افغانستان راچگونه باید نجات داد؟
لوی جرگه طرح قانون اساسی را ویرایش بخشیده، ساختار نظام مشارکت ملی را طرح و حمایت مردم برای دفاع از رژیم را برانگیزد. باید کمیته تدارک لوی جرگه ملی با ترکیب نمایندگان ملی، اقوام و قبایل و نمایندگان سازمانها و احزاب میهن‌ دوست تشکیل گردد 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۴۶    ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ کد خبر: 157225 منبع: پرینت

افغانستان باردیگر وارد فصل فاجعه بارحیات سیاسی خود میگردد. تغییرات دراماتیک در حال شکل گیری است. عقربهٔ تاریخ در مدار سالهای دهه هشتاد و نود میلادی در یک عقبگرد شگفت انگیز در گردش است.
جبهات جدید استخوان‌بندی گردیده که در یک سمت آن غرب، پاکستان، بخش اعظمی از سران مجاهدین و طالبان با سلاح "صلح" کمین گرفته اند و در سمت دیگرآن دولت دکتر غنی قرار دارد.

پر واضح است خطی را که امریکایی ها و پاکستانی ها بنام صلح افغانستان و در غیاب مردم افغانستان، رنگ آمیزی نموده اند، راهی است به سمت بردگی و بسوی اسارت تاریخی بدست پنجابی ها و پاکستانی ها و لاجرم پسمنظر این صلح کذایی تسلیمی بدون قید و شرط افغانستان برای پاکستان است.
در صورت تحقق چنین برنامه اسارتبار، افغانستان توسط دشمن تاریخی ما پاکستان بلعیده خواهد شد. کسانی که برای قاپیدن کلید قدرت سیاسی آمادگی دارند، آنها لشکر عریان و نیابتی پاکستان اند.

برنامه های پیشین بینن سیوان نماینده ویژه ملل متحد در تسلیمی رژیم داکتر نجیب الله و رویکرد زلمی خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا از لحاظ شکل، مضمون و محتوا از همرنگی کامل برخوردار است. سرنوشت همگون فروپاشی حاکمیت داکتر نجیب، افغانستان معاصر را مجدداّبه شدت تهدید میکند.
تاریخ، سرنوشت نظام کنونی را مثل رژیم داکتر نجیب الله یکجا باملت در عرشهٔ یک کشتی گره زده است، مبرهن است که غرق شدن این کشتی نه تنها رژیم دکتر غنی و تیم فاسد و مافیای او را بل یک سرزمین ویک کشوریی بنام افغانستان را در خود غرق مینماید.

دکتر غنی با شیفتگی حفظ مقام دولتی، ظاهراً در یک سلسله تحرکات پارادوکسی در خط مقابل برنامه های صلح آمریکا به راه اندازی نمایشنامه های میهنی ادامه میدهد. اما هرگاه چنین تقابل لباس حقیقت را برتن نموده و ادامه یابد، نمیتوان گزینه کودتای مانند پلینوم هژده برای برکناری فقید ببرک کارمل و جانشینی داکتر نجیب را در سناریوی تعویض دکتر غنی مرتفع دانست.

روال بازی نشان میدهد که تاریخ فاجعه بار "مصالحه" داکتر نجیب الله که توسط دسیسه غرب بر افغانستان تحمیل گردید بار دیگر در کشور تکرار میگردد و اینبار آمریکا کشتی سرنوشت افغانستان را در موج ها رها میدارد.
راین کروکر سفیر پیشین آمریکا در افغانستان، از ماهیت مذاکرات صلح زلمی خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا با طالبان پرده برداشت و برنامه صلح خلیزاد با طالبان را تسلیمی افغانستان نامید. او افزود که باخروج ارتش آمریکا طی جدول زمانی ۱۸ ماه از افغانستان، طالبان به سادگی قدرت سیاسی را دوباره بدست میگیرند.
او ضمن مصاحبه با وبگاه «فورین پالیسی» در خصوص گفتمان صلح زلمی خلیلزاد باطالبان، اظهار نظر نموده افزود[۱]حدس من چنین است که خلیلزاد تحت فشار ادارهٔ کنونی [آمریکا]قرار گرفته است، اما من به معلومات حساسیت برانگیز این اداره دسترسی ندارم‌.
راین افزود: "نباید از موضع ضعیف مذاکره کرد. باید طوری مذاکره نمودکه لااقل تصویر مذاکرات سیاسی رابرتابد، نه تسلیمی کامل را"

در چنین بازی بیرحمانه و معاملات پشت پرده و وضع آشفته و مایوس انگیز و در آستانهٔ که کشتی طوفان زده مردم افغانستان در امواج پرتلاتم غوطه خورده و در حال غرق شدن است، ما باید قلب های خود را از کینه و انتقام پاک نموده و بطرز دور اندیشانه متحدانه چاره اندیشیم.

سوگوارانه دیده میشود که تعدادی از بازیگران مطرح، ساده باوران سیاسی و رهبران عصر "مقاومت" و تکنوکراتهای تعلیم آموختهٔ غرب در زیر تبلیغات ناوگان های تبلیغاتی غرب و نمایش چراغ های سبز از طرف اسلام آباد، افسونگرانه بدون توجه به دندان سایی لشکر نیابتی پاکستان یعنی طالبان و آمادگی اسلام آباد برای برپایی جشنواره قریب برای فتح افغانستان، پایکوبی نموده و با اتخاذ مواضع اشتباه آمیز، بطور آگاهانه و یا غیر آگاهانه در آسیاب دشمن آب را جاری می‌گردانند.
آنها به صدای آمریکا و پاکستان لبیک گفته، تحت نقاب "صلح" سنگر گرفته و مشتاقانه برای ورود طالبان برسکوی اقتدار سیاسی افغانستان بلاوقفه تلاش می نمایند.

کنون شگاف عمیقی میان مردمان مخالف صلح تسلیم طلبانه با طالبان و رهبران اسارتگر و معامله گر سازمانهای دین گرا و نمایندگان تکنوکرات‌های غربی که هوادار معاملات تسلیم طلبانه اند، بوجود آمده است.
این در حالی است که در ساختمان بندی دولت آینده طالبانی، حذف این احزاب و رهبران، در چوکات دولت، از قبل طراحی شده است.
وبگاه گلوبال ریسرچ این موضوع را مورد تحلیل قرار داده خاطر نشان میدارد:[2]

رییس اطلاعات امنیتی عربستان سعودی از دولت افغانستان خواست تا چهار حزب عمده در افغانستان را منحل نموده تا مانع از شرکت آنها در انتخابات آینده ریاست جمهوری شود. این احزاب در لیست سیاه عربستان سعودی قرار دارند که در ارتباط با ایران، ترکیه، قزاقستان و سایر رقبا هستند.
نویسنده موضوع استقلالیت طالبان را مورد پرسش قرار داده مینگارد: "این پوشیده نیست که طالبان از رهبری مستقل برخوردار نمی باشند و انها هرگز این وقار را نخواهند داشت تا در برابر حضور آمریکا، با روسیه، چین و ایران صحبت نمایند. این بدان معنا است که قوت های منطقوی مارک خود شانرا در وجود طالبان تشکیل نموده اند، تا توسعه طلبی آمریکا را به چالش در آورند."
همچنان وبگاه گلوبال ریسرچ پیوند های طالبان را با کشور های منطقه مورد نگرش قرار داده اظهار میدارد: "ایران، روسیه، چین، ترکیه، قطر، امارات و عربستان سعودی دستان شان را با پاکستان یکی نموده تا با طالبان مذاکره نموده و دولت افغانستان را از میز مذاکره بیرون نمایند. زیرا هیچ یکی آنها معتقد نیستند که [دولت] بتواند افغانستان را نمایندگی نماید."

موازی به انکشافات منطقوی، همزمان در اتمسفیر سیاسی جدید و هیاهوی برگشت طالبان در سکوی اقتدار، حلقه محاصرهٔ سیاسی بر دولت غنی بیشتر شده و جبهات جدید ضد دولتی در حال شکل گیری است.
در سمت دیگر این معرکه، اکثریت قاطع نیروهای ترقی‌خواه و دادخواه کشور که پیکارجویان حرفوی و آزادیخواه این کشور بودند، سرنوشت سیاسی شانرا روی کف دست حوادث گذاشته و غرق شدن کشتی سرنوشت مردم افغانستان را با همه بی‌تفاوتی و اندیودالیسم به تماشا نشسته اند. کسانی که می‌توانستند با تشکیل جبهه بزرگ میهنی و در همیاری با مردم و همه نیرو های میهن‌پرست، مسیر تاریخ را در افغانستان دگرگون نمایند، از عرصه بیرون اند.

تلخ ترین بخش این تراژدی تاریخی آن است که آمریکا و غرب در چهارچوب منافع غارتگرانه شان در دولت آینده و خروج نه چندان آبرومندانه ارتش آمریکا از افغانستان از یکسو و از سوی دیگر کشور های منطقوی مخالف آمریکا نیز برای بیرون ساختن ارتش آمریکا از کشور، افغانستان را در یک بازی پیچیده به حراج گذاشته اند.
در چنین تصویر سیاه و تاریک میتوان بخوبی ملاحظه کرد که افغانستان در یک اتحاد نامقدس دشمنان داخلی و خارجی در لبهٔ پرتگاه قرار گرفته و در فرایند موجود تا اعماق زمین غرق خواهد شد.
در این سناریو، عصر حکمروایی دکتر غنی پایان کار خود را به نمایش گذاشته و لاجرم همه دست آوردهای مادی، معنوی و تاریخی افغانستان در کام اژدهای خونخوار پاکستان محو خواهدگردید.

باید قاعده بازی را تغییر داد!
افغانستان هنوز از پتانسیل قوی دفاعی برخوردار است و نیاز به لوکوموتیف سیاسی و اجتماعی و مدریت دارد. یک دولت "مستقل" و ملی میتواند بسیج عمومی و رستاخیز ملی برای دفاع از افغانستان را بدرستی برنامه ریزی نموده تا از آزادی، استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان در برابر اجنبی و لشکر نیابتی آنها به دفاع برخیزند.
باید با تشکیل جبهه بزرگ میهنی، نهضت رستاخیز ملی را برپا کرد و حس پرغرور نیاکان ما را برای دفاع از افغانستان واحد و تجزیه ناپذیر زنده ساخت.
همهٔ ملت، احزاب، سازمانها و نیرو های میهن‌پرست بدون توجه به خطوط سیاسی و قومی شان بخاطر دفاع از افغانستان در برابر یک آزمون بزرگ ملی قرار گرفته اند.

یاد آوری مینمایم که سطح بیکفایتی و بی اعتمادی همگانی از رژیم دکتر غنی به اوج خود رسیده و در تار و پود رژیم موجود چنان رشته های سرطانی سازمانهای اطلاعاتی بیرونی تنیده شده است، که چاره دفاع از آنرا ناممکن ساخته است. معقول ترین راه پیدایش یک رویکرد جامع و بایسته برای دفع بلا است.
راه نجات از این طوفان ویرانگر برپایی "لوی جرگه" و یا اجماع ملی و ایجاد "دولت موقت" و قابل قبول برای همه اقوام و قبایل کشور و حضور همه شخصیتهای مطرح، نمایندگان احزاب و سازمانهای سیاسی، اجتماعی، مدنی و ترقیخواه کشور در آن است.

لوی جرگه میتواند طرح قانون اساسی را ویرایش بخشیده، ساختار نظام مشارکت ملی را طرح و حمایت مردم برای دفاع از رژیم را برانگیزد.
باید کمیته تدارک لوی جرگه ملی با ترکیب همه نمایندگان ملی، اقوام و قبایل کشور و نمایندگان سازمانها و احزاب میهن‌دوست تشکیل گردد.
دولت موقت برآمده از اراده ملی میتواند "شورای دفاع ملی" را تاسیس نموده و درباره صلح و جنگ و سرنوشت نیروهای خارجی تصمیم اتخاذ نماید.
باید شورا های دفاع مردمی در همه ولایات، ولسوالی ها و روستا ها بنیادگذاری گردد.
دولت موقت در راستای آمادگی برای تدویر انتخابات، باید کلید صلح را در دست خود گرفته و از موقف نیرومند ملی و دفاعی، گفتمان صلح واقعی و عادلانه با طالبان را برنامه ریزی نموده و برای ختم جنگ و تامین صلح تدابیر لازم اتخاذ نماید.
همزمان سیاست خارجی جدید تدوین گردیده و با تغییر سیاست خارجی افغانستان و دگرگونی گرایشات غربی، دولت جدید در سمت تحکیم پل های ارتباطی و دیپلماسی با کشور های منطقوی چون روسیه، چین، هند، ترکیه و ایران گامهای جدید بردارد.

اینجا است که میتوان راه نجات افغانستان را در این دقایق طوفانی راهیابی نموده و از وطن و شرف و ناموس ملی و جغرافیای افغانستان دفاع نمود.
دولت جدید میتواند خون‌های تازه را در رگ رگ سپاهیان میهن به دوران انداخته، انگیزه دفاع ملی را تقویت نموده و اعتماد و امید سراسری را بر انگیزد. دولت موقت میتواند از بزرگترین ذخایر کادری نظامی و غیر نظامی رژیم دموکراتیک برای سوق و اداره قطعات و رهبری نبرد و یا ساز وکار های اداره و مدریت بهره جوید.

بااحترامات بی پایان
عارف عرفان
لندن،فبروری ۲۰۱۹
منابع:
[1]Foreign policy,Ryan Crocker: The Taliban Will ‘Retake the Country’Former U.S. ambassador to Afghanistan
BY MICHAEL HIRSH | JANUARY 28,2019
[2]Global research,The US Paved the Ground for Regional Powers to Seek a Stake in Afghanistan
24 January 2019


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
لوی جرگه
دولت موقت
نظرات بینندگان:

>>>   اینها همه یک تیوری هستند و در عمل قابل تطبیق نیستند.
در افغانستان با باید قوای خارجی موجود باشد که مؤلفه آن جنگ است و بدون جنگ دلیلی برای موجودیت قوای خارجی وجود ندارد.
و یا هم خروج قوای خارجی و در نتیجه جنگ داخلی و پشتیبیانی همسایه های افغانستان از گروپ ها و تنظیم ها و ملیت های طرفدار شان ،در پیشبرد سیاست های توسعه طلبانه شان.
افغانستان دیگر آن افغانستان دوران ظاهر شاه نیست که با فقر و غریبی زیست و مردم در جریان خشک سالی ها اولاد های خویش را در مقابل یک بوری گندم فروختند،اما چون مسلح نبودند و از طرف دیگر ملا ها تبلیغ کرده بودند که پادشاه سایه خدا است و هرکس دیدار پادشاه را ببیند،آتش دوزخ برویش حرام میشود ،بنأ در هر سفری که ظاهر شاه به ولایات میداشت،هزاران نفر از پیر های هشتاد ساله و نود ساله گرفته تا طفل های خورد به دیدار اش می آمدند تا آتش دوزخ برای شان حرام گردد.پروا نداشت که اگر از گرسنگی میمردند.
بنأ چهل سال پادشاهی کرد و به هیچ بلوک سیاسی نپیوست و هیچ اعتراضی نیز در مقابل اش صورت نگرفت که چرا ما فقیر و گرسنه هستیم و چرا تو کاری به این کشور نمی کنی.
او فقط مشغول عیاشی و خوش گذرانی خود بود و از ناحیه مردم و اعتراضات شان کاملاً بیغم بود.زیرا پشتیبانی اهل دین را داشت و مردم نیز بردگان اهل دین بودند و آهی نمی کشیدند.
بالاخره او مجبور شد بر اثر فشار های خارجی شرق و غرب و همچنان مخالفت های درونی با پسران کاکای خویش،زمینه دموکراسی را تحت نام دهه دموکراسی،مهیا کند و لویه جرگه دایر کند و قانون اساسی و قانون آزادی احزاب را توشیح کند.
از آن زمان بود که صف آرایی های شرق و غرب در قالب احزاب سیاسی افغانستان آغاز شد و منجر به کودتا علیه وی شد و بازی خوردن داود خان نیز با باغ های سرخ و سبز کمک های غرب،منجر به خرابی روابط او با شوروی و در نتیجه کودتا علیه وی و جنگ چهل ساله در افغانستان شد.
بنأ مردم افغانستان دیگر آن مردم نیم قرن قبل نیستند که آنها را با تبلیغات دینی فریب داد.از طرف دیگر همه گروه ها و تنظیم ها و ملیت ها مسلح هستند و حقوق خویش را میخواهند.
دیگر آن زمان باداری و برده گی گذشته است.شما نمیتوانید توسط لویه جرگه و یا تصویب قوانین که له نفع یکی از گروپ ها و یا ملیت ها ث یا تنظیم ها باشد،شما مردم را آرام نگهدارید.
همه حقوق میخواهند،همه امتیازات میخواهند و هر دولتی که نیز روی کار بیاید،آنقدر مصروف عقب ردن و توطئه علیه مخالفین خویش است،که اصلاً نه فرصتی برای کار برای این وطن و نه هم منابع مالی آن را و نه هم اراده آن را دارد.
فقط برای مدت معدودی در راس دولت است و جور و چپاول میکند و راه خود را میگیرد و میرود.

>>>   هرنوع همایش بزرگ بنام ملی که اکنون در کشور زیر نظر قبیله دایر میشود ، غنی و شرکایش از آن بهره میبرند چون در همایش بزرگ بنام ملی ، دولت موجود در حاکمیت، نودفیصد تاثیرگذار است هیچ مرجعی در دنیا سراغ نمیشود که حق بین باشد و ترازوی عدالت را استوار نگهدارد. اینها آنقدر تجربه دارند و وابسته استند که از قبل میدانند که چه فیصله میشود چون میدانند که مقابل شان از سیاست آگاهی ندارند و کسانی که از مقابل آگاهی کافی از سیاست و جامعه دارند از دست شغال های نوکر به آن جاهای حساس راه داده نمیشوند، چون نوکری آنها ختم میگردد. فرض اگر چنین همایش به اصتلا تاریخی سرنوشت ساز دایر گردد قبیله آنقدر گزینه آماده دارد که هشتاد در صد نماینده گان را از مناطقی آماده میسازد که از یک چهاردیواری کوچک یک ولسوالی ثبت نموده اند و در آن چهاردیواری هیچ زنده جانی زندگی نمیکند و بر عکس آن پرنفوس ترین ولایت ها را یکبرچهار نفوس ثبت شده در شمال ، غرب ، شمال شرق و غرب و جنوب غرب آدم ها حذف شده اند ولی در جنوب و جنوب شرق هر زنده جان را شامل نفوس کشور ساخته اند آماده گی ها از قبل گرفته اند ولی سیاست بازان ما، با یاد آوری و هشدار به تکرار آگاهان و وطن دوستان در موقعی که امکانات کافی و قوی دردست داشتنداز موضوع چشم پوشی کردند که برطرف نشوند و کاغذپاره های رنگی که هرلحظه میتواند از چلند خارج شود از دست شان نرود با سرنوشت ملت بازی کردند. حالا هر صدایی بلند میشود و هر بازی را مقابل میتواند اداره کند و به بازی گران بزرگ بین المللی و منطقه یی هم ضرورت ندارند چون در ۱۸ سال گذشته کافی آماده شده اند. همه شاهد استیم که حرف آخر را کی میزند.
خارکش

>>>   نقطه ضعف مردم افغانستان اعتقادات واسلام بود
ودشمن ازهمین راه استفاده کرده
واستفاده خواهد کرد
وقتی یک عده جوانهای بی سوادونادان که فریب میخورن
وبنام اسلام مبارزه راعلیه هنوطنانشان شروع میکنن
وکشورخودراویران میکنن
وهموطنان خودرامیکشن
تقصیرانها نیست تقصیران پدرومادری میباشدکه درست تربیت نکردن وازعلم دانش بدوربوده
وتقصیران رهبران خودفروخته است که بنام اسلام
بزگترین ضربه رابه افغانستان زدن
مردم افغانستان دین رانگه دارن
تمام عربها زندگی کنن
تمام پاکستانیها زندگی کنن
تمام ایرانی ها واماراتیها وقطریها زندگی کنن
وجهادفقط درافغانستان فرض است
لعنت برجهل وندانی
مردم افغانستان چرابچه بع دنیا میارید
ایا این سرزمین جای زندگیست؟؟؟
ایا راضی هستین هرروز فرزندانتان کشته شود
ایا خسته نشده اید
نه این تقدیراست نه سرنوشت
همین چیزهای که مارانابودکردن همین تقدیرهمین سرنوشت است
همه چی دست خودماست
تا خودمانخواهیم هیچی درست نمیشود
چهل سال فرزندانتان به مدارس دینی رفت ازانها امتحان بگیرین ببینین جز افراطگرای وتعصب وکینه ونفرت چیزی بیشتریادگرفتن بگذاریم خودعربها درخط مقدم جهادباشن
خواننده زن امریکای درمکه کنسرت میذاره اما درافغانستان حضورخارجیها حرام میباشد
حضورزنان دربیرون حرام میباشد

>>>   hafiqullah Shafiq
شهر غزنه در جنگ و حمله‌ طالبان آتش زده‌ شد، چهار روز حکومت مرکزی در فاصله ۲ ساعته میان کابل _ غزنی نیروی کمکی نفرستاد. قبل از آن کندز و فراه سرنوشت بدی را تجربه کرده‌ بودند‌. زمانی‌که از سیاست‌های طالب پروری انتقاد می‌کردیم دوستان دولتی‌ و متمایل به رهبری‌ دولت آزرده خاطر می‌شدند و منتقدان را متعصب و قوم‌گرا می‌پنداشتند‌.
بله طالبان همان اژدهای افسرده‌ای مثنوی مولانا است که مارگیر به ظن شکار آن را از دشت‌های پر برف زمستانی‌ به بغداد می‌آورد.
داکتر صاحب اشرف غنی نیز طالبان را با رهایی از زندان‌ها، تعارف آیسکریم، آتش بس یکجانبه، تساهل و مدارا درمیدان جنگ در چهار سال زعامت شان‌ تا دروازه ارگ رساند. مقام‌های دولتی در روزهای آتش بس هیجان‌ سفلی گرفتن با طالبان را داشتند و رئیس جمهور خود را قهرمان صلح می‌گفت.
اکنون این اژدها جسور و بیدار شده به شانه‌های حامد کرزی و سایر سیاستمداران مخالف غنی می‌باشد. آینده نیز نا معلوم و با شک و ابهام همراهی می‌شود. حالا کسی نمی‌داند
جنگ با کدام امکانات و حمایت‌ها!
صلح با کدام ضمانت‌ها و حمایت‌ها!

>>>   خلیلزاد =مزدور و غلام امریکا
چه وقت ای خائن مزدور محاکمه خواهد شد؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است