پشتونها را درك كنيد و دريابيد!
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۱۸    ۱۳۹۷/۱۰/۹ کد خبر: 156698 منبع: پرینت

جامعه پشتون با دو نيرويي خطرناك افراط گرايي قومي و مذهبي در درون خود روبرو است كه هردو جامعه پشتون را مديريت و رهبري مي كنند؛ يكي مديران طالبانيسم ديگري رهبران پشتونيسم هردو نه تنها براي جامعه پشتون خطرناك است بلكه همه اقوام ديگر و كشور نيز با اين دو نيرو درگير است.

اقوام غير پشتون تفاوت قایل باشند ميان طالبانيسم-پشتونيسم با جامعه پشتون، مبادا تفكرات قومي تاجيكزم،هزاره ايسم، پان تركيزم ديگري متولد شود همه در سنگر جنگ قومي قرار گيرند و جنگ هاي وحشتناك قومي-مذهبي شديد و غير پيش بيني شده و بدون پايان را در پيش بگيرند...
مبارزه براي آزادي و عدالت مستلزم اصولي است كه بايد در شناخت آنها دقت صورت گيرد.

يكي از خواست هاي مهم اين وطن فروشان پشتونيسم مانند؛ كرزي،غني،احدي، يون، اصولي، خليل زاد و... كه از شركت هاي غربي وارد شده اند جنگ قومي است تا بتوانند جاي پاي در ميان مردم پشتون باز كنند چونكه اينها را حتي اقوام شان در مناطق پدري شان نمي پذيرد...
طالبانيسم ها كه تفكر مذهبي دارند باورهاي و دستورات ديني و... خود را از پاكستان در يافت ميكنند براي منافع آن كشور مي جنگند در دام ناداني اسير هستند مانند پشتونيست ها عمدي و دانسته جنايت نمي كنند...

اگر مشكلاتي ايجاد شود پشتونيست ها به غرب طالبانيست ها به پاكستان فرار مي كنند اين جامعه پشتون مي ماند ستيزه جويان ديگر اقوام آيا آنگاه ما هم مانند طالبانيست ها و پشتونيست ها وحشي گري كنيم تا آنها باز سنگر ديگري براي رسيدن به حق خود باز كنند؟! هرگز نبايد اين نفرت هاي قومي، بي عدالتي ها، و ظلم ها از اينطرف به آنطرف، از آن مناطق به اين مناطق، از آن قوم به اين قوم انتقال پيدا كند يك جا بايد توقف كرد گذشته را فراموش كرد همه را بايد بخشيد اما بخشيدن نبايد مانند اجلاس بن باشد كه طالبانيسم را نابود پشتونيسم را بر خود مسلط كرديم بلكه نظام نويني را بايد ساخت تا همه بدون در نظر داشت قوم و مذهب، ثروت و قدرت در سايه عدالت خود را بيابند و زندگي كنند، آرامش و امنيت در كشور برقرار نميشود مگر اينكه عدالت قرار شود و اين عدالت هم زماني بر قرار ميشود همه اقوام براي بدست آوردن آن مبارزه كنند از جمله پشتونها بر عليه مكتب خطرناك طالبانيسم و پشتونيسم قيام كنند....

گل امیری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
پشتون ها
فاشیزم
نظرات بینندگان:

>>>   تا جایکه معلوم است یگانه نیروی وطنپرست که همیشه از اسلامیت انسانیت ‌وطن دفاع میکند و دایم در مقابل دشمن داخلی و خارجی مقاومت نموده همین نیروی پشتونیزم است و اگر این نیرو نباشد باید همه بداند که افغانستان به یک فاحشه خانه بین المللی تبدیل خواهد شد که مادیدم یک فرد منفور بیکفایت به نام مسعود بخاطر قدرت از هیچ نوع جنایت دریغ نکرد و بخاطر اینکه از کولی گری خود را کشیده و بنام تاجکیسزم یک فدراسیون بسازد ولی از این خبر نداشت که این کولی را همه میشناسد و یک فرد عادی افغانستان هم این بداخلاق را قبول ندارد که بلاخر این موش از طرف عقاب های آزادی خواه که دایم بخاطر استقلال وطن جان فشانی نموده اند به سزایی اعمال خود رسید وفعلا چند کودن بنام تاجکیسزم که از طرف خریداران کولیزم اداره می‌شوند مانند ولی مسعود بی بنیاد ضیایی کور عطایی چور اسمعیل خشتک کشال عبدلله ایزک قانونی پنچرمین پدرام همجنسگر و چند کولی دیگر که هنوز در خیمه های دشت مزار مصرف جمع نمودن پولهای چتل هستند میخواهند که یک بار دیگر ملت پر غرور افغان را ازمایش نماید که این حماقت این اینبار به نابودی این چتلیزم کولی ها خواهد شد و این را بداند افغانستان لانه شیران است موش و روباه نمیخواهد زنده باد ملت پر غرور افغان

>>>   چه پیش گوش ما پف میکنی؟
برو به خلیلی و محقق و دیگران بگو که از هفده سال بدینسو درین دولت کار میکنند و هزاره ها دنباله رو آنها هستند.اگر آنها به هزاره ها بگویند بمیرید.میمیرند و اگر بگویند زنده بمانید،زنده میمانند؟
آیا کدام وقت تفاوت نحوه گفتار و کردار رهبران هراره را که در درون حاکمیت بودند ،تا بیرون حاکمیت بودن شان در نظر گرفته اید که چقدر تفاوت دارد؟
همین خلیلی؟چند سال معاون کرزی بود؟ آیا کدام وقت از دولت انتقاد کرد؟نی.
به مجردی که دوران کرزی خلاص شد و او خانه نشین شد،غالمغال اش نبرآمد؟بنام حقوق هزاره ها و مردم هزاره دست به انتقاد دولت نزد؟
تا این که دولت او را دوباره منحیث رییس شورای صلح مقرر کرد و دهن اش را پلستر کرد و حالا صلاحیت شورای صلح را نیز از او گرفته است و رقم رقم گروپ های صلح تشکیل شده است و در کشور های مختلف مذاکره میکنند و خلیلی مثل یک ملی هیچ صلاحیت ندارد،فقط معاش خوددرا میگیرد و در خانه اش مثل ملی نشسته است و باز منتظر انتخابات ریاست جمهوری است که در کدام گروپ خود را شامل کند و باز سر و کله اش پیدا خواهد شد.
هرکس بخاطر قدرت ،قوم خویش را پیش میکند و از نام او سؤ استفاده میکند.
همین اشرف غنی با دوستم یکجا مبارزات انتخاباتی نکرد؟
در ارگ به ازبکی نمیگفت: خوش گلدی؟
بعد ازین که دوستم خواهان صلاحیت و حق و حقوق در دولت شد،با او چه کرد؟
او را فرار افغانستان کرد.
به همین صورت دیگر پشتون ها و تاجک ها و هزاره ها و ازبک ها.
همه فقط بخاطر قدرت از اقوام سؤ استفاده میکنند.
حتی همین اشخاصی که به نفع آنها شعار میدهند و مظاهرات میکنند،نماینده های مردم نه،بلکه چوکره های همین رهبران هستند.

>>>   ما به قوم با افتخار پشتون افتخار داریم. اما از فاشسیتهای پشتون تبار مشل غنی کرزی خلیل زاد و طالبان متنفر هستیم

>>>   همين جلسه بن خو بن تاجك و هزاره و ازبك راكند. همين جلسه بن براي يك دولت همه شمول تصميم گرفت ولي كرزي و غني ان را به سمت قومي سوق داد. خصوصا به از وفات مارشال فهيم كرزي دست باز يافت و همه چيز را با يك تقلب گسترده از ميان برداشت. و غني همان ادامه راه كرزي است. كاش كه در افغانستان ادم دلسوز ميداشتيم. كرزي را احمدشاه مسعود شهيد انتخاب كرده بود و فكر ميكرد كرزي شخص سالم است. به همين منظور كرزي را چند وقت در پنجشير نگاه كرد تا مفصل در مورد همه چيز همرايش صحبت كند. كرزي هم تا زمان كه مارشال فهيم زنده بود به عهدش وفا دار بود ولي بعد از مارشال فهيم عهد شكني كرد و همه چيز رو به خرابي رفت و وطن به سوي ويراني سوق داده شد. قبل از ان ارامي بود و هم مردم اميدوار به اينده بودند از همين رو حاضر به دي دي ار شدند و ارزوي ابادي و ارامي وطن را داشتند اگرنه كي ديوانه بود كه سلاح خود را بدهد و فردا باز با دست خالي با طالب و پاكستان روبرو شود؟
همين مارشال را كه يك تعداد مردم از اثر خصومت زباني يا قومي بد ميبينند يك اب حيات براي ارامي بود. همه اقوام در حكومت حضور داشتند و او مردم را به خلع سلاح و دي دي ار دعوت كرد و مردم لبيك گفت ورنه شرايط انطور نميشد.

>>>   اينها پشمتونوالي ميخواهند بروند يك كشور بنام پشتونستان براي خود بسازند كه هم لر را در بر بگيرد و هم بر را و ما را ارام بمانند كه از دست شان ديوانه شديم.

>>>   همگی ما افغان هستیم
به ما تاجک، پشتون، هزاره، ازبک، ترکمن، پشه ئی، نورستانی، عرب، قزلباش و... سنی، شیعه، منی، مسلمان، کافر و... غربی، شرقی، شمالی و جنونی و...لهجه و... فرق نمیکند
زنده باد افغانستان.

>>>   پشتون مظلوم ترین قوم درین وطن است خساراتی که در طی چهل سال اینها دیده اند هیچ قوم دیگر ندیده است ، مشکل شان اینست که با پاکستان هم سرخد هستند وسخت متعصب مذهبی هستند ، مولاناهای ترورست پاکستلانی که ریش مصنوعی وبنام اسلامتجارت میکنند شراب می خورند در روسپی خانه ها مصروفیت دارند از دین علیه اینها سو استفاده میکند
ر

>>>   این‌ وطن‌ خانه‌ مشترک‌ همه‌ ملیتهاست‌ وقتی‌ آباد‌ و آرام‌ میشود‌ که‌ همه‌ ملت‌ در آینه‌ محراق‌ آن‌ خود را‌ بدون‌ تبعیض‌ نگاه‌ کنند‌ و پای‌ اشخاص‌ خاین فاشیست‌ و وطنفروش‌ مثل‌ مبصر اولی‌ که‌ از طرز‌ نوشتارش‌ معلوم‌ میشود‌ که‌ از‌ جمله‌ جاسوسان‌ استعمار‌ است‌ و کوچکترین‌ احساس‌ در مقابل‌ این‌ وطن‌ ندارد‌ و آنقدر‌ بی‌ادب‌ است‌ که‌ شاید‌ یک‌ روز‌ در‌ دسترخوان پدر و مادر‌ ننشسته‌ باشد، کوتاه‌ گردد،و همه‌ ملت‌ دست بدست‌ هم داده‌ در آرامی‌ و آبادی‌ آن‌ سهیم‌ گردیم.
ولسلام‌مهاجر

>>>   اوغان یا افغان هیچ فرقی باهم ندارند و هردو یعنی پشتون۰
اوغان یا افغان همان اپگان یا پتهان است که همه نامهائی هستند که غیر پشتونها به پشتونها اطلاق میکردند و میکنند در حالیکه خود پشتونها به خود پختون یا پشتون مینامند۰
ما اوغان نیستیم۰ افغان یا افغان یعنی پشتون و من را خداوند پشتون هست نکرده است۰ اکثریت مردم کشور اوغان نیستند۰
ما نه هویت خود را بر دیگران تحمیل میکنیم و نه هم میگذاریم دیگران هویت خود را به هر بهانه که شده بر ما تحمیل کنند۰
نام افغان اولین بار در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ توسط حاکم های پشتون بر ملت تحمیل شد وتا بحال با جعل و فریب در ماده چهارم قانون اساسی وجود دارد که باید اصلاح و تغییر بخورد۰
غیر پشتونهای ساده دِلی که از روی سادگی و خوبی خود را افغان مینامید، فردا روزش که رسید، باز هم پشتون افغان اصیل میباشد، و با کوچکترین اعتراض که اگر انجام دهی، توافغان نا اصل میباشی، لهذا فریب بیجا بنام وحدت ملی نخور۰
پشتونها تمامیت خواه هستند، به وحدت ملی واقعی باور ندارند، و بهترین کاری که میکنند به زور همه را یکسان نام میگذارند، و این یکسان سازی جبری، آنهم بنام قوم خودشانرا وحدت ملی تلقی میکنند۰
چرا بر دور یک نام بیطرف ویا بر دور نام انسانیت همه متحد و یکپارچه نشویم که بر دور نام یک قوم خاص همه قوم های کشور متحد شویم؟
این وحدت ملی است یا یکسان سازی به جبر و به زور، آنهم بنفع یک قوم خاص؟

>>>   ما کشور و تمام اقوام کشور خود را دوست داریم ولی واقعیت اینست که همه ما اوغان یا افغان نیستیم، افغان فقط یک نام دیگر قوم پشتونها است.

>>>   متعصبترین گروه همین اوغانها هستند۰
همین اوغان ها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰

>>>   به نظردهنده به نام ونشان اول !
اگر کمی هم عقل داشته باشی این نوشته نه از روی حسادت قومی مانند نوشته بی مفهوم و کینه توزانه تو فاشیست ، نوشته شده است ، بلکه حقیقیتی است که کله بی مغز تو وامثال تو ازهضم آن عاجز است ، معلوم میشود که تو بی عقل هیچگاهی کتاب تاریخ نخوانده یی اگر تاریخ مطالعه کنی میدانی که درطول تاریخ اجداد تو پست فطرت با انگلیس ، روس ، پاکستان وامریکا بالای این مرزوبوم معامله نموده اند وجیره خوار بوده اند ، او بی کله و فاشیست بیخرد ، عبدالرحمن خوانخوار که حاتم بخشی کرد ونیم خاک کشور را به انگلیس در بدل مستمره سالانه فروخت ، امیردوست محمد ، شاه شجاع ، کرزی ، عمرکور ، گل بی راکت یار همه این خاک فروشان ازکدام قوم بوده اند ، ها نام بگیر فاشیست ؟ مسعود قهرمان بود وبه جف جف تو از ذهن مردم وصفحات درخشان تاریخ مبارزات عدالت خواهی مردم کشور در برابر طالب خونخوار ومزدور زدوده نخواهد شد ، تا زمانیکه مانند تو ....از حاکمان مزدور و وطن فروش هر قومی دفاع کنند وبخواهند حقیقت را عمدآ کتمان نمایند ، این سرزمین بی در ودروازه روی آرامی را نخواهد دید .
کوه کن

>>>   به قوم تاجک افتخار میکنم
اما از رهبران دزد و رهزن چور گر و چپاولگر غاصب تاجک > هزاره > ازبک و پشتون نفرت دارم از متعصبین نفرت دارم
بخاطر یک کثیف بودن یک شخص نمیتوانم به قوم محترم پشتون > تاجک >‌ هزاره و ازبک توهین کنم چون وجدانم اجازه نمیدهد اما یک تعداد افراد چاپلوس و ...بخاطر مفاد شخصی خود میخواهند اقوام دگه ره بدنام بسازند ... کسانی که این کار را میکنند حتما .... شده است

>>>   برو بان ما را
افغان تنها پشتونها هستند، همان اوغان ها که همه میشناسند.

>>>   خبردار!
ما هستیم
پشتون

>>>   افغان چه معنى و مفهوم دارد? فرهنگ افغان چه است? زبان پديده فرهنگى استزبان خود فرهنگ و هنر است. زبان افغان چه معنى و مفهوم دارد? فرهنگ افغانچه است? زبان پديده فرهنگى است. زبان خود فرهنگ و هنر است. زبان فرهنگ وهنر مى سازد. زبان فرهنگ وهنر را نگه مى کند .
1- زبان افغانى چه است?
2- هنر افغان چه است ?
3-غذای افغانی چه است ?
4- موسيقي افغانى چه است?
5-ادبيات نظم و نثر و تياتر افغانى چه است?
6- زراعت يعنى فرهنگ کشاورزى افغانى چه است?
7- سيستم زراعتى و قنات و کاريزسازى که تهداب آبادى و شهر نشينى افغانى چيست?
8- ميتولوژى يعنى اسطوره هاى پيشدادى افغانى چي است?
9- رقصها و ترانه ها و سرودهاى افغانى چيست?
10- فرهنگ باغ سازى و باغدارى افغان چيست?
11- فرهنگ جنگلدارى افغان چه است?
12- آيا افغان فرهنگ شهرنشينى را مى دانند و يا کوچى در شهر?
13- آداب و رسوم و جشنهاى افغان چيست?
14- آثار فرهنگ باستانى افغان چه است?
15- آيا سينا و مولوى بيرونى و على شير نوايى ويا امير خسرو و يا ناصرخسرو افغانى نوشته بودند?
از سه کار فرهنگى افغان ازسه اديب افغان از سه دانشمند افغان از سه آلات مو سيقى افغاننامبرده نمى توانيم
کار افغان جنگ است جنايت قتل است و بربريت وحشت وبرادرکشى فرار دادن فرار کردن فروش خاک است بى ادبى وبى اخلاقى است دشنام است.
حاکمان افغان اين جور قوم اقليت خود را اکثريت مى سازد.
حتى سگ و باد و ماده مخدر و پول را فغان ساختند!
افغان کمبودى ادبى ٬کاستى هنرى ٬عدم آبادانى حقارت فرهنگى خود را با قدرت سياسى٫ کلاهبرداری ، تقلب، فریب دادن روش های مافیایی. کاربرد این شیوه های غیر اخلاقی در گذشته ننگين کوتاه شان و در حال حاضر نشان می دهد که حاکمان پشتون چگونه نا مطمئن، نابالغ و وابسته، غير مستقل هستند.
تاریخ حاکمان افغان پشتون یک فریب داستان، جعل و تقلب است:تقلب در نام کشور، تقلب در انتخابات، ، تقلب در مورد فرهنگ و ادبیات و اسطوره ها و تقلب قهرمانان. حاکمان افغان کپی و تقلید می کنند، سوگند دروغ. سوگند به قرآن.
1. اسطوره پته خزانه جعلى از قلم عبدالحى حبيبى
2. ملالى از دوشيزه ورليان ژاندارک فرانسه
3. تاريخ از حال به سوى عقب تغير دادند! نام افغان ستان در قديم آريانا! پسوندان گاهى (مکانى ) زبان پارسى قديم "انا" "نا" و "يا" بوده و که در زبانهاى ايرانى -جرمنى همريشه اند.: از "استادن" و "بودن" از استادن )= ايست و بودن (هست وباش گردان يا صرف "بودن" در حالت گزارشى حال يا اکنون من ام ٬ من هستم ٬ او هست و يا او است مى باشد: بود باش) آمده است.
بلى پسوند گاهى (مکانى ) "ان" پارسى ميانه و پارسى نو: باميان و لغمان و به هزار استان وستانها
"آباد" پسوند مکانى ديگر خانآباد جلال آباد
4. پسوند "ستان" پسوند مکانى زبان افغان يا پشت + تون => پشتون نيست. ستان خود که پس گريم باقى که مى ماند افغان تنها بدون ستان1- زبان افغانى چه است?
بهتر است که لقب کاذب "افغان" به دور بى اندازيد و نام صادق پشتون بالا کنيد. پشتون زبان دارد و زبان فرهنگ است .زبان فرهنگ را نگهدارى مى کندن است و زبان هنر وادبيات را مى سازد.لندى را که کشف و اخترع کرد وسرود?

>>>   نظر دهنده اول در عالم رویا های لاف و پتاق اوغانی خود زندگی میکند و از واقعیت فرسنگ ها فاصله دارد.
در طول دو سده اخیر لیلام کننده شرف حیثیت و آبروی این دیار کی ها بوده اند به همه معلوم است. در زیر یوغ استعمار و استثمار انگلیس، روس، پاکستان، و حال امریکا کی ها مذبوهانه و بیشرمانه برین ملت حکومت میکردند و میکنند به همه معلوم است.
حال برو اتن رقص کن و خپلواکی تجلیل کن و ادامه بده به لاف و پتاقت.

>>>   آيا پشتونهاى (با لقب هاى "افغان" ٬ "روهيله" و "پټان" و يا دراين هنگام "اقوام گمشده بنى اسرائيل") در کشور ساختگى افغان اکثريت اند؟
آيا پشتونهاى چندين لقبه پشتونهاى آنطرف مرزديورند را در جمله خود مى شمارند?
آيا حاکمان پشتونهاى چندين لقبه در هنگام قدرت دولتى خود در کدام سال سرشمارى سراسرى کرده است که آن شمارش به اساس تخمين و تقلب نبوده باشد.
شمارش تخمينى که به اساس پرسش همگانى نباشد در کشورافغان باطل است چون اين ابطال بازتاب دستکارى وتقلب است.
همين اکنون در پيوند به جمعيت فيصدى هاى ضدونقيض نفوسى حکمفرماست که بين 90درصد تا 40درصد قرار دارد.
حتى اکادمى علوم کشور فغان تعداد پشتون را تقريبا 70 درصد رقم زد بود. بويژه اکادميسيون هاى افغانشدگان از همه پشتونها متقلبتر اند.
اولين تقلب مبنى بر تخمين شمارش نفوس پشتونها با لقب افغان را باداران و بخصوص نام گذار کشور پشتون با لقب يهودى بودن "افغان" از نسل ساوول را الفنستون انجام داد.
بسیار جالب است که تخمين افغانها شمارش شده بود درحاليکه کشورى بنام "افغانستان" نبود، فقط کلمه "افغانستان" بود. در آغاز فقط کلمه يا نام است
بسیار جالب استآنچه در کتاب «سر مونت استوارت الفینستون» ژنرال و نايب شاه برتانينه درهند ، يکى از دو ژنرالان (سر جان مکلم) که مامورت تجزيه و تقسيم ايران و اساسگزار سنگ تهداب افغانستان استاندار و فرمانده درهند برتانيه - سفیر انگلستان در کابل - نامگذار افغانستان و نويسنده کتاب "گزارش سلطنت کابل" (ترجمه محمد آصف فکرت ) دلیل نامگذاری افغانستان را از جانب خود چنین افاده می کند: "افغانان نام عمومی برای کشور خویش ندارند"( 1 ) ولی گاهی نام فارسی افغانستان را بکار می گیرند[...] نامی که توسط ساکنان این سرزمین بر تمام کشور اطلاق می شود، خراسان است" نوشته شده است. او در صفحه 125 کتاب چاپ سال 1842 می نویسد که "افغان ها" نام عمومى برای کشور خود ندارند. در این کتاب، که به طور کلی کتاب نامگذاری افغانستان مشهور است. مونت استوارت الفینستون خراسان راافغانستان تبديل کرد همه مردم غیر پشتون را در کتاب اش فهرست شده اند. مانند تاجیک ، اوزبيک ، هزاره، ترکمن، قرقيز، بلوچ ، چهار ایماق....و حتى افغانها. سرشماری و آمار و نظرسنجی آماری به شیوه شرکت هند بریتانیا. مونت استوارت الفینستون پشتونان را بکلى فراموش نموده واين نفر پدر افغانستان است (1) : ملت های مختلفی که در سلطنت کابل زندگی می کنند، که مقدار جمعیت در مقیاس کمک حاکى اند:
افغانها: 4،300،000
بلوچها: 1،000،000
تاتارها ( تورکتباران) : 1،200،000 پارسيان :(از جمله تاجیک ها): 1،500،000
هنديان (کشميريان جتها و غیره): 5،700،000
قبایل مختلف: 300،000
مونت استوارت الفینستون: "گزارش سلطنت کابل" . بند يک 1842 لندن برگ 125 و 114
"پشتونان کجا شدند ????"

اززمان نامگذارى افغانستان تا امروز يعنى زمان نامگذار آن مونت استوارت الفنستون و دستنشاده اش شاه شجاع تقلب، فریب، دروغ، دستکاری، جعل و در جهل گذاشتن و در جهل نگهداشتن مردم، کاشتن تخمه نفرت و بى اعتمادى بين شهروندان با با اديان مذاهيب تبار و زبانهاى گوناگون و جدایی بین شهروندان برای استحکام قدرت حکومت در دست داشته، نيرنگ و قلدرى خصوصيات و ویژگی های حاکمان پشتون است. ظاهرا حاکمان پشتون این ویژگی ها را از استادان استعمارى خود آموخته اند. برای رویکردهای غير متعارف و غیر قابل قبول بالا، توسط فرماندهان پشتون، یعنی انگلیسی ها در هند، مورد استفاده قرار گرفته اند. حتى بخاطر قدرت سياسى برخى از افکار و آيده هاى متعارف و شايسته فرهنگى و اجتماعى خود را زيرپا نموده اند. بگونه نمونه برخى از موارد پشتوندارى را! دبيره [د] پارسى در پشتو دبيره [و] و [ر] [ل] است: پشتونوال= پشتوندار; پاسدار =پاسوال; شهردار= شاروال.
خاک فروشى (يعنى سرزمين فروشى) و همکارى با استعمارگران و از سوى همين استعمارگران واشغال گران به اريکه قدرت دولتى نصب شدن مغاير، مخالف، متضاد، متقابل و حتى برعکس پشتوندارى است شاه ستون هاى متعارف پشتوندارى اند. از زمان مونت استورات الفنستون نمونه خصوصيات استعمارى انگليس و شاه شجاع که همين انگليس به تخت شاهى کابل نشاند و حاکمان پشتون ديگر پرنسيپها واصلهاى پشتوندارى را زيرپا کردند. از مبارزان عليه استعمارگران واشغالگران خود حاکمان پشتونا شغالگران شدنداين زير پا کردن پشتوندارى درهنگام عبدالرحمان خان به شدت خود افزايش يافت.
بدين منوال در زمان شوروى واکنون در زمان اشغال امريکا همان خرک در همان درک درجريان است

>>>   گفتنى ايست که مردم شريف افغان (پشتون) مهتر در يک پيشنيه وگذشته جنجالى جنگى وجدالى قرار داشته و فرار از يک سوى به سوى ديگراينجا ناقل آنجا اشغال گر نداشتن زمين براى بزرگر وحتى دست و پنجه نرم کردن براى مبارزه کم زمينى دردوادور کوه سليمان باعث شده که مانند باغچه هاى اويزان بابل در زمان ساول و پسراش افغانيه فاليزها و کردهاى پله نردبانى در دامنه کوه پختونخواه بسازد و بخاطر غذامجبوربودند از درختتان ميوه جات خود ياو از شکار حيوانات تهيه و از شکار حيوانات تهيه ببيند
وچون با اسلحه مهارت داشتنددر سرزمين هاى ديگران بدون رواديدمى رفتند و ازقدرت خود با معيىار افغانيت وکوچى گرى استفاده مى کردند ويک انگيزه که پيدايش کوچى همين کمزمينى بود که به "فرهنگ" گدوود شد
درزمنيه تاريخ فرهنگى و دانشورى اجتماعى همزيستى باهمى بدون پيوند تبارى اقوام و قبيله هاى افغان غير از معيارهاى قرون پيشين افغانيت که پژواک آنرا تحت همين نام جمعبندى نمود و پسان به پشتونوالى ناميده شد انجام شد و فقط پيشنهاد از داکتران پشتونتبار آلمان قبول شد که افغانيت گفتن به پشتونوالى تغير کند. چون نام هر شهروند ستان افغان پشتونوالى ندارند نمى تواند که پشتونوالى= افغانيت باشد
در همين زمينه کدام تغير بنيادى پراديگماتي تصويب نکردند . تهداب به تقلب بازى دادن چالبازى مانده شده بود خواستند با حذف و تعديل وتغير نام ه مشکلات اساسى را پنهان کنند.
از وابستگى هاي اقتصادى وغيره مردم غير افغان سٶاستفاده نمودند و از روحيه فيل مرغى و شترمرغى بکاربردند. افغان مساوى به پشتون درداخل وخارج حاکمان افغان.
باوجودايکه تاريخ ادبيات نوشتارى مردم شريف پشتون سابقه چندان دراز ندارد ولى سرودهاى که مردمان سينه به سينه ويک نسل به نسل حکايت مى کردند مانند لندى پشتو که از زيبايى وقشنگى ادبى برخورداراست. ولى درکتابهاى قديم از زبان و نام پشتون نامى ذکرنشده فقط از افغان! و ذکر پشتون با شعرهاى قرن 17. اگرپشتونها درکابلستان ( غزنى تا به گنداهارا) و از گندهاررا تا به زابلستان زندگى مى کردند خو در يک کتابى ازبزرگان دوران غزنه و کابل و ه!حاکمان پشتون خواستند يک اسطوره پشتو در مقابل قدامت فرهنگى ايران زمين فردوسى سازند و خوب تقلب جانانه کردند ونام خود را در جهان رسوا کردند

>>>   من ازاين جهت از "تون" افغان ها بيرون مى روم بشرط که همين حوزه يک شهر با پسوند مکانى پشتو "تون" ختم شده باشد? در حوزه فرهنگى ايرانزمين و توران وهند (افغانستان تاجيکستان و پاکستان) ما پسوندهاى مکانى فارسى ازقبيل "ستان" و "ان" و"آباد" داريم: مانند ملتان و مردان جلال آبا د٬ اسعدآباد٬ خان آباد. سه نمونه براى پشتونيزه کردن ستان ما. پوهنتون کابل" تحت عنوان «دانشگاه کابل» در سال 1946/47 از سوى ظاهرخان گشايش شد:! اول- اولين رییس آن دوکتور عبدالمجید دومينرییس دوکتور انس رییس. دوم- اولين « دانشکده طب ابن سينا »دانشکده طب به نام نامى ابوعلى سينا در على آباد کابل از سوى نادرخان 1931/31 گشايش شدولى طرح دانشکده طب کابل را امان اله خان با شفاخانه دانشگاهى -بیمارستان آموزشی داشت اولين چنين دانشگاه با بيمارستان «فرهنگستان جندی‌شاپور» و يا "دانشگاه جندی‌شاپور" آريانهاى ساسانى بود-:. دومين «شفاخانه آموزشى طبى» را رييس طبيبان نوسينده «دانشنامه علايى» « کتاب قانون» و «کتاب شفا» در اصفهان و همدان با پشتبانى دانشمند ديگر بشريت ابو ريحان بيرونى که بيشتر از هزار گياهان نسخه ساختن دواها را (دارو ودرمان ) به دوست خود ابوعلى سينا به ستانهاى که باٻسوند مکانى پارسى ان اند مى فرستادافغان حساب کن که چقدر قدر شهرهاى با ان را تو اشغال کردى حتى ملتان ومردان! ونيابى يک شهر با پسوند "تون" يک زره بشرم«پوهنتون» و «پوهنځى » هنوز پوهنځى اختراع نشده بود و فارسى هنوز حذف نشده بود..: دبيره (ځ) پشتو با (ڼ) پندگى پشتو از طرف پشتوتولنه در سال 1936 اختراع شد. پشتو تولنه پيش از آن "انجمن ادبى کابل" ياد مى شد , ناميده مى شدکه در آن نگارندگان کتابهاي قرأت فارسى عضويت داشتند مانند ملک العشرا قارى عبداالله خان * فارسي براي صنف سوم ابتداييه ۱۳۰۲ * فارسي براي صنف چهارم ابتداييه ۱۳۰۲ * قرائت فارسي براي ابتداييه پنجم ۱۳۰۶ * قرائت فارسي براي رشديه اول ۱۳۰۷ کتابهاي قرأت فارسى- دستور فارسى ....در برگ انترنتى کتابخانه ديجيتال افغانستان قابل دسترس است زمانيکه مردم و دانشمندان افغانستان دانشگاه و دانشکده مى گفتند و در کتابهاي قرأت فارسى اشعار بهارى فروردين و مهر و ارديبهشت نوشته و بهمن ابر بهمن کابل خوانده مى شد در يگان جاهاى ايران به دانشگاه دارالفنون و داار المعلمين مى گفتند. سوم- واژه شيرو خورشيد را دولت پشتون به سره مياشت تغيرداد.ما پسوندهاى مکانى فارسى ازقبيل ستان و ان وآباد داريم: مانند ملتان و مردان جلال آبا د اسعدآباد. پس ستانم پس بده آبادى هايم بده!پوهنتون کابل" تحت عنوان «دانشگاه کابل» در سال 1946/47 از سوى ظاهرخان گشايش شد. از سالهاى دوران ميانه ظاهرشاه و تغيرنام"انجمن ادبى کابل" به "پشتوتولنه" نامهاى گاهى (منظور شهرى و ستانى نيست) مانند "زايشگاه" و"نمايشگاه" و "آريشگاه" و "پرورشگاه" و دانشگاه وغيره به زبان "افغانى" ( پشتو) شد "سالهاى 1960 ميلادى اوج افغانى يا پشتونى کردن شد. اوج اين گرايش قومپرستى در نامه محمد ظاهر رييس پارلمان افغانستان درزمان ظاهر خان بود که نمونه از پشتوشدن نهادهاى دولتى وحذف واژه فارسى شد. يکى از نامه رييس پارلمان ياداشت ديپلوماتيک وى به ايالات متحده که به انگليسى "ايرگرام" است حذف فارسى و و آوردن صفت آن يعنى درى يا زبان دربارى بود

>>>   آيا "اوغان" چه معنى مى دهد? پژوهشهاى نوين در پيوند با نام "اوغان" س نام قومى "افغان" هم نباشد. آيا "افغان" لقب پشتون نيستافغان"، "افغانی" "اوغان" و "اوغانى" "اوغانه" افغانيه و افغانا در پيوند به پشتونها و پټانها ناميده شده است و "افغانستانی" معنى قومى دارد و آن هم با پسوند مکانى ستان جايگاه افغان معنى مى دهد.
ابطال است که نام يک قوم سر کليه مردمان غيرپشتون تحميل شود? آقاى امين خان خوگيانى پسر اسراييل خان خوگيانى در سال 1940کتاب سيد جمالالدين را ترجمه کرده که وى به پشتون "اوغان" گفته بود اين نام تحميلى قوميت را در غير معتارف ترين چگونگى بازتاب مى کند. من اين نام را نه صدا مى کنم تا نشود پژواک. من نه "افغان"، نه "افغانی" نه"اوغان" و نه "اوغانى"نه "اوغانه" نه افغانيه و نه افغاناهستم تنها واژه پارسى "ستان" ام را به من پس دهيد. چون از همين ستان ام که خورشيد در آن آسان است. کفتان ترنر مکان (1892-1792) فرمانده ارشد ارتش بریتانیا و مترجم فارسی در هند بود. او شاهنامه را اولین بار در اروپا با مقدمه انگليسى در کلکته به زبان فارسى نستليق درسال 1929 بيرون کشيد.

این متن از 17 نسخه کامل و چهار بخش کامل تهیه شده است که بیشتر آنها در ایران نوشته شده ، توسط مأموران مختلف ارتش بریتانیا و کارمندان دولت ناواب های محلی . در کتاب شاهنامه فردوسى که در سال در شهر کلکته 1829 چاپ شده بود شش بار لقب پشتونان "اوغان" و يک بار "اوغانيان" درج است. درچاپ هاى ديگر شاهنامه در هند وايران وروسيه وآلمانى وانگليسى نام افغان نيست فقط فغان به معنى ناله وفرياد آمده ولى واژه "آوگان" يک شخصيت داستانى منسوب به آفریدون پادشاه پيشدادي وبه کاوه آهنگر در فردوسی شاهنامه اصلى آمده است: فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲ سپهدار چون قارن کاوگان سپهکش چو شیروی و چون آوگان فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳ سپهدار چون قارن کاوگان به پیش سپاه اندرون آوگان مبارز چو شیروی درنده شیر چو شاپور یل ژنده پیل دلیر.


فریدریش روکرت (تولد1788 -درگذشت 1866 ) شاعر و مترجم تحت تأثیر غزلیات مولانا جلال‌الدین، کتاب «رُزهای شرقی» را تقریباً همزمان با انتشار «دیوان غربی-شرقی» یوهان ولفگانگ گوته در سال 1822 میلادی منتشر کرد. او شاهنامه فردوسی را ترجمه کرد که پس از مرگش انتشار یافت.

اما اولين ترجمه شاهنامه به زبان آلمانى با نام "کتاب قهرمانان ایران" درسال 1820 در برلين از سوى يوزيف گويررس به چاڀ رسيد.. بخنديد رستم ز گرز گران که اين است پيکار اوغانيان چه در دژ گزیـدی بدینسان درنگ که آمد همه نام اوغــان به ننگ هزاران ز اوغان و لا چین سپاه گروهى رسيدند سر بى کلاه از ايشان بر اوغان جهان شد سياه بدزدان اوغان زکين سر کشيد نخواهم که مانند "اوغان سپاه" "شاه اوغان"

>>>   سلام حضرت محمد(ص)می‌فرماید هرکس نژادپرستی می‌کندازامت نسیت

>>>   قبیله گرای ممنوع

>>>   به روی همان قرآنی که ادعا داری به آن باور داری بگو ما همه افغان هستیم؟
نه، معلومدار که نه.
چگونه آن پشتون پاکستانی هم افغان باشد صرف چون پشتون است و من هم افغان باشم در صورتیکه پشتون هم نیستم.
برو برادر عوامفریبی نکن، شرم است.

>>>   افغان نام قومی است نه نام ملی
اوغان معنی پشتون پشتون معنی اوغان۰ ختم داستان۰ واقعیت همین است۰
ما اکثریت شهروندان این کشور شکر اوغان یا افغان نیستیم و نمیشویم۰جغرافیای فعلی کشور در زمان امیر عبدالرحمن توسط استعمار انگلیس و روس تزاری توافق و ایجاد شد۰ یک قسمت زیاد مردم از این جغرافیا در هر سمت کشور از کشور جدا شدند۰ پس نظر به ادعای شما آنها هم همه افغان هستند۰ یعنی بطور مثال آنهایکه در ساحه پنچ ده از این کشور جدا شده اند هم اوغان هستند؟

>>>   پشتون یعنی کوکنار، انتحاری، بمب کنار جاده، راکت های کور، لاف و پتاق، گرفتن حمایت از آی اس آی، سر بریدن، دست بریدن، قوم پرستی، لجاجت و انتقام جویی٬ ملا عمر گوبیدین، شاه شجاع، تریاک، قاچاق، و غیره و غیره

>>>   حضرت محمد (ص) : فرمودند چهار چيز است كه هركدام در خانه ای رخنه كرد ويرانش كند و بركت از آن خانه ها رود : ۱.خيانت ۲.دزدی ۳.شراب ۴.زنا
امالی شيخ صدوق مجلس شصت و دوم صفحه ۳۹۸

>>>   "سلام حضرت محمد(ص)می‌فرماید هرکس نژادپرستی می‌کندازامت نسیت"

چنين حديث حضرت محمد(ص) پيدا نکردم چون واژه "نژاد" عربى نيست بلکه پارسى ناب است چون حرف ژ مخصوص زبانهاى هندو ايرانى وتورانى است: پشتو- پارسى کوردى بلوچى.... زبانهاى سامى عبرى وعربى از حرف ژ محروم است

عَنْ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قَالَ « لَيْسَ مِنَّا مَنْ دَعَا إِلَى عَصَبِيَّةٍ وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ قَاتَلَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاتَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ ». ( رواه ابو داود، باب فی العصبیة، رقم : 5121)
ترجمه
از جبیره بن الدین نقل شده است که پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود: «این از ما نیست كه خواستار عصبانیت است، نه از مانيست كه با عصبانیت جنگ مى کردند، نه از ما كه در با عصبانیت مى مردند.» (توسط ابو داوود، باب در النصبیه، شماره 5121 )
در تفسير اين حديث "عصبانيت" در نقطه مرکزى در جايگاه مرکزى قرار دارد. راستى حاکمان با عصبانيت قهر و غضبناک وحتى چيغ قوم و قبيله هاى پشتون و يا افغان که طالبان و گروپ حقانى وغيره ازهمين پشتونها با عصبانت خور را انفجار ومردم ديگر رامى کشند!
حضرت محمد(ص)می‌فرماید: کسيکه تقلب دروغ و دزدى وغدار است ازمن نيست.
لطفا سند حديت را ارايه کنيد کنيد.
از سوى ديگر قوم قريش خوداش پيامبر را اولين پناهنده اسلامى کرد ! و از اين جهت پيامبر انديشه قومى يک امتى نداشت بل انديشه مهربانى به همه قومهاى امت هاى اديان ديگر داشت وى پيش از رسول خدا شدن خانم اش يهودى بود امين بود عبدالقاسم محمد راستگو بود ! قريشى بود!

>>>   یک مثال در زبان فارسی است که گوید مار را پودینه بدش می آید نزدیک خانه اش میروید.
حال ما هم از جهالت و وحشت این بدوی ها به ستوه آمده ایم ولی اینها آمده اند نام و نشان خودشانرا بالای ما تحمیل میکنند.
عجب بیعقل و بی منطق مردمی هستند.

>>>   پشتونیزم چه می خواهد؟
نخست باید گفت پشتونیزم یک تفکر فاشیستی عظمت طلبانه است که روابط تنگاتنگ با استعمار و استکبار جهانی دارد و هدف آن بهره برداری از نام قوم شریف پشتون دو طرف مرز دیورند در راستای منافع گروهی و استعماری است.
تعجب آور اینست که هم پشتونیست های کلاسیک و هم پشتونیست های قرن بیست و یکم با آنکه می دانند افغانستان در نتیجه ادعای ارضی بر پاکستان تباه ، ویران و از جهان تجرید شد، ولی بازهم دست از داغ نگهداشتن مرز دیورند نمی کشند. این در حالیست که تمام مرزهای افغانستان بشمول نام "افغانستان" در بازی بزرگ سده نزدهم ساخته شده است.
به باور این قلم پشتونیست های سر تنبه چه چپی و چی راستی یک هدف دارند: استحکام قدرت قبیله محور با اتکاء به خشونت، تبعیض و قدرت خارجی. برای رسیدن به این هدف از تمام وسایل استفاده می کنند. یکی از ابزار های دست یابی به این هدف داغ نگهداشتن خط دیورند و سیاست"لر و بر" پرستی است.
آیا پشتونیزم هنوز باور به تجزیه پاکستان و ایجاد" پشتونستان بزرگ" دارد؟
واقعیت اینست که پس از بیشتر از نیم سده تلاش های مزبوهانه سیاسی و استفاده از تمام امکانات داخلی از بسیج اجتماعی گرفته تا سرمایگذاری های کلان سیاسی و قومی بالای قبایل پشتون پاکستان، پشتونستهای سده بیستم یکم به این باور رسیده اند، که داعیه بنام "پشتونستان بزرگ" یک رویای میان تهی و غیر واقعی است و به دلایل ذیل هر گز به حقیقت نمی پیوند:
1) حتا بی سواد ترین پشتون می داند که افغانستان با توجه به قدرتمندی پاکستان و نفوذ گسترده این کشور در افغانستان نه توان، نظامی دارد و نه توان اقتصادی که از راه زور پاکستان را تجزیه کند.
2) اکثریت قاطع مردم پشتون تبار پاکستان، که در حدود 15 فیصد نفوس 180 میلیونی پاکستان را تشکیل می دهند و سه چند پشتونهای افغانستان بحساب می آیند، نه علاقه ای به تجزیه پاکستان دارند، نه باور به پشتونستان خیالی دارند و نه توان تجزیه پاکستان را دارند. افزون بر آن آنها پاکستان را سرزمین مقدس خویش می شمارند و از امکانات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به مراتب بهترنسبت به پشتونهای افغانستان برخور دار هستند.
3) همه این حقیقت را میدانند که یک تعداد پتان های پاکستانی تحت نام مبارزین آزادیخواه بحیث ستون پنجم آی اس آی در افغانستان خدمت کردند و هر گز به افغانستان وفا نکردند. هم چنان پشتون های پاکستان در تخریب و ویرانی افغانستان از اولاده خان عبدالغفار خان و پیروان او گرفته تا نصرا لله بابر، مولوی فضل الرحمن ، جنرال حمید گل و صد ها شخصیت پشتون تبار پاکستانی از هر پنجابی کرده نقش برجسته تر بازی کرده اند. چنانچه در نیم سده اخیر دولت های پشتونیست افغانستان تمام هست و بود افغانستان را فدای پشتونهای پاکستانی کردند از تقسیم بورسهای تحصلی فرزندان افغانستان به مردم آنسوی مرز دیورند گرفته تا دادن زمین، خانه، مقامات بزرگ دولتی، ولی هرگز به کام نرسیدند.
4) نسل فعلی پشتونیستهای افغانستان از کمونست گرفته تا مجاهد ، طالب، داعش و یا تکنوکرات های غربی به خوبی می دانند، که دعوت یک تعداد شخصیت های پتان پاکستانی در کابل نه باور به داعیه پشتونستان و یا تجزیه پاکستان دارند و نه توانایی و نفوذ سیاسی در معادلات قدرت در پاکستان. پشتون های با نفوذ پاکستان مثل مولا نا فضل الرحمن و یا عمران خان و یک تعداد دیگر رهبران افغانستان را تحویل هم نمی گیرند و حتا بحیث مهمان بدعوت کرزی و غنی به کابل هم قدم رنجه نکردند.
5) جامعه جهانی مرز دیورند را بحیث مرز بین المللی برسمیت می شناسند و " پشتونستان طلبی" را یک فکاهی بیمزه می دانند. در چهارده سال اخیر جامعه جهانی از تقویت دولت پشتونیستیی و حذف اقوام غیر پشتون از قدرت حمایت قاطع کردند ، ولی هرگز از معضل خط دیورند حمایت نکردند. هم چنان علیرغم اینکه هزاران فرزند غرب را پاکستانی ها از طریق تسلیح تروریستان کشتند، ولی غرب فشار لازم بر اسلام آباد وارد نکرد. به بیان دیگر سیاست غرب نشان می دهد که پشتونها نمی توانند جای پنجابی ها را در معادلات جیوپلیتیک بگیرند. ازینرو رهبران ارگ کابل خوب می فهمند که غرب طرفدار تجزیه پاکستان نیستند.
6) اگر رهبران ارگ کابل هدف شان از سیاست" لر و بر "پرستی یکجا شدن افغانستان با پاکستان بحیث صوبه پنجم پاکستان باشد، غرب بدون شک از آن حمایت خواهد کرد. اما بازهم فاکتور غیر پشتونها را نیز نباید نا دیده گرفت. چنانچه در سه دهه اخیر بسیار تلاش ها صورت گرفت که توسط حکمتیار و یا طالبان افغانستان به پاکستان ملحق شود، ولی نقش نیروهای مقاومت در تحت رهبری احمد شاه مسعود مانع این کار شد. روی تصادفی نیست که از پرویز مشرف پنجابی گرفته تا نصرا لله بابر، مولوی فضل الرحمن و جنرال حمید گل پشتون تبار و یک تعداد دیگر بطور علنی تاجیکان را دشمن منافع پاکستان و مانع الحاق افغانستان به این کشور اعلام کردند.
7) بسیاری دولت های افغانستان با وصف مغز شویی مردم و تربیت کودکان افغانستان با افکار پشتونستان خواهی شکست خوردند. حاکمان فعلی ارگ کابل خوب می دانند معضله خط دیورند و یا پشتونستان خواهی از حمایت مردم افغانستان برخور دار نیست. چنانچه برخی اعلامیه های کرزی و یا سمینار ها پیرامون " خط دیورند" مورد نقد قرار گرفته و چنین شعار را خلاف مناع ملی افغانستان می دانند.

>>>   نام کشورمان افغانستان شده و مثل همسایه های شمالی مان که اهالی ازبکستان ازبک ، تاجیکستان تاجیک ترکمنستان ترکمن و ...، ما هم همه افغان هستیم و هر قوم مان نام مشخص خود (پشتون ، تاجیک ، هزاره ، ازبک ، عرب ، و چند ده تای دیگر) را دارد. تا کی دنیا ما را افغانی بگوید و ما هم بین هم سر یک نام بجنگیم و از آرامی ، تحصیل ، اقتصاد و افتخارات و نام های واقعی تر جهان محروم و گدا بمانیم.
پشتون استعداد غیرت و تعهد خود را دارد ، تاجیک استعداد انسانیت و بافرهنگی خود را دارد ، هزاره و ازبک هم استعداد صداقت و پشتکار خود را دارند و همین استعداد ها را همه اقوام مان دارد که همسایه هایمان از همین مردم با استعداد مان در هراس رقابت آینده است و اگر دقیق شوید جنگ سر یک نام را آنها زیاد شور میدهند و ما هم ....
موسوی بلخابی

>>>   در افغانستان ما فقت پشتون داریم نه طالب طالب مالی پاکستان است پشتون های افغانستان باید یک دست شود


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است