تصمیمگیرندهی نهایی و تمامکننده در چنین وضعیت حساس، پیچیده و بحرانی آمریکاییها هستند و اگر غنی روند صلح را تا برگزاری انتخابات به چالش بکشد، آمریکاییان عبدالله را بر غنی ترجیح خواهند داد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۵ ۱۳۹۸/۶/۱۳ | کد خبر: 160044 | منبع: |
پرینت
![]() |
۱- ضلع یکم این برنامهی امضای موافقتنامه میان طالبان و آمریکا به رهبری خلیلزاد است.
جزییات این برنامه، با آنکه تا هنوز آشکار نشده، اما محور اصلی این برنامه و مانور سیاسی را منافع آمریکا و پاکستان میسازد نه منافع ملی ما. در این برنامه طالبان فقط ابزار تطبیق برنامههای استراتڙیک آمریکاییها و پاکستانیها هستند و احتمال تطبیق این برنامه بیشتر از دو برنامهی دیگر است. دورنمای این برنامه نیز چنان مینماید که با تطبیق آن نیز گلیم جنگ از کشور ما کاملن برچیده نخواهد شد و از میان چنددستهگی طالبان گروههای بیشتر موافق سیاسی و زیر حمایهی پاکستان به این روند خواهند پیوست و بقیه (بیشتر شاخههای نظامی و مخالف) چهره و بیرق عوض کرده به جریانهای تکفیری و داعشی خواهند پیوست، اینجاست که و جنگ و صلح ما به گونهی دیگر ادامه مییابد و با موجودیت فضای تیره و تار داخلی مهاجرتها از نو آغاز خواهد شد.
۲- ضلع دوم این برنامهی و مانور سیاسی دستهی دولتساز به رهبری رییسجمهوری، آقای غنی است.
آماج غایی این برنامه ساختن یک حکومت پشتونمحور و خودکامهیی جمهوری است که یگانه ابزار و امید رسیدن به این حکومت تقلب انتخاباتی است. اگر این مانور سیاسی و برنامه پیروز گردد، شاید در ابعاد دولتسازی، حاکمیت قانون، امنیت و اقتصاد کارهایی صورت بگیرد اما عدالت اجتماعی و برابری شهروندی هیچگاهی تأمین و برقرار نخواهد شد و آزادی بیان و رسانهها هم تا حدودی محدود خواهد شد؛ چون بخشی از برنامههای اصلی این برنامه و مانور سیاسی احیا، دوام و تسلط حاکمیت قبیلوی و هویتسازی اجباری است. آقای غنی دغدغه و عقدهی تاریخی برتریجویی تباری دارد. شاید او بتواند در کوتاهمدت با شکلدادن یک حکومت متمرکز دارای امنیت و اقتصاد به سود این کشور تمام شود اما در درازمدت تحمل او و حکومتداریاش دشوار خواهد بود؛ زیرا او در نهایت این کشور را برای ما قفس طلایی خواهد ساخت و ما پرندهی شکمسیر، بیهویت و مأمون آن قغس خواهیم بود.
احتمال برندهشدن و پیروزی این برنامه و مانور سیاسی با توجه به پیشآمدهای اخیر، فاصلهی مردم از حکومت، شناخت مردم، موجودیت و سنگینی بیشتر دستهی رقیب و محاسبات نادرست سران این برنامه کمی بعید به نظر میرسد.
۳- ضلع سوم این مانور و برنامهی سیاسی دستهی ثبات و همگرایی به رهبری آقای عبدالله است.
این برنامه و مانور سیاسی، که وزنهی سنگینتر نسبت به دستههای انتخاباتی دیگر دارد، هم متمایل به برگزاری انتخابات است هم متمایل به صلح و تشکیل حکومت موقت. یعنی سران و مؤتلفان این مانور و برنامهی سیاسی در خط موازی پنجاهپنجاه صلح و انتخابات قرار دارند. ظاهرن چنین به نظر میرسد که تمام هم و غم سران این برنامه بودن در قدرت و مشارکت سیاسی توأم با مدارا و یکدیگر پذیری احزاب و جریانهای دخیل سیاسی و جهادی است. اما آنگونه که از قراین و شواهد نمایان است، این مانور و برنامهی سیاسی کدام برنامهی از پیش طرح شدهی منظم و جامع راهبردی (انکشافی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی) برای آیندهی این کشور ندارد. چنانکه معلوم میشود برای سران و مؤتلفان این برنامه بیشتر از هر چیز دیگر، همان مشارکت و سهمداری سنتی و مبتنی بر امتیاز گیری احزاب، گروهها و خانوادههای دخیل در معادلات چهاردههی اخیر، اهمیت دارد و از دولتسازی، حفظ دستآوردهای ۱۸ سال اخیر، حقوق زن، آزادی بیان و رسانهها، حقوق بشر و شهروندمحور و عدالت انتقالی خبری نیست. همچنین با توجه به نیرومندی جوِ انحنا و انعطاف در این برنامه احتمال برندهشدن این ضلع در هردو صورت (هم برگزاری انتخابات و هم امضای موافقتنامهی صلح و تشکیل حکومت موقت) بیشتر است. گمانههایی نیز وجود دارند که آقای عبدالله در صورت تحریم انتخابات نیز یکی از مهرههایی باشند که در رأس حکومت موقت قرار بگیرند.
در هرصورت تصمیمگیرندهی نهایی و تمامکننده در چنین وضعیت حساس، پیچیده و بحرانی آمریکاییها هستند و اگر آقای غنی روند صلح را تا برگزاری انتخابات به چالش بکشد و انتخابات را به هر ترتیبی برگزار کند و خود را نیز با هر ترفندی پیروز انتخابات اعلان نماید، در آن صورت نیز مهر تأیید جناح برنده و مختومه خواندن معضل، به دست سران قصر سفید خواهد بود و باز هم احتمال بیشتر این خواهد بود که آمریکاییان عبدالله را به لحاظ انعطافپذیری و نرمشش بر غنی ترجیح بدهند و او را به عنوان طرف دولت در مذاکرهی میانکشوری میان طالبان و دولت به رسمیت بشناسند و سرانجام نظام پنجاهپنجاه امارتی_جهادی را شکل دهند.
پ.ن: سرانجام چنین به نظر میرسد که با تطبیق هریک از این سه جریان و برنامه بازندهی اصلی مردم اند.
باور بامیک
>>> به هر حال اشرف غنی بازنده و از صحنه سیاست افغانستان گم شدنی است که خود خبر خوب است، چون اشرف غنی در پنج سال جز قبیله پرستی، تعصب، تخم نفاق پاشی، آزاد ساختن تروریستان طالب، قتل عام سربازهای جوان، سرکوب جنبشهای مردمی، فقر و بیکاری، فرار مغزهای جوان از افغانستان، تبدیل کردن افغانستان به بی امن ترین، فاسدترین کشورها در جهان، افغانستان بدترین کشور برای اطفال و زنان، هیچ دست اواردی دیگری ندارد.
>>> طالب، داعش، کرزی، غنی و خلیل زاد افغانستان و مردم را نابود کردند و افغانستان را مستعمره امریکا ساختند.
>>> و مردم مثل گوسفند ها
یکی بعد دگر
در قتلگاه کفر هیبت شیطان
میمیرند و لیک بر خود نمیجنبند.
به همه رای دهید به جز غنی
همه را بپذیرید به جز ملا هیبت شیطان
>>> Arianfar
بزرگترین کشف تاریخی اشرف غنی:
نسخه یی برای همه رییس جمهورهایی که می خواهند کشورهای شان در صف پیشرفته ترین، آرامترین و با ثبات ترین کشورهای جهان قرار بگیرد،:
با صدراعظم، معاون اول و وزیر امنیت دولتی تان ماه ها دیدار نکنید!
امشب مصاحبه بسیار جالب آقای نبیل را با تلویزیون طلوع دیدم و شنیدم . ایشان فرمودند که در یک مقطع سه ماه آزگار می خواستند رییس جمهور را ببینند، اما موفق نمی شدند.!!!! عین شکواییه و گلایه را داکتر عبدالله چند سال پیش در یک مصاحبه یا سخنرانی بیان داشته بود.!!! حالا می گذریم از این که با معاون اول خود اصلا نمی بیند.
خوب، رییس جمهور یک کشور باید شب و روز با صدراعظم و وزیر امنیت ملی و معاون اول خود تماس های پیوسته و بلاوقفه داشته باشد.
هنگامی که این دو نفر نتوانند ماه ها با رییس جمهور تماس و دیدار داشته باشند، و معاون اول بیخی از گردونه حکومت کنار گذاشته شده، معنایش چه است؟
یکی نبود سیستم که خود گواه بر معیوب بودن و ناقص بودن سامانه مدیریتی کشور است.
این کمترین که چندین سال در یکی از مجرب ترین شرکت های مشوره دهی (کانسالتنگ) آلمان کار کرده ام، این موضوع را از دید علم مدیریت (منجمنت وادمنستراسیون) کفرمحض می دانم.
این در حالی است که رییس جمهور باید الگوی مدیریت شایسته و برتر در کشور باشد.
دو دیگر، به سلامتی روانی و عقلی رییس جمهور شدیدا شک و تردید پیدا می شود.
در این مورد، باید به کاستی و ضعف معیارهای نامزد شدن برای کرسی ریاست جمهوری اشاره کرد که باید نامزد ریاست جمهوری آدم سالم و دارای عقل و خرد سلیم و برخوردار از سلامت روانی باشد.
دردمندانه که درهر دو مورد ضعف های بزرگی درآقای اشرف غنی احمدزی دیده می شود. یعنی نه مدیر خوبی است و نه هم از سلامت روانی برخوردار.
حال من به آنانی حیران هستم که چگونه می خواهند باز هم چنین آدمی را پنج سال دیگر بر شانه های مردم بینوای ما بالا کنند؟
>>> Aziz Arianfar
بزرگترین مسوولان فاجعه کنونی در کشور حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی اند و باید هر دو از گردونه سیاسی حذف و به زباله دانی تاریخ افکنده شوند.
دوستان شاهد اند که من سال های سال شب و روز داد زدم و به این دو مشر نابه کار، ستمگر ، کله شق و یک دنده راهنمایی ها کردم، پیشنهادها دادم، هشدار ها نوشتم.
اما این دو چنان سرمست از باده قدرت و مغرور و سرکش و سوار پیل مست بودند که گویی هرگز گوش شنوا ندارند.
هیچ گامی در راستای نجات کشور برنداشتند و حاضر نشدند از سر مرکب جهل و خودکامگی و انحصارگرایی لگام گسیخته فرود آیند. برعکس، پیوسته ناز بر فلک و امر بر ستاره می کردند.
امروز اگر کشور با فاجعه روبه رو است، اگر فرصت های طلایی بر باد رفته اند، اگر فاقد نظام و سیستم و دولت و ملت هستیم؛ همه این بدبختی ها و سیه روزی ها از دست این دو تبهکار بزهکار و سیهکار است.
این دو به خاطر اغراض و مقاصد آزمندانه، خودخواهانه، برتری جویانه و تمامیت خواهانه خود چنان کشور را غرق در تعصبات، نفاق، شقاق و استخو انشکنی و برادرکشی کردند که سال های سال کشور در آتش آن خواهد سوخت.
بیگمان نام های این دو شیاد مفتن با درشت ترین الفاظ سیاه درج دفتر تاریخ خواهد شد و نفرین ابدی نسل های آینده نثار شان خواهد شد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است