سخنرانی تاریخی و پخش نشده‌ ای از مارشال فهیم
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۳۱    ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ کد خبر: 148189 منبع: پرینت

مارشال محمد قسیم فهیم یکی از مردان سنگین وزن سیاست و یکی از تصمیم‌ گیرندگان در افغانستان پسا طالبان بود.

قراری به داوری و قضاوت بر کارنامه سیاسی مارشال ندارم واقعیت اما این است که مارشال فهیم همانند همه سیاسیون فقید کشور در داوری افکار عمومی تصویر واحد ندارد. موافقان و مخالفان اش به سیاق جو حاکم بر فضای سیاست کشور هر که از زاویه دید خویش تصویری از مارشال فهم ارایه می‌ کند اینکه مارشال جدا از تعارفات و مصلحت اندیشی های متعارف سیاسی وقتی دور از چشم کمره و به دور از تربیون های رسمی سخن می‌ گفت کدامین روایت‌ ها و وضعیت های را شرح می‌ داد تا هنوز معمای دور از دسترس بود.

اینک پاره ای از یک سخنرانی تاریخی مارشال را با شما در میان می‌ گذارم که تا هنوز پخش عمومی نشده است. اینکه من چگونه به این سخنرانی و این سند سیاسی دست یافته ام باشد برای بعد اما منبع می‌ گوید این آخرین سخنرانی مارشال محمد قسیم فهیم در ولایت پنجشیر است که در یکی از آخرین سفرهایش به پنجشیر با مردم گپ زده است آنچه در ادامه می‌خوانید متن پیاده شده ای از سخنرانی مارشال است.

متن سخنرانی مارشال:
دشمنای افغانستان کسای که نسبت به این کشور نیت خراب داشتند، اینکه شوروی‌ ها از افغانستان خارج شدند، پاکستان به فکر این شد که جانشین شوروی در افغانستان شود. بدبختانه افغانستان یک کشور است که در معبر واقع شده است و همیشه کسای که صاحب طمعه و آز هستند و کسای که می‌ خواهند جنوب آسیا و آسیایی مرکزی را در کنترل خود بیاورند باید از طریق افغانستان بگذرند و افغانستان را در کنترل خود داشته باشند.

پاکستان که در وضعیت بسیار خراب بود حمله شوروی‌ ها سبب شد که مردم افغانستان مهاجر شوند و اونجه (پاکستان) یک مرکز شود که دنیا مجاهدین را از آنجا کمک کنند. اونا این غرور برایشان دست داد که بعد از اینکه شوروی ها از افغانستان خارج شدند اونا بیایند افغانستان را بگیرند و در اینجا قیادت و سرداری کنند و قطعا برایشان قابل قبول نبود -او بچه برو اوسو بشین. ثبت نکو. هر گپ را آدم ثبت نمی‌ کند- و قطعا برایشان قابل قبول نبود که یک قوم و یک مردم به نام پنجشیری بیایند و افتخار آزادی افغانستان را بگیرند اونا در اولین روزهای جهاد و در اولین روزهایی که مجاهدین به کابل رفتند سنگ اندازی را شروع کردند.

حکمتیار را تقویه کردند، عرب ها را در گرد حکمتیار جمع کردند، حکمتیار که در جنگ در برابر این دولت ایستاده شد و شکست خورد بعد طالبان را به وجود آورند تا آخرین بار تلاش کردند که نگذارند ما یک نظام در اینجا بسازیم. از یک طرف مداخله از آنها و از طرف دیگر ناآشنایی و نابلدی ما با حکومت کردن و نظام و خدمتگذاری به یک جامعه به سطح کشوری مثل افغانستان که یک ترکیب ملی عجیب و غریب دارد و اقوام مختلف در اینجا زندگی می کنند سبب شد که ما مجبور شویم دوباره کابل را ترک کنیم.

تصور اونا این بود که ما که از کابل بیرون می شویم، بعد شکست می‌ خوریم و نابود می‌ شویم و پراکنده می‌ شویم و می‌ رویم اما از همین نکته ها و از اینمی مردم که ما دوباره به پیش شما رسیده ایم همین مردم باز بسیج شدند، ایستاده شدند، مقاومت کردند و باز مقاومت از همینجه شکل پیدا کرد و در افغانستان سراسری شد پنچ سال مقاومت، سخت ترین دوره زندگی به اصلاح مردم افغانستان و مخصوصا رهبری همین جبهه که مربوط به پنجشیر بود سخت ترین دوره زندگی بود که با یک جنگ نابرابر که از یک سو تمام امکانات نظامی را با روحیه بسیار بالا و تعداد نفر و عقب جبهه قوی در اختیار طالبان بود و از طرف دیگر تمام دنیا طالبان را حمایت می‌ کردند. مخصوصا فوج پاکستان صراحتا با آنها همکار بود.

از یک طرف ماهایی که عقب شیشته بودیم بسیار سخت بود دوره مقاومت ولی الحمد الله دوباره در نتیجه اگر چه ما در دوران مقاومت بسیار تلفات دادیم و بزرگترین شخصیت‌های خود را مانند آمرصاحب شهید شهید دادیم اما از راه خود برنگشتیم بخاطر اینکه راهی که ما انتخاب کرده بودیم یک کاروان است. اگر یکی ما شهید شدیم دیگر ما باید علم برداریم دیگر ما شهید شدیم، دیگر ما علم برداریم به خاطر یک نقطه و اینکه افغانستان وطن من و شما است. مه به اوخاطر ای برادر کمره والا را گفتم که همی گپا را ثبت نکنید که باز آدم گپ خوده گفته نمی تواند.

یک نکته را وطندارا متوجه شوید. تمام مشکلات افغانستان سر چیست؟ اساس‌ اش که امروز ما با آن مواجه هستیم که بعد من توضیح می‌ دهم در ارتباط به دنیا هم و وضعیت موجود افغانستان هم او این است که پشتون های افغانستان که سال‌ های سال در این کشور سردار و بادار بودند اونا می گن که سیادت و سرداری ما بپذیرید. شما مردم غریب بودید چوب شکن بودید، سقو بودید، کلینر بودید، شما این را مستحق نیستید و به زور گرفتید و عضب کردید.

ما برایشان می‌گوییم برادرا ما قبول داریم که شما سردار و سید بودید اما روز امتحان این کشور را شما ترک کردید و گریختید ما از همی غریبی که داشتیم و ما قبول داریم که غریب بودیم و ما کی می‌ گویم که مثل شما سردار بودیم؟ ما غریب بودیم و از این وطن دفاع کردیم و حالا ما مستحق هستیم که در اینجا سیادت و سرداری کنیم. بنا تمام نزاکت و مشکلات که شما می گین گاهی در چهره طالب ظهور می کند و گاهی در چهره به اصطلاح اشرف غنی ظهور می کند و گاهی در چهره داکتر نجیب ظهور می کند و گاهی در چهره حکمتیار ظهور می کند. اصل هدف یک هدف است و طرف مقابل که ما و شما خصوصا قوم تاجیک را می گویند مخصوصا پنجشیری.

ما می گوییم که افغانستان وطن ما است در روز امتحان ما ایستاد شدیم و این وطن را آزاد ساختیم و شما هم ازی کشور هستید. بیاید برادرانه و عادلانه اینجا زندگی کنیم ما هم حق داریم اینجا زندگی کنیم و شما هم حق دارید زندگی کنید ما هم حق داریم که در این وطن خدمت کنیم و در نظام و حکومت اش باشیم شما هم بیاید باشید ولی عادلانه باید باشیم اونا به ما میگن عادلانه این است که شما یک ولسوالی بودین یک ولسوالی حق دارید سهم داشته باشید.

اما ما وقتی آمدیم بسیار کسا هستند که مرا متهم می کنند که فهیم آمد همه چیز را به مردم داد، راه و رسم آمر صاحب را فراموش کرد. مه نمی فهمم که راه و رسم آمر صاحب چه بود. چیزی را که من می فهمم از آمر صاحب آمر صاحب در آخرین تحلیل، اشک می ریخت و گریان می کرد که مه چرا مشروعیت مردم افغانستان و نظام مردم افغانستان را پشت کرده در این کوه ها آوردم. ایلا می کردم باید به مردم چرا مه این کار را کردم؟ به می گفت فهیم خان اگر تو شهید شدی مه این را پیش می برم. مشروعیت مردم افغانستان و نظام مردم افغانستان را پس به خودشان می دهم و اگر مه شهید شدم تو این کار را باید بکنی.

اتفاقا پس از شهادت آمرصاحب شهید حالت طوری آمد که در حیات ما چند چیز را پیش خود محاسبه و تعیین کردم او ای که اگر شرایط مساعد شد و پس دوباره ما رفتیم نظام مردم افغانستان را دوباره به خود مردم برمی گردانیم یعنی کل مردم افغانستان در نظام شریک شود و این مسوولیت از گردن ما خلاص شود که نگویند سقاوای که دیروز کشته شدند، سقاوای که امروز پشت کرده بردند مشروعیت مردم افغانستان را به همو اساس است که دوهمه سقاوی را که نوشته کردند مانفیست همین گپ است که اینا دزدای بودند که مشروعیت مردم افغانستان را بردند ولی ما این کار را عملا در حضور کل دنیا را پس نشان دادیم که مشروعیت مردم افغانستان را پس به مردم افغانستان دادیم.

همراه آمرصاحب شهید راه و روش که ما انتخاب کرده بودیم همی که نظام مردم افغانستان را به خود مردم افغانستان تسلیم می کنیم اگر شرایط مساعد شد. در این کشور حکومت موقت به وجود بیاید، قانون اساسی تدوین شود و زمینه انتخابات مساعد شود و ما برویم به طرف انتخابات. همه مردم افغانستان شکل عادلانه در انتخابات شرکت کنند و در این نظام شریک باشند. این راه بود که ما در جریان پنج سال مقاومت ای را انتخاب کرده بودیم و همی را راه باید پیش می بردیم.

وقتی که آمر شهید شد فضا طوری آمد که آمریکا هم ضربه خورد. روزهای اول محاسبه من این بود که آمر صاحب شهید مه اول امقه کمال را به خرج دادیم و شهادت از او را پت کردیم و گفتیم که زخمی شده اینمقه هنر را به خرج دادیم ولی امی هنر الحمد الله نتیجه اش مثبت بود بخاطری که 52 ساعت بعد از شهادت آمر صاحب، قضیه آمریکا شد. یکبار ذهن دنیا علیه طالب تغییر کرد. دنیا تصمیم گرفت باید علیه طالب و القاعده جنگ کنند از ما تقاضا کردند که ما می خواهیم جنگ کنیم ما گفتیم ما عملا در جنگ هستیم بیاید از این زمینه استفاده کنید. این زمینه را خداوند عنایت و همکاری کرد ما مشترک علیه دشمن جنگ کردیم، دشمن خوده شکستاندیم. دشمن مردم افغانستان را شکستاندیم اما محاسبه اولی من چه بود؟

محاسبه اولی من بود که مردم که خبر شود از شهادت آمر صاحب جبهات مقاومت شکست می کند که شکست کرد مثل سیل می رود عقب. پیش مه محاسبه این بود که اگر مه در بهارک بدخشان بتوانم این را ایستاد کنم بعد یک سال بعد و شش ماه بعد بتوانم اینا را دوباره به جایشان برگردانم ولی خداوند چیزی را که ما نمی فهمیدیم شرایط را طوری آورد که به عوض ازی که ما در بهارک بدخشان شکست کرده برویم فضا طوری مساعد شد که ما دشمن خوده را شکست دادیم.

امو دشمن که ما را کشیده بود، امو دشمن را ما شکستاندیم، تعقیب کردیم. به وجود دنیا که آمده بود دنیا که آمده بود، شرایط خوده را داشت. شرایط دنیا این بود که جنگ می کنیم با طالب ولی شما دیگه در نظام نیایید به من به صراحت گفتند وقتی که بگرام آزاد شد دابنز می گفتند نماینده بوش بود آمد طرف استاد ربانی شیشتگی بود. زود طرف مه اشاره کرد که اینی دیگه خلاص ولی شما هم دیگه طرف کابل نیایید چرا ما به پاکستان و مشرف و دنیا اطمینان داده ایم که ما دیگه شورای نظار و پنجشیری و جمعیت را نمی مانیم که بیایه اما من به این فکر بودم و تصمیم مه این بود که امو رقم که ما را از کابل کشیده بود همو رقم در کابل برویم که رفتیم. اونا انتقادی خوده کردند و عقده گرفتند در برابر مه که این سرکشی کرد شما یک کتاب را کسای که انگلیسی می دانند پرسان کنید بوش در جنگ. در بوش در جنگ نوشته است که ما به هیچ وجه به شورای نظار اجازه نمی دادیم که داخل کابل شود ولی یک کسی به نام فهیم با تمرد و سرکشی داخل کابل شد.

چرا که ننگ ما این بود که ما را از کابل کشیده بودند و ما پس داخل کابل شدیم. بعد زمینه همی آمد که ما امانت مردم افغانستان را پس به مردم بدهیم اینکه نظام مردم افغانستان را ملل متحد را گفتیم که بیا مداخله کن ما جور می آییم. گفت با کی؟ گفتم با پشتون های افغانستان که نماینده اش ظاهر شاه است نماینده سیاسی شان با ظاهر شاه ما جور می آییم. ملل متحد مداخله کرد، مجلسه بن دایر شد، همرای نماینده شورای روم جور آمدیم، حکومت موقت جور شد و دولت انتقالی آمد و همه چیز رفت جای به جای شد.

ما همه چیز مردم را تسلیم کردیم هر چیزی که یادتان باشد ما اینجا داشتیم را تسلیم کردیم. یگان کسکا می گویند سلاح ما را دادند نه سلاح دست خود را که داشتیم، ندادیم. سلاح سقیله، توپ و تانگ اسکات که از وزارت دفاع افغانستان بود. اونمو امانت مردم افغانستان بود پس به مردم افغانستان تسلیم کردیم. نظام کی باید جور می کرد کرزی که همرای یک پتو آمده بود. نظام را کی باید جور می کرد؟ نظام را باید ما و شما جور می کردیم که همه چیز به دست ما بود. امو رقم که آمرصایب وصیت داشت و به گفته بود که برادر نظام را جور بکو و حق مردم افغانستان را بده به مردم.

وزارت دفاع را ما جور می کردیم وزارت مختلف افغانستان را ما باید جور می کردیم نظام را باید ما می آوردیم حتی آقای کرزی را یک و نیم سال مه اعاشه و نان می دادم یک روز در خانه‌ اش گفته بود که گوشت نیست گفته بود چرا نیست؟ گفته بود به خاطر ازی که حالا دیگه نان مربوط رییس جمهور شده تو رییس جمهور استی. زنش گفته بود کرزی گفته رییس جمهور چه؟ سابق از کجا می‌ شد؟ سابق که فهیم می داد آب و نان ما را. حالا گفته رییس جمهور شدی او امر کرده که از ریاست جمهوری داده شود حالا استحقاق گوشت تمام شده گفته نه مه ای کار را نمی کنم بروید از خانه فهیم پیسه بیاورد.

ما همه چیز را به خاطر اینکه نظام بسازیم، امانت مردم را به مردم افغانستان دادیم جنگ که در درون و دروازه های تنگ شما بود همو جنگ با درایت که به خرج داده شده است، بزرگترین این است که همو جنگ، هشت سال است که همونجه جریان دارد یک بچه شاه آغا نام دارد مخابره چی ما بود اون وقت او میگه که معاون مخابره وزارت دفاع است میگه وقتی مه رفتم، از طرف وزارت دفاع مخابره های قندهار و اوجاها را هماهنگ می کردم یک صدا کردم، صدها صدای طالب برآمد. می گفتند او انس مانده نباشی انس مانده نباشی. گفت کلی همونای که ما را در تخار و شمالی می شناختند اونجا بودند.

دیگه از سر شما خلاص شد یک مردم غیر مسوول را پایشان را از مسوولیت کشیدید شما یک نکته را متوجه باشید حکومت فعلی آقای کرزی بسیار قوی از حکومت استاد ربانی نیست اما هیج کسی در ارگ او را راکت نمی نزند بخاطر ازی که یک پشتون در ارگ است. اگر من باشم، ربانی و احمدشاه مسعود باشد در همو شب دوم از چهار آسیاب 50 تا توپ می زنند. ای حق است که مردم افغانستان به خوبی زندگی کنند و حکومت انتقالی جور شد. قانون اساسی که سند بسیار محکم است و این افتخار به شما مردم است.

قانون اساسی ساخته شد اینمی یک حجت ملی است حق هر کس را تعیین کرده است از رییس جمهور گرفته تا فرد پایین که رعیت است حق شان را تعریف کرده است. این سند ملی است در افغانستان ساخته شد. انتخابات، مردم به اساس انتخابات حکومت را انتخاب کردیم در همو زمان که همه چیز در اختیار ما بود و انتخابات شد مرا لازم نبودند که به انتخابات بروم، نه رفتم. با کسی جنگ هم نکردیم هر جایی که توپ تانک شان آمدند قطعات ما را محاصره می کردند، او برادر خیرت است که آمده ای بالای خانه ما می گفتند تو کودتا می کنی. بالا حصار بدست داکتر تاج مامد بود. آمریکاها گفته کودتا می کنی. گفتم ما اینقدر احمق نیستیم که نظام که ما خود ما بدست خود جور کردیم بخیزیم او را چپه کنیم. ایقه یک همت را داریم که باز مطابق همین قانون و نظام، اگر ما آدم بودیم چند روز دم خوده راس می کنیم بعد می آییم.

بعد شرایط دوم آمد که دور دیگه که انتخابات می شد ما را مجاهدین را از صحنه کشیدند منظورم از مجاهدین کشیدند این است که ماهایی را که با یک نظام رفته بودیم و امنیت افغانستان را گرفته بودیم. بدبختی افغانستان از کجا شروع شده است از این جا شروع شد که مه هر قدر که به امریکایی و دنیا گفتم حالا دنیا آمده دیگه. دموکراسی می اورند هر دنیایی که بیایند پول و عسکر خوده را که بیارند یادتان باشد که فرهنگ خوده هم می ارند.

افغانستان دیگه رفت جزو قطعی دنیا شد. او را دور می مانیم سر جزییات اش نمی رویم. مه با دنیا یک گپ داشتیم. من پای خوده بند کردیم که همی اردوی یک لگ نفری مجاهدین را شما برای 3 تا 4 سال معاش بدهید همینا باشند امنیت افغانستان را می گیرند. شما اردوی ملی بسازید اردو وقتی جور شد و تکمیل شد من اردوی مجاهدین را لغو می کنم و بعد اش اردوی ملی افغانستان مسوولیت را به دوش بگیرد ولی هم اوطرف هم پاکستان و هم قومای دیگه و مردم دیگه و قومای دیگه که می گوم بلا استثنا کل اقوام دیگه پافشاری شان این بود که نی.

اینمیا که خلع سلاح شوند و بروند دیگه اردوی ملی جور است در این کشور آرامی است دیگه من هر قدر که داد زدم و آمریکایی ها تا به حال را ملامت استند پیش من. هر چند او گپا تاوان دارد مه گفتم یک لگ نفر را معاش بدهید همی ما باشیم همینجه شما را می زنند. این افغانستان از پیش تان می شارد. اردو هنوز یک کندک ساخته نشده بود ارودی مجاهیدین را لغو کردند. معنی اش این است که دوباره راه ها باز شد. طالب به بسیار سادگی آمد جنگ در افغانستان شروع شد که تا به حال در او من انتقاد دارم جنوب افغانستان و یک بخش شمال افغانستان و از اون زمان در نقطه نقطه افغانستان، گروپ القایده و تروریست در هر نقطه افغانستان مردم را تهدید می کنند عامل اش همین بود.

اونا اردو ساختند، اردو را در وقت ساختند که تمام دشمن پس دوباره آمدند در همین جریانی که ما در خانه بودیم با مردم خود بسیار نرمال با مردم خود رابطه داشتیم همین دولت را حمایت کردیم هر قدر که مرا کردند اگر من مارشال شده بودم این ظرفیت را هم داشتم که در خانه بشینم و همین عزت که مارشالی بود و قهرمانی به آمر صاحب شهید داده شده بود اینا کل اش افتخار شما مردم بود و من این افتخار را نگاه می کردم اوشتکا واری بالا و پیین خیز نمی زدم.

سایره واری گاهی به چوبک و گاهی به او چوبک خیز بزنم در خانه خود سنگین شیشتیم اونا در ظرف یک دو سال درک کردند که اشتباه کرده اند پس مراجعه کردند عذر کردند که بایین. من گفتم نه بیادر. شما وقت خوده تیر کنید دوره خوده تیر کردند دسایس مختلف کردند مردم خود ما و شما را آوردند استعمال کردند. برادر آمر صاحب را آوردند جوانای خود ما را رشد دادند. جنرال دوستم را تحریک کردند که تو پهلوان استی. اسماعیل خان را تحریک کردند که تو پهلوان استی. فقط همی فهیم را که از ارگ بکشید ای جای کل شما را گرفته است.

رییس جمهور به اسماعیل خان می گفت که مه می شرمم که خودت را می بینیم پایان شیشگی استی. جای تو خو جای مه است چطور کنم که جای تو را فهیم گرفته است. استاد ربانی را هم می گفتند جای تو را فهیم گرفته است ولی وقتی که زندند کلگی را زدند اونا را هم از صحنه کشیدند ولی دوباره شرایط طوری بود که ما چه باید می کردیم اینجا یک نکته حساس است اگر آنجا ایستاد می شدیم کل دستاوردها ما به هم می خورد یا باید روش را طوری می آوردیم که پس دوباره حضور پیدا می کردیم.

افغانستان کشوری است که هیچ قوم به تنهایی در اینجا حکومت کرده نمی تواند و مه این دیدگاه و نظر مه است که به تمام قوم و مردم و کل مردم افغانستان در او وقت هم گفتیم و حالا هم گفتیم که بیاید بیادرا ما و شما با پشتونا یکجا شویم. نظام بسازیم و حکومت بسازیم پروا ندارد یکی نفر اول و یکی نفر دوم ولی مهم این است که در بدنه نظام همه ما باید باشیم و حضور باید داشته باشیم.

آیا ثمره جهاد و جنگ و مقاومت و مبارزه و تلاش و مردم را در همو نمیه راهی ایلا می کردیم یا این را دوام می دادیم دوام خو حالا دیگه زمینه زدن و کندن و بدماشی نیست. زمینه ازی است که ما باید در نظام حضور پیدا کنیم و به موجودیت خوده را چه در ساحه نظامی چه در اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تثبت کنیم. اونا وقتی این تقضا را از مه کردند مه همرای آقای کرزی پذیرفتم.

آصف آشنا


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
آشنا
مارشال فهیم
سخنرانی
نظرات بینندگان:

>>>   خدای دی وبخشه ما رشا ل فهیم مرحوم
کا ش مثل خود تا ن ده نفر دیگه دراین مملکت میبود حال دنیا گل وگلزار میبود من که یک پشتون استم همیشه که یاد تا ن میشود یا از راه سرای شمالی گذر من میشود از ته دل دعای مغفرت و جنت برای تا ن میکنم باز هم میگویم
الله تعا لی دی وبخشه گران ما رشا ل صا حب جنت دی جای شه
زمری

>>>   فهیم بینی اګر ده سال نان بی نمک میخورد باز هم اینقدر بیانیه داده نمیتوانست او یک ادم بیسواد و .....بود بجز از کشتن. و چور چیزی دیګر در کله خود نداشت


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است