سقوط اعتبار
اینها عادت کرده اند که با لاف‌های بزرگ و کارهای کوچک، خود را دروغگو ثابت کنند و اعتبار خود را ببازند و به نسخه یا نسخه‌های ناچل سیاسی مبدل شوند که جای شان آخر خط است 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۵۰    ۱۳۹۷/۹/۲۸ کد خبر: 156535 منبع: پرینت

با ضرس قاطع می‌توان گفت که اعتبار (کریدیت) فوق واقعیت است و واقعیت در خدمت اعتبار است. این قاعده اصلی زندگی بشر در تمامی عرصه‌ها را تشکیل می‌دهد. شما اگر به منظومه تعاملات اقتصادی انسان‌ها که واقعی‌ترین بخش زندگی بشری است، نگاه کنید، همه چیز آن از جنس کریدیت (اعتبار) است. پول خودش سند اعتبار است و تبادله کالاها بر اساس تبادل اعتبار صورت می‌گیرد؛ با سند به طرف اعتبار می‌دهی که او به تو مال می‌دهد. این خود گویای آن است که اعتبار فوق واقعیت است.

ناچل‌شدن اشیا هم فقط با مقیاس "اعتبار" صورت می‌گیرد؛ پول ناچل و سکه ناچل و هر چیز ناچل دیگر همان است که اعتبار خود را از دست داده است و یا بگو ممثل کدام اعتبار نیست. مثلا بانک‌‌نوت یا سکه‌ای را در نظر گیرید که در جنس مادی خود سالم و جدید مانده، اما نمی‌چلد؛ چون به دلایل مختلفی از اعتبار افتاده است؛ یا تاریخ آن گذشته یا با بانک‌نوت دیگری تعویض شده و یا دولت آن را بی‌اعتبار اعلان کرده است. با این سند نمی‌توان حتی کم‌بهاترین جنس را هم خرید، در حالی که عین همان کاغذ و فِلز است که قبلا بود.

مراتب دیگری ماقبل سقوط کلی اعتبار وجود دارد که عبارت از نوسان در کمیت اعتبار است و با همین مقیاس است که صعود و نزول اسعاری و امثال آن به سنجش گرفته می‌شود و پول‌های قوی و ضعیف در بازار مشخص می‌گردند و اعتبارات پولی دچار قبض و بسط می‌شوند که همه این مسایل باز به نقطه اعتبار یا کریدیت برمی‌گردد که جوهری‌ترین ارزش در منظومه زندگی بشر است.

ارجاع به مثال اعتبار در بعد اقتصادی زندگی بشر به خاطر آن است که بیش‌تر قابل فهم است و ساده‌تر می‌توان به اصل مطلب پی برد. این در حالی است که بقیه ابعاد زندگی و تعاملات انسانی نیز از این قاعده مستثنا نیست و در همه آن‌ها "اعتبار" حرف اول و اخیر را می‌زند. این مساله در عرصه سیاسی درست مثل اعتبار در تعاملات اقتصادی است. در منظومه سیاسی نباید برای یک لحظه هم چشم از اعتبار برداشت. هیچ چیزی در عالم سیاست بدون "اعتبار" به دست نمی‌آید و هیچ چیزی هم به اندازه آن تعیین‌کننده نیست.

بدترین حالت سیاسی در بی‌اعتباری سیاسی است. سیاست‌مدار بی‌اعتبار، چه به صورت فرد باشد یا گروه، همان نسخه یا فاکتور ناچل سیاسی است که در بازار به‌کار نمی‌رود و کسی به آن اهمیتی نمی‌دهد، هرچند از لحاظ کمی و دیکوری خیلی آراسته و خیره‌کننده باشد و حیزی را هم اشغال کرده باشد؛ چون اعتبار و کریدیت خود را از دست داده است و قوام زندگی فقط بر اساس اعتبار است. نسخه‌های ناچل و بی‌اعتبار سیاسی همانند پول تاریخ‌گذشته و بی‌ارزش اند که حتی کودکان آن را گور می‌کنند.

در تاریخ معاصر افغانستان مخصوصا در مرحله مابعد طالبان، ما ظهور و سقوط و صعود و نزول فراوانی در بازار سیاسی کشور را شاهد بودیم که چه‌بسا نسخه‌ها که ناچل شدند و نسخه‌های دیگری که اعتبار یافتند و نسخه‌هایی هم که در نوسان اعتباری بوده اند. مشخص سر نقطه می‌آیم و می‌گویم که افراد و گروه‌های زیادی از منسوبین حوزه جهاد و مقاومت از سپیده‌دم مرحله جدید وارد سیر نزولی اعتبار سیاسی شدند و این روند را ادامه دادند و دقیقا در فاز رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری که از همین حالا شروع شده است، در پرتگاه سقوط اعتباری قرار گرفته اند.

راه‌اندازی سلسله لاف‌ها و ایتلاف‌های بزرگ سیاسی این افراد و گروه‌ها در داخل و خارج و باز سردرآوردن همه آن‌ها از گریبان رقابت ذات‌البینی فشرده بالای معاونیت و قبول شکست از قبل در برابر تلقین شکست و یا تطمیع بر اساس منافع شخصی، این سقوط را محک زده است و من از همین لحظه می‌توانم ناچل‌شدن این‌ها را در صورت ادامه بازی اینچنینی اعلان کنم. این‌ها عادت کرده اند که با لاف‌های بزرگ و کارهای کوچک، خود را دروغگو ثابت کنند و اعتبار خود را ببازند و به نسخه یا نسخه‌های ناچل سیاسی مبدل شوند که جای شان آخر خط است.

ورود نیرومند و جرات‌مندانه به کارزار سیاسی و انتخاباتی جدید با دادن کاندید قوی برای احراز کرسی ریاست جمهوری و عدم انحلال در رقابت‌های داخلی برای معاونیت دیگران، تنها راه اعاده اعتبار سیاسی این‌ها است. شاید تلقین خارجی مبنی بر این‌که کاندید این حوزه هرگز شانس رسیدن به پست ریاست جمهوری را نخواهد داشت، درست و دقیق باشد، اما قبول این تلقین و تن‌دادن به شکست زودهنگام، نتیجه بدتر از این خواهد داشت که عبارت از فقدان نهایی اعتبار در بازار سیاست و رفتن به زباله‌دان تاریخ است.

عبدالاحد هادف


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
هادف
اعتبار سیاسی
نظرات بینندگان:

>>>   ورالله وليزاده
بسیار خوب، در مذاکره با طالبان نباید ارزش‌های مدرن و مدنی و دست‌آوردهای ۱۸ سال اخیر قربانی شود. این خیلی خوب است. اما سوال این است که چرا حکومت افغانستان حالا بر این موضع پا می‌فشارد؟ چرا یک سال پیش چنین نبود؟ مگر همین طالبانی که حالا حاضر نیستند با حکومت افغانستان مذاکره کنند، همان گروهی نیست که آقایان کرزی و سپس احمدزی سیاست برادر خواندگی و مشروعیت بخشی به آنان را پیوسته دنبال کردند و به آنان عزت نفس و مشروعیت سیاسی دادند؟ تا چند ماه پیش که امریکایی ها حاضر به گفت وگو با طالبان نشده بودند، سیاسیون پشتون در طالب پروری مسابقه میدادند و آقای غنی پا را از کرزی فراتر گذاشت و طالبان را مخالفین سیاسی خواند. اما وقتی امریکایی ها با طالبان وارد مذاکره شدند و موقف رهبران حکومت زیر سوال رفت، حالا ایشان سخن از حق و حقوق و ازادی های مردمی و مدنی می‌زنند. حالا اینها در موضع دیروزی نیروهای ضد طالبی قرار گرفته‌اند. باید گفت که مشکل اصلی افغانستان همین است که هرکه در اریکه قدرت قرار گیرد همه ارزش ها را فدای ماندن خودش در قدرت میکند و بس. مردم و ارزش ها همه ابزار رسیدن و ماندن در قدرت است. آقای غنی چند ماه پیش با جسارت تمام و با وجود تمام انتقادها از موضع‌اش، اعلام کرد که حاضر است بی هیچ قید وشرط با طالبان مذاکره کند، اما حالا قیود و شرایط زیادی وضع می‌کند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است