طمع نمی ساخت و آدرس غلط نمی داد، وضع مردم ما به اینجا می کشید؟
بلی، عبدالله انقلاب کرده است، هوررررا!
>>> این یادداشت را آقای #جعفر_عطایی سه سال پیش نگاشته است، اما محتوا هنوز تر و تازه است و قابل باز نشر.
------
تصور كنيد ملا عمر از بدخشان مى بود و طالبان تاجيك مى بودند و هر روز از تاجيكستان آمده داخل افغانستان عمليات انتحارى مى كردند و ده-بيست شهروند بيگناه كشور را مى كشتند. در آن صورت مى توانيد ادبيات، واكنش و رفتار كرزى ها و اشرف غنى ها را تصور كنيد؟ بدخشان را با خاك يكسان مى كردند و دمار از روزگار تاجيكان در مى آوردند. يكى از تعابير بسيار ملايم در مورد طالبانِ تاجيك "سگ هاى زنجيرى" تاجيكستان مى بود. هيچ بدخشى اى صدایش را بلند نمى توانست. اما حالا چون طالبان پشتون هستند، اصطلاح رسمى درباره آنها "برادران ناراضى" و "مخالفان سياسى" است. استفاده از سلاح ثقيله بر ضد آنها ممنوع است. عمليات شبانه بر ضد آنها ممنوع است. زندانيان آنها بدون تحقيق و محاكمه آزاد مى شوند. طرفداران طالبان با چهره حق به جانب در رسانه ها ظاهر مى شوند و از طالبان دفاع مى كنند و جنايات آنها را توجيه مى كنند.
راستى اگر همين كارهاى طالبان را يك گروه هزاره مى كرد، واكنش دولت و ملت در برابر آنها چگونه مى بود؟ همه مى دانيم كه در آن صورت هزاره ها صد در صدى بايد از افغانستان تصفيه مى شدند.
مشكل تنها طالبان نيست. مشكل عمده اين است كه طالبان جنايت مى كنند اما دولت و در رأس آن رياست جمهورى بجاى خصومت با طالبان از آنها حمايت مى كنند. لانه ها و آشيانه هاى طالبان در همه جاى از طرف دولت به صورت جدى هدف گرفته نمى شود. سيزده سال است كه چند طالب را از دره غوربند، دره ميدان، اندر غزنى و سرپل و فارياب و بغلان نابود نتوانسته اند. چرا؟ چون عزم جدى براى نابودى آنها وجود ندارد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است