تمام واژه های مقدس را نا مقدس ساختند!
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۵۴    ۱۳۹۷/۴/۲۱ کد خبر: 152622 منبع: پرینت

آزادی، عدالت، برابری، رهبر، بزرگ، کلان، ملی، قوم، زبان، هویت، صلح، اعتماد، همدلی و همگرایی واژه های مقدسی که سیمای جهان را دگرگون کردند و مردم با اعتماد به نفس با فهم چنین واژه ها به خیابان های جهان ریختند و کشور های شان را از درون جهل و بدبختی بیرون آوردند.

همین واژه ها در ادبیات سیاسی رهبران راستین جهان بود که ام روز آنان را به بزرگی یاد می کنیم.
حال سوال اینجا است که چرا این واژه های مقدس در کشور بنام افغانستان ناپاک و کثیف شده اند و مشکل در کجا است که با این واژه ها یک تعداد آدم های بی خرد لچک و بی بند و بار با آن بازی می کنند و بالای گروه های ما اسپ سواری دارند.

چرا دیگر مردم به این واژه های مقدس بی باور شده اند؟ چرا آنقدر از اعتماد و راستی مردم استفاده نادرست صورت گرفته که دیگر حتی به این مقدسات مثل گذشته باور ندارند. در حالیکه این واژه ها مقدس بود که مردم را اتحاد و اتفاق می بخشید. ولی از دست روشنفکر نمای های درباری عزت و ابرو برای هیچ واژه ی باقی نمانده است.

سحر راستین


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سحر
واژه ها
نظرات بینندگان:

>>>   Aziz Arianfar
سه مشکل عظیم افغانستان
کشور ما با سه مشکل بسیار بزرگ و تقریبا لاینحل رو به رو است:
یکی در عرصه خارجی و آن این است که منابع معدنی در جهان محدود است و دیر یا زود بسیار کاهش خواهد یافت. از این رو امریکا تلاش دارد هر طوری که شده از راه افغانستان خود را به منابع دست نخورده آسیای مرکزی و جنوب روسیه نزدیک سازد. روشن است دو کشور روسیه و چین و نیز ایران و پاکستان مخالف حضور امریکا در افغانستان اند. در نتیجه افغانستان به میدان جنگ پایان ناپذیر قدرت های بزرگ مبدل شده است. از این رو، مجاهد و طالب و داعش همه ابزارهای امریکا برای راندن روس ها و اشغال افغانستان بودند و هستند.

دومین مشکل ما در بعد داخلی است. واقعیت این است که پشتون ها ساکنان اصلی و بومی سرزمین کنونی افغانستان نیستند، بل که از گستره پاکستان یعنی دامنه های کوه های سلیمان به این جا کوچیده اند. امپریالیسم انگلیس نگذاشت پشتون ها در سرزمین اصلی و نیایی شان یعنی منطقه خیبر پشتونخواه که دو سوم پشتون ها در حدود ۲۰ میلیون نفر در ان بود و باش دارند، دارای تشکیلات دولتی مستقل شوند.

در نتیجه نخبگان سیاسی پشتون که در اثر سیاست های انگلیس بر خراسان حاکم شده بودند، در اندیشه تشکیل کشور پشتونستان در گستره افغانستان کنونی اند. اما چون نه توان اقتصادی و نه توان سیاسی این کار را دارند، و نفوس شان هم که یک سوم یعنی در حدود ۱۰ میلیون نفر است، برای تسلط نهایی کافی نیست؛ پیوسته با معامله با قدرت های بزرگ و فروش سرزمین می کوشند، با تکیه به سرنیره و پول آنان له این هدف نایل آیند. در نتیجه کشور همیشه فاقد استقلال و دربند و اسیر ابرقدرت ها است. چالش دیگر رقابت های قبیله یی میان قبایل درانی و غلزایی بر سر قدرت است.

در مقابل، تیکه داران و رهبران سایر اقوام نیز برای مقابله با نخبگان پشتون هر یک به طبل تبارگرایی افراطی کوبیده و با سایر کشورهای منطقه وارد تعامل و زد و بند می باشند.
در پهلوی این دو مشکل عظیم ما با یک مشکل بزرگ دیگر هم رو به رو می باشیم و ان استراتیژی پاکستان برای تسخیر افغانستان در دو مرحله است. پاکستان در چهار دهه اخیر با بهره گیری از اوضاع توانست مرحله نخست راهبرد خود را که تسلط بر دامنه های جنوبی هندوکش است، موفقانه پیاده کند. اکنون اگر امریکا برود، مناطق پشتون نشین یکسره به دست پاکستان سقوط خواهد کرد.
پاکستان در این مناطق توانسته است طالبان، حزب اسلامی، داعش و شبکه خقانی را حاکم سازد.

>>>   آزادی کلمه خوب است، متاسفانه آزادی کامل در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و بعضی اوقات شرایط و وضعیت قسمی میشود که دولت ها مجبور میشوند، بخاطر تامین امنیت، یک سلسله آزادی های اتباع خویش را محدود کنند و در خفا آنها را کنترول کنند. مانند مکالمات تیلفونی و انترنیتی و انتقالات پولی در حساب های بانکی و نصب آلات شنوایی و کمره های امنیتی در مناطق مختلف کشور و غیره.
عدالت نیز چیز خوب است، اما متاسفانه عدالت صد فیصد در هیچ کشوری و در هیچ نظامی در طول تاریخ وجود نداشته است. زیرا استعداد ها و شغل ها و مهارت های اشخاص فرق میکند، بنأ عواید آنها نیز نظر به شغل و کار و وظیفه شان فرق میکند.
هرچند لنین میگفت که در جامعه سوسیالستی از هرکس به اندازه توان اش و به هرکس به اندازه کار اش و در جامعه کمونستی از هرکس به اندازه کار اش و به هرکس به اندازه ضرورت اش و همچنان ادعا میکرد که کمونیزم عبارت از سوسیالیزم همراه با برقی ساختن تمام کشور.
اما اینها همه یک اتوپی و خواب و خیال بیش نبودند. زیرا نه در جامعه سوسیالستی چنین چیزی بود و نه هم جامعه کمونستی به این شکل امکان پذیر بود.
زیرا بدون نفس انسانی و ایجاد سرمایه و سرمایه گزاری، امکانات پیشرفت جهان مادی که تمام ضرورت های بشری را رفع کند، امکان پذیر نیست.
رهبر یک کلمه یی است که از قرون وسطی باقیمانده است و در نظام های نوین قرن بیست و یکم که به اساس دموکراسی و انتخابات استوار است، جایی ندارد و مسؤلین دولتی رهبران نه، بلکه خادم و خدمت گذار مردم و کشور خویش میباشند.
بزرگ و کلان و ملی و قوم نیز اصطلاحات فرسوده قرون وسطی یی هستند، که در دولت های نوین جایی ندارند و در دولت های نوین تمام اشخاص و افراد یک مملکت اعم از خورد و بزرگ و ملیت های مختلف و اقوام مختلف، فقط دارای مسؤلیت ها و امتیازات هستند که با انجام مسؤلیت وظیفه خویش را در مقابل مردم و جامعه و وطن انجام میدهند و از امتیازات آن بخاطر پیشبرد زندگی خویش استفاده میکنند.
قوم و زبان و هویت نیز در جوامع متمدن مهم نیست وبه هیچ شخصی به اساس قوم و ملیت و زبان، امتیازات اضافی داده نمیشود و همه در مقابل قانون مساوی هستند.
صلح نیز از وقتی که من درین جهان پا نهاده ام، هیچ زمانی این دنیا بدون جنگ نبوده است.
جنگ افغانستان، عراق، سوریه، فلسطین و اسراییل، پاکستان و هندوستان، جنگ ویتنام، جنگ کشور های افریقایی، جنگ دوم و اول جهانی، جنگ های افغانستان در دوران انگلیس ها، جنگ های ناپیلیون در مقابل کشور های اروپایی و افریقایی. جنگ های آزادی بخش امریکا و جنگ های شمال و جنوب امریکا و .....تا جنگ های مذهبی کشور های اروپایی وامپراطوری های عثمانی و چنگیز خان و عباسیان و امویان و جنگ های ساسانیان و عرب ها و جنگ های ساسانیان و امپراطوری روم( که در قرآن در سوره الروم) آمده است و جنگ های اسکندر و جنگ های هخامنشی ها و یونان باستان و جنگ های بابلی ها و مصری ها و غیره.
اعتماد و هم دلی و هم گرایی، سه واژه یی که بعضی اوقات بین بعضی انسانها، خصوصآ اعضای یک فامیل وجود دارد، اما هرچقدر که ما از تشکیلات فامیلی به دور میرویم، به همان اندازه از موجودیت آن کاسته میشود، زیرا ما از یک کتله کوچک انسانها به یک کتله بزرگ مانند خویش و قوم و کوچگی و قریه و ولسوالی و ولایت و مملکت و قاره میرسیم.
گذشته از آن سیاست مانند یک عروسی با عشق و محبت نیست، بلکه در سیاست فقط منافع در نظر گرفته میشود و هر زمانی که منافع وجود داشت، اعتماد و هم دلی و هم گرایی وجود دارد و هر زمانی که منافع در تضاد بود، دیگر هم دلی و اعتماد و هم گرایی وجود ندارد.

>>>   Homayoun Paiez
وای مردم!
اشرف غنی میگه، بی قانونی ره نمیپذیرم!!!
کسی که به رای گوسفندی و تقلب ملیونی و حمایت بی دریغ خارحی،... قدرت راغصب کرده و سالهاست توزیع تذکره را که نماینده گان مردم تصویب وخود توشیح کرده بود را غیر قانونی، بند نموده و گروگان گرفته و صد ها کار قانوی و حقایق دیگر را در پای قوم گرایی اش سر بریده...آیاچنین قانون شکن قهار و متصلبی می تواند از قانون سخن زند؟! ...مگر اینکه وجدانش را پیشا پیش در معبد و مسلخ فاشیسم قربان کرده باشد!!!

>>>   Abdul Hai Khurasani
میراث یک تمدن را چگونه فروختند و هویت را به تاراج بردند.
جنازه اسفزار را در قبرستان نامأنوس شیندند به خاک سپردند و تو نماز شکر ادا می کنی و مصلحت ملی را بهانه می سازی، بزرگوار ! فقط ده دقیقه وقت خود را صرف مطالعه این متن و ضمیمه هایش بکن.
آنچه می گویم به قدر فهم تست
مردم اندر حسرت فهم درست
تمدن فروشی فاشیسم افغانی و تغییر نام های تاریخی مراکز تمدن خراسان، یکی از جنایات نابخشودنی و خیانت بزرگ به تاریخ و تمدن ماست.
در پی تقسیم سبزوار (شیندند) و استراتیژی فاشیسم برای نابودی کامل هویت تمدنی خراسان،به هر کی که فکر کنید تقلا نمودم تا به پیشنهادات جوانان و نهاد های دانشگاهی هریوا توجه نمایند و حداقل یکی از نام های تمدنی را برگردانند،اما هر کدام به طریقی طفره رفتند، که داستانش بماند به زمان و مقال دیگر ....
این بی اعتنایی به تمدن و فرهنگ به همسایگان مان فرصت داده است تا نه تنها نام ،بلکه میراث یک تمدن را به تاراج ببرند.
اسفزار فقط یک نمونه است، و این شناسنامه‌ی اسفزار را به آن بزرگوارانی تقدیم می کنم که درک درستی از هویت و تاریخ خود ندارند و به جنایت فاشیسم لبخند می زنند و آشکارا و نهان علیه نهضت خراسان قد علم کرده اند.
جوانان عزیز هرات؛
لطفاً فقط یک ساعت این صفحات را مطالعه بفرمایید.

>>>   أشوراى نظار، ربانى ، سياف، و ديكر دزدان أينهمه خاينين هيج جيزى نكذاشتند. حتا مردم نمى تواند به يك ديكر برادر خطاب كنند جون مى ترسند كه حكم جهادى بالايش نه شود!!

>>>   مه خ نفیمیدم که جه گفتی جانم!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است