غنی برنامههایی در بخشها و ابعاد اقتصادی، سیاست خارجی، حاکمیت قانون، مدیریت آبها و رونق بازرگانی دارد، اما آیا میتوان با اینهمه اوصاف، منکر تعصب تباری، استبداد سیاسی و اولویتهای فاشیستی او شد؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ ۱۳۹۸/۷/۳ | کد خبر: 160292 | منبع: | پرینت |
برخورد و دیدگاه من {پوزش میخواهم که واژهی «من» را به کار میبرم} در پیوند به سران احزاب و اقوام (به پندار مردم رهبران اقوام) عقدهمندانه، تبارگرایانه، طامعانه، عاشقانه و متعصبانه نیست. من در پیوند به آنان به ویژه نامزدان ریاستجمهوری نگاه منطقی، برنامهمحور و راهگشا دارم؛ برایم این نیز مهم نیست که کی در انتخابات (۶) میزان پیروز میشود و کی نمیشود. من، نه جیره خوارم، نه رخنامهچلان و ستایشگر (مداح) و نه بتی و تابویی به نام رهبر، قوم، مذهب و منطقه دارم. تا هنوز خانهی شخصی، زمین و موتر هم ندارم و غم شکم و زیر شکمم را نیز کسی نخورده است که برایش نوکری و مداحی کنم. کسانی که به سران سیاسی و تیکهداران اقوام رهبر و بابا میگویند و مداحی میکنند بدون شک به آنان نگاه منفعتجویانه، تبارگرایانه، طامعانه، متعصبانه و عاشقانه دارند.
از نگاه منطقی و استدلالی رهبر یعنی کسیکه برندهی راه است؛ برنامه دارد؛ راهبرد دارد؛ توشهی راه رهبری دارد؛ سواد لازم رهبری دارد؛ اساسنامهی گروهی، ارزشی و خطوط سرخی برای نگذشتن و معاملهنکردن دارد. رهبر، آنی است که در پای منافع مردم و کشورش استوار بماند؛ راههای دشوار را بپیماید و برای بنبستها و چالشها راه حل داشته باشد. رهبر، آن است که منافع و مصلحت مردم و کشورش و ارزشها را بر منافع شخصی، خانوادگی، تباری، گروهی و سمتی برتری دهد. رهبر باید نوگرا، مردمگرا و و واقعگرا باشد.
من عاشق دکتر پدرام نیستم و به تبار، زبان و زادگاهش نیز اهمیت نمیدهم. او برنامه، منطق بلند و راهبرد مناسب و مطلوب برای بیرونرفت از بحران کنونی کشور دارد. او مانند دیگران روی رد پای گذشتهی اسلافش گام نمیگذارد بل فکر تازه و طرح نو برای حل معمای کور چندین سده و چندین دههی کشور دارد. او برای همه عدالت و شگوفایی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میخواهد. او اهل معامله نیست و این را در درازای چندین دههی مبارزات سیاسیاش ثابت ساخته است. اینکه به ولایات جنوب و شمال و حتا زادگاهش برای کارزارهای انتخاباتی سفر نمیکند از نبود امکانات و نبود تدابیر امنیتی لازم است نه از تعصب و ترس و بیاعتنایی به مردم. نه پول دولت پیش اوست نه چرخبال و موترهای زرهی و نه نیروهای نگهبان پی.پی.اس.
من گفتگوهای رسانهای تمام نامزدان ریاستجمهوری را به دقت دیدم اما در میان همهی آنها جز آقای غنی و پدرام برنامه نداشتند. آنان بیشتر شان در کارزارهای انتخاباتی شان یا به عیبجویی یکدیگر شان میپرداختند یا به رویاپردازیهای ناممکن، بذلهگویی، گفتن سخنان مبتذل و دروغهای شاخدار.
اینکه آقای غنی برنامه دارد، جای تردید نیست، مهم این است که تا چه اندازه برنامههای او به سود مردم و کشور است و چقدر قابل تطبیق و پذیرش است. من شک ندارم که آقای غنی برنامههایی در بخشها و ابعاد اقتصادی، سیاست خارجی، حاکمیت قانون، مدیریت آبها و رونق بازرگانی در کشور دارد، اما آیا میتوان با اینهمه اوصاف و برنامههای خوب او منکر تعصب تباری، استبداد سیاسی و تطبیق برنامهها و اولویتهای فاشیستی او شد؟
پاسخ روشن است که نه. او در گذشته، در زمان حضورش در آمریکا و (۵) سال حکومت وحدت ملی به وضوح نشان داد که هیچ مورد دیگر در سازوکارهای دولتداری و حکومتداری به اندازهی استبداد رای، تبارگرایی و نقض قانون برایش اهمیت ندارد.
در برابر وی وزنهی سنگینتر انتخاباتی در انتخابات کنونی، آقای عبدالله میباشد. او از این نگاه یک نامزد خوب و بهتر است که به تکثر و مشارکت ملی باور دارد؛ مرزهای قومی و منطقوی را شکسته و در نگاه جهانیان و باور بینالمللی شخصی نسبتن محبوب و شناختهشده بوده، اما چه تضمینی وجود دارد که در صورت برندهشدن او این مشارکت سیاسی مبدل به مشارکت انتفاعی محضِ احزاب و رشد دوبارهی جزایر قدرت در کشور نشود؛ آنچه در دورهی آقای غنی بگونهی تقریبی محدود و مهار شده است. در تکت انتخاباتی او مجموعه افراد و سرانی، که گرد هم آمده اند، بیشتر به مشارکت قومی، گروهی و انتفاعی باور دارند تا مشارکت ملی و سیاسی. اگر منتظر او بمانیم و به وی دلخوش کنیم، با نبود قاطعیتی او در روند اصلاحات و حاکمیت قانون راه درازی را برای رسیدن به امیدهای ما در پیش خواهیم داشت. ترسم از آن است که در صورت برندهشدن او دو باره حکومت دورهی نخست آقای کرزی را تجربه کنیم. حکومتی که دقیقن به یک شرکت سهامی میمانست.
برخی از دوستان از من پرسیده اند که در بارهی معاملهگریهای سران جمعیتیِ تاجیکتبار چرا نمینویسی. به پاسخ این دوستان باید بگویم که آفتاب درخشان معاملهگریها و بیارزشی سران را نمیتوان به دو انگشت پنهان کرد و من بارها در این خصوص نوشتههای منظوم و منثور فراوان داشته ام و اکنون نیز میگویم که سران تاجیکتبار جمعیت در معاملهگری سرِ همه را خاریده اند و سرآمد روزگار خویش اند. آنان حتا به ارزشهایی، که خود مدعی آن هستند، نیز باور ندارند و تمام هم و غمِ شان ثروتاندوزی و بودنِ در در چرخ فلکِ قدرت شده است. با وجود این نمیتوان ادعا کرد و خوشبین بود که سران دیگر اقوام در پیِ معامله نیستند و عطش کربلاییِ معامله ندارند. همین اکنون آقای غنی، که شعار انتخاباتی دروغیناش «من ما با زورگو و قانونشکن هرگز معامله و سازش نمیکنیم» است، به گونهی روشن و مستند میبینیم که پشت معاملهگران بزرگ و سلاطین معاملهگر، زورگو و قانونشکن سردرد میگردد؛ لابیگری میکند؛ با آنان نشستهای سری برگزار میکند و مکاتبه دارد؛ رشوت میدهد و دروازههای پیوستن آنان به دستهی دولتساز را باز گذاشته است و برای ورود شان لحظهشماری میکند.
حال اگر کمی منطقی فکر کنیم کسی که در انتخابات گذشته بربنیاد تقلب گسترده به این سمت رسیده است و در انتخابات پیش رو نیز برای رسیدن به قدرت و برندهشدن چشم امید به تقلب و حمایت خارجیهای مسلمان و غیر مسلمان دوخته است، چه کار ملی، مناسب و فراگیری برای این کشور و مردم خواهد کرد؟ کسیکه بزرگترین وسواساش حاکمیت قومی، برتریجویی نژادی، استبداد سیاسی، پشتونیزهکردن، افغانیزهکردن و تطبیق «نظامنامهی ناقلان» (به گفتهی خودش یگانه فصل ناتمام امانالله خان) باشد، چگونه میتواند در آینده شخص مناسبی برای رهبری این مردم و کشور باشد؟
شماری از سران سیاسی و وکیلان متمول که با دوراندیشی اقتصادی و حرص قدرت به دستهی به رهبری وی پیوسته اند، در حقیقت به گوسفندانی میمانند که به خانهی گرگ پناه برده اند و اگر آقای غنی در این انتخابات برنده شود، فصل دریدن آنها بسیار زود فرا خواهد رسید. بعید نخواهد بود روزی که داراییهای بادآوردهی پیوستگان به دستور او قفل شود و خود شان را روانهی دادگاه یا مانند جنرال دوستم زندان خانگی و تبعید کند.
باور بامیک
>>> افکارفاشستی را دردهه 70 تجربه کردیم فعلا وجود ندارد واین نظریه های شما صرف دامن زدن به تفرقه قومی است
>>> افسوس بحال شما آگاهانه به پای خود تیشه میزنید غنی متعصب نیست بلکه متعصبین آن بود قبل ازغنی می پرسیدند که قروت بگو اگر قروت را کورت میگفتی ازموترپائینت میکرد کشته ویا مجازات میشد آنوقت فکرکنم خورد بودی دریادت نمیآید که همین فتوا ات را میدادی به لحاظ خدا یکطرفه قضاوت نکنید گناه دارد
>>> واقعا که اشرف غنی این شخص معتصب قوم وزبان و عوام فریب دروغگوی تا زمانیکه بقدرت نرسیده به وای هرکس خم میشود وعده ها زیاد سر خرمن میدهد همینکه به چوکی قدرت تکیه زد همه خم شدن ها و وعده هایش را فراوش میکند و شب و روز در فکر حکومت تگ قومی خودش و صاحب سرمایه ساختن اقارب و نزدیکان و همفکران اش است و دور کردن مردمان دیگر خارج از قوم و تبار خودش اشرف غنی در دور پیشتر هم میگفت من برای کارم در چوکیریاست جمهوری برنامه دارم و وعده پر کردن دسترخوان مردم و فع بیکاری و تامین امنیت و رفاه اقتصادی و راهبردی و و احترام به حقوق مساوی شهروندی و اتحاد و اتفاق را داده بود اما همینکه به چوکی قدرت تکیه زد همه را فراموش کرد و بر خلاف وعده هایش عمل کردکه مانند افتاببه همه واضح و اشکار است که غنی عوام فریب قوم پرست است اما سوال در اینجاست که با وصف ثبوت عوام فریبی غنی و عدم کار ایی در چوکی ریاست جمهوری وچاق کردن فساد در دستگاه دولتی و حمایت از مفسدین و فساد پیشگان و دشمنی با مردم کار دان وکار فهم بخصوص قوم غیر پشتون و انجام خیانت هایش در دارایی های عامه بخار دوام قدرتش بازهم چرا بعضی از اشخاص بدور و بر ان مانند مگس بدور شرینی میچرخمپ و از ان حمایت نشان میدهند گرچه که تعداد انها محدود است و ایا رای خود را به وی میدهند یانی اما چرا مگس واری خود رابه شرینی چسپانده اند تا دهم شرین کنند و با اینکار ابروی شان نزد مردم سوال حتمی است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است