کلمه افغان به تمام شهروندان کشور اطلاق نمی شود
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۱۴    ۱۳۹۸/۱۱/۶ کد خبر: 161941 منبع: پرینت

افغانستان کشوری در میان جنوب آسیا بین ایران ، ترکمنستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، جمهوری خلق چین و پاکستان است. Sprichworte ( ضرب المثل ) پس از آن که قبلاً در خاطرات چاگاتا بابور در قرن شانزدهم در رابطه با پشتون ها ذکر شده اشت.

نام افغانستان به معنای واقعی کلمه به معنای کشورافغانستان است و کلمه افغان به معنای اینکه به هر فردی که درافغانستان زندگی می کند( افغان یا پشتون ) نیست بلکه به طور خاص به مردم و قبایل پشتون ها که در منطقه فارسی زبان شناخته می شوند ، درسراسر مرزها اشاره دارد ، -ستان از اصطلاح هند و ایرانی برای محلی یا مکانی که شخص درآن قرار دارد ناشی می شود.

امپراتوریهای در آن زمان، در میان غزنویان و غوریان، افغانستان امروز قلب سرزمین قدرتمند بود قیام های بیشمار پشتون علیه حاکمان مربوطه (صفویان پارسی و مغولان هندی) پس از آن منجر به تغییراتی درحکومت شد. پشتون احمد شاه دورانی در سال 1747 پادشاهی مستقل پشتون را تأسیس کرد که می تواند پیشگام دولت مدرن افغانستان باشد. او عموماً به عنوان بنیانگذار افغانستان قلمداد می شود. به علت اختلافات داخلی و مداخلات از خارج ، افغانستان بعدها تحت تأثیر بریتانیا درحال گسترش قرار گرفت.

نام "افغانستان" فقط در قرن 19 معرفی شد و درسال 1919 به عنوان یک نام دولتی تأسیس شد. پشتون ها حدود 40 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند. 60 درصد جمعیت افغانستان در این کشور غیر پشون ها زندگی می کنند و فقط 20 درصد در شهرها. حدود 49 زبان در افغانستان با بیش از 200 لهجه مختلف صحبت می شود.
از این میان ، لوئیا جرگه (دری) و پشتو به عنوان زبانهای رسمی ملی و دولتی (زبانهای رسمی) در سال 1964 توسط جلسه شورای اصلی به عنوان بخشی از تأیید قانون اساسی جدید تأیید شدند.

(این فقط ترجمه یک مجله آلمانی است که خدمت تقدیم شد دوستان میتوانند روی اسناد و تاریخ در تآیید و رد آن چیزی بنویسند)

محمود منجم زاده


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغان
بریتانیا
آلمان
نظرات بینندگان:

>>>   ٤٠٪؜ نفوس پشتونها اغراق است، ٢٥-٣٠٪؜ تخمين زده شده است.

>>>   چرا نميشود . باييد شود . فعلا كل ما افغان استيم . كشور ما چهار نام تاريخي دارد كه اخرينش افغانستان است.

>>>   ميشود ميشود به همه إطلاق ميشود . ما همه افغانيم . كرزي صاحب هم افغان است پشتون است ولي افغان است . داكتر صاحب صلاح الدين رباني هم افغان است . تاجك است ولي افغان است. داكتر صاحب عبدالله هم افغان است . دو رگه است ولي افغان است. جنرال صاحب دوستم هم افغان است . ازبك است ولي افغان است. استادان محترم محقق و خليلي صاحب هم افغان استند . هزاره استند ولي افغان استند . و بلاخره ماستر صاحب اشرف غني هم افغان است . زنش خارجي است ولي خودش افغان است. كل ما افغان استيم . معني افغان يعني أفغانستاني يعني هركس كه باشند افغانستان است افغان است. حتي انار كلي و بچمن سنگه و زنجيت سنگه هم كه تابعيت افغانستان را دارند افغان گفته ميشوند. هركس كه ميگوييد نه اشتباه ميكند به نفع كشور نيست .
سلطان سنجر

>>>   آلمانی حقیقت را پیدا کرده مگر غنی هنوز هم بر طبل باطل میکنید.چ

>>>   بلی این واقعت است که افغان صرف اتباع افغانستان گفته می‌شود نه به کولی های که از کشور های دیگر مانند ایران مغولستان ‌بعضی کشور های دیگر بخاطر تن فروشی به افغانستان میامدند و بلاخره در افغانستان جا بجا شدند و حالا از کولی گری به سیستم عصری به تن فروشی رجوع نمودند و حتا حالا میخواهند که در باره افغانستان و ملت افغان احمقانه نظر پردازی نمایند ولی ملت افغان کولی های بیگانه را هیچ وقت نخواهد داد تا از حماقتهای بیجا استفاده نادرست نماید

>>>   منجم زاده صاحب:
تو حالا نه افغان هستی و نه پشتون و نه تاجک ونه هزاره و نه ازبک.
حالا تودطابعیت آلمانی داری و تبعه آلمان هستی و در اسناد هویت ات محل تولد ات که بکی از شهر های افغانستان است،نوشته شده است و در ستون تابعیت نوشته شده است (دوچ)،یعنی تابعیت آلمانی.
دیگر نه کلمه افغان در آن قرار دارد و نه هم پشتون و تاجک و هزاره و ازبک.

>>>   من در المان زندگی دارم. در هر مرجع و در هر فورمه و ... ناگذیرم بنویسم نشنلیتیت جرمن. اگر بنویسم افغان در وغایرت با کارت هویتم میکند و اعتبار نه دارد.تمام کسانی که در تمام کشور های اروپایی زندگی دارند و ونشنلتیت شان طه مراحل شده، هم مانند جرمنی است. وقتی شما با مثلاً در اروپا بیایید از شما پرسیده شود که هویت تان چی است چه میگویید؟. تاجیک، ازبیک، هزاره و یا ...
شما ناگزیر اید بگویید افغان هستم.
این هویت اگزر از شما است و یا نیست، چون باشنده افغانستان هستید، ناگذیر خودرا افغان بخوانید
ولی عابد

>>>   با استفاده از این متن بهتر است اگر منبع داده شود.
کرنلیا لمان
مدیر عامل مشاوره مدیریت مشاوره از هامبورگ

>>>   کلمه افغان یا اوغان به همه باشندگان کشور اطلاق نمی شود . من تاجیک ، هزاره، ازبک و دیگر اقوام ساکن کشور چرا اوغان باشیم . همه اقوام ساکن پاکستان به شمول پشتون هایش پاکستانی خطاب میشوند مردم آمریکا ، آمریکایی و مردم چین ، چینی اند. ما همه اوغانستانی هستیم. وگرنه من تاجیک تاجیکم، هزاره، هزاره ووو.

>>>   بنده منجمزاده را میشناسم او هر سال یک یا دومتبه برای حدود ۲ماه یابیشر به افغانستان می آید بنده یک بار با او وچند نفر از دوستان با یک تاکس از هرات تا مشهد رفتیم او گزرنامه افغانی دارد به هر صورت بنا بگفته یک هموطن هر کس دوتابعیت داشته باشد نه افغان است نه تاجیک و ازبک پس چطور صدا ها مقامل ارشد افغانستان از حامد کرزی گرفته تا اشرف غنی و لارا غنی که به عنوان مشاور ارشد با شوهراش کار میکند و چندین وزیر و نماینده پارلمان ، والی و اکثر یفیر ها که اقوام اشرف غنی می باشند و چندین دوره سفارت را در کشور های امریکا و اروپا پول مفت گرفتند وپول مردم افغانستان را برای خریدن خانه به اروپا و امریکا ،دبی ، بیروت فرار می دهند چه فکر می کنید؟.
کریم از هرات

>>>   باید بگویند افغانستانی هستم اگر بگوید افغانی هستم میگویند چند افغانی هستی؟ ده افغانی بیست افغانی پنجصد افغانی یا هزار افغانی؟
مثلی اینکه یک انگلیسی بگوید: من پوند هستم یا یک پاکستانی بگوید: من کلدار هستم یا یگ امریکائی بجای اینکه بگوید من امریکائی هستم بگوید من دالر هستم

>>>   آیا تمام باشندگان ازبکستان ازبک هستند؟ نه 35% .آیا در تاجکستان همه تاجک و یاهم در سایر کشور ها که نه. و دیگر اینکه پشتون ها هویت پشتون و پتان دارند و افغان هویت هر باشنده این سرزمین است ، ناحق بدستور بیگانگان نه جفین.

>>>   اصلن کلمه افغان یا اوغان کلمه فارسی است درگذشته برای پشتون ها اطلاق میشد اما درهند وپاکستان پشتون ها بنام پتان ویا خان یادمیشنوند

>>>   همی 40 فیصد نفوس پشتون ها را کی دقیقآ سرشماری نموده است ، سرشماری نفوس دقیق در کشور هیچگاهی صورت نگرفته است ، پس افغانستان/خراسان کشور اقلیت هاست .
تخاری

>>>   محمود منجم زاده:
هر کشور دارای قانون اساسی است و افغانستان نیز ازان مستثنی نیست . در قانون اساسی کشور کلمه افغان به همه باشنده گان کشور تسجیل شده است.
اگر تصویب آن درست نه بود دراجا مگر ربانی، برادران مسعود، عبدالله، قانونی، ملا اسمعیل .... که کم هم نه بودند، مغز خر خورده بودند و یا در برابر پول خودرا فروختند. در قدم اول شما مشکل خودرا با رهبرانتان که سالا از آنها مدح نمودید و مطمئن ترین مهماندار شان بودید، رفع نمائید. ایشان را به نام فروخته شده و یا تحمیق شده معرفی بدارید.
باز شما که خود هویت جرمن را حمل می کنید با افغان بودن ویا نه بودن دیگران چه کار دارید؟
یماسرور

>>>   بنامت سراريز شد کلدار و دولار و
"دين ار" و "سينار" و ر يار (ريا ل) از هر کشور
کردند پر کيسه بران در پت خزانه پول و پيسه
نام از وطن به کام خود و باداران بيگانه
صد چند گنج ستان ربودند خان هاى افغان در هر زمانه
براى عشرت گل آغا و قندآغا قندى گل بى بى گل در گلخانه
چه اصل چه قومى چه خيلى چه اصلى و چه با لقب ديگر
وفا و اعتماد واعتبار کردند هر بار به کمپنى خارجه
خاک گران و نادر فروختند ارزان مانند هميشه
بدتر از اسلاف خود به اين بادار و آن بادار ديگر
از زى و زوى و زايى و خيل و مل افغان کن (مصدر: "افغان کردن" و يا "فغان کردن")
پروردگار مفرد و جمع فغان از ستان جدا کن

>>>   افغان نام مترادف ويا هچم وهمچون اقوام و قبايل پشتون و اطلاق آن به همه ملتهاى ديگر خيانت است
هويت سازى تحميلى و ساختگى سرچشه همه تشنج و جدال و جدايى و دشمنى مى آورد و تقلب و لقب سازى حذف درج و تغير آن مغاير قوانين اساسى بشريت و رسالت حقوق و وظايف صلاحيتها٬ توانى ها قانون اساسى يک کشور است. قوانين اساسى بشريت اجازه نمى دهد که در قانون اساسى کشور مواد با اکثريت مطلق و اکثريت حتى صددرصد تصمیم گیری درج شود
قوانين اساسى کشور ساختگى و هميشه نارام بدون استقلال وغيرقانونى فريادستان فرایند طبيعى است و انکار ناپذير حق هاى اساسى بشريت را نقض آشکار نموده است
کلیه متون قانون اساسی باید اصول کلی جهان و ارزش های جهانی بشری را مد نظر بگیرند. هیچ قانونی حق نقض دريافتها٬ ويژگى ها و خاصيت هاى دينى اخلاقی، مذهبی، فرهنگی و زبانی٬ قومى مليتى، تبارى و ذاتى و جنسيتى را ندارد .
قطعنامه ها، حذف و اضافه کردن به قانون اساسی، هیچ حقوق انسانی و حقوق فرهنگی آنها يک ملیت ملیت ها، مردم و قبایل چه يک فرد چه اقليت و چه اکثريت باشد را نقض کند.
رئیس جمهور یک کشور معمولا در انتخابات مستقیم، آزاد و مخفی انتخاب می شود که بر اساس شعار "یک نفر- یک صدا (آرا) " است. هر فردی، با توجه به سن قانونى انتخاب کند. حق راى و حق انتخاب شدن را دارد چه دستیابی به تکنیک های فرهنگی مانند خواندن و نوشتن
دارند يا ندارد. همچنین زبان مادری متعلق به بخش جدایی ناپذیر حقوق بشر است، با اکثريت پارلمان نمى توان حذف تغير و تعديل و تکميل کند. واژه هاى "فرهنگ اصيل" حلالى گفتن قوم سرقدرت و سؤ استفاده از قدرت چه و حرامى گفتن اقوام ديگر غير پشتون و دانشمنامه نويسان که با القاب مردم پشتون اصيل بودن وحلالى بودن خود را به رخ بکشند. نام افغانستان و تغير اش مطرح شده است و و دارد جنبش "من افغان نيستم" بزرگتر و بزرگتر شده مى رود .
مصطلحات علمي و اداري ملي که صددرصد پشتو است. من هيچگاه بکار نخواهم برد استفاده نمى کنم. فارسى زبان مادرى مادرکلان ومادرکلان مادرکلان پدرکلانهاى شان از دوهزار پنجصد سال پيش
فرهنگ و زبان من است . ظاهرخانها (عبدالظاهر رييس پارلمان ظاهرشاه پسر نادرغدار) در 1964 زبان مادرى من را پارسى را زبان اصيلى مرا در "نامه هواهى" (Airgram) محرمانه به اداره کشور ايالات امريکا "درى" ناميد. هيچ کس اين "زبان" را تعريف کرده نمى تواند بدون اينکه از زبان پارسى دستور زبان پارسى و لغتنامه هاى زبان پارسى نام نبرد.
پارسى زبانان هيچ نياز به فراگيرى زبان پشتو ندارند.
پشتو را "زبان رسمى" ساختند تا غير پشتونان پشتونيزه يا "افغاني" شوند. کسيکه مامور دولت است بايد پشتو ياد داشته باشد. اين ستم ملى و قومى افغانى است
اين چه نزاکت است اين چه انسانت است اين چه آدميت است!
نى اين افغانيت است
ستان پارسى ام بده
تشکر نه افغان از خودات
"افغان" نام نبيره شاوول از اقوام گمشده يهودى اسرائيل مى باشد
افغان واژه از خانواده زبان هاى سامى (عبرى و عربى ع ب ر ى) است که مفرد آن "فغ" ٬ دوگان آن فغان و زيادتر از دو "افغان" است.
جمع ساختن در زبانهاى سامى
سلاح مفرد> اسلحه
قلم مفرد> اقلام
جنس مفرد> اجناس
فرد مفرد> افراد وغيره

>>>   پرسش ساده آدم خان يوسـفزي - پـشاور، پاكسـتان:
1- "سوال اينجا است كه آيا كلمه “افغان” براي هويت ملي يك كلمه توانا و مناسب مي باشد؟
2- آيا كلمه “افغان” در بين اتباع افغآن استان باعث وحدت شده مي تواند؟
پاسخ ساده آدم خان يوسـفزي - پـشاور، پاكسـتان:
1- لغت "افغان" حيثيت وعزت ملى بخود نگرفت٬ نه مى گيرد و نخواهد گرفت": نقل قول آدم خان يوسف زى !
2- پختونها به هركسيكه به فارسي حرف بزند كلمه پارسيوان (پارسي زبان) را به كار مي برند كه شايد در حقيقت او يك فرد هزاره و ازبك، تاجيك، پشتون و يا هم بلوچ باشد. اين بخاطري است كه پارسيوان يا فارسي زبان يك هويت زباني مي باشد نه هويت قومي يا قبيلوي.

اگر چه آدم خان يوسف زى پشتون است
ولى بدلم گپ زد براى ام عزيز است
همين که پيشوند افغان ازستان ما دور شد.
همبستگى ميان شروندان بسر تحميل افغان زور شد

>>>   با یک معادله شبه ریاضی کلمه "افغان" ( "افغان" = نام حدود 14 ملیت های مختلف .قانون اساسی 2004 را ببینید)، حاکمان پشتون بدون قطعنامه،تصويب و تصمیم قانونى پارلمان مشروع دموکراتیک در قانون اساسی کرزی 2004 ميلادى درج کردند. در آن زمان پارلمان مارلمانى نبود. و هم قانون اساسى هم نبود بلکه مسوده ويا پشنهاد قانون اساسى بود که برگردان اول آنرا يک داکتر کرد و از سوى مرکز علمى آلمانى ماکس پنلاک با نام يک شهروند ديگر بيرون کشيده شد. متن طرح مسوده از قانون اساسى آلمان اقتباس شده بود
درج غیرقانونی این مطلب با این واقعیت پيوند دارد که گفته شد که دو ماده جنجالى وجنجال آور٬ يکى اطلاق "افغان" و ديگرى "سرود ملى به پشتو" ازبسته قانون اساسى که بايد به راى گيرى گذاشته شود و با اکثريت تصويب شود از اين بسته حذف شود.
مجمع بزرگ سنتى پشتون = "افغان" که تقليد کورکورانه از سنت گردهمايى عصر سنگ مغولی در چنین چادر گِرد که به آن "گر" و يا "جورت " ويا همان خيمه "گر" که چنگیز به عنوان خان بزرگ درآن خيمه گِرد برگزيده شد . پشتونها که اولين منشه ظهورشان درهند با نامهاى روهيله٬ پتان٬ پختون وافغان چندين نامه بودند٬ لقب "خان" تورانى مغولى و تورکتباران ايران زمين را گرفتند و بعضى شان دوسره.!?! همين قوم ايکه اکنون در اين سوى ديورند حکومت کردند همين تورانيان را بعد از سرنگونى خاندان ابدالى قتل عام کردند
دولت آلمان براى برگذارى چنين همايش و نمايش عجیب و غریب خيمه بزرگ را درمنطقه شهر کابل که افشار بالا وافشار پايين به افتخار حامى احمد شاه وخسرکلان تيمورشاه در زمان شاهنشاهى ممالک ايران درخراسان خاورى برپا کردند و تمام مصرف آن از سوى جامعه جهانى بخوان غرب پرداخته مى شد.
اعضای چنین مجمع که باز پشتون خود را با پر مغولى آراسته همين جلسه چنگیزو خان را افتخار پشتونوالی و یا افغانيت مى نامند. ویژگی چنین همايش دموکراتيت و مردم سالارى ومستقيم نيست . حاکم دولت پشتون اعضاى شرکت کننده را تعين مى کند. قانون اساسی کرزی 2004 توسط مجلس شورا که عاليترين قوه قانونسازى است تعیین نشده است، بلکه توسط انتخاب نشده در سال است.انتصاب همان شيوه عصر چنگيز که رييس خانهاى وياخانات مغولى شد. هزاره ها و تورکتباران ما که مانند پارسيان وهندوان بشردوست و پاکدامن اند شوربختانه در زمان هرج مرج که مسووليت اين انارشى را حاکمان وخانهاى پشتون داشتند ودارند پا را در يک زمانى از مرز بشردوستى خارج نمودند وباوجود اين جنايت ها حقانيت بومى بودن خود را و ورستاخيزى در اين سرزمين رستم وتهمينه را برجسته نشان دادند و نتجه نيک از يک کاربد همانا قدرت و رسالت غير پشتونها به قبايل پشتون و حاميان کافر شان رانشاندادند که با شيپور بالند خود گفتند که ما آريايى ها ما هندوان ما تورانيان مردمان اصلى اين سر زمينيم و ما هنوز هم استيم: چه تغير پرگماتى آمد? نام کل شان با وجود استقامت پشتون در قانون اساسى ذکرشد. اما باز پشتون زيرکى کرد چالبازى کرد هوشيارى کرد فريب زد بازى داد و همه را به لقب خود افغان کرد.
کرزی بعد از سقوط طالبان با دستور مورد آمریکایی از رستوران زنجیره ای خودبا پروازها پرنده هاى در قندهار پرتاب شد.

>>>   حاکمان پشتون به این ترتیب هویت اصلى ملیت های مختلف زبانى ، فرهنگی، نژادی و مذهبی غير پشتون کشور را ربود . دستاوردهای فرهنگی قبلی شهروندان غیر پشتون به عنوان "افغانی" نامگذاری شده است. به جای "فرهنگ در خاک کشور به نام افغانستان" تبدیل به "فرهنگ افغان" !
این افغان کردن صاف تداوم نقطه اوج پشتون سازی کشور است. مشکل با نامگذاری این که افغانستان کلمه دیگری برای پشتون است. با این اصطلاح، فرهنگ های مختلف به صورت جعلی به تصویر می کشد، به طوری که آنها انگار فرهنگ های "افغان" یا پشتون اند. جالب توجه است که معنی افغان به لغت ناخوشایندی برای پشتون است. معنی افغان فریاد ناله وفغان کردن است.امروز تحت نام افغان دست آوردهاى همه مردمان هندوايران وتوران به نام افغان ختم و خلاصه مى گردد بدون که در اين فرهنگها ودستآورد ها شريک خدمت و زحمت عرق ريزى کرده باشد. اين را زور قدرت و نه زور منطق مى نامد.اين موضوع يک يادآورى بود

>>>   حاکمان افغان-پشتون در مقابل فرهنگ استقامت مى کند
با جنگ و جدال رفاقت مى کند
در آدم آزارى رقابت مى کند
جهل و نادانى را هميش واقعيت مى کند
از مهر و مهربانى و دانش و گاه اش شکايت مى کند
از کلمات ناآشنا و منحوس حکايت مى کند
پسوندان بيگانه "وال" و "وال استريت" را رسميت مى کند
زبان شرين پشتو را هر دم به حقارت مى کشد
صفت درى را جدا از فارسى با زور قدرت مى کند
هر چه مى کند رذالت مى کند
در بى خبرى خود هر گاه و بيگاه و پگاه جهالت مى کند
در چالبازى و تقلب و جعل حماقت مى کند
با فرياد و ناله و داد و فغان افغانيت مى کند
همه وقت افغانيت خود را ضد حقيقت مى کند
مردمان غير پشتون به آن سو هدايت مى کند
فشار و زور هر چند فعاليت مى کند
تابيت دولتى را جدا از هويت مى کند

>>>   آيا کدام سرشمارى سراسرى وعمومى در کشور نامنهاد "افغانستان" انجام شده يا تنها تعداد جمعيت از طريق
از طريق "احصايه گيرى تخمينى (Representative statistics)?

به پاسخ مبنى بر 100 و 95 ٪ فى صدى بودن پشتون از سوى پشتوتولنه يا اکادمى افغانى چهل درصد بودن کنونى از سوى سى آى اى
پدر نام افغانستان ، "سر مونت استوارت الفینستون" (الفنستونMountstuart Elphinstone) نخستین "سرشماری عمومى" بخوان تخمين تعدادى در "خراسان" خاورى (سرزمين خورشید) کشورهای ایران نمود. به عنوان مثال امان الله خان (1919-1919) سکه ها و اسکناس های سینار و دینار و همچنین شاهی (رویال> ریال ، قران ، کرون ، همچنین تاج) ممالک ایران را بلاخره در سال 1925 به روپيه کابلى تغير داد.

کتاب "سر مونت استوارت الفنستون" را تحت "اکونت کينگدوم اف کابل"مى کنم
«سر مونت استوارت الفنستون» ژنرال و نايب شاه برتانينه درهند، يکى از دو ژنرالان (سر جان مکلم) که مامورت تجزيه و تقسيم ايران و اساسگزار سنگ تهداب افغانستان استاندار و فرمانده درهند برتانيه - سفیر انگلستان در کابل - نامگذار افغانستان و نويسنده کتاب "گزارش سلطنت کابل" (ترجمه محمد آصف فکرت ) دلیل نامگذاری افغانستان را از جانب خود چنین افاده می کند: "افغانان نام عمومی برای کشور خویش ندارند"( 1 ) ولی گاهی نام فارسی افغانستان را بکار می گیرند... نامی که توسط ساکنان این سرزمین بر تمام کشور اطلاق می شود، خراسان است نوشته شده است.
او در صفحه 125 کتاب چاپ سال 1842 می نویسد که "افغان ها" نام عمومى برای کشور خود ندارند. در این کتاب، که به طور کلی کتاب نامگذاری افغانستان مشهور است. مونت استوارت الفینستون خراسان راافغانستان تبديل کرد همه مردم غیر پشتون را در کتاب اش فهرست شده اند. مانند تاجیک ، اوزبيک ، هزاره، ترکمن، قرقيز، بلوچ ، چهار ایماق..و حتى افغانها. سرشماری و آمار و نظرسنجی آماری به شیوه شرکت هند بریتانیا. مونت استوارت الفینستون پشتونان را بکلى فراموش نموده واين نفر پدر افغانستان است
(1) : ملت های مختلفی که در سلطنت کابل زندگی می کنند، که مقدار جمعیت در مقیاس کمک حاکى اند:
افغانها: 4،300،000
بلوچها: 1،000،000
تاتارها ( تورکتباران) : 1،200،000 پارسيان :(از جمله تاجیک ها): 1،500،000
هنديان (کشميريان جتها و غیره): 5،700،000
قبایل مختلف: 300،000

اين است سرشمارى نامگذارافغانستان
"پشتونان کجا شدند ????"

البته که لقب پشثون افغان است
منبع کتاب: مونت استوارت الفنستون: "گزارش سلطنت کابل" . بند يک 1842 لندن برگ 125 و 114

https://books.google.de/books?id=aLwoAAAAYAAJ&pg=PA114&dq=Afghauns+4,300,000&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwiwj_rHxKPnAhVLbFAKHXf1CF4Q6AEIMzAB#v=onepage&q=Afghauns%204%2C300%2C000&f=false

>>>   من در آمریکا زندگی می کنم در پاسپورت من این مشخصات نوشته شده.
Natality
United States of America
Place of birth
Afghanistan.
شما می‌بینید که کلمه افغان در هیچ جای ذکر نشده و اصلا کسی کلمات اوغان و تاجیک هزاره را نمی شناسند.

>>>   من که از این متن ترجمه شما چیزی نفهمیدم ولی خدایی خیلی زور داره که آدم از یک قومی نباشه ولی به خاطر اسم کشورش اسم اون قوم رو بگذارند روش.اسم کشورتون رو عوض کنید بیشتر مشکلاتتون حل میشه. افغانستان هم شد اسم؟ مثلا بگذارید شیرستان. سرزمین شیرها. مگه خودتون نمیگید شیران خراسان هستید؟ بعد به هر کدامتون هم میگن شیر!! خیلی هم خوب.

>>>   تاجیکم در بلخ باستان تاجیکم
در هرات و در بدخشان تاجیکم
شاهنامه است هویت آشکار من
تاج پارسی در خراسان تاجیکم

سینه هایم پر ز شعر مثنویست
در خراسان صد نیستان تاجیکم
زار نی خوان بر زبان مثنوی
جستجو کن راز انسان تاجیکم

بیدل و سعدی و مولنای بلخ
در دل هر کهکشان من تاجیکم
خواجه ای پیر هراتم را سپاس
جام ی ی آن جام عرفان تاجیکم

فخر پنجشیریان و پروان و تخار
تاج سر من! در خراسان تاجیکم
تاجیکان، من تاجیکم، من تاجیکم
رستمم من در سمنگان، تاجیکم

هویت جعلی افغان بر تو باد
تاریخ آشکار و پنهان تاجیکم
تویی افغان نام نیکت برتوباد
بر نتابم نام افغان! تاجیکم

تاجیک افغان نیست! افغان با خبر
تاجیک ار زان نیست افغان! تاجیکم
تاجیکم من تاجیکان! من تاجیکم
فخر فرهنگ خراسان تاجیکم
شاهد خراسانی

>>>   چندگپ در باب هویت:
- از پدر و بابا چیزی که برای من مانده است همین هویتم است؛ تاجیک، فارسی زبان و مسلمان. یک تعدادی از قومندان ها، قلدرها، رهبرها، نماینده های مجلس و فر زندان شان از آدرس هویت و معامله با دستگاه قومی قدرت، نان، نام، پول و خانه بدست آورده اند. اگر از هویت خویش حرف بزنند این نعمت های مادی را از دست می دهند. من و هزاران آدم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم مکلف به حفظ همین داشته ای خویش (هویت) هستیم. هرکسی به نمایندگی از من بر سر هویتم معامله کند دشمن من است. اگر یک روز دستم برسد از وی حساب می گیرم.افغان نبودن ما هیچ دلیل نمی خواهد. به آن دلایل احمقانه ای که شما را در بیرون کشور افغان می گویند! من افغان نمی شوم. در بیرون متاسفانه اکنون مارا بهتر از افغان با هویت انتحاری و طالبانی می شناسند؛ من نه طالب هستم و نه انتحاری. اگر کل جهان خر را سر چپه سوار شوند نمی تواند دلیلی باشد که حتمن طریق خرسواری روی به سوی دم خر نهادن است!

>>>   سال ۱۲۹۸خورشیدی؛ سالی‌ است که امان‌الله به هم‌دستی مادر، پدرش (حبیب‌الله) را کشته و به تخت کابل می‌نشیند. به تخت نشستن امان‌الله هم‌زمان است با خیزش مردمی علیه انگلیس و به شکست مواجه‌کردن نیروهای بریتانیا. این خیزش‌ها بود که نقطه‌ی فشار بر شاهرگ هند بریتانوی شد، تا جایی که انگلیس مجبور شد برای نگهداشتن مرزهای شبه‌قاره، پای از خراسان کشیده و استقلال آن را اعلام کند. چون امان‌الله بر سریر قدرت بود همه‌ی این تلاش‌ها به نام او ختم شد، این در حالی‌ست که شاه پدرکش حتی یک روز هم در نبرد علیه انگلیس شرکت نداشته و از هوا لقب غازی و ناجی کشور را کسب کرده‌است.

طبیعی‌ است که دست‌یافتن یک کشور به استقلال سرخط خبرها شده و مدتی آن کشور را سر زبان‌ها می‌اندازد. امان‌الله از این فرصت استفاده کرده و نام قبیلوی‌شان را ــ که زمزمه‌ی آن به گونه‌ی غیررسمی از زمان شاه‌شجاع شروع شده و حتی به توصیه‌ی لارد و بِرنِس؛ مشاوران انگلیسی وی در یکی دو معاهده نیز گنجانیده شده‌بود ــ رسمیت بخشید و نام خراسان را رسما از قلم انداخت. با آن هم نام جدید مورد پذیرش قرار نگرفته بود تا این‌که پس از سال ۱۳۰۰ در لوی جرگه‌ی پغمان به نتیجه می‌رسند و این نام تصویب می‌شود. ولی چون استقلال کشور با نام جدید (افغانستان) اعلام شد، پس آغاز کار دولت افغانیه همان ۱۲۹۸خ است، چنان‌که این سال در پرچم کشور نیز درج است و نشان‌دهنده‌ی تاسیس دولت جدید قبیلوی‌ است.
این‌که اکنون قبیله دهن پاره می‌کند که موسس دولتی به نام افغانستان میرویس هوتکی و یا احمدشاه ابدالی‌ است، از ریشه دروغ و بی‌اساس است، به دلایل زیر:

الف). شاهان هوتکی همه (بلااستثنا) به نام شاهان ایران حکومت کردند و واژه‌ی افغانستان حتی به مشام‌شان هم نرسیده بود. در آن زمان قندهار از ولایات دولت صفوی بود و هوتکیان از شهروندان قلمرو ایران صفوی محسوب می‌شدند. حاجی میرویس ضد والی ارمنی‌ای که شاه‌شان بر آنان گماشته بود خشم گرفت و قیام کرد تا دولت تشکیل داد و خود و فرزندانش به نام شاهان ایران حکومت کردند. محمود هوتکی که پس از پدر به تخت دارالقرار قندهار تکیه می‌زند، این بیت پارسی را بر سکه‌های خویش می‌نگارد:
سکه زد از مشرق ایران چو قرص آفتاب
شاه محمود جهانگیرِ سیادت‌ انتساب
در این بیت محمود هوتکی صریحاً کشورش را ایران شرقی خوانده و خویش را شاه ایران شرقی اعلام می‌دارد در برابر ایران غربی که شاهان صفوی بر آن حکم می‌راندند.
محمود پس از این‌که به اصفهان حمله می‌برد و دولت صفوی را نابود می‌کند، از نو سکه می‌زند. بر سکه‌های جدید این بیت را به زبان پارسی می‌نگارد:
سکه‌ی سلطان حسین نابود شد
شاه ایران عاقبت محمود شد
در این بیت دیگر صحبت از ایران شرقی و ایران غربی نیست، چون اکنون محمود هوتکی فاتح میدان است و بر تمامت ایران حکم می‌راند.
حکومت هوتکیان تا آخرین پادشاه‌شان نیز به نام ایران است و کشور را با همین نام به رسمیت می‌شناسد. بماند این‌که رفیقی سیرجانی و دیگر شاعران دربار صفوی این خاندان را به آریایی‌گرایی و پارسی‌گرایی‌شان ستوده و صفویان را به ترک‌منشی نکوهیده‌اند.

ب). احمدشاه ابدالی به نام شاه خراسان حکومت کرد و کشوری را به نام افغانستان نمی‌شناخت. این را می‌توان از مکتوب‌ها و فرمان‌های دولتی آن زمان که سربرگ خراسان دارد دریافت. این مکتوب‌ها و فرمان‌ها هنوز هم در آرشیف ملی کشور نگهداری می‌شوند. دو دیگر کتاب تاریخ احمدشاهی هنوز موجود است، در هیچ جای این کتاب نمی‌توان یافت که احمدشاه ابدالی خویش را شاه افغانستان و موسس کشوری به نام افغانستان بداند، در حالی‌که واژه‌ی خراسان به کرات در این کتاب ذکر شده و از آن به مثابه‌ی نام کشور یاد شده است.

ج). گیریم که موسس دولت افغانیه با نام جدید آن احمدخان ابدالی باشد، پس چرا در پرچم به جای ۱۲۹۸خ، ۱۱۲۶خ نمی‌نویسند تا هم سال تاسیس درست به بنیان‌گذار واقعی‌اش برگردد و هم قدمت‌شان یک‌اندازه بیشتر شود. اگر هم منظورشان از درج سال ۱۲۹۸خ در پرچم نه سال تاسیس بل سال استقلال است، پس آخرین استقلال ما که از روسیه‌ی تزاری است نه از انگلیس، چرا سال استقلال از روسیه را در پرچم نمی‌نویسند؟

د). این‌که گفتیم نام افغانستان در زمان شاه‌شجاع از سوی لارد و برنس به گوشش زمزمه می‌شد و به گونه‌ی غیر رسمی در جاهایی به کار می‌رفت، به این دلیل است که پس از شاه‌شجاع نیز شاهان دیگر هم‌چنان به نام شاه خراسان حکومت می‌کنند نه افغانستان. به عنوان نمونه سندی از دوره‌ی امیر محمدافضل خان پدر عبدالرحمان می‌آوریم. زمانی‌که محمدافضل به قدرت رسید، طبق معمول سکه ضرب زد و این بیت را به زبان پارسی در آن نگاشت:
دو فوج مشرق و مغرب ز هم مفصل شد
امیر ملک خراسان محمدافضل شد
محمدافضل رسماً در این بیت نام کشورش را خراسان گفته و خویش را شاه خراسان می‌داند.

واژه‌ی افغانستان جنینی‌ است از شاه‌شجاع که در امان‌الله به بار می‌نشیند. پس این سال (۱۲۹۸خ) سال تغییر نام کشور از خراسان (سرزمین خورشید) به واژه‌ی ناشناخته، تحمیلی و قبیلوی افغانستان است. سال‌ها پس از این تغییر نام هم مردم دنیا فکر می‌کردند که افغانستان شاید کشوری باشد از کشورهای تازه‌تشکیل آسیای میانه یا هم جزیره‌ای باشد از جزایر افریقا.

تهماسبی خراسانی

>>>   افغان، اوغان، پتان و پشتون نام یک قوم ناقل افغانسان( خراسان ) است؛
از نظر تباری، افغان‌ها یا پشتون‌ها تعدادی از قبایل هندی الاصل بوده که سرزمین‌های آبایی‌شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتونخوا، پشین و ژوب می‌باشد. این مناطق درتاریخ بنام افغان‌لند/افغانستان یاد شده است و در یادداشت‌های تاریخی بعضی از نویسندگان انگلیسی منجمله (الفنستون) مولف کتاب افغانان و نماینده‌ی انگلیس در دربار شاه شجاع، نام‌های تمام مناطق افغان‌نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است که «اوغانستان=افغانستان» همان مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است. قبیله‌ی بنام افغان «پشتون» به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه‌های سلیمان در (سال 1018 هجری قمری)، به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هیرمند مسکن گزین شده اند و در مقابل، بقایای شاه طهماسب«شیعه‌ی دوازده امامی» از اولاد‌ی ناقلین افغان در هیرمند، نوکر به خدمت پاس‌بانی می‌گرفت. در تاریخ یمنی، کوه‌های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی مرکز شهر مستنگ، از سرزمین آبایی افغانان نام‌برده شده و محل سکونت آنان در وادی رود سند و اطراف کوه‌های سلیمان می‌باشد. سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه‌ی هرات، نیز این واقعیت را می‌نویسد: زیستگاه اوغان‌ها«افغان‌ها» یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است، چنانکه در حاشیه‌ی کتاب تاریخنامه‌ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود نام برده اند. وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه‌ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می‌شوند هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغان‌ها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشته است: قبیله‌ی افغان در کوه‌های غرب هندوستان به سر می‌بردند و تا به حدود رودخانه سند می‌رسد. مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می‌گوید: واژه‌ی پشتون و افغان در آثار نویسندگان و شاعران این قوم با مفهوم واحد به‌جای یکدیگر استعمال شده اند. بنابر این؛ بطور کلی و اجمالی می‌توان گفت: خود پشتون‌ها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالی‌که فارسی زبانان آنان را افغان، هندیان آنان را پتهان نامیده اند و هرسه واژه از سده‌ی شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته و در معنی واحد بکار رفته است.
هموطنان آگاه و قلم بدست!
افغان تنها نام یک قومی از اقوام افغانستان است و افغان‌ها نام‌های تاریخی، فرهنگی و استوره‌یی یکسان با خراسان ندارند بلکه بر ضد آن هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌ دیگر اقوام تحمیل کنند. آنها به‌تنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند. داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه‌ی بهتر و سیستماتیک‌تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزینی فاشیست‌های قبیله و کوچی‌های متعصب، بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورده است و بس.
منابع و ما خذ :
1_ آکادمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ، مجله سباوون، سال اول دلو1368
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانستان
3_ عبدالحی حبیبی، مجله آریانا کابل 1348.
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6.
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیای تاریخ خلافت شرقی، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین، جغرافیای تاریخی بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 .
7- افغانان (گزارش سلطنت کابل), مونت اسوارت افنستون, ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفورروف، باباجان. تاجیکان، تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار وزرات.

>>>   زادگاه رستم و شاهان ساسانی یکی‌ست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکی‌ست

ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکی‌ست

ما اگرچون شاخه‌ها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکی‌ست

از درفش کاویان آواز دیگر می‌رسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکی‌ست

چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی؟
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکی‌ست

فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکی‌ست

مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک می‌دانی یکی‌ست

«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه می‌خوانی، یکی‌ست!

>>>   بر فرق خویش می‌کوبم، جان شیرین‌به‌دست؛ فرهادم
قصد دارم مخاطبم باشم، درد خود را به خویش واگویم
با مزاج تو گر نمی‌آید، پنبه و گوش؛ گفتِ استادم
ای من‌ام! ای مخاطب دردم! ای‌که گم کرده‌ای نشانت را
ای من! ای بی‌شناسنامه‌ترین؛ ای تو هم‌سرنوشت و هم‌زادم!
آریایی‌تبار، یعنی تو! رفته تاریخ، از فراموشت
آریایی‌تبار، یعنی من؛ برده تاریخ، اینک از یادم
چون گلوی پرنده خونین‌است، پنجه‌های برادرش طوفان
سرخْ‌مست از غرور نادانی، گشته‌ام طعمه، اوست صیادم
پای لُچ کرده بهر آزارم، دیو جهل و تعصب و ظلمت
مادرم را به فحش می‌بندند؛ میهنم را، زبان و اجدادم
تیغ، مانده‌ست گزمه بر جانم؛ تا بگویم که بنده افغانم
من مگر ننگ دارم از نامم، من مگر بی‌اساس و بنیادم
شهرت مادرم قمرگل نیست، هرکه نامی براش بگزیند
شهرت مادر من ایران است، آریاناست خاک آزادم
گفته‌ای: داغ می‌روی شاعر! هرچه باشد برادر ماهست
خوانده‌ام من برادرش عمری، خواهرم هم نخواند این آدم
جگرم سوخته‌ست از تبعیض، زین سبب قوغ واژه دَر دادم
زین سبب گُر گرفته‌ام چون‌که؛ می‌دهد تکّه‌تکّه بر بادم
باید از پای خویش برخیزم، کشورم نام کشورم باشد
ورنه پامال هر سگی هستم، ورنه بی‌پاسخ است فریادم
شاعر : طهماسبی خراسانی

>>>   از بخارایم، اصیلاً تاجکستانی‌ستم
شهروند مشهد و شیراز، ایرانی‌ستم
رستم و سهراب و فردوسی، منم کاخ بلند
رودکی‌ام، جامی‌ام، اشعار خاقانی‌ستم
مادر بومسلم و زایندۀ کاووس و کَی
مخفی‌‌ام، فرزانه‌ و سیمین، کاشانی‌ستم
مرز را بردار آقا، آشنای سابقم!
«بوی جوی مولیانم» صلح و پیمانی‌ستم
دردهایت، دردهایم، رنج‌هایت، رنج‌هام
سرخ‌تر از خون تو، لعل بدخشانی‌ستم
خانه‌ام تقسیم در جغرافِیای پارسی‌ست
کابل و کولاب و تهرانم، خراسانی‌ستم
"انتحاری، انزجاری، انفجاری نیستم!!!
ناخلف باشم اگر گویم که افغانی‌ستم"

>>>   دروغ دوم:
افغانستان،دارای پنجهزار سال تاریخ است.
حقیقت تاریخ
تمام طول و عرض تاریخ هویت سیاسی افغانستان به زحمت به یک صد و سی سال می رسد (۱۸۸۰ امیر عبدالرحمن خان).
قبل از آن نه کشوری به نام افغانستان وجود داشته است و نه زیر این عنوان، هویت سیاسی تاریخی وجود دارد و آنچه به نام Afghan land یاد شده است همان ماورای کوه سلیمان (مسکن افاغنه) می باشد که در جغرافیای رسمی زمان امیر امان الله خان چاپ و نشر گردیده است و جز اسناد معتبر آرشیو ملی است.
اما تاریخ اساطیری (شاهنامه فردوسی)، تاریخ ادیان (زردشت، میترا، مانوی، بودایی) و تاریخ مکتوب و مستند سرزمین خراسان به بیش از هفت هزار سال می رسد.

دروغ سوم:
چون افغان‌ها / پشتونها اکثریت مردم افغانستان را تشکیل می دهند، لهذا حق دارند نام این سر زمین را افغانستان بگذارند.
واقعیت تاریخی
الف:
از زمان تأسیس کشور افغانستان تا امروز هیچ سرشماری مطابق استاندارد های بین المللی انجام نگرفته و تمام سرشماری ها با تقلب، تخمین، تخطی و دروغ همراه بوده است و مطابق جغرافیای رسمی عصر امیر حبیب الله خان و امیر امان الله خان، افغان ها / پشتون ها به ندرت به سی درصد جمعیت کشور می رسند.
ب:
از آنجا که هر پشتو زبانی لزوماً پشتون / افغان نیست، اکثر شهروندانی که امروز در مشرقی بزرگ و قندهار پهناور به زبان پشتو سخن می گویند؛ دارای هویت فارسی، کردی، ترکی، قریشی، عرب، قزلباش، پشه ای، نورستانی، مشهدی، طاهری، تیموری و تاجیک اند و اگر اینها را از افغان ها تفریق کنیم، افغان خالص بیش از بیست و پنج درصد باقی نمی ماند، لهذا اینکه پشتونها اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند یک دروغ توهم زا است.

دروغ چهارم:
واژه افغان متعلق به تمام اقوام کشور می باشد و تنها به افغان ها / پشتونها تعلق ندارد.
حقیقت تاریخی
این واژهٔ افغان کلمه فارسی است که از قدیم الایام به ساکنان کوه سلیمان و بعداً مهاجرین کوه سلیمان به اقصی نقاط پنهاور خراسان اطلاق گردیده و به عنوان نام و صفت پشتونها/ افغان‌ها به کار رفته است.
اینکه ما بخواهیم این واژه را به تمام ساکنان کشور بسط و توسعه بدهیم یک اقدام استبدادی و فاشیستی می باشد.
هیچ سند و مدرک معتبر در متون تاریخی و ادبی وجود ندارد که نشان دهندهٔ کاربرد واژه افغان به سایر هویت های ساکن در سرزمین خراسان بوده باشد.

عبدالحی خراسانی

>>>   باز جنگ اوغان و فارسيوان شروع شد توبه توبه . همگي دير يا زود بسوي محشر روانيم فكر نكنم كه دارندگان دل هاي كثيف از تعصب غير از جهنم جاي ديگري براي خود درست كرده باشند . همين جهالت تعصب سرنوشت افغانستان را خراب كرد. بنياد همه جنگ هاي افغانستان همين جهالت است. از خدا بترسيد به همديگر محبت كنيد تا رستگار شويد. چون حرف خدا ج است كه شما مؤمنان باهم برادريد . اگر از اين حرف خدا ج منكريد براي تان مهلت داده شده تا روزش برسد.
حسن غمكش

>>>   چیزی که در حقیقت مرا رنج میدهد این است ، که پشتون ها در دوران ترکی و امین صد ها هزار غیر پشتون وهزاره ها را کشتند بعدا پشتون هم تا توانستد در افغانستان کشتند و هنوز به کشته شدن ها پایان نداده اند. این جنگ ۲۴ ساله در حقیقت پشتون ها علیه پشتون هاست ، که سایر ملیت ها فقط کشتن و زخمی می دهند . مگر ملا عمر و دیگر سران طالبان پشتون نیستند ، مگر رواسای جمهور ۱۸ سال گذشته پشتون نیستند ؟ انها برای گرفتن قدرت بین هم می جنگنند . این لوجرگه ها و این پیام های صلح فقط ساختنی است . در طول تاریخ برای گرفتن قدرت اقوم خود را کور کردند و حوان انها را ریختند . (پشتون ها و طالبان غیز از جنگ چیزی دیگری یاد ندارند فقط آن عده پشتون های که در خارج بودند توانستند درس و دانش بیاموزند و بس این حقیقت است تعصب نیست اگر واضح نوشتم و بعضی ها را رنجور ساختم معزرت میخواهم

>>>   افغان یا اوغان« پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم اوغان اطلاق میگردد.
ازنظر تباری،افغانها یا پشتونها تعدادی ازقبایل هندی الاصل ملتانی بوده که سرزمینهای آبایی شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتخوا و وپشین وژوب می باشد و این مناطق درتاریخ بنام افغانلند یاد شده است و دریاد داشتهای تاریخی بعضی ازنویسنده گان انگلیسی منجمله ( الفنستون) مولف کتاب افغانان نمایندهء انگلیس در دربار شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است"«اوغانستان=افغانستان» مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است.
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی در اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » نوکر به خدمت پاس بانی میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی نام برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بر‌دیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمی‌دهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .

>>>   اگر از من بپرسند کجایی هستی ، میگویم از هرات ، چون هرات قبل از آن که کابل ، قندهار ، خوست ، پکتیا ، گردیز ، و ننگرهای باشد هرات وجود داشته وبه عنوان عذروس شهر های خراسان شناخته شده است کسانکه اطلاع مداریند ، کافی است تاریخ هرات را مطالعه نمایند . جنوب افغانستان به پاکستان و زیر سلطه انگلیس بوده است .
کریم از هرات

>>>   در ستان تقسيم شده هند و پاکستان (پنجاب : پنج رود) منطقه ای به نام "پټان کوت" قرار دارد.
چگونه "پټان کوت" به "پشتون کوت" تبدیل شد؟ اکنون می دانم که چرا مکانی بنام پشتونکوت در شبرغان وجود دارد اگرچه تا دهه 1960 شبرغان جزء ستان "ترکستان" تورکستان يا توران ايران ناميده مى شد ناميده می شد
واژه "کوت" از ديوانگرايى سانسکريت هندى به معنای "ارگ" یا "دژ " یا پادگان در زبان پارسى (معرب فارسی) است.
"شبرغان" معرب فارسی ( پسوند ان مکانى پارسى "شبرگان" است که از اجزأ کشور توران بود با پايتخت سمنگان و "توران دت" (آلمانى Turandot ) توراندخت (پارسى شاه دخت شاه توران) در تخت رستم در سمنگان
(معرب اش سمنغان مى شد که نشد)
کارل ریتر (انگلیسی: Carl Ritter؛ زاده 7 اگست 1779 درگذشته 28 سپتامبر 1859) یک جغرافيه دان اهل آلمان بود.
کارل ریتر و الکساندر فون هومبولت (به انگلیسی: Alexander von Humboldt); زاده 14 سپتامبر 1769 ; درگذشته 6 1859مى برلين) بنیان‌گذار ان جغرافیای نوین، یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی بود.
الکساندر فون هومبولت که شش سال تمام در "پژوهشهاى گيولوگى میدانی" (Field research) رشته کوه هاى آسياى ميانه و هم "هندوکوه" را انجام داد نام "هندوکش" را که يک جهانگرد عربى بن بطوطه ("هندوکش" کش امريه کشتن هندو يا "قتل کن هندو ") معنى نموده بود. لکساندر فون هومبولت اين اصطلاح را بازى با واژه ها ناميد که اين شخص از جيولوژى وياکوه شناسى پى نبرده است و کُش و کوشا در سرودهاى در زمان ريگويدا بانو دوم راما کريشنا (ساتى) به عنوان دخت پرواتى (پرواتى کوه) به فرزندان خود و راما کريشنا خوب آموزانده بود.
گذشته از آن "پامير" را نمى توان لغوى با زبان پارسى جديد امريه مصدر مردن پا يا پدر مير پدر و کشمير "مير کش"- "ترچ میر". در اينجا "مير" از امير يا آمر و فرماندار عربى گرفته شده و نه از فعل امر مردن که به پارسى "مير" مى شود. مردم عاميانه فلات هندوايران و توران حرف ب را در امريه يک مصدر استفاده مى کنند.
جغرافيه دان آلمان کارل ریتر پژوهشهاى زبانى هندوايرانى و همچنان زبانشناسى و زردشتى نموده بود.
کارل ریتر در برگ 1076 در بخش چارم کتاب خود چاپ 1833 عنوان کتاب "جغرافیا در پيوند با طبیعت و تاریخ بشر یا جغرافیای تطبیقی به طور کلی: به عنوان پایه ای مطمئن برای مطالعه دانشگاهى" مى نويسد: "در چنین شرایط جوی سخت، هامیلتون ، گیاه شناس ، "پټان کوت" را مثمر ثمر نمی داند، که توسط باج آنها در ارگ (Feste امروز جشنها معنى مى دهد در سال1833 به معنى دژ يا دژ معنى مى دهد Festung يعنى دژ مستحکم ) پرداخته مى شدند. زیرا پټاننیا راجپوت ، نه پټان هاى مسلمان شده ، کسانيکه پیش از این تاراجگران و ربايان و غاصبان تاج و تخت در جايگاه روهيله و دهلى نقش تاريخى بازى نموده بودند."
منبع کتاب در انترنت قابل دريافت است.باز پشتون ها که خود را هم افغان وهم پشتون پټان و روهيله نامهاى هندى شان است.
https://books.google.de/books?id=HgdBAAAAcAAJ&pg=PA1076&dq=Ritter+Pathan+kot&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjS1JH3tK7nAhUSKuwKHTbhBV4Q6AEIMzAB#v=onepage&q=Ritter%20Pathan%20kot&f=falsebooks.google.de › books

>>>   همان طوری که استعمار بد است هدیه استعمار نیز بد است. و ناپسند. چه گونه می شود که استعمار انگلیس بد باشد و تحفه آن نیکو. واژه افغانستان هدیه استعمار گران انگلیسی است و توسط مزدوران شان تا امروز به خور مردم داده می شود. یکی از اهداف زشت استعمار پیر تخریب هویت اقوام و اماکن بود که در کشور نگون بخت ما عملی شد و نام خراسان ترور شد و نام افغانستان جایگزین آن. و از طرف دیگر در ماهیت امر افغان و پشتون و پتان و افاغنه و اوغان همه دم یک خر اند و از هر طرف بلست کنی یک اندازه است. با درود


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است