حمدالله محب دروغ می گوید!
اینها جرات مخالفت و یا ابراز نظر شخصی سیاسی خود را ندارند و هرکسی که این مشاجرات لفظی دروغین را باور کند، از زمره افراد نادان سیاست امروز افغانستان بحساب می آید 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۵۷    ۱۳۹۷/۱۲/۲۵ کد خبر: 157825 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper) بازی بچه گانه حمدالله محب و زلمی خلیلزاد، تیتر رسانه های خبری افغانستان و برخی کشورهای ذیدخل در امور افغانستان را بخود اختصاص داد و یکبار دیگر اذهان سیاسی جامعه و سیاستمداران داخلی و خارجی را بسوی دیگری معطوف کرد. در حالیکه برهمگان هویدا است که مخالفت و یا مشاجره لفظی میان سران و دولتمردان افغانستان که وابسته به آمریکایی ها هستند، ساختگی و برای انحراف اذهان عامه است.

در این میان افراد خوشباور و ساده لوح سیاسی برخی از این مشاجرات را جدی پنداشته و براساس آن موضعگیری می نمایند و یا خوشحال از اینکه میان دولتمردان وابسته به آمریکا و برخی جاسوسان شان نفاق افتاده است. در حالیکه واقعیت قضیه چیز دیگری است و آن اینکه اینها جرات مخالفت و یا ابراز نظر شخصی سیاسی خود را ندارند و هرکسی که این مشاجرات لفظی دروغین را باور کند، از زمره افراد نادان سیاست امروز افغانستان بحساب می آید.

صدای آمریکا با این مشاجره ساختگی همراه شده چنین نگاشته است: "حمدالله محب، مشاور امنیت ملی افغانستان، زلمی خلیلزاد را به "حاشیه راندن" و "مشروعیت زدایی" حکومت افغانستان و "مشروعیت بخشیدن" به گروه طالبان متهم کرد.
"محب تا کنون بارها بگونه مستقیم و غیر مستقیم نارضایتی غنی را از روند مذاکرات امریکا با گروه طالبان ابراز کرده است اما اظهارات تازه حمدالله محب تندترین انتقاد علنی یک مقام ارشد حکومت افغانستان از زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا برای روند صلح افغانستان و مذاکرات تحت رهبری وی با گروه طالبان می باشد."
محب که برای اشتراک در نشست شورای امنیت ملل متحد به امریکا رفته بود، در شهر واشنگتن در صحبت با جمعی از خبرنگاران گفت که زلمی خلیلزاد با "حاشیه راندن" حکومت افغانستان در مذاکرات با گروه طالبان، در پی کسب "منفعت شخصی" می باشد. فکر می کنیم اهداف شخصی وجود داشته باشد چون (در این روند) کمبود معلومات و اطلاعات موجود است."
حمدالله محب همچنین با انتقاد تند از شیوه مذاکرات بین امریکا و نمایندگان طالبان در قطر گفت که در این مذاکرات "هیچ شفافیتی" وجود ندارد و زلمی خلیلزاد در مورد مذاکرات امریکا با گروه طالبان، با حکومت افغانستان مشوره نمی کند. ما تنها بخش های کوچک معلومات (در مورد این مذاکرات) را بدست می آوریم... آخرین افرادیکه در مورد این مذاکرات آگاه می شوند، ما هستیم."
حمدالله محب همچنین زلمی خلیلزاد را به تلاش برای تصاحب قدرت در افغانستان متهم کرد و گفت: "با درنظرداشت سابقه خلیلزاد، سابقه شخصی وی، او در پی اهدافی در افغانستان است. او دو بار می خواست در انتخابات ریاست جمهوری اشتراک کند... تصور در افغانستان و در میان افراد که در حکومت هستند، این است که شاید هدف از این همه گفتگو ها، ایجاد یک حکومت موقت باشد که او (خلیلزاد) وایسرای آن باشد (در راس آن قرار بگیرد)."
مشاور امنیت ملی افغانستان گفت که زلمی خلیلزاد با انجام مذاکرات طولانی با گروه طالبان، حکومت افغانستان را که به گفته آقای محب "متحد و شریک قابل اعتماد" واشنگتن است، به حاشیه می راند و به "دشمن که جان هزاران امریکایی و افغان را گرفته" مشروعیت می دهد.

ساعاتی پس از این اظهارات تند حمدالله محب علیه زلمی خلیلزاد، وزارت خارجه امریکا حمدالله محب را به مقر این وزارت احضار کرد. سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت که دیوید هیل، معاون وزیر خارجه امریکا در امور سیاسی در ملاقات با حمدالله محب "انتقاد" آقای محب از رویکرد امریکا در قبال مصالحه با طالبان را رد کرد.
معاون وزیر خارجه امریکا در این ملاقات به مشاور امنیت ملی افغانستان گفت که زلمی خلیلزاد نماینده وزیر خارجه امریکا است و "حمله بر سفیر خلیلزاد، حمله بر وزارت خارجه امریکا" بوده و این کار منجر به ایجاد "موانع" در روابط دو طرفه بین امریکا و افغانستان و همچنین روند صلح می شود.
زلمی خلیلزاد پس از پایان دور پنجم مذاکرات با نمایندگان گروه طالبان در قطر که ۱۶ روز طول کشید، خلاف بار های قبلی به واشنگتن رفت در حالیکه او در گذشته پس از پایان مذاکرات با گروه طالبان به خاطر ملاقات با رهبران افغان به کابل سفر می کرد.
این در حالی است که ملا عبدالغنی برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان در قطر ضمن ابراز خوشبینی در مورد مذاکره با امریکا، گفته است که مردم افغانستان نباید در مورد توافقات صلح نگران باشند."

این بار اولی نیست که سیاستگذاران آمریکایی با مشاجرات ساختگی، به مشاجرات جدی ما افغانستانی ها دامن می زنند و با عملیات های روانی دقیق ما را بجان هم می اندازند. پس باید هوشیار بود و این دو اصل را همیشه مدنظر داشت که تمامی جاسوسان و گماشتگان آمریکا در افغانستان بخصوص افغانی های از غرب آمده، اولا که جرات مشاجره و یا مقابله با سیاست های آمریکایی را ندارند و دوما اینکه آنها مامور به ایجاد اختلاف هستند و این مشاجرات یکی از وظایف شان در قالب عملیات های روانی اجتماعی بشمار می رود.
پس بسا ابلهی و نادانی است که بازهم فریب سیاست های کهنه استعماری را بخوریم و این جنجال های رسانه ای را باور کنیم!

کد (4)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حمدالله محب
خلیلزاد
نظرات بینندگان:

>>>   Shafiqullah Shafiq
تعلقات سیاسی و فکری او مهم نیست که به کدام جناح پیوند دارد. اما احضار شدن او در وزارت خارجه آمریکا، برای من در کنار حادثه‌ی بلخ یکی از تلخ‌ترین خبر آخر سال بود؛ چون این برخورد غیر متعارف با مشاور شورای امنیت ملی کشور زخم تاریخ دوره استعمار انگلیس را تازه می‌نماید و یاد آور فقر، وابستگی و جایگاه ذلت بار نا برابر را به رخ ما می‌کشد.
در نهایت آبرو و احترام او و هر هم‌وطن دیگر، عزت و منزلت من است.

>>>   به همان زلت و تحقیر به ارگ راه میآیند
حق شان است که از طرف بادار تحقیر شوند
این حکومت قومی است زلت و تحقیرش هم به همان قوم مربوط میشود هر چه تحقیر شوند سزایی شان در داخل با هموطن خود جور نمیایند خداوند بی آبرو دنیا میکند
محمد یاسینی زاد

>>>   جناب روی کدام عرف دیپلوماتیک بجز سفیر کسی را احضار میتوان کرد ؟
موضوع احضار را خود وزارت خارجه آمریکا رد کرده است !
محب ملاقات های متعدی را با ارگان های مختلفی خواهد داشت .
Zia Shahram

>>>   کاملا دقیق و بجا!
اینها سال هاست که با این حقه ها مارا درگیر کرده و مملکت ما را غارت میکنند. اما به اصطلاح سیاستمداران ما بازهم فریب میخورندو و باور میکنند
شیما کابل

>>>   Noor Rahman Akhlaqi
در مورد احضار آقای محب مشاور امنیت ملی افغانستان از سوی معاونیت وزارت خارجه امریکا:
۱- بلند ترین سطح قابل احضار در مناسبات بین‌المللی سفیر است. همیشه سفرا تلاش می‌کنند برای حفظ جایگاه کشورشان، در صورت امکان معاون‌شان را در جلسات احضار بفرستند.
۲- در تاریخ دیپلماسی جهان سابقه ندارد که مشاور امنیت ملی یک کشور از سوی کشور دیگر احضار شده باشد. به ویژه زمانی که به حیث مهمان در آن کشور به سر می‌برد فاجعه عمیق تر است.
۳- هیچ الزامیتی وجود نداشت که آقای محب به احضار وزارت خارجه امریکا پاسخ مثبت می‌داد.
۴- دولت افغانستان با احضار مشاور امنیت ملی اش تحقیر شده است و باید ریاست جمهوری در این زمینه به مردم پاسخی روشن داشته باشد.
۵- معلوم شد که رابطه محمد اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی با امریکا بد تر از این نمی‌تواند شود و دیگر امریکا بر وی اعتماد ندارد.
۶- تیم‌گرایی محمد اشرف غنی و پشت پا زدن به تخصص، تجربه و سابقه‌ی کاری به خاطر منافع شخصی و تیمی صدمات جدی در عرصه‌های مختلف به افغانستان وارد کرده است.

>>>   دیپلوماسی در حکومت وحدت ملی به ویژه به آقای غنی مفهومی ندارد،چون خود غنی بابا خودش هیچ گاهی به منافع علیای کشور نمی اندیشد وجز تفرقه افگنی وتعصب ومداحی گری دیگر کار ثمربخش به مردم افغانستان نکرده است وحتی امروز ملت را از نان خوردن محروم ساخته است....
همه پف وپتاقش دروغ ومکر...
Muhammad Nader Naderi

>>>   آقای محب سرنوشت اشرف غنی چون سرنوشت داکتر نجیب الله خواهد بود
نجیب هم در واپسین روزهای حکومت دست نشانده روس چون غریقی برای نجات خود به هر سو دست و پا می زد و حتا به گلبدین دشمن اندیشه اش متوسل شد، و شما هم از تاریخ درس عبرت نگرفتید که سرنوشت همه دست نشاندگان دنیا یک سان است.

حمدالله محب شما که در سفارت امریکا هیچ کاری از دست تان ساخته نبود و در مقامات دپلوماتیک هم جا نداشتید، در داخل کشور در کنارغنی چنان احساس بزرگی می کنید که حتا از دولت امریکا در مورد منافع شان وضاحت می خواهید.
آقای محب تا جایی که من از منافع امریکا آگاهم، امریکا منافع خود را در جمع کردن گلیم غنی و شمایان که ابزارهایی در دست غنی بیش نیستید می بیند. شمایان واپسین نفس های تان را می کشید وچون غریقی به هرخس و خاشاک دست می اندازید. اگر دانایی سیاسی داشتید همین که بنابرخواست امریکا و روس در نشست مسکو و دوحه در میز مذاکرات با طالبان و طرف های درگیر از شما دعوت نکردند، باید به پایان و عمق فاجعه حکومت نامشروع تان پی برده باشید.
با آن هم پیش از آن که حلقه دار طالبان گردن نحیف غنی را بفشارد، واقعیت ها را درک کنید که در کجای زمین ایستاده اید؟
ثریا بها

>>>   شما در خواب خرگوش هستید.
در کشور های شرقی که دموکراسی وجود ندارد و از هزاران سال بدینسو یا توسط امپراطوری های مستبد اداره میشدند و یا توسط رهبران و پیغمبران ادیان اداره میشدند و یا توسط دولت های مستبد و دیکتاتور اداره میشدند،آزادی بیان وجود نداشته است و کوچکترین مخالفت در مقابل این دولت ها و امپراطوری ها و ادیان،سبب گرفتاری و شکنجه و حبس و اعدام اشخاص و افراد میشد.
بنأ مردم به این شیوه حکومت داری عادت کردند و فکر میکنند که در تمام دنیا چنین است.
من نمیگویم که در غرب در طول تمام قرن ها چنین بوده است،نخیر،بلکه با بمیان آمدن دوره روشنگری در اروپا و مخالفت ها با قدرت مستبدانه فیودالان و رهبران مذهبی کلیسا ها و با انقلابات بورژوازی که در امریکا و فرانسه در اواخر قرن هژدهم روی کار آمدند و با انقلاب صنعتی و پیشرفت علم و دانش و ساینس و تکنالوژی،مردم اعم از زن و مرد آزادی های فکری خویش را بدست آوردند و از آن برای توسعه وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و آزادی های مدنی خویش استفاده کردند.
دیگر نه آمری و نه معدوتی وجود داشت و نه خم خردن خویش و نه چاپلوسی و نه ولارسایت ایستادن،بلکه آزادی هر انسان و شخصیت هر انسان نظر به قانون از تعرض در امان نگهداشته شد و هیچ کس مجبور نبود تحت نام احترام،خود را کوچک ساخته و به پیش دیگران خود را خم کند و یا تیار سایت ایستاد شود و یا چوکی را در زیر پای دیگران پیش و پس کند.
چاپلوسی دیگر بازار خود را از دست داده بود و هرکس صرف وظیفه خویش را انجام میداد،بدون چاپلوسی به دیگران.
آزادی بیان نیز در جمله همین آزادی ها است که هر کس میتواند مورد انتقاد قرار بگیرد،چه رییس جمهور باشد و چه جاروکش روی سرک.
یک نمونه اش همین پارلمان امروزی افغانستان است که شما تفاوت آن را با پارلمان های دیگر ،شاید کسانی که مسن تر باشند،دیده باشند که در لویه جرگه دوران داود خان که میخواستند رییس لویه جرگه را انتخاب کنند و چند نفر خود را کاندید کرده بودند،یکی از نمایندگان لویه جرگه از میان حاضرین برخاست و گفت: زه بل رییس نه پیژنم.زما رییس داود خان دی.یعنی من دیگر رییس را نمی شناسم،رییس من داود خان است.
بنأ آن دوران ها را آب برد و افغانستان دوباره به عصر حجر و عصر دیکتاتوری بر نمیگردد.
درست است که تطبیق دموکراسی نیز در یک جامعه فیودالی و ماقبل فیودالی،مانند راه رشد غیر غیر سرمایه داری و انقلابات ملی و دموکراتیک کمونیزم،از خود پروبلم هایی دارد که ما در زمان رژیم خلق و پرچم مشاهده کردیم،اما به هر صورت هردوی این انقلاب ها چه ملی و دموکراتیک و چه دموکراسی،برای کشور های عقب مانده فیودالی و ماقبل فیودالی مانند افغانستان،در حقیقت یک گام به جلو در راه باسواد ساختن و متمدن ساختن شمرده میشود.

>>>   نویسنده گرامی !
قلمت رسا باد
هر که هستی خدا نگهدارت
نوشته خیلی زیبا و پرمعنی
تشکر

>>>   Shafiqullah Shafiq
نیم قرن ناکامی با سیاست نفاق و انتقام!

۱_ ظاهر شاه سلطنت آرام و مصئون چهل ساله‌ را در نتیجه نزاع خانوادگی و انتقامجوئی برای پسر عمواش داوود خان واگذار کرد.
۲_ داوود خان جمهوریت پنج ساله را در سیاست انتقامجویی با کمونیست‌ها به زوال و سقوط سوق داد.
۳_ حکومت کمونیستی به رهبری تره‌کی و امین با تکرار سیاست انتقامجویانه از مخالفان ایدئولوژیک( احزاب سیاسی و جریان‌های اسلام گرا) و جناح رقیب داخلی( پرچم) در کنار حکومت و هر دو رهبر قربانی و کشته شدند و افغانستان بوسیله ارتش سرخ‌ اشغال شد و جناح پرچم به رهبری دولت جدید رسید.
۴_ با تداوم سیاست نفاق و انتقامجویی این بار میان کارمل‌ و نجیب الله زمینه سقوط تمام عیار دولت چپ‌گرای کابل به نفع مجاهدین مساعد شد.
۵_ مجاهدین و اسلام‌گرای جهادی در نتیجه سیاست نفاق و انتقام تا آخرین توان خون همدیگر را ریختند، و بخاطر ضربه زدن به همدیگر به نوبت طالبان را بر علیه همدیگر کمک نمودند.
۶_ طالبان با تداوم انتقام‌گیری و اعمال خشونت بر علیه مخالفان جهادی شان سرانجام جبهه مخالف شان را به اتحاد رساندند و در پی ادامه سیاست انتقامجویانه جبهه متحد از ائتلاف غرب برای سقوط رژیم طالبانی‌ حمایت نمودند.
۷_ حکومت آقای کرزی و دوره جدید نیز بصورت آشکار و پنهان با انتقامجویی قومی و زبانی و انگیزه‌های سیاسی بر ضد طالبان و ترحم با طالبان سپری شد. تا اینکه طالبان دوباره جان گرفتند به عنوان یک طرف قدرت مطرح شدند.
۸_ پسا سال ۲۰۱۴ با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی، سیاست انتقام و نفاق میان دو جناح حکومت و میان اعضای رهبری تیم‌های سیاسی_ انتخاباتی و انتقام از زبان‌ها و هویت اقوام کشور وضعیت عمومی را مغشوش‌تر و آشفته‌تر ساخت.
باید اذعان نمود در این میان نقش آقای غنی در انتقامجویی و عقده‌گشایی نسبت به همه طرف‌ها برجسته‌تر و خشن‌تر بوده است.
اکنون پس ۱۸ سال تجربه‌ی جمهوریت، اوضاع در آستانه تکرار دور شکست و زوال تاریخی‌ که از نتیجه سیاست نفاق و انتقام حاصل آمده است پیش می‌رود.
متاسفانه وضعیت نشان می‌دهد احتمال اتحاد و اجماع ملی میان سیاسیون و آقای غنی در برابر طالبان خیلی ضعیف به نظر می‌رسد؛ چون تمامی پل‌های ارتباطی و اعتماد متقابل در طی این پنج سال اخیر قطع شده است.

۹_ هرگاه فرضیه روند مصالحه با طالبان به پیروزی کامل برسد. درصورتی‌که طالبان نیز دوام دهنده سیاست نفاق و انتقام باشند، دوباره میدان‌ها و صف‌ها تغییر خواهد کرد و افغانستان به صلح پایدار نخواهد رسید.

نکته؛ این درس را بصورت مفصل در متن تاریخ باید کسانی مرور و دنبال کنند که پیوسته برای سیاست تفرقه و انتقامجویانه کف می‌زنند و زنده باد می‌گویند.

>>>   aboor Raheel
کشوری که سرود ملی اش از مغز گندیده و عقب‌مانده‌یی چون باری جهانی "باری انتحاری" تراوش کرده باشد، هرگز نمی تواند به زندگی انسانی باهمی و مدرن‌ دست یابد. باری جهانی، این ستایشگر بدویت و توحش قبیلوی، اخیرا در مورد رویداد بلخ یادداشتی نشر کرده و عطا محمد نور و حامیان سیاسی اش را "لندغر" خطاب کرده بود. همه میدانند که اگر کسی در سطح باری جهانی سقوط و نزول کند می‌تواند عناوین بیشمار مشابه و یا تندتر و زننده‌تر و حتی جاافتاده‌تر گروهی و جمعی را به باری جهانی و هم‌قماشانش بدهد. و اما پاسخ این پوپنک‌دماغ چرکین‌اندیشه را هموطن عزیز و فرهیخته دیگری- جناب آقای عارف رحمانی، به خوبی تمام داده اند که میخوانیم:

"در پاسخ باری #جهانی وزیر سابق #فرهنگ مملکت!
#جناب وزیر!
شما مثلا #شخصیت فرهنگی #افغان ها هستید. شما مثلا وزیر فرهنگ مملکت بوده اید، واقعا شرم سارم از این همه جهل و جفنگ و عصبیت و کوته اندیشی تان.
حالا می‌فهمم چرا در ۲۷۰ سال حکومت تان به جای تولید فرهنگ، علم، هنر و شکل گیری تمدن و ترقی و توسعه و تولد شخصیت های مانند مولانا، سنایی، فردوسی، ابوریحان، فخررازی، خواجه انصاری، امام ابوقتیبه بغلانی، امام ابوحنیفه، بونصر مشکان ها، رژیم های ویرانگر و آدم کش شاهنشاهی، جمهوری های آدمی خوار داودخانی و کمونیستی، امارت اسلامی و ملاعمرها، ملادادالله، نادرغدارها، عبدالرحمان خان ها، ملاهبت الله ها و مزدورانی مانند ترکی و امین و نجیب و شماری از آدم کشان حرفه ی به نام غازی فلانی خان و غازی بهمانی خان تولید و تکثیر شده اند!!
حالا راز ۲۷۰ سال شرم سازی تاریخی یک ملت و سترون بودن این جامعه را از حیث علم و فرهنگ و تمدن درمی یابم. تعصب و توحش و نادانی تو در تو و فراگیر!!
حالا می فهمم چرا هر حاکم، وزیر و والی تان( جز استثناء هایی) در طول تاریخ ۲۷۰ ساله مزدور و وابسته به بیگانه، وطن فروش و جاسوس و غدار بوده است! حالا می فهمم چرا این همه بدبخت و عقب مانده هستیم و محصولات کشورم؛ انتحاری و انفجاری و سیاست مداران فیک چون اشرف غنی است! حالا می فهمم که تقریبا همه تان سر و ته یک کرباسید! حالا می فهمم که اگر این مملکت ۲۷۰ قرن دیگر در دست سیاست مداران مثلا اهل علم و فرهنگ و ادبی چون شما باشد این کشور به عصر طلایی غوریان و غزنویان و کوشانیان و تیموریان و خراسانیان نخواهد رسید و از مولانای عشق و محبت و فرودسی حکمت و خرد و ابوریحان جامعه شناس و تاریخ دان و ریاضی دان و سنایی عارف و عاقل و بونصرمشکان مدیر و مدبر خبری نخواهد بود. و افغانستان هم چنان افغانستان خواهد ماند.‌ فاین تذهبون!"

پ. ن:
من این نوشته را از صفحه سایر دوستان گرفته ام نه مستقیما از صفحه آقای رحمانی.

>>>   Haidari
دسته تبر...در هر ورطه از تاریخ...همیشه از خود ما بود...باور ندارید...به درخت های نگاه کنید که هر دهه و اندی، به آن تبر شکستند...

>>>   قاسم سلیمانی به ژنرال پترئوس: سیاست ایران درعراق، سوریه، افغانستان و غزه بر عهده من است

>>>   اگر اين خبر واقيعت داشته باشد، كه واقيعت است ، چون اين خبر از دستگاه شيطانت جهاني بي بي سي هم نشر شده است، و اين بيان محب جان نهايت قابل قدر است، كه بالاخره يك شخص پيدا شد كه در خانه شيطان بزرگ بالاي او حمله كرده و مخالفت افغانها را در مقابل نيات زشت امريكا بيان كرد.
آفرين محب جان با جرأت و شهامت افغاني ات .
چون خانم محب جان امريكائي است و اين جرأتش را بلند ساخته فكر ميكند كه يكي شانرا كه ميتواند بگ ..... همه شانرا هم ميتواند بگ .....

>>>   فاشیست های اوغان
ما دیگر فریب حیلها , نیرنک ها و دغلی های شماغداران را نمی خورییم !
فاشیست های افغان مثل کبک سر شانرا زیر برف کرده و کون شان را سربالا گرفته اند و فکر می کنند کسی آنها و و توطه ها و دسایس شانرا را نمی بیند و حیله ها و نیرنگ های شانرا درک کرده نمیتواند ؛ آنها از زور خری فکر می کنند همه مردم خراند !
فاشیزم اوغانی ؛ پس از پان ترکیست ها و هندویست ها ؛ قوی ترین , منسجم ترین و منظم ترین ارگان فاشیستی در منطقه می باشد . اولین نطفه های فاشیزم اوغانی در خراسان ما ؛ با حرکت های جا طلبان میرویس خان هوتک و فرزندان دیوانه اش و احمد خان ابدالی .ریخته شد و با فراز و فرود های زیاد به ظاهرخان رسید .

ظاهرخان همزمان با اوج گیری رقابت ها و تنش های اوج گیرنده بین روسها و آمریکا به چوکی بی صاحب شاهی تکیه زد , او بیش از پادشاهی و قدرتمداری به عیاشی علاقمند بود ؛ از طرف دیگر آمریکایی ها از همان اوایل پذیرش شکست شان در ویتنام در فکر انتقام از روسها وچینایی ها بودند ؛ آنها ایران و افغانستان را برای به دام انداختن روسها انتخاب کرده بودند , ولی شاه ایران با آنها موافقه نکرد ؛ اما همین که با بابای افغان وارد مذاکره شدند , او با اخلاص تمام کشورمان را در اخیتیار شان قرار داد و خودش به خوشگلان ایتالیا پناه برد ....
خلاصه که آنها از آن زمان برای باز پس گیری قدرت و تسلط کامل و افغان سازی ملت و مملکت طرح و برنامه دارند که ما اثار آنرا در کتاب دومی سقوی میتوانیم ببینید؛ در این پلان آمریکایی ها با فاشیست های اوغان همداستان است که شما انعکاس آنرا در سخنرانی یونوس قانونی که گفت : کسی بما نفر اولی را نمی دهد ؛ مشاهده می کنید ؛ قانونی واقعا از این مسله آگاه است ؛ ولی اینکه آنرا پذیرفته از دیگاه اپورتونستی اش ناشی شده است ؛ ... به هرصورت امریکایی ها در مقابل فاشیست های اوغان تعهد دارند که قدرت را برای آنها بسپارند که سپرده اند و پایه های قدرت شانرا مستحکم سازند و قدرت مطلقه شانرا تثبیت کنند ؛ پس از شکست روسها , تمام جریانات سیاسی کشورما درجهت استقرار حاکمیت فاشیست های اوغان بوده است .
امریکا و فاشیست برای از جهل سال پیش برای تحقق هدفهای فاشیست های اوغان کار کرده اند و طرح های داشته اند و هزاران نفر را تربیت کرده اند که نمونه هایش گلبیدین و حزبش ؛ افغان ملت ؛ سور خلقی ها ؛ جنایت پیشه گان طالب ؛ لبیرالها و نوی لبیرال ها که هنوز مخفی هستند ؛ خلاصه آنها فاشیست ها را با روش " وحدت متکثر" به گروه ها و فرقه های گوناگونی تقسیم کرده اند و برای هرکدام رولهای خاصی داده اند .
حالا که مراحل مقدماتی را موفقانه به اتمام رسانده اند ؛ وارد مرحله جدید حاکمیت و تثبیت حاکمیت شان شده اند ؛ حالا فاشیست های کله خر دو " خط " کلی فاشیستی ایجاد کرده اند ؛ یکی گروه غلزایی و دیگری گروه درانی ؛ با این شکل آنها میخواهند تمام جریانات سیاسی کشور را تحت کنترول و اداره و اراده خود قرار دهند و اگر یکی در صندلی قدرت تکیه زد دیگری رول مخالف را بازی کند ...

ما همه این حیله گری های فاشیست های اوغان و باداران استعماری شانرا میدانیم ؛ همچنان میدانیم که چه طرحهای برای نسل جدید فاشیست ها و آینده کشور دارند ؛ بنا براین ما هزگز فریب این گروه گرایی ها و دشمنی های ساختگی و زرگری آنها را نخواهیم خورد و خودمانرا شریک راه آنها نخواهیم ساخت و به مراد آنها عمل نخواهیم کرد .

برای ما کرزی و احمدزی و گلبدین و یون و طالب و لبیرال های فاشیست و دیگر اشکال آن ها یکی اند , و ما کند یکی آنها را نخواهیم گرفت و ما راه خودمانرا تعقیب خواهیم کرد ؛ هرروشنفکری که غیر اینکه کند ؛ باید از رسالت مقدس روشنفکری دست بردارد ؛ زنده باد آزادی و عدالت احتماعی و برابر اقوام در افغانستان ؛ مرگ برفاشیزم و مرگ برفاشیزم اوغانی و نیرنگهایش .

انور راوی

>>>   هر صبح وقتی آقای محب برای رفتن بکار آماده میشود، حتی رنگ نکتاهی او را خانم امریکائی اش برایش تعیین میکند که کدام باشد، بقیه را بگذار سرجایش۰
حالا این گدیگک جیره خوار و خائن رای مردم، یعنی محب جان آمده اوغان وطنپرست انقلابی ضد امریکائی شده، و جالب آنست که چند تا غول دیگرش هم از او دفاع میکنند۰
بروید پیام تویتری یکروز بعد محب جان اوغان را بخوانید که چه تملق های کرده و چگونه از آن گ۰۰ خوردنش پشیمانی نشان داده۰
مشکل اصلی در آن است که بادار ترامپ دیگر نوکر غنی کوچی و چوکره هایش را کار ندارد، و آن مسئله این خودفروخته های اوغان را قسمی دست پاچه ساخته که به هر خس و خاشاک دست میندازند ولی بعد زود توبه میکنند و معذرت میخواهند۰

>>>   خطاب به Zia Shahram
موضوع احضار محب را خود وزارت خارجه آمریکا امروز دوباره تائید کرده است !
اخبار تاریخ ۱۷ مارچ را ببین۰

>>>   محب قهرمان وزیراکبرخان دوم که در مقابل مکناتن امریکایی قدعلم نمود - ولی...... چه داندقدر نمک را

>>>   کوچی از دست پاچگی حال به هر خس و خاشاک دست میندازد۰ بادار کلانش که پول چادر زنش و امنیت داخل محوطه دیوار های سمنتی او را تامین میکند دیگر بالای این سگ خود اعتماد ندارد و تاریخ مصرف آنرا پوره شده میداند۰ این کوشش های آخری او و چوکره هایش چون این محبک اوغان جائی را نمیگیرد۰ داستان محب اوغان، زن امریکائی او، و خدمت او به حکومت دست نشانده امریکائی ها به ریاست غنی کوچی هم همینگونه ختم است و مصرفش پوره شده۰
زه لارشه اوس، گود بای۰

>>>   وزیراکبرخان دوم ۰۰۰ هههههه۰۰۰
وزیر اکبر یک یاغی وحشی بی فرهنگ بود و خلاف تمام اصول مدنی انسانی سیاسی و رسوم بین المللی در جریان مذاکرات رسمی حریف مذاکرات خودش را وحشیانه با چاقو مورد حمله قرار میدهد و با کشتن او سبب ثبت چنان یک شرم تاریخی در مذاکرات سیاسی تاریخ کشور میشود که در تاریخ جهان هم چنین شرمی کم دیده شده۰
امیر دوست محمد خان پدرش بلاخره مجبور میشود خود این فرزند ناخلف و چاقو کش خود را بکشد و برای خوشی باداران انگلیسی اش چنین هم کرد۰
هرچه محب که هیچ گ۰۰ ی هم نیست۰ او را مغز متعفن یاد داده بود که یگان کلانکاری کند ولی آنهم چپه فیر کرد و بنفع ایشان تمام نشد۰ چون بادار اینها یعنی امریکا از نوکرش غنی کوچی دیگر خسته شده و میخواهد او و مخکشک هایش را بشمول این محب و امثال بدور اندازد۰


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است