افغانستان از بنیاد خراب است
 
تاریخ انتشار:   ۲۱:۰۹    ۱۳۹۸/۸/۲۴ کد خبر: 160908 منبع: پرینت

افغانستان از بنیاد خراب است آنر باید "از بنیاد برانداخت" و طر ح نو بر آن "در انداخت"!
همه سیستم های سیاسی و حکومت داری های برخاسته از آنها، تمام ایدیولوژی ها حتی شیوه های سنتی و مدنی زندگی معمول در افغانستان به بن بست رسیده است!

میراث ۱۵۰ سال شاهی مطلقه، شاهی مشروطه و جمهوری شاهانه کدام است؟
جمهوری دموکراتیک افغانستان، جمهوری افغانستان و دولت اسلامی افغانستان همه اش در جنگ گذشت که پی آمد آن وحشت طالبانی و دولت به اصطلاح جمهوری اسلامی ۱۹ سالهٔ کنونی است که نه "جمهوریت" ش به جمهوریت می ماند و نه "اسلامیت" ش به اسلامیت.

تازه شعار میان خالی و بی ربطی همچون "افغانیت" از طرف عده ای ولترا ناسیونالست پشتون تبار به خورد همه مردم کشور چند قومی و چند فرهنگی همچون افغانستان داده می شود!

شیوه زندگی کوچی گری اش به کوچی گری نمی ماند و شهر نشینی اش به شهر نشینی! رییس شورای کوچی ها و وکیلان امتیازی اش در مجلس نمایندگان را افغان ـ امریکن ها تشکیل می دهند و یا آنهایی که فقط اجداد شان کوچی بوده اند ولی خودشان تاجر، مامور عالیرتبه و وزیر سابق تشریف دارند.
مردمان پایتختش فقط ۶ ساعت روزانه برق دارند. در این قرن ۲۱ از سیستم فاضلاب در پایتخت ۲۵۰ ساله خبری نیست و قانون ترافیک اصلاً در جاده هایش رعایت نمی گردد!

اگر وضعیت موجود و دورنمای تاریک کشور را بدور از ذهنیت قبلی، گرایشات سیاسی؛ بصورت واقعبینانه فقط از منظر چند انتخابات برپا شده به بررسی بگیریم؛ بدین نتیجهٔ منطقی دست می یابیم که در افغانستان "خانه از بنیاد خراب است"!
باید این "خانه" را از بنباد بر انداخت و "طرح نو بر آن در انداخت"!

اینکه چگونه و به کدام شیوه بسته به نطریات دوستان عزیز است!
پ.ن: پس از این باید بیشتر وقت و انرژی خود را روی همین بحث به مصرف برسانیم!

نور محمد خرمی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
بنیاد
افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   آقای خرمی،

از این که به جان مطلب اشاره نموده اید، ممنونم. واقعاً بنیاد افغانستان از دیدگاه شرایط جهانی امروز «خراب» و فرسوده و ناسازگار است. باید کوشید تا این بنیاد کهنه و بی هنجار را نوسازی کرد و عناصر کهنه و فرسودهٔ آن را از حیات سیاسی مردم زدود.

به نطر بنده، نخستین گام در این راه همانا ایجاد یک نظام سیاسی فیدرالی-پارلمانی معقول در کشور خواهد بود تا اقشار مختلف مردم بتوانند سرنوشت سیاسی-فزهنگی خود را خود به دست گیرند و فرصت شرکت مستقیم در حیات سیاسی خود و کشور خود را کسب کنند. با درنظر داشت ساختار اتنیکی-دیموگرافیک کشور، نظام مرکزی کنونی که همواره به قومی شدن گرایش داشته و خواهد داشت، هرگز معضله های اصلی کشور، منجمله فقر و بیسوادی و نفاق مهلک کنونی را حل نخواهد کرد.

واضح است که پشتون ها بنابر سابقهٔ حکومت دوصد و هفتاد ساله، با فیدرالی شدن افغانستان مخالفت خواهند ورزید. بنایرین، لازم است تا سایر اقوام از طریق مذاکره و مفاهمه با این قوم، رشتهٔ تشبث ابتدائي را به دست گیرند و
این قوم را به آن متقاعد سازند که فیدرالیزم در حقیقت برای تأمین اهداف سیاسی این قوم نیز خالی از فایده نخواهد بود. بدون چنین توافقی، ترسم این است که همین آش زهرناک و همین کاسهٔ درزافتاده دوام خواهد کرد و روزی فرا خواهد رسید که کاسه بشکند و زهر فروریخته از آن هزاران فرد کشور را مسموم و معدوم نماید. در پایان چنین فتنه ای افغانستانی باقی نخواهد ماند که کسی بتواند به آن افتخار نماید.

داود

>>>   وقتی یک سیستم شمارید و کهنه شد ترمیم آن آفتابه خرچ این است.
پس بهترین راه یک سیستم جدید غیر متمرکز است.
میتواند فدرال باشد یا غیر متمرکز باز یا غیر متمرکز بسته یا هرگونه دیگر.

>>>   آقای خرمی واقعیت را نوشتید.ع

>>>   بلی نام اش بسیار خراب است. همین نام فغ و فغان و افغان گرچه عربی و عبری و زبان سامی بنی اسرائیل است چون معنی ناله و فریاد و گریان و زاری و شیون و واویلا و غالمغال و داد و بیداد و غم و درد واخ و اخ می دهد.
اصلا این نام ها برای پشتونان و غیرپشتون ها شایسته نیست. این نامها نامهای کاذب است و نامهای صادق.
همین زمانیکه سه جنرال کمپنی شرقی هند برتانیوی (تاسیس در سال 1600) که هر سه آن اسکاتلندی بودند و در هندوایران و توران تفرقه انداختند و زمینه‌ای جدایی و مززکشی کردند و باعث تقیسم متواتر همین یسه حلقه فرهنگی هندو ایران و توران شدند
زبان پارسی نقطه مشترک همین حلقه سه گوشه ای فرهنگی بود.
نامهای شان:
* سر جان مکلهم آورنده "آلو مکلهم 1750 در ایران:" سیب زمینی" در ایران در هند آلو و در افغانستان کج الو در اردو پاکستان از ساا 1947 هم آلو. په تیتو که سیب زمینی معنی می دهد Erdäpfel به آلمانی اصلا در زمان رودکی و ناصرخسرو و نظامی و مولوی رومی وجود نداشت. شاعران بزرگ پارسی اصلا همین سیب زمینی را نمی شناختند.
بک شخصیت افغانی گفته بود که در افغانستان از ده هزار سال به همین نبات کج آلو گفته می شد. بلی افغان یا پشتون اولین شخص بود که کجآلو را از امریکا لاتین به اروپا آورد و نه کلومبوس همان دریانورد اروپایی.
بلی بنیاد این کشوردولت و نه کشورمهین و یا کشور مردمان از سوی عاقلان امپراتوری برنانیه گذاشته شد. و افغان یعنی پشتون قبول شد.
آیا دلیل اینکه افغان را پشتون قبول کردند این است که این نام منحوس همان پسر ارومیه نواده شاوول آقوام گمشده اسرائیلی است. چرا این قدر پافشاری می‌کنند این حاکمان پشتون و یا حاکمان افغان

اول نام افغان دور شود از ستان ما . ستان پسوند پارسی است و نه پشتو .
ستان ام را پس دهید و خودتان بازگشت نماید به ان فغ با فغان و افغان. افغان جمع فغان و فغان جمع فغ.
بنیاد فغ است و فغ خوب نیست خراب است و منحوس است.

>>>   بنیاد یک ملت را اهداف مشترک ، منافع مشترک ، وهمدیگری پزیری تشکیل میدهد که هیچ یک را نداریم
برای داشتن این نداشته ها احتیاج به تعلیم و تربیت هماهنگ داریم که هیچ وقت نداشتیم، نصف مردم در مدارس دینی درس میخوانند و نصف دیگر آن در مکتب های دولتی و خصوصی که هیچگونه هماهنگی بین این دو مهم وجود ندارد ،در مکاتب دولتی درس برای آبادی دنیایی و در مدارس دینی دنیا ستیزی تعلیم داده میشود ، طالب دینی طالب مکتب را کافر میداند و سرش را چون گوسفند میبرد و این تباهی برای همیشه ادامه دارد سردمداران پشتون هم از همین وضع نفع میبرند و هرگز اقدام به رفع این مشکل نمیکنند ، کار بنیادی برای کشور از تعلیم و تربیت باید شروع شود


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است