نقدینه را به نسیه دولت تبدیل نکنید
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۵۵    ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ کد خبر: 148039 منبع: پرینت

همین که گفته اید عطامحمد نور تا پایان دوره این حکومت والی بلخ می ماند روی خواست تان استوار بمانید به ویژه اینکه دولت هیچگاه به هیچ عهد و پیمان خود ایستاده نیست، یک روده راست در شکم ندارند، همه اش فن است و فریب و ریا و دغا و غدر. نقدینه خود را به نسیه ای که این دولت وعده می کند تبدیل نکنید.

اگر قرار شد قرارداد و تعهدنامه ای امضا کنید باید این قرارداد و تعهد در حضور روسای سیاسی هر دو طرف و در حضور رسانه ها صورت بگیرد. هرگونه قرارداد بستن و تعهد در خفا جبن است، ترس است، خیانت است و معامله شخصی است آن هم معامله خام و ساده لوحانه ای که فردایش با انکار طرف روبرو می شوید.

درست مانند استعفانامه بی تاریخ تان ...

صبور راحيل


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دولت
نور
تعهدنامه
بلخ
نظرات بینندگان:

>>>   یک متل افغانی است که میگویند:
خوش معامله را باز معامله، بد معامله را بس معامله.
به کدام تعهد کتبی و غیر کتبی خویش اشرف غنی عمل کرده است که به قرار دادش با عطا محمد نور عمل کند؟
کجا شد تدویر لویه جرگه؟ کجا شد تبدیلی ریاست اجراییه به صدارت؟ کجا شد انتخابات پارلمانی؟
کجا شد حل قضیه کابل بانک؟ و همنطور ده ها و صد ها وعده های دروغین دیگر او؟

>>>   مريم عبدالله
با اشغال هند قديم توسط قواي انگليس و مزدور شدن اميران خراسان(افغانستان) به اين امپراتوري اشغالگر، وضعيت در منطقه به شدت تغيير کرد.
انگليس ها مي دانستند که زبان پارسي عامل بيداري و ايمانداري در شبه قاره هند است و پاسدار اين زبان قوم تاجيک مي‌باشد، پس انگليس ها با تمام توان، تلاش کردند تا ريشه هاي اين زبان و قوم را بخشکانند.
چنان فشار،رعب و وحشت را بر تاجيکان هندوستان حاکم ساختند که اکثريت مطلق شان در پي کتمان هويت يا جعل هويت برآمدند و عاجل به زبان هاي پشتو ،بلوچي، اردو و… روي آوردند.
از اين که زبان پشتو و مردم پشتون را از نظر تاريخي و فرهنگي خيلي نزديک به خودشان مي پنداشتند اقشار بزرگ قوم تاجيک در هر منطقه هندوستان خود شان را با همين هويت معرفي کردند تا از شر اشغالگران در امان بمانند، که اين کار تا جايي هم مؤثر تمام شد.
جنگ هاي طولاني مردم خراسان(افغانستان) با انگليس ها هم عقدة انگليس ها را بيشتر عليه قوم تاجيک شعله ور ساخت چون اکثريت رهبران و لشکريان جنگ عليه انگليس را تاجيک ها تشکيل مي دادند.
جنگ هاي متعدد کمرشکن در کابل و ميوند و … عليه انگليس ها باعث شد که انگليس ها و روس ها در مورد تضعيف قوم تاجيک در بعضي موارد به تفاهم برسند.
به همين سبب همواره انگليس ها تلاش کردند تا در افغانستان شاهان غلام از قوم غير تاجيک مسلط باشند و همواره براي تضعيف تاجيک ها کار نمايند.
برنامه انتقال اقوام ديگر از مناطق پشاور ،زابل، ننگرهار،وردک، باجور، منگل، وزيرستان و… به ولايت تاجيک نشين و غصب زمين هاي تاجيک توسط حکام وابسته به انگليس و دادن آن به ناقلين بي زمين يک بخشي از برنامه تاجيک ستيزي انگليس ها بود که با قيام امير حبيب الله کلکاني و شکست دادن شاه امان الله و فتح همه افغانستان توسط لشکر حبيب الله کلکاني زنگ خطر را به اشغالگران به صدا در آورد و همه استعمارگران در منطقه در پي سقوط دادن حکومت کاملاً مستقل و اسلامي امير حبيب الله خادم دين رسول الله دست به کار شدند.
پس از سقوط حکومت حبيب الله خان و نابود کردن جنبش خلافت در مناطق سرحدي هندوستان با افغانستان که بيشترين اعضاي جنبش خلافت را هم تاجيکان هندوستان تشکيل مي داد زمينه سرکوب آشکار تاجيک ها مساعد شد و نادر خان، شاه جديد افغانستان به طور بي رحمانه صدها هزار جوان تاجيک را به جرم همکاري با شهيد امير حبيب الله، خادم دين رسول الله به شهادت رساند و زمين هاي شان را به ناقلين داد که پدر گلبدين حکمتيار نيز از همان ناقلين است که از ولايت غزني به کندز آورده شد و زمين تاجيک ها را به آنها دادند.
آغاز جهاد مردم افغانستان در برابر رژيم کمونيستي و قواي شوروي يک بار ديگر اين فرصت را براي قوم تاجيک داد تا چون اجداد شان مانند ابومسلم خراساني، يعقوب ليث صفاري ،اسماعيل ساماني و… شمشير از نيام برکشند و ادعاي آزادي خواهي و استقلال طلبي نمايند.
با وصف اين که تعداد تنظيم هاي جهادي مربوط به قوم پشتون بيشتر بود ولي احمد شاه مسعود و ده ها فرمانده جنگي در داخل افغانستان که در تنظيم هاي مختلف جهادي و بيشتر در جمعيت اسلامي افغانستان بودند، چنان فعاليت کردند که فاتح جهاد شدند ولي گلبدين حکمتيار، عبدالعلي مزاري و جنرال دوستم عليه دوست اسلامي افغانستان که تازه بنياد شده بود بغاوت نمودند و خيلي سال ها جنگيدند تا اين که طالبان پيدا شدند و مزاري کشته شد و گلبدين حکمتيار و جنرال دوستم به دولت اسلامي افغانستان تسليم شدند.
سال هاي زياد در برابر طالب ها مقاومت صورت گرفت که پرچمدار و محور مقاومت عليه طالبان نيز شهيد رباني و شهيد مسعود و پروفيسور سياف بودند که دوتن اولي تاجيک و آقاي سياف هم سادات استند.
پس از سرنگوني حکومت طالبان و رفتن شان به مناطق سرحدي پاکستان و انجام دادن جنايت هاي نابخشودني توسط اين گروه تروريست و حمايت دولت پاکستان و سران قبائل پشتون از طالب ها يک موج جديد را به وجود آورد.
تاجيک هاي پاکستان از تکرار جنايت و استمرار آن در بستر قبيله به ستوه آمدند و به کوشش فرهنگيان و نويسنده گان تاجيک تبار پاکستاني در پي تحقيق و اثبات هويت تاجيکي شان شدند.
مقاله هاي متعدد توسط نويسنده گان چون آخوندزاده صاحب، نشان داد که استعمار نتوانسته ريشه هاي هويتي و فرهنگي قوم تاجيک را از بين ببرد بلکه فقط تاجيک هاي پاکستان زبان پارسي را فراموش کردند که مي شود با سعي و تلاش مجدد نسل هاي بعدي اين قوم دوباره زبان شيرين پارسي را ياد بگيرند.
در اين اواخر خبرهاي خوب از جنبش بيداري قوم تاجيک در پاکستان را در رسانه هاي تاجيکستان و افغانستان مي خوانيم که سبب دلگرمي ما مي شود.
احياي هويت تباري و فرهنگي تاجيکان در ايالت سرحد و ايالت کويته بلوچستان مي تواند پايان دوره تحجر و افراطيت در اين مناطق باشد چون فرهنگ و زبان تاجيک ها، فرهنگ مولانا و بيدل و حافظ و… است که پيام اين فرهنگ در طول تاريخ همزيستي مسالمت آميز بشريت بوده.
همچنان در چين بخش قابل ملاحظة مردم آن تاجيک ها و يا پارسي زبان ها بودند که سال هاي زياد در چندين ولايت آن، زبان پارسي به عنوان زبان رسمي مطرح بود و تمام کارهاي اداري در دولت به اين زبان صورت مي گرفت.
به اميد آن روز که بازهم گسترة مرزهاي ما، شهرهاي چون بخارا، سمرقند،خجند،دوشنبه،شيراز، کابل ،قندهار، هرات، پشاور، دهلي، کشمير و … باشد و ديگر جايي براي تحجر و افراطيت در قلمرو شعر و فلسفه و شريعت باقي نماند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است