نامه انتقادی رحمت الله نبیل به عبدالله عبدالله
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۲۹    ۱۳۹۸/۶/۲ کد خبر: 159897 منبع: پرینت

(ترجمه: اگر پرسیده شود چرا کسانی را موعظه می‌کنید که خدا قطعاً مجازات و عذاب‌شان خواهد کرد، موعظه‌گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد (سوره اعراف ۱۶۴)

مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بنده‌گان بگریزند و چاکران بجهند
«حافظ»

جناب داکتر صاحب عبدالله عزیز!
شکواییه انتخاباتی شما را که شریک پنجاه فیصدی حکومت وحدت ملی هستید از حکومت خودتان شنیدم، با این‌که می‌دانید به بسیاری از خصایل شخصی و شخصیتی شما احترام دارم، به نجابت و رعنایی و فرهنگ‌مداری شما عمیقاً باور دارم و وطن‌دوستی و متانت توأم با گذشت شما زبان‌زد است، اما شکواییه همراه با خشم و جدیت شما بیش از این‌که جالب باشد، به هجو می‌ماند. حکایتی از گلستان سعدی به یادم آمد:

حکایت (۵)
جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این دانا بودی، کار وی با نادان بدین‌جا نرسیدی.
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانایی ستیزد با سبک‌بار
وگر بر هر دو جانب جاهلانند
اگر زنجیر باشد بگسلانند

داکتر صاحب گرامی، می‌دانم که حافظه خوبى دارید، حتماً همان روز‌هاى استعفاى من و صحنه تصمیم جدا ساختن راهم را از حکومت وحدت ملى و ترجمه نمودن استعفایم را به انگلیسى به خاطر دارید. حتماً به یادتان هست که همین شکایت‌ها‌ی شما را می‌گفتم و شما حتا حمایت نمی‌کردید. از فروخته شدن کیلومترها خاک وطن در سرحد‌ها، از معاهده‌ها و معامله‌های ننگین با همسایه شرور، اسناد داده و فریاد زدم و شما ندیده گرفتید. این جوش‌و‌خروش وطن‌دوستى را اگر به وقتش از همان اوایل بیست در‌صد به کار می‌بردید، به هیچ صورت حال افغانستان در وضعیت اسف‌بار فعلى قرار نمی‌داشت. اگر این غریو و خروش وطن‌دوستى‌تان مؤثر قرار نمی‌گرفت، مطمین هستم که استعفاى به وقت و زمان‌تان جهت حفظ منافع ملى، حاکمیت ملى و تمامیت ارضى از تدوام عمر سیاسى پنجاه در‌صدى شریک انحصار‌گرا و عوام‌فریب‌تان جلوگیرى می‌کرد و باعث ایجاد بدیل مشروع می‌گردید و حال وضعیت کشور تا به این‌جا کشانیده نمی‌شد که طالبان، پاکستان و امریکا پشت در‌هاى بسته در مورد قربانى گذشته و آینده افغانستان تصمیم بگیرند و صاحبان اصلى وطن از آن آگاه نباشند.

حتماً به یاد‌تان هست که من در تمام موارد ملى و مهم کشورى از قبیل امضاى پنهانی، از معاملات پنهانى با دشمنان داخلى و خارجى، بحث‌ها و مشوره‌هاى مستقیم و محرم تلفنى در موارد مختلف من‌جمله نصب سیم‌دار بین چهار‌دیوارى ارگ و دشمن ازلى افغانستان در راولپندى، به شما گزارش دادم. همان‌طور که از ده‌ها مورد فساد ادارى وحشتناک بعضى اراکین حکومت قبلى که به متحدین و اراکین حکومت وحدت ملى تبدیل شده بودند (همان ١٧٠٠ پرونده فسادهاى بزرگ) و به طور مفصل درباره برنامه انتقال جنگ به صفحات شمال کشور از جانب دشمنان داخلى و بیرونى افغانستان به شما گفتم، از جانب دیگر ارایه راپور‌هاى پلان‌هاى دراز‌مدت دشمن براى سقوط ولایت کندز و چگونه‌گى سقوط آن و سناریوهای فاجعه‌بار دفتر شوراى امنیت ملى و راپورهای من در مورد برنامه‌هاى منظم دشمن داخلى و بیرونى جهت ایجاد شگاف‌هاى اجتماعى و دامن زدن به تعصبات قومى، زبانى، فکرى و نسلى از آدرس‌ها و پول‌هاى حکومتى را امیدوارم فراموش نکرده باشید. خوب به یاد دارم که چندین بار خاطر‌نشان ساختم که «شما من‌حیث کسی که خود را وارث مجاهدین و تمام مردم افغانستان می‌دانید، باید آگاه باشید و در مورد موقف بگیرید.» اما دریغ از موقف، دریغ از حتا توجهی اندک. شما و شریک‌تان به خاطر حفظ آبروى خویش، آبروى افغانستان را به حراج گذاشتید.

حتماً یاد‌تان هست که در مجلس شوراى امنیت گزارش دادم که دشمن برنامه دارد تا اردوى ملى را به یک جنگ فرسایشى سوق دهد! این وظیفه من بود که به شما به عنوان یکی از دو رهبر دولت، گزارش بدهم و وظیفه شما البته فقط گرفتن گزارش نبود؛ شما به اندازه سهم خود هم که حمایت می‌کردید، وضع مملکت به از این بود.

داکتر صاحب، به اندازه‌ای که شما به مسایل تدارکات علاقه داشتید ـ آیا در هیچ کدام از مجالس تدارکات غیر‌حاضر بودید؟ ـ اما یک دهم آن توانستید که باعث تطبیق یک بند فقط یک بند تفاهم‌نامه تشکیل حکومت شوید؟ شما بودید که در هیچ مورد موقف نگرفتید! شما بودید که نتوانستید حتا نزدیک‌ترین متحدان‌تان را که در مقابل تمام بی‌عدالتى‌هاى انتخاباتى همراه‌تان با جدیت ایستاده‌گى کردند و جهت اعاده حقوق شخصی‌تان حتا با قبول نمودن تعطیلی قانون اساسى و تشکیل حکومت وحدت ملى به شما من‌حیث رهبر برخاسته از متن مجاهدین و مردم دیدند و صاحب دفتر و دیوان‌تان ساختند، حمایت کنید. آیا متحدان مردمى‌تان را و هم متحدان فردى‌تان را در این پنج سال خبر گرفتید؟ فکر نمی‌کنید چرا هیچ‌کدام از همراهان قبلی با شما نیستند، نه معاونان و نه متحدان و نه حامیان سیاسی؟ چون شما به همه‌ی آن‌ها بی‌توجهی کردید، همه را تنها ماندید در صحنه نمایش تحقیری که شریک‌تان تدارک دیده بود. چون دیدند که حتا از کارا‌ترین اعضای کابینه‌ات، حمایت نکردید. از عثمانی، از داکتر سبا، از داکتر وحیدی که زندانی شد و بعد بی‌گناه اعلام شد، از ده‌ها وزیر و کادر‌ ورزیده و پاک، از جنرال ظاهر ظاهر تا به جنرال دادان لونگ که مورد غضب و خشم، خودخواهى و جنون قانون‌شکنى شریک دیگر قدرت قرار گرفتند، دفاع کرده نتوانستید یا نخواستید دفاع کنید یا جگر دفاع نداشتید.

شما اپوزیسیون نیستید، شما شریک قدرت هستید و باید پاسخ بدهید که راى از مردم بادغیس، هرات، غور و پکتیا و قندهار و… گرفتید، اما در کدام قسمت از تصمیم‌گیرى‌ها آن‌ها را شریک ساختید؟ اقوام شریف ترکمن امروز یاد‌تان آمد که جوانان را با لباس مقبول ترکمنى ما زینت‌بخش استیج سخنرانى‌تان بسازید؟ در کدام مورد صداى درد و رنج‌شان را شنیدید؟ وقتی قریه‌به‌قریه مناطق ترکمن‌نشین از تشنگی و فقر می‌سوخت، وقتی تروریست‌ها در آقچه و مردیان و قرقین و خماب و شورتپه و غیره، نان و ناموس مردم را به تاراج می‌بردند، هیچ به یاد شما آمدند؟ موى‌سفیدان شینوار را که داعش ـ این گروه جعلى ـ تکه‌تکه کرد، مادران افغانستان که شصت هزار جوان را براى دفاع از حکومت‌تان قربانى دادند و گوشت بدن‌هاى پاره‌پاره‌شان را دوباره در جوال تحویل گرفتند، شما حتا زبان‌تان را تکان ندادید. زمانی که در مقابل مدنى‌ترین و برحق‌ترین حرکت‌هاى مدنى از بی‌رحمانه‌ترین لجاجت و شقاقیت کار گرفتند، یا در حقیقت گرفتید، زمانی که بهترین افسران مسلکى و وطن‌دوست نظامى ما به بهانه‌هاى مختلف خانه‌نشین شدند، شما کجا بودید؟ شما حتا نماینده پنجشیر هم نبودید، اگرنه یک جنرال تحصیل‌یافته پنجشیری در بهترین آکادمی دنیا را در چهل‌و‌پنج ساله‌گی متقاعد نمی‌کردند. زمانی که متحد فعلى و رقیب قبلى‌تان من‌حیث معاون اول حکومت وحدت ملى‌تان توهین، تحقیر، شکار توطیه و خانه‌نشین گردید، شما کلمه‌ای به زبان راندید؟

این چه جریان سیاسی است که بر فکر بنا نشده، بر معامله استوار است و سرانجام چنین جریانی معلوم است، چه تضمینی دارد که دوباره یاران‌تان را به پرتگاه استفاده ابزاری نبرید؟

این‌که به هزار‌ها کیلو‌متر مربع خاک ما را به بهانه سیم خاردار جهت جلوگیرى از ورود تروریسم به دشمنان افغانستان تحویل دادند، چرا یک روز ایستاد نشدید و به سرقواماندان اعلا و مشاور امنیت ملى‌اش نگفتید که استراتژى جنگ‌تان درست نیست؟ چرا پالیسى امنیتى را نقد نکردید؟ در آن زمان در تمام موارد ملى ذکر شده سکوت اختیار کردید و آن را بنا بر مشوره به اصطلاح دوستان بین‌المللى «مصلحت ملى» خواندید و فقط یاد‌داشت گرفتید تا در کمپین‌هاى این دور انتخابات از آن استفاده ابزارى کنید. شما شریک قدرت و تصامیم بزرگ وطن بودید، نه کاتب و عریضه‌نویس ارگ!

کاش شما شجاعت ایستادن داشتید! کاش شجاعت دفاع از رأی مردم و حق خود را می‌داشتید! حق دیگران به کنار…
آقای عبدالله! شما قسم خورده بودید و وظیفه‌تان ضمانت جان و مال و ناموس مردم بود. اگر نمی‌توانستید، باید استعفا می‌کردید، نه این‌که بعد از پنج سال اربابی و استفاده از همه مواهب قدرت، امروز گناه را یکی به گردن دیگری بیندازید.

اگر در آن زمان استعفا می‌دادید و اگر احیاناً حکومت وحدت ملى معیوب (به اصطلاح شریک قدرت‌تان، یک پاى و یک دست بسته) تا به حال دوام هم می‌کرد، بدون تردید شما حال رهبر «بدیل در حال انتظار» می‌بودید و نه تنها این‌که متحدان قبلى‌تان را از دست نمی‌دادید، بلکه متحدان جدید را بر تعداد آن‌ها علاوه می‌کردید.

افغانستان را همیشه رهبران جسور و صادق با مردم نجات داده‌اند. رهبران ناجى چالش‌ها را به فرصت‌ها تبدیل می‌کنند، نه عکس آن را. بزرگوار دیگر با تیمش با تمام توان وطن را به ورطه هلاکت سوق دادند، ولى شما فقط نظاره‌گر ماندید.

یاران جدید‌تان باید از سرنوشت یاران سابقه‌تان پند گرفته باشند. این کشتی شکسته به جایی نمی‌رسد. دیگر دوران تهییج احساسات قومی برای منافع شخصی به سر رسیده است. اگر دفعه‌های قبل هم به جای ادعای جنگ داخلی به نخبه‌گان و فرهنگیان و جوانان دانشمند رجوع می‌کردید، وضع چنین نبود. متأسفانه هیچ‌کدام از نخبه‌گان و اهل فکر و فرهنگ جوان به جانب شما راه ندارند. شما جز حلقه حزبی آن هم با تعاریف کوچکی که دارید، روزنه‌ای برای دیگران خالی نگذاشته‌اید. برای جنگ همه را به قتلگاه می‌برید و در قدرت جز حلقه محدودتان کسی را نمی‌بینید. این را همه هوشیاران نسل جدید این سرزمین در داخل و خارج دیده‌اند. برای نزدیکان‌تان گلو پاره می‌کنید و برای وحیدی و جنرال ظاهر و جنرال دادان حتا به تماشا نمی‌‌آیید. دوران شما به سر رسیده و باید قبول کنید. باید اگر هنوز وطن را دوست‌ دارید، به خاطر آینده این وطن، میدان را به جوانان وطن‌پرست و توانا خالی کنید، اگر‌نه به صورت تلخ از میدان بیرون رانده می‌شوید. در آخر، دوباره چون می‌دانم ادبیات را دوست دارید، شما را به صحبتی از شیخ سعدی ارجاع می‌دهم:

«یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند، چون رعیت کم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.»
راستى فراموش کردم در تمامى مسایل فوق «اتمر صاحب شاهد است!»
من آن‌چه شرط بلاغ‌ است با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

و ما علینا الا البلاغ
رحمت‌الله نبیل


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
نبیل
عبدالله
نظرات بینندگان:

>>>   Abdul Hai Khurasani
رحمت الله نبیل؛در برزخ انتظار انتخابات ریاست جمهوری،چنان عزم خویش به تمرین نامه نگاری های روشنفکرانه جزم کرده است،که می ترسم کاروان بگذرد و ایشان در چهار راه بیابان برهوت سیاست به انتظار معجزه نشسته باشند.
نامه‌ی رحمت الله نبیل عنوانی داکتر عبدالله دومین نامه ای است( نامه‌ی نخست عنوانی امرالله صالح بود)که در جریان کمپاین انتخاباتی منتشر می شود و البته دارای نکات قابل توجه و تأمل می باشد،اما سوال اساسی این است که چرا آقای نبیل تا امروز سکوت کرده است و اکنون خطاب به داکتر عبدالله آنهم تنها با ذکر عناوین عمومی نامه نگاری را به عنوان نوعی از روش کمپاین انتخاباتی برگزیده است و نه لزوماً برای تنویر افکار عمومی شهروندان افغانستان.
اگر آقای رحمت الله نبیل واقعاً صداقت دارد و خواهان اجرای عدالت می باشد،چرا لیست ۱۷۰۰ پرونده فساد بزرگ و اختلاس را هم اکنون منتشر نمی نماید،تا مردم این فاسدان بزرگ،مافیای تاراج و اختلاس گران ثروت ملی و بیت المال کشور را بشناسند.
آقای نبیل بسیار زیرکانه بجای اینکه عاملان اصلی فساد و تباهی و حامیان تروریسم را مستند افشاء نماید،عزم جزم کرده است تا شاهدان سیاست را هدف بگیرد.
البته که می بایست دکتر عبدالله عبدالله برای روشن شدن افکار عمومی پاسخ صریح و روشن بدهند تا اذهان عامه و شهروندان روشن شود و بتوانند درست تصمیم بگیرند.

آقای رحمت الله نبیل
برای صداقت آزمایی گفتارتان منتظر انتشار لیست ۱۷۰۰ فاسد بزرگ و اطلاعات مستند تان در رابطه با تروریست هاهستیم و گرنه این نامه نگاری ها ارزشی جز کمپاین انتخاباتی و تمرین روشنفکر مأبانه ندارد و شاید کسانی بگویند،بزرگوار! فکر نمی کنید سوراخ دعا گم کرده اید؟

>>>   درمثال فوق آنکه از یخن گرفته عبدالله وآن دانشمند یا متفکر غنی است ،
عبدالله عبدالله به جوی نمی ارزد، تصادف روزگار و انتخاب نابجای مرحوم ربانی زمینه ساز این پیش آمد گردید ، عبدالله کسی نیست که او توانائی اداره یک کشور را داشته باشد ، صرف تقسیم چوکی را میداند آنهم نا عادلانه، اول خودش دوم مستور سوم قوم وخویش چهارم دیگران ،دروجود عبدالله بهخ اندازه یییک الکترون احساس وطن دوستی ومردم دوستی ومسئولیت پذیری موجود نیست ف ببینید، هر روز بیست سی چهل پولیس یا اردوی ملی جوانان شهید میشوند به همین شمار افراد ملکی مردم غریب ، اما عبدالله هر روز چاق تر میشود، این نشان از بی حسی وبی پروائی او دارد ،
گیلگمش

>>>   تا وقتی حکومت بود وچوگی بود عبدالله هم است وقتی چوکی نبود بکسش را گرفته به خانه وفامیلش درهند می پیوندد واز دالرهای چنگ آورده اش تا آخر عمر استفاده میکند این وطن واینمردم نزد عبدالله درصورتیکه چوکی نباشد بر ابر یک نخود ارزش ندارد ، دنیارا رنگ سرخ بگیرد عبدالله را تنها نوک بینی اش سرخ است
ر

>>>   اين اقا هنوز در قرن ١٢ زندگي ميكنند و نميدانند كه قرن ٢١ است و وقت نامه و خط گذشته ، موترت را سوار شو دو قدم راه است برو همرايش رو برو گپ بزن ويا از طريق تلفونت برايش زنگ بزن حاجت خط نويسي و كبوتر نيست. توبه توبه ازين كهنه ذهنان.

>>>   نباید هرکس توانست بخواند وبنویسدخودرا باسواد بداند ،کاش من هم می توانستم چنین نثر زیبای بنویسم ،من تنها هنرِخلق این جملات را پسندیم نه معنی ومفهوم تمامش را :
نیایش نوروزی :
درود بر پروردگار بزرگ و توانائی که نور و روشنائی را در سیاهی و تاریکی آفرید و این دو را از هم، دیگر نمود و فرمان به ستایش نور داد که نیکو بود.
درود بر پیام آوران آزادیبخش و خردمند و مهرگستر، میترا، زرتشت، اسپارتاکوس پیروز ، بودای انسان ساز، کوروش آزادیبخش و رهاننده ی جانباز، مانی و مزدک برابرجو.
درود به بابک خرم دین، خیام کیوان نیشابوری، فردوسی پیروز پارسی، حافظ رند شیراز، مولوی فرزند بلخ و بخارا، عین القضات، سهروردی. درود بر کسروی و دشتی. درود بر کوروش آریامنش. درود بر زرتشتها و تشت زرین آرامش، آسایش، آگاهی، خرد و دانش.
درود بر یزدان پاک که با مهر و مهربانی رامش آفرینی و شادی و عشق را در هر کجای این جهان زیبا برای هر اندیشه و با هر ریشه با پیمان به پیوند دلها برایمان یادگار گذاشت تا شب تاریک را به نور خورشید، زمستان سرد را به بهار سرسبز، تنهایی را به همراهی، درد را به تندرستی، خشم و کینه را به گذشت و بخشش بسپاریم.
پروردگارا در این هنگام دل انگیز و زیبائی که جهان و هستی پایان گردش سالانه زمین بر پیرامون خورشید پرفروغ و آذرخش هستی جشن میگیرید همه ما با هم همآوا و همدل از اهورا مزدای بزرگ خداوند دانائی و توانائی رامشخواهی و آرامش گستر خواهان روزها، هفته ها، ماهها و سالهای سرشار از آرامش، آسایش، تندرستی، شادی و مهربانی هستیم.
تا توانی در جهان مهر ورز ، شادی آفرین ،آرامش بخش و یار جو باش
با گرمترین شادباشهای نوروز سال 7087
گیلگمش

>>>   خوب بود

>>>   آفرین بر شما جناب بزرگوار با این چنین سخنان حکیمانه و راستین
سید علیرضا "مجاب"

>>>   نبیل صاحب محترم
لطف کنید و همه داشته های ذهنی تانرا از خوب بد هرچه عاجل تر ثبت اوراق دفتر کنید چون بر سر این دیوانه و آن دیوانه اعتبار نیست نشود که نسل های بعدی از دسترسی به کوهی از حقایق محروم شوند

>>>   واقعاٌ این نامه و آن نامه که به امرالله صالح نوشته اند قابل دقت و پر معنی است . یاد آوری از گذشته و اشتباهات کسانیکه در میدان سیاست افغانستان رقص و پایکوبی می کنند بسیار آموزند هم برای سیاسیون و هم برای مردم بخاطر شناخت بهتر شان از سیاسیون است. بسیار تشکر آقای نبیل ! انشالله همه با شما موفق است.

>>>   سلام و درود خداوند بر روان پاک شهدای گلگن کفن راه وطن. درود بر فرزند صدیق وطن محترم رحمت الله نبیل. ایکاش ما صدها رحمت الله نبیل میداشتیم و آن وقت وطن ما گل ‌گلزار میبود ایکاش مردم مادرک و توانای تفکیک خادیم را از خاین میداشت. آقای رحمت الله صاحب مه در انتخابات سال ۲۰۱۴ برای تیم آقای عبدالله کمپاین کردم اما بعد از شناختن آقای عبدالله بار ها بر خود نفرین کردم آقای نبیل حس که من امروز از آقای عبدالله دارم اینست که ایشان ۸۰٪ بر زنان روسپی می ماند تا یک مرد و کوچکنرین حس مردانگی وغیرت و شجاعت حس مردی در اجود عبدالله نیست وبنظرم او یک شخص هرزه و زن صفت است که باید چنین اشخاص را در زباله دانی های بایگانی انداخت.آقای نبیل صاحب بدون ریا و بدون کوچکترین غرض خدمت تان عرض کنم که نجات وطن مشترک ما به یک شخص مخلص وصادیق و وطن پرست و قاطع و فرا قومیتی وملی ضرورت دارد که من آن صفات را در وجود گرامی شما مشاهیده می‌کنم ایکاش تمام مردم ما شخصیت وخلوص شمارا درک میکرد‌ند که متاسفانه اغلب مردم ما فاصله زیادی از آن دارد.آقای نبیل من یک پشتو زبان نیستم که بخواطر نژاد دوست تان داشته باشم. قومیت و زبان و نژاد منطقه و باور برایم مهم نیست آنچه برایم مهم است اینست که‌ شخصیت وخلوص وکارد کرد ها و وطن دوستی برایم مهم است که انرا در وجود شما میبینم. از خداوند جل وعلی آرزوی صحت ‌سلامتی و پیروزی برای شما دارم. با امید آن روز که در رسانه‌ها بشنویم که گفته شود محترم جلالت ماب رحمت الله نبیل ریس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان.
م ح ج د از استرالیا

>>>   اقای نبیل!خداکند که این اندرزها وطعنه های نیش دار ومعنی دار واقعا از سوی شما باشد وبرخلاف حدس من وهمه تا اینحد باخدا ووطندوست وملیت خواه باشید گرچه عملکردهای تان تا کنون ومطلق استعفای تان از دستگاه فساد ورژیم تحت اشغال وخاین ووطن فروش که تنها استعفای بدون فرمایش وواقعی بودگویای انست که درد ملت وکشور در سینه شما میسوزد وقلبتان برای اعتلای ملت وکشور می تبد ایکاش دیگران یک هزارم حصه احساس پاک ونیت نیک شما را میداشتند درد وبلای تان بر سر رهبر نما ها ومخدوم صاحب هاومدعیان پیروی رهبران فقید جهاد ومقاومت باد<امین یا رب العالمین>

ولی انهمه حکایت ها واندرزها ونصایحی نیک شما برای عبدلله وصالح ودیگران به منزله ای خواندان سوره ای <یس> در گوش خر است وسخت میترسم که به خر مسکین توهین نشود تو گوی اینهمه منزل را عبدالله ویاران نا اگاهانه ونابخردانه طی نموده اند واین همه جفا وکجروی ها درحق ملت راندانسته و درجهالت انجام داده اندویا روی مجبوریت در دام استخبارات جهانی قرار گرفته اندویا لا اقل درخدمت گذاری وعملکرد های شان به ان بانگاه های جهنمی مخلص نیستند کلا وحاشا
ارمانها ونیات اینها به تمنیات شهدای راه حق می ماند که بعد از شهادت میگویند ایکاش صدبار زنده شویم ودر راه خدا جهاد نمایم وباز شهید گردیم برعکس این وابستگان وفدوی های استخبارات ارزو میبرند که اگر صد بار خدای نا خواسته برای شان حیات دوباره داده شود باز در خدمت اربابهای خویش قرار گرفته وانهمه دنبه های نسیه ووعده های موعود را به شیش نقد وزندگی پر زرق وبرق دنیوی تبدیل نمایند ونعم البدل !!!
جناب نبیل!
بنده که یکی از مخلصین واقعی جهاد ومقاومت هستم وشرف هم مجلسی وصحبت های عبدالله عزام ومسعود وربانی وعبدالله نوری تاجکی و... راحاصل نموده ام حد اقل یگانه وصیت نامه ای زیبا وپر معنی را در نوشتار شماویا از هرکسی دیگری که باشد دیدم اگر این بیانات دل سنگ وسخت ومسخ شده ای عبدالله رااب نمیسازدبرای تشنه گان حقایق وطالب های واقعیتها از چندوچون اوضاع واحوال حالات کنونی بهترین راه گشا وسرمشق خواهد بود از پر گوی وزیاده نویسی که بگذریم باید بگویم افرین به شیر دادگی تان وخداوند گذشتگان تان را بیامرزد
تبنگچی

>>>   نبیل عزیز واقعا که در وقت ضایع کردن مهارت دارید . در این روز های کمپاین کاملا مصروف املا و انشا و خواندن بوستان و گلستان استید . چرا از سعدی نقل قول میکنید او که سیاستمدار نبود . یا میخواهید اخلاق و سیاست را جفت بسازید . اگر مردم غنی و عبدالله را نشناخته باشند و یا به دلایلی نخواهند روی شناخت شان وقت ضایع کنند ، نامه های تقریبا خسته کن شما را نمی خوانند و یا میخوانند و میخندند . بیم دارم که برای غنی کمپاین نکنید . از شما نیمچه استخباراتی ها شکی نیست . امرالله صالح بیچاره را ببین که در تار جولاگک بند مانده

>>>   تا جايي كه من هم مشاهيده كدم از نبيل صاحب كده آدمي لاييق، خاديم و صاديق نيافتم. پس اي بيرادري عزيزي من آقاي م ح ج د ، بيا كه هر دوي ما بخدمت شان بيشيتابيم.
ص ض ع غ ف ق از سمنگان

>>>   برعلاوه اتمر صاحب مصطفی مستور هم شاهد است

>>>   اقاي نبيل هنوز از نامه و كبوتر استفاده ميكند و نميداند كه در عصر ارتباطات قرار دارد. با اين مغز و تفكر ميخواهد رييس جمهور هم شود. شما خود قضاوت كنيد

>>>   رخمت الله نبیل خودش اقرار کرد که ماشین چاپ کارت های انتخاباتی را در وزیر ابر خان پیدا کرد و به هدایت کرزی خاموشی اختیار کرد حال با چشم سفیدی میخواهد رای بگیرد به این میگویند خاک به چشم ملت زدن


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است