سياست استعمارى قبيله گرايان!
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۲۴    ۱۳۹۸/۲/۳۱ کد خبر: 158785 منبع: پرینت

(فيلِ در گِل مانده را، شاه فيل مى بايد كشيد)

هر چند از نقطه نظر علم روانشناسى، زنان با داشتن شخصيت عاطفى در مقايسه با مردان از صلابت و قاطعيت لازم در امور مديريت و رهبرى برخوردار نيستند. اما امكان دارد بدليل مردسالار بودن جوامع و سيطره انحصارى مردان در طول تاريخ، زنان بنابر اقتضاء و يا اجبار جايگاه اجتماعى شان كركتر منفعل، انعطاف گرا و اطاعت پذير را كسب نموده اند.

انگليسها زمانى كه تسلط مستقيم شانرا در جنوب شرق آسيا از دست دادند. غالباً تداوم منافع استعمارى شانرا در اين منطقه، در وجود زنان سياستمدار مى ديدند و به نحوى در بقدرت رسيدن آنها ممد واقع مى شدند.

تصادفى نيست كه ايندرا گاندى در هند، بينظير بهتو در پاكستان، خانم اكينو در فيليپين، شيخ حسينه واجد در بنگلديش و نمونه هاى ديگرى به همين ترتيب به رياست جمهورى يا نخست وزيرى كشور هايشان رسيدند. كه به اين گسترده گى در هيچ جاى ديگر جهان نظير نداشته.

سياستمداران قبيله گراىِ دستپرورده انگليس نيز در افغانستان با الهام از ارباب استعمارى شان، اين سياست را در سايز و مقياس كوچكتر در افغانستان پياده مى نمايند.

غنى بعنوان سياستمدار ماكياوليستى كه در پنج سال حكومت نامشروع اش، به بهانه سياست جوانگرايى، هم نسلان خود را از متن به حاشيه رانده و از گردونه ى عملى سياست كنار زده. طيف وسيعى از جوانان بى تجربه و يا كم تجربه را در اداره كشور بالا كشيده كه بشدت اطاعت پذيرند و اراده و ابتكارى از خود ندارند. كه سمعاً و طاعتاً گوش به فرمان دساتير حاكم مستبد ارگ اند.

موازى با اين، زنان و دختران جوانى را هم در رأس مقامات عاليه تؤظيف نموده كه از همه جالبتر تعين دو خانم جوان كه جز اطاعت بى چون و چرا از خودش، هيچگونه تحصيل و تجربه مسلكى در زمينه نظامى ندارند در معينيت وزارت خانه هاى دفاع و داخله مقرر نموده، تا بمصاف جنگجويان خشن، خون آشام و وحشى بروند كه براى زنان هيچگونه ارزش و حقوقى قایل نيستند.

علاوتاً او با تحقير ساير اقوام، مردان جنگديده، مجرب و كارآزموده آنها را سبكدوش و خانه نشين ساخته، زنان بى تجربه شان را بمشاغل سنگين و دشوار نظامى مى گمارد تا نه تنها با اطاعت و فرمانبردارى شان، دساتير و هدايات حاكمان قبيله گرا را اجراء نمايند، بلكه در گوش نسل هاى فردا نيز، لالايى نفرخدمتى، خانه سامانى، مطيع و رعيت بودن را زمزمه كنند.

در حاليكه اوضاع و احوال آشفته و بحرانى كنونى كشور ما كه بقول غنى با ٢٥ شبكه مخوف تروريستى مواجه است، ايجاب مى نمايد تا مردان جنگ آزموده، آبديده در مشقات و مصائب بمصاف ددمنش تروريستى بروند كه هر روز از مردم ما قربانى مى گيرند و گوشه ى از وطن ما را بمخروبه مبدل مى سازند.

صد البته كه زنان نيم پيكره جامعه اند و بايد به جايگاه شايسته و بايسته شان نایل آيند. اما نه در مديريت ميادين نبرد و يا رهبرى جنگ و آشوب كه با شخصيت ظريف و لطيف عاطفى و احساسى شان سنخيت و همخوانى ندارد.

محمد عارف منصوری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سياست استعمارى
قبيله گرايان
نظرات بینندگان:

>>>   دلیل انتخاب زنان منحیث رهبران در کشور های جنوب شرق آسیا دلیل دیگری دارد و آن عبارت از تضاد های قومی و تضاد های دینی و مذهبی است که بعضی اوقات خود جوش و بعضی اوقات از خارج دامن زده میشود و در نتیجه باعث جنگ وخشونت میان باشندگان این سرزمین میشود که باعث بحران های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی درین جوامع میشود.
طور مثال در شرایط بحرانی جهانی فعلی که مبارزه علیه تروریزم و تشنج میان امریکا و ایران و میان امریکا و کوریای شمالی و میان کشور های عربی و ایران و جنگ سوریه و جنگ افغانستان و حمله بودایی های میانمار علیه مسلمانان آن کشور و سایر بحران های منطقوی و فرامنطقوی،دولت نرندا مودی در هند تصمیم گرفت دو مقام مهم دولتی را که عبارت از وزارت خارجه و وزارت دفاع است،برای خانم ها بسپارد تا تحت فشار کشور های خارجی قرار نگیرد.
مثلاً همین حالا با وجودی که ایران تحت فشار امریکا قرار دارد،تا بحال جواد ظریف وزیر خارجه امریکا چندین مرتبه غرض معاملات نفتی به هندوستان سفر کرده است و با وزیر خارجه هند که یک خانم است،ملاقات کرده است.
اگر وزیر خارجه هند در عوض یک خانم یک مرد میبود،شاید مورد باز پرسی جوی تر از جانب امریکا قرار میگرفت.
به همین ترتیب بعد از جدا شدن بنگله دیش از پاکستان،تا بحال اکثراً خانم ها در راس قدرت اند تا یک توازن را میان روابط شان با هند و پاکستان در نظر بگیرند تا از جانب هیچ یک از آنها برای شان ضرری متصور نشود.

>>>   میگه باش طالب را که دید بگه بیا کل چیز بر تو باشد جانم ولی مره نزن.
الله طالب جان قند بیادر مه هستی جنگ نکو
هههههههههههههههههههه

>>>   کدام مردان جنگ آزموده ؟ با بودنه و زاغ شکار نميشود ،همه مردان جنگ آزمودهٔ تان در مقابل چند دالر به کفار غاصب و استعمارگر به رکوع و تعظيم سر خم شدند و امروز غنيگک چُلر هرکدام آنرا مانند مُلی گنديده در کثافاتدانی مياندازد.
مردان واقعی و سربلند در مقابل استعمارگران و حامحيان منافق آن برای آزادی و احيای دين در جنگند و تا پيروزی نهايی خواهند جنگيد .

>>>   هموطنان عزیز از هر قومی که هستید، اوغان یا افغان هیچ فرقی باهم ندارند و هردو یعنی پشتون۰
اوغان یا افغان همان اپگان یا پتهان است و همه نامهائی هستند که غیر پشتونها به پشتونها اطلاق میکردند و میکنند در حالیکه خود پشتونها به خود پختون یا پشتون مینامند۰
ما همه اوغان نیستیم۰ افغان یا افغان یعنی پشتون و همه ما را خداوند پشتون هست نکرده است۰ اکثریت مردم کشور ما اوغان یا افغان نیستند۰
ما نه هویت خود را بر دیگران تحمیل میکنیم و نه هم میگذاریم دیگران هویت خود را به هر بهانه که شده بر ما تحمیل کنند۰
نام افغان اولین بار در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ توسط حاکم های پشتون بر ملت تحمیل شد وتا بحال با جعل و فریب در ماده چهارم قانون اساسی وجود دارد که باید اصلاح و تغییر بخورد۰
غیر پشتونهای ساده دِلی که از روی سادگی و خوبی خود را افغان مینامید، فردا روزش که رسید، باز هم پشتون افغان اصیل میباشد، و با کوچکترین اعتراض که اگر انجام دهی، توافغان نا اصل میباشی، لهذا فریب بیجا بنام وحدت ملی نخور۰
پشتونها تمامیت خواه هستند، به وحدت ملی واقعی باور ندارند، و بهترین کاری که میکنند به زور همه را یکسان نام میگذارند، و این یکسان سازی جبری، آنهم بنام قوم خودشانرا وحدت ملی تلقی میکنند۰
چرا بر دور یک نام بیطرف ویا بر دور نام انسانیت همه متحد و یکپارچه نشویم که بر دور نام یک قوم خاص همه قوم های کشور متحد شویم؟
این وحدت ملی است یا یکسان سازی به جبر و به زور، آنهم بنفع یک قوم خاص؟

اگر درپاسپورت ما افغان نوشته میشود، ویاخارجی ها ما را ناگزیر بنام افغان یاد میکنند، آن همه نتیجه خیانت های گذشتگان و حاکمان قبلی هستند که همه باید اصلاح گردند.
این بخش قانون اساسی کاملن خلاف واقعیت های کشور است چون افغان نام دیگر پشتونها است و یک نام قومی میباشد. ماده چهارم قانون اساسی کشور باید اصلاح گردد.
بلی،افغان اپگان اوغان پتهان نامهای هستند که غیر پشتونها به پشتونها میگویند درحالیکه خود اوغانها بخود پشتون یا پختون مینامند، و ما اگر پشتون نیستیم پس افغان هم نیستیم۰ ولی چون نام کشور در حال افغانستان تحمیل شده بهترین نام برای شهروندان کشور ما از هر قوم که باشند افغانستانی است، نه نام قومی افغان۰

>>>   ماگر بازی سرچپه می‌بود؟
یعنی آن زمان خداناخواسته اصولی (۱۲۳) ورحمانی (۵۵) رای میداشت، چه می‌شد؟
شهر کابل توسط نیروهای ویژه محاصره می‌شد!
ارگ اعلامیه پخش می‌کرد، تانک های گارنیزیون برای دفاع از (۱۲۳) در عقب پارلمان آماده پاسخ دهی به (۵۵) میبود
وزارت داخله،دفاع وریاست امنیت اعلامیه صادر می‌کرد
چرخ بالها در فضای کابل به چرخش بی وقفه وترساندن طرف ادامه میدادند
تون صدای داکتر غنی همچنان (۱۸۰) درجه بُلند می‌شد
در چندین ولایت افغانستان مراسم رقص اتن برگزار می‌شد
کابل رخصتی اعلان می شد و طرف ۵۵ یی را می‌گفتند برادر باختی ناحق شله نباش
ادعای اکثریت خواهی سر داده می‌ شد
طرفداران (۵۵) متهم به بغاوت و قانون شکنی وجنگسالار می شدند حتی ملا های ارگ فتوا صادر می‌کردند
شخص رئیس جمهور بدون در نظر داشت همه مسائل وارد پارلمان شده و(۱۲۳)را برنده قطعی اعلان میکرد و جیغ میزد زنده باد فلانی !
سرور دانش مطابق به هشتاد ماده قانون درحالی که دهنش کَف میکرد (۱۲۳) برنده اعلان میکرد
اما شانس با آنان نبود و چنان در بازی خود شکست خوردند که تاریخ به یاد خواهد داشت! بلی شکست تیم برسر قدرت توسط نمایندگان مردم.
اما به یاد داشته باشید، حق گرفته میشود...

>>>   افغان یا اوغان« پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم ناقل در اوغانستان اطلاق میگردد.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز م بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار

>>>   هر للو پنجو را نباید افغان بگویم افغان از خود تعریف دارد، افغان شهزاده آسیا و منطقه بود و خواهد بود اگر غریب هم باشد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است