حمام های کابل
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۵۴    ۱۳۹۸/۷/۱۷ کد خبر: 160451 منبع: پرینت

هوای کابل در این روز ها مثل حکومت ترامپ بی ثبات و ناپایدار است، گاهی مثل پنجاب گرم و زمانی هم مثل مسکو سرد می شود، از سوی دیگر امروز خبر شدم که حلقات مافیایی در بلندی سالنگ یک پایه برق را پرانده اند.

از دیروز به این طرف برق نیست و شاید برقی صاحب حق برق حرارتی ما را به خانه خوری گل زن چهارم قومندان زلمی خان وصل نموده باشد.
چون هوا ناجوان مردانه سرد است و از طرف دیگر برق نیست و توان حمام کردن با آب سرد را هم نداشتم مجبور شدم به حمام عمومی رفتم، تازه شامپو را بالای موهایم مالیده بودم که چراغ اتاق خاموش گردید. قبل از این که کسی شکایت کند مسوول حمام با آواز بلند گفت:
- بیادرا تیل جنراتور خلاص شد، اما شاگرد خوده پشتش روان کدیم که تیل بیاره شما تشویش نکنید.

شامپو داخل چشمم رفت به عجله طرف نل آب رفتم، اما اشتباهآ نل آب داغ را باز کردم و آب داغ چنان سر و روی مره سوختاند که فکر کردم آتش گرفتم از وارخطایی زیاد با دیوار رو به رو چنان محکم تکر کردم که شاید این قدر یمن با عربستان محکم تکر نکده باشد. همین که خوده از دیوار دور کدم صابون زیر پایم آمد و سربه تالاق در کف حمام غلتیدم دو سه ثانیه بعد سرم آهسته، آهسته سوزش گرفت وقتی با دست سرم را لمس کردم احساس کردم کله ام از دو جای شکسته و شامپو داخل آن رفته و سوخت می کند.
سوزش چشم و سر باعث شد که دوباره سراغ نل آب بروم، اما آب قطع شده بود.

خواستم از حمامی کمی آب بخواهم، اما قبل از من از اتاق طرف چپم کسی با آواز بلند و لحن تند از حمامی آب خواست هنوز صدای این مرد خاموش نشده بود که از اطاق طرف راست کسی صدا زد:
از خدا بترس چشم هایم را صابون کور کرد زود شو یک آفتابه آب بیار که طرف ختم حاجی صاحب بسم الله روان استم.
در همین وقت نفر اطاق طرف راست گفت:
- حمامی اول به مه آب بیار اول مه گفته بودم حق اول از مه است.
تا وقتی که حمامی آب می آورد مشاجره لفظی این دو آغاز شد.
شخصی که در اتاق طرف چپ بود گفت:
- بالای مردم افغانستان قهر خدا نازل شده است چون مردم این کشور از راه خدا دور شده است و در راه شیطان روان شده.
نفر اتاق راست گفت:
- چرا این قهر خدا بالای اسراییل نازل نمی شود که بالای ما نازل می شود.

حمامی می خواست آب را به اتاق مولوی ببرد، اما نفر اول سطل آب را از نزدش گرفت، حمامی رفت نزدیک اطاق مولوی و با آواز پایین گفت:
- مولوی صاحب می خواستم به شما آب بیاورم، اما این اولاد یهود به زور از پیشم گرفت، اما تو تشویش نکو مه زود یک سطل آب دیگه میارم.
مولوی با آواز بلند سه چهار جمله به زبان عربی خواند که من مفهومش را نفهمیدم.
همین که حمامی خواست به مولوی آب بیاورد نفر اتاق سمت راست برآمد و برایش گفت:
- به کی اولاد یهود گفتی؟
مسوول حمام خواست که معذرت بخواهد، اما نفر اتاق سمت راست برایش مجال نداد و در دهلیز حمام همرایش درگیر شد.

من با خود گفتم اگر از این زیاد منتظر بانم شاید در وظیفه غیر حاضر شوم رویم را با لباس هایم پاک کردم و بعد از پوشیدن کالا از اتاق حمام بیرون شدم در دهلیز حمام مشاجره حمامی با نفر اتاق سمت راست به کشتی گیری رسیده بود من تلاش کردم که هردو را از هم جدا کنم از همین رو چراغ موبایل را روشن کرد، اما نفر اتاق سمت راست با دادن دشنام غلیظ برایم گفت که چراغ موبایل را خاموش کنم چون وی برهنه بود.
درهمین وقت شاگرد حمام با گریان وارد حمام شد.
مسوول حمام با شنیدن گریه شاگردش جنگ با نفر اتاق سمت راست را پایان داد و به شاگردش گفت:
چی گپ است ؟
شاگرد حمامی گفت:
وقتی بشکه تیل را از تانک تیل پر کردم در کوچه سگ وکیل صاحب پشتم دوید بشکه از دستم افتید و تیل چپه شد بادی گارد وکیل هاشم خان دو چپات د رویم زد که چرا د پیش دروازه وکیل صاحب تیل ریختاندی.
حمامی بدون این که به پای زخمی شاگردش نگاه کند چند سیلی محکم به روی شاگردش حواله کرده گفت:
پیسه تیل را ببویت میته برو گم شو اولاد شلیته.
من هم از حمام بیرون شدم در مسیر راه متوجه شدم که پیراهن خو پر خود را چپه پوشیدم...

لطیف آرش


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حمام
کابل
نظرات بینندگان:

>>>   کل به حمام نرود کور به بازار

>>>   سلام آقای آرش.
از نوشته ای تان طوری استنباط میشود که تازه به نوشتن داستان ها وطنز روی آوردید واگر اینطور باشد که خوب است، واما درآینده در مورد حمام ویا کدام سوژه ای دیگراگرمیپرداختید جزییات را در نظر داشته باشیدمثلا در حمام تنها که شامپو وصابون نیست ازدیگر وسایل مورد نیاز هم یگان چیز یاد میکردید. موفقیت تانرا خواهانم.

>>>   تشکر و موفق باشی آرش جان....این طنز شما مره به حمام بورد ...فکر کردم من تازه به حمام داخل شدیم که برق رفت، تنها بیننده و گوش کننده بودم/ موفق باشید.
سوالی به ذهنم آمد: آیا به اسرائیل و چوچه یهود نوشتن توهین نمیکنید؟
آیا واقعاً اسرائیل را میشناسید؟

>>>   خيلي طنز عالي ، اصلا كمي و كاستي نداشت و هدف را كه همانا مشكل نبود برق از اثر جنگ بود كاملا افاده نموده. ان جناب كه نظر در مورد شامپو و صابون داده اصلا ميخواهد شما را از هدف طنز بيرون كند به حرف همچو اشخاص مغرض گوش ندهيد چون هدف شان جاي ديگري است و از اخور بيگانه علوفه ميخورند و ميخواهند تو از در و ديوار حمام و در مجموع از جغرافياي كشورت شكايت كني و كشورت را تحقير كني . حالانكه نويسندگان و ساير بخش هاي هنر به شمول سينما در ساير كشور ها وطن خود را مهمتر و بهتر از انچه است به دنيا معرفي ميكنند تا در بين جوامع بين المللي اعتبار و احترام كمايي نمايند ولي فلم سازان و نويسندگان و رسانه هاي ما و در مجموع سياست دولت ما متاسفانه برعكس بوده و خود را خود هر جا تحقير مينماييم ورنه از همسايه هاي خود هزار بار بهتر استيم تنها مشكل ما جنگ دوامدار در كشور است. طبيعت زيبا و كوه ها و دره ها و دريا هاي ما در جهان بي نظير است . هزار افرين جناب ارش صاحب به همين شيوه ادامه دهيد زياد اينطرف انطرف موضوع نروييد فقط موضوع و هدف را بيان كنيد و طنز را هر قدر ميتوانيد كوتاه بنويسيد. من كه ميبينم شما اين قوانين طنز را به خوبي مراعات نموده ايد. موفق باشيد.
سلطان سنجر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است