چرا واژه فدرال تب و تاب تعدادی را بالا می برد؟
چرا کشورها با داشتن نظام فدرالی تجزیه نمیشود؟ در حالیکه در سویس تقریبا چهار زبان رسمی ملی و دولتی دارند و هیچ کدام شان هم مجبور نیست زبان دیگرش را یاد بگیرند 
تاریخ انتشار:   ۲۳:۳۶    ۱۳۹۸/۳/۲۹ کد خبر: 159152 منبع: پرینت

چرا واژه فدرال و یا فیدرالیزم تب و تاب تعدادی از هموطنان ما را بالا می برد؟
یا به عباره دیگر این حساسیت های بیجا و بدون درک عقلانی منبع اش چیست و در کجا است و بالاخره از کجا آب میخورد؟
ندارد کسی با تو ناگفته کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار
حضرت سعدی

دوستان وهموطنان نهایت عزیز!
" قبل از همه یاد آور میشوم که این نوشته نه بخاطر دفاع از شخص خاصی و یا پشتیبانی کورکورانه از گروهی و نه هم موضعگیری خصمانه علیه افرادی سازمانی... به هیچ وجهه نبوده و نیست ؛ بلکه موضعگیری صاحب این قلم که بازتاب دهنده ، دیدگاه و درک من نظر به شرایط موجود در رابطه به نظام ، سیستم و وضعیت موجود بوده و قطعآ مبرا از دید آیدیولوژیکی میباشد."

اگر واقعآ این تب و تاب و حساسیت برانگیز بودن ها بر اصول و پایه منطقی و علم روانشناسی استوار بوده باشد که خطرناک بودن اش تا حال ممکن است تشخیص نشده باشد...، در اینصورت بیایید صادقانه از استفاده نمودن این واژه (فدرالیزم) بخاطر رضایی خدا و صحت تندرستی هموطنان ما بپرهیزم و استفاده این اسم را قدغا اعلان بداریم و اگر گاهی هم برای استفاده این واژه ناگزیر میشویم ؛ بیایید واژه تقریبی و یا همگونی آنرا که همین مفهوم را ارایه کند جستحو کنیم ...

معلوم میشود این واژه و این مفهوم اکنون به حدی تاثیر گذار شده است که به مجرد شنیدن اسمش تب و تاب یک تعداد هموطنان حتی مکتب خوانده های ما به حدی سیر صعودی دارد که بهه بهه مپرس ... چه رسد به آنهایی که از بسیاری چیزهابی خبر اند و یا هم آنهایی که آگاهانه علیه این نوع نظام و سیستم کار و فعالیت میکنند ، به مجرد شنیدن این کلمه چشمان شان از حدقه بیرون میشود با ده ها فکر و بدگمانی دیگر...

وقتی از دوست و یا از دوستان عزیز خویش به نوعی پرسان میکنید که این حساسیت برای چی و ناشی از چه مبحث و منبع آغاز میگردد؟ مشکل اساسی شما در کجا و در چه موردی است؟
آیا مشکل شما برمیگردد بر فرد خاصی و یا شخص خاصی نظر به مشکل شخصی که ممکن است با ایشان دارید که خوش شما نمی آید که قرار گرفتن علیه یک نظام منطقی که بسیاری کشورهای پیشرفته جهان یک بهانه است؟
یا اینکه نخیر فکر میکنید مشکل اساسی شما در مجموع خود تیوری این نظام است که با فاکت ها و منطق سیاسی و اقتصادی و آنهم کارشناسانه بدون مشکل تفکر آیدیولوژیکی آنرا تایید نمیکنید؟

وقتی یک تعداد هموطنان ما حتی همان به اصطلاح خودی های چیز فهم از استاد دانشگاه و آگاهان سیاسی گرفته تا وزیر وکیل مامور و دانشچو در قید همان دیدگاه منجمد دیروزی و یاهم مشکلات درک در زمینه فورا به تبی دچار میشوند گونه های های شان به حد سرخ میگرد که گویی قیامت برپا شده است... من گله از مامورین با تفکر فاشیزم قبیلوی و اجیر شده های این نظام موجود که براساس تفکر تفاوق طلبی دیگاه عبدالرحمن ؛ طرزی ، امانی ؛ نادرخانی ... استوار است ندارم زیرا اینها انرا حق مسلم خود میدانند که این حاکمیت مطلقه را بر هر وسیله ای که ممکن است باید حفظ کنند اینجا و آنجا به نام های مختلف علیه نظام فدرالی و حتی هر نظامی و هرسیستم بغیر از سیستمی حاکم متمرکز بیداد گر مختص به این سرزمین صحبت کند و ذهنیت مردم ویران کنند ؛ ولی مشکل اساسی این است آنانیکه هیچ کاره اند و در هیچ از گوشه این حاکمیت شامل نیستند و اگر هستند همچون مامورین ابتدایی به حدی پرخاش دارند که مرزهای گفتگو را نابود میکنند ، توگویی حاکمیت 300 ساله موجود دست آورد پدران و نیاکان اینها بوده است که کمر برای دفاع اش بسته اند.

خوب بیایید باهم ببینیم مشکل اساسی در کجا است : در مورد اینکه اگر هموطنی به بهانه تخریب نظام فیدرالی عقده کشایی مینماید و مشکل شخصی با کسی دارد در اینمورد من بحثی ندارم و نمیخواهم وقت خود را هم ضایع کنم. زیرا این دردهای کهنه بغل را نباید قاطی این مبحث علمی و منطقی نمود به دلیل اینکه این نوع برخورد دهای سلیقوی ما را تا اینجا رساند که قرار است ریشه ما از بنیاد خشک گردد.

ولی اگر واقعآ این تعداد هموطنان ما به این نظز هستند که نخیر این همه فریاد ها و ماجراها که گوش ها ی دیگران را اذیت نموده است به اصطلاح بزرکتر و مهمتر از مسایل شخصی است یعنی اینکه واقعآ این تعداد هموطنان فکر میکنند که گویا استقرار نظام فدرالزم به تجزیه کشور می انجامد ، در اینصورت با ارقام و مستنددات تاریخی کشورها که بعد از برقراری این نظام سبب تجزیه شان شده باشد بطور ماخذ درخدمت مردم خویش قرار بدهید.
درغیر آن اضافه گویی اضافه نویسی و آنهم بدون ماخذ علمی در ضمن اینکه ما را بجایی نمیرساند ، برعکس بنیاد حکام را قوی و ریشه شان رامستحکم مینماید.

دو مثال عمده وابسته به دوکشور جداکانه که در آنجا نظام فدرال حاکم است برای شما هموطنان گرامی پیشکش مینمایم ؛ یکی همسایه در به دیوار ما در منطقه یعنی پاکستان اتمی و یکی هم در قاره اروپا کشور سویس که رشد و انکشاف اقتصادی و سطح زندگی مردم اش در بالاترین سطح عالی قرار دارد که جمهوری فدرال بر اساس کند فراسیون حاکم است.
پرسشی بوجود می آید چرا این کشورها با داشتن نظام فدرالی تجزیه نمیشود.؟ در حالیکه در سویس تقریبا چهار زبان رسمی ملی و دولتی دارند و هیچ کدام شان هم مجبور نیست زبان دیگرش را یاد بگیرند.

آیا پاکستانی که از موجودیت اش قریب نیم قرن نمیگذرد و امروز دارای سلاح اتمی است مگر در حال تجزیه شدن است با اینکه از اقوام و ملیت های گوناگون تشکیل شده است؟
بالاخره اگر به تاریخ نظام ها و حاکمیت های چندین ده اخیر نظر اندازی بطور دقیق نظر اندازی نماییم درمیابیم تا وقتیکه یک نظام انسانی و مردم سالاری (فدرالیزم) در این کشور بوجود نیاید ، تجربه تاریخ خصوصآ تجربه تلخ افغانستان نشان داده است که چنین حکومت مرکزی هرکسی و یا گروهی را که خوشش نیاید بنام بغاوتگر و سرپیچی از فرمان علیه اش به لشکر کشی دست خواهد زد و از دست دادن چنین حربه زیرنام قانون اساسی مرگ این چنین نظام های استبدادی خواهد بود.
بدین لحاظ وقتی سران نظام که عادت به لشکر کشی را همچون تفنگ داران مادر زاد پیشه گرفته اند ؛ زمانیکه نامی از فدرالیزم درمیان می آید وجود شان را تب میگیرد. چنین نظام های غیر عادلانه یکه تاز میدان را با اضافه پسوند اسلامی و آنهم با تفکر قومی و قبیلوی هرگز حاضر نیستند این بهشت حاکمیت و نعمت را به سادگی رها کنند.

مشکل اساسی که ما به آن پنچه نرم میکنیم این است : آنانیکه خود نغز میدانند که جز این نظام غیر مرکزی دیگر چاره نیست ولی از آنجایی که این عزیزان بنا بر هردلیلی در ضمن اینکه نمی‌خواهد حقایق را بازگو کنند ولی برعکس عقده های شخصی و سیاسی خود را قاطی این مساله میکنند ، ولی برخی دیگری که اصلاً هیچ معلومات ابتدایی در اینمورد ندارند ناخوانده گمر دشمن را می‌بندند و حتی افراد و گروه هایی هستند موضوع را تاجایی میرسانند و بیدرنگ اعلان میکنند: " که افغانستان مرگز تجربه نظام ها نیست ..."؛ توگویی این آقایان واین گروه های سبکسر فرمانی از خدا وند بدست آورده اند واین سرزمین مالک شخصی شان است .
پاسخ من به چنین افراد این است که نخیر در این سیاره ما همه چیز ممکن است و همه چیز تغییر میکند و هیچ چیزی هم ابدی نبوده و نیست از اسم ها گرفته تا شکست نظام ها...

مگر موجودیت شوروی به آن بزرگی اش به ابدیت نپیوست که اکنون فقط اسمش در اسناد تاریخی ذکر میشود و بس؟
مگر نام کشور ها ؛ پایتخت کشورها و نیز اسم شهرها براصلیت اش و یا هم نظر به خواست زمان برنمیگردد؟ پاسخ معلوم است که بلی.
مثلا تاحال قریب 5 مراتبه پایتخت قزاقستان تغییر نام کرده است. مردم فلیپین میخواهند نام کشور شان که یک نام جعلی و استعماری است تغییر بدهند.
بنا همه چیز ممکن است از تغییر نام کشور تا تغییر نام سیستم ونظام ها و هیچ چیز هم در این مورد مقدس نیست.

پیشنهاد من برای تمامی هموطنان این است که زمان به سرعت میگذرد بیایید برای جلوگیری از نابودی بیشتر در مقابل این گمانه زنی ها بیمورد که گویا این وطن تجزیه میشود.... ایستادگی کنیم و روشنگری را در زمینه تقویه ببخشیم و گام های مثمری را از هر وسیله ممکن در زمینه برداریم.
به صراحت کامل و بدون هیج نوع اضافه گوی ها و بیراهه پردازی های اگر و مگرها میتوانم بگویم که من شخصآ تا دیروز با طرز دید و تفکر چپی عاشق نظام و سیستم "سنتریالیزم" بودم و صادقانه اقرار میکنم که در این راه هم در زمانش از هیچ نوع مبارزه دست بردار نبودم و در مورد هم چند کتابی را ورق زده ام.؛ ولی حالا که نه آن نظام زنده است و نظام موجود هم به یک نظام خشک زیرنام بازار آزاد به یک نظام استبدادی تبدیل شده است ، در حقیقت یک امپراطور حاضر نیست قدرت را تقسیم کند و در چنین نظام های استبدادی غریب – غریب تر و سرمایه دار ، سرمایه دارتر میگردد. همانطوریکه کشور های زور گو حاضر نیستند حرف دیگران را بشنوند. به گفته مارکس : اکر سرمایه مهار نشود فاجعه می آفریند.

بنآء شخصآ به این باور هستم آخرین راه بیرون رفت از این مصیبت چند صده این است: اگربخواهید علیه ظلم سیاسی و فرهنگی و استبداد اقتصادی مبارزه کنید جز بنایی نظام فدارل دیگر رای باقی نمانده است و بهتر است به کاروان فدرال خوان که آینده سازان این سرزمین اند بپوندید.

باعرض حرمت
دکتر صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
فدرال
تجزیه
نظرات بینندگان:

>>>   فدرالیزم تب وتاب کسانی را بالا میبرد که کوشش دارند به این نام چتل خود را ضمیمه این وطن نماید افغانستان یک کشور است به این نام بی مفهوم فدرالیزم هیچ ضرورت ندارد و شما همه باید از این حماقت و لوده گی دست بردارید چون شما مانند یک خزنده هستید و قتیکه شراب خود را خوردید باز یکبار مسلمان میشوید یکبار در آب گنده غته زده باز می‌گوید که حالا ما ادم شدیم و یکبار مانند حیوان به چهار پا میروید می‌گوید که ما مدنی هستیم تو چلپاسه باید نوبه کرده و مسلمان شوی واز این لاولهب دست برداری که بدون ذلت چیزی دیگری را تصاحب نمیشوی

>>>   سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز م بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات

>>>   خیلی عالی درود بر شما

>>>   بالارفتن تبو تاب از روی جهالت شان است وهم اینکه سهمیه اقتصادی دیگران از این دزدان قطع میشود وبمردم که مستحق هستند داده میشود ، اگر نظام فدرالی باشد آنزمان اینگونه نیست که هر روز حکومت در فلان ولایت سرک ومکتب بسازد فردایش آنان تخریب کنند وباز هم حکومت از پول بیت المال که سهمیه 34 ولایت است دوباره تعمیر کند ، اگر فدرالی باشد وقتی مردم زابل سرک قیر را با بلدوزر تخریب میکنند دوباره اگر ساخته میشود باید از پول سهمیه خود شان ساخته شود نه از سهمیه دایکندی ، ایتن مثال خیلی کوچکش بود
یا اینکه اختیار شان که زنان ودختران خودرا به مکتب می فرستند یا درخانه زندانی کرده وخود شان غرض تداوی فا میل خودرا به پخاور میروند

>>>   به نطر دهنده اخر باید بکویم که دای کندی توان پرداخت معاش ومصارف کارمندان دولتی خود را نه دار د دایکند ی بامیان غور پروان غزنی میدان وردک که دران هزارها نیز سکونت دارد نه عواید دارد ونه هم معدنیات
ولایات متذکره از پول عواید کندهار مزار ننګرهار خوست کابل وسایر ولایات تغذیه میشود نه پول دارد نه زراعت و صنعت دارد باردوش دیګران هستید
خبردار از کابل

>>>   کشور ما یک کشور چندین قومی و چندین زبانی و یک کشور متنوع با عادت ها، رسم ها، وفرهنگ های ویژه هر گروه خاص آن میباشد؛ بناعن دولت فدرالی مناسب ترین جواب برای ضرورت های چنین کشوری است، نه جنگ ها و جدال های قومی، و نه تمامیتخواهی های قومی، نه یکسان سازی های جبری و غیر عادلانه، و نه هم شعار های پوپولیستی میان تهی که ناکام بوده اند آزموده شده اند۰
نویسنده مضمون به عوض اینکه با افکار و اندیشه های مردم سر و کار داشته باشد و با محتوای آن استدلال کند به هویت ویا نام اصلی ویا غیر اصلی آنها وحشیانه حمله میکند و با اینکار طفلانه و لجوجانه اش میخواهد خودش را قهرمان لاف های پوپولیستی بتراشد و حتی از سر رمضان بشردوست درین جا پیشی کند۰
بیفاوت از اینکه طاهر بدخشی بالای فدرالی شدن کشور تاکید میکرد یانه واقعیت اینست که نظام فدرالی غیر متمرکز بهترین سیستم حکومت داری برای کشور ما است۰

>>>   پشتونها هر چیز را برای خودشان و به ضرر اقوام دیگر میخواهند در پاکستان نظام فدرالی خوب است!؟ ولایت هایی پشتونستان و بلوچستان در پاکستان فدرال هستند و خود مختاری دارند اما در افغانستان(خراسان) با این که پشتونها اکسریت نیست تمام چوکی های قدرت را به زور تقلب هم که بشود محصور در قبیله خود ساخته است ما میگوییم خراسان در شمال یک فدرال باشد و در جنوب پشتونستان یک فدرال باشد. باز میتوان پیشنهاد نمود پشتونستان غربی(پشتون های درانی) به مرکزیت قندهار و پشتونستان شرقی(پشتون های غلجایی) به مرکزیت جلال آباد باشد و خراسان به سه ناحیه خراسان غربی(ولایات هرات و فراه و بادغیس و غور و نیمروز که مشمول ولایت بزرگ هرات باستان بود) به مرکزیت هرات خراسان شمالی(بلخ و سمنگان و جوزجان و فاریاب) به مرکزیت بلخ و خراسان شرقی(بدخشان و تخار و کندوز و کاپیسا و لغمان و بغلان و پروان)
و خراسان جنوبی(هزاره جات) به مرکزیت بامیان باشد.
و اما کابل بزرگ همچنان منحیث پایتخت بزرگ کشور و تمام ناحیه های ۶ گانه فدرال باشد.

امیر از هرات باستان

>>>   فدرال شدن خوب خواهد بود تجربه آلمان روسبه پاکستان برزیل و هند و بسیاری از کشورها گویای این مساله میباشد.

>>>   نظام فدرال خیلی خب است ایکاش کشور ما فدرال باشد پیشرفت خواهد شد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است