راه حل هایی برای برون رفت از مشکلات
دهان استادان کابل بوی ودکای دوران شوروی می‌دهد و چپیترهای همان دوران را با غرور و افتخار تکرار می‌کنند و ما هنوز برآورد دقیقی از ساخت اجتماعی و در منابع اقتصادی کشور نداریم 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۲۲    ۱۳۹۷/۵/۴ کد خبر: 153075 منبع: پرینت

وقتی در مورد مشکلی توضیح می‌ دهیم و تلاش می‌ کنیم موضوعی یا رخدادی را قابل فهم کنیم سر و صدای همه برمی‌ آیند که فقط حرف نزن راه حل هم بگو.

از نظر منطقی راه حل چیزی نفی علت مشکل نیست وقتی توضیح می‌دهیم که ساختارِ سیاسی خویشاوندی مشکل بنیادی است نیازی نیست تکرار کنیم که راه حلِ آن است که نظام خویشاوندی از بین برود درصورتیکه مساله روشن‌ توضیح داده شود تکرار راه حل ابلهانه است شناخت و توضیح صورتِ مساله‌ اگر از پیداکردن راه حل دشوارتر نباشد آسانتر هم نیست در هر صورت برای کسانیکه به‌ هر نحوی زیاد راه حل می‌پرسند باید گفت که به صورت کلی برای یک مساله می‌توان چهارگونه راه حل تصور کرد.

الف) راه حل رمانتیک: راهِ حل رمانتیک شاعرانه‌ سازیِ مساله یا یک حادثه است. این نوع راه حل در پی فهم مساله نیست به دنبال آن است که از طریق رمانتیک‌ سازی موضوعی را معنای دیگر بخشد. همه می‌دانیم که کشتن دهشتناک است وقتی سربازی هدف تیر قرار می‌گیرد، شهروند بی‌گناهی در خیابان تکه‌تکه می‌گردد، زنی مورد تجاوز قرار می‌گیرد و خانواده‌ای یگانه‌ نان‌آورِ خانه‌اش را از دست می‌دهد دهشتناک است ولی راهِ حل رمانتیک نه تنها درباره دهشت و تباهی حرف نمی‌زند بلکه از طریق زیبایی‌ شناسانه‌ سازی بدی آن را رمانتیک و خواستنی جلوه می‌دهد.

هستیم بر آن عهدی که بستیم راهتان ادامه دارد و یا سروده‌ها و قصیده‌های بلندبالا برای قابلِ تحمل‌کردن فاجعه راه حل‌های رمانتیک‌اند. چنین‌ راه حلی را زمانی مرتکب می‌شویم که به چشمِ سر می‌بینم خانواده‌های آنها دربدرند و ما مطلقا مستاصل و خانه‌نشین هستیم. ادبیاتِ فارسی در اینباره چیزی کم ندارد نه تنها زشتی و پلشتیِ بدی‌ها را قابل فهم نکرده بلکه تا آخرین توان کوشیده است که برای شر و کشتار و بدی راهِ حل رمانتیک پیدا کند.

ب) راه حل افسانه‌ای و متولوژیک: راهِ حل متولوژیک بجای گشودنِ گره می‌کوشد از طریق ارجاع به پدیده‌های خیالی موضوع را حل‌شده و خاتمه یافته تلقی کند. ما تاریخ پنج‌ هزار ساله داریم. سرزمینِ ما سرزمین فکر و فلسفه است ما وارث زرتشت و بودا و محمد هستیم، ما وارث حسین و خلفا هستیم، ما کاشف حقوقِ بشر هستیم، الکل را ما کشف کردیم جای مسعود و مزاری خالی، جای عبدالرحمن و ملاعمر خالی تا شما را به گورستان و تاجیکستان و ازبکستان روان کنند. توپِ غیبی شما را تار و مار خواهد کرد.

ببین پس از کوروش چه‌ روزگاری داریم! اینها همانی‌ هایی هستند که کاذب می‌تراشند تا نشان دهند که وضعیت عادی است. تمامی این ادعاها از سوی کسانی صورت می‌گیرند که در قرن 21 تذکره ندارند، یک سر سوزن به حقوقِ بشر باور ندارند، معاد بودایی و زرتشتی را با بیل و کلنگ ویران کرده‌اند، آثار تاریخی را منفجر و از یاد برده‌اند. تصور کنید مسعود و مزاری زنده شوند! چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مگر روزی زنده نبودند؟ مگر ملاعمر جز بستنِ در مکاتب و شلاق‌ زدن زنان کار دیگری برای مردم جنوب کرد؟ مگر وضعیتِ فعلی معلول کج‌ کشی‌ها و دیوانگی‌های امیر عبدالرحمن نیست؟ مهمتر اینکه زنده‌شدنِ آنها ناممکن است. با ناممکن نمی‌توان یک موضوع فعلی و واقعی را حل کرد در هرصورت راه حل افسانه‌ای با ارجاع مساله به قهرمانان و باورهای خیالی، راهِ حل خیالی پیدا و صورت مساله را پاک می‌کند.

ج) راه حل نظری و تیوریک: راهِ حل نظری در جستجوی پاسخ معقول و منطقی برای یک مساله است. در راه حل نظری یک وضعیتِ آرمانی فرض و جوانبِ مختلف مورد تامل و سنجش قرار می‌گیرد نخستین گام فهم و شناختِ یک وضعیت یا مساله است. راه‌حل‌هایی معطوف به جامعه آرمانی یا وضعیتِ نیز باید مبتنی بر فهم و شناخت باشد جمهوریِ افلاطون، سیاستِ ارسطو، یوتوپیای تامس‌ مور، قرارداد اجتماعی روسو، لویاتان هابز، روشنگری چیست و صلح پایدار کانت، تیوری دولت اخلاقی هگل و نظریه مارکس گونه‌ هایی از راه حل‌های تیوریک برای حل مسایل‌ اند.

تمامی این نظریه پردازان به‌نحوی کوشیده‌اند مبتنی بر فهم خاص شان از انسان و جامعه راه‌حل‌ هایی را که ناقضِ دیدگاه آنها نباشد ارایه دهند. در سطوح خردتر نیز نظریه‌ های مختلفی را درباره ی شناخت، دولت، قومیت، جنسیت، زبان و دیگر موضوعات وجود دارند. راه‌حل‌ها نیز مبتنی بر پایه‌های شناختی‌اند کسانیکه ایده‌ را اصل می‌دانند بحران را نیز بحرانِ ایده و راه حل را نیز در عالم ایده جستجو می‌کنند. کسانیکه اقتصاد و منافع مادی را پایه می‌دانند راه‌ حل‌های مادی و اقتصادی داده‌اند و در مجموع همه تلاش کرده‌اند که یک طرح نظری روشن و با جزییات ارایه دهند. افلاطون در جمهوری بطور دقیق توضیح می‌دهد که ساختارسیاسی چگونه باشد و اعضای جامعه به تناسب شغلشان در کجا قرار گیرند. تامس‌مور بسیار دقیق توضیح می‌دهد که با این سازوکارها دزدی و جرایم اجتماعی را می‌شود ریشه‌کن کرد دیگران نیز این گونه‌ اند.

د) راه حل عملی و تجربی: عملی‌سازی طرح‌های آرمانی چندان ساده نیست. در مقام عمل بسیاری از نظریه‌ها نتایج معکوس داشته‌اند. مهم‌تر اینکه راه‌حل‌های نظری بسیاری کلی‌ اند. سخن از قرارداد اجتماعی، حکومتِ مردمی و مدینه فاضله آسان است ولی پیاده‌ کردنِ این آرمان‌ها در عمل سازوکارهای دقیق و قابلِ تعریف نیاز دارد. پیداکردنِ راه حل دقیق و تجربی اما مستلزم پژوهش‌های تجربی است نمی‌شود در برج عاج نشست و راه حل پیشنهاد کرد پیشنهادهای پشت میزی و غیر تجربی کاربرد هم ندارد.

عمل‌گرایی کور و مبتنی بر جهالت حلال و راه‌گشا نیست وضعیت را بدتر می‌کند. پژوهش‌ تجربی نیز کار هرکسی نیست فقط از عهده‌ی متخصصین برمی‌آید. نهادهایی باید باشند که متخصص تربیت کنند متخصصین به امنیت شغلی و روانی نیاز دارند. منابع مالی باید وجود داشته باشد که از آنها حمایت کند. فن تصویر و سینما در صورتی رشد می‌کند که فیلم و تصویر حرام نباشد فیزیک و نجوم زمانی رشد می‌کند که اگر کسی مدعی شد زمین مسطح است گردن زده نشود.

علوم اجتماعی زمانی جایگاهش را پیدا می‌کند که نظام سیاسی به تخصص و تجربه باور داشته باشد و بجای تعویذ و جادو و جنبل مسایل را با رویکرد پژوهشی و تجربی حل کنند. برنامه‌ریزی اجتماعی، طراحی یک نظم شهری و سیاسی‌ که پاسخ معقول به نیازهای آدمی داشته باشد بدونِ جمع‌آوری و تحلیل دقیق داده‌های عینی ممکن نیست در مجموع راه‌حل باید براساس مشاهداتِ دقیق و اطلاعاتِ واقعی باشند نه نقل‌های حکیمانه و قیاس‌های نظری پند و اندرزهای اخلاقی.

می‌شود راه‌حل‌های دیگری نیز تصور کرد هیچ‌کدام از این راه‌حل ناب و جدا از هم نیستند گونه‌ های مثالی هستند که مفهوم «راه حل» را برای ما روشنتر می‌کنند راه حل اول و دوم که راه‌ حل‌های رایج در جامعه افغانی‌ اند در واقع راه حل نیستند پاک‌کردنِ صورت مساله‌اند. راه‌حل‌های سوم و چهارم مواجهه‌ی معقول و علمی‌اند اما در توان هرکسی نیست. این هر دو زمانی ممکن هستند که افراد خبره و مناسب وجود داشته باشند.

کنفرانس بن یک طرح نظری خیلی خوب برای بیرون‌ رفتن از بحران بود ولی ما نیروی متخصص برای اجرای آن نداشتیم و نداریم. امنیتِ ملی و سازمان استخباراتی ما توان ردیابی مرمی راکتی را که از کوه‌ها به شهر انداخته می‌شود ندارد. اکثرا بی‌سوادند و با پارتی و واسطه آمده‌اند تمام مراکز علمی افغانستان توان انجام یک تحقیق علمی را ندارند در پایتخت چند میلونی حتی یک کتابخانه درست وجود ندارد.

دهان استادان کابل بوی ودکای دوران شوروی می‌دهد و چپیترهای همان دوران را با غرور و افتخار تکرار می‌کنند. ما هنوز برآورد دقیقی از ساخت اجتماعی و در منابع اقتصادی کشور نداریم می‌دانیم که بیش از صدهزار نفر در مکاتب دینی طالبان در مرز افغانستان و پاکستان تحصیل می‌کنند اما دقیقا نمی‌دانیم که دلایل گرایش آنها به این مکاتب چیست و منابع مالی و فکری این مکاتب دقیقا از کجا تامین می‌شود؟

دلیل اینکه ولایت‌ها و شهرها یکی از پس دیگری سقوط می‌کنند و ما دچار شوک می‌شویم این است که هیچ اطلاعاتِ واقعی نداریم اگر اطلاعات واقعی می‌داشتیم سقوط قندوز و توسعه گروه‌های ترور در شمال امر چندان غریب نبود اگر بدانیم که بجز معاش رسمی، کارمندان رسمی دولت و نمایندگان پارلمان و شوراهای ولایتی از کدام‌ نهادهای داخلی و خارجی پول دریافت می‌کنند روشنتر می‌توانستیم نوع فعالیت‌های آنها را توضیح دهیم و راه حل ارایه کنیم.

اگر می‌دانستیم که در پشت کشتارهای جمعی در خیابان چه‌ کسانی و چه دولت‌هایی هستند می‌توانستیم راه‌حل‌های واقع‌بینانه‌تر و عملی‌تر ارایه دهیم. راه‌حل‌هایی که لقلقه‌ی زبان کارشناسان امور من‌ درآوردی و مطبوعات و رسانه‌های ما است راه حل‌های شاعرانه و افسانه‌ای و پته‌خزانه‌ای اند.

در هر صورت راه حل پختن دیگ کشک‌ او نیست، شعر و خیال و افسانه‌ بافی نیست به‌ کارگیری عقل و تجربه است و چنین‌ چیزی زمانی ممکن است که عالمان واقعی و دریافت واقعی از وضعیت وجود داشته باشد. راه حل یک فرایند نظری و تجربی بسیار پیچیده است بدون طرح نظری دقیق نمی‌توان به سراغ مسایل تجربی رفت و بدون داده‌های تجربی دقیق احمقانه است اگر از راه حل سخن گفته شود.

اسد بودا


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
راه حل
مشکلات
نظرات بینندگان:

>>>   احسنت

>>>   اگر می دانستیم چرا اسدالله اسد بودا شده است؟ اگر می دانستیم چرا اسد بودا پس ار یک عمر استفاده از بیت المالل مسلمین چرا ضد اسلام و مسلمین تبیلغ می کند؟ اگر می دانستیم بودا از کجا تأمین می شود؟ اگر می دانستیم چرا بودا علیه همه ارزشها به پا خاسته است؟ و چرا های دیگر به یک راه حل منطقی می رسیدیم.
پیشنهاد می شود جناب بودا اول خود را پیدا کند و با خود آشتی کند و مشکل شخصی خود را حل کند سپس برای جامعه راهار ارائه کند.
کوری نمی تواند عصا کش کور دیگر شود.

>>>   بودای عزیز:
بیماری را تشخیص داده ای؛ سخنی در باب مداوا نیز بگو.
داود

>>>   هرزمان مردم افغانستان فهمید تنها راه بهشت رفتن کشت کشتاربیگناهان نیست وباید مدرسه های دینی بسته شود ودیگر درسها به فرزندانشان یادبدهن وانها را امیدوارکنن به اینده وبه انها بگوین که این کشورخانه شماست وشما باید برای ابادی خانه تان نهایت سعی خودرابکنید وهیچ کسی دشمن شمانیست ومذهب ومسایل دینی را درصدر تحصیل قرارندهن تا درهرجای دنیا بتوانن با دیگران رابطه برقرارکنن وزندگی بهتری داشته باشن وپیشرفت کنن
چهل سال درس دینی خاندید وملا پرورش دادید ایا به مقصد رسیدید؟؟؟؟
جمشیدی هرات

>>>   نو شته اسد بودا قا بل تا مل است ؛زیرا پیش از اشغال افغانستان تو سط شوروی و بعد ازان هیچ کسی نتو ا نست یگ راه حل مطا بق به و اقعیت های عینی افغا نستان پیشگش کند : خمود فکری تحصیل کرد کان افغا نستان محدود به مضا مین مسلکی آنها می شود ؛تعد ادی هم که در جهت تحلیل جا مخه افغا نشتان پر داخته اند غیر مسلکس بو دند؛کلیشه سا زی در افغانستان یگ روش غیر علمی و متدا ول شده است ؛انجینیر سیا ست مدار است و داکتر جا معه شنا س و ساز ما نده؛بدون اینکه هر کدام به تر تیب سیا ست و جا معه شنا سی و سا ما ند هی بطور مسلکی تحصیل کر ده با شند؛بعضی از چپی های ما اد عا میکنند که اسلام مطلق گرا و داگم است در حا لیکه خود ایشان ما رکسیم لیننیسم و ما ویسم را تا بو و مطلق سا خته اند ؛جهان زمان ما رکس و امروز تفا وت های دارد ؛پر و لتا ریا و خصو صیت پرو لتا ریا ی که ما رکس ازان صحبت میکند در عصر تکنا لو ژی امروز دیگر و جو د ندارد جا ی صد ها و هزار ها پر و لتر را تکنا لو ژی پر کرده است و کسیکه این تکنا لو ژی را بکار می اندا زد از دا نش و تحصیل با لا ی بر خو ر دار است ؛ و ضر ورت به به فر وش نیر وی کار خو د ندارد ؛فیو دا لیسمیکه ما رکس در ارو پا ازان صحبت میکند با فیو دا لیسم شر ق در کل و زمین داران افغا نستان تفا وت فا حش دارد ؛ اما به اصطلا ح سیا ست مداران ما هنوز هم از ارو پا الگو بر داری میکنندبه همین دلیل است که چپی ها در کل از و ا قعیت جا معه افغا نستان پرت اند؛و طی چند ین دهه هنوز مو فق به شنا خت جا معه خود نشده اند .تحلیل جا معه افغا نستان کا ر سا ده نیست ؛طبقات در افغا نستان هنوز شکل نگر فته او لیگا رشی نو پا در وجود رهبران به اطلاح مجا هدین با افکار قبیله وی هنوز جا یگاه طبقه سر ما یه دار را بخو د نگر فته است ؛جنگ ها ی خا نما ن سوز چهل سا له در افغا نستان سیما ی جا معه را تغیر مید هد ؛رهبری کشور اشغال شده مابدست خو د ما نیست هر روز مهره ای بر کنا ر می شود و مهره دیگری جهت تا مین منا فع آنها جا بجا می شود ؛ هر روز سیا ست اقتصا دی نو تو سط دیگران در افغا نستان پیا ده می شود سر نو شت ما بد ست دیگران است و ما هیچگو نه نقشی در جهت تعین سر نو شت خو د نداریم؛در همین نکته است که ما با ید فو کس کنیم و سر نو شت خو یش را در مر حله اول بدست بگیر یم؛بعد ازان از دولت سا زی و ملت سا زی صحبت کنیم؛بعد ازان از سیا ست خا رحی و سیا ست اقتصا دی دم بزنیم در غیر آن هر آنچه تحت شرا یط فعلی در مورد و طن طر ح کنیم آب به ّها ون کو بیدن است.

>>>   Najib Salam
اين جمع شكمبو و بى هدف در اين هفده سال در قدرت بودند ، از اينها بپرسيد در اين هفده سال چه كارى به نفع مردم و كشور كرديد كه اكنون باز هياهوى دروغين به راه انداخته ايد ، اگر شما شرم نداريد ، بايد مردم شرم كنند كه بر شما اعتماد كنند . براى من در جمع اين مرده هاى زنده يك تن را نشان دهيد كه جز اين حكومت و اين قدرت نبوده باشد و مزدورى نظام فاشيستى را نكرده باشد . تك تك اينها ، معامله گر ، درذ سرمايه هاى بيت المال ، زر اندوز ، عاشق ماموريت به فاشيزم و دروغگويان بى همتا اند،اينها براى قدرت حكومتى و حفظ سرمايه هاى شان تن به هر ذلتى داده اند و در آينده هم چنين خواهد بود.

>>>   كليم الله همسخن
1 uur ·
سیاست رابطه‌ی روانی است میان حکومت کننده و حکومت شونده

- مورگنتا

سخن‌رانی‌ها را شنیدم، گزارک‌های فیس‌بوکی را خواندم. سخن‌رانان پس از هرچند کلمه‌ای دهان به آب《افغانیت》می‌شستند، شاید از برای خوشی تئوری پرداز مانیفست افغانی(انورالحق احدی و دیگران) گزارک نویسان معمولن به فال نیک می‌گیرند. اما، به لایه‌ی پنهانی مساله کمتر کسی می‌پردازد- همان رابطه‌ی روانی. در حدود سه قرن پسین دوبار رابطه‌ی روانی حکومت کننده و حکومت‌ شوندگان این جغرافیا دگرگون شده است- یکبار توسط حبیب الله کلکانی و یک‌بار توسط استاد ربانی شهید و فرمانده مسعود. مقاومت ملی اگر یک طرف علیه‌ی طالب و تروریسم بود طرف دیگر و معنای پنهانی آن شکستن هژمونی قومی و ناسیونالیسم پشتونی بود. نماینده‌های جبهه‌ی مقاومت در بن دوباره اقتدار مردم را به نفع ناسیونالیست‌ها و شوونیست‌های قومی مصادره کردند. پس از بن تا اکنون هرچه گذشته است بین قوس باشد. طی حدود چهارسال حکومت به اصطلاح وحدت ملی، نمایندگان یا به اصطلاح سران قوم تاجیک، اوزبیک و هزاره هیبت مردم شان را شکسته اند- این مردم به لحاظ روانی در برابر برتری طلبان و دستگاه قومی قدرت شکست خورده اند. سران غیر پشتون ائتلاف(آدمانی که در عکس دیده می شوند)چندین بار مردم را احساساتی کردند و باز خودشان سر در آخور دستگاه فروبردند. هر بار صدا بلند کردن و باز خوابیدن و سواری دادن این به اصطلاح رهبران، جامعه‌ی غیر پشتون را نا امید ساخته است. شک و تردیدی وجود ندارد که این ائتلافی که هیچ راهکاری برای حل معضل هویت، سیاست و قدرت و اقتصاد ارایه نکرد در آستانه‌ی انتخابات فرو می‌پاشد- در صورتی که باقی بماند شاید دوتن از غیر پشتون‌ها معاون یک پشتون شوند ولی چیزی که باز بر غیر پشتون‌ها استحکام پیدا می‌کند همان رابطه‌ی روانی شهروند درجه‌ یک و درجه دو و درجه چند است.

>>>   نوشته ء ارزندهء أسد بودا يا سقراط كابل واقعآ چوكات و ماستر پلان حكومتداري خوب را ارئه مينمايد ، اگر حكومتي ها آنرا درك بتوانند

>>>   اسد بودا روی سلمان رشدی را سفید کردی
و روی قوم هزاره را سیاه

>>>   مشكل ما در جهالت (با عرض معذرت) ماست. از همين نقطه ضعف ما تيكه داران مذهبي، قومي، لساني، سمتي وغيره سوي استفاده ميكنند. اين خود فروختگان و شرفباختگان بيگانه پرور بخاطر نفع شخصي خود مردم را بجان هم يكديگر انداخته اند. اگر جهالت نباشد، چرا ما بأهم در گير ايم. از گذشته ها ميگذريم. در همين چهل و پنج سال اخير سيستم هاي مختلف حكومتي داشتيم، ولي هرگز نتوانستيم از زير سايت قومي ، مذهبي ، سمتي و لساني پاي فراتر بگذاريم. داود خان كه سيستم شاهي مشروطه را به جمهوري مطلق العناني تبديل كرد، نه تنها هيچكاري در راه وفاق ملي نكرد،بلكه افغانستان را فداي پشتونستان ساخت. باينكار خود نه تنها راه حل مسأله را پيدا نكرد، بل يك زخم بزرگ به پيكر جامعه زِد كه ما تا امروز در اين راه قرباني ميدهيم. حكومت چهارده ساله خلق/پرچم با وجوديكه داد از پرولتاريا، كارگر و دهقان و مبارزه طبقاتي ميزد، نتواتست خودرا از مسايل قومي و لساني بيرون بكشد. در حكومت چهارساله مجاهدين خون هزار ها إنسان ريختانده شد.و جامعه به فرقه هاي مختلف تبديل شد. طالبها كه پاپند هيچ قانون نبودند، شكل حكومت شان اسلام قومي و لساني بود. تكنوكراتها و فرستادگان غربي مانند اسلاف شان از همين روش استفاده كردند. خلاصه تا زمانيكه جهالت در روح وروان ما حاكم است، ما قرباني أهداف شخصي يك مشت مفت خور، خاين و جاسوس خواهيم بود. خلقي هاي ما كه داد از سوسياليزم و طبقه كاگر ميزدند و مليونها إنسان را سر به نيست كردند، حالا به نوكران امپرياليزم جامه بدل كرده اند. اما تقسيم بندي شان قومي و فاشيستي است. ملامت مردم است كه اين همه ناملايمات را اجازه ميدهند و قبول ميكنند.

>>>   مجمع کاملی از چهره های منفور وجنایتکار میتوانست باشد اگر گلب الدین نیز شرکت میداشت.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است