افغانستان چرا افغانستان شد؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۲۳    ۱۳۹۸/۴/۱۲ کد خبر: 159290 منبع: پرینت

سال ۱۳۵۶ سال اوج شان و شوکت و غرور محمد داود بود. هواخواهان داود از وی بنام رهبر و مخالفین وی را بجا یک دیوانه قبول داشتند. اینجانب در آن سال در غند تعلیمی وزیری ولسوالی کژه ولایت ننگرهار برای شش ماه مشغول خدمت مکلفیت عسکری بودم. وزیری در حدود ۲۰ کیلومتری غرب شهر جلال آباد واقع و یک قشله عسکری وزارت دفاع افغانستان بود. یکی از دلایلی که به این قشله عسکری اهمیت و وزن می داد این بود محمد داود زمانی در آنجا بحیث قوماندان قشله ایفای وظیفه می کرد. آب و هوای وزیری مرغوب و موقعیت قشله سر یک تپه مشرف بر محلات اطراف از هر نگاه مطلوب بود. کوهای سر بفلک کشیده در جنوب قشله خط مرزی یا مرز دیورند بین افغانستان و پاکستان بود. باغ گندمک یا جاییکه محمد یعقوب پسر شیر علی معاهده تسلیمی پشتون ها را با انگلیس ها امضاء کرد در همین ولسوالی موقعیت داشت. این باغ یک تفریحگاه خوب بود اگر از آن استفاده درست می شد.

حدود سه هزار تن در غند تعلیمی مکلفیت خویش را سپری می کردند. سویه تحصیلی شاملین غند حد اقل لسانس بود. در آن سال شمار کثیری از تحصیلکردگان و کارمندان عالیرتبه حکومتی مشغول خدمت بودند. طوری که در افغانستان معمول است آدم ها را با لقب سرکاری وی صدا می زدند. در هر خیمه که سر می زدی گپ هایی از قبیل معین صاحب، رییس صاحب، مدیر صاحب، داکتر صاحب، انجنیر صاحب .... و غیره بگوش می رسید. اینکه معین کدام وزارت یا رییس کدام ریاست ... معلوم نبود. خالد حسینی خالق شهکار ادبی کایت رنر در اثرش می نویسد در افغانستان اگر یک دانش آموز ده صفحه کتاب بیولوژی را خوانده باشد مادرش در بین خواهر خوانده های خویش از پسرش بنام داکتر تمجید و توصیف می نماید و اگر یک فصل فزیک را خوانده باشد وی را بنام انجنیر خطاب می کنند. اگر پسرش بگوید که وی بعد از فراغت از مکتب در نظر دارد فاکولته حقوق را بخواند مادرش پیش از پیش او را بنام سفیر و ثارنوال و حاکم معرفی می دارد.

گپ کوتاه که در این غند یک هزاره بچه که شامل غند تعلیمی نبود مشغول خدمت عسکری بشکل عادی بود. وظیفه وی ترامپ نوازی بود. با صدای ترامپ وی صبح وقت آدم ها از خواب بیدار می شدند. با صدای ترامپ وی آدم ها باید وارد تعلیم میدان یا میدان تعلیم می گشتند و با صدای ترامپ وی تفریح و ختم تعلیمات تعلیم میدان اعلام می شد. روزی وی آمده و خود را بنام خاک علی داد از منطقه مالستان معرفی کرد و مرا ماما خطاب کرد. وی گفت مادرش از جای ما از قریه پیش غار ست. قریه پیش غار از قریه سیدخان دو سه کیلومتر فاصله داشت. من هم با کمال خوشی از او استقبال نموده و گاه و بیگاه با هم جلسه کرده و خاطرات وطنی خویش را شریک می ساختیم. خبر نی که چند مفتن متوجه ما گردیده و راز ماماگری و خواهرزادگی ما را کشف می کنند.

روزی یکی از همین مفتن ها احترامانه سر صحبت را با باز نموده و خواهش می کند که از خواهرزاده خود خواهش کنم که صبح وقت با زدن ترامپ دلخراش خواب شیرین شان را خراب نسازد و ترامپ نزند. من هر قدر پیش خود فکر می کردم هیچ فکرم قد نمی داد که مقصد این ها چیست؟ ولی گپ ها و خواهش شان را شوخی فکر می کردم، نی که آنها جدی بودند. وقتی هدف شان از طریق من برآورده نشد، روزی چند نفر بشکل یک باند عمل کرده و ترامپ علی داد را می دزدند. در عسکری حفظ لوازم عسکری مکلفیت درجه یک و از دست دادن ترامپ یا تفنگ یا هر وسیله دیگر عسکری جرم سنگین بود و مجازات مرگ را در پی داشت. علی داد خاک بسر خود را بزمین و آسمان می زد و گریه کنان تمنا می کرد و عذر می کرد هر کس این کار را در حقش کرده نکند و ترامپ او را برگرداند.

امروز عین گپ در فیسبوک تکرار می گردد. من تحولات افغانستان را از روی بزرگترین آثار و منابع چاپ بین المللی به توجه عزیزان می رسانم ولی شمار معدودی از مفتن ها در اول از طریق عذر و زاری و اگر نشد از طریق تهدید و شیطنت و منافقت پیش فیسبوک مرا متهم به دشمنی با خود و قوم و قبیله خویش می سازند. در حالیکه آنها در مورد اصل گپ با من موافق اند و قبول دارند که من واقعیت های انکار ناپذیر را بیان می دارم ولی استدلال می کنند چون افغانستان در یک وضعیت بحرانی قرار دارد بناء طرح همچو مسایل بنفع افغانستان نیست. استدلال من در برابر این ها واضح است: افغانستان از اثر آنچه من ارایه می دارم افغانستان شده و به بحران کشیده شد. تا وقتی ما برای علاج مشکل بشکل واقعی دست بکار نشویم، افغانستان روی ارامش و صلح را نخواهد دید.

عبدالحمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان
نام
نظرات بینندگان:

>>>   یعنی ظلم به یک هزاره بچه ازآن وقت الی اکنون ؟ هههههههههههههههههه هیچ فائیده ندارد

>>>   افغانستان زملنی افغانستان شد که افغانها برایش قربانی داد!
بخارا زمان بخار کرد که اولاده اش قصیده زیر می سرایید:
بیا ګد شو به میدان و بیا برقصیم میده یمده!

>>>   باز هم همان مظلوم نمائی هزاره گی دوام دارد. خسته شدیم ازین همه مظلوم نمائی. هزاره ها دو چیز را بلد اند، یکی مظلوم نمائی دیگری خود را قوم برگزیده معرفی کردن. هردو افراط است.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است