آیا سیاست سنتی پاکستان تغییر خواهد کرد؟
شما که به نان و نوا میرسید اما اغفال جامعه از بازیهای پاکستان محکومیت تاریخی برای تان به ارمغان خواهد اورد، شما نمیتوانید مردم و تاریخ را برای همیشه با چند شعار احساساتی فریب بدهید 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۵۴    ۱۳۹۷/۱۱/۱۸ کد خبر: 157304 منبع: پرینت

بخش نخست:
این پرسشی است که در این اواخر تعداد از دوستان مدافع جامعۀ تاجیک؟! در میان حواریون شان ازدوستی با پاکستان دم میزنند و شعار و سر اغاز رقابتهای انتخاباتی خود را برای دسترسی به کرسی ریاست جمهوری! با آن گره زده اند. چندی پیش ازان رسانه های تصویری صحنه ای را به نمایش گذاشتند، که دران صدراعظم اسبق پاکستان گیلانی، با لبخند های معنی دار و بغل کشی بسیار گرم ودوستانه از دوستان پاکستانی تاجیک خود در اسلام آباد استقبال کرد، که پشت پرده آن داد و گرفت ها را به خوبی نمایش میداد. شایعۀ ترورمدافع تاجیکان! توسط استخبارات هند، که بدون هیچ شبه ای تبلیغات سرهم بندی شدۀ استخبارات پاکستان بود، بخوبی راه اندازی نمایش سیاسی و تبلیغاتی عدۀ از روشنفکران تاجیک را به سود بازیهای پاکستان نشان میدهد. حال پرسشی مطرح میگردد مبنی بر اینکه، دوستانی که در صدد تغیر موضع پاکستان در قبال تاجیکان افغانستان برامده اند؟ استدلال شان چیست، که چرا پاکستان به این سمت وسو در حال چرخش است؟ و چگونه میتوانند آنرا تغییر دهند؟ واقعیت مساله اینست که پاکستان در مورد افغانستان سیاست تعریف شده دارد، که دوستان ما با تعداد از حواریون انگشت شمار شان قادر به تغییر آن نیستند. این سر وصداها مانند همیشه ازهمان داد وگرفت ها متکی بر منافع فردی، اخاذی های شخصی و استخباراتی برمیخیزد و با هیچ منطق سیاسی و تغییر آرایش قوا در منطقه توجیه پذیر نیست. پرسش دیگر اینست، که آیا مهره های پاکستان در درون جامعۀ تاجیک قادر اند، سیاست پاکستان را در قبال تاجیکان تغییر بدهند؟ خیر. برای روشن شدن چون و چرای این مساله باید به این پرسش پاسخ بدهیم که پاکستان چی منافع را در افغانستان برای خود تعریف کرده و دنبال تحقق چی اهدافی است؟ ایا معضل پاکستان تنها دیورند است، یا فراتر ازان چیزهایی است، که پاکستان چند دهه جنگ خانمان بر اندازی را برای تحقق انها بر کشور ومردم ما تحمیل کرده است؟

تا جاییکه دیده میشود، دیدگاه تعدادی از روشنفکران! تاجیک مبنی بر اینکه ما باید دوست پاکستان باشیم و از طریق چند مهرۀ استخباراتی بخواهیم سیاست پاکستان را در دوستی با تاجیکان برگردانیم، نظریۀ فاقد دید استراتژیک است. دراینکه ما هیچگاهی دشمن پاکستان نبودیم و نیستیم و در تجزیه پاکستان منافعی نداریم، نیز جای هیچ شک وتردید وجود ندارد. اما سیاست پاکستان به اراده وخواست ما شکل نمیگیرد وقتی ما میتوانیم در سیاستگذاریها بگونۀ موثر دخالت کنیم، که در کشور یک حکومت ملی وجود داشته باشد و سیاست کشور، مبتنی بر منافع ملی شکل بگیرد و نه بر منافع قومی و منافع حاکمیت سیاسی ــ قومی. پاکستان تعریفی خاصی از منافع ملی خود در منطقه وافغانستان دارد، که بیشتر از پا ماندن درجای پای استعمار انگلیس متاثر است. هم به لحاظ استفاده از کارت قومی در بازیهای سیاسی و تامین منافع ملی خویش و هم تعیین دوسرحد برای خود در افغانستان، (سرحد حقیقی همان بدست آوردن هندوکش به مثابۀ عقبۀ استراتیژیک در برابر هند و سرحد استراتیژیک همان دریای آمو برای تامین منافع اقتصادی برای صدور کالا به کشور های اسیای میانه با استفاده از خاک افغانستان با حد اقل مصارف ترانسپورتی، گمرکی و خدمات. پاکستان برای تامین منافع خود اشغال نظامی افغانستان را در توان خود نمی بیند و راه با صرفه تر آن ایجاد یک حاکمیت وابستۀ پاکستان با استفاده از کارت قومی است. همان میراث بری از استعماری انگلیس طی دوقرن در افغانستان، استراتیژی اصلی پاکستان است، نه تنها دیورند.

پاکستان کشوری نیست که با دیدگاه قومی وتباری تولد یافته باشد، هویت پاکستان، هویت دینی است و با همین هویت از هند جدا شده است، در حالیکه پاکستان به لحاظ قومیت، جامعه، فرهنگ و تبار بخشی از هند است و تنها هویت دینی پاکستان، این کشور را از هند جدا میکند. بنابرین مساله اساسی برای پاکستان در بازیهای منطقوی و به ویژه افغانستان استفاده از بازی دینی و مذهبی است. مساله دیگری که روشنفکران تاجیک به آن باید توجه کنند، این است که کتله اساسی جامعۀ برادر پشتون در پاکستان است و در واقع سرزمین تاریخی واصلی پشتونها در خاک پاکستان است و این مساله در بازیهای منطقوی و به ویژه در افغانستان حایز اهمیت اساسی برای پاکستان است. پاکستان با همین دوکارت در برابر خلق داعیۀ واهی پشتونستان برای وصل کردن انقلاب روس به هند با استفاده از اجیران سران قبایل پشتون در نقش پرولتاریای ظفرمند؟! وابسته استخبارات شوروی و حاکمیتهای دست در کابل، استفاده کرد. پس از فروپاشی شوروی و حاکمیت سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بازی پشتونستان خواهی سرچپه شد و پاکستان از دو وسیله برای تامین منافعش در افغانستان استفاده کرده است: یک، استفاده ای ابزاری از اسلام سیاسی، سازمانهای تروریستی و بنیاد گرای اسلامی ؛ دو، استفاده از کارت سران قبایل پشتون و ایجاد یک حاکمیت قومی در کابل. چرا؟ زیرا پاکستان میخواهد با هویت دینی سوا از تاریخ هند، ملت بسازد و تعلق تاریخی خود را با هند، که بخشی ازان بوده است قطع کند؛ پاکستان همچنان خواستار اینست، تا با استفاده از کتله بزرگ پشتون خود، کابل را با یک حاکمیت دست نشاندۀ یک قومی اداره و رهبری کند. حمایت از گروه ها، نهادهای سیاسی و مذهبی جامعه برادر پشتون در افغانستان برای ایجاد یک قیادت سیاسی دست نشاندۀ یک قومی، در واقع استراتیژی و اصل منافع ملی پاکستان در افغانستان است.

مساله حمایت از گروه های تندرو مذهبی، بنیادگرایان اسلامی، سازمانهای ایدیولوژیک اسلامی جامعۀ برادر پشتون توسط پاکستان در واقع در راستای منافع ملی پاکستان تعریف شده است و تمام حکومتهای نظامی و ملکی پاکستان به آن التزام عملی داشته ودارند؛ جنرال ضیا حاکم نظامی پاکستان در مصاحبۀ با سلیک هریسن، منافع ملی پاکستان در افغانستان را این طور تعریف کرده بود: ایجاد حکومت بنیاد گرا، برپایی یک رژیم دست نشانده اسلامی وابسته به پاکستان در کابل، که دران دشمنان پاکستان نفوذی نداشته و بالای قلمرو آنکشور دعوای ارضی نداشته باشد و پاکستان بتواند به حیث عمق استراتیژیک در بازیهای منطقه یی ازان استفاده کند. تمام این خواستهای پاکستان با استفاده از قبایل پشتون پاکستان و همکاری پشتونهای افغانستان میسر است. (1) جنرال پرویز مشرف در مورد دفاع از طالبان می گوید: «امتناع از همکاری با طالبان برای ما ممکن نبود. طالبان همه از قوم پشتون منطقۀ هم مرز با ایالت های بلوچستان و شمال غربی سرحد پاکستان بودند که یک جمعیت بزرگ پشتون دارد. ما رابطۀ خانوادگی و نژادی محکمی با طالبان داریم. چگونه ممکن است حکومتی در پاکستان متمایل به ائتلاف شمال باشد؟ چنین تمایلی می توانست باعث ستیزه جدی و مشکلات امنیتی در داخل پاکستان شود.» .(2)

داکتر سپنتا در کتاب روایتی از درون مینویسد: در 27 اگست 2013 زمانی که ما در جلسه ای در منطقه مری پنجاب در یک ملاقات با رهبران پاکستان بودیم. پاکستان اصرار داشت تا برنامه خودش را پیش ببرد، اما برای ادامه مذاکرات مشوش ازین بود، که تغییر رهبری در انتخابات 2014 قدرت را به تاجیکها انتقال ندهد و رابطه با پاکستان عوض شود. اما اشرف غنی که هیچ معلوم نبود چرا در مذاکرات شرکت داشت، از جا برخاست و گفت: من به شما اطمینان میدهم که حکومت آینده افغانستان با پاکستان سیاست دوستی و همکاری را ادامه میدهد و مساله صلح را نیز پیگیری خواهد کرد. یعنی در 2013 ریاست جمهوری اشرف غنی احمدزی برای 2014 مسلم پنداشته میشد!(3)

به نقل از همین منبع کیانی رئیس ستاد ارتش پاکستان در مذاکرات، که با جانب افغانستان داشت، اصرار میکرد، که در افغانستان باید تعادل بوجود بیاید و منظورش بازگشت طالبان به قدرت و ایجاد یک حکومت پشتون دستنگر پاکستان بود. او افاده میداد، که شورش پشتونها در برابر حکومت تاجیکها است. منظور کیانی این بود که طالبان باید دوباره حاکم شوند و با پاکستان پیمان استراتژیک علیه دشمنان پاکستان ببندند، که بصورت طبیعی به دشمنی پاکستان با تاجیکان اشاره میکرد و در منطقه با هند. کیانی همیشه در صحبتهای خود اینطور افاده میداد که، تاجیک ها قدرت را از پشتونها گرفته اند و حرکت طالبان عدالت طلبی پشتونها است. بازیهای پاکستان در هیأت دولت خریداران جدی داشت. پاکستان همیشه برای شامل شدن حزب اسلامی و طالبان در پروسه صلح وبه طبع آن در دولت تاکید داشت و خواهان برچیدن بساط تاجیکان از دولت بود. پاکستانی ها، یک قرار داد استراتژیک را توسط عمر داود زی به جانب افغانستان تسلیم دادند، که بیشتر استقلال و حاکمیت ملی کشور را زیر تهدید قرار میداد( همان حکومت وابسته قومی در کابل). جنرال پاشا در حضور هیأت افغانستان، در مذاکرات پاکستان گفت، که ما به امریکایی در کنفرانس بن گفتیم که از کرزی حمایت کنند و دران صورت ما همکاری میکنیم. حامد کرزی حین ملاقات با هیأت پاکستانی تحت رهبری رئیس جمهور و صدراعظم پاکستان گفت: ازینکه با طالبان مخالفت کرد، پشیمان است. (4)

به نقل از کتاب فرستاده خلیلزاد: پاکستان با کنترول کابل از سوی ائتلاف شمال مخالف بود، در آستانه ای کنفرانس بن بهترین چیزی که اسلام آباد میتوانست امیدش را داشته باشد، توافقی بود، که دران پشتونها نمایندگی کافی داشته باشند. پاکستان در برابر ائتلاف شمال به کرزی دلبسته بود، که میتواند علیه شمال به سود پاکستان کاری را از پیش ببرد و حتی نظامیان آنکشور نیز به او در برابر شمال چشم امید دوخته بودند.(5)

حمایت پاکستان از کرزی تصادفی ویک شبه در آستانه کنفرانس به وجود نیامد، بلکه کرزی رابطه بسیار تنگا تنگ با استخبارات پاکستان در ایجاد لشکر افغانی پاکستان بنام طالبان داشت و یکی از مهره های اساسی بود، که برای سلطه « لر وبر» بر جوامع واقوام غیر پشتون، بالای حمایت پاکستان حساب اساسی باز کرد.
داکتر سپنتا مینویسد: بسیار غم انگیز بود، که بیشتر نخبگان قبیله گرای افغان از کمونیست های سابق تا افراطیون اسلامی از سیاست جانبداری پاکستان از پشتونها بوجد می آمدند. پاکستانی ها از امریکایی ها خواسته بودند، که باید از پشتونها حمایت کنند. مشرف میگفت بزرگترین مشکل کرزی اینست که او با جنبش مردمی پشتونها مواجه است و این واکنش طالبان در برابر تاجیکان است. مشرف اصرار داشت 50 درصد قدرت بدست پنجشیریان است. وقتی در میدان طیاره فرود آمدم آنجا عکس مسعود بود، در دفتر کرزی عکس مسعود بودو پشتونها در مورد این مساله حساسیت دارند. در حالیکه در افغانستان تاجیکان 3 در صد نیستند.(6)

بعد از کنفرانس بن، پاکستانی ها از تمام کانالها ومجرا ها تلاش کرده اند تا تاجیکان را بصورت کلی از حکومت تصفیه کنند. بقول اسپنتا: پشتونهای تکنوکرات که سالها داعیه پشتونستان را بگونه دیوانه وار بلند نموده بودند، همه وابسته پاکستان بودند. این دلبستگی و سر گذاشتن در برابر پاکستان، تعدادی را در شرایطی به دنباله روان پاکستان تبدیل کرد، که سازمانهای تروریستی پشتون تحت حمایت پاکستان را بر سایر شهروندان کشور ما بدلیل داشتن تبار دیگر ترجیح میدادند و هرنوع تبعیض را تا محو هویت و تخریب زبان و ادب کهن فارسی دری مشروع میدانستند.(7)

پاکستان در بیش از چهار دهه جنگ های نیابتی بر ضد کشور ما از همین دو فکتور به مثابۀ تکیه گاه بازیهای سیاسی و استخباراتی خود استفاده کرده است. و این اصل مساله برای پاکستان است. برای پاکستان استفاده از تجربۀ سلف استعماری، استفاده از قبایل پشتون دوسوی مرز دیورند و احزاب جهادی، سیاسی و مذهبی جامعه پشتون در راستای یک حاکمیت دست نشانده قومی وتحت حمایتش در کابل یک اصل اساسی غیر قابل انعطاف است. پاکستان نه در شعار، بلکه در عمل بگونه مستقیم از پشتونها حمایت سیاسی، نظامی واستخباراتی کردد و یکجا با آنها در تصفیه های قومی ومذهبی وسرکوب جوامع واقوام غیر پشتون و به ویژه تاجیکان نقش قاطع داشته ودارد و این مساله با بازگشت دوبارۀ طالبان به قدرت و پهره بدلی قدرت دست نشانده از امریکا به پاکستان دوباره اتفاق خواهد افتاد.(ادامه دارد)
منابع:
(1). سلیک هریسن، حقایق پشت پرده تهاجم شوروی، برگهای 10 و 186 .
(2) پاکستان در خط آتش، تالیف پرویزمشرف، برگه 328.
(3) داکتر سپنتا، روایتی از درون، برگه 681 .
(4) همانجا، برگهای 582، 584، 660، 632 و 646 .
(5) خلیلزاد، فرستاده، برگهای 123 و 126 .
(6) داکتر اسپنتا، برگهای462، 437، 600، 609، 610 و 630 .
(7) همانجا، برگه387 .
عالم
5 فبروری 2019


بخش دوم:
در داوری دوستان مان حلقه مفقودشده همان پشت پا زدن به تجارب تاریخی و عبرت گیری از زمان وتاریخ است. دوستان به راهی که میروند راه جدید و نا آزمایش شده نیست، همانطور که با وجو ادعاهایی بلند بالا در هیچ عرصه مخترع و کاشف نبودند، اینبار نیز به دنباله روی پرداخته اند. در واقع دلهرۀ دوستان برای چسپیدن به پاکستان نشخوار و تکرار تجارب تاریخی شکست خورده است، که دیگران را به گودال پرت کرد. رهبران جهادی جامعۀ تاجیک بیشتر از پاکستان سر بالا کردند و در بازیهای جنگ سرد بر ضد شوروی متوفا دوست پاکستان بودند. در تشکیل حکومت مجاهدین، پاکستان نقش اساسی داشت و هیچگاهی هم منافع پاکستان از جانب تاجیکان تهدید نشده وتاجیکان دشمن پاکستان نبودند. اما پاکستان دنبال تحقق هدفش، که همان ایجاد حاکمیت دست نشانده قومی در کابل بود، پس از رویکار آمدن حکومت مجاهدان، که با منافع ملی تعریف شدۀ پاکستان در افغانستان سازگار نبود، با چنگ ودندان بر علیه قدرت سیاسی مجاهدان افتاد و همه شاهد جنگهای ویرانگر پاکستان به وسیله حکمتیار بودیم. تجربۀ ایجاد شورای همآهنگی زیر قیمومیت استخبارات پاکستان، نه جامعۀ برادر ازبک ونه جامعۀ برادر هزاره را از نسل کشی، سرکوب و تصفیه های قومی با حمایت مستقیم پاکستان نجات داد. ما شاهد ایتلاف جنرال دوستم و جناب مزاری با طالبان با وساطت و خیمه شب بازی پاکستان نیزبودیم، مگر این ایتلاف ها زیر ریش استخبارات پاکستان در سرنوشت ملی وسیاسی این جوامع در حاکمیت پاکستان تغییر آورد و در تصفیه های نژادی و قومی ومذهیبی توسط مزدوران پاکستان و به حمایت مستقیم چیزی عوض شد؟خیر.
اما برغم همۀ ایتلافها بالوسیله پاکستان، استخبارات و نظامیان پاکستان در پشت سر قتل و کشتار وحشیانه حکمتیار ایستادند. طالبان را ایجاد و مسلح کرده و بحیث لشکر اجیر خود برای تصفیه های قومی، نژادی و مذهبی بجان جوامع و اقوام غیر پشتون و از جمله تاجیکان انداختند، امارت طالبانی را ایجاد کردند که به لحاظ زمانی به دورۀ حجر تعلق داشت.

بعد 2001 در تمام بازی پاکستان راندن جوامع واقوام غیر پشتون وبه ویژه تاجیکان از قدرت برای ایجاد حاکمیت سیاسی دست نشانده یک قومی مشهود بوده است. این در حالی بود واست که نیروهای سیاسی مورد خصومت و دشمنی پاکستان امکانات ببسیار بزرگ سیاسی و نظامی نسبت به چند تن روشنفکر! انگشت شمار داشتند و دارند و در بازیها کار آمد تر اند. پاکستان منافعی که در افغانستان برایش تعریف کرده سر جایش است وهیچ چیزی در بازی پاکستان تغییر نخورده است. یعنی این پاکستان است، که به حذف ما کمر بسته است ونه ما. مهره هایی استخباراتی پاکستان در درون جامعه ای تاجیک باید بدانند، که منافع تعریف شده پاکستان در افغانستان به اراده جامعه تاجیک بستگی ندارد، پاکستان منافع خود را با داشتن یک حاکمیت وابسته ای قومی در افغانستان تعریف کرده است و روشنفکران؟! جامعه تاجیک نمیتوانند آنرا تغییر بدهند. ولی میتوانند شر آنرا با متحد شدن با سایر کشورهای منطقه مخالف پاکستان کمتر کنند. نفوذ تاجیکان در تصمیم گیریهای اساسی محور قدرت هم آنقدر نیست، که خطی را بنام دیورند برسمیت بشناسند و یا نشناسند و این مساله حل شود. اگر دشمنی پاکستان تنها با مساله دیورند ارتباط داشته باشد، پس این ما نیستیم که دشمن نخستین پاکستان باشیم، مدعیان لر وبر خواهی دیگران اند ونه ما. پس چرا پاکستان بیشتر از همه به جان ماافتاده است؟ تمام رهبران سیاسی و نظامی جامعه و فرماندهان مقاومت پیشین و حتی متحدان جامعه در دوران مقاومت از سوی پاکستان و یا در همکاری با پاکستان ترور شدند. در حالیکه هیچ کدام دعوای ارضی بر پاکستان نداشتند.

بازیها و سیاست های استعماری کشور های استعمار گر، جوامع واقوامی را در طول تاریخ هدف گرفته اند، که دلبستۀ آزادی، استقلال و خود ارادیت ملی بوده و برای حفظ نوامیس ملی شان به مبارزه برخاسته اند. در واقع سرکوب تاجیکان بدست مهاجمان و استعمارگران چیز جدید نیست و جامعه با این سرکوبها بدست انگلیس، روس و دیگران آشناست. پاکستان بعد از قدرتهای استعماری انگلیس وروس به بزرگترین دشمن تاجیکان، اقتدار سیاسی و شرکت عادلانۀ آنها در قدرت تبدیل شده است و در راستای سرکوبهای نیابتی تاجیکان در چهار دهه پسین نقش فعالی به عهده گرفته است. زیرا تاجیکان در برابر توسعه جویی، ایجاد کنفدراسیون، عقبه و عمق استراتژیک و وصل شدن پاکستان با آسیای میانه با افزار یک حکومت دست نشانده قومی، تقسیم وترکه محلات زیست خود به پشتونهای پاکستان مقاومت عادلانه کردند و هنوز محور این مقاومت عادلانه ملی در برابر هر تجاوزی به کشور به حساب می آیند و پاکستان از تجارب سایر استعمار گران این را میداند.

پاکستان از همان شروع جنگ امریکا بر ضد شوروی تلاش کرد، سلاح وکمکهای بین المللی را بدست رهبران سیاسی یک قوم بسپارد و 80 درصد کمک های مالی و اسلحه از طریق آی اس آی، به حکمتیار توزیع میشد. وقتی حکمتیار در ماموریت کنفدراسیون سازی افغانستان با پاکستان شکست خورد، طالبان را به عنوان تحریک یک قومی بر کشید. رابرت گیتس وزیر دفاع اسبق امریکا درکتاب خاطراتش میگوید: در زمانی که در سازمان سیا کار میکردم، در جریان یک سفر کاری در 1986 به پاکستان آمدم . در آنزمان پاکستانی ها از دادن راکت ستنگر به مسعود احتراز داشتند و میگفتند که مسعود یک تاجیک است و ما به او اعتماد نداریم. اما من به آنها گفتم که جبهات فرمانده مسعود در نزدیک کابل است. باید به او نیز راکت استنگر داده شود. پاکستانی ها راکتهای استنگر را تنهابه اختیار حزب اسلامی حکمتیار و خااص میگذاشتند.*

پاکستان در کنار بازیهای استخباراتی و نظامی و سیاسی به اشغال آرام افغانستان از طریق پشتونهای پاکستان نیز پرداخته است. پاکستان توانسته است بخش بزرگی از پشتونهای کشورش را زیر نام کوچی و ناقلین تا اقصا نقاط افغانستان گسترش بدهد و با استفاده ازین جزایر نفوذ استخبارتی، سیاسی و نظامی اش در افغانستان توسعه بدهد. این جزایر همواره در جنگ بسود منافع پاکستان و تداوم حاکمیت یک قومی در کشور بکار گرفته شده اند. پاکستان از زمان قیادت نظامی ایوب خان با حمایت مستقیم امریکا و انگلیس شبکه آی اس آی، را برای کار در میان قبایل مختلف پشتون ایجاد کرد و کار سازمان استخباراتی پاکستان در همین مسیر متمرکز بوده است. بازی اصلی پاکستان حذف جامعۀ تاجیک از قدرت را هدف گرفته است. زیرا موجودیت تاجیکان در قدرت به حیث رقیب سیاسی و اجتماعی حاکمیتهای سیاسی یک قومی،دست نشانده، بسود پاکستان نیست. جامعۀ تاجیک به عنوان محور مقاومت ملی برای تشکیل حاکمیتهای ملی، کثرت گرا، دموکراتیک، بر مبنای تقسیم عادلانۀ قدرت و نجات کشور از زیر چنبرۀ پاکستان، تروریزم وفاشیزم در مقابل اهداف پاکستان قرار دارد. شاید روشنفکران! اگر منافع فردی و شخصی شان در میان نباشد، به این جمع بندی رسیده باشند، که سینه زنی برای دوستی با پاکستان هیچ دردی را دوا نمیکند و باید دنبال راه های بدیل برای فشار بر پاکستان برآییم.

دوستان! سیاست پاکستان حتی در ایجاد یک حاکمیت و ابسته یک قومی در کابل متوقف نمیشود. پاکستان اهرمهای زیادی را برای پیشبردسیاست تهاجمی اش در قبال افغانستان بدست دارد، که مرحله وار ازان استفاده خواهد کرد. تعداد زیادی ازجریانها، سازمانها، گروه ها ونهاد های سیاسی تاثیر گذار جامعه ای برادرپشتون، یا بگونه ای توسط پاکستان ایجاد شده اند ویا هم زیر نفوذ کامل استخباراتی وسیاسی پاکستان قرار دارند. بدینسان پاکستان با حمایت کامل از سازمانهای سیاسی ــ قومی، مبنای سیاست استراتژیک ودراز مدت خود را برای صوبه ای ساختن و یا کنفدراسیون با افغانستان به پیش خواهد برد. طرح حکمتیار برای کنفدراسیون با پاکستان و ایجاد امارت اسلامی طالبان زیر رهبری آی اس آی، وجابجایی استخبارات آنکشورمانند زمان طالبان در تمام کشور هنوز پا بر جاست و با استفاده از پروژه صلح خلیل زاد با طالبان ! شدت بیشتر خواهد گرفت. اظهارات گاه وبیگاه ضیاوالحق، مشرف، درانی، کیانی، پاشا، حمید گل و سایر مسئولان نظامی واستخباراتی پاکستان درحمایت از یک جامع وقوم خاص، حرفهای توخالی و میان تهی نبوده و نیستند.

افزار هایی، که دست پاکستان را در قبال مداخله و سمت دهی سیاست پاکستان در افغانستان باز گذاشته است، عبارت اند از: یک، تداوم فرهنگ کوچیگری، که پاکستان میتواندسالانه بخش بزرگی از پشتونهای خود را برای بی ثبات سازی امنیتی، سیاسی، ایجاد افتراق قومی و کار استخباراتی به داخل افغانستان بفرستد. درین پروژه ها بیشتر از همه به روند جابجایی و اسکان پشتونهای پاکستان در داخل کشور توجه میگردد و به این طریق هم پاکستان زمینه حضور استخباراتی خود را در مناطق مختلف کشور بوجود می آورد وهم برای بر هم زدن ترکیب اجتماعی نفوس در بازیهای سیاسی ازان استفاده ای ابزاری میکند؛ دو، حضور بیش از دوملیون مهاجر افغانستان در پاکستان، که زمینه آسان پیشبرد فعالیتهای استخباراتی آن کشور را فراهم میکند ومحل مناسب برای سرباز گیری گروه های تروریستی و بنیاد گرا تحت حمایت پاکستان است؛ سه، موجودیت مدارس مذهبی در پاکستان، که در واقع به محل اساسی تربیت و آموزش گروه های تروریستی ضد افغانستان، بدل شده اند وبرای فاشیزم و تروریسم اسلامی مبنای تئیوریک و فلسفه وجودی میسازند؛ چهار، پیشبرد سیاست افتراق قومی در افغانستان از طریق پاکستان.

چرا تاجیکان در بازی برای دست نشانده ساختن قدرت در افغانستان حذف میشوند؟ پاکستان در موقعیت یک قدرت منطقوی مهاجم و تجاوز گرو خواهان حضور پرقدرت سیاسی و استخباراتی در کابل، با مانع حضور تاجیکان در مقاومت علیه این سیاستها مواجه بوده است، ازینرو حذف آنها در دست نشانده کردن حاکمیت سیاسی برای پاکستان مطرح است. جنگ پاکستان با حکومت مجاهدین برهبری استاد ربانی، مداخله مستقیم نظامی آن در دوران مقاومت، اصرار برای برگشت دوبارۀ طالبان و آوردن فشار برحکومتهای ضد ملی کرزی ــ احمدزی برای تصفیه تاجیکان از حکومت ریشه درین بازیها دارد.

تاجیکان، به گونه کتلوی و پر رنگ در پاکستان بود وباش ندارند، در مناطق سرحدی پاکستان با افغانستان آنها از قبل کوچانیده شده واز اکثریت درین مناطق برخودار نبوده ونه هم کدام خطر برای تجزیه پاکستان به شمار می آیند. بنا برین تاجیکان نمیتوانند در پروژه ای سلطه پاکستان بر افغانستان نقش مهمی داشته باشند و بحیث متحد دربازیهای پاکستان علیه هند قرار بگیرند، بلکه حذف آنها و یک قومی شدن حاکمیت دست نشانده با در نظرداشت زیست کتله یی بیشتر پشتونها در پاکستان بسود پاکستان است. تاجیکانی که دعوا دارند ما در دشمنی با پاکستان نفعی نداریم و باید دوست پاکستان باشیم، کاملا راست میگویند، ولی آنها بیشتر تنها از منظر اخلاقی به سیاست نگاه میکنند. اما اینکه پاکستان با استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و رشد مستقل ملی ما دشمنی دارد و ازین نظر با تاجیکان در دشمنی قرار دارد، مساله است که محتاج شناخت سیاسی است و بیشتر به خواست های پاکستان برمیگردد ونه ما. دوستان در حالیکه پاکستان دنبال منافع تعریف شدۀ خود در افغانستان است. نصایح اخلاقی دوستان در تغییر مسیر سیاست پاکستان هیچ دردی را دوا نمیکند. روشنفکران تاجیک ومهره های استخباراتی پاکستان در درون جامعه باید به این بازی پاکستان ملتفت ساخته شوند، که هیاهوی بسود پاکستان، چیزی را در اعمال سیاستهای آنکشور در برابر تاجیکان تغییر نمیدهد. و قیل وقال عدۀ برای رزق ومقام تنها میتواند مردم را اغفال کند وامیدوار ترحم پاکستان نگهدارد.

عدۀ در رون جامعه تاجیک با مظلومیت نمایی و برپایی غوغا در برابر هند میخواهند از پاکستان اخاذی کنند وبیشتر پول گیربیاورند. ما اگر در دشمنی با پاکستان باشیم ویا در دوستی، پاکستان در افتراق قومی، اجتماعی در افغانستان منافع دارد و این افتراق را همواره با حمایت از یک قومی بودن حاکمیت سیاسی به پیش خواهد برد و ازین رو در دشمنی اشکار با تاجیکان بعنوان چالش بزرگ در برابر یک قومی ساختن این حاکمیت قرار خواهد داشت. دغدغه پاکستان تنها معطوف به برسمیت شناختن خط دیورند نیست، که شما آنرا به حیث یگانه راه حل پیشکش میکنید. تمام بابا ها و انا ها و ملی مشر ها قبلا مناطق آ نطرف دیورند را به انگلیس بخشیده بودند و پاکستان از حق میراث بریتانیای کبیر برخوردار است و کش وکوب ما برای رسمیت وعدم رسمیت آن تاثیری وارد نخواهد کرد. یک مساله روشن اینست که تاجیکان در کل درین خط کشی های استعماری نقشی نداشتند. دلهره ای دوستان برای دشمنی نکردن با پاکستان، از یک جانب ریشه در عدم شناخت منافع پاکستان در افغانستان دارد واز جانب دگر مغایر با منافع ملی، آزادی، استقلال وتامین عدالت سیاسی وملی در کشور است وبیشتر هم سطح نا بخردی سیاسی را در رابطه با پاکستان نشان میدهد. بنظر میرسد ما در رابطه با پاکستان دچار خوش باوری بیش از حد سیاسی شده ایم.

در دوستی با پاکستان باید دو مساله را در نظر داشت: یک، مساله استقلال، حاکمیت ملی، منافع ملی و آزادی کشور، که تاجیکان در کنار همه ای جوامع واقوام برادرباید به آن التزام عملی داشته باشند و این مساله درست در نقطه مقابل منافع پاکستان است. پاکستان در صدد است، افغانستان را کشور دست نشانده، صوبه ویا کنفدریشن بسازد و این مساله بطور طبیعی تاجیکان را در ضدیت در برابر اشغال پنهان و آشکار پاکستان قرار میدهد و دفاع از سرزمین و و نوامیس ملی، جامعه را به اینسو میکشاند؛ مساله دوم ، منافع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مشارکت خود جامعۀ تاجیک در قدرت و حاکمیت سیاسی است، که در یک حکومت ملی باید بازتاب روشن بیابد و پاکستان با یک قومی ساختن حاکمیت دست نشانده، این منافع را زیر پا میکند. دوستان با بازیهای استخباراتی در سیاست بجایی نمیرسیم، همانطوریکه سایر افزار های استخباراتی قدرتهای بزرگ شکسست خوردند، سرنوشت مهره های استخباراتی تاجیک پاکستان جدا از این مساله نیست و نخواهد بود. شما که به نان و نوا میرسید اما اغفال جامعه از بازیهای پاکستان محکومیت تاریخی برای تان به ارمغان خواهد اورد، شما نمیتوانید مردم و تاریخ را برای همیشه با چند شعار احساساتی فریب بدهید. باید راه بدیل را در سیاست و حمایت از منافع جامعه سراغ کنیم و این بستگی به صداقت ما در قبال منافع مردم دارد.
* داکتر سپنتا، روایتی از درون، برگه 434. رابرت گیس

عالم
7 فبروری 2019


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
پاکستان
سیاست سنتی
نظرات بینندگان:

>>>   من خوشبین هستم !!!!

>>>   تاریخ را ملت یک کشور میسازد نه سیاستهایی یک کشور اجنبی وغیر.
چندین باره در همین سایت وزینafghan papre نوشته کرده ام که راه نجات کشور ما وحدت ملی تمام قومیتها است .بسیاری از کشورهامردمانی هستند که هم نژاد واز یک قومیت ویا یک دین ومذهب هستند اما در دوسوی مرز یک کشور قرار دارند اما این دلیل نمیشود منافع ملی وامنیت ملی یک کشور دستخوش وتحت تاثیر اشتراکات یک قوم ویک نژاد قرار بگیرد.پاکستان پاکستان است وافغانستان افغانستان واین کدام ارتباطی به قومیتهای یکسان دوطرف یک مرز ندارد .هرچند سیاست واستراتژی یک کشور سوءاستفاده از این اشتراکات قومی باشد.درسی که ماازتاریخ معاصر کشور مان باید بیاموزیم دیگر دوره گسیل عوامل جاسوس ودست نشانده در قالب ملا وطالب دینی که هیچ سواد وعلمی به علوم اسلامی ندارد گذشته است ودر اینجا نقش علمای راستین ودانشمند ( سنی وشیعه )پر رنگ میشود که با این حربه های از مد افتاده مقابله کنند که بیشتر حوادث امنیتی در کشور درلوای این حربه ها بوده است.بر جوانان انقلابی ومجاهدین راستین دیروز زن ومرد وطندارباهر قومیت ومذهبی فرض است که باچنگ ودندان از تمامیت ارضی ودین وفرهنگ کشورپاسداری کنند وبهوش باشند که گول حربه های استعماری دشمنان کشور رانخورند وبخاطر زندگی چند روزه وحتا مشتی دالر شرف وغیرت وناموس کشور را به باد ندهند.زیرا فردای قیامت باید پاسخگوی خون ناحق ریخته شهیدان این مرز وبوم را درپیشگاه خداوند ج باشند .مردان بزرگی چون شعید احمد شاه مسعود وشهید عبدالعلی مزاری وشهید پروفیسور ربانی مجاهد جان خود را در راه ازادی وابادی وطن تقدیم کردنوما باید حرمت این خونها را پاس بداریم.هر کشوری منافع ملی خاصی برای خود تعریف کرده وما هم از این قاعده مسثنی نیستیم.اینده این کشور را جوان پشتون جوان تاجیک وجوان هزاره وایماق وپشه ای رقم میزند نه سازمانهای استخباراتی کشورهای منطقه .به فرمایش مولای متقیان حضرت علی علیه السلام اگر میخواهید به ساحلازادی برسید باید از دریای خون گذر کنید.اینده این کشوراز ان ماست ودشمنان چون شتر که درخواب پنبه دانه میبندنمیتوانند برای ما سرنوشت بسازند که اینها جز با مجاهدتوتلاش وکوشش و اگاهی بدست نخواهد امد.مزدوران و وکی پرستان ودالر بگیران تا اینجا کاری از پیش نبرده اند و در اینده هم نخواهند توانست بشرط انکه وطنپرست باشیم ونگاهمان بدرون کشور باشد .//
داکتر عبدالرب اچک زی

>>>   بایدوحدت میان امت اسلامی مستحکم شود

>>>   Khorasani
تداوم اهداف شوم قومی حامد کرزی در نشست مسکو .

حامد کرزی شخصیت مرموز و جاسوس با اعتماد امریکا بعد از سرنگونی رژیم منفور و ضد انسانی تروریستان طالب در جلسه بن به حیث رئیس حکومت پسا طالبانی از طرف امریکا انتصاب گردید .
حامد کرزی شخص قوم گرای آرام که ، در جریان سه دوره حاکمیتش بعلاوه اینکه توانست کار های بنیادی را به نفع تبارخود انجام دهد ، بسیار ماهرانه توانست برادران طالب تروریستش را به نسبت تعلقات قومی حفظ تقویه و رشد دهد .
حامد کرزی شخص شیونیست چندپهلو، با برگزاری نشست مسکو تلاش کرد که گروه های مزدور تروریست جنایتکار و قاتلین هزاران انسان مظلوم سرزمین ما را هم به جامعه جهانی حق بجانب معرفی نماید و هم به کمک پا بوسان بلی گویش نزد مردم افغانستان برائت داده و در آینده بالای مردم تحمیل نماید .
حامد کرزی شخص تمامیت خواه قومی قبیله ، در نشست مسکو تلاش کرد که نظام سیاسی مطلقه مرکزی که وسیله ابزاری تحقق اهداف شوم قومی شان میباشد ، را که در جرگه بزرگ قانون اساسی بالای مردم تحمیل نموده بود یکبار دگر به کمک برادران جنایتکار و مزدوران گوش بفرمانش مهر تایید بگذارد .
خواهشمندم شما دوستان عزیزم نیز نظریات تان را درین مورد شریک سازید .


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است