آیا افغانستان تک قومی می گردد؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۵۸    ۱۳۹۷/۴/۱۴ کد خبر: 152400 منبع: پرینت

استفاده از قوه قهریه و نیروهای کماندو بالای تظاهر کنندگان مردم فاریاب بار دیگر ثابت کرد که در افغانستان حرکت های مدنی جای ندارد و اصلأ مردم و مدنیت همواره به تمسخر گرفته می شود.

آنچه واضح است این است که هم صاحبان قدرت و هم طرفداران بر اندازی قدرت که هردو برای امتداد ادامه قدرت قومی توافق و در اجرای تطبیق شریعت مخالفت دارند ، هیچگونه صدایd را برای تقسیم و مشارکت در قدرت نمی پذیرند و آن را متحدانه سرکوب می نمایند ، چنانچه تظاهرات جنبش روشنایی ، تظاهرات جنبش رستاخیز تغییر و بالاخره تظاهرات مردم فاریاب را با استفاده از تروریزم و یا سلاح گرم خاموش نمودند.

استفاده از قوه قهریه در مقابل مردم فقط در ظاهر صدای مردم را خاموش می کند ، اما در حقیقت شعله های آتش را در قلب ها و وجدان های مردم ، علیه بی‌عدالتی ها و نابرابری ها عمیق تر می سازد.

تجارب جهانی و به خصوص کشور های بالکان نشان می دهد که تک قومی سازی یک کشور که دارای اقوام مختلف است در بدل خونریزی هم مشکل و محال به نظر می رسد ، اما شرایط فعلی افغانستان با دیگر کشورهای جهان فرق می کند ، چون در افغانستان اکنون شوونیزم و فاشیزم برای اولین بار در تاریخ جهان از تروریزم و افراطیون مذهبی برای برپایی حکومت تک قومی استفاده می نمایند و گذشته از آن از تفاله های اقوام دیگر که در بدل امتیاز مسخ هویت شده اند به صفت ابزار استفاده تبلیغاتی می نمایند.

اکنون تمام مسأله وابسته به نیروهای ضد شوونیزم ، ضد فاشیزم و بالاخره ضد تروریزم است که چگونه و به چه شکل و میتد می توانند از برپایی حکومت تک قومی جلوگیری نمایند.

حسن علی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حسن علی
تک قومی
نظرات بینندگان:

>>>   اگر بتوانند همه اقوام غیرپشتون را قتل عام میکنند مال شان تاراج و زمین و ناموس شان بخود میگیرند

>>>   برادرعزیز من یک تاجک هستم
ودرپوست های بالای امنیتی وظیفه اجرانموده ام شما باوربه خداکنید که همین وکلا خائین به جزچند نفرهرکدام ایشان به زور بالای وزیرداخله قوماندانان امنیه ولایات وولسوالی هارا تعین کرده اند که ازبرکت همین دزدان وبی سوادان وطن ناامن شده است برادر با وربه خدا کنید که من دریک ولایت مدیر جنائی بودم که مجتبی پتنگ خودش ازمن تقاضای پول نمود درحالیکه افسربودم به جهاددرسال 1361 بعد ازبندی شدن رفتم مجاهد بودم وحتی فعلا هم درخانه گلی پدر هستم
همین وکیلان خائین تا نیمه های شب افرادخویش رادربست های کلیدی تعین میکردند دگران قوماندان ولایت وولسوالی به امر وزیر چه اعتنا میکردمی گفتند که مارا وکیل صاحب تعین کرده که همین امر با عث بد امنی شده بگذارکه ایشان درقهر وغضب خدا گرفتا شوند شماباوربه خداکنید که مدت پنج ماه دریکی ازولایات معاش خودرا خودم مصرف نمودم وداوطلبانه خود راتبدیل کردم
به امید قلع وقم زورگویان
ونوبت عطا کی می رسد
با احترام

>>>   قوم فاشیست اوغان دیگراقوام رابه بهانه های مختلف میکشند ترورمیکنند بازادعا میکنند که توطعه دشمن است میخواهدجنگ ونفاق قومی بندازد درحالیکه همه اقوان دیگر را یکی پی دیگری ازقدرت سیاسی ونظامی به ساخته و سرجایش فاشیستان راجایگزین میکنندمردم خون میدهند شهید ومعلول ومعیوب میدهنداما وقتی مثله قدرت شد فاشیستهامیگویند که شما حق ندارید چرا این همه ظلم تابه کی پدران واجدادماراکه باهمین ظلم وستم نابودکردند ایاماهم درعصرکنونی بازهم این ستم هاراتحمل کنیم ایابگذریم که اولادهای ماهم اسیرباشند باوجودیکه درهمه عرصه های زندگی همه اقوام غیرپشتون نسبت به فاشیستهادست بالا دارندبازهم
بردگی راقبول کنند...

>>>   Haroon Amirzada II
فاشیستان ارگ مردم را مجبور می سازند که به جنگسالاران پناه ببرند
واقعیت اینست که فاشیزم، تروریزم و جنگسالاریزم سه بلای حاکم به جان، مال و ناموس مردم اند.
سیاست فاشیست های ارگ اینست که از یک طرف از امکانات دولتی و قدرت های خارجی و از طرف دیگر از نیرو های طالبان و گلبدینی بحیث لشکر قبیلوی برای پیاده کردن اهداف تنگ قبیلوی خود مردم را سرکوب کنند.
مردم شمال مجبور هستند بار دیگر به جنگسالاران قوم خود پناه ببرند.
با تاسف نه با جنگ سالاران در شرایط کنونی می توان زندگی کرد و نه بدون آنها می توان با فاشیزم و تروریزم مقابله کرد. صرف همین جنگسالاران می توانند در مقابل آنها مقاومت کنند. نیروی سالمی که در برابر آنان ایستادگی کنند وجود ندارد.
تجارب ۴ دهه اخیر نشان داد که جنگ سالاران از یک طرف در مقاومت علیه تروریستان موثر اند ولی در فرجام همین جنگ سالاران بلای بد تر از طالبان می شوند که جان، مال و ناموس مردم مال آنان میشود.
این تجارب هم چنان نشان داد که برخی ازین جنگسالاران توانستند از سطح یک فرمانده بی بندو بار تا سطح رهبری سیاسی و قومی صعود کنند. برخی آنها تا مقام معاون اول ریاست جمهوری هم رسیدند. ولی با تاسف خصلت و خواص جنگ سالاری خویش را از دست ندادند. با قلدری معاونیت کردند و کوچکترین درکی از سیاست و بازی دشمن نداشتند و در نتیجه مردم منسوب به خود را سر افگنده و در باتلاق فاشیزم زرنگ ارگ انداختند و خود از میدان فرار کردند.
حالا مردم بهای اعتماد شان به این جنگ سالاران را می پردازند.
به باور من زندگی در زیر سایه حکومت فاشیزم ارگ، تروریزم و جنگسالاریزم یکسان رنج آور و جهنمی است.
زندگی نشان داده است که فاشیزم، طالبانیزم، استشهادیزم گلبدینی و جنگسالاریزم تباری همه دشمنان اصلی صلح، عدالت و پیشرفت هستند.

>>>   Raheel
اگر درین دولت وجدان و شرفی هست چرا کامران علیزی قلدر قداره کش در هرات و ملاتره خیل با لندغرانش را دست و مشت بسته گرفتار کرده و به مرکز انتقال نمی نمی دهند؟ مسلح غیر مسوول تنها تاجیک و غیر پشتونش قابل پیگرد است هاااا؟
این رژیم تصمیم گرفته است که هرگونه منطق و استدلال و انتقاد مردم را نادیده بگیرد و هرچهار پا دریک موزه به تعمیل اهداف قومی و فاشیستی خود ادامه بدهند.
آنهایی که تصور می کنند فاشیست و یا مزدور فاشیست نیستند، اگر شهامت ایستادگی و مخالفت ندارند، هرگز نباید از اینهمه رذالت جاری در این حکومت دفاع کنند و به زخمهای ملت نمک بپاشند.

>>>   Raheel
گیرم که نظام الدی قیصری مجرم. آیا جرم قیصری حتی یک فیصد جرایمی افراد جنایتکار حزب و اسلامی و طالبان است که دولت آنها را خلعت اوغانی از زندان رها کرده است؟ آیا فاشیستها همه را مثل خود فکر کرده اند که معنی عدالت را نمی دارند؟
وقیحتر از غنی هرگز تاریخ این وطن به خود ندیده است.

>>>   Aalem Abdullah Sarwary
كامران عليزي در هرات، قومندان ميرويس در بغلان، ملا تره خيل در كابل، قومندان زرداد در سروبي، جمعه همدرد در بلخ و...
بهترين قوماندانان و سلاح به دوشانِ غير مسوولي هستند كه هيچ آدمي يي را نكشته اند و مورچه يي هم از دست شان آزار نديده است؛ هيچ نيازي هم نيست كه دولت يا ملت از آدرس آنان تشويش داشته باشند.

>>>   مردم شمالي و بردران تاجيك !
غني احمدزي تصميم دارد كه عصر عبدالرحمن خان وتطبيق برنامه هاي سقوي دوم را در شمال كابل پروان و كاپيسا در معرض اجرا قرار بدهد با جابجايي تروريستان كوچي وپاكستاني هاي مهاجر امنيت شمال كشور را به خطر بزرگ دايمي مواجه ميسازد .
اگر غني وتيم فاشيستي اش تصميم خاينانه مغرضانه نداشته باشد چرا اين تصميم را در دشت هاي هلمند قندهار و زابل نميگرد؟
سجادي

>>>   Salam
اين نظام و حكومت ديگر ربطى به اقوام غير پشتون ندارد ، تمام رهبرى اين نظام در دست فاشيست ترين افراد و گروه ها از ميان قوم پشتون است . هر كى به موجوديت اين حكرمت و اين ساختار تاكيد مى كند ، يا احمق است و يا هم احمق ترين .

>>>   در سال ٢٠٠٧ موسسه مستقل امريكايي بنام Independent statistics يك نفوس شماري را در افغانستان آغاز كرده بود كه الي اخير همين سال متذكره ختم كرد و در روزنامه نيوز امريكايي نشر كرد كه پشتونها از هفده الي نوزده درصد است و در سال ٢٠٠٩ موسسه روسي به اسم Независимая статистика ويا احصايه دمكراتيك ازپانزده الي هجده درصد تذكر كرده بودند
امازمانيكه جدول نزد كرزي آوردند خيلي باعصبانيت گفت كه اين احصاييه درست نيست و من قبول ندارم
اين احصائيه ها از منطقه ناامن گرفته نشده درحالي كه محاسبه از تمام افغانستان شده ولي كرزي باجسارت تمام ردش كرد و گفت اين احصائيه هاوحدت ملي رااز بين ميبرد.
علي سجادي

>>>   برخورد دوگانه!
برخي ها براي ايجاد ساختار ها و جريان هاي سياسي-اجتماعي خودي شعار همبسته گي سر ميدهند، اما براي نا خودي ها توطيه و دسيسه ميسازند !
سالها است كه ما شاهد شكل گيري شوراي هاي قومي در لايه هاي مختلف اجتماعي جامعه خود بوده ايم، بطور نمونه: شوراي مردم هزاره، شوراي ترك تباران، شوراي مردم نورستان، شوراي مردم سادات،شوراي مردم پشه يي،شوراي مردم اهل هنود و ده ها شورا هاي خورد و كلان برادران پشتون ما در سراسر كشور ( شوراي مردم لوي پكتيا، شوراي مردم خوگياني، شوراي قوم يوسف زي، شوراي مردم لوي قندهار، شوراي مردم ننگرهار، شوراي مردم لغمان و حتي شورا هاي مردمي در سطح طايفه) از ديد من اين روند ممد خوب و موءثر براي شكل گيري ملت سازي واقعي محسوب ميگردد، نياز است تا براي فراهم يابي فرهنگ همپزيري و شهروندي انكشاف يابد،مردود ميدانم تا عليه آن ساختار هاي كه از ميان مردم برخواسته است غير اخلاقي و دور از فرهنگ نوين سياسي-اجتماعي قرار گيريم، زيرا ميدانم كه همه مانند من فكر نميكنند و زيبايي جامعه بشري در چند رنگي آن نهفته است.
اما پرسش در اينجاست كه چرا برخي ها از شكل گيري شوراي تاجيكان در هراس اند و دور از اخلاق اجتماعي - سياسي عليه آن ساختار مردمي كه بخشي از نفوس مردم افغانستان را ميسازد قرار مي گيرند؟
آيا ميشود با واقعيت هاي عيني جامعه پشت كرد و آگاهانه و غير آگاهانه عليه آن قرار گرفت؟
متاسفم كه فورم انتخاباتي در افغانستان پس از حضور گرم جامعه جهاني براساس نقش اقوام در ساختار سياسي كشور شكل گرفته و قوميت جاگزين اصل زرين شايسته سالاري و احزاب فرا قومي شده است، از همين سبب نياز است تا اقوام كار درون سازي را به هدف بيرون كشيدن بهترين كادر ها براي مسوؤليت پزيري انجام دهند تا جلو تيكه داران بي هويت و بي ريشه را كه كار شان بحران سازي، شعله ور ساختن نفاق قومي و زراندوزي است گرفته شود.

>>>   تک قومی نمیگردد بلکه مردم کوشش میکند که ازدزدان وبدماشان نجات یابد
تجربه نشان داده هرزمانیکه بالای دزدان وبدماشان فشاربیاید چیغ میزند که موضوع قومی شده او قوم برخیزید درحالیکه قوم خودش نیز ازدست این دزد وقوم فروش به تنگ آمده است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است