ششم جدی سرآغازی بر کشتار و ویرانی
اینک که نزدیک به چهار دهه از آن واقعه شوم می گذرد اما افغانستان همچنان تصرف شده، نامستقل، ناامن، فقیر و بحرانی است و روسای جمهور و ارگ نشینان ضعیف، منفعل و وابسته، کشور را در سراشیبی سقوط قرار داده اند 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۱۳    ۱۳۹۷/۱۰/۶ کد خبر: 156654 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper) ششم جدی سالروز ورود ارتش سرخ شوروی به افغانستان، یاد آورد خاطرات تلخی برای مردم ما و سرآغازی بر کشتار و ویرانی در افغانستان محسوب می شود.
در چنین روزی جماهیر شوروی سابق، با بیش از ۱۲۰ هزار نظامی مجهز به جنگنده‌، توپ، تانک و پیشرفته ترین جنگ‌ افزارهای زمان خود از زمین و هوا بر مناطق مختلف افغانستان حمله کردند.


حزب دموکراتیک خلق این روز را مرحله نوین و تکاملی انقلاب ثور لقب داد؛ انقلابی که سرآغاز کشتار و و ویرانی سرزمین ما بود.
با وجودی که اعضای ارشد حزب دموکراتیک خلق براحتی نمی پذیرند که حضور نظامی شوروی در افغانستان تجاوز به حریم و خاک افغانستانی ها بود اما افغانستانی ها براین باورند که هیچ توجیهی به جز تجاوز در این مورد منطقی به نظر نمی رسد.
حزب دموکراتیک خلق متهم به جنایت های زیاد ضد بشری در زمان دوران حاکمیتش می باشد.

هر چند نیروهای شوروی بر اثر مقاومت مردم افغانستان پس از 10 سال ناگزیر به ترک کشور شدند اما چیزی که از ان روز تاکنون باقی مانده است؛ جنگ و بحرانی است که همه روزه قربانی می گیرد.
با شكست اتحاد جماهر شوروی سابق در افغانستان، اين كشور نيز از هم پاشيد و به 17 جمهوری مبدل شد.

به ظاهر، سربازان شوروی خاک افغانستان را ترک کردند و جشنی به مناسبت شکست ابر قدرت شرق سراسر کشور را غرق در سرور کرد اما در واقع بذر جنگ داخلی و ناامنی پاشیده شد و از آن تاریخ به بعد قلب آسیا رنگ آرامش و آسایش به خود ندید.

افغانستان بعد از 1357 دیگر افغانستان قبل از اشغال و حمله و تجاوز نبود، این ناامنی و درگیری های داخلی بشدت ثبات سیاسی و قدرت مرکزی را تضعیف کرد، اقتصاد ملی را از کار انداخت، مهاجرت های بی رویه و غیرقانونی را رقم زد و دست های استعمارگران را به خاک کشور دراز کرد.

چنین شد که طمع قدرت، رهبران احزاب و جنگسالاران مدعی جهاد را به جان هم انداخت، سرمایه های ملی، منابع طبیعی و ذخایر اقتصادی را به یغما برد، جاسوسان و مستشاران مزدور را وارد دستگاه های دولتی کرد و مهمتر از همه جواز ورود القاعده و امریکا را به افغانستان صادر کرد.

اینک که نزدیک به چهار دهه از آن واقعه ی شوم می گذرد اما افغانستان همچنان تصرف شده، نامستقل، ناامن، فقیر و بحرانی است و روسای جمهور و ارگ نشینان ضعیف، منفعل و وابسته، کشور را در سراشیبی سقوط قرار داده اند.

پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، غرب که از قبل برای ورود به منطقه نقشه کشیده بود، به بهانه های محتلف خود را به افغانستان رساند و این سرآغازی شد بر اشغال مجدد افغانستان اما اینبار توسط آمریکایی ها.

کد (4)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
شش جدی
شوروی
نظرات بینندگان:

>>>   باید یاد آور شد که اشغال افغانستان در هردو بار یک عامل داشت و صرف بخاطر قدرت ‌پول ناموس خود را فروختند در دوران اشغال شوروی ببرک کارمل خبیث به خاطر قدرت و ثروت که جان یک میلیون افراد بیگناه را گرفت افغانستان را به شوروی فروخت و یکتعداد جاسوسان سر سپرده آنها در لباس مجاهد همرایشان در کشتار مردم کمک کرد ولی توسط شیر مردان دندان های روس شکست و دوباره رفت بار دوم همان جاسوسان روس باز افغانستان را به تول شلغم بالای امریکا فروخت و در کشتن مسلمانان از امریکا خواستار بمباردمان شده و خواهش کرد که بم های کلان کلان را استفاده کنند
ولی باز هم با مقاومت شیر مردان مسلمان و آزادی طلب دندان های اهریمن شکسته شد و نزدیک به فرار است انشالله.

>>>   از انتحاري ديروز كابل؛
حكايتي كه دل سنگ را آب ميكند؛ ما با كي صلح ميكنيم؟!

.. سرانجام درمنزل سوم به شعبه ی مرابردند که دران جا دوخواهر م را ترورستها کشته بودند .دوست نجات یافته ای قصه کرد که قصه اش دلم راآتش زد وجگرم را گداخت. اوگفت که من ،با شهید ترینا، وشهید مریم درهمین شعبه پناه گرفته بودیم ومن درعقب میزی پنهان شده بودم که ناگهان بردران ما طالبان کرام وارد شعبه شدند وبه خانم ترینا که طفل یک ساله اش را در آغوش داشت گفتند که طفلش را زمین بگذارد اوتعلل کرد وبکی از طالبان کرام باتمام خشونت طفل اورا ازآغوشش گرفت ‌بسوی دیگری انداخت وبا پاشیدن اسپری اشک آور بر روی کودک آواز اورا در پیش چشم های پریشان مادرش خاموش کرد وسپس بر سینه ی مادر سه گلوله شلیک کرد وبعدازان خانم مریم را که معلمه کو دکستان بود به گلوله بستند، دوستم ادامه داد پس ازان که طالبان دفتر را ترک کردند دقایق بعد سرم را بلند کردم که کودک از هوش رفته بسختی تلاش کرده بود که خودش را بسوی جسد آلوده بخون مادرش بکشد. من این سخنان را که شنیدم دیگر نمیتوانستم فریاد نزنم از فرط دلتنگی گفتم شاید خداوند همان خدای است که فیلسوفان مغرب زمین معرفی میکنند یعنی که آفریده است ودیگر کاری بکارمان ندارد . خداوندا مرا ببخش !

بهرام هاشمي نيا

>>>   با سلام و روز بخیر :

از قول یک منبع معتبر :
یکی از مقامات عالی رتبه امریکایی در مورد مذاکرات با طالبان و گفتگو های صلح بعد از نشست اخیر در امارات چنین گفته است :
بعد از تشکیل شورای عالی صلح تا مذاکرات اخیر با رهبران طالبان در قطر و امارات متحده عربی ، رهبران افغانستان در گذشته حامدکرزی و همکارانش و در حال حاضر داکتر اشرف غنی و همکارانش همواره تاکید میکردند که ما طرفدار مذاکره و مصالحه هستیم و هیچ مشکل با طالبان نداریم ، برادران ما استند از بی عدالتی و برخورد برخی حلقات مجبور شدند مسلح شده اند و می جنگند و اما جبهه شمال مخالف اشتی ملی استند ، استاد عطا ، جنرال دوستم ، قانونی ، صلاح الدین خان ، محقق ، اسماعیل خان وغیره .
اما حال متاسفانه بعد از این همه سالها متوجه شدیم که ما را فریب دادن و همواره انها را (شمال )به ما دشمن معرفی کردن در حالیکه خودشان بخاطر حفظ قدرت و فساد اشتی و مصالحه را نمی خواهند و از امدن صلح هراس دارند چون موقف انها از جانب همتباران شان در خطر است و حال می خواهند بار دیگر برای حفظ قدرت با عوام فریبی از نیرو های مقاومت استفاده کنند ، در حالیکه صادق نیستند و این انتخاب نیست ،بلکه مجبوریت است و سیاست مقطعی تا ما را مجبور به عقب نشینی از مذاکرات بسازند ، اما امریکا تصمیم اش را گرفته است.

جاويد كوهستانى

>>>   بد بختی ملت ما از کودتای داود تغاز شد و در 6 جدی به توج رسید و تا حال ادامه دارد.

>>>   ششم جدی سر آغاز بدبختی در افغانستان نبود،بلکه قبل از آن بود.
داود خان که در زمان ظاهر شاه صدر اعظم بود،میخواست تمام قدرت سیاسی را بدست خویش بگیرد و ظاهر شاه مثل ملکه انگلستان یک سمبول تشریفاتی باشد.
داود خان بخاطر پلان های اقتصادی خویش،به راه بحری نیاز داشت،بنأ موضوع پشتوتستان را بهانه قرار داده،امر سفر بری به طرف پاکستان داد.
ظاهر شاه که دید هم سلطنت اش در خطر است و هم کشور به پروبلم جنگ با پاکستان مواجه خواهد شد،لویه جرگه قانون اساسی سال ۱۳۴۳ را دایر گرد و در قانون اساسی درج کرد که هیچ یک از اعضای خاندان شاهی،حق کار در ادارات عالی دولتی را ندارند.بدینصورت داود خان از کرسی صدارت برطرف شد.
در عوض در قانون اساسی اجازه فعالیت احزاب سیاسی درج شد.
یکی از اعضای لویه جرگه بنام مولوی کامه یی که از ولایت ننگرهار بود،از میان اعضای لویه جرگه برخاست و چنین گفت:
دخدای دپاره!په هر هغه ملک چه سواد نه وی،علم نه وی،په هغه مملکت چه حزب راغلی دی،هغه مملکت تباه او برباد شوی دی.زمونژ غاره خلاص.
یعنی در هر مملکتی که علم و دانش نباشد،در آن مملکت حزب آمده است،آن مملکت تباه و بر باد شده است. گردن من خلاص.من وظیفه خود را انجام دادم و برایتان گفتم.
یک تعداد جوان های خون گرم که تحت تأثیر تحولات جهانی قرار داشتند و در امریکا حزب دموکرات ها بر سر قدرت بود و کنیدی رییس جمهور بود.در شوروی یوری گاگارین به فضا پرواز کرده بود و گر می ابرقدرتی فضایی شوروی بود و در مصر اخوان المسلمین قد علم در مقابل بی دینی و بی حجابی مردم در مصر کرده بود و غیره تحولات سیاسی جهان،به طرف این و کیل بیچاره چپ چپ با نظر تنفر آمیز سیل کردند.
همان بود که آزادی احزاب شروع شد و کتاب ها و نشریه هایشان آغاز به نشرات کرد و هر حزب بخاطر مظاهرات و شعار هایشان یک منطقه شهر کابل را انتخاب میکردند و بر سر پارک زرنگار چندین مرتبه بین احزاب جنگ در گرفت که این منطقه را برای تبلیغات شان بدست بیاورند.زیرا پارک زرنگار منطقه یی بود که روز های جمعه،سربازان در آنجا برای قدم زدن و تفریح کردن و سیل مداری ها و کبک بازی و سگ بازی و غیره می آمدند.
هر حزبی.بدگویی حزب دیگر را میکرد و همه احزاب بدگویی دولت را میکردند.
در پوهنتون بین احزاب مختلف جنگ درمیگرفت که از جمله بدماش های پوهنتون یکی داکتر نجیب از حزب پرچم بود و بکی گلبدین از حزب اخوان المسلمین بود.
من خودم به چشم ندیدم،اما میگویند که در یکی از مظاهرات گلبدین بر روی دختر های مکتب که چادر نداشتند و دامن و جوراب میپوشیدند،تیزاب پاشیده بود.
اما گلبدین یک مرتبه در پشاور نیز زنان و دختران را اخطار داده بود که حجاب را مراعات کنند.بنأ این کار او دور از تصور نخواهد بود.
بهر صورت درین زد و بند های آزادی احزاب،حزب دموکراتیک خلق افغانستان و یا همانا خلق و پرچم پیروز به در آمدند و در همکاری با شوروی و نفوذ در قوای مسلح و در همکاری با داود خان،ظاهر شاه را مخلوع و قدرت را بدست گرفتند.
این دورانی بود که بعد از شکست اعراب در جنگ در مقابل اسراییل و دفاع امریکا از اسراییل،در شرق میانه سیاست ضد غربی و ضد امریکایی روی کار آمد و کشور های عربی و ایران اوپک را تشکیل دادند و قیمت نفت بالا رفت و کشور های اسلامی طرفدار شوروی بودند و شوروی نیز از موقع استفاده کرده،در افغانستان کودتا را براه انداخت.
زیرا در شرق میانه اکثر کشور ها،بشمول مصر و سوریه و عراق و فلسطین،همه توسط شوروی حمایت مالی و نظامی میشدند و شوروی از فلسطینی ها در مقابل اسراییل دفاع میکرد.
در دوران حکومت جیمی کارتر،دوباره روابط ایران و امریکا و دیگر کشور های عربی خوب شد و داود خان نیز که سفری به ایران و عربستان داشت و در آن برایش وعده کمک و قرضه چند ملیارد دالری شده بود،هنگام بازگشت مورد باز پرس شوروی ها قرار گرفت و در نتیجه در مقابل برزنیف هشم خویش را نشان داد که مردم افغانستان از گرسنگی خواهند مرد،اما باداری هیچ کس را قبول نخواهند کرد.در نتیجه مورد خشم برژنیف قرار گرفت و توسط کودتا از بین رفت.

>>>   همین اشرارمزدورپاکستان باعث آمدن شوروی شدند همین ها ئیکه مثل طالبان مکتب آتش میزدند پگل منفجر میساختند معلم ودامکتر می کشتند باشوروی مذاکره میکردند اما با نجیب نمیکردند عینا مثل اشرار امروزه

>>>   سر آغاز بدبختی از زمانی شروع شد که تعدادی اخوانی نما به مزدوری نصیرالله بابر درزمانحکومت مشروع داود خان و بوتو درپاکستان گردن نهادند وآله دست آی اس آی شدند وشروع به تخریب وطن خود کردند در زمان حکومت اسلامی ومشروع داود خان شرارت کردند حمله کردند ادم کشتند تخریب کردند وهدایات پاکستان را موبمو اجرا کردند
حکومت خلق وپرچم چند سال بعد ظهور کرد اما اشرار پیش از حکومت به اصطلاح انها شروع به تخم گذاری کردهند

>>>   واما در آن زمان وطن را تنها گرو میدادند ولی از 2001به این طرف آنرا به حراج گذاشته اند ولی افسوس که بسیار قیمت فروختند این فروش نه با چک و سفته شده بلکه با خون ملت ما و کشته شدن جوانان ما و اشک بیوه گان ویتیمان ما وهم چنان جور و چپاول ثروت های زیر زمینی و سر زمینی کشور وکشت و تولید مواد مخدر که در قبال آن کشور ما در کشتن ومعتاد ساختن انسان های زیادی با جنایتکاران همدست شدند صورت گرفته . حکومت های فاسد گذشته و امروز ما باعث فرار جوانان از کشور وزادگاه شان شده بلکه عامل معتاد شدن هزاران زن ومرد شده اند امروز در جهان افغانستان آب و هوای کثیف دارد اولین تولید کننده مواد مخدر ودر فساد های دولتی و خیانت بر همه کشور های دیگر جهان پیشی گرفته است .
این سرزمین را با هیچ نوع حکومت تابحال نتوانسته اند سر پا نگه دارند نه باسیستم کمونیستی شرق ونه با دیموکراسی صادر شده از غرب و فعلا هم ظاهرا کاسه ای دریوزگی به طالبان پیش کرده اند در حالیکه همگی میدانم که امریکا وغرب وهمچنان همسایگان ما اگر بخواهند کشور ما آرام خواهد شد

>>>   از حرف های تکراری آن روزگار :
((اگرکمک بموقع اتحاد جماهیرشوروی نبود افغانستان اکنون درنقشه جهان وجود ننداشت !))
ازین بیشتر نمیگفتند که چرا ؟ پس چی میشد ؟ وکسی هم جرئت سوال کردن را نداشت که پرسان کند چی واقع میشد اگر کمک بموقع همسایه بزرگ شمالی نبود؟
ر

>>>   دران زمانه که نقش رهبری را حزب در دست داشت ودرهمه کارها حدیت موجود بود ازجمله منشی های حزبی باید جلبو جذب را بیشتر میساختند ودرهرماه باید دست اوردی میداشتند:
دریکی از جلسات که سربازی را به نسبت تاکید زیاد به عضویت ازمایشی حزب داخل ساختند پس از اخذ امتحان آسان به سویع سرباز او خمموفق شد وهمه کف زدند ، سرباز لحظه به چرت فرورفتبعد خطاب به منشی گفت:
منشی صاحب حالا خومرا حزبی ساختید اما من نفهمیدم خلقی هستم یا پرچمی ؟
منشی هم با همان حرف های از پیش آماده گفت: رفیق فلانی حزب یکی است ما دوحزب ندارم ، تو افتخار عضویت همین حزب را بدست آوردی !

>>>   روس ها مردمان آرام صادق فاقد کبرو غرور ومتواضع بودند وقتی بنام مشاور با مابه ولایات سفر میکردند دراثنای کار غای تخنیکی روزانه که درمحل کار صورت میگرفت آنها یکجا باما از همان قره وانه ما با ما می خوردند همانند ما کارمیکردند اما سخت از بحث سیاسی اجتناب میکردند

>>>   حرف های بیربط نزنند. کودتای7 ثور بطوری ناگهانی اتفاق افتاد .بعد از کشته شدن میر خيبر و موقع خاکسپاری آن رهبران حزب هرحکومت شک داشتن فکر می کردند کشته شدن خیبر کاری حکومت داوود خان است برای این بود.که اعضای حزب شعار های انتقام جویانه میدادن .و حکومت تصمیم گرفت شش نفر از کادرهای حزب زندانی نمود.رهبران حزب بار ها خودشان هم گفته بودن هنوز موقع انقلاب کردن نبود.زود بود .اما در نبود کادر های حزب که درزندان بسر می بردند حفیظ الله خودسر بدون اینکه با کسی مشوره بکند.با خرد طابط گلاب زوي طرح کودتا را براه انداختن و این اتفاق افتاد

>>>   ششم جدی روز رسوایی خلقیان وپرچمیان وطن فروش که وطن را در مقابل قدرت ناچیز خود ،ارزان فروختند اما نمیدانستند که شیرمردان افغانستان از اقوام مختلف افغانستان دری زبان پشتو زبان هزاره و ازبک مسلمان انها به زانو. در میاورد ،کارمل خاین با همه جذباتش و. حزبی نامنهاد اش و. خلقی های دوآتشه به همکاری هم چنان بلایی به سر این ملت آوردند. که دیگر تا امروز این مردم به حال نمیایند ،بعد از شکست و رسوایی این جنایتکاران و. پیروزی مجاهدین ،حزب دیموکراتیک افغانستان که به اسم وطن وبخاطر فریب مردم افغانستان تغیر نام شده بود در بین مجاهدین جا گرفتند و. یکتعداد از خایینین آنها عفو کردند و در احزاب خود. جا دادند که تا امروز این خبیثان خلقی وپرچمی در دستگاه های اساس دولتی جا دارند و. همیشه سبب تفرقه در بین ملت مسلمان افغانستان میشنوند
عبدالله ریحان

>>>   Sajadi
قرار گزارشها از يك منبع معتبر در كميسون انتخابات حكايت آن دارد در انتخابات مجلس نماينده گان كابل هجده نفر تاجيك هشت نفر هزاره يك نفر سادات تشيع و شش نفر پشتون برنده ابتدائي شده است .
ولي حلقه فاشيستي ارگ در رآسش غني نميگذارند كه كميسيون انتخابات نتايج وكلاي جديد را اعلام نمايند
ديگر كدام دلايل موجه هم ندارند صرف اشرف غني و تيم پشتونيزم بهانه اين را گرفته است كه در كابل تعادل قومي در نظر گرفته نشده است
بايد انتخابات از سر گرفته شود
در حاليكه همه ملت ميدانند كه پشتونها در شهر و ولسوالي هاي كابل بالاتر از ده فيصد نيستند همين شش وكيل هم خيلي زياد است با آراي واقعي نيامده و
به همين دليل تصميم ارگ اين است كه چند تن از پشتونها را در ميان آنها ديسانت كنند.
تا هيچ يك از مردم نفهمند پشتونها در كابل اقليت هستند

>>>   آخرین مصاحبه ببرک کارمل یا مصطفی دانش خبرنگاربی بی سی در شهرک مرزی حیرتا؛
در شهر کوچک حيرتان در شمال افغانستان به ديدار او رفته بودم. اکنون سه سال بود که مجاهدين در افغانستان حکومت می کردند و کشور را به ويرانه ای تبديل کرده بودند. کشور در تب و تاب بود اما کارمل به فراموشی فرو رفته بود.
وقتی در برابر رئيس جمهور پيشين قرار گرفتم ابتدا او را نشناختم. پيرمردی فرسوده و درهم شکسته در برابرم ظاهر شد که بيماری سرطان بر زندگی او چنگ انداخته بود. در سالهای پيش بيش از ده بار در کاخ ارگ پای صحبت او نشسته بودم. او در جنگ سرد به عنوان يکی از مهره های مهم بلوک شرق، اعتبار زيادی داشت. در آن ديدارها با شور و هيجان و اعتماد به نفس بی پايان از اهداف و نقشه های خود حرف می زد.
کارمل از ديدار من شگفت زده است. چهره گرفته اش باز می شود و مثل ياری گمشده در آغوشم می گيرد. فکر می کنم تنها روزنامه نگاری بودم که در آن روزهای تيره و تار به سراغش رفته بودم. همه ترکش کرده بودند. ديگر نه از پزشکان مخصوص روس خبر بود و نه از صدها فرمانده و ژنرالی که روزگاری احاطه اش کرده بودند. او همه چيزش را از دست داده و با خفت و خواری به اين شهر دورافتاده تبعيد شده است.
"بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد."
ببرک کارمل
اتحاد جماهير شوروی تا آنجا که توانست از او بهره برداری کرد، اما امروز که او مطرود شده، حتی از دادن ويزای سفر به او خودداری می کند. او اجازه ندارد برای معالجه و ديدار خانواده اش به روسيه سفر کند.
دوران زمامداری کارمل به همان نحوی پايان يافت که آغاز گشته بود: با اراده و دخالت مستقيم شوروی. روزی در اواسط سال ۱۹۸۶ ويکتور پليچکا به همراه دو عضو هيئت سياسی "حزب دموکراتيک خلق افغانستان" به نزد کامل رفتند و از او خواستند که استعفای خود را امضا کند. کارمل می دانست که اگر مقاومت کند به سرنوشت حفيظ الله امين، رئيس جمهور قبل دچار می شود که در سال ۱۹۷۹ به اشاره روسها کشته شد.
به ياد دارم که در سال ۱۹۹۱ حدود يک سال قبل از سقوط دولت نجيب الله در کابل برای مصاحبه به ديدار کارمل رفته بودم. او تازه از تبعيد در مسکو به افغانستان برگشته بود. شوروی در آخرين مرحله پيش از سقوطش بود. کارمل ديگر آن مريد وفادار برای اربابان سابق نبود. او اينک از سياستهای "شيطانی" روسها به شدت انتقاد می کرد. از نياز به آزادی و از ضرورت دفاع از استقلال ميهنش سخن می گفت. عده زيادی از افسران عاليرتبه ارتش افغانستان گرد او جمع شده بودند. برخی از آنها در سرنگونی دولت نجيب الله در سال ۱۹۹۲ نقش داشتند.
مصطفی دانش با ببرک کارمل
پايان کار زمامدار طردشده
برگرديم به حيرتان سال ۱۹۹۵. کارمل از دست مجاهدين جان سالم به در برده بود، اما از نظر سياسی ديگر زنده نبود. مرد در هم شکسته ای که درحيرتان در برابرم نشسته بود، هيچ نقش و اهميت سياسی نداشت. او فقط يک خاطره تلخ بود که مقدر بود دير يا زود فراموش شود.
موقع خداحافظی با لحنی خسته و دردآلود، از تنها حاصل عمر خود چنين ياد کرد: "بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد."
آيا اين درس برای کسی که از صحنه سياسی رانده شده، مهر "مزدور و خائن" بر پيشانی اش خورده و حالا در آستانه مرگ قرار گرفته بود، می توانست فايده ای داشته باشد؟
در سال ۱۹۹۵ پس از سقوط اتحاد شوروی سرانجام کارمل موفق شد ويزا بگيرد و به مسکو برود. سال بعد همانجا درگذشت. جسد او را به افغانستان بردند و در همان حيرتان به خاک سپردند. اما هنگامی که طالبان در در سال ۱۹۹۸ حيرتان را تصرف کردند، به سراغ مقبره بتونی او رفتند و آن را منفجر کردند. مجاهدين بقايای جسد او را از زير خاک بيرون کشيدند و به تماشا گذاشتند. بدين ترتيب سياستمدار نگون بختی که هميشه از آبادی و سعادت ميهنش صحبت می کرد، و خود باعث ويرانی آن شده بود، در دل گور نيز آرامش نيافت.
** مصطفی دانش این مطلب را در بیست و پنجمین سالگرد تهاجم نیروهای شوروی به افغانستان برای سایت فارسی بی بی سی نوشت که در همان زمان به چاپ رسید.
شمس تمنا

>>>   دادفر اویانی
اسدالله خالد خیلی شیرین گپ می زند.
از خوشی های خوشباوری و از تنگنای بیراهگی، اشک هممیهن تشنه به صلح، می ریزد با شنیدن گپ های او؛ اما، ایکاش این خالد افغان ما از زنجیر تحمیل تباری، آزاد بودی!
بیاد آریم!
مگر، کدامش و کی بوده باشد که گپ های شیرین نزده باشد؟
تاریخ گوید؛ نه من، که همه شیرین اند در گفتار؛ اما، کژ رفته اند و ناقل سازی دارند در کردار. این آزمون چند سد ساله ماست؛ نه افسانه کسی.

تن خونین و روان پریشان کشور به راستی و به کردار راستانه نیاز دارد.
آیا (چرا؟) فراموش کرده ایم که هیچکدامش گپ بدی نگفته است در تاریخ. همه شیرین گفتار بوده اند.
امیدوارم ابنبار راست باشد یکی و این باشد خالد افغان ما؛ نه برای بهره گیری از نیروی تباری در جنگ میان قبیله یی.

تاریخ افغانی گوید بما که فراموش نکنیم!
فراموش نکنیم که اچکزی ها -درانی ها، خون ولسمشران ترور شده شان را بدست غلزایی ها ‌نبخشند، هیچگاه!!!
یعنی همیندم پاک و پوست کنده و برهنه؛ جنگ، جنگ قبیله هاست و سرباز جنگ، باز هم و باز تاجیک و هزاره و اوزبیک و .....
باز غلزایی های فرمانروای کل کشور (چونکه به تنگ آمده اند از دست همتباران خود)، برای رویارویی و جنگ با قبیله همتبار شان، نیروی های بومی- پاسداران راستین کشور را به سرکردگی ی چند رنگه های ابزار قبیله، بکار گیرند.

>>>   «««««زنده یاد ببرک کارمل ، مرد آزاد منش و مبارز سرسخت راه ترقی و پیشرفت افغانستان بود . زنده یاد ببرک کارمل شخصیت شناخته شده در محور و حلقات جنبش های مترقی و کارگری جهان بود . جهان مترقی به فهم و بینش این رادمرد تاریخ همیشه ارج میگذاشتند. بلی ششم جدی مرحله ای نوین و تکاملی انقلاب ثور بود. اگر امپریالیزم امریکا و زور دالر و پوند استرلنگ و دینار کویتی و نوکری سگان جهادی و باداران شان نمیبود ما امروز در صلح و آبادی به سر میبردیم. نیمی از شمایان که نوشته های کج و معوج را نشر کرده اید امروز شاید در جمهوریت های چون ازبکستان و تاجیکستان و آذربایجان رفت و آمد داشته باشید اینهمه تحول و آبادی و فابریکات همه از دوران حاکمیت شوروی سابق است . کمی خجالت به عقب ماندگی و لود همگی تان بکشید و از لاف های تان کم کنید.»»»»

>>>   به عبدالله ریحان ،
هشتم ثور روز رسوائی مزدوران دال خور پاکستان که با و.ردو قدم نامیمون آنان همه بدبختی سیه روزی کشتوکشتار غنیمت غارت غصب آدم کشی دامن مردم را گرفت ودر هر کوچه وپس کوچه یک پادشاه برتخت نشست وحکومت اسلامی را درکوچه مربوطه اش برقرار ساخت ، درتحت حکومت آنان زنان دختران خودرا از منزل سه وچهار مکروریان ها بزمین پرتاب مبکردند کرام الدین کریم یکی از مجاهدین سربکف است که برای آزادی افغانستان درداخل دفترفتبالش زیاد خدمت کرده است ، مشت نمونه خروار ،
محترم ریحان ممکن است وقت یا علاقه ندارند کتاب های تالیف و چاپ شده توسط رهریان آی اشس آی رابخوانهد تا از حقیقت آگاه گردد وبداند چارده سال کی در راس ورهبری جنگ بودواهدافش چی بود

>>>   من شخصا یکی از اعضای طالبان خداجو ومسلمان هستم.من موقع تسلط مزارتوسط برادران طالبان همان جا بودم این اتفاق هرگز انجام نشده فقط شایعه بود که حتی ملا صاحب از قندهار بی سیم زد گفت فقط قبر مزاری را منفجر نماید تمام .بعضی اشخاص خدا ناترس آن بالا نوشته اصلا واقعیت ندارد البته بین برادران طالب ما اشخاص بودن که چنین تصمیم شاید گرفته باشد اما چون مانع سرراه وجود داشت موفق به این کار نشدن.من شخصا خودم به کارمل ارادت داشتم.امین خوناشام پدرم .کاکايم ودو نفر دیگر از اقارب نزدیک ام در زندان پلچرخي حبس نموده بود این را هم بگويم واگر6 جدی نميشد فردا همان زمان این ها را میبردند به پليگون چون من خودم با مادرم در بیرون زندان منتظر بودیم که چه خواهد شد.موقع پدرم از زندان آزادشد یکی از بهترین روزهای زندگی من وخانوادهم بود.برای همین بود که دیگر به ولسوالي اسپين بولدگ نرفتیم وبه اتفاق خانواده در مرکز قندهار ساکن شدیم زمان که ملا محمد عمر بما گفت جمع شوید باید بريم وطنداران کابلی ما را ازدست بی وجدان ها که زندگی مردم را مختل نمودند باید برویم تمام افغانستان را از ظلم و بی بندباری نجات دهیم و بعدها زمان که نیروهای اشغالگر به وطن ما آمدن با همکاری عده ای ازوطنفروشان داخل که درمقابل برادران طالب تاپ نیاوردن وخارجی ها را به بهانه های مختلف کشاندن به این جا موقع که خارجی ها حمله نمودند من برای تداوی دوهفته قبل به دوبي امارات رفته بودم تا حالا در همانجا هستم

>>>   به ریحان
مگر اشرار حکومت را به زور گرفتن که به آن افتخار می کنید.تو ....خودت بهتر میدانی که این گروه های قطاولتريق چطوری پاهایشان بشهر باز شد اگر دران زمان.جنرال دوستم و جنرال های سمت شمال به نجیب اله پشت نميکرد.حالا حکومت نجیب اله پابرجا چون مردم طرف دار اش بود. وتو ملا ریحان واقعا یک مسلمان واقعی هستی .بگو این داستانهای واقعیت ندارد حالا حرف تو قبول حالا این ها که ازتفيلي دوستم آمدن با آن قیافه های نحس شان در رأس قدرت قرار گرفتن.میشود توضیح بدهی ازکار نامه سه ساله این ها را تعریف بکنید.نمی خواهد 3 سال را بازگو کنی فقط یک روز از کاری نیک که به نفع مملکت و مردم کرده باشند نام ببرید
(سابق دکاندار جاده مندوي

>>>   همین طور که وجودطالبان سبب آمدن ناتو وعساکر 35 کشور شد.40 سال قبل هم عساکرشوروی بخاطر اشرار های خانه خراب آمده بود
( علی مردان از تاله برفک

>>>   ما با کالبد آن چیکار داریم. اسم اش برای ما عزیز ای رهبری فرزانه نام تو در قلب های دومیلیون از هوا دارانت هک شده.این تو بودی که میلیون ها انسان را از زیر یوغ جلاد خوناشام نجات دادی اما این یک تعداد از نمکت خوردن وبه نمکدانت بی احترامی نمودن.ازشانسي بدی روزگار همه کاسه کوزه را بر سری تو شکناندن دوباره تاریخ برمیگردد انشاالله که هیچ وقت نميگذاريم وزحماتت پایمال شود روحت شاد یادت گرامی

>>>   من هم موافق هستم نظر شما راقبول دارم
( راننده ملی بس 30 سال پیش

>>>   ما مردم افغانستان این عادت ماست که همیشه از کاه کوه می سازیم.من چند سال قبل مصاحبه مصطفی دانش را شنیده بودم که با ببرک کارمل داشته.چون متن این مصاحبه تا حالا دست بدست شده توسط اشخاص خدا ناترسان ای اضافه شده رفته نمیدانم این اشخاص شرارت پیشه وشيطان صفت ها دنبال.چه میگردند .دراین مملکت هزاران جنایت کار که بدتر از همان کفن کشان سابق با طروق های مختلف جنایت نمودند و راست راست قدم میزنند.کسی هرزه ندارد برایش چیزی بگويند . اکثریت حالا خوب یاد گرفتن .این ها کودتا نمودند کار به این جا رسید.ببینید تا آخر کشور و دنیا دریک حالت باقی نميمانند.درهمه کشور ها تحول وتغير میآید وبلاخره بعد از مدتی کوتاه آرام می شوند و مردمش در صلح و صفا زندگی می کنند.چون کشور ما فرق می کند در داخل اش اشخاص شرر انداز.خدا ناترس.خیال باف.زیادي وجود دارد که با یک حرف های ناسازگار اش مشکلات زیادی را بوجود می آورد.از خداوند متعال میخواهم به همگی توفیق بدهد و سلام
( منیر احمد دانشجو.دانشگاه کابل

>>>   دوستای عزیز !
قبول میکنم که مردم که از زمان داود خان تا به داکتر نجیب کمونیست بودند اما وقتی در سال ۱۳۷۱ کثافت به کابل و افغانستسان وارد شد چی شد.
متل است میگه سر کفن کش سابقه شکر کشید.
اما وقتی ای مردم خبیث و نامشروع و بداخلاق از پاکستان و ایران هجوم اوردن بد تر و به بد ترین وضعیت رسید که مردم بالای دولت کمونیستی شکر کشید که ا ی چی نوع مردم منفور و کثافت به افغانستان داخل و چپاول جنگ را شروع کردند ۱۰۰ افسوس به شما ...

>>>   به جاوید کوهستانی شما تا‌ حال به این نرسیده اید که درباره مردم افغانستان سخن بگوید اگر سخن از شمال ‌مقاومت میزنید این برای کفر و مسلمان برای مردم افغانستان دنیای خارج معلوم است که به کدام اندازه دزد و چپاولگر هستید امریکا فهمیده و میداند که شما افراد دلار پرست هستید در مقابل بیست دلار خود را میفروشید به همین دلیل بالای طالب اطمینان دارد ولی بالای به اصطلاح مقاومت تو نی. که همین برای تان جای شرم است.

>>>   جاوید کوهستانی! بسیار بیجا سخن گفتی! شش جدی روز ناموسفروشی ّرچمان روسیاه است! مگر شروعاول یعنی(صفر) امدن داودخان و نمایان شدن خاینین ملی چون ربانی ریش سوخته, کلبدو مرتد و مسعود بدبخت مسببین اصلی بدبختیهای این وطن است!بدترین مردم تاریخ افغانستان ّرجمیهای روسیه اند! ان ّرچمیهایکه در جبل سراج تسلیم ارتجاع و ستم ملی شدند!
خلقی

>>>   روز بد بختی مردم ما همانا شورش یک تعداد دذدان بیسواد وجاهل به رهبری یک تعداد ملاهای .....خود فروخته شده به انگلیس هاوبه دستور مستقیم انگلیسها که برعلیه شاه جوان ،وطن دوست ، ترقی خوا وآذادمنش وعدالت خوا ولااعضرت غازی امیر امان الله خان است اخوانی ها در طول ادوار تاریخ جاسوس بوده وجاسوهستند همیه با دشمنان وطن در معامله بوده وهستند همین ملا ها واخوانی ها در زیر چتر پاک اسلام عزیز چه جنایتی نیست که نکردند ونه میکنندتاریخ واقعیت را بیان میکنند بعداز حکومت داکتر نجیب الله وآمدن دال خوران جیره یی پاکستان وتریاکیان ایرانی در سال 1371را همه به خاطردارندکه به گفته داکتر نجیب الله که گفته بود در کوچه وپسکوچه های کابل جوی های خون جاری میشود جنرالان پاکستانی ، پنجابی ، امریکایی ها وعرب هابالای مردم حکم روایی مینمایند که همان طور هم شد در طی یک هفته جنگ بین این.... بیشتر از 63 هزار شهروندان کابل شهید وهزاران نفر زخمی وهزاران هزار مهاجر شدندشهر کابل با تمام اعظمت وزیبای آن طعمه حریق شدوبخاک یکسان گردید بنآ قیام یک تعداد دذدان برعلیه ولااعضرت غازی امیر امان الله خان وروزهفتم، هشتم ثور وششم جدی وروزی که درسال 2001 امریکایی ها اشغال گر وخون آشام به حریم خاک مقدس کشور مابیشر مانه تجاوزنمودندروز های سیاه وفلاکت بار وعامل بدبختی مردم ماوویرانی کشور مااند وتا زمانیکه این ....های متجاوز خارجی از وطن ماپای منحوث خودرا نکشند روی ارامی را نخواهیم دید

>>>   خانه جنرال دوستم و جنرال مومين آباد که این ها را به شهر ها آوردن.ای کاشکه دربین مجاهدین این نفر فلاکت زده وجود نمیداشت .دیگر تنظیم ها.مثلی آقای مجددی .گیلانی.محمدی.خالص این ها اشخاص خوبی بودن این ها همه اعلام کردند وظیفه جهاد ما به آخر رسیده.هر چه بود همین جا تمام شد.واما این دونفر اشخاص بدبخت واقعا بدبخت ذلیل.نفرین شده.وخاين بیرحم.چوکي پرست .یک مملکت را به باتلاق جهنم بردند.خانواده های که در کابل با آرامش زندگی میکردند یا همه قتل عام شدن ویا آواره دربدر گرديدن.امیدوارم روزی فرا برسد که این خائنین ملی توسط مردم متضرر محاکمه وبه جزای اعمالشان برسند

>>>   برادرهای نهایت مهربان که به بنده انتقاد نموده اید انتقاد شما بالای چشمان ، همینقدر برایتان اظهار میکنم که ۶جدی و هفت ثور روز بدبختی مردم افغانستان بود. و هشت ثور با پیروزی مجاهدین تمام حلقات جاسوسی دست باز در افغانستان کار کرد و. همه مبارزات مردم افغانستان را تقرر به صفر داد مگر این هم بدانید برادرهای نهایت مهربان که اگر هفت ثور و. این روز. نگبهت در افغانستان به پیروزی نمیرسید مردم افغانستان امروز همه در خوشبختی و. آسایش زندگی میکردند کشتار های دستجمعی کمونستان مردم را از خانه و کاشانه شان فرار داد و. در جبهه مقاومت پیوستند ،حادثه سوم حوت در شهر کابل و. حادثه بیست چهارم حوت در هرات از خاطر هیچ انسان مسلمان افغانستان دور نمیشود ،در این دو روز کمونستان مردم را مانند رمه کوسفند کشتند ،مظاهرات در شهر کابل توسط جوانان آذایخواه مگر میشود فراموش کرد که قوای کمونستی جوانان آذایخواه را که تنها قلم و. کتاب در دست داشتند زیر رگبار مرمی گرفتند و. هزاران جوان دیگر دستگیر نموده به زندانهای جهنمی فرستاندند و. تا امروز فامیل های محترم شان انتظار را دارند ،هیچ انسان مسلمان و. خردمند جنایت های که به نام اسلام در افغانستان شده هم فراموش نمیکند مگر مسبب اصلی همه این جنایات رژیم سفاک و. خون آشام کمونستان بود.
عبدالله ریحان

>>>   هموطن نازنین! قهرمان تو نزدمن خاین ملی وقهرمان من نزد تو خاین ملی است.شاید بهتر باشد همدیگر پزیر باشیم.
عاقل

>>>   به آن شخص که از قولی یکی دیگری صحبت میکند
اگر کارمل پیر و فرسوده شده بود برای این که غیرت اش اجازه نميداد که بیخیال همه چیز باشد .آن اشخاص بی ننگ وبی غیرت است فعلا در قصر های مجلل نشسته با خودش زندگی میکنند (با بیشرمی تمام در دهه70 در جنگ داخلی هزار ها جوان مردم بعنوان های گوناگون مثلا جعمیتي.جنبشی.حزب اسلامی.هزاره گی.خودشان را بخاطر رهبران سفاک شان فدا کردن فعلا خانواده های شان با بدبختی زندگی می کنند.و این رهبران بیغیرت هرروز مثلی گاومیش ها چاق شده میروند انگار نه انگار افراد شان را از دست داده باشند یا مملکت تکه و پاره شده باشد میلیون ها نفر آواره دربدر و اعمالی کشور های بیگانه را میکند اگر این ها غیرت ميداشتن امروز فقط با پوست و استخوان زندگی می کردند ....خدا براین ها
(ملا گل محمد.مرغاب


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است