تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ ۱۳۹۸/۳/۲۳ | کد خبر: 159085 | منبع: | پرینت |
وقت آن رسیده تا حکومت به تلافی فرصتهای از دست رفته دست یاری به مردمان اندراب بدهد.
جی. پی. سنگه. ایوبرای، جامعهشناس و انسانشناس معروف هندی که پایاننامه دکترای خود را با عنوان «ساختار اجتماعی تاجیکهای اندراب، افغانستان» در سال ۱۹۶۴ در دانشگاه ملی استرالیا نوشته است، مردمان دره اندراب را مسلمانان محافظهکار، کشاورزان سختکوش، مهماننوازان سخاوتمند و روستاییان درگیر با روزمرگیهای زندگی، وابسته به زراعت و دامداری در دامن سلسله کوهای هندوکش میخواند.
روایت تاریخی سنگه، از مناسبات انسانی و وضعیت اجتماعی دره اندراب و شهرستانهای پیرامون آن در استان «قطغن» که سپس در سال ۱۹۶۳ به چهار ولایت بدخشان، کندز، تخار و بغلان تقسیم شد، شباهت بسیاری با گزارشهای تاریخی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی سایر شهرستانها و ولایتهای افغانستان در آن زمان دارد.
افغانستان پس از پژوهش سنگه و انسانشناسان غربی و شرقی، که در دهه ۵۰ و ۶۰ با عطش بسیار سرگرم پژوهش و تحقیق بودند و با آرامش خاطر از نورستان تا قطغن و قندهار سفر میکردند، دستخوش تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی شد. در فاصله کمتر از بیست سال، خوابهای پریشان سردار محمد داوود به واقعیت پیوست؛ نظام شاهی سقوط کرد؛ «جمهوریت» بنا نهاده شد؛ «انقلاب شکوهمند» اردیبهشت راه افتاد؛ فرماندهان روس از آمو دریا گذشتند تا پیشقراولان انترناسیونالیسم چپ سوسیالیستی را در کابل حمایت کنند و در ادامه این درام تراژیک، جهاد و کلاشینکوف از راه رسید. افغانستان به جبهه دیگری از «جنگ سرد» آمریکا و شوروی بدل شد و خون داغ هزاران انسان ریخت و هنوز پایانی برای ماجرایی که چهل سال پیش آغاز شد، پیدا نیست.
در گیر و دار این مهلکه بیپایان، مناسبات اجتماعی امروز اندراب میتواند نمونه کاملی از دگردیسی عمیق و فاجعهبار یک جامعه انسانی در شرایط منازعه و جنگ باشد. فرهنگ حاکم اجتماعی امروز در اندراب درست مثل هزاران شهرستان دیگر افغانستان، فرهنگ کلاشینکوف است؛ فرهنگ خشونت؛ فرهنگ حاکمیت خرده جنگسالاران محلی بر زندگی انسان فقیر و جنگزده اندراب؛ فرهنگ تولید هزاران سربازی که مادرانشان تابوتهای خونینشان را هر از گاهی تحویل میگیرند و یکجا با آرزوهایشان در دل کوهپایههای هندوکش به خاک میسپارند. فرهنگ تحمیلی تفنگ و جنگ، برخی از معیارهای ارزشهای اجتماعی در اندراب را عوض کرده است.
در هفده سال گذشته نزدیک به چهار هزار سرباز کشته شده ارتش، پولیس و امنیت ملی افغانستان جوانان اندرابی بودهاند. نزدیک به ۱۵۰ فرمانده واحدهای رزمی نیروهای امنیتی این کشور، که در نبردهای خونین سالهای گذشته جانشان را از دست دادهاند نیز اندرابی بودهاند. این تعداد کشته و قربانی برای شهرستانی که کمتر از دویست هزار نفر جمعیت دارد، در واقعبینانهترین حالت ممکن یک فاجعه انسانی است. به شهادت بسیاری از فعالان مدنی اندراب کمتر خانوادهای در اندارب وجود دارد که یتیم و بیوهای بازمانده از یک سرباز و یا فرمانده نداشته باشد. یعنی نسلی از کودکان اندرابی بی آنکه نانآوری داشته باشند، باید در فقر بزرگ شوند و هرگز مهر پدری را تجربه نکنند. به همین ترتیب مادران و همسران بسیاری در اندراب عمری را در سوگ فرزندان و همسرانشان به سر خواهند برد.
تناقض دردناک واقعیت عینی مردمان اندراب با آرزوهایشان این است که هنوز نسلی از جوانان اندرابی رویای سرباز شدن و «قوماندان شدن» (فرمانده شدن) را دارند؛ رویایی که متاسفانه در بدترین حالت ممکن تابوت خونآلود سرباز گمنامی است که یک مادر اندرابی تحویل میگیرد و در بهترین سناریوی ممکن تصویر حک شده یک فرمانده شهید اندرابی بر دیوارهای کابل خواهد بود. جایی که رهبران نظام در تقلای حفظ منافع شخصی هستند و از سر تسلیم و تضرع در یک شب فرمان رهایی ۹۰۰ تن از قاتلان اندرابیها و سایر قربانیان ارتش و پلیس را صادر میکنند.
ایراد بر این نیست که چرا اندرابیها همچنان برای دفاع از افغانستان صف میکشند؛ این یک ویژگی متعالی و وطنپرستانه است. ایراد بر این است که هیچ تناسبی منطقی میان نفوس اندراب و شمار قربانیان اندرابی در صفوف نیروهای امنیتی افغانستان وجود ندارد. اندراب در حالی تبدیل به یکی موتورهای تولید سرباز و فرمانده برای نیروهای امنیتی افغانستان شده است که سهم مردمان فقیر این شهرستان چیزی جز تابوت نیست. تاکنون هیچ سیاستمداری در سطح ملی، مانند نمایندگان و سیاستمداران محلی بغلان به فاجعه انسانی اندراب آنگونه که لازم است نپرداختهاند. نه اداره محلی اندراب، نه تشکیلات اداری ولایت بغلان و نه مسوولان وزارتخانههای بخش توسعه در کابل، برنامه عملی تدوین شدهای برای توسعه اجتماعی و انسانی اندراب ندارند.
اختصاص منابع و امکانات مالی و انسانی برای ایجاد زیرساختها و توسعه انسانی مناطقی که مردمان آن بار جنگ افغانستان را بر دوش میکشند، امتیازدهی غیرموجه به آن مناطق نیست؛ بلکه بازپرداخت وامی است که نظام و مردم افغانستان بدهکار آن مردمان مناطقاند. حکومتهایی در افغانستان بودهاند که نه به تناسب وفاداری مردم به دولت، بلکه به دلیل وابستگی تباری قبایل به سران حکومت، مردمان بسیاری از استانهای افغانستان را از خدمت اجباری سربازی معاف کردند و با بخشش زمینهای زراعتی دیگران در سراسر افغانستان به آنها محبت کردند.
اندراب شایسته توجه ویژه نظام و نهادهای سازنده است. سهم اندراب در هفده سال گذشته از امکانات سازندگی افغانستان در مقایسه با قربانیان بیشماری که مردمان این شهرستان برای دفاع از دولت و نهادهای دموکراتیک حکومت دادهاند، بسیار ناچیز و محدود بوده است. این بی عدالتی ساختاری نباید ادامه داشته باشد. کسانی که در کابل به لطف دلیری و شجاعت روستازادگان شرافتمند افغانستان بر کرسی اقتدار نشستهاند و از پول ملت، حاتم طایی وار هزینه سیاست بازی و یارکشی انتخاباتیشان را میپردازند، اخلاقا در برابر فاجعه انسانی در اندراب مسوولاند.
مردمان اندراب در هفده سال گذشته هزینههای زیادی برای دفاع از افغانستان پرداختهاند. جبران آن همه هزینههای جانی ممکن نیست. اما وقت آن رسیده است که حکومت به تلافی فرصتهای از دست رفته دست یاری به مردمان اندراب بدهد. ضروری است که توسعه اجتماعی و انسانی اندراب در اولویت قرار گیرد و از استخدام بیرویه جوانان اندرابی به صفوف نیروهای امنیتی جلوگیری شود. توجه به آموزش، سرمایهگذاری در کشاورزی و دامداری و حمایت از اقتصاد محلی میتواند فرصتهای شغلی مناسبی برای مردم اندراب ایجاد کند. تا دیر نشده باید به داد اندراب رسید.
تابش فروغ
ایندیپندنت
>>> تلفات وخسارات از اندرابی بدخشی تخاری ، امتیاز جنرالی وزارت سفارت غصب اختلاس از پنشیری !
>>> مردم شما در طول تاریخ همیشه از مردم جنوب بخصوص اوغانها دفاع کرده اند بطور مثال در زمان تررویستان و نظام غلام پاکستانی . اما وقتی اوغان از خاک بلند شده علیه اقوام که از ناموس شان دفاع کرده اند دهن باز کرده نمک حرامی میکنند. امروز قهرمانان شمال بخصوص اندراب در ولایات میجنگند که هم مردم طالب و هم طالب طالب یعنی هردو طرف دشمن حیف جانهای این قهرمانان . به گفته لطیف پدرام باید نظام اوغانستان از تک قومی رهایی یافته و نظام فدارلی روی کار آید تا دیگر بچه اندرام و پنجشیر برای پشتون قربانی نشوند بگذار خود پشتون یا اوغان از ننگ و ناموس خود دفاع کنند باز میبینیم که کی با غیرت است و کی بی غیرت . غیرت اوغان را تا هنوز ما تنها در زبان شان دیده ایم تاریخ گواه آن است.
>>> دوست استرا تژیکنما امریکاونیروهای حمایت قاطع درکشتن عدالت ومساوات را کاملا رعایت میکنند مثلا یک روز بالای طالبان وترورستان بمب می اندازند روز دیگر بالای پولیس یا اردوی ملی مثلا روز دوشنبه بالای قطار طالبان در فاریاب بمبارد کرد ودوبه اصطلاح السوال آنان را نابود کرد ودویروز چهارشنبه درقندز بالای نیروهای افغان بمبارد و5 سرباز را شهید ساخته اند
ر
>>> اقای فروغ!
شما گل گفتیدودرسفتید.اما قصه یاسین خواندن زیرگوش ... است.مقصرغنی نیست بلکه مقصر خوداندرابی هااندکه پشتون نیستند.
عاقل
>>> اندرابهای عزیز از خواب بیدار شوید. ملیاردها بودجه ملی در مناطق پشتونها مصرف میشود اما مردم اندراب باید برای پشتونها شهید شوند. از اردو و پولیس غیر ملی خود را بیرون بکشید.این اردوی نا ملی از پشتونها است نه اقوام دیگر. ...
>>> اين به اين معنی که اندرابيها در خدمت کفار و استعمار کفری در غلامی و خود فروشی خيلی جلو اند و تنها در فکر منصب و پول اند و همه ميخواهند وزير داخله شوند .
اشتباه کرديد اندراب مسلمان مجاهد و وطندوست هم دارد .
>>> در خدمت اجنبي پیشتاز بودند و تداوم اشغال را ادامه داده اند وای به حال ان دنیای شان.
>>> این .....همیشه در افغانستان خیانت کردن مزدران عربها وپاکستانی استن خدا لعنت کنه این فرقه تبهکار رو که در افغانستان جنگ خونریزی رو را اندخته ان مردمان جاهل خود فرخته و بی غیرتی استن که ملت افغانستان هیچ وقت روی صلح ارامش را نخواهد دید تا زمان این فاشیزم ها ادم نشن
>>> افغانستان نقطه وصل راه ابریشم سابق و نقطه وصل انرژی و سایر منابع تولید با بازارهای تقاضاکننده آنهاست که این اهمیت خاص ژئوپولتیکی افغانستان، مداخله قدرتهای جهانی (انگریز ، شوروی ، امریکا ، چین) و همسایه های بخیل را به یک واقعیت تاریخی تبدیل کرده که ریشه تمام ضعف های حکومتداری ، بی ثباتی ، بیسوادی و نفاق های عمیق تاریخ افغانهاست.
امروز هم به حداقل به میلیون نفر جاسوس جان فدا برای منافع کشور همسایه خود داریم که حتی در پی افزایش بهانه برای تظاهرات هستند تا در هرات ، کابل ، بامیان و دایکندی و حتی تمام شهرهای شمال شرق و شمال مردم عام را با خود همراه سازند.
لطیف بیژن پور
>>> همه اقوام تلخی های جنگ را میکشند و چند تا لندغر عیش و نوش میکنند، اگر اندرابی را سمت های بلند نظامی ندهند باز میگویند که تعصب است رتبه نمی دهند وقتی جوانان دلیر انداراب برای منافع ملی فکر میکنند و حتی جان های شیرین خودرا مانند سایر هموطنان نما قربانی میکنند باز دهن باز میکنند که چرا؟ انداراب بیشتر از 650 جنرال دارد توفقط یک پنجشیر است که بیشتر از اندراب جنرال دارد. در اکثر ولایات هر روز جناره سربازان و نیروهای امنیتی برده میشود . در واقعیت اگر بگویم این شورای بدنام نظار بود که با حیله و مکارگی حتی از معاش یروهای امنیتی و سایر امکانات بیت المال با چور و چپاول سبب شد که نیروهای امنیتی درست اکمال نشوند و کشور یک بار دیگر به بحران برود. کوشش نه کنید که ملامتی را بدوش کسی دیگر بیاندازید همه میبینند.
>>> قوم و اقوام و یاوه گویی ها به یک طرف. اگر مرد میدان هستید بروید از پنچرمینها حق تانرا بگیرید پشتون و تاجک و .... آنرا در جایش بگذارید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است