تثبیت قومیت سادات، پسندیده یا ناپسند؟
ساداتی که اصرار بر هزاره بودن دارند، در صورتی که ثبت قومیت سادات در تذکره ی الکترونیکی اجرا شود، مانند دیگر سادات سیادتشان را برمی گزینند و این هیاهوی هزاره بودن را پیش از همه فراموش می کنند 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۳۴    ۱۳۹۷/۱۲/۲۵ کد خبر: 157834 منبع: پرینت

من متولد ایرانم و در ایران رشد یافته ام و همه ی مراحل تحصیلم در ایران طی شده است. تا چند سال پیش از اختلافات میان هزاره ها و سادات سر در نمی آوردم. چیزهایی شنیده بودم اما به طور دقیق این اختلاف را درک نمی کردم و حس نمی کردم. اما به مدد فیسبوک عزیز اطلاعاتم در این خصوص کامل تر شد.
واقعیت این است که من تا چند سال پیش خودم را بیشتر از آن که افغانستانی یا سید یا هزاره بدانم ایرانی می دانستم چرا که هم فرهنگ ایران و هم لهجه ی ایرانی ها و هم دوستان و همه ی اساتیدم مرا به ایران وصل می کرد. اما این تمایل و تخیل ایرانی بودن من یک طرفه بود. ایرانی ها هیچ وقت مرا به عنوان هموطن نپذیرفتند و من تا آخر عمر هم که در ایران بمانم و سنگ ایرانی بودن را به سینه بکوبم باز به عنوان افغانستانی شناخته می شوم.

در رابطه ی سادات و هزاره هم این مساله را می توان دید. هزاره ها همواره سادات را به عنوان سادات می شناسند و هیچ وقت یک سادات تبدیل به هزاره نخواهد شد. هرچقدر هم که با هزاره های عزیز خودش را یگانه تصور کند. این بخشی از وجود و هویت است که فرد با آن شناخته می شود. من افغانستانی ام و سادات و مسلمان شیعه هستم و ایرانی ها و هزاره ها هم این را پذیرفته اند و هرچقدر از این حقیقت دوری کنم باز با آن شناخته می شوم. پس نباید خودفریبی کنم و مسئله را پیچیده سازم.

من می توانم ایران و فرهنگش و مردمش را دوست بدارم. می توانم هزاره ها را دوست بدارم. فرهنگ و آداب و رسوم هزاره گی را دوست بدارم به آن ها احترام بگذارم. اما این دوست داشتن دلیل نمی شود که خودم را عضو آن گروه قومی یا ملیتی بدانم.
من از پدر و مادری افغانستانی و سادات متولد شده ام و خون آن ها در رگ هایم هست. چطور زندگی در ایران و در میان جامعه ی هزاره و ایرانی می تواند خون مرا تغییر بدهد؟ می تواند نحوه ی اندیشیدن مرا تغییر بدهد اما خونم همیشه همان خصوصیات والدین و اجدادم را دارد.
بزرگانی چون استاد ابوطالب مظفری و استاد حمزه واعظی بر تبار فرهنگی تأکید فرموده اند و تبار فرهنگی را موجب اطلاق هویت بر شخص دانسته اند. آیا این که من در جامعه ی ایران بزرگ شدم و شبیه ایرانی ها فکر می کنم و شعر می گویم و می نویسم دلیل می شود که ایرانی باشم؟

قرآن کریم می فرماید: و جعلناکم شعوبا و قبایلا لتعارفوا، ان اکرمکم عند الله اتقیکم.
یعنی علت تفاوت میان شما در خلقت اینست که یکدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترینتان است.
علت اصرار سادات بر تثبیت قومیتشان نیز همین شناخت و هویت یابی است و اساسا تثبیت قومیت و هویت با قوم گرایی و فاشیسم متفاوت است.
اگر من سادات هستم حق ندارم خود را به سبب سادات بودنم از دیگران برتر بدانم اما دیگران هم حق ندارند که هویت مرا از من بگیرند و مرا پشتون یا تاجیک یا هزاره یا ترک و کرد و لر بنامند.
به تازگی پاسپورت نازنینم به دستم رسیده است و دیدم که در صفحه ی اول آن Nationality من را Afghan نوشته اند.
آیا هزاره های عزیز یا تاجیک های عزیز دوست دارند که افغان خوانده شوند؟
لذا آن چه برای خود نمی پسندید برای دیگران نیز نپسندید.

تثبیت قومیت سادات در ضدیت با قومیت هزاره نیست. سادات مثل قبل مراودات و روابط و مناسباتشان را با همه ی اقوام افغانستان از جمله هزاره های گرامی دارند و خواهند داشت.
بعضی دوستان پرسیده اند که مگر سادات هم قوم است؟ پاسخ آن ها از این قرار است که: بلی. سادات هم قوم است و جمعیتی را تشکیل می دهد که متشکل از نوادگان علویان و سادات حسینی و سادات موسوی هستند. کسانی که در حدود هزار سال قبل در پی آزار و شکنجه ی عباسیان و امویان سرزمین های غربی جهان اسلام را ترک کردند و به خراسان مهاجرت نمودند. بازماندگان آنان در طی نسل های متمادی در مناطق مختلف سرزمین افغانستان سکنی گزیدند و نه فقط در هزاره جات و شمال افغانستان بلکه در مناطق غربی و جنوبی افغانستان نیز به زندگی خود ادامه دادند و سادات تاجیک و پشتون از این جمله به حساب می آیند. هر خاندان سید برای خود شجره نامه دارد که در آن می توان نام اجداد و پدران آنان را تا حضرت علی ابن ابی طالب مشاهده نمود.

علم انساب در تاریخ اسلام و در میان اعراب همواره علمی برجسته و دارای اهمیت بوده است و این اهمیت در قالب تدوین شجره نامه در نسل های بعد ادامه یافته است. لذا هر شخصی که از نسل ائمه ی اطهار و یا حضرت علی بن ابیطالب باشد جزو سادات محسوب می گردد.

بعضی از دوستان پرسیده اند که ریشه ی سادات عرب است و باید در تذکره ی آنان عرب نوشته شود. در پاسخ باید گفت که در حال حاضر اقوام عرب در افغانستان زندگی می کنند و اگر قرار باشد قومیت سادات در تذکره ها عرب درج شود، عرب هایی که جزو سادات محسوب نمی شوند با سادات خلط خواهند شد و در واقع اصل کار زیر سوال می رود. نکته ی دیگر این است که غیر از سادات در سالیان دراز در افغانستان اقوام ترک نیز به افغانستان مهاجرت کرده اند که اگر بنا باشد نام سادات عرب درج شود آن قومیت ها را نیز باید به نام آباء و اجدادشان ترک نام گذاری کرد که این کار از اساس باطل است. غیر از آن سادات امروز افغانستان به زبان فارسی صحبت می کنند و مهم ترین ویژگی عرب بودن که زبان عربیست را واجد نمی باشند.

در تعاریف قومیت شواهد و منابع بسیاری وجود دارد که در میان آن ها بعضی بر عنصر نژاد و خون تأکید نموده اند و بعضی بر عناصر فرهنگی و بعضی بر هردوی این موارد. لیکن بعضی از منابع و صاحب نظران علاوه بر ذکر عنصر خون و نژآد و نیای مشترک به بیان تبعات استفاده و تأکید بر این عنصر در جوامع پرداخته اند و سعی در کمرنگ جلوه دادن این عنصر نموده اند.

اما آنچه که واضح است در زبان فارسی قوم و خویش و فامیل به شخصی گفته می شود که دارای ارتباط خانوادگی و نسبت خونی می باشد و به همین ترتیب سوال افرادی که در تعریف قومیت دچار شبهه می شوند، باطل است. چرا که همه ی این اشخاص حداقل یک قوم و خویش دارند و در صورتی که از آن ها پرسیده شود «قومایتان کجا می باشند؟» پاسخ های متعدد و طولانی می توانند ارایه نمایند.

اما اصرار سادات بر تثبیت قومیت تنها برای شناسایی و استقلال هویت از دیگر اقوام افغانستان در تذکره های الکترونیکی است. علاوه بر سادات شیعه ای که به سادات هزاره معروف می باشند، بسیاری از سادات تاجیک و پشتون و سادات اقوام دیگر افغانستان نیز بر ذکر سیادتشان در تذکره های الکترونیکی تأکید دارند و این خواست طبیعی هر شخصی است که هویتش را به رسمیت بشناسند.

نکته ی آخری که باقی می ماند اصرار بعضی از سادات معظمی است که تأکید بر عدم تثبیت قومیت سادات و ثبت هویت هزاره در تذکره هایشان دارند. تا جایی که بنده اطلاع دارم اکثر این سادات که به عنوان شاهد مثال به ساداتی که تمایل به تثبیت قومیتشان دارند، عنوان می گردند؛ دارای نسبت های خونی و خانوادگی نزدیک با هزاره ها هستند و دلیل اصرار و پافشاریشان نیز همین نسبت های خانوادگی است. طبیعی است که این اشخاص تمایل ندارند نصف قوم و خویش و فامیلشان را از دست بدهند. به آن ها حق داده می شود که هر قومیتی که خودشان تمایل دارند انتخاب کنند ولی نباید مانع احقاق حق مسلم و قانونی دیگران گردند.

به علاوه من فکر می کنم ساداتی که در حال حاضر در این برهه ی زمانی اصرار بر هزاره بودن دارند، در صورتی که ثبت قومیت سادات در تذکره ی الکترونیکی اجرا شود، مانند دیگر سادات سیادتشان را برمی گزینند و این هیاهوی هزاره بودن را پیش از همه فراموش می کنند. به هر حال خوب است که نام این عزیزان را در دفتری یادداشت کنیم تا دیده شود که آن روز قومیتشان را سادات انتخاب می کنند یا هزاره.

من دوستان هزاره ی نازنین و مهربان بسیاری دارم که به جان دوستشان دارم و هیچگاه میان ما دلخوری و پیشآمدی رخ نداده. به آن ها سلامی گرم می کنم و خواهش می کنم به سادات حق بدهند تا هویت مستقل شان به رسمیت شناخته شود.

فروزان سجادی رادین


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سادات
هزاره
نظرات بینندگان:

>>>   سادات قوم نیست. یکی از عربهای سوسمار خور است.

>>>   چه بهتر لااقل چوکی هزاره توسط سیدها اشغال نمیشود.
وسید جز اقوام گمشده افغانستان قرار میگیرد وهزاره ها دیگر از پشت خنجر نمیخورند

>>>   خوب است که دیگر فاجعه افشار دیگر رخ نخواهد داد.
سیدها افشار را فروختند.

>>>   احسنت بر تو حق گفتی

>>>   مقاله بسیار علمی و با معنی است . کاش همه مردم ما به جای اینکه به قومیت خود پافشاری کنند به انسانیت خود و همه مردم جهان منحیث اولاد آدم افتخار نمایند . انسان های بیمار و کسانیکه منافع خود را در برچسپ های قومی می بیند دنبال این حرف های غیر انسانی می گردد.

>>>   حتما پسندیده است

>>>   لعنت به انگلیس که تخم نفاق را می افشاند و ما را به یکدیگر مشغول می‌‌سازد.
یکی افغان، یکی هزاره، یکی ازبک، یکی تاجیک...
مردمانی که در یک وطن زندگی می‌کنند و گو اینکه نمی‌خواهند ملت باشند و روی آرامش را ببینند.

>>>   خانم فروزان سجادی رادین عزیز!

از شیوه نوشتاری و استدلال تان استنباط میگردد که یک خانم خیلی ها روشنفکر و تحصیل کرده هستید. امیدوارم میحیث یک خانم منور این حقیقت علمی را بپذیرید که اگر هدف تان از قومیت سادات حفظ هویت خونی و نژادی باشد از دید علم وراثت انتقال خصوصیات ارثی از والدین به فرزندان با گذشت هر نسل کاسته شده و بعد از ده نسل تقریآ به صفر درصد میرسد. چه رسد به این که اجدادتان از هزار سال قبل آواره شده و در طول اینمدت اقلا پنجاه نسل بالایش سپری شده است. اما اگر میخواهید تا خدای ناخواسته مثل اجداد خویش به حفظ حقوق و امتیازات اجتماعی - اقتصادی و سیاسی باشید. یعنی سید و سیده به معنی آقا و بادار تا مریدان تان خاک پای تانرا مانند گذشته ها به دیده سرمه سازند و همه دارو ندار شانرا متواضعانه به پای شما بریزند و در جهل و بیسوادی و خرافات ابدی غرق باشند آنگاه جای بحث و گفتگو باقی نمیماند.

>>>   خانم فروزان سجادی رادین عزیز!
از شیوه نوشتاری و استدلال تان استنباط میگردد که یک خانم خیلی ها روشنفکر و تحصیل کرده هستید. امیدوارم میحیث یک خانم منور این حقیقت علمی را بپذیرید که اگر هدف تان از قومیت سادات حفظ هویت خونی و نژادی باشد از دید علم وراثت انتقال خصوصیات ارثی از والدین به فرزندان با گذشت هر نسل کاسته شده و بعد از ده نسل تقریآ به صفر درصد میرسد. چه رسد به این که اجدادتان از هزار سال قبل آواره شده و در طول اینمدت اقلا پنجاه نسل بالایش سپری شده است. اما اگر میخواهید تا خدای ناخواسته مثل اجداد خویش به حفظ حقوق و امتیازات اجتماعی - اقتصادی و سیاسی باشید. یعنی سید و سیده به معنی آقا و بادار تا مریدان تان خاک پای تانرا مانند گذشته ها به دیده سرمه سازند و همه دارو ندار شانرا متواضعانه به پای شما بریزند و در جهل و بیسوادی و خرافات ابدی غرق باشند آنگاه جای بحث و گفتگو باقی نمیماند.

>>>   aboor Raheel
کشوری که سرود ملی اش از مغز گندیده و عقب‌مانده‌یی چون باری جهانی "باری انتحاری" تراوش کرده باشد، هرگز نمی تواند به زندگی انسانی باهمی و مدرن‌ دست یابد. باری جهانی، این ستایشگر بدویت و توحش قبیلوی، اخیرا در مورد رویداد بلخ یادداشتی نشر کرده و عطا محمد نور و حامیان سیاسی اش را "لندغر" خطاب کرده بود. همه میدانند که اگر کسی در سطح باری جهانی سقوط و نزول کند می‌تواند عناوین بیشمار مشابه و یا تندتر و زننده‌تر و حتی جاافتاده‌تر گروهی و جمعی را به باری جهانی و هم‌قماشانش بدهد. و اما پاسخ این پوپنک‌دماغ چرکین‌اندیشه را هموطن عزیز و فرهیخته دیگری- جناب آقای عارف رحمانی، به خوبی تمام داده اند که میخوانیم:

"در پاسخ باری #جهانی وزیر سابق #فرهنگ مملکت!
#جناب وزیر!
شما مثلا #شخصیت فرهنگی #افغان ها هستید. شما مثلا وزیر فرهنگ مملکت بوده اید، واقعا شرم سارم از این همه جهل و جفنگ و عصبیت و کوته اندیشی تان.
حالا می‌فهمم چرا در ۲۷۰ سال حکومت تان به جای تولید فرهنگ، علم، هنر و شکل گیری تمدن و ترقی و توسعه و تولد شخصیت های مانند مولانا، سنایی، فردوسی، ابوریحان، فخررازی، خواجه انصاری، امام ابوقتیبه بغلانی، امام ابوحنیفه، بونصر مشکان ها، رژیم های ویرانگر و آدم کش شاهنشاهی، جمهوری های آدمی خوار داودخانی و کمونیستی، امارت اسلامی و ملاعمرها، ملادادالله، نادرغدارها، عبدالرحمان خان ها، ملاهبت الله ها و مزدورانی مانند ترکی و امین و نجیب و شماری از آدم کشان حرفه ی به نام غازی فلانی خان و غازی بهمانی خان تولید و تکثیر شده اند!!
حالا راز ۲۷۰ سال شرم سازی تاریخی یک ملت و سترون بودن این جامعه را از حیث علم و فرهنگ و تمدن درمی یابم. تعصب و توحش و نادانی تو در تو و فراگیر!!
حالا می فهمم چرا هر حاکم، وزیر و والی تان( جز استثناء هایی) در طول تاریخ ۲۷۰ ساله مزدور و وابسته به بیگانه، وطن فروش و جاسوس و غدار بوده است! حالا می فهمم چرا این همه بدبخت و عقب مانده هستیم و محصولات کشورم؛ انتحاری و انفجاری و سیاست مداران فیک چون اشرف غنی است! حالا می فهمم که تقریبا همه تان سر و ته یک کرباسید! حالا می فهمم که اگر این مملکت ۲۷۰ قرن دیگر در دست سیاست مداران مثلا اهل علم و فرهنگ و ادبی چون شما باشد این کشور به عصر طلایی غوریان و غزنویان و کوشانیان و تیموریان و خراسانیان نخواهد رسید و از مولانای عشق و محبت و فرودسی حکمت و خرد و ابوریحان جامعه شناس و تاریخ دان و ریاضی دان و سنایی عارف و عاقل و بونصرمشکان مدیر و مدبر خبری نخواهد بود. و افغانستان هم چنان افغانستان خواهد ماند.‌ فاین تذهبون!"

پ. ن:
من این نوشته را از صفحه سایر دوستان گرفته ام نه مستقیما از صفحه آقای رحمانی.

>>>   اویانی
پیشتیبانی از درخواست پس گیریی «جایزه‌ی بین‌المللی نظامی گنجوی» از اشرفغنی احمدزی- دیکتاتور بیدادگری، در ستیز با فرهنگ و زبان‌ پارسی!
پیشنهاد-درخواست احمدضیا رفعت، استا دانشگاه کابل، نویسنده و شاعر و آگاه سیاسی- فرهنگی ی کشور:
«درخواست لغو اعطای جایزه‌ی بین‌المللی نظامی گنجوی به محمد اشرف غنی رییس جمهور کشور از سوی فرهنگیان کشور!
به مرکز بین‌المللی نظامی گنجوی!

با تقدیم احترام!
فرهنگیان جمهوری اسلامی افغانستان اطلاع یافته اند که مرکز نظامی گنجوی، به آقای محمد اشرف غنی رییس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان جایزه‌ی بین‌المللی نظامی گنجوی را اعطا کرده است.

جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی؛ یکی از قله­‌های بزرگ شعر فارسی است که در سده­‌ی ششم هجری خورشیدی (دوازدهم میلادی)، می‌زیست. این حکیم و شاعر بزرگ، امروز همچنان یکی از حلقه‌های وصل فارسی‌زبان وپیوندگر افغانستان و آذربایجان شناخته می‌شود. اعطای جایزه از نام چنین بزرگمرد سخنی، سزاوار کسانی است که در برابر زبان وادب ضدیت نشان نداده باشند.

شکی نیست که آقای محمد اشرف غنی در بعضی از عرصه‌های حکومتداری از خود شایستگی نشان داده است؛ اما باور فرهنگیان افغانستان بر این است که ایشان به زبان و ادب پشتو با کم‌اعتنایی و در برابر زبان و ادب فارسی همواره با کینه‌ورزی عمل کرده است.

بنا بر این ما تعدادی از نویسندگان، شاعران، استادان ادبیات در دانشگاه‌های کشور، انجمن‌های علمی و ادبی؛ اعطای جایزه‌ی بین‌المللی نظامی را به رییس جمهور افغانستان، سزاوار ندانسته، از مرکز بین‌المللی نظامی گنجوی می‌خواهیم به پاس پاسداری از نام بزرگ "نظامی گنجوی" این جایزه را از ایشان پس بگیرد.

یادآوری:

- این اعتراضیه بعد از کسب حمایت‌های لازم، طی گردهمایی فرهنگیان و تشریفات خاص، به مرکز بین‌المللی نظامی فرستاده می‌شود.

- نویسندگان، شاعران، استادان رشته‌ی ادبیات و هنرمندان داخل و خارج کشورکه مایل باشند از این اعتراضیه حمایت کنند و نام شان در پای این اعتراضیه نوشته شود، می­‌توانند از طریق پیام‌خانه (مسنجر) اطلاع دهند، یا نام خود را در پای این اعتراضیه بنویسند.

- عموم خوانندگان این متن می‌توانند از طریق پسند (لایک) حمایت خود را این اعتراضیه اعلام کنند.

- پیام (کامنت) هایی که در آن‌ها عفت کلام رعایت نشود، یا تفرقه‌انگیز و تعصب‌آمیز باشد، از پای این اعتراضیه حذف می­‌شود.

- علاقه‌مندان از طریق بهم‌رسانی (شیرکردن) این اعتراضیه می‌توانند در جلب حمایت وسیع جامعه سهیم شوند.
ـ مرکز بین‌المللی نظامی گنجوی را بورد بین‌المللی که در آن شخصیت‌های مهم شامل هستند، به تاریخ 30 سپتامبر 2012 تاسیس کرده اند. این یک مرکز فرهنگی، غیر انتفاعی و غیر سیاسی بوده، به خاطرارتباط میان فرهنگ‌ها و مردم کشورها در آذربایجان فعالیت می‌کند.»

آگاهان و نویسندگان و شاعران و خبرنگاران و ... همه کسانی که همراهی دارند، به پیامخانه استاد احمدضیا رفعت، پیام و نام خود را می توانند بگذارند.
....

>>>   خانم سجادی چه کسی گفته در تذکره شما را سادات ننویسد؟ شما همیشه سید بوده و هستید و خواهید بود و هیچ گاه هزاره نبودید و نخواهی بود.

>>>   ادفر اویانی
آیه ها و حدیث ها و گفته های بیشمار داریم که میگویند «آب زمزم» بسا سود ها دارد و داروی درمانگر و گره کشای بسیار گره های آدمی باشد:
کور ها را بینا سازد؛
کر ها را شنوا نماید؛
بیمار ها را تندرست گرداند؛
درد ها را درمان کند؛
زخم ها را مرهم باشد؛
بیهوش ها را بهوش آرد؛
مغز ها را خرد بار کند؛
بیچارها را چاره دهد؛
ناتوان را توانا گرداند؛
افتاده ها را بر پا کند؛
گره کشای همه گره ها باشد؛
دزد را کارگر سازد؛
چپاولگر را نیکوکار گرداند؛
کشتارگر را پرستار سازد؛
ستمگر را نیکفر نماید؛
چاکر ها را هوشیار کند؛
یاغی ها را آدم سازد؛
بیابانی ها را شهری سازد؛
تبهکار را راستکار گرداند؛
و ... بیشمار سود های دیگر که نتوان همه را بر شمرد.

گفته شود که خداوند میگوید؛ اگر داری پرسشی، درون دلت تخته نکن؛ دلت را دردمند نساز؛ خالی اش کن و پرسش ات را بیار برون و بپرس.
خداوند ندارد ناروا پرسیدن را؛ پس من با روادید خدا، می پرسم که کو یکی ازین بیشمار سود ها و سودمندی های «آب زمزم» در پر حاجی ترین کشور جهان- در اوغانستان؟
حاجی های مان درگیر بدست آوردن «آب زمزم»:

>>>   Naim Rahimi
هر چند قتل دستجمعی انسانها در مسجدی در نیو زیلند محکوم
ومردود است، اما حرف های این زن نیوزیلندی هم حقیقت دارند:

اینها ( مسلمانان) زمانیکه در کشور ما پناه می‌آورند در روز های اول خودشان با فامیل هایشان، گردن های خود را پَت می‌گیرند و با چشمان گریان از ما خواهش میکنند که به آنها بخاطر ظلم مسلمانان و جنگ در کشور شان پناه بدهیم !
ولی بعد از یکسال که اسناد پناهندگی و ویزای اقامه دریافت کردند، به مساجد می‌روند و حکم قتل و سر بریدن ما را که به آنها پناه داده یم، صادر می‌کنند، این زن نیوزیلاندی گفت : من هیچ کسی را مهیل تر و مطلب آشنا تر از مسلمانان ندیده ام.

>>>   پسندیده !

>>>   سادات محتردم حق دارید که در تذکره های الیکترونیکی که قرار است صادر بشود؛ قومیت تان را سادات بنوسید. من به عنوان یک هزاره که پیوند خویشاوندی با سادات دارم و خواهر زاده هایم سید اند به آنان حق میدهم که قومیت شان سادات انتخاب کنند. به قومیت که هیچ تعلق خاطری نداریم چطور می توانیم بپذیریم که زیر مجموعه ی آن باشیم؛ وقت که دوست نداریم ملیت مان افغان نوشته شود، چگونه به خود حق می دهیم که به دیگرن بگوییم که شما قومیت تان را مثلا فلان قوم را انتخاب نمایید.
امیدواریم که این قاعده به طور عام مورد اجرا قرار گیرد و افغان های اصیل بیش ازاین بر تعمیم واطلاق کلمه افغان برتمام اقوام افغانستان پافشاری نکنند.

>>>   با احترام به تمام اقوام باافتخار افغانستان باید گفت که سادات یک قوم مستقل است و هیچکس حق ندارند که این را انکار کند. کسانیکه از این حقیقت چشم پوشی میکنند یک متعصب بیش نیستند. زنده باد تمام اقوام افغانستان.

>>>   دردر خدا بد دختر عمومويم خانم سجادي بزرگوار! واقعاً خوب ومنصفانه نوشتيد، خدا نگهدار شما همه سادات و هزاره ها وتاجيك و همه اقوام افغاني باشد
سيد حسيني

>>>   دردر خدا بد دختر عمومويم خانم سجادي بزرگوار! واقعاً خوب ومنصفانه نوشتيد، خدا نگهدار شما همه سادات و هزاره ها وتاجيك و همه اقوام افغاني باشد
سيد حسيني

>>>   دردر خدا بد دختر عمومويم خانم سجادي بزرگوار! واقعاً خوب ومنصفانه نوشتيد، خدا نگهدار شما همه سادات و هزاره ها وتاجيك و همه اقوام افغاني باشد
سيد حسيني

>>>   این هم از عجایب دیگر سرزمین خورشید است که سادات آن را قومی جداگانه بشمار آورده اند در همین ایران یا عراق و سوریه و پاکستان و ترکیه سادات داریم اما هیچ کدام قوم مستقلی نیستند بلکه میگویند یا فارس یا عرب یا ترک یا سند وپنجابی واقعا عجیب است !!

>>>   پدر و مادرت از ترس کشته شدن به ایران مهاجرت کردند ایران بزرگ شدی و حالا نگران هویت و خون سادات افغانستانی ؟! .... تو و امثالت بدتر از قوم گرایی و هویت طلبی نداشته شماست در ضمن سادات اصالتا عربند نه به ایران نه به افغانستان ربطی ندارند بیشتر به حجاز و مردم حجاز مربوطند تا افغانستان و مردم افغانستان یا ایران

>>>   اینجا معلوم میشود که تنها هزاره ها نسبت به سادات بسیار متعصب هستند.

>>>   خواهر عزیز
وقتیکه دیدم یک خانم از تحصیلات و افتخارات خود یاد می‌کند واقعا خوشحال شدم ولی واقعا منتظر خواندن یک مقاله ای علمی و‌منطقی بودم. ام با تاسف وقتی مقاله ای تان را تا آخر مطالعه نمودم متوجه شدم که شما به دور هیچ می چرخید.از شما این توقع را نداشتم. ببین خواهر عزیز امروز قوم، نژاد، مذهب، جنس و غیره اصلا مفهوم خود را از دست داده است. در گذشته ها هر کس با قوم و قبیله ای خود ازدواج می‌کرد .این گروه ها در اجتماعات خورد و بزرگ در میان مزارع، کشت زار ها، کوه پایه ها،جنگلات یا در مغاره ها زندگی می‌کردند ، اما آهسته آهسته مردم به دلایل مختلف مثل پیدا کردن غذا، خطرات و حوادث طبیعی، جنگ ها و غیره از هم جدا شده و مهاجرت نمودند. این اقوام با اقوام دیگر مراوده نمودند، ازدواج نمودند. هزاران سال از این ازدواج های فراه قومی میگزرد و حتی هزاران رسم و رواج و حتی لهجه و لسان شان یا تعغیر کرده و یا کاملا نابود شده است. شما یک ظرف بزرگ را پر از آب کنید و بعد یک قطره خون را آهسته به آن بیندازید، متوجه میشوید که در اطراف نزدیک قطره رنگش سرخ و هر قدر از قطره دور میشوید سرخی هم زایل می‌شود. یعنی قوم، نژاد، قبیله و غیره وجود ندارد. این پروسه تا به امروز ادامه دارد.یگانه چیزیکه ثابت میماند انسانیت است. منصوب ساختن خود به قوم، قبیله، نژاد و غیره هیچ تفاوت با منسوب ساختن خود به یک حزب ، گروه، مذهب و یا فرقه ندارد. همه به خاطر بدست گفتن قدرت، بخاطر زور و زر اندوزی تلاش می کند. بیا که از این وابسته گی ها خود را نجات دهیم و بیا که انسان باشیم.
تشکر محمد

>>>   به دورکعبه میگردی پریشان که وی خودرادرآنجاکرده پنهان دراینجا همسایه ات دررنجو بیماری تودرآنجادرپی یاری کی خداگفته است نوبکن چنین کاری /در جای خواندم‌ در زمان گذشته انسانهای بودند که ازخودهیچ نداشتند اما به اجدادوطایفه شان افتخارمیکردن که مافلانیم وبیمدانیم آیاامروزماملت افغانستان به منافع کل فکر میکنیم دشمنان ما مارا به یک چشم نگاه میکند/امام سجاد(ع)می فرماید خدایا به تو پناه میبرم توهم پناهم باش تاموجودی آزمندی خویشتن دوست مغروروخودخواه نباشم/امیدوارم تمامی ملت افغانستان سالی خوبی را شروع کند الله پشت وپناه همه ی شماباشد

>>>   نویسنده عزیز با احترام تمام مطالب خود را بیان کرد ومنطقی سخن گفت ولی بازم هم کسانی آمدند وبه او توهین کردند که تو مثلا در ایران بزرگ شدی ویکی گفته از عجایب دنیا است که سادات قوم شده. ودر ایران و عراق سادات هیچ گاه خودراقوم نگفتند بلکه فارس ترک معرب می گویند اسم این کشور ها اسمی مخصوص نژآد خاصی نیست و در آنجا موضوع نوشتن نژاد در شناسنامه مطرح نشده وگرنه حتما آنها هم قوم سادات را مستقل می دانند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است