ناشناس سزاوار توهین نیست!
به دکتور ناشناس و دیگر صاحب‌نظران حق بدهید که دیدگاه‌های شان را در راه کشف و رسیدن به حقیقت بیان کنند، با تأکید بر این نکته که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم یک روزی تمام حقایق برملا می‌گردد و ما چاره‌یی جز پذیرفتن حقیقت نداریم 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۱۳    ۱۳۹۸/۱/۱۸ کد خبر: 158119 منبع: پرینت

زبان‌ها مانند آدم‌ها از حقوق مساوی برخوردارند و هیچ زبانی بر هیچ زبان دیگری برتری ندارد. حتی اگر زبانی چونان عربی باشد که از ذخیرۀ واژگانی، قابلیت‌های ویژه و پشتوانۀ دین برخودار است، یا مانند انگلیسی که زبان سیاست و صنعت و جهانی است، یا فارسی که از غنای فرهنگی و دیرینگی فراوانی برخودار است، باز هم هیچ‌کدام از این سه زبان از هیچ زبان دیگری برتری ندارند.

با این مقدمه می‌خواهم به گونۀ کوتاه اشاره‌یی داشته باشم به آن‌چه این روز‌ها سر و صدا ایجاد کرده و دو خط زبانی فارسی و پشتو را در تقابل هم قرار داده است و آن چیزی نیست جز بحث اصالت کتابی به نام «پته خزانه» که از زمان کشف و ظهور آن بحث‌هایی را بر محور خود بر انگیخته است. اما آن‌چه این روزها قضیه را دوباره بر سر زبان‌ها جاری ساخته و بیش از حد انتظار داغ کرده، دیدگاه‌های استاد محمد صادق فطرت ناشناس، آوازخوان مشهور سرزمین ماست که در بارۀ این کتاب ابراز داشته است. ناشناس خیلی واضح و آشکارا اصالت کتاب پته خزانه را زیر سؤال برده و محتویات آن را مربوط به دو سه سدۀ اخیر می‌داند و نه دارای قدامتی به درازای بیش‌تر از هزار سال.

البته باید توجه داشت که استاد ناشناس هم به عنوان یک فرد و هم به عنوان یک کارشناس که بلندترین درجۀ علمی، یعنی دکتوری در رشتۀ زبان و ادبیات پشتو را دارا می‌باشد، حق ابراز نظر در این زمینه را دارد و هیچ‌کسی به هیچ‌دلیلی نمی‌تواند مانع ابراز نظر او گردد، یا او را محاکمه کند و در حقش ناسزا روا دارد. در این بین افراد و گروه‌هایی سعی کردند تا با پای میز مصاحبه یا به عبارتی محاکمه‌کشاندن استاد ناشناس، او را در تنگنا قرار دهند تا بل‌که سخنش را پس بگیرد و اقرار کند که او چنین نظری ندارد؛ اما استاد ناشناس با صداقتی که در گفته‌هایش جاری است، در هیچ کدام از مصاحبه‌های خود، حاضر نشد که سخنانش را پس بگیرد و یا آن را انکار کند و در نهایت وقتی از جانب خبرنگار بخش پشتوی بی بی سی تحت فشار قرار ‌گرفت، در پاسخ گفت که او نظر شخصی‌اش را که مبتنی بر عدم اصالت «پته خزانه» است ابراز داشته و از تاریخ آگاهی کاملی ندارد.

واقعیت آن است که هیچ کسی اگر در این زمینه صاحب صلاحیت ابراز نظر نباشد، دکتور ناشناس صاحب صلاحیت است؛ زیرا او از نخستین کسانی است که بر کرسی دکتوری زبان و ادبیات پشتو تکیه زده و ریز و درشت ادبیات این زبان را از هرکس دیگری بهتر می‌تواند سبک و سنگین کند. هرچند این نکته را نیز نادیده نباید انگاشت که قبل از ابراز نظر استاد ناشناس، کسان دیگری نیز در این زمینه سخن گفته و اصالت کتاب «پته خزانه» را زیر سؤال برده‌اند که از جمله می‌توان به پروفیسور مارکنشترن دانشمند نسخه‌شناس و باستان‌شناس نروژی و قلندر مومند صاحب کتاب «پته خزانه فی‌المیزان» اشاره کرد. من به ذکر نام همین دو نفر که یکی غربی است و دیگری پشتون اکتفا می‌کنم و الا کسان دیگری از دانشمندان فارسی‌زبان نیز در بارۀ این اثر نظر مشابهی ارایه کردند.

نکتۀ مهم‌تر اما خود کتاب «پته خزانه» است که بر شک و تردیدها در این زمینه افزوده است. کسی که نگارش کتاب پته خزانه به او نسبت داده شده، ظاهراً محمد هوتک بن داود نام دارد که ادعا شده بین سال‌های 1141 – 1142 هـ.ق. در شهر قندهار دست به تألیف این اثر زده است. او در مقدمۀ کتابش نوشته است: «زه چه محمد هوتک یم، او په اصل پشتون په قندهار کی اوسم، له دیره ده، چه په ویلو د داسی ویناؤ بخت یم، او د شپی او ورحی می هم دغه کار دی، او دا دیر وقتونه تیر سول، چه ما غوشته، چه زه د پشتنو شاعرانو تذکره وکاژم...» (محمد هوتک، 1339: 4).
نویسندۀ کتاب در اخیر مقدمۀ «پته خزانه» چنین نوشته است: «په دغه کتاب چه ما په کشلو ابتداء وکا، ورح وه د جمعی 16 د جمادی‌الثانی، سنه وه 1141 هجری» (همان: 6).
چنان‌که در مقدمۀ کتاب مسطور است نویسنده (محمد هوتک) ادعا کرده که کار نگارش کتاب پته خزانه را به "روز جمعه 16 جمادی‌الثانی سال 1141 هجری" آغاز کرده است. این در حالی است که تقویم‌های مدرن و هوشمند امروزی، روز 16 جمادی‌الثانی سال 1141 هجری را مصادف با روز دوشنبه نشان می‌دهد و نه جمعه! حال این پرسش مطرح می‌گردد که چگونه ممکن است، کسی در روز دوشنبه کتاب نوشته باشد و خیال کرده باشد که در روز جمعه قرار دارد؟ اگر فرض را بر این بگیریم که محمد هوتک، مرتکب اشتباه شده و دوشنبه را از جمعه تشخیص نداده، مشکل دیگری پیش می‌آید و آن این‌که: سخن چنین فردی که نتواند بین دو روز، دوشنبه و جمعه تفکیک کند، چگونه می‌تواند مدار اعتبار باشد؟!

اگر فرض را بر این بگیریم که سخن دکتور فطرت ناشناس در بارۀ عدم اصالت پته خزانه درست باشد، می‌توان فرض کرد که جاعل این کتاب، هرکسی که بوده، احتمالاً عبدالحی حبیبی، تمام خانه‌های خالی جریان جعل‌کاری‌اش را درست پر نکرده و چنان نقاط ضعف و رد پایی از خود به جا گذاشته که به آسانی جعل او را آشکار می‌سازد. البته باید توجه داشت که این تنها یک مورد از نقدهایی است که در بارۀ کتاب پته خزانه وجود دارد و موارد قابل توجه دیگری نیز هست که از منظر واژگان، محتوا و سبک‌شناسی و نکات دیگر، اصالت کتاب منتسب به محمد هوتک را زیر پرسش قرار می‌دهد. البته من با وجود همه دلایلی که در زمینۀ عدم اصالت کتاب پته خزانه موجود است، نمی‌خواهم قضاوت کنم و معتقدم که تحقیقات بیش‌تری در این زمینه باید صورت پذیرد و با استفاده از امکانات مدرن امروزی اصل قضیه رو گردد؛ اما بر دو نکته می‌خواهم به جد تأکید کنم:

یک: اگر کتاب پته خزانه جعلی و ساختۀ هرکسی جز محمد هوتک باشد، این کتاب نخسیتن کتابی نیست که جعل شده و آخرین کتاب هم نخواهد بود و زبان پشتو هم نخستین زبانی نیست که در آن جعل کتاب صورت گرفته و آخرین زبان هم نخواهد بود؛ بلکه در اکثر زبان‌ها گاهی چنین اتفاق‌هایی افتاده است. مثلاً در زبان فارسی، امروزه یکی از منابع بسیار معتبر آن که همانا «سفرنامۀ ناصر خسرو» باشد مورد شک قرار گرفته و کسانی بر جعلی بودن آن تأکید دارند، یا مثلاً کتاب مظهرالعجایب که منتسب به عطار است، نیز کتابی جعلی به شمار می‌رود و مانند این کتاب‌های دیگری چه در زبان فارسی و چه در دیگر زبان‌ها نیز وجود دارند که در مظان جعل قرار دارند.

دوم: آن‌چه می‌خواهم بر آن تأکید ورزم این است که در چنین یک شرایطی و با وجود این همه مشکل که در بارۀ کتاب پته خزانه وجود دارد، به دکتور ناشناس و دیگر صاحب‌نظران حق بدهید که دیدگاه‌های شان را در راه کشف و رسیدن به حقیقت بیان کنند، با تأکید بر این نکته که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم یک روزی تمام حقایق برملا می‌گردد و ما چاره‌یی جز پذیرفتن حقیقت نداریم.

سید مسعود حسینی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ناشناس
پشتون
نظرات بینندگان:

>>>   در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز م بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات

>>>   سلام و احترام: حالا خوب است حوصله داشته باشید تا جواب را کامل ګرفته بتوانید.

شما نوشتید که جنتری های هوشمند روز شروع کتاب را دو شنبه نشان میدهد یا این که غلط است تا یا هم نویسیند دروغ ګفته. ګفتید این را جعل کرده. و ازین نوع صحبت های پر از تعصب را بارها سرداید. حالا چیز به شما مانده؟ فایده نه بلکه تاوان کردید. توقع دارید پشتونها صحبت شمارا قبول و از حبیبی را رد کنند؟ کور خوانده اید. در کجای زنده ګی شما در کجای فکر شما در کجای تاریخ شما در کجای عقیده شمانشانه وجود دارد که شما از دایره تنګ قومی زبانی و تعصب برتری بیرون آمده باشید؟ کی در تاریخ شما شمخص بود که بیرون از قوم و زبان بود؟ تا دیګران نصیحت شمار را قبول کنند. فکر میکند مولانا روم؟ شخص که در خفا از طرف یهود مقرر شد تا نشنلیزم فارسی را وسیله ساخته مسلمانان را از زبان عربی دور سازد تا از منابع دست اول دین دور باشد. همین مولانای روم شما. همین شخصیکه شهرهای اسلامی را ترک کردبه روم رفت چون عادت شراب داشت و عیاش بود. بعد از اینکه مسلمانان فارسی زبان و فارسی زبانان که هنوز مسلمان نشده بود از متون اسلامی دور ساخت و اسراییلیات په نامه مثوی و دیګر ساخت و ګفت که این قربان فارسی است، شروع کرد رقص و عیاشی را زیر نام طریقت ذکر ترویج داد. ایا از قصه های شیرین شراب فردوسی شمس و دیګران هم خبر دارید؟ پشتونها برعلاوه که صد ها راز پنهان کارهای مخفی این مولانای جاوسوس یهود را حلا میدانند مګر از روی ادب و احترام به ارزشهای دیګران این صدا را بلند نه کرده اګر که شما شغال ګونه بارها بالای فرهنګ پشتو تاختید بو بدون نتیجه هم ماندید. مګر متوجه باید که این فرصت ها خلاص است و در صورت بی ادبی و تعرض ناروای دیګر در مورد هدف ناروای مثوی و شخصیت مزدور مولاناصحبت خواهد شد.

>>>   انسان بشو نیستند۰ ببینید در مقابل گفته های علمی و مستند دوکتور ناشناس چگونه وحشیانه واکنش دادند۰ اینها منطق، دانش، و استدلال را نه میدانند نه قبول دارند وفقط از احساسات کورورانه و بغض و کینه کار میگیرند و بس۰

>>>   برادر هزاره اي كاش يگان مصاحبه هاي ناشناس را در قوم پرستي بشنوي و يا ببيني ، باز نظرت تغير خواهد كرد، ميدانم طرفداري خودت بخاطر سخنان وي كه نشه بوده و شما ها او را به لاف زدن آورده ايد كه بد پشتو و پشتون را ميگويد. من ناشناس را از دوران شوروي ميشناسم ، خود را پسر ملا معرفي ميكرد، ولي سياستاً هم در يك عيد هم با ديگر مسلمانان نماز نخوانده است، درس خواندن محصلين خارجي در شوروي ضياع عمر بود، من ماستري فزيك و رياضي گرفتم، اما تعداد أوراق نوت هاي رياضي و فزيك ما كمتر از درس هاي سوسيالستي و كمونستي بوده باشد، تنها جوانان كشورهاي تابع خود را به عياشي و بي بندو باري تشويق كردن بود و بس، دوكتوراي پشتو شوروي يك مزاح بود، روس ها فارسي شيرين را ياد گرفته نميتوانستند، مانده پشتو را كه پشتونها هم درس داده نميتوانند.
ناشناس را از جواني مطالعه كنيد، چهره ها معرف واقيعت ها نيست، يك بچه غريب عاشق يكطرفه دختري بود كه عروس ظاهرشاه يعني خانم پسر شاه شد، در آن زمان چون تعداد خواننده هاي باسواد كمتر بود، از آن خاطر مورد علاقه مردم قرار ميگرفت، يك نشه ئي غير عادي بود، اكثراً با نوشيدن زياد شراب در تشنابهاي ليليه در شوروي كنار كمود ميغلطيد، و يك شب تشنابي رفته بود كه چراغش خراب بود و دروازه را باز مانده بود كه يك اندازه روشن شود، و از نشه زياد از كمود افتاده بود، و ديگران آمده و ايستاده إدرار كرده و همه سر و كله و لباسش پر از شاش بود، و تصادفاً يك محصل يا دانشجو يمني عرب وقتي رفته بود، اثناي إدرار صداي نفس كشيدن را شنيده بود، وقتي متوجه شده ديده كه كس افتاده، بالاخره بكمك چند نَفَر او را بيرون كشيدند، كه از شدت بوي كس نزديكش شده نميتوانست.

>>>   درود جناب حسینی ،دکتر ناشناس حقیت چند صد ساله بیان داشته و این که این کتاب پته خزانه نام دارد یعنی گنج پنهان، واقعا که همه چیزی جعل رو در خودش پنهان نگه داشته تا کسی دسترسی به آنون گنج که هیچ چیزی توش نیست بر ملا گردد و اینکه جناب فطرت حقیقی رو بیان داشته به مذاق یه تعداد خوش نه خورده و از حقیقت واهمه داشته اند تا از گنج که جز چند کاغذ پاره های الکی به درد هیچ کسی نمی خورد و از آن ابزار سیاسی شده و 257 سال مردم رو فریب داده و آنون چندر پاره کتاب رو باور داشته و مانن دیگه کتاب های دیگه نیکه بابا و... بدون اینکه بدونن چیزی توش هست یا نه، به آنون فریب ها فریب خورده اند.

>>>   اگرآسمان صاف باشد وما بگوئیم ابر است وبرف میبارد به گفته شما حق داریم وبه نظر من این حق نیست بلکه مریضی وتکلیف روانی است که کسی برتاریخ یک قوم تاخت وتاز میکند هیچ حق ندارد

>>>   اخلاق جعلی و جعل اخلاقی
حمزه واعظی
“پته خزانه” چه جعل تاریخی باشد و عاری از حقیقت و چه متنِ تاریخمند باشد و مبتنی بر اثبات حقانیت یک زبان، نه نمی‌تواند از حقیقتِ وجود “زبان پشتو” چیزی بکاهد و نه می‌خواهد خاری در چشم “زبان فارسی” فرو کند. دعوای سخیف ما اما، برسرِ حقیقت فرهنگ و واقعیت زبان و اصالت هویت‌ها نیست، بلکه دغدغه و دعوای ما از شدت کثرت بلاهت فکری و قلت تعقل و تدبیر است که تیغ بر رخ ادب و فرهنگ و اخلاق می‌کشیم و دیوار حقیقت و تدبیر و تفکر و اخلاق همزیستی انسانی را از پای بست ویران می کنیم.
ما، حرص شگرفی در تخریب خویش و طمع ژرفی در تدفین انسانیت خود داریم. “زبان” بهانه است. قوم، وسیله است. نژاد، پله است. تاریخ و پیشینه و هویت ابزاری است برای جدایی و نفرت و سبعیت ذهنی و خشونت رفتاری و قساوت کلامی ما.
چنین است که “پشتو” افسانه ای فراتر از دین می شود که جان و جهان را باید در رهش درهم کوبید و “فارسی” اسطوره ی مقدس تر از قران می گردد که در پاسداری اش از هر نوع ارزش و مصلحت و اخلاقی باید عبور کرد.

پشتو و فارسی، اگر کلامِ ناطق می بودند، “تفِ” بزرگی بر صورت ما حوالت می کردند که این همه دروغ و توهین و هتک و نفرت را نثار گویشورانش می کنیم. اگر دست می داشتند، مشت محکمی بر دهان ما می کوبیدند که نیش های مان را باخون کثیف بد دهانی مان یکجا فرو ببلعیم. اگر تیغ می داشتند، زبان و انگشتان مان را از بیخ می بریدند که این همه زخم و خشم و درد و جهل و پس ماندگی ذهنی بر گویشورانش تحمیل نمی کردیم.

پشتو و فارسی، خودرا برما عرضه کرده است تا حامل شعور و منطق و اخلاق و ادب و فرهنگ و انسانیت در تعامل خویش باشیم اما ما، این زبان هارا وسیله ی تکثیر بی شعوری و بی منطقی و دشمنی و نفرت و رذالت کلامی و الگوی پستی فرهنگی قرار داده ایم و ابزار جعل اخلاقی و اخلاق جعلی ساخته ایم …
وای و افسوس بر انسانیت ما و لعنت و نفرین بر تعصب و جهل فکری بی پایان مان!

>>>   معنی و مفهوم وفراگیری (اصالت )را در هر چیز و چنان خورد نسازیم.

>>>   شاید تکلیف روانی داشته باشد مریض باشد که چنین بی خریطه فیر کرده
آفتاب به دو انگشت پت نمیشود
حالا جاسوسان ومزدوران بیگانه را خدا داد که هرروز نغاره بزنند

>>>   استاد ناشناس اصالت علمی و مسولیت تاریخی که در قبال مدرک علمی خود که داشت با بیان واقعیت در مورد جعلی بودن پته خزانه با شهامت و بدون وابسته گی به قومیت اظهار نموده و این پیام بسیار زیبا و غرور افرین بوده به سردمداران ارگ و انهای که از واقعیتها انکار دارند و بر اسپ جعل سوارند . بخاطر یک ملت بودن و بخاطر یک افغانستان ازاد و مستقل باید واقعیت هارا پذیرفت واز گذشته تاریک عبرت گرفت انهای که هنوز هم دنبال خود برتری و خود بزرگی اند درسی است باید تعمق نمایند .ناشناس قابل تقدیر است .
افغان

>>>   Chopan
عبدالحی حبیبی، ایران ستیزی و غیرت افغانی
داستان جالبی در باره شادروان استاد عبدالحی حبیبی و چاپ کتاب زین الاخبار گردیزی:
روبرداشت از برگه وزین جناب استاد عزیزالله آریانفرAziz Arianfar
این کمترین می کوشم گاه به گاه خاطرات جالب و خواندنی یی را که از اکابر و بزرگان و استادان پیشکسوت شنیده ام، برای نسل های جوان بازنویسی کنم.
در این جا خاطره جالبی را از زبان یکی از استادان زبان و ادبیات دانشگاه اصفهان که در جنب یک کنفرانس بین المللی در آلماآتی برایم حکایت کرده بود، می نویسم.
«روزی سعیدی سیرجانی برایم حکایت کرد که شادروان داکتر پرویز ناتل خانلری، رییس بنیاد فرهنگ ایران مرا خواست و گفت دکتر اسدالله علم، وزیر دربار شاهنشاهی می خواهد شما ببیند.
رفتم. اسداله علم گفت، سفیر ما از کابل گزارشی فرستاده و نوشته است که در کابل کسی پیدا شده به نام عبدالحی حبیبی که مطالب ایران ستیزانه بسیار تند و زننده می نویسد. او کوروش و داریوش را ستمگر و خون آشام می خواند و بر آن است که ایرانیان قرن ها ما را استثمار کرده اند و چپاولگر اند و... رهنمود بدهید تا 500 هزار تومان (در حدود 100 هزار دالر) برایش بدهیم و دهانش را برای همیشه ببندیم. به علم گفتم پول را به من بدهید، ترتیب کار را می دهم. فشرده سخن حسابدار را خواست و هدایت داد تا پول را به حساب بنیاد فرهنگ ایران واریز نمایند. در آن هنگام این مبلغ پول خیلی درشت و هنگفتی بود.
برگشتم نزد خانلری و گفتم علی العجاله از این مبلغ هر چه کتاب در برنامه دارید، چاپ کنید تا بعدا فکری بکنیم.
وانگهی تدبیری سنجیدیم و نامه یی به حبیبی فرستادیم و نوشتیم که استاد بزرگوار و دانشمند عالی مقام و.... عبدالحی حبیبی. اطلاع یافته ایم که جناب شما دست اندر کار اصلاح متون قدیمی و چاپ کتب و... هستید. ما از این فعالیت های شما استقبال می کنیم و حاضر هستیم برخی از کتاب های شما را در تهران چاپ کنیم.
او در پاسخ نوشت که کار تصحیح زین الاخبار گردیزی را روی دست دارد . اما شرطی گذاشت: چون زمینه اصلاح کتاب پس از حروف چینی در تهران برایم میسر نیست، اگر موافق باشید کتاب را به یک خطاط خوش نویس می سپارم که در کابل بنویسد و سپس برای چاپ آفست برای شما می فرستیم. ما هم پذیرفتیم و نوشتیم که حاضر هستیم هزینه خطاط را بپردازیم.
فشرده سخن، کتاب را در 1347 در تهران چاپ کردیم. طبق آیین نامه حق الزحمه آن هنگام ، باید 6000 تومان رسما به حبیبی داده می شد. نوشتیم که یک شماره حساب بانکی در کابل به ما بدهید تا پول را انتقال بدهیم. اما به دلایلی هراس داشت این پول در کابل به وی برسد. پیشنهاد کرد در یکی از بانک های مشهد شماره حسابی برایش بگشاییم، تا بتواند بعدا پول را دریافت نماید.
وانگهی تابستان همان سال او را تهران دعوت کردیم و دو ماه آزگار از او پذیرایی شاندار، دلجویی و مهمانداری کردیم و سه سکه پهلوی هم به رسم یادگاری به او هدیه دادیم. 20 جلد کتاب را هم به عنوان حق مولف به وی دادیم. هر چه بود، پس از بازگشت از تهران، حبیبی دیگر چیزی علیه ایران ننوشت.»

>>>   Zafari
ايني برادر ما عبدالحي "حبيبي"نام دارد،همان كه با جعل و جهل قوم شريف افغان را به گودال ظلمت و سياهيِ تاريخي فگنده است.

>>>   Akhshnoor
پته خزانه از نامش پیدا است وجود فزیکی ندارد اگر دارد پس کجا است یک بار به مردم نشان بدهید. بعدآ قضاوت میکنیم

>>>   میرویس
ههههههه این همه متفکر ونظریه پرداز وتوهین گر وتهدیدگرکه اینجا حضور داریدچراهمین قرآن پشتونی(پته خزانه) را پیدا کرده به یک مرجع معتبر بین المللی برده همین مسله را به اثبات نمیرسانید.
آنگاست که هرکی در اوغش باشد رویش سیاه.

>>>   میرویس‌ خان مشهور به هوتکی، افغان نبود!
افسر سويدنى به نام "کرمول فارسی" کتاب تاريخ در سال 1723 در لندن چاپ نمود. کتاب "کرمول فارسی" زنده گينامه از میر ویس است.

زندگينامه اصلى ميرويس هوتکى: الیور کرمول "کرومويل پارسى": یک افسر سوئدی بود که سالها پيشخدمت خانگى ميرويس بود. وى کتاب "گزارش زندگی و پیروزی های شگفت آور و موفقیت های میرويس "دوک بزرگ" (شاه ملک قندهار) حامى امپراتوری پارسى (ممالک شاهنشاهى ايران) نوشت:

میر ویس در یک خانواده با پدر تاتار و مادرا اوزبيک متولد شد. میرویس پسر امیر بخارا به نام «امیر باقر خان» و مادراش گونی، دختر خان از بلخ بود.

قبل از اینکه میرویس تولد شود، خانواده اش از بخارا به بلخ و سپس به قندهار نقل مکان کرد. نويسنده شجرهنامه و زندهگينامه: اولين بيوگراف ميرويس مى باشد که اثر اش در سال 1723 چاپ شد.
مادر (گونى اوزبيکى) «گِنی» در قندهار به دنیا می‌آید. در ۱۵ سالگی از سوی پدرش به دربار اورنگ‌زیب(مغل اعظم) همراه با مشاورش افسر سویدنی به هند اعزام شده، چندسال در هند می‌ماند، با کواسه‌ای مغل اعظم(دختر مطیع الدین و نواسه‌ی شاه عالم خان) ازدواج می‌کند(۱۷۰۳م) و دوسال بعد از ازدواج با خانم‌اش «روشانه رای بیگم» به قندهار می‌آید و مورد استقبال قرار می‌گیرد و پدر ميرويس (امیر محمد باقر) همه امکانات براى آموزش پسراش فراهم نمودند. پدرش جشن بزرگ برگزار مى کند و از سفیران دربار مغول هاى بزرگ و دیگر کشورهای خارجی دعوت مى کنند. شاهان ممالک ايران هم در اين ضيافت آمدند.
امیر محمد باقر در پایان مراسم، نام پسر خود را به عنوان "محمد میرری" اعلام کرد. در سن 15 سالگی، میر ویس در همه علوم ضروری به خوبی شناخت و برای پدر و مادر بزرگش که بزرگترین معاون او در قندهار بود، برای تحصیلات بیشتر به دربار مغول هاى بزرگ فرستاده شد. او توسط سلطان آگرا با افتخار بارياب شد. میر ویس آنجا با مغول بزرگ آشنا شد، که ميرويس را پسند يد و بگونه مطلو ب پذیرفت. ميرويس هر روز از آن زمان به دربار میرفت. وى دوشيزه بيگم "روشن رای " مغول (روشن راى = کسی که پنج تنره و سندباد نامه را صحیح خوانده و تفسير کند) عاشق شد وازدواج کرد و به قندهار بازگشت.
قرار افسر خادم اش" شيعه بودن" اش پنهان مى شد و نام باقر پدر ميرويس در برگهاى انترنيتى زمانى درج شد که اوپرا در سال 1992 در ساختمان اپراى کلن و در سال 2012 در ماگدبورگ سه صدسال بعد اش باز دوباره اجرا شد.

اوپراى "میر ى ویس" (منظور مير ويس) اثر هنرى موسيقى دان هامبورگ آلمانى گیورگ فیلیپ تیلمان از ترکيب ( آوازخوانى اُپرا ٬ ارکستر اسباب موسيقى٬ نمايشنامه تراژدى دراماتيک آوازخوان عمده و گروه از سرودخوانان (کور) ٬موسيقى دان هامبورگ آلمانى نوشته و براى نت موسيقى را یوهان ساموئل مولرترتيب و خود استاد بار اول در تئاتر اپرا هامبورگ گینزشی مارکتژى به تاريخ 26 مه 1728 به نمايش آورد.
زمان نمايش : تقریبا 3 ساعت; محل و زمان طرح: ایران، قرن 18

فيگورهاى نمايش اوپرا: میر ى ویس، شاهزاده قندهار و حامى ایران (باریتون) صوفی، شاهزاده ایرانی (ميزو سوپرانو) بيميرا : بانوی ایرانی شاهدخت غیرمشروع میر ى ویس (سپرانو)
نیشیبیوس، بانوی ایرانی (سوپرانو)
مورزا (ميرزا)، شاهزاده تاتار (باریتون) سميسه، همسرمیر ى ویس (ميزوسوپرانو) زمیر، شاهزاده ایرانی (ميزوسوپرانو)
فرستنده (تنور)
روح (باریتون)
اسکاندور (باریتون)
کور فارسی = گروه سرود خوانى فارسى (سوپرانو، تنور، باس)
داستان وپراى "میر ى ویس" : تراژدى عشق پنهانى - هويت اصلى پنهان مى شود
Oliver Cromwell = Persian Cromwell= الیور کرمول
"کرومويل پارسى": یک افسر سوئدی بود که سالها پيشخدمت خانگى ميرويس بود. وى کتاب "گزارش زندگی و پیروزی های شگفت آور و موفقیت های میرويس "دوک بزرگ" (شاه ملک قندهار) حامى امپراتوری پارسى (ممالک شاهنشاهى ايران) نوشته شده توسط مجسمه او از نقاشی اصلی حک شده است

>>>   منابع و عکسها
میرویس‌ خان مشهور به هوتکی، افغان نبود!
افسر سويدنى به نام "کرمول فارسی" کتاب تاريخ در سال 1723 در لندن چاپ نمود. کتاب "کرمول فارسی" زنده گينامه از میر ویس است.

زندگينامه اصلى ميرويس هوتکى: الیور کرمول "کرومويل پارسى": یک افسر سوئدی بود که سالها پيشخدمت خانگى ميرويس بود. وى کتاب "گزارش زندگی و پیروزی های شگفت آور و موفقیت های میرويس "دوک بزرگ" (شاه ملک قندهار) حامى امپراتوری پارسى (ممالک شاهنشاهى ايران) نوشت:
میر ویس در یک خانواده با پدر تاتار و مادرا اوزبيک متولد شد. میرویس پسر امیر بخارا به نام «امیر باقر خان» و مادراش گونی، دختر خان از بلخ بو
https://en.wikipedia.org/wiki/Miriways
چاپ اول
Published by Printed for W. Mears near Temple-BarW. Mears; and J. Roberts, London, 1724 مى کند
عکس کتاب
https://www.jamescumminsbookseller.com/pictures/267940_2.jpg?v=1450398798
چاپ دوم
From James Cummins Bookseller, ABAA (New York, NY, U.S.A.)
AbeBooks Seller Since May 29, 1998
چاپ و انتشاراز يوهان ميشايل فونکن 1728
اسناد و عکس براى آقاى گيلانى ميرويس هوتک

https://books.google.de/books?id=CQZGAAAAcAAJ&pg=PA583&dq=Remarquable+Curiosa+jetziger+Zeit,+aus+denen+.+Miriwais&hl=en&sa=X&ved=0ahUKEwj0vdH31YfbAhVBBSwKHbMeAqYQ6AEIKzAA#v=onepage&q=Miriwais&f=false
در اين نقشه خراسان
https://pictures.abebooks.com/STRUCK/17294001353.jpg
نقشه ايران و توران
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0e/Iran_Turan_map_1843.jpg/1280px-Iran_Turan_map_1843.jpg
https://books.google.de/books?id=QNlOAAAAcAAJ&pg=PA86&lpg=PA86&dq=Persische+Cromwell+Miri-Ways.&source=bl&ots=hoBmX17c7Z&sig=6eoGxueKEqWOuGkldh9JHzKer0I&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwiE1q_z4oPbAhXE3iwKHQgjCBMQ6AEIUzAK#v=onepage&q=Persische%20Cromwell%20Miri-Ways.&f=false
ERFURTH,
Gedruckt und verlegt von Johann Michael Funcken, 1728

>>>   همه یک ملت واحد اند و گل یک باغ اند همچنان که گلها بوی متفاوت دارند خصلت و. خواص مردم افغانستان هم متفاوت است تعبیض داشتن در مقابل اقوام از هر قوم و قبیله که باشد سیاه و سفید ازبک وتاجک پشتون هزاره ،همه اقوام افغانستان است و. همه اولاد. این کشور اند هرکس و به هر نامیکه در بین شان جدایی افگند ایمانش کامل نیست.
خوبترین شما و. بهترین شما کسانی اند که با ایمان و. دارای تقوا باشد نه اینکه صد فسق وفساد کنید و. باز کوید که من از قوم پشتون ام و. از قوم تاجک ام بهتر و. خوبتر هستم نه نه ،اعمال نیک تان شاهد خوبی تان است ورنه بدانید همه از یک چیزی ناچیز به دنیا آمده ایم ،خلقت انسانها همه از یک چیز است فقط وفقط تفاوت در انسانها تقوا و. علمیت و. شرافت و احترام متقابل شان در برابر یکدیگر اند
عبدالله ریحان

>>>   ناشناس شخصی نیست که در باره زبان پشتو اظهار نظر کند او تنها یک خواننده و موسیقی سرا است و تنها حق دارد که درباره موسیقی اظهار نظر کند زبان پشتو اگر قدامت دارد و یا ندارد حال زبان رسمی و ملی افغانستان است کسی که نمیتواند این را تحمل کند خوب است که از سرزمین افغانان بیرون برود و خود را به افغانستان وابسته نداند بهتر است که در کدام کشور دیگه تابعت بگیرد تا مربوط یک زبان و کشوری شود که این گونه جنجال هارا نداشته باشد.
فهیم از کارته نو کابل

>>>   دوستان محترم سرمقاله پیرامون نظریات داکتر فطرت و موضعگیری های غیر عادلانه ی مخالفین است . اما شما اصل موضوع را یکطرف گذاشته چوب وچماق را بدست گرفته بر سر یکدگر میکوبید و پاکستانی ها و ایرانیها هم مصروف تماشا اند.تمام نظریات از هر جانبی بوده توسط قلم بدستان ابراز شده است و لی همین قلم بدستان در بی ابرو کردن یکدگر به مسابقه بر خواسته اند . با سواد و قلم بدست افغانستان بیسواد عقده یی است. شرم است .بیایید به لحاظ خدا کلچر بحث و رای زنی را فرا بگیریم و انچه از گذشته های ما باقی مانده است به ان افتخار کنیم. یک کودن نوشته که عبدالحی حبیبی چنین و چنان است من برای این اقایون میگویم که اویک مورخ ومحقق و جز افتخارات فرهنگی کشور ما است . من در خارج از کشور زندگی میکنم و دوستان ایرانی زیاد دارم از قضای روزگار روزی یکدوست ایرانی به من گفت که اگر من کتابی از نویسنده و یا مورخ افغانی داشته باشم برایش به امانت بدهم... من جلد اول کتاب تاریخ قدیم افغانستان مولف حبیبی صاحب را برایش دادم . موصوف بعد از یک ماه کتاب را باز گرداند ازش پرسیدم که کتاب را چه گونه یافتید دوست ایرانی در جواب من زیرکانه گفت :هرکتاب یک بار به خواندن میارزد...این جواب معنی اش این است که ایرانی ها تصور نمیکنند که افغانستانی ها هم افراد مستعد دارند ایرانی ها دوست دارند انچه خوب و زیبا و هر انچه فرهنگ عالی است مال ایران باشد. او با مطالعه ی این کتاب متوجه شد که واقعیات تاریخی یعنی چه. من با نام خانلری اشنا استم او کتابی در مورد شعرا ی ایران دارد و هر انچه شاعر خوب در شرق است بنام ایرانی درج کتاب شده است.ایرانی ها فقط فکر میکنند باقی ملل جهان وحشی بوده به جز ایرانی ها و صحبت های پرخاشگرانه و ملیت ستیزانه ی شما قلم بدستان بر ادعا های ایرانی ها صحه میگذارد.
اقای دگری در همین صفحه جعلیات و تهمت های غیر انسانی را به مولانا نسبت داده است . این ...نمیداند که در انزمان یهودیان در چه موقفی بودند و این بیفرهنگ توهین به شیوه ی تصوف کرده است. انسان با خواندن این مطالب و جعلکاری ها ی پشتونها یا تاجیکها علیه یکدگر مات و مبهوت میماند.این اقا زاده باید بداند که در امریکا بزرگترین انستیتوت مولانا شناسی وجود دارد و جهان با نام و اثار او افتخار میکنند ولی این شخص بیفرهنگ به او حمله برده است. میگویند الاغ به نمک چه میفهمد.
دوستان بهتر است به جای جنگ و یخن پاره کردن سطح فرهنگ و دانش وپذیرش را بالا ببریم و نسبت به یکدگر سالم و مثبت فکر کنیم ما نه پاکستانی و نه ایرانی استیم ما شهروند افغانستان استیم . از دوستان پشتون خواهش دارم که قبل از یخن پاره کردن به عمق مسایل بپردازند و بعدا دهن برای تبصره باز کنند و دوستان تاجیک هم باید به زبان و فرهنگ و عنعنات دگر ملیتها به شمول پشتو و پشتون احترام بگذارند داکتر صاحب فطرت دکتورا در مورد شیوه ی تصوف رحمان بابا از شوروی گرفته است یک محقق نیست نه باید یکعده دوستان فارسی زبان موضوع را به حاشیه بکشانند و سو استفاده نمایند..
تلاش از شهر هامبورگ

>>>   پته خزانه
همان لک بخشی های آل یحیی ونادرشاه غدار و ظاهرشاه مکار (به گفته کمونست های وطنپرست )به قوم اوغان خودش که چراگاه و زمین های خوش آب و کشت را از شاخ بدخشان تا پای سلسله کوه های تیربند ترکستان و بامیان الی هرات باستان ،
مگر ندیده ایداین کوچی هارا اینها از کدام قوم و نژاد اند و این همه چراگاه و زمین های بکر و بایری که به نام شان مهر و موم شده است از کجا آورده اند؟
همان مصارف گزاف برای سرسبزی ننگرهار و خورد و خروار های گزاف قوم خودشان
گذشته از زمین و زمان : مگر این بزرگان قومی که در راس هیات
طالب
امریکا
و دولت هستند
از کدام قوم هستند؟؟
مگر تحصیلات اینها آنهم در آن زمان های دور دور هزینه نداشته؟؟
پس کی می داند و از کجا میداند حتی شما هم نمیدانید که این مصارف گزاف و لک بخشی و حاتم بخشی ها از کدام خزانه صورت می گرفته؟

مگر یک مرد از دیگر اقوام نبوده که برود در دیار فرنگ درسی بخوانند و رفیقی برگزینندمانند جورج بوش و ووووووووووووو ایکه تاامروز یارو غمخوار قوم خود در این دیار فلاکتزده بشود؟؟؟
پته خزانه آنست که نه آمدش کس میداند و نه رفتش را که برای کی و در کجا مصرف شده

کم نیست ازین دست شاهکاری های که شاهان خون آشام این قوم در حق مردم و ملت مظلوم این مرز و بوم روا داشته اند
اما به قوم نازنین اوغان باید گفت که هوشیار باشند که بقیه اقوم هم راه فرنگ را یافته اند شاید روزی هم رفاقتی با زورگویان فرنگ دریابند و روزی کاری با شما کنند که شما با آنها کردید!!!

>>>   علل و دلايل و چگونگى پيدايش پته خزانه
گفتنى ايست که مردم شريف پشتون تاريخ فرهنگى دارد. باوجودايکه تاريخ ادبيات نوشتارى مردم شريف پشتون سابقه دراز مدت ندارد ولى سرودهاى که مردمان سينه به سينه ويک نسل به نسل حکايت مى کردند گذشته دارد مانند لندى پشتو که از زيبايى وقشنگى ادبى برخورداراست. که اين مطلب قدامت سکونت اين مردم را درپشته کوه سليمان برجسته تصوير مى کند. ولى درکتابهاى قديم حتى تا هزارسال پيش از زبان و نام پشتون نامى ذکرنشده است. اگرپشتونها درکابلستان ( غزنى تا به گنداهارا) و از گندهاررا تا به زابلستان زندگى مى کردند خو در يک کتابى ازبزرگان دوران غزنه و کابل و هرات اشعار بزرگان پشتون پيش از رحمان بابا و غلام اش خوشحال خان ياد مى شد.
ﺧﻮﺷﺤﺎﻻ ﻭ ﺩﻭﻟﺘﺎ ﻣﻲ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺩﻱ
زه رحمان د پشتو ژبى عالمگيرﻳﻢ

حتى در زمان که شيرشاه پتهان در بيھار درجنوب هند دودمان سورى پشتون را بنيانگزارى کرد ازشاعران پشتو هيچ يادگارى نيست.
آزادخان افغان پادشاه مازندران بود که ميتوانست تاريخ زبان پشتو را روشن سازد. ميروس هوتکى و يا احمد خان ابدالى که نام خود راب ه درانى باخت ميتوانستند قدامت پيشينه بزرگان مندرج در پته خزانه را ياد آورى کند!!!
حاکمان پشتون خواستند يک اسطوره پشتو در مقابل قدامت فرهنگى ايران زمين فردوسى سازند و خوب تقلب جانانه کردند ونام خود را در جهان رسوا کردند.

پيرامون جهل تقلب و دروغ پته خزانه
"علامه" عبدالحى حبيبى به گفته خوداش در سال 1944 انتولوژى پشتون (گلچين پشتون) گزيده از گرد آورى آثاراولين شاعران زبان و ادبيات پشتو را که خودشان شاهان هم بودند يعنى "شاهنامه" پشتو درقندهار "کشف" کرد.

آثارشاعران اين گلچين يا انتولوژى درسال 1729 ازسوى شاه حسين هوتک جمع آورى شده که از آن نسخه درسال1886 کاپى گرفته شده است.
در گزينه ها سرودهاى زبان پشتو از شاعران قرن هشتم ميلادى (700-799) تا به قرن شانزدهم ميلادى 1500-1599) نگاريده وگنجانيده شده بودند.
ادبيات پشتو قديمتر از ادبيات زبان فارسى?

شاعران اين گلچين حتى پيش از شاهنامه فردوسى ( قرن دهم تا يازده هم ميلادى ) و رودکى پدر زبان وادبيات فارسى ( قرن نهم تا دهم ميلادى) زندگى مى کردند. به پندار حبيبى ادبيات نوشتارى پشتو پيش از ادبيات نوشتارى زبان فارسى است.

"علامه" عبدالحى حبيبى خواست ثابت کند که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از "شاهنامه" فارسى دارد !?!

انگارکه تاريخ ادبيات مسابقه موتردوانى ايست !

به پندار فريب خورد گان حبيبى قصه شاعران به گونه پیر روښان‎ اديب بزرگ زبان پشتو رحمان و شاعرشمشيردوست خوشحال خان مفت شد که تا اين زمان به عنوان اولين شعراى ادبيات نوشتارى پشتو پنداشته مى شدند و درخارج هنوزهم مى شوند. پس از نمايان شدن تقلب هم در سرزمين هاى پشتونشين.

با خبر پيدايش "علامه" عبدالحى حبيبى پژواک شيپورشادى و کست ( نغاره بسياربزرگ) اين خرسندى درکوهپاره هاى هندوکش به اهتزاز درآمد ازخوشى آن اتن ها ناره و فريا د و فـغانها برپاشد.

درهمين سالهاى در دبستانها وکانونهاى آموزشى ازاين گلچين درس داده مى شد که اين گنج است وباعث ا فتخار افغان ها منظور پشتونها است.
اين خوش خبرى را همين "علامه" به جهان داد. و ازبخش فرهنگى سازمان جهانى يونکسو نام گرفت. درخواست کرد تا اين اثر را بگونه شهکارهاى جهانى مانند شاهنامه فردوسى در ملل متحد درج و به رسميت شناخته شود.

سازمان فرهنگى جهانى ابرازخوشى نموده و ازدولت پشتون افغانستان که ظاهرخان شاه اش بود خواست که اصل اين انتولوژى را در اختيار اين سازمان قرار دهد. عبدالرحمان پژواک نماينده ديپلوماتيک دولت پشتون در سازمان ملل بود که خودش قوانين افغانيت را نگاريده بود. که پسانها پشتونوالى (پشتوندارى) شد.

اين پيدايش به پرده نمايش انجاميد. علامه حبيبى مجبور شد و گفت که اصل اش گمشده است و از او يک کاپى موجود است.
ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان , اتاليا , ناروى و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند.

چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند.

اما اين خوش خبرى اندکى پس ازآن به شور خبرى و رسوايى تبديل شد.

چرا?
اما همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختارها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال ١٩٣٦استفاده شده بود.

دانشمندان غربى ادعا کردند که دراين اثر از آوازها (دو حرف ځ و ڼ) استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد.

" علامه" عبدالحى حبيبى مجبور شد که اين پته خزانه را به گونه کاپى در سال ١٩٧٥ بيرون کشد و اصل اش را نه .

با وجود که زبانشناس لورنس آلمانى راضى شده بود که همان قسمتهاى که درآن ثبوت براى تقلب پيدا نشده همان مورد قبول دانشمندان قرار گيرد همان بخشها را را به عنوان انتولوژى پشتو به رسميت شناخته شود. و سازمان فرهنگى ملل متحد پته خزانه رابررسى نمايد تا در گنجينه ميراث فرهنگى بشرى قرار گيرد
اما دانشمندان ديگر ثابت ساختند که ازديدگاه املا و انشا و سبک پته خزانه به يک شيوه ادبى قرن بيستم نوشته شده است ونه به شويه قرون ميانه شاهنامه ١١٠٠ سال پيش نوشته شده وقسمت آن به دقيقى بلخى مربوط مى شود.

ولى علامه همان اصل را با خود به گور برد. ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان (منفريد لورنس) , اتاليا (لوچى سيرينا لوىSerena ) , ناروى George Morgenstierne و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند.

چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى وچگونگى وترکيب رنگ قلم و کاغذ اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش و بررسى خود را درزمينه قواعد دستورى زبانى گرامرى و شيوه نگارش وا نتخاب واژه هاى زمانها و يا دورانهاى گوناگون نمايند.

دانشمندان غربى آوازها ى (دو حرف ځ و ڼ) را پيدا کردند استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر از اين سال باشد
1-لوچى سيرينا لوى, 1987
2-منفريد لورنس 1988
3-داويد نيل مک کنسى
4-قلندرمحمد 1988
بعضى دانشمندان اين گلچين را يک اثر ادبى anachronism اناکرونيست (غلطى هاى پيرامون رويدادها و شخصيتهاى تاريخى و پادشاهان که با دوران هاى تاريخ هماهنگى ندارند) نا ميدند.
و اما يونکسو بخش فرهنگى سازمان جهانى از دولت پشتون خواست که بدون به اختيار قرار دادن اثر اصلى اين گلچين "پته خز انه" در ميراث ادبى جهان درج شده نمى تواند و هم به رسميت شناخته نمى شود.

حروف ميتوانند حقيقتياب باشند ځ و ڼ ازهمان آوان اين اثر "پته خز انه" Pata Khazana يعنى گنج پنهان مشهورشد که بازهم درآن يک زريکى نهفته است مانند حذف نام فارسى از صفت درى مانند نامگذارى کشور به و صفت پشتون "افغان" افزود شد ستان به ما .

اناکرونيسم
جعلی بودن «گنجینهٔ پنهان» پته خزانه هم درنگارش نام روزهاى هفته و تاريخ ماه ها نهفته بود. عبدالحی حبیبی از تقويم عمرخيام که درسترين تقويم مى باشد,استفاده نکرده بود, زيرا اين تقويم خورشيدى با صورت فلکى و يا تصويرحيوانى هماهنگمى باشد و باا ين تقويم متوانيم تقويم خورشيدى به تقويم قمرى تبديل نمايم. که بايد سال کبيسه مدنظرگرفته شود.

درپيوند با تقويم خورشيدى تقويم ميلادى وجوليانى در زمان پاپ گريگور درست شد که متاسفانه نامهاى ماها ويا صورت فلکى حيوانى گدوودشد.
برج فلکى حيوانى "حمل" "کوچ" که ماه اول بود در تقويم ميلادى ماه سوم شد. برج ميزان که ماه هفتم است به ماه نهم ميلادى شد باوجود ايکه "سبتامبر" درلاتينى
هفت اکتوبر 8 , نوامبر 9 و دسامبر 10 معنى مى دهند.
باهمين اسناد آشکار شد که عبدالحی حبیبی خودش و دوستانش پته خزانه را جهل کرده است.

پاياننامه و نتيجه گيرى
اگرثابت مى شد که اين گلچين قدامت پيش از شاهنامه را داراست پس اين را ثابت مى کرد که زبانهاى نو ايرانى درقرن اول و يا دوهم هجرى بوجودآمده اند و نه درقرن سوم وچارم هجرى.

درپته خزانه از آثارشعراى نام گرفته شده که آنها با حروف پشتو وفارسى کردى بلوچى (الفباى عربى) آشنا نبودند اين الفبا درقرن سوم وچهارم هجرى به کشورى آمد که او را بخش اش از سال ١٨٥٦ " افغانستان" مى نامند.

اين سياست را در اروپا سياست شترمرغى مى نامند. دراينجا شتر است و زورکه نرسيد مرغ ام . زبان شرين پشتو بدون اين چتلخزانه زبان باستانى مى باشد که زبان از زبان مادرى هندوايرانى تکامل يافته است.

ريشه اين زبان قشنگ درسنگ نوشته هاى پيدا شده که بسيارى اين آثار گرانبهارا گل محمدخان مهمند نابودساخت.
غلطى ويا اشتباه نمودن پديده انسانى ايست وقابل پوزش.

اشتباه اگر آگاهانه باشد فريب است و فريب قابل پوزش خواستن است و نه بخشيدن

اگربه تاريخ سازى نگاه کنيم خواهيم ديد که فريب هاى بزرگ رخ داده که اين بازي دادن ها شکل منظم ستيماتيک و تقليدى (از نمونه هاى فرهنگى وحماسى ديگران تقليدشده) بخودگرفته و تقلب بازى دادن است و درنهايت جنبه نمايشى دارد. درقندهار يا کندهار که گندهارا اسکندر سکندريا ساخت اتفاقى حماسه و انتلوژى نوشته مى شود .

حماسه دوشيزه ملالى ميوند هم شکل حماسه "دخترباکره ارلويان" فرانسه که به آن ژاندارک هم گفته مى شود که باعث پيروزى سربازان فرانسه گذشت. که آن سربازان ازدوشيزه غيرت يادگرفتند.

پشتنوالى
واژه پشتنوالى پس از پته خزانه ساخته شد که سند نوشتارى ارزشهاى مردمان پشتون است گردآورى آن را عبدالرحمان پژواک کرد پر از غيرت وغيرتمندى ايست. البته که دوشيزه ملالى درميوند به پشتونها غيرت نبخشيد بلکه به مردمان غيرپشتون غيرت بخشيد . غيرتمند در پشتونوالى درج است. پشتون و غيرتمند يک واحد است و جدا ناپذير است

پاکستان هم اسطوره ملاله را ساخت و آنهم گفتوشنو تلويزونى آن دخترک با فرستاده امريکا!
ديگر دهن کاذب ببنديد که هر شور دادن بوى کثافت بالا مى شود.

حاکمان پشتون ديگر جفا و خيانت به زبان شرين پشتو نکنيد. شما تقلب را دوباره جعلکارى مى کنيد.

از خاطر قدرت انتخابات را تقلب مى کنيد - ولى قدرت نداريد!
از خاطر عشق و محبت به فرهنگ و زبان تقلب مى کنيد - ولى ضربه به فرهنگ و زبان مىکنيد ولى اين را نمى دانيد که چقدر نامهاى اسطوره هاى شاهنامه نامهاى پشتونهاست:
اسپنديار , پژواک, رستم, سفند یار ولی خان, جمشید احمد خان دستی, فرهاد, شرين, بيژن و منيژه و و و . رشد زبان پشتو در مبارزه عليه زبان فارسى نيست.

>>>   جواب به فارغ اتحصیل شوروی که همدوره ی محترم ناشناس بود....
جناب ....اگر میخواستید ناشناس را توهین کنید بدون تعرض به شخصیت وی او را از زاویه ی تحلیل زبان و ادبیات به باد انتقاد میگرفتید.
موضوع دگر اینکه شما نمک ....که شاید با هزار خدعه برای تحصیل به شوروی رفته باشید اگر شرایط تحصیلی انجا را خلاف ارزشهای بیمقدار خویش یافته بودید چرا از تحصیل دست نکشیدید شما از کشوری غرض تحصیل رفته بودید که هزاران جوان از فامیل های غریب و بی بضاعت خواب رفتن به شوروی را هم نمیتوانستند بیبینند.
من فارغ شوروی استم. درست است که تدریس اثار مترقی جز پروگرامهای درسی بود و خوب هم بود ولی فشار اصلی درسها روی رشته ی اصلی میبود باقی در سهای اثار مترقی سرسری و صرف معنی اشنا شدن سطحی محصل را با ان داشت و این جز قرار داد میان کشور شوروی و کشور فرستنده ی محصل بود. ما محصلین از کشور عراق و لیبیا در رشته ی پیلوتی داشتیم مطابق قرارداد بین شوروی و این دو کشور محصلین ان از امدن در صنف ها هنگام تدریس اثار مترقی معاف بودند مثلیکه هندو های افغان در مکاتب در ساعت تدریس قران شریف از امدن به صنف معاف بودند.
جناب ....... از دست شما و افراد بیمایه ی مثل شما است که افغانستان به قهقرای فرهنگی رفته کشور به میدان فتبال میان دزدان اخوانی تبدیل شده است پاکستان به فکر غارت ما است ایرانی ها هم چون متوجه اند که این مردم بگردن هم افتاده اند هیچ افتخار فرهنگی را برای ما باقی نمانده اند تمام نویسنده شاعر کلاسیک را به خود ارتباط داده اند و ما چه تاجیک و چه پشتون استیم مثل سگان درنده مصروف کشتن و دریدن یکدگر استیم و ناشناس که افتخعار هنر موسیقی ما است او را هم به نامهای مختلف از هر طرف بدنام ساخته و میکوبیم. این است ماهیت انسانی ما.
جناب ....فارغ شوروی .. من تا جاییکه دیده ام شما افراد بیمقدار و کم مایه به هر شخصیت هنری و فرهنگی از کلاسیک تا معاصر چه پشتون چه تاجیک بوده است حمله برده اید .
من بار ها صحبت های پر محتوی ناشناس را زمانیکه هنوز تلویزیون نبود از طریق رادیو شنیده ام و او به سطح پوهاند داکتر جاوید و دکتور اسدالله حبیب و دگر صاحبان علم و فنگ صحبت میکرد و من به خود میبالیدم که کشور غریب ما چنین افراد رادمنش و دانشور دارد. و من با هزار اشتیاق ریکارد های داکتر فطرت را که در ایران تهیه میشد از سرای امید کابل جوار سینمای تیمور شاهی میخریدم .. ایرانی های با وجدان به نام و اواز این هنرمند تحسین میفرستادند .
ناشناس حق دارد که نظر خود را بدهد اسمان به زمین فرو نیامده است جعلی بودن یا نبودن یک اثر کدام قهر خدایی نیست.کمی افغانها انسانشوید و سر تانرا به گریبان تان کنید.از دموکراسی حرف میزنید اما در تعصب دست طالب را از پشت بسته ایم.در اروپا و امریکا زندگی میکنیم و باد در گلو میاندازیم و خودرا ظاهرا مترقی فکر میکنیم ولی در عمل انسانهای فانتیک و متعصب و عقب مانده استیم هزاران مرتبه همان مردمان بیسواد وطن ما که ساده دل اند و در کار و بار روزمره هزاره و تاجیک و پشتون بخاطر پیدا کردن یک لقمه نان بدون ریا با هم محبت و دوستی میکنند بر ما شرف دارندچرا؟؟ بخاطر انکه بیسواد اند ولی قلب پاک دارند منافق و خودغرض نیستند ساده و بی الا یش اند.
همه به انترنیت دسترسی داریم امروز در اروپا و امریکا در رادیو و تلویزیون
از سیاسیون حتی با حضرت عیسی مزاح میکنند و لی ما بر داشت شنیدن نظر یکدگر را نداریم و با اندک حرفی چاقو کشی و تنبان کشی میکنیم.
از شفیع عیار تا ده ها پروگرام رادیویی و تلویزیونی روی نظر داکتر صاحب تبصره های ته و بالا میکنند به اندازه ایکه حتی هنگامیکه امریکا مادر بمب را در افغانستان استفاده کرد اینقدر سرو صدا براه نیافتاد. حتی یک پروگرام رادیویی که مصاحبه کننده بنام اعظمی بود و به زبان پشتو بود به داکتر صاحب میگوید که شاید شما نظر به کبر سن نمیدانید که چه میگویید یعنی دیوانه شده اید . این است عزت دادن یک هنرمند در افغانستان.
شهاب الدین پنجشیری

>>>   این همه جروبحث ها در شرایطی صورت میگیرد که نودوپنج فیصد کودکان واجد شرایط رفتن به مکتب از رفتن به مکتب محروم ان و اگر هم در بسیاری مناطق به شمول شهر کابل مکتب وجود دارد در حالت بسیار اسفناک. تعداد شاگردان در هر صنف به مراتب بالا تر از معیار های وزارت معارف . صنف ها اصلا در و دروازه کلکین ندارد در بسیاری از مکاتب ابتدایی اطفال در روی زمین مینیشینند در اطراف در صحرا ها و دشت ها در کنار درختی صنف ساخته شده و معلمان هم با شکم گرسنه به این اطفال غریب و بی بازخواست سواد میاموزانند. در مقابل مکاتب شخصی و کالج های شخصی و هم لیسه های اقفغان ترک که شمولیت در ان مکاتب را صرفاطفال زورمندان و مفسدین و شکم گنده های حکومتی میتوانند حاصل کنند
در این چنین حالات دوستان تاجیک و پشتون که لاف از غیرت میزنند و وضع نا هنجار سازندگان اینده ی افغانستان یعنی اطفال کشور را نیز میبینند و به جای دست به دست هم دادن و تشریک مساعی برای محو بیعدالتی در عرصه ی معارف و حل مجموع بیعدالتی در حق مردم و به خصوص اطفال ما که دست خوش هزاران نوع شکنجه و کار های شاقه حتی استفاده های جنسی شده و میشوند شب و روز گریبان گیر یکدگر اند. اول ما باید کشور خودرا از کثافات محیطی از شر عناصر خاین از شر خارجیان نجات دهیم و کشور خود را که غنای فنا ناپذیر فرهنگی در تمام دوره های تاریخ داشته ودارد
اباد سازیم و بعدا تربیه بحث کردن و گفتگو را بیاموزیم انگا به بحث های پرجنجال بپردلزیم . ما در طول زندگی خویش شاید یک طفل را نتوانسته باشیم که با سواد ساخته باشیم اما سر و صدا های ما از طریق رسانه ها انقدر بلند و گوش خراش است که حتی گوش کشور های خیرات دهنده برای افغانستان را نیز کر کرده است . در اخیر احترام بی پایان خویشرا به داکتر صاحب فطرت
که نگینه پر بها در هنر و ادبیات افغانستان اند تقدیم میدارم کاش ما در افغانستان صادق فطرت های بیشمار میداشتیم که متاسفانه چنین افراد
کم پیدا استند. زنده و سلامت باشند.
ومن الله توفیق

>>>   ناشناس بد کرده! ناشناس اینقدر نمیداند که عالم انګلیسی و حبیبی در قرون مختلف زندګی کرده! عنطریان ناحق خوش اند! در پشتو عنصریها نیستند! و نه فردوسیان که بین چین و خراسان بحر را دیده بود! یعنی در زمان دایناسورها هم زنده بود!

>>>   توبه۰۰۰
این هم شد فرهنگ و مدنیت۰ صد افسوس۰ چه ضرورت بود به این همه خیانت ها، جعلکاری ها، و تقلب ها؟
بلاخره آن چیزیکه در دیگ است در کاسه آمدنی است۰ مُشک آن بود که خود بوید، نه آن که عطار گوید۰
کاسه چینی که صدا میکند، خود صفت خویش ادا میکند۰

>>>   ناشناس اهل علم و ادب است و خود یک دانشمند زبان و ادبیات میباشد و مخوصن در زبان پشتو تخصص دارد و خودش هم پشتون است۰
بنا بر آن، او چگونه خودش را و مردمش را فریب بدهد و این دروغ اختراع شده در دفتر های پشتو تولنه را مهر تصدیق بدهد؟ نه، هیچ دانشمندی خود را درین گند آشکار ملوث نمیسازد۰


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است