کمتر از یک فیصد افغانستان سبز است
 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۴۰    ۱۳۹۸/۵/۱۵ کد خبر: 159700 منبع: پرینت

در نشست رسانه ای که امروز در رابطه به اهمیت احیای جنگل ها و نقش رسانه ها در آگاهی دهی در کابل برگزار شد داکتر کرن مسوول پروزه عمومی احیای جنگلات المان گفت که کمتر ازیک فیصد افغانستان سبز است واین نگران کننده است.

به گزارش آزانس باختر، داکتر کرن در این نشست که از سوی نهاد میدیوتیک افغانستان در مرکز رسانه های حکومت برگزار شده بود گفت نظر به اقلیم افغانستان باید کوه ها سبزداشته باشد اما چنین نیست واگر اوضاع به همین منوال پیش برود تخمین میشود که تا ده سال آینده یک در صد سرسبزی نیز از دست برود.

تواب استانکزی نماینده نهاد تیلو یافته های تحقیقات را که درولایت های پکتیا و خوست انجام داده بود با گزارشگران شریک ساخته گفت فقر، جنگ، موجودیت افراد زورمند، قاچاق، ازدیاد نفوس وعدم موجودیت بدیل چوب منحیث مواد سوخت سبب قطع و قاچاق جنگلات شده است.
استانکزی در مورد نقش رسانه ها در رسانیدن آگاهی به شهروندان در مورد موثریت جنگلات در زندگی انسانها و حفاظت محیط زیست تاکید کرده افزود که هرگاه مردم محل به اهمیت نقش جنگلات پی ببرند جنگلات را حفاظت میکنند.

محمد رفیع قاضی زاده رییس عمومی منابع طبیعی وزارت زراعت در رابطه به نقش جنگلات در حفاظت محیط زیست و زندگی سالم صحبت کرد و گفت وزارت زراعت تا کنون 11 در هزار هکتار زمین جنگلات را احیا و 90 هزار هکتار دیگر حفظ کرده است.
قاضی زاده گفت در نظر دارند که تا ختم سالجاری سه میلیون اسله نهال را توزیع و8عشاریه پنج میلیون نهال را برای احیای جنگلات جلغوزه و چهارمغز در 10 هزار هکتار زمین و در اضافه تر از 18 هزار هکتار جنگلات پسته و چهارمغز را احیا کنند.
قاضی زاده افزود که وزارت زراعت تاکنون 1850 هکتار زمین شامل کمربند سبز کابل را تکمیل کرده اند و قرار است تا 7 سال آینده به مساحت 10 هزار هکتار کمر بند سبز را در کابل احیا کنند.

حمید حاحی مسوول نهادمیدیوتیک افغانستان هدف راه اندازی نشست را شریک ساختن معلومات نهادهای که بخاطر احیا و حفاظت جنگلات کار میکنند و رسانیده آگاهی های لازم توسط رسانه ها به شهروندان گفت.
حاحی افزود هر درخت یک نفس است در وجود زمین وحفاظت آن وظیفه هر فرد است.

کد (9)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سبز
آلمان
نظرات بینندگان:

>>>   هرسال چند ملیون نهال غرس میکنند هنوز هم یک فیصد است از سال 2001 تاحال هیچ سالی کمتر ازیک ملیون نهال غرس نکرده اند حالا که نزده سال شده نزده ملیون درخت کم است؟

>>>   کمتر از یک فیصل افغانستان سبز است و کمتر از یک فیصل مردم افغانستان خوشحال

>>>   رنگ سبز چرا در بيرق حاکمان پشتون?
درفشهاى خاندان «اودال» يا «ابدال» يا درانى با نام «خراسان بزرگ ممالک» مانند درفش سلطنت «افشاريان» سبز و زرد رنگ بود
درفش شاهى ايران وخراسان سرخ رنگ و نشان خورشيد بالاى شير بود
بيرق هاى کشور تقلبى با نام افغانستان به رنگ سیاه بودند.
بيرق هاى خاندان سدوزايى و محمدزايى و در زمان شاه امان الله ۱۹۱۹ - 1928 هم با رنگ سياه با نشان محراب بود.
در سال 1928 بيرق سه رنگه با نشان کوه وخورشيد تصويب شد که در جرگه (چادر و يا خيمه حلقوى مغولستانى) چنگيز خانى پغمان کوه و خورشيد حذف شد
حبیب الله رفیع، پشتون و عضو اکادمی علوم افغانستان می گوید که رنگ های بیرق فعلی افغانستان در لویۀ جرگۀ پغمان که در سال ۱۳۰۷ هجری خورشیدی (1928) برگزار شده بود، از سوی شاه امان الله به عوض پرچم سیاه رنگی که قبلاً وجود داشت، پیشنهاد گردید و تصویب شد. او در مورد منطق انتخاب این رنگ ها می گوید که رنگ سیاه این بیرق، نمادی از تاریخ و یا "دوران سیاه استعمار"، رنگ سرخ آن نماد "مبارزۀ مردم افغانستان در برابر استعمارگران" و رنگ سبز نماد "آزادی و سرسبزی" کشور است.
اما اين تفسير حبیب الله رفیع پشتونتبار مانند پسا-استوره سازى تقلبى به گونه پته خزانه و دو شيزه ملالى که انگار به غير پشتون غيرت ياد داده باشد . زيرا غيرت و ناموس جزء جدا ناپزير پشتون اند.
نه پيشينه و گذشته نگاران علمى و نه حاکمان پشتون در زمان تولدى دوباره مردمان آزادى خواه و جنبشهاى کارگران جهان با جوشش وتشديد جنبشهاى آزاديبخش جهانى خواستند که در پهلوى مبارزه براى استقلال (و نه تنها استقلال سنگ و کوه و خاک )بلکه استقلال و خود اراديت مردمان (مردمان يا شهروندان نا مستقل دفاع ازاستقلال نمى توانند کنند تاريخ نشان داد که ارتش ظاهرخان و داود خان با زيادتر از 60 درصد بوديجه پول شهروندان نه توانستند عليه اشغالگران مبارزه کنند. جنرالان و حاکمان شان فرار کردند زيها و زوى ها و احمدزى ومحمد زايى و مردمان هر مليتهاى گوناگون از ميهن دفاع کردند) و انتخابات پارلمانتاريسم و ريفرومهاى (اصلاحات) و سرنگونى ظالمين و اقتصادى سياسى اجتماعى و فرهنگى مبارزه عليه تعبيض و تفاوت هاى نژادى وتبارى و طبقاتى و بلاخره برابرى جنسى و تحولات براى يک زندگى بهتر خود را فداع کردند.
بلى شناخت از گذشته و پيشينه در مرکز سياست آغاز قرن بيستم قرار گرفت و اين پديده تولدى ديگر هميش از ازدواج دو دوران گذشته کودک نو (عصرنوىن يا رينسانس) بوجودمى آيند.
بزرگان تاريخ نويسان کشور نامنهاد افغانستان مانند مير محمد صديق فرهنگ و مير غلام محمد غبار٬ احمدعلی کُهزاد در پيوند به دوران آريانا «نا» پسوند مکانى پارسى باستان و يا ايران «ان» پسوند مکانى پارسى ميانه و جديد و خراسان هويت فرهنگى هندوايرانى و تورانى باشندگان اصلى اين سرزمين را روشن ساختند. در همين سالها واژه آريانا و آريايى که معنى "اير" + ان =
بوم نجيب معنى مى دهد حاد و مدرن شدند
1- شرکت هوايى آريانا
2- کلوپ عسکرى آريانا
3- سينماآريانا
4- دانشنامه آريانا
5- هوتل آريانا وغيره
نامهاى ايرانى از استوره هاى ايران به پسران و دختران گذاشته شدندزمين آرين و ايرانفر - منيژه و پروين نوش و فرهاد و فواد وغيره.
سر زمين که بخش خاورى خراسان در سال 1857 از ايران با مرزکشى انگليس جدا شده بود با فرهنگ پارسى جدا ناپذير بود:
حاکمان پشتون در سال 1964 چال زد: اسم معرب پارسى يعنى "فارسى" را حذف کردو به عوض آن "درى" را "زبان رسمى" ناميد. اين زبان کدام زبان است ريشه آريانايى اين زبان چه نام داشت
تا اکنون معلوم نيست که واژه "درى" از "در" از "دره" و يا از "دربار" گرفته شده است.
يک زبان "درى" در ايران زمين وجود دارد که زبان پارسى زردشتيان است. امکان دارد که از "آذر" زردشت بر گرفته شده باشد: "ذرى"
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد: انگليسى: Zoroastrian Dari language
به فارسى:
"گویش بهدینان[۲][۳] که به زبان دری زرتشتی یا زبان گورونی یا گبری نیز مشهور است (خود زرتشتیان به آن دری و در دنیای خارج به آن گبری می‌گویند)[۳] گویش ویژهٔ زرتشتیان ایران و پارسیان هند است که در ایران در استان‌های یزد و کرمان و در هندوستان پارسیان ایالت ماهاراشترا به آن سخن می‌گویند. زبان دری یک زبان هندوایرانی و از شاخه زبان‌های ایرانی شمال‌غربی به شمار می‌رود. این زبان با زبان‌های مرکزی ایرانی و سورانی نزدیکی دارد.[۴] گویش بهدینان با آنکه «دری زرتشتی» خوانده می‌شود، با فارسی دری که گونه ی کهن تر زبان فارسی ایران است و زبان رسمی افغانستان متفاوت است."
پايان نقل قول
در عين زمان تحقيقات کودهاى "غيرتمندى افغانيت" عبدالرحمان پژواک پيرامون زبان افغانى در سالنامه کابل 1939 چاپ شد.
را عبدالرحمن پژواک درسالنامه کابل 1939 "تعاملات حقوقیه و جزائیه ملی" از اصطلاحات ملى يعنى پشتونوالى بکارنبرده است ?
عنوان مقاله در سالنامه کابل 1939 " تعاملات حقوقیه و جزائیه ملی " میباشد. عبدالرحمن پژواک درهمان مقاله چنين مى نگارد:
–“ گتلکه (پیغله) ‏
پیغله در“افغانی” کلمه ایست که هر پشتو زبا ن با معنی آن آشناست و حتی ‏اکثر فارسی زبانهای افغانستان نیز در اثر اینکه خیلی رایج است شاید از آن ‏بیخبر نبوده و بدانند که دختران جوان را پیغله میگویند ولی کلمه دیگری نیز در ‏بین پشتونها معمول است که هر چند بایست آنرا یک کلمه جداگانه و مستقل ‏بدانیم ولی باز هم این کلمه ترکیبی است از (گته) بمعنی انگشت و« لکول » ‏به معنی لغوی استاده کردن و یا لکیدل به معنی « ایستاده شدن » ترکیب یافته ‏است ولی باید دانست که کلمهء « ایستاده شدن » یا « ایستاده کردن » ‏فارسی را در مقا بل « لکول » یا « لکیدل » زبان پشتو استعمال میکنیم ‏برحسب ضرورت احتیاج است و کلمه دیگری در زبان فارسی به نظر نگارنده ‏نخورده است که بصور کلی بتواند در مورد استعمال خویش با کلمهء پنبتو تطبیق ‏شود- مثلا این جمله فارسی را که « احمد برخواست (ایستاد) » در زبان پشتو ‏‏« احمد لک شو » ترجمه کنیم. بهر کیف اگر در زبان فارسی کلمهء وجود ندارد ‏که معنی « لکیدل » یا « لکول » را بطور کامل افاده کند دیگری وجود دارد که ‏بکلی معادل کلمهء ترکیبی فارسی « انگشت نما » واضح میگردد.‏”
درهمين مقاله عبدالرحمن پژواک درسالنامه کابل از “پشتو” نامبرده شده ولى نه از “پشتونوالى”. توجه شما را به اين نکته جلب مى کنم که صفت “درى” زبان فارسى درآنزمان بکارگرفته نمى شد.
چون واژه پشتونوالى درخارج ازافغانستان اختراع شده بود وهنوز پشتوتولنه اين واژه را نهادينه نساخته بود.
درسال 1939 بود که هيتلر شش سال دراريکه قدرت بود و بزرگان پشتون از اين سوى مرز ديورند و از آن سوى اش يعنى هند به آلمان رفته بودند. اولين جوقه شان درسال 1922 بود که درآن شادروان برشنا و فاشيت پرور و رييس حزب ناسيونسوسياليت که نام حزب خود را پس ازسرنگونى حکومت هيتلر در آلمان به حزب سوسيال دموکرات افغانستان تغيرداد و درافغانستان هنوزهم به افغان ملت مشهور بود واست نام رييس حزب پاپاغلام بود اکنون سال 1936 ميلادى را مى نگاريم . ظاهرشاه جوان بود وگفته مى شود که کل قدرت بدست کاکا هاى اش بود.
آنها با اساسگزاران انجمن پشتو که درسال 1931 تاسس شد, پيوند داشتند. اين انجمن درسال 1936ميلادى به حيث اکادمى ارتقا کرد که نام اش به پشتوتولنه تغيرکرد.
ازهمان آغاز انجمن پشتو ويا پشتوتولنه کورس های اجباری برپا مى کرد تا مامورین دولت زبان پشتو را فرا گيرد و اگر مامورى در آن شرکت نمى کرد 100 روپيه و صفرپول جریمه نفدی
ازمعاش اش کاست مى شد هرکسيکه به زبان پشتو واژه پشتو توليد (اختراع) مى کرد براى اش 50روپيه و صفرپول بخشش داده مى شد. هنوزکلمه افغانى براى پول اختراع نشده بود. سکه هاى زمانهاى قديم داراعتبار داشتند. باوجود که روپيه به افغانى تغيرکرد ولى واحد کوچکتر هنوز پول است که صد پول يک افغانى مى شود.
درسالهاى 1936 ميلادى بود که ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو هم براه انداخته شد. درسلسله اين اصلاحات زبان پشتو دوحرف پشتو درهمين سال اختراع شد. اين دو حرف باعث مرگ پته خزانه شد و پته خزانه درجهان پنهان شد:
حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده اند. اين حروف حروف عليه دروغگويي اند ! اين حروف کوچک " علامه" عبدالحى حبيبى را در جهان رسوا کرد .دولت وحکومت پشتون را چپ ساخت و شوک داد که دروغگو حافظه ندارد.
در اين جا بايد بين مردم شريف پشتون و حاکمان اش فرق گذاشت. اگر نه کنيم قابليت انسانى خودرا زير سوال قرار داده ايم . من حاکمان شان را رد مى کنم ولى از مردم شان پيغار وگلايه. من خواهان سرنگونى حاکمان شان از الف تا غين و ي, من عليه رسم ورواجهاى قرن سنگ پشتونها هستم مانند بد و انتقام و لويه جرگه در سياست دموکراتي ولى رسم پناه دادن يک حق بشرى است.
پشتون هاى هند که به آنها پتان گفته مى شود براى صلح وصفا خدمت نموده اند و تعداد زياد فزيکدانهاى هند و هنرمندان هند - سپس پاکستان همين پشتونها اند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است