افغانیت گنجایش حمل هویت این سرزمین را ندارد
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۵    ۱۳۹۶/۱۰/۱۴ کد خبر: 144262 منبع: پرینت

هویت پنج مولفه تاثیرگذار دارد: جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی.

1- جغرافیا: واژه افغان به شکل " اوه گان، ابه گان و اپکان" در متون اوستایی و پارسی میانه آمده است البته در متون پیش از اسلام اپکان بیشتر وقت صفتی از جنگجویی و جنگاوری که لقب برخی از پهلوانان اساطیری است و گاهی هم بیخی مربوط می شود به طایفه خاصی با این تفاوت که همین واژه اپگان هم به مردم امروز کشور آذربایجان گفته شده و هم به مردم حومه های شهر پیشاور (کوه های سلیمانیه). در متون بعد از اسلام از اوغان، افغان و افاغنه در حدود دامنه های کوه های سلیمانیه یاد می شود و حتی از شهرهایی چون مستنگ (کویته امروز) نیز به عنوان شهر افغان نشین یاد می شود. بنابراین به لحاظ جغرافیایی واژه افغان چه خوب و چه بد قادر نیست مفهوم سرزمینی بنام خراسان و یا افغانستان امروز را حمل بکند.

2- واژه افغان و اوغان حداقل از ظهور فتنه‌ ای بنام آل صفوی بصورت فعال و پررنگ وارد ادبیات تاریخی و سیاسی سرزمین ایران بزرگ شد و از بدو حلول اش هویتی برای قومی که امروزه بنام پشتون های درانی می شناسیم بوده است. این واژه به لحاظ سیاسی و فرهنگی تا زمان حکومت امیر امان خان (1919 تا 1928) هویت قوم شریف و باعزت پشتون های درانی بود و در زمان امان خان که بحث ناسیونالیسم (ملت - کشور) توسط محمود طرزی از ترکیه (و از آلمان وارد ترکیه شده بود) وارد افغانستان شد و طرزی به این نتیجه رسید که بر اساس تیوری قوم مسلط ملت افغانستان؛ افغان، زبان ملی ملت افغانستان؛ زبان افغانی (حالا زبان پشتو گفته می شود) و کشور هم بنام افغانستان اما افغانستان و افغان و زبان افغانی قدرت حمل دغدغه های سیاسی و اندیشه سیاسی سرزمینی که امروز به نام افغانستان می شناسیم را نداشتند و از این رو هیچگاه برای همه مردم این سرزمین این سه موضوع قابل پذیرش نشدند.

3- هر چند که مناسبات اقتصادی جهان امروز را به اندازه دهکده ای کوچک ساخته است و هر روز انسان هایی را با رنگ، زبان و اندیشه های متفاوت گردهم جمع می کند و به سمت ابرانسان و یا انسان جهانی سوق می دهد اما در افغانستان هیچ گاه روند جهانی تعقیب نشده و هیچ شرکت بزرگ و ابرکارخانه ای وجود ندارد تا جامعه کارگری تشکیل شود و هویت قبیله ای جایش را به هویت طبقاتی بدهد. از این رو هنوز هم سیستم اقتصادی جامعه تاجیک تا اوغان متفاوت است و به همین منوال ازبکان و هزارگان.

4- سرزمینی که امروزه بنام افغانستان می شناسیم و در گذشته و حتی تا هنوز بنام خراسان یاد می شود به لحاظ فرهنگی جزو نادرترین مناطق جهان به لحاظ فرهنگی است. این سرزمین کارخانه بخشی عظیمی از دین، ادب، عرفان، فقه، طب، حکمت، نجوم، رزم، ریاضی و هنر جهان است. اینکه زرتشت، مزدک، به‌ آفرید، استادسیس، مقنع خراسانی، امام اعظم ابوحنیفه (رح)، ابومنصور ماتردی، بخاری، ترمذی، مسلم، عزالی، مولانا، ناصرخسور، سنایی، فردوسی، فرخی، رودکی، جامی، انصاری، بیهقی، گردیزی، سیفی هروی، اسفزاری، حافظ آبرو، عروضی سمرقندی، ابوعلی سینا، بیرونی، خوارزمی، خیام و ده‌ ها بزرگ مرد دیگر است و اینکه این بزرگ مردها را در پیکر کوچک افغانستان بشود که جای دهیم امر ناممکنی است. برای برخی از این بزرگان، ائیریان و یا ایران بزرگ (نه به هیچ وجه ایران امروز) هم کوچک است چه برسد به سرزمین خراسان اما هویت افغان و افغانستان برای این بزرگ مردان بی احترامی تلقی می شود نه اینکه هویت افغان و افغانستان هویت بد و ناسالمی باشد بلکه این هویت بسیار خرد و مقصر برای بزرگان ما است. از این رو هویت افغانی متاسفانه نمی تواند هویت فرهنگی این سرزمین را حمل نماید.

5- به لحاظ تربیتی هم مثل 4 مورد بالا تفاوت های بسیار چشمگیری بین قوم های شریف افغان، تاجیک، هزاره، ازبک و .. وجود دارد. از این رو باید به واژه افغان احترام داشته باشیم و همچنان افغانان عزیز و هم میهنان ما باید بدانند که فرایند افغان سازی دیگران داشته های سترگ این سرزمین که میراث مشترک همه ما است را نابود و نیست می سازد.

یحیی حازم


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغان
هویت
نظرات بینندگان:

>>>   انانیکه به افغانی ساختن کل شهروندان کشور پا می فشارند به هویت علمی ،
فرهنگی و ادبی پای بند نیستند .تعصب و بر تری جویی را خصلت خویش
قرار داده اند که هرگز و هرگز به کام شان مباد . من یک تاجیک هستم افغان
شده نمیتوانم .
م.نعیم کاوه

>>>   تام دلت را خوش کردی . میگویی که کلمه افغان این داشته های سترگ را نابود میسازد البته دلایل معقول هم آوردی که قابل قبول هم است. اما نمیدانی که همه این داشته های سترگت را به یک تار پشم .... رحمان بابای شان ارزش نمیدهند؟ چرا امیر کرور مجعول را بالایت نقبولانند که بیایند از حقوق مولوی مدفون در قونیه دفاع کنند . امید است درک کرده باشی.
عثمان

>>>   شناس‌نامه شاه «امان‌الله خان»
در بخش قوم شناس‌نامه شاه پیشین افغانستان «محمدزایی» نوشته است. یعنی امان‌الله خان به قوم محمدزایی ها تعلق داشت، در این شناس‌نامه چیزی از افغانیت و اسلامیت دیده نمی‌شود. پس چرا امروز فاشیستان و پشتونست‌ّها (یون، غنی، اتمر) می‌خواهند واژه «افغان» را وارد شناس‌نامه‌های مردم کنند؟! اگر همه اقوام افغان هستند، پس چرا امان‌الله خود را محمدزایی یاد می‌کرد نه افغان.

پی‌نوشت: دو طبقه زیاد افغان افغان می‌گویند. ۱- آفریدی‌ها و یوسفزی‌ها که هردو قوم در پاکستان زندگی میکنند.
۲- فاشیست‌های مانند یون و انورالحق احدی (قابل یاد آوری است که آقای احدی پشتون نه، بلکه یک عرب است، اگر باور ندارید، بروید تحقیق کنید).

#من‌افغان‌نیستم
#امان‌الله‌محمدزایی
#جنبش‌من‌افغان‌نیستم
#کابل‌مگزین

>>>   AyarGroepsbeheerder
دیگر زمان بردگی و اسارت و جهل فرا رسیده و یک عده که هنوز در خواب قرون وسطایی به‌سر می‌ برند از خواب بیدار شوند در غیر آن بعید است که راه به‌ جایی ببرند این چند دهه جنگ و کشتار هر بدی که داشته اما یک خوبی بزرگی هم داشته که مردم را آگاه ساخته است و این آگاهی برای یک عده متحجر و فاشیست سخت مایه‌ ی نگرانی شده است اما چاره‌ ای نیست مردم این سرزمین مردم پنجاه سال، صد سال و دوصد سال پیش نیستند این انقلاب‌ ها و تحولات، مردم را سخت بیدار و هوشیار ساخته است و حالا چاره‌ ای نیست جز اینکه این بیداری و هوشیاری را بپذیریم و به آن احترام بگذاریم در غیر آن هرکسی بخواهد خلاف اراده‌ ی آگاهانه‌ ی مردم حرکت کند چیزی جز گرفتاری در دام ذلت نصیب اش نخواهد شد

>>>   راستش همان کسانی که اسلامیت و افغانیت را شعار خود ساخته‌ اند بعید است که به مفهوم هیچکدام از این دو پی برده باشند اگر اسلامیت می‌ خواهید که اسلام ملت واحد است پس چرا آن را به افغانیت و ایرانیت و پاکستانیت و عربیت و فلان و بهمان تقسیم می‌ کنید اگر افغانیت می‌ خواهید بفرمایید بگویید که کجای این واژه‌ مسحورتان ساخته که ما هم بدانیم؟

>>>   من که تاجیک ام با فرهنگ تمدنی و زبان فارسی شیرین و انساندوستانه اش تاجیک باقی میمانم .
ملت شدن همه اقوام در پوشش نام یک قوم حاکم در قدرت ( افغان ) ناممکن است .
هرگاه هموطنان پشتون یا افغان خواهان زندگی صلح آمیز با اقوام دیگر اند باید به عدالت اجتماعی و انتخاب نامی برای ملت که آیینه آن تجلی همه اقوام باشد باورمند گردند ، نه به گرایشات شونیستی و فاشیستی که حاکمان ایشان در قدرت دارند رو بیاورند .
همبستگی و وحدت ملی از عدالت اجتماعی و دموکراسی پدید میآید نه از خود محوری قومی در قدرت

>>>   اگر متعصب نيستيد ملت را خراسانى بنويسيد!
خراسان نه از تاجيك است نه از هزاره و نه از پشتون يا ازبيك.
معنى ان سرزمين طلوع خورشيد است.
اگر مى گوييد واژه فارسى است ، افغانستان و افغان هم واژه هاى فارسى اند.
متحد و يكپارچه ميرويم كه كشور خود را مترقى در حد اروپا بسازيم!

>>>   هویت اشرف غنی بابه نانک در زیر
ظهور بنام قبیله ای افغان به دلیل خشک سالی طولانی در غرب کوه های سلیمان و جمع آوری علف ناجیز چاروا های شان از طرف مردم بومی مسلمان سرزمین زیبا خراسان به حس بشر دوستی و رقت قلب در آغوش پذیرفتند ، اولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری و عدالت است. بنابرین قوم بزرگ تاجیک فارسی زبان تمیز ورنگ بو نمی خواهندآنچه که میخواند همزیستی وهمگرای که ازنیاکان فرهنگ دوست خود ارث برده اند که بنی آدم اعضای یکدیگرند, که در آفرینش ز یک گوهرند.

همچنین خاطرنشان ساخت که ظهور قومی بنام افغان « پشتون » ازکوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از افغانان و محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است.
و همچنان ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.

مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.

دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»


منابع و ما خذ : 1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
5 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 .
6_ تاریخ سیستان - تالیف 445 هجری – بتصحیح ملک الشعرا بهار چاپ تهران 1314

>>>   شناس‌نامه‌ی من در جهان پریشانی‌ست
تمام داشته‌ام هرچه است، ویرانی‌ست

به جز تباهی و وحشت چه سرنوشت مراست
گذشته‌ی من و تاریخ من پشیمانی‌ست

نوشته‌اند به پیشانی‌ام: تروریستی!
و افتخار من این لکه‌های پیشانی‌ست

منم! برادر طالب، برادر داعش!
منم! که قصه‌ی من داستان یک جانی‌ست

***

از این به بعد بخوانم به‌نام حیوانات
ولی مگوی که هویّتِ من افغانی‌ست

چرا که تاجکم و از تبار انسانم
چرا که هویّت من، تبار سامانی‌ست

مرا به جعل و دروغ تو نیست پیوندی
شناسه‌ی من و اجداد من خراسانی‌ست!

نجیب بارور

>>>   افغان ::: یعنی انتحاری

من ::: انتحاری نیستم

نمی خواهم به نام افغان لکه ننگ انتحاری بر پیشانی من حک شود

آنهایی که پافشاری بر افغان میکنند یا انتحاری اند یا اجیران خارجی تا با توطه نفاق بین مردم ایجاد کنند

>>>   مشروعيت و قانونى بودنده گانه يک دولت حکومت و کشور از نگاه فلسفه و فلسفه سياست
1- Autarci خودگردانی سیاسی و خود دولت توسط شهروندان آزاد و نه غلامان و يا وابسته گان.
2- (Isonomia)برابر بودن همه شهروندان باقانون کانون که ابن سينا قانون طبابت cannon of medecus .
3- پیگیری استقلال داخلی از طریق قوانین خودمختارى (Autonomía) و نهادهای سیاسی. ادارات با انتخاب ادارات اعطا نمى شوند
4- اصول استقلال خارجی از طریق اقدام نظامی بر اساس یک سرویس عمومی و اجرائیات نظامی (Eleuthería = freedom) ونه خلق وپرچم (شوروى) طالبان ( امريکا پاکستان امارات عربستان) و کرزى وغنى (امريکا )
يعنى امنيت داخلى عليه تجاوز حمله و قطع مداخلات بيگانه گان
5- استقلال اقتصادی . خانوار شهروندان (Autarkia)
6- Poleis ( مانند گروه هاى اجتماعى امروز احزاب سياسى) ساختمان های عمومی (به عنوان مثال ساختمان های شورا) و یک محل ملاقات مرکزی (agora) بود. در تمام سطح ها سراسر کشورى شهرى و روستايى و اجتماعى حتى محله اى و همسايه گانى
7- گاهنامه و برنامه کارى سياستمداران
8- پاسدار فرهنگ ها و ارزشها جشنواره ها و حرمت های خود؛ برای هر پلیس نیز یک جامعه مذهبی با یک "خدای نگهبان" (به عنوان مثال آتنا پولیااس برای آتن) بود.
9- سکه خودى ارتش خودى نه پول گرفتن از خارجيان بلکه ماليه از روزه شهروندان پس از حاصلات و درجشن ميزان يا مهرگان وشکرگذارى درزمان درو وکشت وکاشت نوروز
10 در فرایند تصمیم گیری سیاسی یک پلیس بالغ (سياسيتمدار) ، شهروند و گاهی اوقات با مهارت های خاص دارایی (دفاتر اغلب بدون افتخار پست های افتخاری) بخشی از جمعیت درگیر بود. گرچه زنان در انتخابات و اشغال موقعیتی نداشتند، همانطور که در دوران پیش از مدرن معمول بود، زن در افغانستان در اجتماع نيست در زير چادر وجود دارد. فقط عده غرب ديده و از عرب آمده در اجتماع داخل است.
در اينجا ميتوان دريابيد که ده از مشروعيت دولتى يک امنيت حياتي امنيت خارجى است و 9 بار ديگر در مورد مشروعيت دولتى امنيت داخلى را در بر دارد
راى گيرى کردن تنها قانونيت و مشروعيت دادن منطق عقلانيت سياسى نيست
ازاين جهت جان باختن انسان نابودى حيات انسان چه ازطريق تفنگ بيگانه خارجى و چه ازنيروهاى دولتى وغيردولتى وچه از بيکارى و گرسنگى حفاظت و حمايت از هر شهروند و شهروندان و کرامت انسانى در قانون اساسى به اصطلاح کشور افغانستان فقط روى کاغذ و کاغذ صبور است.
اگر يک شخص آزاد (با مسووليت) امنيت ده گانه هسته خانواده خود را (کوچکترين بخش فاميل = پدرومادرو فرزندان) گرفته نتواند خود را شرمنده حس مى کند بزرگان خانواده و مردم به او چه خطاب مى کنند???
امکان دارد اين لقب ها شايد بکار برده شود: عدم غيرت ننگ و ناموس

>>>   شف شف نمى کنيم شفتالو مى گويم
اى پشتونهاى عزيز اگر زبان تان هندوايرانى مى ناميد وآريانى استيد و از اوستا مى دانيد و "سممه" گو (نيک گفتار) استيد پس ببين که لقب هاى زيبا داريد
1- "پشتون" معنى دارد سوار پشت تخت اسپ
2- پټهان به سانسکریت معنى دارد: مردمان که به سرشان اعتماد کرد!
3- روه، روهيله ،روهيلکهند از
گرفته شده معنى دارد به سانسکريت اشخاصيکه "داراى زبان که در قله هاى بلند بکاربرده مى شود
4- "افغان" از عبرى و عربى آمده در عربى فغ و فغان وجمع اش افغان است و در عبرى يا زبان سامى يهودى به فرزند ساوول و يا شاوول باوجود اينکه زبان تان يهودى نيست . اگر يهودى استيد پروا ندارد سر چشم من پارسيوان ايد. شاه شاهان پارسي من کوروش بزرگ شما را از دست بخت نصر (نبوکد ناصر) نجات داد.
اگر "افغان" را سرور خود ميدانيد و اکنون يهودگرايى مى کنيد و اکنون مانند دولت اسراييل تحت عنوان يهوديت سرزمين کوروش که آريانا نام داشت را کشور ابن شاوولى مى کنيد ما کتى تان نيستيم.
پشتون هويت صادق است!
پټهان هويت اعتبار است
روهيله هويت والا و بلند است
افغان هويت کاذب است!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است