چرا افغانستان قادر به برگزاری انتخابات سالم نیست؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۳۸    ۱۳۹۸/۱۰/۷ کد خبر: 161562 منبع: پرینت

چرا تقریبا دو دهه ی تمرین دموکراسی، افغانستان را به جایی رسانده است که برگزاری یک انتخابات سالم در آن ناممکن به نظر می رسد؟ حتما دلایل مختلفی دارد اما به نظر من یکی از مهمترین دلایل این ناکامی این است:

آمریکایی ها در افغانستان حرف نهایی را می زنند. بدون رضایت آنها هیچ کسی نمی تواند در افغانستان به قدرت برسد. دولت به زور آنها سرپا ایستاده است، بخش عمده و مهم مصارف افغانستان را آنها پرداخت می کنند و اگر واقعا بخواهند کسی را به زمین بزنند این کار را خواهند کرد و برای آن از کسی اجازه هم نخواهند خواست.

آمریکایی ها در حدود دو دهه ی گذشته هیچگاه ایجاد یک نظم دموکراتیک در افغانستان را جدی نگرفتند و این مساله برایشان اولویت نداشت. هدف اول آمریکایی ها رسیدن به اهدافی بود که هیچگاه برای ما افغان جماعت روشن نشد و خودشان هم نتوانستند برای خودشان به روشنی آن را تعریف کنند (شکست کامل طالبان؟ نابودی القاعده و متحدینش؟ تامین ثبات در افغانستان؟ و ...) به همین دلیل همیشه مصلحت را بر اصول و ارزش های دموکراتیک ترجیح دادند و برای اجتناب از بحران های جدی و دردسر طرف های مدعی را وادار به پذیرش نتایج مشکوک و پر از تقلب کردند.

توماس روتیک یک افغانستان شناس آلمانی که از نزدیک با واقعیت های انتخاباتی افغانستان آشنا است ادعا می کند که تاکنون هیچ کسی بیش از 50 درصد آرا را در انتخابات افغانستان نبرده است و می گوید که درمورد آمریکایی ها در حضور او از نامزدان انتخاباتی افغانستان خواسته اند که سروصدا نکنند و قبول کنند که کرزی 50 درصد آرا را بدست آورده است.

این واقعیت، بازیگران سیاسی افغانستان (مخصوصا از غرب برگشته ها) را به این نتیجه رسانده است که با تقلب می شود به قدرت رسید و آمریکایی ها نه تنها مشکلی با آن ندارند که آن را ترجیح هم می دهند. نتیجه آن است که می بینیم. بی باوری تقریبا کامل مردم به ارزش و کارکرد رای.

امروز غنی با کمتر از 8 درصد آرای واجدین شرایط رای دهی افغانستان در یک قدمی پیروزی نهایی ایستاده است یعنی کمتر از یک ملیون رای سرنوشت بیش از سی و پنج میلیون انسان را تعیین می کند. این هشت درصد بیش از آنکه مشروعیتی ایجاد کند بیانگر آن است که کل پروژه ی آمریکایی ها در افغانستان شکست خورده است و با شکست نظامی اجتناب ناپذیرشان این پروژه لااقل با شکل و شمایل فعلیش دارد به دوران آخر زندگیش نزدیک می شود.

عبدالله وطندار


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان
انتخابات
نظرات بینندگان:

>>>   توماس روتیگ ، متولد 1957 در آلمان شرقی (جمهوری دموکراتیک آلمان یا DDR). در آنجا او Afghanoloy or Afghanistik " يعنى افغانولوژى پشتوشناسى )و با مدرک کارشناسى ارشدآموزش نمود.
نوت: "افغانستانیستيک" و "افغانولوژى" يا "افغانولوگى" اصطلاحات سوسياليستى در شوروى کمونیستی - موضوع "اکادميسينى" (يک ناواژه مانند "علامه") براى پشتوشناسى اختراع شد و اين رشته دانشگاهى در تمام اقمار شوروى، به عنوان مثال آلمان شرق جايگاه "ايرانيستيک" (Iranistik) را گرفت که کليه زبانهاى خانواده ايرانزمين را در بر گرفت. اکادمى يک لغت دانشگاهى و دکتور يا داکترا بلندترين مدرک دانشگاهى اکادمى است. لقب پروفيسر لقب دولتى است يعنى کسيکه کرسى دانشگاهى داشته باشد. درجه داکترى با بازنشستگى ومرگ از بين نمى رود ولى لقب دولتى پروفيسورى پس از بازنشستگى و مرگ مجاز نيست. اگر از پروفيسور نام گرفته شود بايد اسبق يا سابق بعد از لقب بيايد مانند رييس جمهوراسبق!

دانشگاه هاى آلمان غربى از همان ابتدا فرق بين پارسى و درى کردند و نمى کنند. پشتو را يک زبان ايرانى مى دانند. دانشمندان آلمانى از زمان "اتو کبير قيصر روم مقدس - مليت هاى دويچ" همزمان فارابى و رودکى تا اکنون اولين ساحه فرهنگى است که پيرامون زبانهاى ايرانى پارسى و پشتو و بلوچى و کوردى و پشه ه اى پژوهش و تحقيقات نموده است. دستور زبان پشتو را يک آلمانى براى اولين بار نوشت. دومى اش را راوتى 1855 به انگليسى تاليف نمود.
در آلمان براى زبانها و ادبيات انگليسى انگليستيک (Angelistik ) براى زبانهاى رومنى عنوان مثال فرانسه (Romanistik) براى زبانهاى اروپاى شرقى سريليکى مانند روسى سلاويستيک (Salavistik) و براى زبانهاى گرمنى يا آلمانى يا "دويچ" گرمانيستيک (Germanitik);
Deutschland= "دويچلند" = Germany= Alleman
وى در دوران حکومت احزاب سوسياليستى وحدت آلمان شرق بخش سياست خارجى منطقوى حکومت سوسيالستى آلمان يعنى در بخش افغانستان مديريت مى نمود

اصطلاح "افغان لوگى" (" افغانشناسی" اين رشته را بزرگوار رامشگر ناشناس در شوروى خواند ) در آلمان شرقی از بین رفت و زبان پشتو دوباره به بخش Iranistik (زبانهاى ايرانى)
وی پس از سقوط دیوار برلین در آلمان شرقی ، از سال 1989 تا 2000 به عنوان روزنامه نگار سیاست خارجی و توسعه و سپس برای مأموریت UNSMA / UNAMA در افغانستان فعالیت کرد. وی از سال 2009 به عنوان مدیر و تحلیلگر ارشد اندیشکده مستقل شبکه تحلیلگران افغانستان" فعالیت داشته است.
توماس روتیگ تا سال 2006 پس از فروپاشی آلمان شرقی به عنوان دیپلمات در زمینه سیاست در سفارت آلمان در کابل کار می کرد.
از گفتگوها و کارهاى سابق اش درآلمان شرقى سوسياليستى بر مى آيد که شبکه پشتونى مثلا دولت داکتر نجيب احمدزى را حمايت مى نمود چون پشتو مى دانست با پشتونان خوب در تماس بود.
وقتيکه ساحل سوسيالسيتى را ترک و به ساحل سرمايه دارى آمد اين ادعا ورد زبانها شد که پولهاى هنگفت به پشتونها سرازير مى شد که از آن طالبان استفاده مى کرد. آقاى توماس (تهماسب?) روتیگ در زمان احمدزى امريکايى که غنى رييس بانک مرکزى و وزارت ماليه در سفارت آلمان در کابل تا سال 2006 به کارهاى بخش سياسى کار مى کرد.
بخشهاى سياسى در سفارت ها نزاکتهاى محرمانه و را در اختيار خود دارد.
اميد است که اين کار شناس کارکشته دو نظام متقابل دولتهاى آلمان غرب و شرق پيش وجدان اخلاقى خود شرمنده نباشد.چون در چنين شرايط امکان کار کن هاى اجنسى و مخفيانه و جاسوسى يکطرفه و دوطرفه مي رود.
گفته می شود که پس از سقوط دیوار و اتحاد دو کشور آلمان (آلمان شرقی و غربی) ، عضو "دایره دوستان آلمان برای افغانستان" شده است.
روتیگ مرتباً برای روزنامه TAZ می نویسد.

>>>   همی شروفساد ودزدای شمالی همراه هرچه مخلوط شد فسادباران میشود

>>>   به این دلیل است که اوغان ها ....و قوم پرست اند و نسبت به تاریخ و زبان و فرهنگ و دانش فارسی وان ها حسودی می کنند و نمی خواهند که جای غنی را یک تاجیک یا هزاره بگیرد پس دو نماینده اوغان امده و یکی نقش دولت و دیگری نقش مخالف را بازی می کند و اینگونه مردم را مشغول می کنند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است