افغانستان باید سیستم فدرال سوییس را برگزیند
 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۰۶    ۱۳۹۸/۹/۱۶ کد خبر: 161223 منبع: پرینت

اگر افغانستان بخواهد یک کشور واحد و بی طرف و مردم سالار باقی بماند باید نمونه ی سیستم فدرال کشور سوییس را برگزیند.

سه زبان پارسی، پشتو و ازبکی باید زبان های رسمی شوند و در سیستم آموزشی در کشور آموزش داده شود، سرود ملی یا چند زبانه باشد و یا تنها موزیکال گردد، در نمادهای ملی باید تمام باشندگان و شهروندان کشور خود را ببینند، واژه ی افغان باید از قانون اساسی حذف شود و همه را شهروند بخوانند، کشور هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر دو نامه گردد و مفهوم و واژه و اصطلاحات به اصطلاح ملی که خیلی مفهوم نادرست است از قانون دور شود. در هیچ کشوری چنین مفهوم غلط در قانون جا ندارد.

کشور به ایالت ها و زون های فدرال به اساس مشترکات جغرافیایی و نزدیکی های اقلیمی و فرهنگی شکل یابند و نیروهای دفاعی فدرال تحت اداره حکومت مرکزی درآید و معیارهای کشور شمول برای اعضای آن تعیین گردد، جای مجلس سنا، مجموعه ی نمایندگان با ترکیب مساوی از همه زون ها تشکیل شود و اسم آن مجلس نخبگان فدرال گذاشته شود و قوانین که از پارلمان مرکزی (نمایندگان مردم) تصویب می شود باید از تسوید آن عبور کنند و بعد قانون شوند.

سیاست خارجی در یک سیستم پارلمانی (صدارتی) به دوش حکومت مرکزی باشد ولی زون های فدرال در حوزه های اقتصادی باید خودمختار باشند تا با کشورهای همسایه در پرتوی قانون روابط بازرگانی داشته باشند، کشور کاملا بی طرف اعلان گردد تا از رقابت های کشور متخاصم منطقه و جهان به دور بماند و در هیچ کمپ سیاسی سهیم نگردد، پارلمان مرکزی و پارلمان های محلی باید به اساس سهم احزاب و درصدی معین افراد مستقل تشکیل شوند تا زمینه مردم سالاری و رشد متناسب احزاب مساعد گردد.

برای رشد افراد حکومت باید خانواده ها را کمک کند، وزارت جوانان تشکیل گردد و جوانان را تا سن بیست و پنج سالگی کمک اقتصادی کند تا شانس آموزش عالی یابند از همه مهمتر حکومت سکتور خصوصی را تشویق و کمک کند تا زمینه کار و تعلیم و آموزش های حرفوی را مساعد سازند و یکی الزامات فعالیت شرکت های خصوصی باید ایجاد شغل و فراگیری تعلیمات مسلکی باشد.

حقوق کودکان و مادران باید اساسی ترین مساله باشد، دسترسی به بهداشت عمومی و بیمه ی صحی باید آهسته آهسته همگانی شود و همه در آن سهم گیرند و از آن مستفید شوند، همینگونه هزارها بحث و وظایف دیگر که میان حکومت مرکزی و حکومت محلی تقسیم می شود تا کشور در کل تحت پوشش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متوازن قرار گیرد.

نجیب سلام


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان
فدرال سوییس
نظرات بینندگان:

>>>   آقای سلام، سلام!
پیشنهاد شما واقعاً معقول و به جاست. راهی که پیشنهاد می کنید، یگانه راه برون رفت از سیاه چال سیاسی ای است که کشور در آن گیر افتاده و محنت می کشد. امیدوارم روزی سطح تعقل سیاسی مردم این خطه به حدی برسد که مودل پیشنهاشدهٔ شما را جدی بگیرند و مورد بحث عمومی قرار دهند.
به امید مؤفقیت شما.
محمد ولی نیستانی

>>>   گپی بسیار خوب و مورد قبول و بجا مردم کشور ما میباشد
فضلی

>>>   کشور به ایالت ها و زون های فدرال به اساس مشترکات جغرافیایی و نزدیکی های اقلیمی و فرهنگی شکل یابند

>>>   همانطور که می دانم پشتون ها یا افغان ها به عنوان قبیله های فریاد و ناله کش داد و فغ و فغان وافغان کن خوانده می شوند و موانع اصلی براى یک دولت رفاه اجتماعی، يعنى برای کشور شان خودشان هم مانع و سد پيشرفت يک دولت همه ميلت هاى داخل آن است
دولت-کشور تحت عنوان به اصطلاح "افغانستان" (نام افغانستان در اواسط قرن نوزدهم توسط موونتستوارت الفینستون گذاشته شده است) نمى تواند در هيچ نظام يا سيستم دولتى دولت تمام ميلتهاى کشور باشد که در نام کشور نام يک قوم وقبيله پژواک کند.

با توصیه شما (نويسنده اين موضوع) کاملاً موافقم که نام اعمال شده و تحمیلی "افغان" باید از کلمه فارسی ستان جدا شود. این اولین شرط برای یک کشور یا برای همه کشور شهروندان است. تغییر نام به همین دلیل است که بسیاری از مردم با "هويت افغان" هويت فرهنگى و تبارى و شهروندى سازگار و همآ هنگ نيستند . افغان یک اصطلاح قبیله ای پشتون است و افغان از این مهر پشتون نمی توان رهایی یافت.
افغان ها یا پشتون ها باید با خود صادق باشند. این که آیا پشتون ها خود را "پارسبان می نامند، با وجود ايکه زبان پشتو متعلق به زبانهای ایرانی خاندان هندی و اروپایی باشد ، اگر خود را افغانی بنامند. زیرا آنها تصور می کنند که از قبایل گمشده اسرائیل منتقل شد. فرزند اورميا از نواده پادشاه شائول "افغانا" بود زیرا ، تحت شكنجه نبوكو نصر دوم ، وی به اسارت پادشاه بابل درآمد زیر شكنجه فریاد زد ( تاريخ افغان به عربى سيد جمال الدين برگردان خوگيانى .

تحمیل واژه "افغان" بالای دیگر ملیت هاى سرزمين خورشيد هندوايران و تورانزمين جفای بزرگ است. پس از سال ١٨٥٠ ميلادى بود که نام خراسان را بنيادگزار "افغان"+ "لند" <<مونت استوارت الفنستون>> نامگذارى کرد.
سید جمال‌الدین اسدآبادی٬ که "ال افغانی" و "ال کابلى" هم تخلص کرده واژه افغـان را از نگاه زبانى و تاريخ سياسى در کتاب خود "تتمة البیان فی تاریخ الافغان",چاپ ١٩٠١٬ مصر ٬ بيان نموده است: افغان = ناله و فرياد: واژه "افغان" جمع "فغ" و "فغان" است. سید جمال‌الدین اسدآبادی٬ "ال افغانی" و "ال کابلى" اسم افغان را نواده شاوول مى گويد که افغان نام گرفت زمانىيکه نواده شاوول دراسارت حاکم بابل يا بابليون بنام نبوکدنصر دوم که به عربى بخت النصر اکرا (شکنجه) شد فرياد و ناله و شيون و فغان وافغان و واويلا وشکايت داد و گريه و زارى و آه و غالمغال کرد.
منابع و کتابها
"تتمة البیان فی تاریخ الافغان"چاپ ١٩٠١٬ مصر به زبان عربى
http://www.archive.org/stream/tatimmatalbayanf00afghuoft#page/181/mode/2up
https://www.wdl.org/ar/item/16818/view/1/18/
"تتمة البیان فی تاریخ الافغان" ترجمه به فارسى از محمد امين خان خوگيانى پسر اسرائيل خان خوگيانى سال چاپ 1940 (1318 خورشيدى) ميلادى کابل.
https://archive.org/details/TatimmatUl-bayanFeTarikhAl-afghan/page/n29
واژه افغـان از نگاه ريشه زبانى از زبانهاى سامى يعنى عبرى وعربى آمده است . به فغ هم بغ گفته شده و نق وفق هم. کنده کتاب: فرهنگ فارسى و عربى وانگليسى از جان ریچاردسون (۱۷۴۰– ۱۷۹۵) مولف نخستین فرهنگ فارسی-عربی-انگلیسی اولين چاپ سال 1777, اوکسفورد لندن!
"افغان ناله افسوس آه ! معنى مى دهد و نام تبارهاى که در کوههای بین قندهار و رودخانه ايندوس (سهند) ساکن شده اند: که قبلاً فاتحان و حاکمان هندوستان بودند ، تا زمان که توسط خانواده مغول تیمور یا تيمور لان کاهش يافت. آنها هنوز هم تعداد شان در هند زیاد و از قبایل زیادی تشکیل شده اند که ادعای تبار مشترک خود را از اسرائیل دارند. سلطان قندهار یک افغانی از قبیله ابدال است. و هنوز هم برخی از روسای قدرتمند افغان در هندوستان ، به ویژه در داکهان (دخان) ، وجود دارند که فقط اطاعت احزاب را به عهده می گیرند. آنها می گویند ، آنها فرزندان یهودیاندر اسارت بابل هستند. به آنها پټهان و روهيلهنیز گفته می شود و از سربازان خوب برخوردار هستند. افغان کردن :تاسف خوردن و شکایت کردن
francis joseph steingass dictionary: Arabic, Persian and English
هم در "فرهنگ لغت جامع فارسی به انگلیسی" فرانسيس يوزف شتينگاس واژه افغان را ناله و فرياد معنى کرد. اين نام شايشته پتان و پشتون نيست. "پتان" از سانسکريت آمده يعنى که کسى که به وى اعتماد است. پشتون از پشت اسپ آمده و آن هم همين معنى را دارد . سوار کاران ناموس بانوان را عزت داشتند.

اميد که اين واژه ها مانند "پته خزانه" و "سنبله دوشيزه ملالى" از دوشيزه اورلئان (ژان دارک) تقليد و تقلب نشده باشد. حاکمان افغان پروفيسورهاى جعل وجهل و تقلب اند.

"هندو ايرانى" اصطلاح علمى براى زبان هاى و آريايى هندى و ايرانى است که منابع زبانى ريگويدا و اويستا سانسکريت و پارسى باستانى و پارسى ميانه (تا زمان بهرام گور است) است
. اقوام ایرانی باستان نیای مردمان بسیاری مانند: پارسها، بختیاریها، لرها، لکها، مردم آذری، مردم مازندرانی، تات‌ها، تالشها، گیلکها، کردها، بلوچها، هزاره‌ها، آیماق‌ها، پشتون‌ها،زاز ها يا جاجى و منگلهاى پختونخواه و کرمان و بندر پټان يا بندر پٹان است. بندر پٹان در زمان عباسيان به "بندر عباس" تغير نام کرد حاکمان پشتون بويژه در زمان وزير اسبق فرهنگ امان خان "محمد گل مومند يا مهمند" بسيارى مناطق با نامهاى پارسى را به پشتو تغير نام داد مانند ده افغانان و پشتونکوت و شين جوى و شيندندوغيره ) تاجیکها ، پشه اى و… هستند.
اولين شاه پشتون يا افغان ايکه سلطنت درانى را در ايران خاورى تاسيس نمود. در شعر پشتو خودچنين نوشت
چه دهند د ملکو وفتح مي روزى شوه
نور ايران لره پتوغ په نغاره ځم ا- حمد خان ابدالى
"Since it was my good fortune to conquer Hind, I now go to Iran both with banner and drum."—Ahmed Shah, Abdali.
https://books.google.de/books?id=Wr8OAAAAQAAJ&pg=RA1-PA12&dq=Raverty+Pukhto+Grammar+Iran&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwijq7e966nfAhXOZlAKHeieAUgQ6AEILzAB#v=onepage&q=Iran&f=false
گرامر پشتو اثر راورتى
فارسيبانو دحيرت ڰوتى پخولي کړي
چه حميد سخن سازي که په ڀښتو کښي

„Persian scholars place the finger of amazement in their mouths
wehn Hamid composeth in the Pukhto tongue - Abdul Hamid

https://books.google.de/books?id=Wr8OAAAAQAAJ&pg=RA1-PA12&dq=grammer+Pukhto+Raverty+Iran&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjXt_aG557mAhUqNOwKHWorCYQQ6AEIOzAC#v=onepage&q=grammer%20Pukhto%20Raverty%20Iran&f=false

>>>   طاهر پشتون.
هههه مردم همه شان موهای خودرا زرد مانند سویسی ها رنگ کنند. غذا های رستورانت ها هم سویسی شود. کلیساها بنا شود تا اگر کسی خواسته باشد عبادت کند.

برادر گلم مشکل نحو حکومت نیست. مشکل نبود تعهد به منافع ملی است. ما دولت شاهی دولت کمونیستی دولت اسلامی دولت امارتی و دیموکراسی را تخربه کردیم ولی هیچ تغییری نیامد در حالی که کشورهای دیگر با همین دولتها صاحب ترقی شدند.حکومت پیشتونها و حکومت تاجیک ها (مسعود و کلکانی) و حکومت ازبکها ره هم تجربه کردیم. بار دیگر ان شاالله به بشردوست رای میدهیم که حکومت هزاره ها هم تجربه کنیم.

>>>   حرف بجاست اما اوغان كه ده ميليون نفوس ندارند و هميشه آله دست متجاوزين در بربادي كشور شده اند قبول نميكنند

>>>   این تنها راه حل درست هست که عدالت رعایت میشه


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است