تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ | کد خبر: 157311 | منبع: | پرینت |
بسمالله الرحمن الرحیم!
السلام علیکم و رحمتالله و برکاته!
- ما آمدهایم در بارهی صلح سخن میگوییم؛ معنیاش این است که جنگ در کشور ما ادامه دارد. بسیار روشن جناب آقای استانکزی فرمودند که، یکی از دلایل اساسی جنگ و شاید عمدهترین دلیل جنگ، حضورِ اشغالگرانهی نیروهای خارجی و حضور آمریکاییها است.
من در جلسه دیروز هم گفتم، در این مورد با هیات محترم طالبان کاملا موافقم. بسیار روشن، نه خارجی میگویم نه غیر خارجی؛ یک نیروی اشغالگری بنام آمریکاییها آمدهاند و کشور ما را اشغال کردهاند و هیجده سال است آنجا (در افغانستان) بهسر میبرند.
همینحالا که ما دربارهی صلح سخن میگوییم، در هلمند بُمباران کردند چهار تن از اعضای یک خانواده را کشتهاند. در جنوب و غرب بُمبارد میکنند، در شمال بُمبارد میکنند و قتل عام میکنند. چرا آقای غنی مشکل تراشی میکند، میگوید که اگر اینها (آمریکاییها) بروند ما سقوط میکنیم؟ چنین تشویش چرا وجود دارد؟ اگر این دولت دولت ملی است؛ اگر این دولت دقیقِ (انتخابشده)ی آرای مردم است؛ چرا از رفتن نیروهای خارجی ان رژیم (رژیم کابل) میترسد و چرا شما (تیم شرکت کنندگان کابل در نشست) میترسید؟! ترس از این بابت است که اگر اینها (خارجی ها) بروند، فکر میکنید که از این رژیم شما سقوط میکند. اگر یک ملت اینقدر ناتوان است که مبتنی بر نیروی خارجی میخواهد ادامه بدهد؛ از همینحالا سقوط کند. تدابیر اش را بگیرید مردم بتواند بهطور عادی زندگی بکنند.
بنابر این، من با اصرار میگویم، انشاءالله زودتر بروند و هرچه زودتر بروند مردم افغانستان از چنگال اشغالگرها خلاص بشوند و ما خودما بتوانیم تصمیم بگیریم و صلح هم باید درون زا (بومی)باشد، از داخلِ کشورِ ما بیرون بیاید و یک صلح پایهدار، باثبات و مردمی باشد. این حرف من دربارهی نیروهای خارجی و آمریکایی است!
- در رابطه با قانون اساسی: قانون اساسی باید تغییر بکند. خیلی از دوستها گفتند قانون اساسی خیلی خوب است، خیلی دموکراتیک. اما این قانون هم از نظر اسلامیاش اشکال دارد هم از نظر دموکراتیک بودنش. حالا من بهجنبههای غیر دموکراتیکِ قانون اساسی نمیپردازم، بهدلیل اینکه ممکن است فرصت بحث زیاد نداشته باشیم. بحثهای فراگیری در رابطه به این قانون خواهیم داشت فعلن بیشتر بهاین موضوع نمیپردازم. قانون اساسی اشکالات بسیار دارد- یکی از اشکالات این قانون، تمرکز بیش از حد قدرت در اختیار یک بهاصطلاح رییس جمهور است، که ما بارها نسبت به این قانون از این بابت انتقاد داشته ایم. قانون اساسی موجودِ افغانستان، حالا جنبههای اسلامیاش را بزرگان رویش گفتگو خواهند کرد- تنوع فرهنگی، تنوعِ مذهبی و تنوعِ زبانی مردم افغانستان را برنمیتابد. بنابر این، این قانون، قانون دموکراتیک نیست. من موارد دیگری هم دارم درمورد که قانون بحث بکنم که چرا دموکراتیک نیست.
بنابر این، قانون اساسی باید تغییر بکند، باید تعدیل شود، باید بالایش گپ بزنیم؛ قانون اساسی نص نیست، کلامالله نیست، دوتا آدم آمدند قانون اساسی نوشتند، باید جاهایی که اشکال دارد تغییر داد و آنرا منطبق ساخت با خواستههایی که ما در سرزمین مان داریم.
- در رابطه به مسایل صلح و جنگ و اینکه حالا ما به چهچیزی بیشتر در این اجلاس نیاز داریم یا نداریم، نکتهی خوبی را جناب آقای قانونی اشاره کردند. بگذارید من روشن بگویم، من بسیار صریح هستم در بحثهایم جناب آقای کرزی!
یک مجموعهی از همینجمع (اشاره به آقای کرزی، آقای قانونی، آقا عطا محمد نور، آقای زاخیلوال، آقای اسپنتا و...) متصدیان درجه یکِ امور افغانستان بودند؛ هیجده سال.
تقریبا چهار دوره جناب آقای کرزی رییس جمهوری بود، دورهی موقت، دورهی عبوری بعد...، جناب آقای قانونی معاون اول ریاست جمهوری بود، جناب آقای محقق معاون اجرأیی هستند، جناب آقای اسماعیل خان وزیر بودند، جناب آقای اسپنتا مشاور شورای امنیت ملی؛ این نسل، این جوانان که هر روز سوال میکنند؛ چرا در رابطه به این جلسه اینهمه بحث است در رسانههای اجتماعی؟ چرا اعتراض دارند؟ اعتراض این نسل این است که نسبت به این مجموعه باور های شانرا از دست داده اند. میگویند، ۱۸ سال شما بودید، اشغالگر ها در زمان شما آمدند در افغانستان، اگر فساد است، اگر اشغالگری است، اگر تعدی و ظلم است، اگر بیعدالتی است، خوب شما مسوولان دولت بودید. نمیشود سرانِ حکومت در عین حال هم سرانِ حکومت باشند و هم در پهلوی اپوزسیون حکومت باشند. برای من خیلی جالب است که یک مسوول دولت که برحال است میگوید که این دولت خوب کار نمیکند. بهاینگونه اپوزسیون در هیچ جای دیگر دنیا من ندیده ام. اخلاق سیاسی ایجاب میکند در یک جایی وقتی که تیمهایی در داخل یک دولت باهم کنار نمیآیند، همینحالا آمریکا را نگاه کنید: «میگوید من با آقای ترامپ بهعنوان وزیر خارجه کار نمیکنم چون من با آقای ترامپ اختلاف نظر دارم.»
اینجا (در افغانستان) یک آدم، هم وزیر داخله است، هم وزیر خارجه است، هم معاون است، هم صدراعظم است، هم والی است؛ بعد میگوید دولت را هم قبول ندارم. آقا! قبول نداری استعفا کن!
بنابر این، این جمعی که اینجا نشسته اند؛ من بحثِ بزرگانِ تحریک اسلامی را ندارم، برای اینکه اینها مواضع شان روشن است، طرفدارهای شان و حضور شان مشخص است (در میدانهای جنگ اند و در ابلاغیه شان دلایل شانرا گفتند) حالا هرکسی برای کاری را که انجام میدهد دلایل و توجیه خود را دارد.
من اینجماعت خود (جمع شرکت کنندگان افغانستان) را گفتم. آیا واقعآ نماینده هستید، نماینده مردم افغانستان؟ امروز خیلی از احزاب اعتراض داشتند؛ جمعیت اسلامی اعلامیه داد، جناب صلاح الدین ربانی. حزبِ محور اعلامیه داد. جنبش روشنایی، جنبش رستاخیز تغییر، و اینها میلیونها آدم اند. چطور میشود اینها را نادیده گرفت؟ چطور میشود اینها را فراموش کرد؟
هیچ شکی وجود ندارد، این جلسه خیلی خیلی مهم است! آدمها و شخصیتهایی جمع شده اند که خیلی جاها باهم اختلاف نظر داشته اند و خیلی جاها با همدیگر برخوردهای مسلحانه داشتند. از این بابت، برادران ما (مسوولین برگزاری) زحمت کشیدند، سپاسگزار هستیم، کار بزرگی کردند، قدم بسیار بزرگی برداشته شده است.
- برای اینکه این نشست ادامه پیدا بکند، پیشتر بحث شد که اعلامیه صادر شود که ما آتش بس کنیم. استفاده از قوی قهریه از صلاحیتهای اختصاصی دولت است. یک آدم آنجا نشسته بنام غنی رییس جمهور است. همینحالا که دربارهی صلح بحث میکنیم؛ در چاربولک، در مزار و درخیلی از ولایات افغانستان عملیات نظامی بسیار سنگینی علیه طالبان ادامه دارد. خوب، من نمیگویم که در رابطه به آتش بس تصمیم نگیریم. اگر آمدند آقای استانکزی (رییس هیات طالبان) یک اعلامیهی یکطرفه صادر کردند که بله، ما آتش بس میکنیم، آیا آنطرف (طرف دولت افغانستان) هم حاضر هستند آتش بس را قبول کنند یاخیر؟ ما و شما (دیگر شرکتکنندگان از کابل) نیروهای مسلح در اختیار ما نیست که در اینجا نشستهایم. فرمانده نیروهای مسلح آقایی بنام غنی است. اگر غیر از این بود، چرا حالا جنگ ادامه دارد در افغانستان؟ چرا همینحالا جنگ در مزار ادامه دارد؟ چرا جنگ در قندوز ادامه دارد؟ باید واقعبین باشیم در حدود تعیین این صلاحیتها..!
من تاکیدم بر این است که: باید ما برویم بهطرف صلح! سرزمین مان است. بسیار نکات خوبی را برادران مطرح کردند، همه. اما چگونه، با چهشیوه و شکلی ممکن است؟ نسلهای دیگری، آدمهای دیگری در اینکشور هستند که اینها هم باید حضور شان باشد در این نشستها. انها باز نمیگذارند کسی تصمیم بگیرد که شما اینقدر هرچه خواستید فیصله بکنید و اینها کم نیستند، شما صفحات اجتماعی را نگاه بکنید. بنابر این، اشتباه بن نباید تکرار شود. اگر در بن نمایندگان تحریک طالبان حضور داشتند، ان زمان اگر ما به توافق رسیده بودیم و درست کار کرده بودیم، ما مسلما ۱۸ سال جنگِ دیگر نداشتیم. یک عده نماینده جمعیت است، یک عده از داخل جمعیت اعلامیه داده اند. شما نماینده جمعیت هستید یا صلاح الدین نماینده جمعیت است؟
چگونه این کار را میکنید؟ اجازه دهید من سوالهایم را بسیار روشن بگویم. منظورم این است که در رابطه به این مسایل صلح و جنگ، در رابطه به مسالهای که ما فعلا روبرو داریم، بحث بسیار روشن، دقیق! مشخص گپ بزنید، ما استقبال بکنیم، علاقمند هستیم که جلسات کارشناسی درست شود، روشهایش را بسنجیم، جوانب اش را اشاره کردم. اگر پذیرفته نشود شما چهکار اش میکنید؟ کودتا میکنید علیهاش؟ او (رییس دولت) میگوید من استعفا نمیدهم.
چه راهحلی وجود دارد؟ بعد، یک طرف هیات مذاکره کنند باید دولت باشد که مجبور بشود، میپذیرد حکومت مؤقت را یا نه؟ اگر غنی گفت من قبول ندارم باز ما چهکارش کنیم؟ بالای اینها باید فکر بکنیم. اما بر سر چند مساله کاملا من نظر مشترک دارم، برسر خروج نیروهای آمریکایی، سر اشغالگرها و اینکه این مساله محول بشود بر مردمان خودمان و مردمان خودمان که ما بتوانیم مسایل خود را مدیریت بکنیم.
بههرحال، این بحثها را بخاطری کردم که باید واقعبین باشیم، در حدودِ صلاحیتهای خویش تا ما بتوانیم به یک نتیجه برسیم.
در پایان، از فدراسیون روسیه تشکری میکنم و همینگونه از جامعهی افغانستانیهای مقیم فدراتیف روسیه سپاسگذاری میکنم که واقعا خیلی زحمت کشیدند. اینجلسه خیلی مهم است، نباید بهاین جلسه سبک نگاه بکنیم ولی عدل همین است که هرچیزی را در حدود خودش باید نگاه بکنیم.
صلاحیتِ ما ها چقدر در این جلسه است و بعد مردم افغانستان و بقیه نیروها چقدر حاضر هستند که این حرف ما را بپذیرند، آیا لازم است آنها دعوت شوند به مشارکت یانه؟ لازم است با این نیروها گپ زده شود یانه؟ راه حلِ اساسی چه است؟ وقتی ما میخواهیم در رابطه به پایان رسمی این نشست یک قطعنامه صادر بکنیم، این قطعنامه قطعنامه ای باشد که ممکن باشد و بعد اگر این قطعنامه صادر شد مردم ما را چنین نگویند که این قطعنامهای که شما صادر کردهاید قابل قبول نیست.
السلام علیکم و رحمتالله و برکاته
>>> مه واقعا فکر میکردم که دکتر پدرام سیاست مدار عاقلی است و حالا او هم تما دار و ندار اش از آب برآمد.
سوال اول اینکه از آقای پدرام درصورتیکه دولت کابل اشغال شده است پس چرا شما خود تان نماینده پارلمان بودید و در دور آخر هم خود را کاندید نمودید.
سوال دوم در صورتیکه شما در ظرف هژده سال نتوانستید که درک نمایید که اگر همین قوای اشغال گر که بنا به فیصله شورای امنیت به افغانستان آمده است اگر نمی آمد از شما چیزی باقی بود و نه هم از قشر که شما از آن نمایندگی میکنید و حالا اگر کسی از شما باقی بود تحت پرجم پاکستان موجودیت میکرد و نه زندگی.
و سوال که مه از خود دارم آیا سیاست مداری عاقلی در این وطن بروز خواهد کرد که فقط و وفقط حافظ منافع ملی باشد و نه ابزاری به دست بیگانگان .
جوابی که مه دارم نه و باز هم نه. چون ما خود ما ایقت چنین چیزی را نداریم.
در تمام تاریخ معاصر افغانستان تمام زمام داران و سیاست مداران ما بی استثنا جواسیس و آله دست بیگانگان بوده اند. و مردم ما هم در بدل ۱۰۰ افغانی حاضر اند تا پایه های برق ا میلیون دالری را انفجار داده و همسایه خود را که در یک مسجد نماز میخواند انفجار دهد.
ما ملت نفرین شدت هستیم. ما فقط ملت نوکر و جاسوس ایم.
تشکر
>>> در پایان من نیز از فدراسیون روسیه،میراث خور اتحاد جماهیر شوروی متشکرم که با حمله به افغانستان،ده سال خونریزی را درین کشور بنیاد نهادند و با خروج شان نیز ده سال خونریزی را در بین مجاهدین و بعداً در بین مجاهدین و طالبان براه انداختند و حادثه بازدهم سپتامبر صورت گرفت.
حالا نیر ما از امریکا ایراز تشکر میکنیم که از هژده سال بدینسو در افغانستان خونریزی را براه انداختند و در آینده نیز بعد از خروج شان که چند سال دیگر درین کشور جنگ و خونریزی دوام میکند،قبلاً اظهار تشکری میکنیم.
>>> ازگذارش نامه :
توافق بین بسم الله محمدی و ارگ کابل نهایی شد
پول در حکومت کابل نقش قانون گذار را ایفا می کند.
گزارش مؤثق واصل شده به گزارشنامه افغانستان حاکی است که فرزندان بسم الله خان محمدی وزیر دفاع سابق و یونس قانونی، در دوبی با اجمل غنی پسرکاکای دکترغنی چند بار دیدار مخفیانه داشته اند.
هدف ازین دیدارها، معامله و جورآمد بر سِرِ حفظ پرونده های عظیم فساد مالی بسم الله خان است که هم اکنون روی میز دادستانی کل و دادگاه عالی قرار گرفته است.
درگزارش درج شده است که این دو جوان، درهوتل پنج ستارۀ القصر زیر برج الخلیفه دوبی با اجمل غنی فرستادۀ دکترغنی و محرم راز رئیس جمهور ملاقات کرده اند. تقاضای اصلی فرزندان نخبه های جهادی، منجمد کردن دوسیه های فساد مالی بسم الله محمدی است که به صد ها میلیون دالر بالغ می شود. درگزارش آمده است که معامله برسر حفظ دوسیه های بسم الله محمدی اکنون نهایی شده است.
طبق یافته ها، دوسیه ها از گردش رسمی خارج شده و اکنون متوقف شده است.
بسم الله محمدی که زمانی خواب جانشینی مارشال فهیم را در سر می پرورانید، از بهر اتهامات چند لایۀ دزدی، زیر فشار روانی سختی قرار دارد و از مدتی به این سو از مجامع سیاسی نیز به حاشیه رفته و به شدت هراسان شده است.
بسم الله از سیاسیون و نخبه گان پنجشیر شاکی است که او را تنها مانده اند. زیرا گزارش هایی واصل شده است که درصورت تغییراتی ناگهانی، دوسیه های موصوف باردیگر در دستور کار رسیده گی قرار گیرند. دوسیه های درحدی مستدل و مملو از اسناد زنده اند که نجات بسم الله نا ممکن به نظر می رسد.
اجمل غنی با اطلاع مستقیم دکتر غنی، این معامله ها را دنبال می کند
>>> بسیار عالیست رک و راست
>>> Farid
نباید از صلح پُلی ساخت برای گذار از جنگ به استبداد!
صلحی که مستبدین را برای تداوم جنگ و سرکوب آزادی های مردم یک دست و متحد می سازد؛صلح برای مردم نیست.
"حکومت قوی مرکزی" در کشوری چون افغانستان کاربردی به غیر از تحمیل استبداد ندارد. حکومت قوی مرکزیِ قوم محور یعنی استبداد پی در پی بر مردم و جنگ دوامدار با دیگران و دیگر اندیشان. حکومت قوی مرکزی همیشه برای ما درد بوده نه درمان.پافشاری بر چنان حکومتی؛پافشاری بر دیکتاتوری است و با دیکتاتوری نمی توان برای انسان و آزادی کاری مفید کرد.
>>> هر گامیکه به طرف صلح برداشته شود نیک است . تجارب تلخ بیست و پنج یا سی سال قبل زمانیکه دکتور نجیب الله اعلام مشی مصالحه ملی کرد و بخاطر تامین صلح به هرشکلی بود قدم های اساسی رابرداشت نقش حزب را کاملا ضعیف ساخت بعضی از احزاب سیاسی سیکیولر را در قدرت شریک ساخت و حتی بار ها به مخا لفین دولت پیشنهاد صلح کرد و به احمد شاه مسعود پست وزارت دفاع را خالی گذاشت و اقدامات جدی برای تامین معیشیت و سر پناه برای عودت کنندگان به وطن را رویدست گرفت و طرحهای جامع را بوجود اوردو عملی هم ساخت همچنان در عرصه بین المللی با سازمان ملل متحد در این رابطه همکار بود و قرار داد صلح جینیوا را با تضمین شوروی و امریکا با پاکستان امضا کرد. اما نه پاکستان در قول خود صادق بود و نه امریکا ومتحدینش به فکر یک افغانستان ازاد و مستقل بودند و نه تنظیم های جهادی که همه بر خر شیطان سوار بودند و در عالم کبر و غرور بنام گویا فاتحین حاضر به گفتگو با پریزیدنت نجیب الله نه بودند و نتیجه همان شد که از سال ۱۹۹۲ تا بحال همه ای ما شاهد ان بوده ایم و بهای این همه تکبر و خود فروشی و معامله گری تنظیم های اسلامی شیعه و سنی و فعالیت های نظامی طالبان علیه مردم را خلق ستمدیده ای افغانستان پرداخته است.
حالا که روزنه ای امید برای صلح باز گردیده است با ید از ان به هرشکلی است حمایت کرد و بنا بر تحلیل دقیق اقای پدرام روی ان کار کرد تا یک صلح واقعی و سراسری بوجود اید.این خواست واقعی توده های ملیونی افغانستان است . یقینا انهاییکه در افغانستان بر اریکه ای قدرت تکیه زده اند با امدن صلح سراسری موقف های پردرامد دولتی را هم خود شان و خانواده ای شان که از سال ۱۹۹۲ تا کنون در اختیار داشته اند از دست میدهند باید مسوولین فعلی دولت بدانند که ایشان منتخب مردم نیستند و اینکه تا کنون در قدرت باقی مانده اند حمایت مالی و مادی خارجیان است و هر زمانیکه این سیروم
قطع گردد انها نیز رو بزوال اند پس بهتر خواهدبود که از هر نوع تلاشی در راه صلح باید حمایت کنند و در راه ایجاد یک افغانستان مستقل ودموکراتیک
با اقدامات عملی صلح جویان روحیه ای همکاری نشان دهند.
حنظله
>>> Arianfar·
مسخره تر از انتخابات ما در جهان نمی نوان سراغ کرد. زیرا رییس جمهور از کاخ سفید انتخاب می شود. در کشور هم مضحکه یی به نام انتخابات با هزینه صد میلیون دالری شیوخ مرتجع عرب به راه انداخته می شود و با هزاران نیرنگ و تقلبات گسترده رییس جمهور دست نشانده بر سریر جهانبانی مملکت خدا داد نشانده می شود تا همین قانون اساسی مزخزف و ضد ملی است، انتظار دیگری نمی توان داشت.
باید هر چه سریعتر به این خیمه شب بازی پایان داد. باید انتخابات واقعی داشته باشیم، نه نمایشی. باید ارگان های محلی قدرت یعنی والیان، ولسوال ها و علاقه داران انتخابی شوند. باید دستاویز قانون اساسی را از دست اشرف غنی احمدزی کرفت. و الا او در هر فرصتی از ان بهره برداری سو خواهد کرد.
اگر در فرصت اندکی که مانده است، نتوانیم قانون اساسی و ساختار نظام را تعدیل کنیم، با قانون شریعت وهابی طالبان سر و کار پیدا خواهیم کرد.
برای جلوگیری از آمدن طالبان
باید فشار بر اشرف غنی افزایش یابد.
>>> دوکتور پدرام با شهامت و آشکارا واقعیت ها را بیان میکند، و آن واقعیت ها بیخ و بنیاد استبداد قبیله را به لرزه درآورده اند۰
دوکتور پدرام کسی است که تمام تابو های اوغانهای قبیلوی و تمامیتخواه را دیگر شکسته است۰ او با صراحت و جرعت سرشار امروز تهداب لرزان و شاریده استبداد خونین و پوسیده قبیله اوغان را چنان به لرزه درآورده است که استحکام دوباره آن خواب است و خیال است و محال، و فروپاشی آن حتمی۰
زنده و سربلند باد پدرام۰
بلی، از پدرام با هر وسیله ممکن حمایت گردد۰
>>> آنانیکه هبچ کس خریدار گپ های شان نیستند و مشتریان هم ندارند که حرف های شان را تایید کنند پس چرا درچنین مجالس دعوت میشوند وحرف های شان اخلال میشوند؟حتما کاسه زیر نیم کاسه است.پدرام بااینکه یک شخص تند مزاج وروک وپست کنده اظهار نظر مبکند اما ضمنا یک شخص عقده مانند وکاملا انتقادی به نظر میرسد.او ادعای خیلی بلند پروازانه دارد طوریکه وضعیت حزب کنگره ملی بهتر نشده واعضای آن تاحال بیشتر نشده است.ازینکه میگوید که افعانستان اشعال شده است حقیقت ندارد چون آمریکا وجامعه جهانی ازپیشتبانی اکثریت مردم افعانستان برخوردار است.امدن امریکا وجامعه جهانی با امدن قوای اتحاد شوروی سابق باهم کاملا تفاوت دارد.قوای شوروی بدون اگاهی قبلی دریک شب تاریک کابل را اشغال کرد.درحالیکه امریکا وجامعه جهانی دردراز مدت و مطابق خواست وبه نفع تمامی مردم افغانستان برای احیای دیموکراسی امده است که به ملت مومن ورجر کشیده افغانستان واضح وهویدا اند.
ع.ناصری ازآسترالیا
>>> تعویض اشغال نفعی به مردم ندارد.
کجااست نیروی ملی مردمی ؟ مزدور بجای مزدور مفاد مردم نیست
کشورهای جهان را آورده میدان بزکشی ساختند پس نیروی مردمی و حزب مردمی نیازداریم تا به تغیرات باور کنیم .
گیلدی
>>> بسیار زیبا بیانیه داده اند واقعاً همینوطر است
>>> کسیکه افغانستان ، افغان و قانون اساسی راقبول ندارد ازاوچی توقعی خواهد بود
کسیکه همیشه گفته است که من افغان نیستم هیچ حق ندارد درمسایل افغانستان نظر بدهد اینجا تنها افغانها حق نظر رادارند چون افغان هستند وازافغانستان هستند
>>> Rawi
بلی , بیشتر آنها ازجمله لشکر فیسبوک چلونکی آتمر هستند ؛ آن کوته نظران و دشمنان عدالت وآزادی واقعی ؛ میخواهند بحث را از موضوع اصلی که رهبری طالبان توسط کرزی و احمدزی است و انگاره های فاشیزم اوغانی منحرف سازند ؛ همچنان میخواهند با پیش کشیدن پدرام چهره های کثیف سور خلقی ها را که به حیث رهبران و نماینده گان طالبان معرفی شده اند و در مجموع قیافه پست و پلید طالبان را پنهان سازند ... من بار ها نوشته ام این هیاهوی کاذب صلح طلبی چیزی جز پروسته ادغام نیرو های متفاوت فاشیزم اوغانی نیست ؛ اینها قصد دارند با ایجاد یک دولت متمرکز خشن با شرکت مستقیم طالبان مرحله نهایی برنامه های فاشیستی دومی سقویی را به اتمام برسانند ؛ فاشیزم میخواهد ؛ دوران نادر غدار را تکرار کند ؛ نبا براین تلاش دارند صدا پدرام را هرچه زود تر خفه سازند ؛ فاشیست ها کور خوانده اند ؛ پدرام یک فرد تنها نیست ؛ اندیشه های پدرام جنبشی را به وجود آورده است که بیش از پیش برعلیه فاشیزم و برای حفظ و بقاع هویت و منافع مردم مان بسیج میشوند تا از خود دفاع کنند ؛ فاشیست ها و باداران استعماری شان آرمان حاکمیت مطلقه اوغانی را به گور خواهند برد .
>>> نرم و تازه
خوش سخن گفتی
خدایت یار بتد.
>>> من هیچ تفاوتی دربین دیدگاه پدرام وطالبان نمیبینم سخنان پدرام به جنگ طالبان مشروعیت میبخشد زیرا پدرام این کشوررا اشغال شده میداند پس قوای مسلح قهرمان مارا نیز یک قوای اجیر معرفی میکند درحالیکه چنین نیست تمام سخنانش را برضد منافع افغانستان وبه نفع کشورهای منطقه تمرکزداده است
امریکا برای اشغال درینجا نیامده بلکه نظر به فیصله شورای امنیت سازمان ملل متحد درخاک ما ماموریت دارد وهزاران نفر شکته وزخمی داده است بخاطر ما
>>> افغان شدن زور و اجبار نمیشود اگر فاشیست ها خود را دار بزنند باز هم نمیتواند کلمه معادل قوم پشتون را بالای ما تحمیل کنند با این قسم کار ها منفوریت شما بیشتر میشود ما هیچ گاه پشتون و اپگان نبودیم و نخواهیم شد.
>>> خارجی ها افغانستان را ترک میکنند و ما با این همسایه های خود زنده گی خواهیم کرد!
افغانستان یک کشور اسلامی است و همچنان کشور های اسلامی در همسایه گی ما موقعیت دارند. ما حق نداریم در خانه ی همسایه های مان آتش روشن کنیم، اگر آتشی روشن شود دامن خود ما را هم خواهد گرفت. ما یک کشور بی طرف هستیم و نه باید پایگاه مداخله به کشور های همسایه باشیم.
بخشی از سخنان دکتر لطیف پدرام ده سال قبل از امروز در ولسوالی رستاق ولایت تخار.
انتخابات سال 1388
>>> Salam
یکی از سفیر های پشتو زبان پاکستانی در کابل ، زمانی در یک محفل رسمی به یک تاجیک چنین کفته بود ؛
شما تاجیک ها چرا این قدر ساده اید و سیاست را نمی فهمید و داغتر از شوونیست ها و ناسیونالیست های افراطی اوغان ( پشتون ) پشتونستان خواهی و دیورند خواهی می کنید ، لحظه ی فکر کنید اگر روزی ملیون ها پشتون آنسوی مرز با پشتون های این سوی مرز یکجا شوند و لوی اوغانستان بسازند ، شما تاجیک ها را کسی دیگر برابر مگس هم در این سرزمین ارزش نخواهد داد ، شما همین اکنون در قدرت راه ندارید و قدرت دست پشتون ها است ، چه فکر می کنید در یک لوی اوغانستان جایگاه شما چه خواهد بود ، جز غلامی .
>>> امریکای ها اشغال گر اند ، می دانم که دل ات درد دارد که چرا امریکای ها می روند و تو و مانند تو لچ و لخت می شوید . پدرام مانند شما ها از پشت طالب نماز نخواند ، و با رعایت ادب و عرف دیپلوتیک که درخور یک سخنور است سخن گفت و جایگاه کانفرانس ، معامله گران و طالبان را همان گونه که درخور بود تعریف کرد، اینکه خودت فهم از واژه ها و معانی را نداری پدرام مقصر نیست .
شرم آور است که سخنان پدرام را در جهت منافع استخبارات منطقه تعریف کنی . تو هنوز خیلی کوچکی و فهم این مهم ها .
>>> ع. ناصر از استرالیا... از لحاظ قوانین حقوق بین الدول حضور قوای شوروی در افغانستان بر اساس قرار داد های دو جانبه ای همکاری های نظامی و اقتصادی کابل و ماسکو در زمان حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان صورت گرفته است دولت وقت با اکثریت کشور های جهان روابط سیاسی داشت عضویت سازمان ملل متحد و کنفرانس های بین المللی را داشت و دولت وقت حق و صلاحیت عقد قرار داد های نظامی و اقتصادی را با هر کشوریکه میخواست داشت. از این لحاظ هر دو دولت متعهد شده بودند که در صورت تجاوز مسلحانه ای کشور سومی بر خاک شان به همکاری نظامی و دفاع از یکدگر بپردازند. همه میدانند که دولت وقت از خاک پاکستان مورد تجاوزات مسلحانه قرار داشت و توان دفع و طرد کامل دشمن را نداشت . عینا همین اکنون طالبان از خاک پاکستان از سال ۲۰۰۲ تا کنون بلا وقفه بر خاک افغانستان حمله و باعث کشتار های بیشمار در طی شانزده سال شده اند.
اینکه ما دولت تره کی و کارمل را دوست داریم و یا نفرت موضوع جدا است اما نمیشود که اصول و موازین حقوقی عقد قراداد ها بین دولت ها را نا دیده گرفت و چشم ها را بسته و هرچه در دماغ ما خطور کرد بنویسیم .
اقای ناصری ..
اصلا افغانستان از لحاظ قوانین بین الدول توسط امریکا اشغال شده است
زیرا بدون در نظر داشت توافق با امارت اسلامی افغانستان طالبانی که بیشتر از نود فیصد خاک کشور را در تصرف داشتند به انها حمله و امارت را سقوط دادند و شما میدانید که یکی از اساسات تشکیل و موجودیت فیزیکی یک دولت حا کمیت بر خاک و نفوس کشور میباشد و جمهوری دموکراتیک افغانستان در ان هنگام هم حاکمیت سراسری داشت و هم حمایت اکثریت کشور های جهان را از طریق داشتن روابط دیپلوماتیک داشت و حتی ایالات متحده امریکا دولت وقت را برسمیت شناخته بود. در ارزیابی ها و طرز نظر ها در مسایل تاریخی بهتر است بینش های مذهبی و ایدیالوجیکی خود را کنار بگذاریم .اگر من غلط استم امید مرا تصحیح فرموده ممنون سازید
بامیانی
>>> امام علی فرموده شخصیت فرد زیر زبانش نهفته است با سخن گفتن شخصیتش آ شکار می شود. من قبلا فکر می کردم آقای پدر ام یک آدم عاقل، پخته و سیاست مدار برجسته ی است، اما با خواندن سخنرانی اش در مسکو فهمیدم که وی برای کارهای سیاسی مثل بسیاری از سیاستمداران فعلی افغانستان تا هنوز خیلی کوچک و بچه است. خدا براین کشور غمدیده و مردم مظلومش رحم کند.
>>> طالبان راپاکستان ساخت واففانستان دراشغال پاکستان بودواحمدشاه مسعوددرحال دفاع
واین طالبان فقط برای عربستان وپاکستان جنگیدن
نه برای خدا ومردم افغانستان
مردمی که به نان شب زارن
ولی ازطالب تا غیرطالب همه به فکرعیش ونوش درقطر امریکا مسکوپاکستان
هیچ کسی به فکرشما نیست ای ملت افغانستان
شما فقط هیزم این اتش هستید
رهبران ما همه وطن فروش وبه بیگانگان خدمت میکنن
وما ملت ساده لوح همدیگرومیکشیم برای کی
>>> لطیف پدرام:
در دهه ی شصت من به پنجشیر رفتم. پنجشیر در کنترول "قهرمان ملی" بود.نیروهای اتحاد شوروی هنوز در افغانستان حضور داشتند. وقتی که از دالان سنگ گذشتم در یکی از صخره ها نوشته شده بود:
پس از شوروی نوبت آمریکاست. این یکی از شعار های مجاهدین پنجشیر بود که بر کوهپایه های پنجشیر نوشته شده بود. و ضرورت آن مبارزه در دوران مقاومت آفتابی شد.
برادر گرامی و دانشمند ما آقای محمداکرام اندیشمند خاطرات خود را از مذاکرات قهرمان ملی و فرستاده ی آمریکا در جبرالسراج به تفسیر نوشته اند. در ماندگار هم چاپ شد و در رخنامه ی شان هم نشر شده است. آقای اندیشمند در آن نوشته از سرپیچی قهرمان ملی نسبت به دساتیر آمریکایی ها سخن گفته است، و از یک مبارزه ی جدید علیه نیروهایی که آمریکا حمایت شان می کند پرده برداشته است. این قول معروف که اگر اندازه پکول ام در افغانستان جای بماند من همانجا خواهم رزمید و از سرزمینم دفاع خواهم کرد. این بیان نامه ی مختصر قهرمان ملی، که از زبان بقیه ی مجاهدین هم روایت شده است، مربوط به"نه" گفتن قهرمان ملی به آمریکایی ها و پاکستانی ها است. و بعد از ملاقات با فرستاده ی آمریکا مجاهدین را جمع کرد و گفت: بوت های تان را برای یک مبارزه ی جدید با آمریکایی ها بسته کنید.
من قهرمان ملی را از نزدیک می شناختم، شکی ندارم اگر او زنده می بود پای آمریکایی ها به این کشور نمی رسید و اگر هم از در و دیواری وارد می شدند حتما علیه شان می جنگید.
جنبش طالبان را آمریکایی ها،پاکستانی ها،سعودی ها، و انگلیس ها حمایت کردند و همین حالا همین آمریکایی ها تصمیم گرفته اند طالبان را دوباره به قدرت برسانند. خلیل زاد این موضوع را آشکارا بیان کرده. و ترامپ می گوید ما می رویم و شما می گویید نروید، مگر آمریکایی ها تابع دستور شما هستند، یا تابع دستور من اند؟ شرم هم چیز خوبی است.
برگرداندن طالبان به قدرت چهارسال قبل از امروز شروع شده بود اما این گونه علنی و آشکار نبود.حالا چه گونه شما از همین آمریکا دفاع می کنید؟ و می گویید اشغالگر نیست. به نظر شما اشغال چه چیزی را می گویند.؟ آقای چامسکی می گوید ما آمریکایی ها افغانستان را اشغال کردیم. بخشی از اروپایی ها می گویند: افغانستان در اشغال است. و شما به اصطلاح وطن پرستان افغانستانی می گویید نه ما یک کشور مستقل هستیم. کشور مستقل همین گونه است؟مگر داکتر عبدالله عبدالله در همین دور انتخابات از غنی نبرده بود؟ چه کسی غنی را برخلاف رای مردم ریس جمهوری تعیین کرد؟
حالا من این سوال را با شما وطن پرستان از جهان بی خبر در میان می گذارم. اگر آمریکا طالبان را به قدرت برگرداند، باز در باره ی آمریکا چه می فرمایید باز هم منجی می ماند یا اشغالگر؟ یقین دارم همین شما باز آن موقع فحش و ناسزا نثار آمریکا خواهید کرد و آن گاه تاریخ نیز در باره ی شما داوری خواهد کرد.
یک نکته را نیز باید بگویم که مخالفت من با آمریکا و نقد من بر سیاست های آن مربوط به پایگاه فکری خود من است. ربطی به دیدگاه طالبان ندارد فقط یک اشتراک لفظی وجود دارد، بار ها توضیح داده ام که درک ما از ایجاد یک دولت عادلانه در کشور با درک طالبان از یک دولت به کلی متفاوت است. بر سر این که چه گونه دولتی داشته باشیم ما نظر خود را داریم و طالبان نظر خود را دارند.
مخالفت من با آمریکایی ها ربطی به اجلاس مسکو ندارد سابقه اش طولانی است به سی،چهل سال قبل بر می گردد، به روزهای نوجوانی ی من.
من یک آدم ضد استعمار،فرانواستعمار،امپریالیزم و اشغالگری هستم. طالبان باشند، نباشند من ضد سلطه گری امپریالیستی هستم. با نوکران سرمایه هم به دلیل پایگاه فکری ام مخالفت می کنم، نه تنها پایگاه قومی ام. من نه در نوجوانی، جوانی و هم اکنون از امپریالیزم انتظار دولت های دموکراتیک و عادلانه را نداشته ام و ندارم. امیدوارم روشن شده باشد.
>>> نر و تازه
خوش سخن گفتی
خدایت یار باد
>>> آقای ناصری از استرالیا
قربان واضح صحبت کنید نیروهای آمریکایی به دعوت که هاامدن میشه توضیح دهید این اکثریت که شما اسم از آن بردید کیها بودن.ازنظر ما مردم افغانستان.آنها این دعوت را پذیرفتن و امضا زدن از داخل افغانستان چند از سران جمعیت بودند که هیچ ارتباطی با اکثریت مردم افغانستان نداشتن .چند تايشانم در مذاکرات مسکو بودند که جنابعالی آنها را توهین هم نمودید.بهر حال اشغال گر اشغال گر است شوروی و آمریکا ندارد
>>> اقای پدرام .. من نمیدانم که با کدام نیرو و توان قهرمان ملی خواب و ارزوی شکست شوروی و بعدا امریکا را داشت . روحیه ای ضد امپریالیستی در نهاد هر انسان ترقی پرور و ازادی خواه است که احمد شاه مسعود هم از انجمله است. تاکید من روی این مطلب است که جنگ کردن با یک دولت خارجی و انهم ابر قدرت تنها و با دست خالی نمیشود. قهرمان ملی شما با سنگ پلخمان رایج در پنجشیر علیه شوروی و قوای مسلح جمهوری دموکراتیک افغانستان نه جنگیده است او و قوماندانانش از طریق جمعیت اسلامی از سهمیه های مالی و نظامی امریکا که از طریق ای اس ای به تنظیم ها داده میشد تمویل میشد . استخراج معادن لاجورد در بدخشان و سنگ زمرد در پنجشیر که دارایی کشور بود و است در اختیار شان بود . پروتوکولهای پی در پی با روسها بخش دگری از تاکتیک های او بود . زدن و ربودن قطار های اکمالاتی شرکت افسو تر که از حیرتان به کابل مواد ارتزاقی و اکمالاتی برای دولت به کابل میاورد بخشی دگری از کار قهرمان ملی و همرزمانش بود شرکت باربری افسوتر یک شرکت بزرگ ترانزیتی بود و عراده جات ان مال مردم افغانستان یود که متاسفانه هم مال عراده جات غارت مبشد و هم بارها این عراده جات به اتش کشیده میشد.
اقای پدرام ..
من در شهر کابل در همان سالهای جنگ با فامیلم حضور داشتم و هر روز شهریان کابل سهمیه پذیرش راکت های کور را داشتند که از چهار طرف کابل بالای شان راکت فیر میشد و مردم بیدفاع کشته میشدند و راکت های سکر ۲۰ - ۳۰-و ۴۰ از طرف شمالی و توسط یکی از قوماندانان مشهور قهرمان ملی به اسم انور دنگر بالای شهریان کابل فیر و اطفال و مردم بیگناه به خون کشیده میشدند در جمله این قربانیان هیچ یک از اعضای فامیلهای قهرمان ملی که باشنده ای کارته پروان عقب سینمای بهارستان بودند نبودند زیرا فامیل شان از شهر کابل فرار کرده بود.
اقای پدرام شما میتوانید بگویید که پهلوان مشهور افغانستان احمد جان ینجشیری را کی کشت ؟ واضح است .شورای نظار زیرا احمد جان یک شخصیت ورزشی شناخته شده بود و احمد شاه مسعود را کسی نمیشناخت.
اقای پدرام شما مدعی استید که در فلان جای در روی سنگ در پنجشیر نوشته شده بود که بعد از شوروی نوبت امریکا است... جالب است من اکنون کتابی در دست دارم از یک خبر نگار امریکایی که در عملیات سقوط طالبان
در ۲۰۰۲ در پنجشیر بود و ملاقات هایی هم با ضابط فهیم داشته و هم در سایر ولایات برای سقوط طالبان در صحنه های جنگی در میان سربازان امریکای بوده است . موصوف به صراحت و دقیقا از سفر داکتر عبدالله به امریکا بنا بر توصیه ای قهرمان ملی غرض جلب کمک ها ی نظامی و مالی امریکا در جنگ علیه طالبان ذکر کرده است و تشریح گردیده است که چگونه دکتور عبدالله
دروازه های سی ای ای را دق الباب میکرد تا کسی براو و قهرمان ملی و نیرو های ضد طالب رحم کند این چه نوع تنفر نسبت به امریکا توسط قهرمان ملی است؟؟ این که حادثه یازده سپتامبر شد میتوان انرا تحفه ای خداوندی برای شورای نظار تلقی کرد که انها توانستند در یک شب به کمک امریکایی ها به کابل مارش کنند و قدرت را تصاحب کنند. اینکه قهرمان ملی با نماینده ای امریکایی شاید کدام افسر سی ای ای بوده است مذاکره کرده بود ولی ایشان از ضد و بند های سیاسی خارج از افغانستان
کمتر اگاهی داشتند و زمان صحت معامله گری های کشور ای ذیدخل در امور افغانستانرا ثابت ساخت.
اقای پدرام ..
شما در مورد استفاده ای نا مشروع معدن سنگ زمرد توسط شورای نظار در زمان قهرمان ملی و فروش سنگها طور قاچاق در بازار های اروپایی توسط شورای نظار و با تایید قهرمان ملی و استفاده از پول ان در جنگ علیه جمهموری دموکراتیک افغانستان را توسط ویدیوهای ثبت شده در یوتیوب مشاهده نمایید.و متاسفانه غارتگری این پروسه تا هنوز ادامه دارد.
فخر اهنگر
>>> پدرام صاحب ...در ولسوالی چهاراسیاب که پایگاه اصلی گلبدین بود نیز در دیوار ها با خط درشت نوشته شده بود که بعد از شوروی نوبت امریکا است. اما امروز خرچ دسترخوان گلبدین را همان امریکایی ها میدهند.
پدرام صاحب . شما بیجهت نام و سرنوشت سیاسی تانرا با این افراد منفور از احمد شاه مسعود تا گلبدین و سیاف و علی مزاری و مجددی که مردم افغانستان حتی همرزمان خود را از عقب خنجر زدند گره نزنید . اگر شما از ساحه ای پنجشیر خارج شوید مسعود یک نفر خریدار هم ندارد. بیجهت قمار سیاسی نزنید و خود را همانطور که پیشتاز جوانان و نیروهای روشنفکر تلقی میکنید ادامه دهید ...
خیرخواه شما.
>>> پدرام صاحب
اگر فیدل کاسترو یا چگیوارا را قهرمانان ملی در راه انقلاب مردمی ضد امپریالیستی بنامیم شاید تصمیم درست گرفته باشیم زیرا کاسترو از هیچ نیروی خارجی برای سقوط و بر کناری باتیستا کمک نگرفت. ولی محال است که ما به اشخاص و افرادیکه همواره از کمک های خارجیان برای براورده شدن نیات شان از کمک های مالی تا نظامی گرفته باشند انها را قهرمانان ملی بنامیم.
پدرام صاحب شف شف نی شفتالو. از نظر من قهرمانان ملی سپاهیان راه انقلاب که اعضای حزب دموکراتیک افغانستان بودند و هنوز پشت لب سیه نکرده بودند و فرزندان کارگر و دهقان و طبقه ای متوسط جامعه بودند میباشند و انها صرف بنام وطن و اینده ای افغانستان درخشان بدون کدام طمع و توقع جان دادندو توسط همین قهرمان ملی شما در دره های پنجشیر شهید شدند و خانواده های شان همچنان در اثر ادامه جنگ فقیر و اواره ودر بدر بودند. شکر است فامیل قهرمان ملی شما حد اقل پست های سفارتخانه ها را پشت سر گذاشته و هنوز هم از امتیازات مالی و دگر کش و فش روزگار بر خور دار اند.
پدرام صاحب
شما لطفا دگر با چنین نوشته های تان خنجر به قلب مردم نزنید.
>>> یارب پدرام صاحب زنده خوباشی
>>> پدرام صاحب ...در ولسوالی چهاراسیاب که پایگاه اصلی گلبدین بود نیز در دیوار ها با خط درشت نوشته شده بود که بعد از شوروی نوبت امریکا است. اما امروز خرچ دسترخوان گلبدین را همان امریکایی ها میدهند.
پدرام صاحب . شما بیجهت نام و سرنوشت سیاسی تانرا با این افراد از احمد شاه مسعود تا گلبدین و سیاف و علی مزاری و مجددی که مردم افغانستان حتی همرزمان خود را از عقب خنجر زدند گره نزنید . اگر شما از ساحه ای پنجشیر خارج شوید مسعود یک نفر خریدار هم ندارد. بیجهت قمار سیاسی نزنید و خود را همانطور که پیشتاز جوانان و نیروهای روشنفکر تلقی میکنید ادامه دهید ...
خیرخواه شما.
>>> پدرام صاحب .. احمد شاه مسعود در سفرش به اروپا جامعه ای بین المللی را از فعالیت های تروریستی بر ضد امریکا از خاک افغانستان اگاه ساخته بود .
گذشته از ان او مستقیم و غیر مستقیم خواهان کمک از جامعه ای بین المللی در جنگ علیه طالبان گردیده بود . تقاضای کمک از کشور های اروپایی به معنی تقاضای کمک از امریکا است زیرا امریکا فعالیت های نظامی کشور های ناتو را رهبری میکندو همین تلاشهای احمد شاه مسعود توجه یک عده از افسران CIA را جلب کرد و انها در تفاهم با وکلای مدافع در چوکات سی. ای ای. طرح تنظیم پلانی را بعد از یک دهه به نفع مسعود ریختند و حادثه ای سپتامبر تحقق انرا در زمان جورج بوش سرعت بخشید.
اقای پدرام..
شما به مثابه ای یک عنصر ضد استعماری و امپریالیستی اغاز و ادامه ی جنگهای اخوانی ها را که از سال ۱۹۷۳ بر ضد دولت دواو خان که در ان گلبدین و شخص امر صاحب نیز شرکت داشت و ناکام شدند و فرار کردند چگونه ارزیابی میکنید ؟ شما به خوبی میدانید که اخوان المسلمین یک وسیله ی تازه نفس و موثر بر ضد نیروهای مترقی و سیکیولر که هم بر ضد اسراییل بودند و هم نزدیکی با اتحاد شوروی داشتند برای CIA محسوب میگردید و به بهانه ی جلوگیری از نفوذ گویا کمونیزم اسراییل برای تحکیم دولتش و هم حفظ مناطق اشغالی که در جنگها با اعراب تصاحب کرده بود در تبانی با CIA از اخوان المسلمین وسیعا استفاده نموده و دولت های مترقی خاور میانه را بنام ملحد و کافر توسط اخوان لمسلمین دچار معضلات بیشمار نمودند و امریکا نقش اساسی را در این پروسه داشت پس نتیجه چنین میشود که پای امریکا در افغانستان به کمک اخوان المسلمین قبل و بعد از سقوط محمد داود توسط اخوانی های وطنی ما کشانده شد.اینکه اخوانی ها در پنجشیر و چهار اسیاب شعار های ضد امریکایی را نوشته اند بخش دگری از پلان های سی ای ای بوده است.تا بالاخره امریکا مستقیما در جنگها با افرادی که دست پرورده ای شان بود کله به کله شدند.اخوانی های افغانی به شمول مسعود در جنگ شان علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان و شوروی به حمایت صد فیصد امریکا رقیب سر سخت شوروی در جنگ سرد ضرورت داشتند و از همان اغاز سی ای ای و ای اس ای طور غیر مستقیم رهبری افغانستان بعد از کارمل و نجیب را به دست گرفتند و تا کنون ادامه دارد. و اگر مسعود زنده میبود برای طرد امریکاییها مجبور میشد دست بدامان چینایی ها و روسها بزند و به این ترتیب این بازی برای ده های دگر ادامه پیدا میکرد...
بامیانی
>>> من متن سخنرانی پدرام صاحب را مطالعه کردم و هم تبصره ی دگر شانرا در همین صفحه. بلی . اقای پدرام بسیاری مسایل را درست رونما کرده اند.اما یک موضوع همیشه ذهنم را مشغول ساخته است و ان موضعگیری علیه اشغالگران از زاویه ها و دیدگاه های مختلف.طوریکه از نوشته ها دریافتم که چگونه اخوان المسلمین در طی دهه ها علیه نظامهای دموکراتیک و سیکیولر موضعگیری داشتند. اقای پدرام شما که یک شخص ضد استعماری استید و یکی از مخالفین مسلح یا غیر مسلح عیله جمهوری دموکراتیک افغانستان بوده و هم همرکاب احمد شاه مسعود که بر ضد الحاد؟؟؟و دفاع از اسلام و ضد شوروی میجنگید بودید... یعنی هیچ وجهه مشترک با حکومات نجیب و کارمل نداشتید چون از دیدگاه شما کشور اشغال شده و نظامها هم دست نشانده بود. پس از سقوط طالبان توسط امریکا و هجوم و سرازیر شدن شورای نظار برای تصاحب قدرت در مرکز را چگونه ارزیابی میکنید؟ در انوقت تحفه ی امریکا به شما و دگران قند و نبات بود شما در زیر بیرق یک کشور خارجی که بیشتر از شصت سال میشود حامی صهیونیزم بوده زندگی کردید در پارلمان عضویت حاصل کردید از امتیازات پارلمانی مستفید شدید همه میدانیم که اینهمه خرچ و خراج را امریکا میکرد. شما در سایه پدرانه ای امریکا حزب سیاسی ساختید و بنام دموکراسی به مخالفین تان تاخت و تاز میکردید. اگر یرای شما و تمام تنظیم ها به شمول شورای نظار زندگی کردن در کنار نیروهای خارجی طبیعی به نظر میرسید پس چرا شما در ده های شصت برای امر صاحب توصیه نکردید که با حکومات سابق بخصوص با نجیب الله که همه معیار های حزبی اش را زیر پا گذاشته و بنام صلح حاضر به ترک مقام نیز بود همراه شود؟ وقتی شورای نظار و دگر تنظیمها حاضر به قول دادن و به اغوش کشیدن امریکایی ها بودند چرا بنام وطن و پدر وطن بنام طفل یتیم و زن بیوه و مادر و پدر داغدار این وطن حاضر نه شدند که با حزب و حکومت داکتر نجیب که بهترین قوای مسلح را با بهترین و مجربترین جنرالها به سطح ارکانحرب داشت و پاکستان از نام ان در هراس بود دست برادری بدهند و به جنگ برای همیشه خاتمه میبخشیدند.
پدرام صاحب ...حالا که وضعیت خراب شده و طالب به هر نوعی شده نسبت به دولت مرکزی دست بالا دارد همه ای تان بنام ختم جنگ به هر طرف دست و پا میزنید و خوب هم میدانید که طالب نیروی یک دنده است. و چیزی بنام ازادی و دموکراسی در قاموس انها جا ندارد و لی یک اپوزیسیون قوی و مسلح و ظاهرا ضد استعماری است تمام موضعگیری های سالهای ۱۹۸۰ مخالفین دولت کارمل و نجیب دوباره در قالب دگری تکرار میشود...تنظیمها نظامهای قبلی را تکذیب میکردند و اکنون طالب نظام کنونی را تکذیب میکند...و هم بر خلاف امریکا یی ها ظاهرا موضع دارد.من هیچ فرقی از هر نگاه بین تنظیمهای دیروز و طالب نمیبینم برنانه های تنظیم ها از طرف پاکستان و اعراب و امریکا تنظیم میشد و علیه حکومات وقت پیاده میگردید و اکنون طالب چنین وظیفه را دارد...در ختم میخواهم بگویم که حالا هر چه بود گذشت درس از تاریخ گذشته باید گرفت و همه با هم برای ختم جنگ که قربانیان اصلی ان مردم عام است نه حاکمان کوشش کنیم و یقینا برای ختم جنگ شاید بسیاری از دست اوردهای حاصل شده را بنام کفر و الحاد از دست بدهیم ولی برای اهلی ساختن طالب زیاد زمان بکار است و ما باید این حوصله را داشته باشیم زیرا از طریق زور و جنگ ناکام شدیم...
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است