خودت باش، حرف های دیگران اهمیتی ندارد
 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۴۱    ۱۳۹۸/۱۰/۱۸ کد خبر: 161699 منبع: پرینت

این جملات را زیاد می‌شنویم، یا شاید بارها خودمان نیز گفته باشیم:
«خودت باش»، «دیگران و حرف‌های‌شان هیچ اهمیتی برای من ندارد»، «من برای خودم زندگی می‌کنم نه برای دیگران» و...
عوامل فردی و اجتماعی زیادی دست بدست هم می‌دهند تا خواسته و ناخواسته به چنین چیزهایی: ۱_باور داشته باشیم ۲_ ناخواسته تقلید کنیم ۳_ قصدا از روی مُد تکرار کنیم...
تکرار این وضعیت بصورت مداوم روح جامعه‌گریزی یا جامعه‌‌ستیزی را در فرد فربه می‌کند، رابطه‌ی او را با بیرون می‌گسلد و پیوندش با جامعه را سست می‌کند. به همان اندازه که: قربانی شدن بخاطر دیگران، فداکاری به‌گونه‌ای افراطی، بازیچه‌ی حرف و گفت دیگران شدن و... نامطلوب است فردگرایی افراطی، خودمحوری، خودبسنده‌گی و... خطرناک و آسیب‌زا است.
ما جزئی از زندگی دیگرانیم و دیگران نیز قسمتی از زندگی ما هستند. اگر بعنوان یک فرد نیاز به تنهایی و رسیدگی به خود داریم، بعنوان یک شخص نیاز به دیگری و دیگران نیز داریم.
مایی که در محیط جمع‌گرای سوسیال بزرگ شدیم، با تغییر مسیرِ دادن‌های ناگهانی به سمت فردگرایی و اتم‌گرایی لیبرال، چه بسا دچار تشنج شخصیت شویم. سرعت عمل در چنین نقل و انتقالات بر علاوه آسیب‌های جدی که بر بدنه‌ی ذهن و روح و فکر ما وارد می‌سازد، خستگی و سرخوردگی و فرسودگی جبران ناپذیری را نیز در پی خواهد داشت.
ما مجموعه‌ای از نیازهای «تنهاخواهی» و «جمع‌خواهی» در خود داریم که باید که به هر کدام باید به نحو درستش پاسخ داده شود.

رسول عبدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
خودت باش
اجتماع
نظرات بینندگان:

>>>   به ما چه؟!...
از ما و ملتی با تاریخ بالای 5هزارسال چه مانده است؟!گروهی در خارج سوسیال خور شده اند و گروهی به مسیحیت گرویده و قومی که می توانستند در کشور عزیزمان تاثیر گذار باشند با تفکرات قوم پرستانه به ایران و کشورهای دیگر کوچانده شده اند و جماعتی که از نظر جمعیت شاید دست بالا داشته باشند طوق بردگی پاکستان و طالبان و عربهای آن سوی خلیج فارس بر گردن دارند و دالخور دشمنان خارجی و قسم خورده آند! آیا در این برزخ بی فرهنگی و فقرمعنوی می توان به کیشِ شخصیت ایمان داشت؟ آیا می توان خودِ واقعی بود؟ جوابش روشن است برادر! ما دیر زمانی است که دیگر خودمان نیستیم! ما دیگر به جمع و ملت و کشور نمی اندیشیم! ما تنها به فکر خود و سرمایه خود هستیم! به ما چه که مردم بینوا در سرک های کابل از شب تا صبح و از شدت سرما و گرسنگی می لرزند و جان می دهند! به ما چه که دختران و زنان از شدت فقر به فحشا روی آورده اند! به ما چه که هر روز خون جوانان برومند ما به دست عده ای طالب وداعش و اجیر شده چرکستان بر زمین می ریزد به ما چه مرز دیورند هرروز به سوی خاک افغانستان پیشتر میآید و زمین های حاصلخیز سهم مردمان و کوچی های آن سوی مرز می شود! به ما چه که میلونها دلاری که از سوی سازمانهای جهانی هدیه شده از طریق بانکهای سوییس در حساب شخصی حضرات واریز می شود!به ما چه که هر و روز و هر شب طفلانی بیگناه از گرسنگی و بیماری جلوی چشم والدین پرپر می شوند! اصلا به ما چه که آمریکای جنایتکار قریب به 19سال در این مملکت جا خوش کرده و معادن طلا، نقره و پلوتونیم و منابع زیر زمینی و رو زمینی را میان هم پیمانان خود تقسیم می کند...ما باید به خوشی های خود برسیم!...
تهران- حمیرا قادری-
داستان نویس افغان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است